جلسه 629
* متن
*
بسم الله الرحمن الرحيم.
موضوع درس: خارج فقه بحث طهارت.
شماره نوار:628 آ
نام استاد: آيت الله تبريزى.
تاريخ:2/9/1370
توسط دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم واحد صوت.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
كلام در اين فرمايش محقق همدانى بود. ايشان ادّعا فرمودند كسى كه عاجز است بالمباشره غسل الوجه و اليدين و مسح الرّأس و الرّجلين بكند در باب الوضو، بالاستنابه اين غسل و مسح را موجود بكند اين على القاعده است و احتياج به دليل خاصى ندارد. و در تقريب فرمايششان فرمودهاند قوله سبحانه اذا قمت من الصّلاة فاغسلوا وجوهكم خطاب به عامّة المكلّفين است كه بايد صلاة فريضه را فى وقتها بخواند و خداوند مىفرمايد وقتى كه قيام كرديد به اتيان اين صلاة غسل الوجه و اليدين و مسح الرّأس و الرّجلين بكنيد. آنهايى كه قادر هستند اين غسل و مسح را بالمباشره موجود بكنند، ظاهر الخطاب نسبت به آنها اتيان غسل و مسح مباشرى است. و امّا آن كسانى كه قادر نيستند بالمباشره موجود بكنند و بالاستنابة و التّسبيب مىتوانند اين غسل را موجود بكنند نسبت به آنها ظهور خطاب اتيان عمل...است به نحو التّسبيب و النّيابه. ايشان اين جور فرموده است و فرمودهاند مثل بعض افعالى كه اگر امر به او شد، اذا ورد عالمٌ عليكم مثلاً فاعظموه او را تعظيم كنيد اين نسبت به عاجز و غير عاجز فرق مىكند. آن كسى كه قادر است به قيام تمام، اين ظاهر است بر اين كه قيام تمام را بكند. آن كسى كه قادر نيست به قيام ولكن مىتواند فعل را نحوى اتيان بكند ولو بتحريك اليد و الرّجل تعظيماً او مطلوب از او است. اين فرمايش را عرض كردهاند. عرض كرديم و عرض ناقابل در مقابل اين فرمايش كه افعالى كه آنها عرفاً استناد داده نمىشود الاّ الى المباشر مثل اكل و قام و قعد و صام و صلّى و نحو ذالك ظاهر امر به اينها كه اگر شارع امر بكند به اينها، يا غير شارع امر بكند به قيام قعود ظاهرش طلب فعل مباشرى است كه فعل مباشرى را مىخواهند. چون كه فعل از غير مباشر صادر نمىشود. قيام اين شخص حساب نمىشود. در اين جور موارد در يك موردى اگر شارع بگويد خودت نتوانستى حج بروى كسى ديگر را بفرست يا اگر ميتتان، پدرتان صلاة و صوم را اتيان نكرده است توى ولد اكبر و ولى الميّت بخوان، اينها يك دليل خاص است به نيابت قائم شده است. هر جا دليل هست ملتزم مىشويم. و الاّ فلا. اين يك قسم اوّل افعال بود.
قسم ثانى از افعال آن افعالى است كه عرفاً اسناد داده مىشود به مباشر و آن كسى كه فعل را بالتّسبيب موجود مىكند. مثل ذبح، حلق و امثال ذالك و مثل تصدّق و...و نحو ذالك در اين جور موارد اگر شارع امر بكند بر اينكه بفرمايد اذا رميتم...فحلقوا رئوسكم اين ظهورش اين است كه حلق رأس بكنى. چه خودتت به مباشره بكنى يا به غير مباشرت. چون...حلقى كه مستند به انسان است، او مطلوب است. مفروض اين است كه حلق مستند به انسان بالصّدور بالتّسبيب هم صادق است. مثل اين كه مىگفتيم من بنا مسجداً...بنا الله بيت...فى الجنّه فرقى نمىكند كسى بالمباشره موجود كند بنا را يا بالتّسبيب. آن جايى كه بالتّسبيب موجود مىكند، خودش قادر بود بالمباشره بنا كند، يا قادر نبود. فرقى نمىكند.
