جلسه 65

* متن
*

بسم الله الرحمن الرحيم.
موضوع درس: درس خارج فقه بحث طهارت‏
شماره نوار: 65 آ
نام استاد: آية الله تبريزى‏
تهيه شده در سال 1364 ه.ش‏
توسط دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم واحد صوت.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
كلام در طهارت ماء المتنجس بود به اصابت المطر و وقوع مطر عليه. عرض كرديم در كلام، كلام در دو جهت است. جهت اولى اين است وقوع المطر به ماء المتنجس، ماء متنجس را پاك مى‏كند يا نه؟ و جهت ثانيه اين است كه آيا در طهارت ماء متنجس به اصابت المطر شرط است كه ماء المطرى كه اصابت مى‏كند به ماء متنجس، ممتزج بشود به ماء متنجس؟ يا انتزاج شرط نيست. عرض كرديم بر اين كه در اين دو جهت كه مجرد بر اصابه مطر، ماء متنجس را پاك مى‏كند و در پاكى ماء متنجس به اصابت المطر امتزاج معتبر نيست. مجرد اين كه مطر اصابت كرد، مطر صدق كرد كه مطر است و اصابت به ماء متنجس كرد ماء متنجس پاك مى‏شود و دليل ما بر اين حكم صحيحه على ابن جعفر است. در صحيحه على ابن جعفر از امام عليه السلام سوال كرد اين صحيحه على ابن جعفر شيخ قدس الله نفسه الشريف در تهذيب نقل كرده است اين روايت را از على ابن جعفر و سند شيخ الطائفه هم به على ابن جعفر صحيح است. خود شيخ نقل كرده است اين روايت را از على ابن جعفر و سندش به على ابن جعفر صحيح است. در تهذيب هايى كه چاپ قديم هستند روايت در صفحه 118 هست از تهذيب‏هاى قديم. در ذيل صفحه است و سأله على ابن جعفر. از امام عليه السلام سوال كرد على ابن جعفر ان الرجل يمر المطر و قد... و اين ماء المطر اصابت به ثوب رجل مى‏كند. امام عليه السلام فرمود لا بعث. مطلق فرمود.
يصلى در اون ثوب و لا يرسل رجلى كه اصاب اون ماء المطر. بيّنا در ديروز وجه الاستدلال را فرض كرديم غالبا اگر اينجور نبوده باشد فى نفسه كبيرا من الاوقات مطر در اثناء نزولش فطره‏اى توقف دارد. فطرات توقفى دارد. اين جور نيست كه مطر اگر بنا شد ببارد ديگر هيچ فطره‏اى ما بين او نمى‏شود. مى‏گويند در يك شبانه روز مطر آمد و حال اين كه در اثنا دقايقى يا بيشتر توقفى حاصل شده است. رو اين اساس در اون آبى كه از مطر در زمين جمع شده بود سائل فرض كرد كه در اون آب خمر ريخته شده است. اگر اين خمر ريختن در اون فطره و اثناء انقطاع المطر بشود، تمام آب چون كه قليل است نجس مى‏شود. اون وقت مطرى كه دوباره شروع مى‏كند به باريدن بعد از اين فطره، مطر كه شروع مى‏كند به باريدن اگر به باريدن مطر اون آب متنجس سابقى پاك نشود، اون كه اصابت مى‏كند، اين رجل در اون آب، مطرى، آبى كه در زمين است در او راه مى‏رود و قد ثوب خمر. خمر در او ريخته شده است نه در قطرات. قطرات ماء المطر كه مى‏ياد در هوا كه خمر به اونها ريخته نمى‏شود. در اون آب زمين است. اگر خمر در اون فطرت ريخته بشود و مطر كه شروع به باريدن مى‏كند مطهر نشود او نجس است و ثوب را نجس مى‏كند و رزق را نجس مى‏كند. اين كه امام عليه