جلسه 631

* متن
*

بسم الله الرحمن الرحيم.
موضوع درس: خارج فقه بحث طهارت.
شماره نوار:630 آ
نام استاد: آيت الله تبريزى.
تاريخ:5/9/1370
توسط دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم واحد صوت.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
كلام منتهى به اين جهت شده بود كه اگر وضو را شخص بخواهد بالاستنابه موجود بكند احتياج دارد به دفع الاجره. آيا در اين صورت وضو واجب مى‏شود وضو استنابه‏اى ولو به اعطا الاجره باشد مرحوم سيد فرمود بله واجب مى‏شود. تفصيل داده بودند. فرموده بودند اگر وضو استنابه‏اى مطابق قاعده بوده باشد و آيه مباركه دلالت كند كه عاجزين از مباشرت به غسل الوجه و اليدين غسل الوجه را بالاستنابه موجود كند. اگر اين نحو بوده باشد بله اعطا الاجره لازم مى‏شود و...استنابه‏اى به اعطا الاجره لزوم دارد. براى اين كه وضو استنابه‏اى آن وضويى را كه غير به انسان مى‏دهد مثل شستن البسه انسان است. عملى است محترم. مانعيّت دارد و شخص بايد اجرت را بپردازد. و امّا اگر استفاده شد اين مشروعيّت وضو استنابه‏اى گفتيم خلاف القاعده است. از آن بعض روايات كه در تفصيل مولانا امام صادق سلام الله عليه كه فمرود فحمّلونى و غسّلونى يا از اجماع استفاده بشود در اين صورت نه اعطاى اجرت لازم نيست. وضو در اين صورت واجب نمى‏شود. چون كه قدر متيقّن از اجماع و قدر آن مقدارى كه از اين روايات استفاده مى‏شود، آن وقتى كه شخص مى‏تواند غير را نايب بگيرد بلا اجرتٍ آن مقدار استفاده مى‏شود وجوب. و امّا الاطلاق فلا. عرض مى‏كنم اين فرمايش درست نيست به نظر قاصر ما و فرقى پيدا نمى‏كند وضو را از اطلاق و على القاعده از اطلاق آيه استفاده كنيم وضو نيابتى را يا از اين روايات. براى اين كه ما يك سؤالى داريم.
آن سؤال اين است كه گفتيم اين وضو على القاعده نيست. فقط از اين روايات يا از اجماع استفاده شده است. عرض مى‏كنيم در سؤال كسى اعطا اجرت را داد و غير وضو داد به انسان اين وضو مشروع است يا مشروعيّت هم ندارد. يعنى در صورتى كه وضو گرفته‏اند بالاستنابه موقوف به بذل اجرت باشد انسان اگر اعطا اجرت بكند آن وضو بدهد اين وضوئش طهارت مى‏شود يا طهارت نمى‏شود. يك كلام. اگر بگويند نمى‏شود اين طهارت خوب اين التماس دعا اين احتمالى ندارد كه اجرت دادن موجب بشود كه حصول طهارت را به...غير. پس بايد ملتزم بشوند كه طهارت مى‏شود. طهارت مائيه مى‏شود. خوب وقتى كه طهارت مائيه مى‏شود، اين حكومت پيدا مى‏كند به آيه مباركه. يعنى توسعه مى‏دهد. چه جور الفقّاع خمرٌ توسعه مى‏دهد متعلّق حرمت را و موضوع حرمت را، اين جا هم توسعه داده مى‏شود اذا قمت من الصّلاة فاغسلوا وجوهكم و ايديكم شارع تعبّد كرده است كه در صورتى كه شخص عاجز باشد، اين هم غسل وجه او است. اين هم غسل يدين او است. مسح رأس و رجله. شارع اين را وضو اعتبار كرده است در اين حال. اگر شما بخواهيد متوجه باشيد و يقين كنيد به عرض من شما حد را ببينيد. لله على النّاس...البيت من استطاع. بلااشكال حج مبادرتى را شارع مى‏خواهد. اين همين جور است. شخص مستطيع بايد خودش به حج برود. ولكن در صورتى كه نرفت و عاجز شد، پير شد ديگر نمى‏تواند، شارع فرستادن شخصى را از قبل خودش براى حج اين را حج او اعتبار كرده است. اين حج او اعتبار كرده است كسى را كه او مى‏فرستد در وقتى كه پير شده است و عاجز است و نمى‏تواند خودش برود اين حجّى را كه آن نايب اتيان مى‏كند به..اين شخص، شارع او را حدّ اين شخص اعتبار كرده است. بدان جهت مى‏گوييم آيه مباركه مى‏گويد الاّ على النّاس حجّ البيت من استطاع واجب است نايب بگيرد. ولو ما