سؤال؟ ايشان فرموده است. ظهورش در عاجز استنابه است. بدان جهت ما عرض ناقابلمان در مقابل ايشان اين است اگر اذا قمت من الصّلاة فاغسلوا وجوهكم از قبيل صام و صلّى و قعد وقام است اين مختص مىشود به آن تكليف به آن كسانى كه مىتوانند قيام قعود كنند بالمباشره. مىتوانند غسل الوجه و اليدين بكنند. اگر از قبيل ثانى است كه توى ذهن
شما هم اين است، آن لازمهاش اين است كه كسى كه متمكّن است بالمباشره موجود بكند، بالتّسبيب مىتواند موجود بكند. مثل...مثل حلق الرّأس در افعال...مثل...در افعال المنا. فرقى نمىكند. عرض مىكنم وقتى كه اين نحو شد، ظهور اخبار بيانيه كما اين كه ما گفتيم بيان وضو رسول الله بود كه وضو مباشرى تشريع كرده است. در مقام تشريع وضو بود. كه تشريع وضو آن روايات وضوعات بيانيه بيان ما شرّع فى شريعت الاسلاميه است. آن وضويى كه در شريعت اسلاميه تشريع شده است و رسول الله (ص) او را بيان كرده است اين است. بدان جهت اگر اين جور بوده باشد آن كسى كه عاجز از تسبيب است احتياج به روايت و دليل دارد. منتهى روايت و دليل داريم كما ذكرنا. و منهنا اين بحث را طول دادن لا...براى اين كه دليل داريم كه وضو وقتى كه انسان متمكّن نشد او را بالمباشره موجود بكند، بالتّسبيب مىتواند موجود بكند كه آن تغسيل ابى عبد الله (ع) از جنابت و هكذا ما ورد فى التّيمم كه به نيابت موجود مىكند و بالتّسبيب شخص او را موجود مىكند، او كافى مىشود. گذشتيم اين مسأله را. رسيديم به اين مسأله معروفه كه ايشان در عروه مىفرمايد كلام در شرايط الوضو بود. مىفرمايد از شرايط الوضو ترتيب ما بين الافعال الوضو است. كه اولاً بايد غسل الوجه بشود. ثمّ غسل يد اليمنى ثمّ غسل اليد اليسرى ثمّ مسح الرّأس ثمّ مسح الرّجلين بعد از آن مسح بشود رجلين. ايشان مىفرمايد اين ترتيب معتبر است و بر مكلّف واجب است اين ترتيب را مراعات بكنند. و فرقى هم بين حالى و حال ديگر ندارد. اگر به اين ترتيب خلل رسيد جهلاً او نسياناً، آن وضو محكوم به فساد است. يعنى بايد تدارك كند آن وضو را. به آن نحوى كه تدارك را بعد خواهيم گفت. ايشان مىفرمايد اين كه گفتيم ما بين غسل الوجه و غسل يد يمنى و غسل يد يسرى و مسح الرّأس و الرّجلين ترتيب معتبر است، ترتيب در خود غسل الاعضا و مسحها است. و امّا انسان كه عضوى را مىشورد كه عبارت از غسل الوجه است، غسل الوجه مىكند در او ترتيب معتبر نيست. فقط در آن عضو بايد غسل الاعلى الى الاسفل را رعايت كند. بدان جهت انسان وقتى كه صورتش را مىشورد، اوّل طرف دست راست صورتش را بشورد تا زقنش، بعد طرف دست چپ صورت تا زقن كافى است. ترتيب معتبر نيست. فقط غسل من الاعلى الى الاسفل معتبر است. يعنى آن جزئى كه شسته مىشود بايد اعلاى آن جزء شسته بشود قبلاً. بدان جهت اين طرف وسط صورتم را از طرف دست راست كه مىشورم بالا شسته شده است اولاً اين كافى است.
