جلسه 829

* متن
*

بسم الله الرحمن الرحيم.
موضوع درس: خارج فقه بحث طهارت.
شماره نوار:829 آ
نام استاد: آيت الله تبريزى.
تاريخ:1372
توسط دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم واحد صوت.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
ما ذكرنا در مرئه‏اى كه ذات العاده بود. عند استحاضتها. يا مبتدعه بود يا فرض بفرماييد مضطربه بود يا ناسيه بود. مضطربه بالمعنا الاول و بمعنا الثّانى. اينهايى كه گفتيم احكام واقعيه اينها بود كه عند الاستحاضه زن حكم واقعى‏اش يكى از اين احكامى است كه در مسائل متقدمه گذشت. و اين را هم مى‏دانيد آن حكم واقعى آن وقتى كه زن دم مى‏بيند كه وظيفه‏اش اين است كه به وظيفه واقعيه‏اش عمل كند، اين جور نيست كه زن علم...داشته باشد به عاقبت دم ديدنش. نوعاً اطمينان مى‏شود زنى كه مبتدعه است، اوّل ما رأت الدّم است، وقتى كه دم را ديد و قوّت دم را استمرارش را ديد، ربّما اطمينان پيدا مى‏كند كه اين دم، تا بعد از ده روز هم استمرار پيدا خواهد كرد و قهراً مستحاضه مى‏شود و بما اين كه دم را على وصف الحيض مى‏بيند، و على لون الحيض مى‏بيند، و تمييزى هم در دمش نيست، وظيفه‏اش رجوع به اقارب مى‏بيند. به عادت اقارب رجوع كند. هنوز شش روز است دم ديده است. ولكن مى‏داند كه اين دم از كثرتش و از وفورش كه به خون افتاده است. رجوع به اقاربش كرد و اقاربش گفته‏اند ما پنج روز حايض مى‏شويم يا شش روز حايض مى‏شويم. اين بعد از شش روز عمل مى‏كند به وظايف مستحاضه. چون كه اخذ به عادت اقارب بايد بكند و مى‏داند مستحاضه مى‏شود. اخذ به عادت اقارب كرد، بعد وقتى كه مستمر بود نمازش را مى‏خواند، اعمال استحاضه را پيدا مى‏كرد، دم قطع شد قبل العشره. اين در ما نحن فيه معلوم مى‏شود اين نمازهايى كه خوانده و اين روزه‏ها كه گرفته است در ايام حيض بود. چون كه دم وقتى كه قبل العشره قطع شد همه‏اش حيض است. ما كان قبل العشرة فهو حيضٌ. اين بايد صومش را قضا كند. چون كه حايض بود. روزه گرفته است و صوم از حايض صحيح‏نيست. بايد بعد قضا كند او را. نمازهايش هم كه هدر رفته است.
بدان جهت اين موقعى كه دم را مى‏بيند، ولو به احراز خودش علم است يا اطمينان است اعتقادش عمل مى‏كند. بدان جهت اگر خون را ديد تمييز دارد. چهار روز خون ديد، خون كثير ديد. ديد كه وصف الحيض را دارد. روز پنجمى ديد كه خون مبدّل به اصفر شد. گفت انشاء الله اين اصفر مى‏ماند تا روز يازدهم كه مقتضاى استسحاب است. مستحاضه هستم. شروع كرد باز به نماز خواندن و اعمال استحاضه را اتيان كردن. بعد دوباره فرض بفرماييد دوباره بعد از دو روز دم برگشت به حالت اوليه. به همان وصف اولى‏اش برگشت. و قبل از اين كه عشرة ايام تمام بشود دم احمر قطع شد. بعد اصفر مى‏آيد. دم احمر قبل عشرة ايام قطع شد. الكلام الكلام. كشف مى‏شود كه آن دم احمر در اول و در ثانى كه قبل از عشرة ايام بود، با آن سفرة يكى دو روز همه‏اش حيض بود. صومى را كه گرفته است بايد آنها را قضا كند. و هكذا و هكذا. غرض اين است كه دو تا مطلب است. يكى اين كه بعد از اين كه ده روز گذشت و زن معلوم شد به علم وجدانى كه حالش چيست، وظايف واقعيه‏اش آن بود كه گفتيم. ولكن در حال جريان الدّم كه آن وقتى كه هنوز ده روز نگذشته است، آن اعتقادش يا فرض كنيد اطمينانش يا مقتضاى اصل كما عشرنا، بر طبق او عمل مى‏كند. ولكن اگر بعد كشف خلاف شد، اين حكم واقعى‏اش هر چه هست، او را بايد تدارك كند و بر طبق او عمل كند. اين خلاصه كلام است در مسأله اخيره. يقع الكلام انشاء الله سبحانه فى احكام الحايض.