در روايات دليلى نداشتيم كه واجب است. فقط دليل اين مقدار بود كه حجة الاسلام شخصى كه پير شده است و عاجز است و نمى‏تواند مباشرت كند، آن حجّى است كه نايبش اتيان مى‏كند. خوب وقتى كه همين مقدار، حج از نايبش مشروع است حجة الاسلام. فقط مشروعيّت بقيه‏اش به آيه درست مى‏شد...توسعه داد در حج. چه جور حج مباشرتى بود وقتى كه دليل قائم شد به مشروعيّت او، اين دليل حكومت پيدا مى‏كند و حج را وسيع مى‏كند، در ما نحن فيه هم همين جور است. وقتى كه دليل قائم شد شخص كه اجير است او وضو بدهد به انسان، او هم وضو انسان است. خوب اذا قمت من الصّلاة فاغسلوا مى‏گويد اين وضو را تغسيل كن. اين واجد الماء مى‏شود مكلّف. وقتى كه واجد الماء مى‏شود بايد وضو بگيرد. خوب اگر شما فرموديد بله اين طهارت است. ولكن اين طهارت بگوييم اين شخص اين طهارت و اين وضو را تحصيل كند، ضررى است. بايد پول خرج كند.
خوب مى‏گوييد در آن استنابه هم همين جور است. در مواردى كه انسان گفتيم على القاعده است استنابه. مواردى است كه احتياج ندارد به بذل المال. مثل خادمش است، غلمانش است، دخترش است، پسرش است، رفيقش است. يا شخص متبرّعى است ما بين مؤمنين خيلى پيدا مى‏شود كه احتياج به بذل اجرت ندارد به جهت رضاى خدا. چون كه وضو هم عبادت است. من هم يك شركتى داشته باشم. آنى كه به دست امام (ع) آب مى‏ريخت عرض كرد يابن رسول الله دوست ندارى من هم در اجر شريك باشم؟ همان قضايا. در اين موارد در بيشتر جاها اين جور مى‏شود كه اجرتى موقوف با اجرت اين نيست. خوب وقتى كه موقوف به اجرت شد مى‏شود ضررى، وجوب الوضو. وجوب استنابه‏اى مى‏شود ضررى. وقتى كه ضررى شد حديثى كه متضمّن قاعده نفى الضرر است وجوب الصّلاة را مقيداً به اين وضويى كه احتياج به بذل اجرت دارد برمى‏دارد. على كل التّقديرين اگر گفتيد قاعده لا ضرر در ما نحن فيه مجرا ندارد، چون كه از روايتى كه وارد شده است انسان بايد براى ماء وضو آب بخرد ولو به اضعاف قيمتش ب.وده باشد از آن روايت كسى بفهمد كه وقتى كه انسان توانست وضو بگيرد ولو به بذل المال بذل مال بكند، بله اين واجب است كه بايد بذل مال بكند و وضو را بگيرد. كسى از آن روايت استفاده كرد. يا استفاده كرد از اين كه محتمل نيست صلاة از گردن اين شخص ساقط بشود. وقتى كه نتواند وضو بگيرد بالمباشره و نتواند تيمم بكند بالمباشره هر دو اجرت بخواهد، بايد بگوييم مكلّف به صلاة نيست. چرا؟ چون كه گفتيم از روايات استفاده كرديم مشروعيّت نيابت را و روايات و اجماع قدر متيقنش صورت عدم الاجرت است. پس در صورت اجرت وجوبى ندارد. نماز خواندن با وضو و تيمم وجوبى ندارد. چون كه هر دو اجرت مى‏خواهد. اگر كسى گفت از روايتى كه وارد شده است در شراع ماء الوضو يا از رواياتى كه دلالت مى‏كند صلاة از اركان دين است و اول ما يحاسبها بها العبد يوم القيامه است اين اهميتش با اينها با لزوم اعطاى اجرت كه انسان متمكّن به او است و ميسور على شخص است تكليف صلاتى ساقط نمى‏شود. خوب قاعده لا ضرر در ما نحن فيه مجرا ندارد. چه بگوييم از روايت استفاده