السلام استبصال نفرمود صب الخمر در ماء المطر در فطرت شده است، در فطرت انقطاع يا در فطرت نشده است اين معلوم مى‏شود كه مطر بوقوعه به ماء متنجس او را پاك مى‏كند. در فطرت هم ريخته شده باشد، وقتى كه مطر به او اصابت كرد پاك مى‏شود او. اين معنا از ترك الاستبصال جواب امام، امام عليه السلام از او استفاده مى‏شود اگر فرض كنيد ده دقيقه باران باريد دو دقيقه توقف پيدا كرد اين آبى كه از اون ده دقيقه جمع شده است خمر ريخته شد، يا نجس آخرى. بعد شروع كرد به باريدن. اين روايت كه كسى در اون راه مى‏رود صدق ميكند كه ان الرجل يمر فى ماء المطر. سؤال محتمل اين فرض هم هست. فقد صب فيه الخمر يا نجس ديگر. امام عليه السلام نفرمود صب الخمر در حال تقاطر ريخته شده است يا در حال تقاطر نبوده است. على الاطلاق فرمود لا بعث، اين‏
روايت دلالت مى‏كند اطلاقش و طرز استبصالش ماء مطرى كه بواسطه شيى نجس شده بود به اصابه مطر پاك مى‏شود. منتهى وقتى كه اين صورت را گرفت ديگر فرقى نيست ما بين اين صورت و ما بين اون حياض مكة و المدينه‏اى كه يك هفته قبل از باران جمع شده‏اند. در او نجسى افتاده است به اصابت المطر اون هم پاك مى‏شود. توش ديگر طول الفصل. طول الفصل ما بين ملاقات با نجس و وقوع مطر يك هفته بوده باشد يا دو دقيقه بوده باشد فرقى در حكم نمى‏كند. وقتى كه اون آب مطرى كه بين المكة و المدينه است اونها به اصابة المطر پاك شدند ديگر حوضى كه از چاه پر شده است، ديگر فرقى بين اون آب عرف يعنى احتمال فرق نمى‏دهد. ما بين مياح اون حياض و ما بين حوضى كه از آب چاه پر شده است به اصابت المطر پاك مى‏شه. يعنى عرض من اين است به صورت اين روايت مى‏گيرد كه آب از مطر جمع شده بود قبل از چند دقيقه‏اى خمر توش ريخته شد بعد آب مطر آمد اين را روايت خودش مى‏گيرد. اون دو صورت را كه باران قبل از يك ماه آمده يا آب از چاه پر شده است، حوض را از او پر كرده‏اند. آن دو تا هم به عدم احتمال الفرق ما بين آن صورتى كه روايت مى‏گيرد و ما بين او صورى كه هست، چون كه احتمال فرق نيست. آنها را شامل مى‏شود.
سوال؟ نمى‏شود. عرض مى‏كنم، دو چيز گفتيم مستثنى است. يك چيز اونجايى است كه مطر به كلى قطع شده است و خمر ريخته شده است يا عين النجس ريخته شده است به اون مائى كه بعد انقطاع مطر ريخته شد. آب هم قليل است. اين قطعا خارج است از صحيحه. چرا؟ چون كه اين آياتى كه در حياض بين المدينه و المكه بود آنها گفتند اگر كُر نبوده باشد نجس مى‏شود. پس اين روايت اين صورت را نمى‏گيرد. صورتى را كه توجه كرديد، صورتى را كه بعد الانقطاع مطر ريخته نجس و بعد اصابه مطر نشده است. مطر نيامده است. يك صورت هم قطعا مستثنى است و اون صورتى كه ماء المطر مغلوب بشود. يعنى متغير بشود بواسطه اين نجس. اين هم كه از صحيحه استفاده شده است. صحيحه هشام و الهشام كه فرمود لانّ ماء اكثر. كه بايد ماء مطر غلبه داشته باشد. گفتيم تعليل هم براى طهارت است. در طهارت اون ماء بايد غلبه داشته باشد.