صاحب العروه قدس الله نفسه الشّريف احكام حايض را به اين نحو عنوان مى‏كند.
مى‏فرمايد بر اين كه تحرم على الحايض آن عباداتى كه مشروط به طهارت هستند. مثل صلاة و صوم و مثل فرض بفرماييد طواف و مثل اعتكاف كه صوم مى‏خواهد، لفظ فى المساجد مى‏خواهد كه بايد پاك بوده باشد زن. و در حال الحيض اينها براى اين شخص حايض حرام هستند. عبادات مشروطه به طهارت. در عبارت ايشان قدس الله نفسه الشّريف تعبير به تحرم كرده است. كه حرام است. و تبعاً لجماعتى از فقها تعبير به همان تحرم كرده‏اند. تحرم على الحايض و در عبارت بعضى از فقها آنها گفته‏اند لا يجوز على الحايض. اين عباداتى كه مشروط به طهارت هستند و بعضى‏ها هم تصريح كرده‏اند به تبطل. اين عبادات باطل مى‏شود از حايض. اين كه حايض عبادات مشروطه به طهارت از حايض باطل است، اين احتياج به دليل ندارد. چون كه عمل مشروط به طهارت است و حايض هم طهارت را ندارد. محكوم به بطلان است. و حتّى اگر اين اعمال حيض تمام بشود، نگاه حاصل بشود ولكن هنوز زن غسل نكرده است در جايى كه متمكّن از غسل است. غسل از حدث حيض نكرده است. يا تيمم نكرده است. نگرفته است. مادامى كه حدث حيضش باقى است، ولو نگاه حاصل نشده است، اين اعمال از حايض باطل است. چون كه اين اعمال مشروط به طهارت است، و قبل الاغتسال در حال حدث الحيض اتيان بكند، اين عمل مى‏شود باطل. اختصاص به حايض هم ندارد. هر محدثى در حال الحدث اين اعمالى كه مشروط به طهارت است آنها را اتيان بكند عملش محكوم به بطلان است. اين جاى كلام و مناقشه نيست. چون كه شرط را ندارد و اين يك معنا هم در كلمات اصحاب ما كانّ مسلّم است و آن اين است كه محدث در حال الحدث كه زن خونش قطع شده است و هنوز غسل نكرده است و ساير محدث‏ها. جنب مادامى كه غسل نكرده است، اينها در حال حدث اين اعمال را اتيان بكنند، خود اتيان اعمال حرمتى ندارد. فقط باطل است. عمل باطل مى‏شود. فرض بفرماييد شخصى وضو ندارد در حال عدم وضو صلاة اتيان بكند، صلاتش باطل است. حرمتى ندارد مگر قصد تشريع كند. بگويد بر اين كه من نمازى مى‏خوانم بدون وضو كه اين نماز هم مطلوب شارع است. شارع هميشه نماز با وضو نخواسته است. بعضاً هم صلاة بلاوضو را خواسته است. اين افترا على الله مى‏شود...اين نسبت تشريع است و افترا على الله است، و حرام است.