شده است مشروعيّت وضو استنابتاً، چه بگوييم على القاعده. اگر گفتيم قاعده لا ضرر مجرا دارد، در هر دو صورت مجرا دارد. تفصيل ندارد. لمّ كلام من اين است كه اگر اعطا اجرت موقوف شد وجوب او نمى‏شود گفت كه وضو در اين صورت مشروع نيست وضو استنابه‏اى . مشروعيّت را نمى‏شود منكر شد. وقتى كه مشروعيّت را منكر نشديم كسى منكر نشد آيه شريفه مى‏گيرد. چون كه به واسطه اين نصوص اين مثل و تنزيل شد منزلة الوضو المباشرين. فرض شد بر او. وقتى كه فرض شد بر او در اين صورت واجب مى‏شود كما اين كه در حج است. قاعده لا ضرر هم كه مجرا ندارد. فرقى نمى‏كند روى روايات گفته بشود يا على القاعده گفته بشود. اگر قاعده لا ضرر مجرا دارد كه هر حكمى كه دليلش بالاطلاق و العموم صورت ضرر را شامل شد قاعده لا ضرر آن تكليف را برمى‏دارد، فرقى نمى‏كند. قاعده لا ضرر حكومت...چه بگوييم على القاعده است اين وضو، چه بگوييم روى روايات است. فرقى نمى‏كند. اين حاصل كلام ما بود در اين مقام. بعد سيّد قدس الله نفسه الشّريف امرى را در مقام متعرّض مى‏شود. مى‏فرمايد موالات كما ما بين الاجزا الوضو كه غسل الوجه و غسل يد يمنى ثمّ اليسرى ثمّ مسح الرّأس ثمّ مسح الرّجل اليمنى ثمّ مسح رجل يسرى. اين افعالى كه افعال وضو گفته مى‏شود ما بين اينها موالات شرط است. موالات در باب الوضو غير از آن موالاتى است كه در خود صلاة معتبر است كه از اجزاء صلاة بايد پشت سر هم واقع بشود. مابينشان فصل طويلى واقع نشود. كه مثلاً الله اكبر را قبل از يك ربع گفته است. بعد از يك ربع يا بعد از ده دقيقه شروع مى‏كند فاتحة الكتاب را خواندن كه بايد موالات پى در پى هم بوده باشد. فاصله نشود. به نحوى كه شخص در آن زمان فاصله صورت نماز گذار خارج بشود. در باب وضو اين جور نيست كه بايد اين افعال را پى در پى اتيان بكند. اين لزومى ندارد. اول غسل الوجه را بكند، ثمّ بلافصلٍ غسل يد يمنى ثمّ اليسرى ثمّ مسح...اين معنا موالات به اين معنا در ما نحن فيه در صحّت الوضو معتبر نيست عند الكل.
ولو جماعتى مثل الشّيخ و هكذا سيد مرتضى و علامه قدس الله نفسه الشّريف در بعضى كتبش بلكه محقق در معتبر بلكه شهيد قدس الله نفسه الشريف در...اينها ملتزم شدند كه اين پى در پى واجب است تكليفاً. و امّا شرطيّت كه اگر كسى پى در پى نگرفت اين وضو را، وضو باطل مى‏شود اين را كسى ملتزم نشده است از اصحاب ما بلكه در ما نحن فيه موالاتى كه در وضو معتبر است موالات اين است وقتى كه جزئى را و اجزايى را از وضو اتيان كرد، جزء بعدى را آن قدر تأخير نيندازد كه به واسطه آن تأخير انداختن جزء بعدى وقتى كه شروع مى‏كند به جزء بعدى اجزاء قبليه خشك شده باشد. مثلاً وقتى كه دست چپ را مى‏شورد دست راست خشك شده است. اين جايز نيست. موالات به معناى عدم جفاف اعضاى سابقه از وضو به واسطه تأخير، به واسطه تأخير و...كه انسان تأخير بيندازد در جزء لاحق تأخير بيندازد شروع او را به نحوى كه به واسطه اين تأخير اجزاى سابقى خشك بشود، اين جور بايد نباشد. عرض مى‏كنم بر اين كه مراد از موالات در وضو اين است كه اعضا سابقى را كه اتيان كرده است به واسطه تأخير در شروع جزء بعدى، آن اجزا سابقى خشك نشده باشد و امّا اگر اجزا قبلى خشك شد نه به واسطه تأخير انداختن. هيچ تأخير مدخليتى ندارد. مثل اين كه باد سوزانى مى‏آيد. هوا گرم است. بيابان است. اين زود صورتش را شست. زود دست راستش را شست. وقتى كه دست چپش را مى‏شورد، هم صورت و هم دست چپش خشك شده است. فقط آن مقدار تَر است كه دارد دست چپ را مى‏شورد. آن عيبى ندارد. اگر جفاف الاعضا مستند به تأخير نشد بلكه مستند به امر خارجى شد مثل حرارت الهوا و...