و امّا در خود عضو ترتيب معتبر بوده باشد نه نيست. مىشود انسان تمام صورت را از بالا تا پايين يك دفعه بشورد. ممكن است طرف چپش را اول بشورد، طرف راستش را بعد. يا اول طرف راستش را بشورد و بعد طرف چپش را. اين اشكالى ندارد. ترتيب ما بين الاجزا العضو معتبر نيست. فقط آنى كه معتبر است بايد غسل من الاعلى بشود الى الاسفل. در يدين هم همين جور است. ممكن است دست راستش را كه مىشورد يك مشت آب برداشته است و فوق ساعد را كه ظاهر الزّراع مىگويند ظاهر الزّراع را بشورد از مرفق تا اطراف الاصابه. باطن الزّراع مانده است. بعد باطن الزّراع را از مرفق مىشورد الى اطراف الاصابه و وضويش تمام مىشود.
عرض مىكنم ايشان مىفرمايد آن عضوى را كه مىشورد در اجزا آن عضو ترتيب معتبر نيست. فقط آنى كه معتبر است بايد غسل من الاعلى بوده باشد. يعنى نكث در غسل نباشد. اين كه در مسح گفتيم نكث معتبر است انسان از پايين مىتواند به بالا مسح كند در غسل الرّجلين هم گفتيم اين در غسل معتبر نيست. در غسل نمىشود از پايين به بالا شست. بايد از بالا به پايين بشورد. و امّا آن جزئى از عضو را كه از بالا به پايين مىشورد اين ممكن است بعضى عضوش باشد. طرف ايمنش باشد. يا طرف ايسرش باشد. يا همه را يك جا بشورد. فرقى نمىكند. ظاهر دستش را مىتواند باطن زراعش را ولو مستحب است اول ظاهر الزّراع را...به او بشود ولكن مىتواند مرد از مرفقش باطن الزّراع را بشورد تا باطن رئوس الاصابه، بعد ظاهر زراعش را از مرفق الى ظاهر الاطراف الاصابه بشورد. اين اشكالى ندارد. و الوجه فى ذالك اين است آيه مباركه و كذا روايات كه حدّ الوضو عن تغسل وجهك و يديك و تمسح رأسك و رجليك يا آيه مباركه فاغسلوا وجوهكم و ايديكم اين مطلق است غسل الوجه را بكنى. آنى كه از روايات ثابت شده است دو تا امر است. يعنى دو تا امرش را اين جا مىگوييم از روايات ثابت شده است. يكى اين است كه بايد ما بين اين غسل الوجه و اليدين و مسح الرّأس و الرّجلين ترتيب بشود. ترتيب را مراعات كند و اين ترتيب على الاطلاق شرط است. فرقى نمىكند صورت اختيار و تذكّر يا صورت جهل و نسيان. در تمام احوال اين ترتيب معتبر است. يكى اين ثابت شده است از روايات و ديگرى اين است كه عضوى را كه انسان شروع كرده است بشورد، در آن عضو نكث جايز نيست در اعضا غسل. بايد از اعلى بشورد الى الاسفل. نكثش جايز نيست. اين مقدار ثابت شده است. و امّا ما بقى اين معنا تحت اطلاقات وارد است.