عرض مى‏كنم بر اين كه عمل باطل است. خود عمل حرام نيست. ربّما عمل كه حرام نيست، از جهت ديگر حرمتى دارد. مثل اين كه شخص جنبى غسل نكرده عمداً متعمداً وارد مسجد حرام بشود و طواف كند. اين طوافش باطل است. چون كه طهارت ندارد. طواف مشروط به طهارت است. ولكن مكثش فى المسجد الحرام حرام است. حتّى مرور جنب حرام است. مرور حايض حرام است در حال حيض از مسجدين. بدان جهت آن يك مطلب ديگرى است. خود عمل كه اتيان مى‏كند در حال حدث اين مثل اين كه صلاة را در حال جنابت اتيان كرده است كه غسل نكرده است نه سهواً كه سهو اگر باشد رفعاً امّة...حرمت برداشته مى‏شود. ولكن كلام اين است كه حرمت ندارد اصلاً كسى كه تشريع نكند عمل حرمتى ندارد. فقط باطل است. عملى كه در حال حدث اتيان مى‏شود تا عمل عبادى كه شخص نسبت آن عمل را محبوبيتش را به خداوند متعال ندهد، به شرع ندهد، اين اشكالى ندارد. شخصى معلّم است. معلّم اطفال است. بچّه‏ها را جمع كرده است. خود جناب معلّم جنب است. غسل نكرده است و آمده است به مكتب. به شاگردان امروز تعليم نماز را مى‏خواهد بكند. نماز را ياد بدهد. نماز صبح را. مى‏گويند نگاه كنيد من نماز صبح را اتيان بكنم. شما ياد بگيريد كه چه جور مى‏شود صلاة صبح. ايستاده صلاة صبح مى‏خواند. تشريع الى الله كه نمى‏كند كه خدا از من الان قبل از ظهر است. صلاة صبح نخواسته است از كسى تا از من بخواهد. قصد تشريع ندارد. قصدش، قصد تعليم است اتيانش. اين ظاهر بلكه بيشتر از ظاهر متسالمٌ عليه عند الاصحاب اين است كه اين فعلش حرام نيست. فقط اين صلاة وقتى كه از محدث واقع شد مى‏شود باطل. حرمتى ندارد. ولكن قد يقال فعلاً كلام ما حال حدث است. در حالى كه فقط حدث دارد مصلّى. بعضى‏ها فرموده‏اند بر اين كه از بعضى روايات ظاهر مى‏شود در حال حدث صلاة اتيان كردن ولو قصد تشريع نبوده باشد، قصد نسبت به خداوند متعال نداشته باشد، خودش عمل مغبوضى هست مثل غيبت، مثل كذب چه جورى كه نفس العمل مغبوض است، نفس الاتيان بالصّلاة در حال حدث مغبوض الهى است. علاوه بر اين بطلان اين معلّم اگر اين كار را بكند معاقب است. چون كه جنب است. در حال جنابت صلاة را اتيان كردن ولو نسبت به خداوند متعال ندهد و مطلوبيت شرعى را قصد نكند، قصد تعليم اطفال است. اين صلاة را اين جور اتيان كردن، اين جايز نيست. فعل، فعل حرامى است. اينها كه از بعضى روايات استظهار كرده‏اند دو تا روايت است كه ذكر مى‏كنم اين دو تا روايت را.
يكى از اين روايت‏ها در جلد اول وسائل در ابواب الوضو باب 2 است. روايت اولى است. محمد ابن على ابن الحسين، باسناده عن مسعدة ابن صدقه اين صدوق قدس الله نفسه الشّريف اين روايت را در من لا يحضر الفقيه به سندش از مسعدة ابن صدقه نقل كرده است. اين مسعدة ابن صدقه...كه صدوق قدس الله نفسه الشّريف از دو تا مسعده روايت دارد. يكى مسعدة ابن زياد است كه مسعدة ابن زياد از اجلّا است، يكى هم مسعدة ابن صدقه است. مسعدة ابن صدقه هم اين ربعى نقل مى‏كند از امام صادق سلام الله عليه و از امام موسى ابن جعفر سلام الله عليه.از اين دو تا روايت دارد. اين مسعدة ابن صدقه هم لا بعث به است. اين مسعدة ابن صدقه كثير الرّوايه توثيقى هم دارد. بدان جهت روايت من حيث السّند اشكالى ندارد. سند صدوق كما اين كه در جلد رابع من لا يحضر الفقيه در مشيخه‏اش گفته است و امّا مسعدة ابن صدقه سندش را گفته است كه عن ابيه نقل كرده است سندش را، سندش صحيح است هم به مسعدة ابن زياد و هم به مسعدة ابن صدقه. سند صحيح است، و اين روايت هم من حيث السّندى كه هست، موثّقه مى‏شود. چون كه در مسعدة ابن صدقه در مذهبش كلامى هست. اين مى‏گويد بر اين كه كلام است. مسلّم نيست. چون كه مسعدة ابن صدقه‏اى هست كه از امام باقر سلام الله عليه نقل مى‏كند. او مذهبش فاسد است. اين مذهبش فاسد بوده باشد، اين اينجور نيست. آن جا دارد كه انّ قائلاً قال لجعفر ابن محمد آن راوى هم از اين مسعدة ابن صدقه‏اى كه...