الرّيح العاصفه و نحو ذالك آن موالات را به هم نمى‏زند. آن جفافى كه مستند است به تأخير در شروع غسل عضو لاحق كه وقتى كه شروع مى‏كند اين تأخير موجب شده است كه اعضا سابقى خشك شده‏اند اين مبطل است. و امّا پى در پى نگيرد. اجزا سابقى هم اصلاً خشك نشود. مثل زمستان. زمستان است. هوا سرد است. بادى هم نيست. هوا هم مرطوب است. تازه برف ايستاده است. انسان فرض كنيد صورتش را شست، دست راستش را شست و ديد خوب است برود جاى گرم بقيه وضو را اتيان بكند. پنج دقيقه طول كشيد تا رسيد به مسجد. كه از حوض مسجد دست چپش را بشورد. اعضا هم خشك نشده است. اين كافى است. اين پى در پى اين معنا كه در صلاة معتبر است در وضو معتبر نيست. در وضو آنى معتبر است كه اجزا سابقى بر اين جزئى كه مى‏خواهد شروع كند در غسل او، اجزا سابقى كه هست، اجزا سابقى به واسطه تأخير خشك نشده باشد. امّا اگر خشك شده‏اند لا بواسطة التّأخير. تأخير نكرده است شخص. پى در پى گرفته است. ولكن خشك شده است...الرّياح. آن ضررى ندارد. تأخير كرده است طويلاً هم ولكن خشك نشده است اعضا سابقى. باز عيبى ندارد. وضويش صحيح است. دو تا امر بايد جمع بشود. يكى جفاف الاعضا، يكى هم اين جفاف مستند بشود به تأخير در شروع عضوى كه بايد شروع كند به غسل او. اين شرط است. اين را در عروه مى‏فرمايد. اين كه اين معنا شرط است و در وضو بايد اين نحو بوده باشد، اين را همه ملتزم هستند. كسى اين اشتراط را منكر نشده است. بنا بر مذهب اماميه اين اشتراط در ما نحن فيه است. ما در ما نحن فيه در دو مقام بحث مى‏كنيم. يكى اين است كه اگر رواياتى خاصّه‏اى نبود ما بوديم و آن ادلّه وضو را كه تا حال خوانده‏ايم مقتضاى آنها چه بود؟ در مقام ثانى بحث مى‏كنيم بالنّظر الى الادلّة الخاصّه و الرّوايات الخاصّه از آن قاعده اوليه كه مقتضاى قاعده اوليه است، چه مقدار بايد رفع كرد. دلالت اين ادلّه خاصّه چه مقدار است؟
سؤال؟ جفاف به واسطه تأخير باشد. عرض مى‏كنم يك وقت اين است كه اعضا مى‏خشكد و مستند به تأخير نيست. پى در پى هم گرفته است. زود هم گرفته است. باد سام مى‏وزد. باد حار مى‏وزد. هوا گرم است. مجرّد اين كه صورت را تمام كرد دست راست را مى‏خواست شروع كند دست خشك شد. يا صورت يك خورده ريش و اينها است. آن زياد خشك نشده است. دست چپ را كه مى‏خواهد بشورد دست راست خشك شده است. يكى اين است. اين گفتيم مضر نيست. ديگرى اين است كه خيلى تأخير داده است. ده دقيقه فاصله شده است ما بين غسل يد يمنى و يسرى. ولكن خشك نشده است آن اجزا سابقه. زمستان است. هوا هم سرد است. خودش هم رطوبى است. ده دقيه كشيده است يا كم و زياد آمده‏ام من به اين مسجد هنوز دست چپم را نشسته‏ام اينها تَر است. اين هم عيبى ندارد. اين پى در پى كه نشده است مى‏گوييم عيبى ندارد. پس آنى كه در ما نحن فيه لازم است و مضر است، جفاف اعضا است. جفاف اعضا است كه جفاف مستند به تأخير بشود. آن عضوى را كه بايد شروع كنم در شروع كردن او تأخير انداخته‏ام. به واسطه آن تأخير اين جفاف شده است.