و امّا اين كه از روايات اين دو تا قيد ثابت شده است، كه غسل من الاعلى بشود و ترتيب ما بين الاعضا معتبر است، هر دو جهت را متعرّض مىشويم به اين رواياتى كه عرض مىكنم اين روايات دلالت مىكند. اين كه ترتيب معتبر است و غسل من الاعلى الى الاسفل معتبر است، يك دليلش روايات وضوئات بيانيه است. به آن بيانى كه سابقاً گفتيم اين روايات در مقام وضوئى است كه تشريع شده است در شريعت و رسول الله (ص) عند التّوضء اين نحو گرفته است وضويى كه بايد شارع بيان بكند و سابع الشّريعه بايد آن وضو را بيان كند آن عبادت را. بدان جهت گفتيم در اين رواياتى كه حكايت مىكند وضو رسول الله (ص) را هر خصوصيتى از خارج قرينه داشتيم كه آن خصوصيت معتبر در وضو نيست رفعيّت از آن خصوصيت مىكنيم. مثل ساير دليل لفظى است كه نه اين وضو وجوبى ندارد. مستحب است. و امّا آن جايى كه دليل خاص قائم نشد بر اين كه اين خصوصيت معتبر نيست اخذ مىكنيم به ظاهر اين روايات وضوئات بيانيه. يكى از اينها را نقل مىكنم چون كه مورد نظرم هست. يك خصوصيتى دارد. يكى از اين روايات صحيحه زراره است در باب 15 از ابواب الوضو روايت 2 است. و عن على ابن ابراهيم. كلينى نقل مىكند از صاحب التّفصير عن ابيه اين يك سند و عن محمد ابن اسماعيل عن الفضل ابن شازان اين دو سند. كلينى با اين دو سند نقل مل كند جميعاً از حمّاد ابن عيسى عن حريض عن زراره عن ابى جعفر (ع) قال على احكى لكم وضو رسول الله فقلنا...فيه شىءٌ من ماءٍ فوضعه بين يدين ثمّ حصر عن زراعيه ثمّ غمص فيه يعنى فى الماء كفّه اليمنى ثمّ قال هذا اذا كانت الكفّ طاهرتاً اين صحيحه مباركه از رواياتى است كه دلالت مىكرد اگر يد انسان خبث داشته باشد با آن مائى كه...كه آب قليل بشود نجس مىشود يا لا يتوضء به. با او نمىشود وضو گرفت. گفتيم دو تا احتمال در بحث نجاست ماء القليل. هذا اذا كان الكفّ طاهرتاً ثمّ غرف ملحها پر كرد يك غرفهاى پر اين كف آب برداشت. ثمّ غرف ملحها ماءًفوضعها على جبهته وضع كرد آن غرفهاى از ماء را آن يك مشت آب را بر جبههاش و...الى اطراف لحيته تا پايين لحيه مباركش پايين آورد. اين جور مىشود كه اول به يك طرف مىكشد و ثمّ به طرف ديگر كشيده مىشود. اين معنا فوضئه على جبهة ثمّ اين را تا اطراف لحيهاش آورد...الى اطراف لحية ثمّ عمل و يده على وجه و ظاهر جبهت مرّتاً واحده. يك دفعه شست. صورت سابقه هم اين است كه يك دفعه شستن دخيل در وضو است. غسله ثانيه كالتّقدم الكلام فيه. ثمّ غمص يده اليسرى و غرف ملحها ثمّ وضعه على مرفغ اليمنى...على اطراف الاصابه. اين را مىدانيد كه عادتاً با يك مسح نمىشود. بايد باطن را يك دفعه، ظاهر را يك دفعه ديگر مسح كند كه دو دفعه مىشود. عيبى ندارد. آنى كه معتبر است از اين روايت استفاده مىشود غسل من الاعلى الى الاسفل است. نكث جايز نيست. و امّا يك جزء تمام خطوط عرضيهاش يك دفعه شسته بشود نه اين استفاده نمىشود. بدان جهت مىفرمايد ثمّ غرف بيمينه ملحها فوضعه على مرفغ يجرى فامرّ كفّه على...حتّى..الماء الى اطراف الاصابه و مسح مقدّم رأسه و زهر قدمين ببلّة يسرى درست توجّه كنيد. يكى از خصوصيات اين است. ثمّ مسح مقدم رأسه و زهر قدميه ببلّة يسرى و بقية بلّة يمنى. عرض كرديم سابقاً استفاده مىشود كه مسح الرّأس بايد به يد يمنى بشود. يكى از ادلّهاى كه اين معنا استفاده مىشود مسح الرّأس عند التّمكّن بايد به بلّه يمنى بشود آن جا است كه ثمّ مسح مقدم رأسه و زهر قدميه ببلّة يسرى يعنى به بلّه دست چپش و بقية بلّة يمنى در بلّه يمنى بقيه گفت. يعنى يك مقدارش با سر مسح شده است. يك مقدار بلّه رفته است به مسح الرّأس، يك مقدارش كه باقى است پاى راست مباركش را مسح كرد.