ذكر مى‏كنند هارون ابن مسلم است در تمامى اين روايات. كه هارون ابن مسلم هم خودش شخص معتبرى است. آن جا دارد كه عن مسعدة ابن صدقه عن جعفر ابن محمدٍ (ع) مى‏گفت كه جعلت فداك انّى امرّ بقومٍ ناصبيه. من مرور مى‏كنم به قومى كه آنها ناصبى هستند ديگر. آنها با شماها دشمن هستند و قد اقيمت لهم الصّلاة. مى‏بينم كه اذان آنها گفته شده است پا مى‏شوند به نماز گفتن و أنا على غير وضوءٍ من هم كه وضو ندارم...فى الصّلاة اگر با آنها نماز داخل نشوم، قالوا ما شاعوا ان يقولوا به فحش مى‏گيرند اصل و نسب مرا. مرسوم بود ديگر. فلانى نماز نمى‏خواند. رافضى است، كذا است. قالوا ما شاعوا ان يقولوا...يصلّى معهم من با آنها نماز بخوانم؟ ثمّ اتوض‏ء اذا انصرف بعد وضو بگيرم وقتى كه خانه رسيدم و اصلّى نمازم را بخوانم با وضو، قال جعفر ابن محمد عليهما السّلام سبحان الله...من يصلّى على غير وضوءٍ آيا نمى‏ترسد آن كسى كه نماز را بدون وضو مى‏خواند ان تأخذه العرض خسفا؟ زمين او را خسف كند. اين تعبير، تعبير از فعل حرام است. در فعل حلال كه اين جور نمى‏شود اين تعبير. گفته‏اند بر اين كه از اين روايت ظاهر مى‏شود حرمت اين عمل. يكى اين روايت است.
و يك روايت ديگر هم روايتى است كه باز صدوق عليه الرّحمه در فقيهى كه هست مرسلاً نقل كرده است. ولكن در علل و عقاب الاعمال به سند نقل كرده است. صدوق روايات متعدده‏اى را در من لا يحضر الفقيه مرسلاً نقل مى‏كند. ولكن در كتب ديگرش سند را ذكر مى‏كند. اين كاشف از اين است كه اين رواياتى كه مرسلاً نقل مى‏كند، اين جور نيست كه سند نداشت صدوق عليه الرّحمه به اين روايات. منتهى نمى‏شود گفت همه‏اش سند داشت. شايد مرسله بوده باشد. ولكن نوعاً آنى كه نقل مى‏كند سند دارد منتهى سندش را در من لا يحضر الفقيه نقل نكرده است. بدان جهت فقيه بايد ملتفت بشود به مجرّد اين كه روايت را در فقيه ديد در مسأله يك روايتى است. آن هم...در فقيه مرسلاً نقل كرده است، تصرّع نكند. بايد فحص كند كه در كتب ديگر اين سند به اين ذكر شده است يا نه، اگر ذكر شده باشد و سند تمام بوده باشد، مرسله بودن در من لا يحضر الفقيه ضررى ندارد. اين روايت را صدوق مرسلاً نقل كرده است در من لا يحضر الفقيه. ولكن در علل و عقاب الاعمال نقل كرده است به سندش كه سندش هم سند معتبرى است. روايت 2 است و فى العلل و عقاب الاعمال عن محمد ابن الحسن، محمد ابن الحسن استاد صدوق است محمد ابن حسن ابن وليد رضوان الله عليه است. عن الصّفار آن هم نقل مى‏كند از محمد ابن حسن صفار كه آن هم شيخ محمد ابن حسن ابن وليد است عن السّندى ابن محمد كه سابقاً هم گفتيم همان اسماعيل است و اين اعتبار دارد. عن سفوّان ابن يحيى عن سفوّان ابن مهران جمّال عن ابى عبد الله (ع). آن جا دارد كه ابى عبد الله (ع) به سفوّان ابن مهران جمّال اين جور فرمود اقعد رجلٌ من الاحبار فى قبره. يكى از علماى يهود و نصارا را در قبرش وقتى كه دفن كردند، نشاندند فقيل له ملائكه به او گفت كه انّا جالدوك مع...ما بايد صد تازيانه به تو عالم يهود يا نصرانى بزنيم من عذاب الله عزّوجل صد تازيانه بايد بزنيم. فقال لا اطيقها من كه طاغت اين صد تا را ندارم خدا فلم يزالوا به حتّى انتهوا على جلدةٍ واحده. گفتند يك جلد قطعى است كه بايد بزنيم. قال لا اطيقها و قالوا ليس...