سوال؟ وقتى كه ده دقيقه باران آمد، عرض مى‏كنم توجه بفرماييد، چون كه اگر باران ده دقيقه آمد جمع شد بعد خمر ريختند اين مثل حياض بين المدينة و المكه است. ماء مطر يعنى مائى كه اولش مطر بوده است. فعلا ماء مطر نيست. اون وقتى كه تقاطر مى‏كند اون وقت از حياض بين المكة و المدينه خارج مى‏شود. حال تقاطر است. اين داخل صحيحه است و اون ماء قبلى غلبه نكرده است. يعنى ماء فعلى كه قطرات فعلى غلبه نكرده است. ماء قبلى كه ديگر عنوان ماء المطر را اون زمان نداشت او غلبه كرده است. فرض ما هم در هر ماء متنجس اينجور است. مائى است كه غلبه دارد بر متنجس، ولكن چون كه كمتر از كر است نجس است يا فرض بفرماييد بر اين كه تغيرش جارى شده است نجس است. الان كه قطرات به او مى‏افتد اون ماء غلبه پيدا مى‏كند. ديگر تغير نيست.
سوال؟ اطلاق تفسير نفرمود. نفرمود اون وقتى كه خمر ريخته شده زمان فطرت بود و بعد از او قطرات خيلى آمد. به نحوى خيلى آمد كه اون ماء اولى مستهلك شد. اينجور تفسيرى نفرمود.
سوال؟ مى‏كند ديگر، رب حامل فطر من هو افقه معناش اين است خيلى مطلب است. اشكال اطلاق است. شما، سوال؟ آب باران طرف خيال مى‏كرده است آب بارانى كه در زمين است خمر ريخته شد مثل ماء قليل است. سوال؟ يعنى اگر قليل بشود نجس مى‏شود ديگر. خيال مى‏كرد مائى كه، ماء مطر يعنى مائى كه در زمين هست. در حالى كه تقاطر دارد در اون تقاطر هم حكم ماء قليل را دارد. اين را خيال مى‏كرد. ائم از اين كه اون نجسى كه توش افتاده باشد در حال تقاطر افتاده باشد يا در زمان فطرت افتاده باشد. او خيال مى‏كرد، سوال؟ بعد از تقاطر هم باز انفعال مى‏دانند. سوال؟ در زمان فطرت خمر ريخته شده است الان ماء از مطر جمع شده است. الان هم تقاطر دارد. احتمال مى‏داد كه اين نجس بوده باشد، ماء قليل است نجس شده است و نمى‏شود اين اصابه ثوبش كرده است. احتمال نجاست كه در فرض دومى كه اقواست. براى على ابن جعفر كه در زمان فطرت ريخته شده باشد خمر بعد تقاطر شروع بكند ببارد. اين صورت را هم مى‏گيرد. چون كه احتمال تنجس در اين صورت‏
اقواست. روى اين حساب از امام عليه السلام سوال مى‏فرمايد. سوال محتمل هر چه در صورتين است. امام هم در جواب لا بعث را مطلق مى‏فرمايد. مى‏گويد لا يغسل الثوب و لا يغسل الرجل. اين صورت را هم مى‏گيرد.
سوال؟ آقا اطلاق منافات ندارد. وقتى كه گفتم اكرم العالم، قدر مترقنش عالم عادل كبير است خودش هم هاشمى بوده باشد. اما اين مانع از اطلاق نمى‏شود. حكم را روى عنوان سوار كرده و استبصال هم نفرموده. او كه سوال كرده بود او دو صورت را شامل مى‏شود و امام عليه السلام هم جواب را مطلق فرموده است شامل تلك الصورتين مى‏شود. قدر مترقن خارجى يا قدر مترقن در ما نحن فيه خارج است،ها! چون كه هر دو صورت را محتمل است. قدر مترقن خارجى، قدر مترقن داخلى مانع از تمسك به اطلاق نمى‏شود.