سؤال؟ موالاتى كه در باب صلاة است، او شرط نيست. مولاتى كه پى در پى در باب صلاة معتبر است، در باب وضو اين اعتبارى ندارد.
عرض مى‏كنم بر اين كه جماعتى گفته‏اند كه نه علاوه بر اين كه در عروه هم دارد اقلاً متن عروه را نگاه كنيد در عروه دارد جماعتى اگر جفاف هم حاصل نشود واجب است پى در پى گرفتن. اگر پى در پى نگيرد عصيان كرده است. ولكن وضويش باطل نمى‏شود. چون كه جفاف حاصل نشده است. اين قولى است كه گفتيم شيخ، سيد، محقق، علاّمه، شهيد قدس الله سرّه اختيار كرده‏اند. ما كلاممان در ما نحن فيه اين است. او را بعد بحث خواهيم كرد. ما اگر بوديم و روايات خاصّه نبود چه مى‏گفتيم؟ ما اگر بوديم و روايات خاصّه نبود مى‏گفتيم كه وضو مثل غسل جنابت است. چون كه امام (ع) تحديد كرد وضو را بر اين كه ان تغسل وجهك و يديك يد اليمنى و يد يسرى كه اين جور شد تفصيلش. ثمّ تمسح رأسك و رجليك. خوب انسان يك ساعت قبل صورت را به قصد وضو شسته است. مركّب را قصد كرده است حين وضو. بعد از يك ساعت دست راستش را مى‏شورد. بعد از يك ساعت دست چپش را مى‏شورد. مسح الرّأس و الرّجلين مى‏كند. خوب وضويش ما بوديم على القاعده صحيح بود. چرا؟ براى اين كه...غسل وجه كرده است، غسل يد هم كرده است، غسل يمنى را هم كرده است، مسح الرّأس و الرّجلين را كرده است. فقط آنى كه در ما نحن فيه لازم است، مسح الرّأس را بعد از غسل يد يسرى بايد قبل از اين كه بلّه يد خشك بشود بايد مسح كند. چون كه مسح الرّأس و الرّجلين بايد به بلّة الوضو بشود. نه به ماء جديد. ما بوديم مقتضى القاعده اين بود. ولكن در غسل الجنابت چون كه مسح و اينها شرط نيست يك ساعت قبل يك طرفش را شست، دو ساعت بعد يك طرف، اول رأسش را شست، ثمّ يد يمينش را، ثمّ يسارش را مى‏گوييم عيبى ندارد. ولو در عرض سه ساعت. سر را شست به قصد غسل به قصد مركّب. آمد نشست و كارهايش را كرد و بعد رفت طرف راستش را شست. خيلى اتّفاق هم مى‏افتد. در حمّام است. غسل الرّأس و...كرده است. مهمانى وارد مى‏شود كه با او كارى دارد. مى‏گويند زود بيا. ناقص مى‏گذارد و مى‏آيد او را راه مى‏اندازد. بعد مى‏رود و بقيه را مى‏شورد. غسل الرّأس و...كرده است. ما بوديم و همين جور مى‏گفتيم در غسل چه جور است، اين هم همين جور است. چون كه مأمور به اتيان شده است. ما نداشتيم كه در وضو بايد موالات بشود. اين بعضى رواياتى است در ما نحن فيه از آن روايات ادعا شده است كه بايد به واسطه اين روايات از آن قاعده اوليه رفعيّت كنيم.
سؤال؟ تمام وضو را بيان مى‏كرد. امام (ع) كه نمى‏توانست 24 ساعت بنشيند آن جا. امام(ع) اجزا وضو را بيان مى‏كرد كه اجزا وضو اين است. ما بوديم...چون كه امام (ع) در مقام بيان تمام الوضو است، تمام وضو را بايد موجود بكند ديگر. در مقام بيان او است. امّا اين كه در ما نحن فيه اينها بايد پشت سر هم باشند به نحوى كه از عضو سابقى خشك نشود نه اينها دليلى نداريم...وجهك و يديك و هكذا تمسح رأسك و رجليك با آن خصوصياتى كه ثابت شده است يمنى بر يسرى مقدم بشود، مسح الرّأس بر رجلين مقدم بشود، كه ترتيب بود گفتيم. آن وقت در ما نحن فيه رواياتى هست كه از آن روايات گفته شده است كه اين موالاتى كه مى‏گوييم،
سؤال؟ يكى على القاعده بود كه گفتيم. مقام اول بود. مقام ثانى روايات خاصّه بود.