چاره‏اى ندارد. بايد يكى را بخورى. فقال فى ما تجلدونيها؟ چرا مرا مى‏زنيد؟ يك تازيانه از كجا آمد؟ قال نجلدك انّك صلّيت يوماً بغير وضوءٍ و مررت على...فلم تنصره او را كمك نكردى..جلدتاً من عذاب الله...قبره نارا. اين دو تا روايت است. امّا اين روايت ثانيه كه دلالتى بر مطلب ندارد. چرا؟چون كه اين شخص بلاوضو خوانده بود، اگر يك وقت وضو گرفتن يادش رفته بود، اشتباه كرده بود، آن كه عذاب ندارد. خداوند متعال كريم است از اين كه عذاب بكند شخصى را بر چيزى كه نمى‏داند و غافل است و اگر عمداً نخوانده است خوب تارك صلاتش بود ديگر. وضو را عمداً ترك نكرده است يا تشريع كرده است. گفته است بابا من مى‏گويم بدون وضو هم مى‏شود نماز خواند. بگذار امروز بدون وضو بخوانيم. آن تشريع است. آن خارج از محلّ كلام ما است. بدان جهت اين روايتى كه هست در ما نحن فيه بايد حمل بشود به صورت تشريع. چون كه در صورتى كه يادش رفته وضو خوانده است و اينها، اين را كه نمى‏شود حمل كرد. معلوم است كه احبار هم به عنوان عبادت اتيان كرده است اين صلاة را بلاوضو لابد بر اين كه يا عمداً وضو نگرفته است و تشريع كرده است، حكمش همين است و امّا اگر فرضاً اشتباهاً و اينها بوده باشد، آن هم كه عقاب ندارد. از اين جا معلوم شد حال در روايت اولى.
در روايت اولى اين شخصى كه مى‏رود از آن مسجد عبور مى‏كند مى‏بيند پا مى‏شوند به نماز وضو ندارد، اين وارد آنها مى‏شود. سؤال هم كه از امام سلام الله عليه مى‏كند، يعنى نماز در اين صورت انسان با آنها نماز بخواند بلاوضو، خود اين مشروع است. يعنى شارع ولو امر استحبابى دارد كه به عنوان عبادت صلاة را با آنها اتيان مى‏كند بلاوضوءٍ من دون وضوءٍ. مى‏داند اين عبادت واجب نيست. مجزى هم نيست. اين را مى‏داند. ولكن احتمال مى‏دهد كه اين عملى كه اتيان مى‏كند مشروع بوده باشد، مطلوب الهى بوده باشد كه صلاة را بلاوضو اتيان بكند. امام(ع) مى‏فرمايد نه. صلاة بلاوضو مشروع نيست عبادتش. محتمل است اين بوده باشد حتّى در آن چيزى كه هست چون كه معنا ندارد انسان يعنى توى ذهن‏ها نمى‏رود معلّمى صلاة را به بچّه‏ها ياد مى‏دهد خودش محدث است و غسل نكرده است. يا وضو نگرفته است. عنوان عبادت را قصد نكرد از صلاتش. عبادت الله را قصد نكرد از صلاتش. از صلاتش فقط مجرّد تعليم صورت صلاة است به ديگران. اين محرّم بوده باشد، اين توى اذهان خلاف مرتكض است. بدان جهت مشهور هم ملتزم نشده‏اند و اين كه صاحب حدائق بگوييد چرا اين حرف را مى‏گويى صاحب حدائق دارد تحريم الدّخول فى الصّلاة بغير طهارتٍ ولو فى حال التّقيه اين تحريم، تحريم تشريعى است. ظاهراً هم بايد مرادش اين باشد كه اين جور صلاة مشروعيّتى ندارد. اين حرمت را حرمت تشريعى مى‏گويند. بدان جهت اين كه در حال صلاة انسان صلاة يا فرض كنيد روزه بگيرد نه عبادتاً. شخصى فرض بفرماييد بر اين كه محدث است. فرض كنيد جنب است. بعد از نماز صبح جنب شده است يا شب جنب شده است و نماز صبح هم نخواند. نخواند ديگر. گفت هوا سرد است. حوصله غسل كردن ندارم. نماز صبح را بعد قضا مى‏كنم. چيزى هم نخورده است. آمده به كارش مشغول است. هيچ چيزى كه مفطّر صوم بوده باشد مرتكب نشده است. الاّ اين كه مع الحدث باقى مانده است. مع التعمّد الجنابه باقى مانده است. اين را نمى‏شود گفت كه تو روزه گرفته‏اى در حال جنب بيا به آتش. مى‏گويد كى من قصد روزه داشتم، قصد عبادت داشتم؟ گرسنه نبودم چيزى نخورده بودم ديگر. بدان جهت اين معنا كه صورت عمل در حال حدث حرام بوده باشد اين محتمل نيست.