سوال؟ نتيجه اطلاق اجماد است؟ سوال؟ آقا اطلاق ظهور است. اجمال عدم ظهور است. ما مى‏گيم ترك الاستبصال كه سوال محتمل است هر دو امر را، امام عليه السلام استبصال نفرمود معلوم مى‏شود لا بعث در صورتين است والاّ استبصال مى‏فرمود. حرف ما اين است وقتى كه قطرات به او نازل شد صدق مى‏كند ان الرجل يمر فى ماء المطر. روايات حياض هم اين صورت را نمى‏گيرد. حياض حين المكة و المدينه اين صورت را نمى‏گيرد. اطلاق تمام است. مجرد اين كه قطرات، قطرات مطر صدق كند،ها! اصابت به اونها كرد صدق مى‏كند بر اين كه ان الرجل فى الماء المطر. صدق مى‏كند اين صورت را كه گرفت ما بقى صور لعدم احتمال الفرق لاحق مى‏شود. اينجا يك نكته‏اى را بگويم بعد برسيم به حرف‏هاى ديگر. اون نكته ديگر عبارت از اين است كه اين را بدانيد ما در مواردى ملتزم خواهيم شد به طهارت المتنجس بالتبعيه. شى‏ء متنجس به تبعيت شى‏ء آخر پاك مى‏شود. يكى از اون مواردى كه ملتزم خواهيم شد به تبعيت، تبعيت ظرف است به طهارت مظروفه. اين را مى‏دانيد وقتى كه خمر ريخته شد در اثناء فطرت آب كه نجس مى‏شود، زمين هم نجس مى‏شود. اون زمينى كه حامل اون ماء است او هم نجس مى‏شود. اينجور است ديگر. چون كه ماء، ماء متنجس است. اغسل كلما اصابه ذالك الماء هر چيزى كه اين آب به او اصابت كرده او هم نجس مى‏شود كه موثقه عمار گفت، توجه كرديد. وقتى كه آب باران شروع كرد به باريدن آب پاك شد ديگر. زمين چه جور؟ چون كه قطراتى كه مى‏آيد به زمين كه اصابت نمى‏كند. تو اون آب قبلى مى‏افتد. اون زمين چه جور؟ مى‏گيم به تبع پاك مى‏شود. اون بالتبع پاك مى‏شود. وقتى كه اطلاق روايت گفت كه اين آب پاك است نشوييد اين را، وقتى كه آب پاك شد قهرا ظرفش هم بايد پاك بشود. والاّ تفكيك نمى‏شود كه ظرف نجس ولكن ماء پاك. اين در اين مورد تفكيك نمى‏شود و منهنا اين مسئله را در عروه بيان كرده است. اگر اينها مطرود از ماء متنجس بوده باشد، ماء مطر اصابت كند به مائش اون مقدار از اناب كه آب حاوى اوست، او را گرفته، آب پاك شد اون مقدار از اناب پاك مى‏شود.
اگر مثال جاهايى كه حاوى ماء نيست عرفا نجس بوده، مطر به اونها اصابت كند پاك مى‏شود. والاّ مطر به اونها اصابت نكند اونها در نجاستش باقى مى‏ماند. اون مقدار كه تابع ماء است. چون كه احتمال ما بين ظرفى و دون ظرفى داده نمى‏شود. وقتى كه ظرف الماء زمين شد و زمين پاك شد ديگر فرقى نمى‏كند اين زمين بوده باشد يا كاسه گلى بوده باشد. آب توش بوده باشد او پاك شد او هم پاك مى‏شود. ظرف گلى كه پاك شد ديگر ظرف گلى يا چينى فرقى ندارد. اينهاست اون مقدارى كه از روايت استفاده مى‏شود و اون مقدارى كه مى‏شود تعددى كرد چون كه احتمال فرق نيست.