عرض مى‏كنم بر اين كه در ما نحن فيه فعلاً در مقام ثانى است كه آيا رواياتى كه در ما نحن فيه هست، از اين روايات بر خلاف آن قاعده چيزى استفاده مى‏شود يا نمى‏شود. روايات خاصّه را دو طايفه گفته‏اند. يكى از آن روايات خاصّه كه در ما نحن فيه هست، يكى موثّقه ابى بصير است كه در باب 33 از ابواب الوضو روايت، روايت 2 است. كلينى قدس الله نفسه الشّريف نقل مى‏كند عن عدّة من اصحابنا عن احمد ابن محمد و ابى قطاده جميعاً عن الحسين ابن سعيد، حسين ابن سعيد هم نقل مى‏كند از فضالة ابن يعقوب. آن هم از سماعه، سماعه هم از ابى بصير عن ابى عبد الله (ع). قال اذا توض‏ء فبعض وضوئك بعض وضوئت را گرفتى و...حاجتٌ حاجتى بر تو عارض شد كه صدا كردند بيا فلانى آمده است با تو كار فورى دارد و عرضت لك حاجتٌ حتّى يبس وضوئك آن مقدار از وضويى كه گرفته بودى آن خشك شد و اعد وضوئك وضويت را اعاده كن حتّى يبس. يعنى اگر خشك نشده است به واسطه اين تأخير اعاده لازم نيست. و عرضت لك حاجتٌ حتّى يبس وضوئك در اين صورت فاعد وضوئك فانّ الوضو لا...وضو تبعيض نمى‏شود. يعنى مثل غسل جنابت نمى‏شود در ما نحن فيه. كه ولو خشك شده باشد رأس و...بقيه را بشور ديگر. در غسل جنابت اين جور است. نه اين اينجور نيست. اگر خشك شد آن تبعيضى كه در غسل جنابت مشروع است، آن تبعيض در باب الوضو مشروع نيست. يكى اين روايت است. اين را مى‏دانيد كه اين روايت...بالتّأخير را مى‏گويد و امّا در جايى كه يبس بحرارت الهوا او را من پى در پى گرفته‏ام و لكن يبس بحرارت الهوا و...او را از قاعده اوليه خارج نمى‏كند. او مى‏ماند تحت قاعده اوليه. و عرضت لك...حتىّ يبس وضوئك فاعد وضوئك....يكى اين است.
يكى هم صحيحه معاوية ابن عمّار است. كه روايت 3 است در اين باب و عنه ان معاوية ابن عمّار. يعنى از حسين ابن سعيد باز شيخ به اين سند نقل مى‏كند به همان سند قبلى هم نقل مى‏كند از حسين ابن سعيد. حسين ابن سعيد از معاوية ابن عمّار نقل مى‏كند. كه حسين ابن سعيد از معاوية ابن عمّار يك روايت ديگرى هم دارد ولو غالباً آنى كه متعارف است حسين ابن سعيد از معاوية ابن عمّار به واسطه حمّاد ابن عيسى محمد ابن...ذالك نقل مى‏كند. بلاواسطه از معاوية ابن عمّار نقل كند، ما در دو مورد پيدا كرديم. يكى اين مورد است. يكى هم در جلد 6 تهذيب است. آن هم به همين سند است. آن جا دارد بر اين كه قال قلت لابى عبد الله (ع) ربّما توضّعت بسا اوقات من وضو گرفتم...الماء آب وضو تمام شد فدعوت الجارية جاريه را كه مثلاً بيا آب بياور. فدعوت الجارية...علىّ. آن فلان فلان نشده تأخير انداخت. آن وقت فيجف وضوئى. وضو من خشك مى‏شود. امام (ع) فرمود فقال اعد. وضويت را اعاده بكن. مى‏بينيد اين هم مدلول اين روايت آن جايى است كه جفاف به تأخير بشود. و امّا اگر تأخير شد جفاف حاصل نشد. روايت آن جا ندارد...آن را نمى‏گيرد. حتّى يبس، حتّى...در اين صورت مى‏گويند. پس انسان تأخير بيندازد بدون جفاف يا تأخير نيندازد و پى در پى بگيرد ولكن خشك بشود. اين روايت آنها را نمى‏گيرد. بدان جهت آنها تحت قاعده اوليه مى‏مانند. كه نه عيبى ندارد. بدان جهت آنها در تحت قاعده اوليه مى‏مانند. كه نه عيبى ندارد. انسان پى در پى گرفت. ولكن به واسطه...خشك شد...الرّياح و حرارت الهوا.يا تأخير انداخت ولكن خشك نشد. در تحت آن اطلاقات مى‏ماند. مخرجى نداريم. بدان جهت اگر ما بوديم و اين دو تا روايت حكم اين جور بود. ولكن در ما نحن فيه گفته‏اند قاعده ديگرى از روايات است.