سؤال؟ بچه‏ها را ياد مى‏دهد. مثال زدم. مثالى كه جاى حرف نباشد. يك ساعت به ظهر مانده نماز صبح را ياد مى‏دهد. نماز صبح اين جور مى‏شود بچّه‏ها. اين كه عبادت وقتش نيست. اين چه جورى كه فرض بفرماييد صلاة صبح را قبل از اين كه ظهر بشود شرط ندارد. چون كه شرط ندارد خودش هم پاك است و وضو دارد. جنب هم نيست. ولكن شرطش نيست. چون كه شرطش اين است قبل طلوع الشّمس است. شمس طلوع كرده است و نزديك ظهر است.
سؤال؟ مى‏گويم وضو مثل ساير شرايط است. چه جورى كه در صلاة الصّبح وقت شرط است، وضو هم همين جور شرط است. چه جور وضو شرط ركنى است، وقت هم شرط ركنى است. معلّم پاك است. وضو هم دارد. آدم مقدّسى است. يك ساعت به ظهر مانده به بچّه‏ها مى‏گويد نگاه كنيد من يك نماز صبحى به جهت تعليم شما بخوانم. اين فعلش حرام است؟ در ذهن‏ها هست؟
سؤال؟ مى‏گويم اين احتمال را مى‏دهيد شما الان اين معلّم نماز خواندن صبحش اين را مى‏گويند. يكى از جماعت خود جناب عالى احتمال مى‏دهيد وضو دارد. همه چيزش درست است. نيم ساعت به ظهر مانده نماز صبح مى‏خواند براى بچّه‏ها به جهت تعليم بچّه‏ها. كه بچّه‏ها نماز صبح اين جور مى‏شود. اين حرام است يا حلال؟ پس اين فعل نمى‏تواند...طهارت هم مثل اين شرط است. وضو هم مثل دخول الوقت شرط است. يكى از شرايط است. چه جورى كه معلّم رو به قبله ننشسته. شاگردان رو به قبله هستند. معلّم دبر قبله است. مى‏گويد من نماز بخوانم و شما ياد بگيريد. پشت به قبله است. دبر قبله مى‏گويند. وقتى كه نماز را شروع مى‏كند بگوييم اين حرام است. چون كه نماز را الى غير قبله خواند. اين قصد عبادت نكرده است. اين قصد اتيان به صورت است. بدان جهت وضو هم مثل اين است. مثل ساير شرايط است. بدان جهت احتمال علمى كه از مذاق شارع معلوم است كه اينها شرطيّت دارند و شخص قصد تشريع نكرده است، و شرط موجود نيست و قصد غرض صحيح هم دارد، اين صحبت حرمت نمى‏شود در اين. بدان جهت اين روايت هم حمل مى‏شود به آن صورتى كه شخص داخل مسجد مى‏شد قصد مى‏كرد كه نماز مى‏خوانم براى خداوند متعال ولكن بدون وضو كه اين هم احتمال مى‏داد كه نه مطلوب شرعى باشد. بدان جهت از امام (ع) مى‏پرسد. كه امام (ع) بفرمايد چه كار خوبى كردى. خدا او را مى‏خواهد. ايشان فرمود كه نه قصد عبادت نمى‏توانى بكنى. به هر نحوى، به هر غرضى بوده باشد وضو نداشته باشى قصد عبادت نكنى. اين جاى كلام نيست. انّما الكلام كلّ الكلام ظاهر عبارت بعضى‏ها است كه زن در حال الحيض، حيض لا حدث الحيض بلكه دم الحيض در حال دم الحيض صلاة را اتيان بكند. حيثٌ كه گفته‏اند رواياتى در باب صلاة الحايض هست كه از آنها استفاده مى‏شود بر حايض اين نماز خواندن حرام است. حايض كه نماز مى‏خواند، حايض هم يك وقت مثل آن مكتب معلّم، مكتب است. براى دخترها ياد مى‏دهد نماز را. به جهت تعليل مى‏خواند