على هذا الاساس است كه در عروه فرموده است قدس الله سره اناء مطورث به ماء النجس اگر مطر اصابت به مائش كرد اون اناء كه به ماء متنجس نجس شده است اون مقدار كه از آب پاك شد اون اناء هم پاك مى‏شود. درست توجه بكنيد اين مطلب را هم بگويم ديگر مسئله را يواش يواش رد بشويم. استدلال كرده بودند بر اين كه اين ماء مطر، اين ماء متنجس به واسطه اصابت پاك مى‏شود و خودش هم انتزاج معتبر نيست. استدلال كرده بودند به عدم اعتبار الانتزاج به دو امر. يكى همان صحيحه‏اى بود كه بعله فرض كنيد صحيحه هشام ابن هاشم ابن سالم بود. در اون صحيحه هشام ابن الحكم لو ان ميزا بين سال... به اين صحيحه استدلال كرده‏اند كه هم ماء متنجس پاك مى‏شود به اصابه مطر و هم انتزاج معتبر نيست. اما پاك‏
مى‏شود، قبل هم توضيحش را گفتيم. گفته‏اند وقتى كه از يك ناودان بول مى‏آيد از ناودان ديگر هم كه آب كثير مى‏آيد يعنى آبى كه نسبت به بول زياد است. اينها به همديگر مخلوط مى‏شوند. در اين اختلاط سه مرحله است. بول اونجايى كه مى‏ريزند اونجا چون كه آب اول كم است آب ابتداعا مستهلك در بول مى‏شود. ثم سعه كه پيدا مى‏كند آب متغير به بول مى‏شود در اون موضع ثالثتا آب غلبه پيدا مى‏كند و تغير را هم از بين مى‏برد. آب در اون مرحله ثانيه از اختلاط نجس شده بود كه تغير پيدا كرده بود. در مرحله سادسه است پاك مى‏شود. پس ماء المطر مطهر است. جوابش را گفتيم، عرض كرديم كه اين دلالت مى‏كند به مطهريت ماء المطر كه ماء المطر اون متنجس مستهلك بشود در ماء المطر. اما ديگر قطراتى بيافتد به حوض، لو قطرات كثير است صدق مطر مى‏كند ولكن ماء متنجس مستهلك نشده است در اين ماء المطر او را دلالت نمى‏كند. سابقا اين را ديروز هم توضيح داديم.
و اما استدلال به اين كه امتزاج معتبر نيست عجيب است. استدلال به اين صحيحه كه در طهارت ماء متنجس انتزاج معتبر نيست اين به نظر غاصر ما خيلى استدلال عجيبى است. چرا؟ چون كه شما در اختلاط سه مرحله فرض كرديد. در مرحله اول اون موضعى كه آب داشت بول شد، آب مستهلك شد در بول. ثانيا اون سعه كه پيدا مى‏كند اين سعه به چه چيز پيدا مى‏كند؟ به انتزاج سعه پيدا مى‏كند. توجه كرديد، آب متغير مى‏شود اين خودش فرض انتزاج است. بعد هم هى سعه پيدا مى‏كند تغير مى‏ره اين به واسطه انتزاج است. اين مرحله‏اى كه سه مرحله‏اى فرض كرديد اين سه مرحله معناش فرض به انتزاج است. چه جور با صحيحه شما استدلال مى‏فرماييد كه انتزاج معتبر نيست؟ بدان جهت اين وجه استدلال را ما نفهميديم. مورد صحيحه هم فرض الانتزاج است.