عرض كردم و نظير اين روايات، روايات ديگر است كه خصوصيتى كه در اينها مذكور است، اگر دليل خارجى قائم بشود كه اين اعتبار ندارد، رفعيّت مىشود. او چيست؟ مثلاً ظاهر اين آيه مباركه اين است كه غسل الوجه به يد يمنى مىشود. فدعا...فيه شىءٌ من الماء من ماءً فوضعه بين يدين ثمّ حصر عن زارعين ثمّ غمص فيه كفّه اليمنى ثمّ قال...اذا كانت الكفّ...على جبهة. بعد از بسم الله گفتن اين مشت را كه پر كرده بود بر جبههاش گذاشت. يعنى غسل وجه را به يد يمنى كرد. ظاهر اين روايت اين است. اين را مىگوييم اعتبار ندارد. نه اين غايتش اين است كه مستحب است. در وضو اعتبار ندارد كه غسل الوجه يد يمنى بشود. چرا؟ لما تقدّم سابقاً غسل اليد در وضو آلت است. آنى كه مأمور به است خود غسل الوجه است من الاعلى الى الاسفل. باليد باشد يا اصلاً يد نباشد...آب مضاف يا آب شير يا آب باران. يد مدخليتى ندارد. بدان جهت انسان مىتواند صورتش را با دست چپ بشورد. مىتواند با هر دو دست بشورد. اين عيبى ندارد. چون كه يد يمنى مدخليتى ندارد. يد آلت است در غسل. آنى كه معتبر است در وضو نفس الغسل است. علاوه بر اين معنا كه يد اعتبارى ندارد در غسل الوجه و اين از خارج معلوم است و مقتضاى الاطلاقات اين است كه غسل الوجه معتبر است كيف...علاوه بر اين معنايى كه هست،
در آن جا در صحيحه ديگرى كه روايت 11 است در اين باب. موثّقه است اين. روايت 11 موثّقه بكير و زرارة ابن اعين است. كه شيخ قدس الله نفسه الشّريف اين روايت را نقل مىكند عن المفيد عن احمد ابن محمد عن ابيه احمد ابن محمد ابن يحيى عن ابيه يا احمد ابن محمد ابن حسن ابن وليد عن ابيه است. هر دو تا باشد كافى است. هر كدام باشد عيبى ندارد. چون كه هر دو اينها هر دو پسر محمد ابن حسن وليد و هكذا پسر محمد ابن يحيى العطّار پدرشان كه در بزرگواى آنها در او شبههاى نيست. پسرها هم از معاريف است. ذنبى در آنها وارد نشده است. معتبر است. علاوه بر اين شيخ به روايات سعد ابن عبدالله كه پدر محمد احمد ابن محمد كه محمد ابن يحيى است يا محمد ابن حسن وليد است از سعد ابن عبد الله روايت مىكند، به تمام روايات سعد ابن عبد الله و به كتبش طريق ديگرى دارد كه اينها واقع نيستند. آن طريق صحيح است. عن سعد ابن عبد الله عن احمد ابن محمد احمد ابن محمد ابن عيسى يا احمد ابن محمد ابن خالد است، عن عثمان ابن عيسى او هم نقل مىكند از عثمان ابن عيسى كه عثمان ابن عيسى ثقه است. شيخ در عدّه توثيق كرده است. عن عمر ابن ازينه و بكير و زراه و ابن اعين انّهما...ابا جعفرٍ(ع) عن وضو رسول الله (ص)...او بطورٍ فيه ماءٌ فغسل كفّيه قبل از وضو دو دست را شستن مستحب است. سابقاً گذشت. ثمّ غمص كفّه اليمنى بالطّور فغسل...بيده اليسرى دست چپ را هم كمك گرفت در غسل الوجه. اين عيبى ندارد. آنى كه معتبر است در وضو غسل الوجه است. غسل الوجه...