كه قصد عبادتى نكرده است. ظاهر بعضى كلمات اين است كه در حال الحيض اين را اتيان كردن اين حرام است ولو قصد عبادت نكرده است. بدان جهت اين حرف را كه به شما گفتم، ذهنتان پريد كه فرق ندارد ما بين اين كه بدون وضو بخواند، پشت به قبله بخواند، يا در حال حدث بخواند قصد عبادت نكند. فرقى ندارد. اينها ارتكاضاً فرقى ندارد. بدان جهت آنهايى كه گفته‏اند صلاة حرمت ذاتى دارد براى حايض، اين صورت را ملتزم نشده‏اند اكثرشان كه اين قصد عبادت نكرده است. بلكه گفته‏اند اين حرمتى است كه حايض به قصد عبادت اتيان كند. نماز را به عنوان عبادت اتيان كند.
كلام اين است كه وقتى كه به عنوان عبادت اتيان كرد، حرمت صلاة بر حايض عين معناى حرمت تشريعى است يا غير معناى حرمت تشريعى است. آنهايى كه مى‏گويند صلاة بر حايض حرمت تشريعى دارد، آنها يك حرف ديگرى دارند. اينها كه مى‏گويند صلاة به عنوان عبادت از حايض حرام است، حرف ديگرى دارند. فرقشان چيست؟ گفته‏اند فرق در دو جا ظاهر مى‏شود. يك جا آن جايى كه زن مردد بوده باشد ما بين اين كه حايض است يا مستحاضه است. گذشت فروعاتى كه مردد مى‏شود دم بين الحيض و الاستحاضه. گفته‏اند ثمره اين جا ظاهر مى‏شود اگر حرمت صلاة تشريعى بوده باشد، اين زن مى‏تواند احتياط تام بكند. هم جمع كند ما بين اعمال تروك حايض و اعمال مستحاضه. نمازش را بخواند. چون كه تشريع كه نكرده است. چون كه احتمال مى‏دهد مستحاضه باشد. براى اين احتمال اعمال مستحاضه را، طهارت مستحاضه را اتيان كرده است. به خدا نسبت دروغ و افترايى نداده است. احتمال مى‏دهد خداوند مستحاضه باشد و اين صلاة را طلب كند و صلاة را اتيان مى‏كند. بنا بر حرمت ذاتى چون كه احتمال استحاضه مى‏دهد، حرمت تشريعيه معنا ندارد. امّا آن كسانى كه مى‏گويند حرمت، حرمت ذاتى است، مى‏گويند جناب اين زن خدا حفظش كند، بالاخره صلاة را به عنوان عبادت اتيان كرده است. وقتى كه امرش مردد است ما بين استحاضه و حايض صلاة را به عنوان عبادت اتيان كرده است. اگر حايض بوده باشد اين فعلش حرام است. بدان جهت مى‏گويند بنا بر حرمت ذاتى، احتياط ما بين اعمال مستحاضه و وظايف حايض ممكن نيست. احتياط تام. بنا بر حرمت تشريعيه احتياط تام ممكن است ولكن بنا بر حرمت ذاتيه ممكن نيست. چون كه محتمل است صلاة را اين زن به عنوان عبادت مى‏آورد و بما اين كه به عنوان عبادت مى‏آورد در واقع حايض باشد حرام اتيان كرده است. علم اجمالى هم دارد. علم اجمالى دارد بر اين كه يا حايض است يا استحاضه. بدان جهت احتياط تام ممكن نيست. بلكه محتمل است اين عملش حرام بوده باشد. يعنى صلاة عبادى اتيان كرده است در حالى كه حايض است. اين يك فرق. يك مورد ديگر اين است كه زن حايض است. خيلى نماز را دوست دارد. اين هم مى‏داند كه شارع از حايض نماز نخواسته است. اين را مى‏داند. زن، زن متديّنه‏اى