سوال؟ انتزاج ديگر انتزاج عرفى است ديگر انتزاج فكرى و عقلى كه هيچ كس نگفته معتبر است. اونهايى كه گفته انتزاج يعنى عرفا انتزاج بشود يا قطع بشود. و اما استدلال ثانى بر عدم انتزاج صحيحه محمد ابن اسماعيل ابن وضيع بود كه اون صحيحه محمد ابن اسماعيل ابن وضيع در ماء البئر بود امام عليه السلام تعليل فرمود كه ماءالبئرى كه هست ماء البئر پاك مى‏شود اون وقتى كه ذهاب ريح و طيب طعم بشود. يعنى تا اون وقت ماء البئر نجس است همه‏اش. وقتى كه اون آنى كه ذهاب الريح و طيب الطعم شد اون وقت پاك مى‏شود. چرا؟ لانّ له الماده. چون كه اين آب متصل به ماده است مراد هم ماده اعتصام است. هر وقت ماء متنجس متصل به معتصم شد، پاك مى‏شود. اينجا هم فرموده بودند وقتى كه ماء متنجس باران خيلى آمد به اين حوض متنجس. سطح ظاهرش آب باران شد، توجه كرديد؟! خوب آب باران كه معتصم است، پاك است فرض اين است. اقتضاى تعليل است كه اون طبقات زيرى هم كه آب متنجس است پاك بشود. چون كه متصل به معتصم است. ديگر لازم نيست طبقه فوقانى ممتزج بشود با اون طبقات بعدى كه اون وقت پاك بشود. به مجرد الاتصال كه صحيحه محمد ابن وضيع است پاك مى‏شود. ديروز عرض كرديم كه از اين صحيحه نمى‏شود در مقام حكم استفاده كرد. چرا؟ چون كه در ما نحن فيه اون ماء مطرى كه قطرات است اونها هنوز متصل به اين حوض نيستند. بعد از اين كه قطرات افتادند مستهلك مى‏شوند در ماء متنجس. چون كه وقوع تدريجى است. نمى‏شود گفت كه قطرات در اون سطح فوقانى مانده‏اند. اين را نمى‏شود گفت. چون كه وقوع مطر تدريجى است هر قطره‏اى كه بيافتد مستهلك مى‏شود. بواسطه اون غلبه ماء الحوض و شما هم كه مى‏گيد استهلاك انهدام موضوع است. ماء مطرى نيست در سطح ظاهر تا متصل بشود ساير طبقات به او اين هم حرفى بود كه ديروز ذكر كرديم.
سوال؟ نه قطرات منفصل است. فرض كنيد باران، ممكن است يك بارانى بشود مثل طوفان حضرت نوح كه بعله قطرات در آسمان متصل هستند توجه كرديد ولكن نوعا باران با قطرات منفصله مى‏آيد. در قطرات منفصله هر كدام افتاد مستهلك مى‏شود.
سوال؟ يك فرضى كه مثل اين فرض ناودان مى‏آيد به هم متصلند اون عيبى ندارد. درست توجه كنيد. اگر فرض بفرماييد آب‏
باران از ناودان مى‏ريزد در حوضى كه آب متنجس دارد. متصل است اون عيبى ندارد صحيحه محمد ابن وضيع او را مى‏گيرد. چون كه متصل به ماده است و اما قطرات مستهلك مى‏شود. اين مدعا كه باران قطرات، بدان جهت ايشان قطرات را نفرموده بود. فرموده‏اند اين قطراتى كه مى‏افتد در سطح ظاهر اگر خيلى بيافتد سطح ظاهر مى‏شود ماء مطر كه معتصم است چون قطرات توش مى‏يان. اون طبقه اولى ماء مطر است ساير طبقات هم متصل به ماء معتصم هستند. ما حرفمون اين بود كه طبقه اولى ماء مطر نمى‏شود. چون كه قطرات تدريجا مى‏آيد و مستهلك مى‏شود ديگر ماء مطر معدوم مى‏شود. و اون استهلاكى كه عرض كرديم ديروز در بول گفتيم، گفتيم اگر اين حوض را كه ماء كثير دارد قطرات بول را اينجور بريزند اين پاك است. چرا؟ چون كه مستهلك مى‏شوند اين قطرات. چه جور قطرات بول مستهلك مى‏شوند ديگر قطرات باران بالاتر از او نمى‏شوند. بدان جهت مستهلك هستند اين حرف كه طبقات زيرى متصل به طبقه فوقانى كه طبقه فوقانى ماء المعتصم است اين حرف...