بدان جهت يد آلت است و شستن دست و منهنا رسائل فقهاى متبحّر اين را كه مىبينيد در غسل الوجه قيد يد يمنى را نكرده است. كه در غسل الوجه بايد به يد يمنى بشود. اين سرّش عبارت از اين است كه آنى كه يد در باب غسل الوجه و اليدين آلت است. مدخليّتى ندارد. غايت الامر انسان به واسطه اين صحيحه مباركه مىگويد مستحب است به يد يمنى شستن. بيشتر از اين نمىتواند و هكذا به روايت ثانيه كه خوانديم به يد يمنى شستن مستحب است ولو به استعانت يد يسرى كما ذكرنا. علاوه بر اين كه اين وضوئات بيانيه فى نفسها دلالت مىكند بر ارتباط ترتيب ما بين اجزاء وضو ترتيب معتبر است، علاوه بر اين دلالت مىكند بر اين ترتيب روايات ديگرى كه آنها غير روايات وضوئات بيانيه است. صاحب وسائل بابى دارد در وسائل كه آن باب، باب وجوب التّرتيب فى الوضو و جواز مسح الرّجلين معاً. باب 34 است از ابواب الوضو. روايت اولى اين است. محمد ابن يعقوب عن على ابن ابراهيم عن ابيه اين يك سند كلينى است. چون كه غالب در كافى اين است يك روايات را نسبت به بعض اشخاص چند سند به او ذكر مىكند. عن على ابن ابراهيم عن ابيه و عن محمد ابن اسماعيل محمد ابن اسماعيل عن الفضل ابن شازان سند دوم جميعاً عن حمّاد ابن عيسى عن حريض عن زراره قال ابو جعفرٍ (ع) تابع بين الوضو ما بين اجزا وضو متابعت را موجود بكن. متابعت موالات است كه خواهد آمد. خودش هم ترتيب را، آن تابع هم احتمال موالات با ترتيب مىدهد و هم احتمال ترتيب را مىدهد. ظاهر اين است كه هر دو تا را مىگيرد. تابع بين الوضو كما قال الله عزّ و جل عدّه اب الورد ثمّ باليدين. ثمّ امسح الرّأس بعد از آن مسح رأس بكن و الرّجلين و لا تقدّم انّ شيئاً بين يد شىءٍ...مقدم نكن شيئى را كه مخالفت كنى آنى را كه امر كردهاى. فان غسلت الزّراعه قبل المسح فبدع بالمسح دوباره...بشور و زارع را اعاده كن. فرقى نمىكند اين عمداً بشود، جهلاً بشود، نسياناً بشود شرطيّت مطلق است و ان مسحت الرّجل قبل الرّأس رجل را اگر قبل از رأس مسح كردى فامسح على الرّأس قبل الرّجل قبل از اين كه دوباره به رجلت مسح بكنى اول به سرت مسح كن. ثمّ اعد على الرّجل...الله عزّوجل فاغسلوا وجوهكم كانّ ترتيب را هم خداوند متعال فهمانده است. فاغسلوا وجوهكم اولاً ثمّ ايديك بعد از آن فامسحوا برئوسكم و رجليك اول مسح الرّأس ثمّ الرّجلين. اين جا دو تا مطلب باقى ماند. يكى اين است كه ترتيب ما بين غسل يد يمنى و يسرى از كجا استفاده بشود. اين كه در قرآن مذكور نيست. اين هم ابدع بما...الله عزّوجل. اين معنا كه ما بين غسل اليد اليمنى و غسل يد يسرى ترتيب معتبر است و بايد اول يد يمنى را شست و بعد يسرى را اين در روايات كثيرهاى وارد است كه در مسأله ترتيب خواهيم گفت يكى از آنها از رواياتى كه در ما نحن فيه ذكر مىشود و دليل مىشود و دلالتش هم خوب است.