سؤال؟ آنى كه در غسل جنابت تبعيض مى‏شود، چون كه جفاف حاصل شده است در غسل جنابت عيبى ندارد. جفاف حاصل بشود. يعنى تبعيض يك جا هست كه آن تبعيض در اين جا نمى‏شود. آن موردش غسل است ديگر. غسل جنابت است. تبعيض در غسل الجنابه‏اى كه مورد دارد، در ما نحن فيه چون كه جفاف حاصل شده است نمى‏شود. در ما نحن فيه گفته‏اند طايفه ثانيه‏اى از روايات است. در آن طايفه ثانيه از آنها استفاده مى‏شود بر اين كه پى در پى بايد انسان وضو بگيرد. يكى از اينها صحيحه حلبى است كه روايت 1 است در همين باب. محمد ابن يعقوب عن على ابن ابراهيم عن على ابن ابراهيم عن ابيه عن ابن ابى عمير عن حمّاد عن الحلبى عن ابى عبد الله (ع). على ابن ابراهيم عن ابيه عن ابن ابى عمير عن حمّاد ابن عثمان. حمّاد كه از حلبى نقل مى‏كند حمّاد ابن عثمان است عن الحلبى عن ابى عبد الله (ع) فى حديثٍ قال اتبع...بعضه بعضا. كه آن روز هم عرض كردم كه در آن صحيحه تابع دارد. يعنى اتبع. تابع كن بعض وضوئت را به بعض ديگر. معنايش اين است كه پشت سر هم بگير. بايد انسان پشت سر هم بگيرد. در اين روايت هم كه در ما نحن فيه روايتى هست كه آن روايت هم آن روز خواندم. در آن روايت همين جور است كه امام (ع) همين جور فرمود. روايت، روايت حلبى است باز. اذا نسى الرّجل كه محتمل است همين روايتى باشد كه خواندم. محتمل است غير او باشد.
روايت 9 است در باب 35 از ابواب الوضو. روايت 9 است. عن على ابن ابراهيم عن ابيه عن ابن ابى عمير عن حمّاد عن حلبى عن ابى عبد الله (ع) اذا نسى الرّجل ان يغسل يمنيه و غسل شماله و مسح رأسه و رجليه فذكر بعد ذالك غسل يمنيه برمى‏گردد و شماله و مسح رأسه و رجليه تدارك مى‏كند. و ان كان انّما...غسل شماله فاليغسل شمال...و قال اتبع وضوئك بعضه بعضا كه همان محتمل است همان روايتى كه مى‏گويد فى حديثٍ اتبع وضوئك بعضه بعضا عين همين روايت بوده باشد كه ظاهراً عينش است كه پشت سر هم اتبع در ما نحن فيه اتبع تابع بكن. يكى هم در صحيحه زراره بود كه در صحيحه زراره خوانديم كه امام (ع) اين جور فرمود بر اين كه تابع بين الوضو تبعيّت بينداز پشت سر هم بينداز ما بين اعضاء الوضو. بدان جهت جماعتى گفته‏اند كه چون كه آن موثّقه كالصّريح است آنى كه شرط است در باب الوضو آن يبسى است كه مستند به تأخير بوده باشد، بدان جهت جماعتى همه ملتزم شده‏اند كه شرط او است ولكن گفته‏اند كه تابع پشت سر هم شستن واجب است خودش. واجب نفسى است. امر افاده فور مى‏كند. اين روايت دلالت بر فوريّت مى‏كند كه شيخ فرموده است، شيخ فرموده است. محقق فرموده است. اين را مى‏دانيد كه وجوب نفسى محتمل نيست در ما نحن فيه. چون كه وضو گرفتن خودش وجوبش وجوب غيرى است اگر باشد. مقدمه صلاة از يك واجب نفسى بوده باشد در اين چيزى كه هست در وضو غير از شرطيّت ظاهر امر به فعل در يك فعلى كه عبادت