است. مى‏داند اين را. مى‏گويد من امروز حايض هستم. نماز ظهر و عصرم را مى‏خوانم. چون كه نماز ذاتاً عبادت است. امر نمى‏خواهد. من مى‏گويم كه خدا به من امر نكرده است به نماز نه مستحباً، نه واجباً ظهر و عصر را. اصل از اين نماز ذاتاً عبادت است. ذاتاً خشوع است لربّ العالمين. ذكر او است الله اكبر. ذاتاً خوشم مى‏آيد. گفته‏اند بنا بر حرمت تشريعى عيبى ندارد اين... چون كه به خدا نسبت نداده است. بنا بر حرمت ذاتى عمل حرام است. چرا؟ چون كه به عنوان عبادت اتيان كرده است. بدان جهت گفته شده است بعد از اين كه اتيان به صلاة تعليماً للاطفال كه به عنوان عبادت نيست، بعد از اين كه آنها حرام نشد و از ادلّه‏اى كه خواهد آمد استفاده خواهيم كرد كه آن صورت تعليم را ادلّه نمى‏گيرد. غايت امر اگر حرمت تكليفى باشد، حرمت ذاتى باشد، صلاة به عنوان عبادت را حرام مى‏كنند بر زن حايض. وقتى كه اين جور شد، مى‏گويند ثمره ما بين حرمت تشريعيه و حرمت ذاتيه در اين دو مورد ظاهر مى‏شود. مرحوم حكيم قدس الله نفسه الشّريف فرموده است فرقى ما بين حرمت ذاتيه يعنى فرق ما بين اتيان صلاة عبادتاً و ما بين حرمت تشريعيه فرقى نيست. اين دو مورد را كه ثمره ذكر كرده‏اند و فرق ذكر كرده‏اند هيچ كدام صحيح نيست. چرا؟ ايشان اين جور فرموده‏اند. فرموده‏اند زنى كه از نماز خيلى خوشش مى‏آيد و مى‏گويد اين ذاتاً عبادت است، ذاتاً عبادت است معنايش چيست؟ يعنى ذاتاً مطلوب الهى است. امر نمى‏خواهد. ذاتاً مطلوب الهى است. اين خودش افترا الى الله است. از كجا مى‏دانيد اين ذاتاً مطلوب خداوند است؟ خود قصد كردن عبادت ذاتى را من حين لها هذا القصد از كجا مى‏تواند اين قصد را بكند و حال اين كه بر اين كه شارع امرى ندارد. از امر شارع كشف ملاك مى‏شود. كشف محبوبيت مى‏شود. از كجا امر ندارد شما مى‏گوييد اين مطلوب الهى است. يك چيزى هم نسبت به خدا داده است كه غير معقول است. چون كه اگر عملى ذاتاً عبادت بشود، ذاتاً حسن مى‏شود. عبادت ذاتيه مثل سجود لله ذاتاً حسن مى‏شود. وقتى كه ذاتاً حسن شد، شارع نمى‏تواند از او نهى كند. شارع نهى از حسن نمى‏تواند. حرمت است آخر. حرمت...مى‏خواهد. وقتى كه عمل ذاتاً عبادت شد، و ذاتاً حسن شد نهى ممكن نمى‏شود. شارع نهى كرده است. پس قول اين زن كه اين عمل حسن است ذاتاً خودش افترا على الله است. مثل حرمت تشريعيه. فرقى نمى‏كند. بدان جهت است از آن كسانى كه حرمت تشريعيه را مى‏گويند فقط دارد. حرمت ذاتيه ندارد. از آنها بپرسيد زنى اين جور نماز را اتيان كرده است. اين عملش صحيح است؟ اگر حرمت تشريعى داشته باشد آنها بايد بگويند صحيح است. چون كه تشريع نكرده است. آنها هم مى‏گويند اين عمل باطل است. چون كه اين افترا على الله تويش هست. بدان جهت در ما نحن فيه اين ثمره رفت. امّا ثمره احتياط انشاء الله بماند. عرض مى‏كنم.