صحيحه منصور ابن حاضم است در باب 35 از ابواب الوضو محمد ابن الحسن باسناده عن الحسين ابن سعيد عن سفوّان ابن يحيى عن منصور ابن حاضم فى الرّجل يتوضء و يبدع بالشّمال قبل اليمين. قبل از اين كه دست راست را بشورد طرف يمين را مىشورد. قال يغسل اليمين و يعيد اليسار. يمين را اول مىشورد و يسار را دوباره اعاده مىكند. اين فايدهاى ندارد. در آن معتبره ديگرش كه روايت ششمى است، در مسأله اين كه سعى را نمىشود بر طواف مقدم كرد آن جا فرموده است على تَرى انّك غسلت الشّى ما لك قبل يمينك كان عليك ان تعيد على شمالك. وظيفهات اين است كه يمينت را بشورى، تعيد الغسل على شمالك. باز شمال را دوباره بشورى. اين هم روايت ششمى است. و باسناد الشّيخ عن موسى ابن القاسم البزنى عن محمد، محمد ابن قاسم جوهرى است كه معتبره تعبير كرديم. از معاريف است. عن سيف ابن عميره عن منصور ابن حاضم و هكذا روايات ديگرى كه در باب هست سألته عن رجلٍ توضّء و نسى غسل يساره قال يغسل يساره و لا يعيد شىء عن غيرها.
سؤال؟ عرض مىكنم باز دلالت مىكند بر اين ترتيب ما بين اليمين و يسار اين صحيحه منصور ابن حاضم در باب 35 از ابواب الوضو، روايت 3 است. روايت 3 سندش اين است محمد ابن الحسن كه شيخ الطّائفه است باسناده عن الحسين ابن سعيد عن سفوّان ابن يحيى عن منصور ابن حاضم عن ابى عبد الله (ع) فى الرّجل يتوضء و يبدع بالشّمال قبل اليمين. شروع مىكند به شمال قبل اليمين. يعنى دست چپ را قبل اليمين مىشورد و قال يغسل اليمين و يعيد اليسار. برگردد يمينش را بشورد بعد دست چپش را دوباره بشورد. در معتبره منصور ابن حاضم كه روايت 6 است، و باسناد الشّيخ عن موسى ابن القاسم البجلى عن محمد ابن قاسم جوهرى كه از معاريف است. معتبره تعبير كرديم. عن سيف ابن عميره كه ثقه است. عن منصور ابن حاضم كه از اجلاّ است عن ابى عبد الله (ع) فى حديث تقديم السّعى على الطّواف. سعى را نمىشود بر طواف مقدم كرد در طواف حج و عمره. در آن حديث دارد كه امام استشهاد فرموده است على تَرى انّك اذا غسلت شمالك قبل يمينك كان عليك ان تعيد الغسل على شمالك آن وقتى كه يمين را دوباره شستى اعاده غسل بكنى. مىدانيد كه استشهاد به چيزى مىشود كه مسلّم بوده باشد. امام (ع) كه در مسأله تقديم السّعى على الطّواف استشهاد مىفرمايد كه جايز نيست، استشهاد مىفرمايد بر تقديم غسل يد يسرى بر يد يمنى اين بايد مسلّم باشد كه جايز نيست تا استشهاد بفرمايد. اين مسلّم است در باب وضو كانّ تسالم در آن زمان هم بود كه غسل يد يسرى بعد از غسل يد يمنى بايد واقع بشود. بدان جهت اين روايات و روايات ديگرى كه به اينها انشاء الله متعرّض خواهيم شد، دلالت مىكند ما بين يمين و ما بين يسارى كه هست در يدين ترتيب است كه از آيه استفاده نمىشد. يك مسأله ديگرى هم از آيه مباركه استفاده نمىشد، ترتيب ما بين مسح رجل يمنى و ما بين يسرى كه،