است از قبيل شرطيّت است يا مركّب اعتبارى است شرطيّت است. وجوب نفسى محتمل نيست. آن وقت مى‏ماند كه مى‏گوييم اين تابع موالات را نمى‏گويد. تبعيّت در اجزا را مى‏گويد. يعنى ترتيب را ملاحظه كن. ترتيبى كه ديروز بحثش را مى‏كرديم. آن ترتيب را مى‏گويم. شاهدش اين است كه مى‏فرمايد بر اين كه در صحيحه زراره تابع بين الوضو كما قال الله عزّوجل ابدع بالوجه اول وجه را شروع بكن. ثمّ باليمين. بعد دست راستت را بعد دست چپت را. كما قال الله. آن تابع را مى‏گويد. در آيه مباركه كه موالات نيست. در آيه مباركه كه استفاده مى‏شود ترتيب استفاده مى‏شود. هكذا در اين صحيحه حلبى كه الان گفتيم اتبع وضوئك بعضه بعضا صدرش اين بود كه رجلٌ نسى غسل يمينه بعد يادش افتاد. يا نسى غسل شماله آن جا امام مى‏فرمايد بر اين كه برگردد و تدارك كند. اتبع وضوئك بعضه بعضا. بايد در اين ترتيب و در اين تبعيّت انتفاع به درست كردن به نحو ترتيب اين را بايد داشته باشى. على الاطلاق شرط است. اينها را بايد به اين معنا حمل بكنيد و آن وقت هيچ اشكال پيدا نمى‏كند. در حقيقت در جاهايى كه ما ملتزم مى‏شويم به موالات كه موالات شرط است، مراد از موالات اين است كه جفافى كه مستند به تأخير است حاصل نشود. اين را مى‏دانيد. مستند به تأخير تارتاً تمام الاستناد به تأخير است. مثل اين كه فرض بفرماييد يك ساعت قبل صورتش را شسته است. هوا هم ابرى است و سرد است. مع ذالك آمد نشست و بعد پا شد بعد از يك ساعت صورت خشكيده است. اين جا جفاف تمام استنادش به تأخير است. اين طول الزّمان است. و ربّما استناد دارد جفاف به تأخير. ولكن استناد تام ندارد. مثلاً فرض كنيد توى حياط صورتش را شسته است، دست راستش را شسته است و شروع كرد به صحبت كردن با كسى. هوا هم يك خورده گرم است. اگر زود مى‏شست دست راست و صورت خشكيده نمى‏شد. چون كه هوا يك مختصر هم گرم است، يك خورده تأخير انداخت خشك شده است اينها. اين هم داخل است. در روايت نداشت در موثّقه ابى بصير كه جفاف تمام استنادش به تأخير بشود. اين جور بود كه اذا توضعت بعض وضوئك فارضت لك جاجتٌ حتّى يبس وضوئك...وضو تو خشك شد. چه به واسطه اين تأخير تنها، چه اين هوا هم گرم باشد. تمام استناد نمى‏خواهيم. بدان جهت در جايى كه من تأخير بيندازم، خشك خواهد شد اعضا زود چون كه هوا گرم است، نمى‏توانم تأخير بيندازم. بايد فورى بشورم. چون كه داخل موثّقه ابى بصير مى‏شود. آن جايى كه مستند نباشد به تأخير جفاف عرفاً. بگويند...اين مضر نيست. يا آن جايى كه نه تأخير هم كرده است ولكن خشك نشده است. آن عيبى ندارد.
سؤال؟ نداشت بر اين كه حتّى يبس وضوئك. يبس به چه چيز مستند است؟ به تأخير مستند است. امّا تمام الاستناد به تأخير است اين را در روايت ندارد. در روايت شامل مى‏شود آن جايى كه حرارت هوا هم باشد. ملاحظه بفرماييد. بقيه بماند.