سؤال؟ يمنى را ديگر اعاده نمىخواهد كه. او شسته شده است. يسرى را بايد اعاده كند. ترك كرده كانّ غسل يد يسرايى كه معتبر است. عرض مىكنم اين مسألهاش هم خواهد آمد. فعلاً در مقامش نيستيم. بدان جهت مىماند مسأله مسح الرّجلين كه رجل يمنى با رجل يسرايى كه هست، با اينها ترتيب معتبر است يا نه، اين مسأله به اين اصحابنا هم اختلافى است. جماعتى گفتهاند نه ترتيب معتبر نيست در آنها. جماعتى گفتهاند كه دو تا را معاً مىشود مسح كرد. امّا رجل يسرى را قبل از رجل يمنى نمىشود مسح كرد. معاً مىشود. ولكن اول رجل يسرى را انسان مسح كند و بعد يمنى را نمىشود. بدان جهت ماسح مخيّر است بين اين كه اول رجل يمنى را بعد يسرى را مسح كند يا دو تا را معاً مسح كند كه صاحب وسائل قدس الله سرّه در آن باب فتوا داد كه و جواز مسح الرّجلين معاً. فتوا داد. سابقاً اين مسأله گذشت و در آن مسأله اين جور عرض كرديم كه مقتضاى صحيحه محمد ابن مسلم عبارت از اين است كه مسح بايد ترتيبى بشود...چه جورى كه غسل يد يمنى بايد اولاً بشود، ثمّ غسل يد يسرى بشود، در مسح الرّجلين هم همين جور است. در باب 34 از ابواب الوضو روايت 2 است. على ابن ابراهيم عن ابيه و عنه عن ابيه عن ابن ابى عمير عنه يعنى على ابن ابراهيم كلينى نقل مىكند از على ابن ابراهيم صاحب التّفصير. عن ابيه عن ابن ابى عمير عن ابى ايّوب الخضّاض آن جا دارد عن محمد ابن مسلم ابو ايّوب خضّاض هم نقل مىكند از محمد ابن مسلم عن ابى عبد الله (ع) فى حديثٍ قال امسح على القدمين وابدع بشقّ الايمن به شقّ ايمن شروع بكن. آن وقت دارد بر اين كه به شقّ ايمن شروع بكن. ظاهر امر گفتيم ارشاد به اعتبار است. چون كه اگر شارع عند...يا نحو عبادت..امر بكند به اتيان عملى، ظاهرش شرطيت است. اذا قمت من الصّلاة فاغسلوا ظاهرش شرطيّت است. اين جا هم كه مىگويد وقتى كه وضو مىگيرى وابدع بمسح الايمن به مسح ايمن شروع بكن ظاهرش شرطيّت است. دليلى هم بر خلاف نداريم. چون كه دليل بر خلاف نداريم، از اطلاق آيه مباركه كه فامسحوا برئوسكم و ارجلكم كه اطلاق داشت اول چپ بعد راست يا دو تا معاً. از اين رفعيت مىكنيم به واسطه اين تقييد. و امّا اين كه در عروه فرموده است محتمل است كسى سابقاً در آن مسأله مسح فرمود محتمل است كسى بگويد كه با دست چپ مىشود پاى راست را مسح كرد. با دست راست مىشود پاى چپ را مسح كرد و نفى بعد كرد گفتيم اين درست نيست. هم بايد مسح با ترتيب بشود، هم مسح رجل يمنى به يد يمنى بشود و مسح رجل يسرى به يد يسرى بشود. دليل آورديم به اين دو تا مطللب كه بايد اين معنا ملاحظه بشود صحيحه زراره را كه در باب 31 از ابواب الوضو بود، در آن صحيحه اين جور بود و باسناد الشّيخ عن على ابن ابراهيم عن ابيه عن حمّاد ابن عيسى عن زراره قال قال ابو جعفرٍ (ع) انّ الله وترٌ يحبّ الوتر فقد يجزيك من الوضو ثلاث غرفات واحدةٌ من وجه...من زراعين اين خود واحدة للوجه دليل بر اين است كه ترتيب در عضو واحد معتبر نيست. چون كه عادتاً با يك غرفه نمىشود تمام حدّ وجه را شست. بدان جهت بر اينكه آنى كه مىشود اين است كه از اعلى الى الاسفل شست...را ترك كرد. در يدين هم همين جور است. علاوه بر ما تقدّم ثلاث غرفات واحدةٌ للوجه...لزّراعين و تمسح ببلّة يمناك ناسيتك و ما بقى من بلّة يمناك زهر قدمك اليمنى هم مسح رأس بايد به يد يمنى بشود مثل غسل نيست كه با هر دست شسته بشود غسل. مسح اين جور نيست. آلت معتبر است. به بلّه يمنى بايد به دست يمنى به بلّهاش مسح الرّأس و رجل يمنى مسح بشود و تمسح ببلّة يسراك زهر قدم اليسرى كه با دست چپ پاى چپ را و الحمد الله ربّ العالمين.
|