سوال؟ شارع فرمود، مادامى كه به اون ماء قليل قطرات مى‏افتد او معتصم است. كلام ما اين است كه اون ماء قليل اگر به زمين بيافتد مستهلك نمى‏شود. جمع شده است. او همين جور است كه روايت گفتيم. عرض مى‏كنم اگر زمين باشد آب همان جمع شده، قطرات توش مى‏افتد معتصم است. و اما اگر تو آب دريا مى‏ريزد اين قطرات مستهلك مى‏شود دراين دريا. در حوض كبيرى كه متنجس است متغير شده بود اين قطراتى كه مى‏افتد مستهلك مى‏شود. چون كه تدريجا مى‏ريزد. سوال؟ عرض كردم اگر عوض اين آب، حوض آب طاهر بود اين قطرات بول بود مى‏ريختند مگر اين را نجس مى‏كرد؟ نه چرا؟ بول پاك مى‏شد؟ كه مى‏گيد نه. مى‏گفتيد مستهلك مى‏شه انهدام موضوع. اين قطرات باران هم مثل اوست. پس و كيف ما كان، سوال؟ عرض مى‏كنم هذا الاساس ايشان اونى كه تقرير فرموده‏اند رجوع به كلامشان بفرماييد. ايشان خودشان اين را قبول دارند كه اتصال به اون قطرات نيست كه آب نجس متصل به اون قطرات است. اون قطرات منفصل هستند. مى‏فرمايند سطح ظاهر باران وقتى كه خيلى آمد حوض رفت بالا حكمش، يك انگشت، دو انگشت هم رفته بالا اين طبقه فوقانى ماء مطر است. متصل به اون قطرات است، طبقه فوقانى ماء معتصم است. ساير طبقات پاك مى‏شوند چون كه متصل به معتصم هستند به مقتضاى تعليل در صحيحه محمد ابن وضيع. عرض مى‏كنم اين طبقه فوقانى كه رفته بالا عيبى ندارد ولكن ماء مطر نرفته بالا. قطره‏اى كه مى‏افتد مستهلك مى‏شود. اين آب حوض است كه مى‏رود بالا. استهلاك بناى انهدام موضوع شما مى‏دانيد. روى اين حساب مثل قطرات بول مى‏شود. توجه كرديد، حوض كبيرى است يك مقدار بول ريختند كه هيچ تغييرى پيدا نكرد ولكن يك نمى‏انگشت آب آمده بالا. اين تغيرش را سابقا گفتيم مراد از تغير به عين النجس تغير حجم نيست. صاحب عروه مسئله‏اش را گفت ديگر ما هم فارغ شديم. مراد از تغير، تغير در اوصاف است كه بايد در اوصاف ثلاثه تغير پيدا بكند. پس على هذا مسئله به حساب ما پيش ما صاف است كه ماء المتنجس به اصابت المطر ولو مطر خيلى نبوده باشد ولكن صدق كند كه ماء مطر اصابت كرده است. اين ماء متنجس نجس مى‏شود و عمده دليل ما هم صحيحه على ابن جعفر است به اون بيانى كه عرض كرديم.
ثم وارد بيان مسئله‏اى مى‏شويم كه اين از امّهات ماء مطر است. درست توجه كنيد كه اين ماءالمطرى كه هست گفتيم معتصم است نجس نمى‏شود و اگر مشهور گفته‏اند اصابت كرد، به اصابت پاك مى‏كند نه از... ما هم كه گفتيم تعدد ملتزم نيست ما هم كه اين را گفتيم. مطر هر چيزى را اصابت كرد يك دفعه پاك مى‏كند اصابه يك دفعه كافى مى‏شود. مطر بايد صدق كند و خودش هم عرض كرديم بر اين كه در اون اجسامى كه قابل عصر هستند مشهور مى‏گويند عصر معتبر نيست. به مجرد اصابه و نفوذ پاك مى‏شود منتهى ما در دليلش گير افتاده‏ايم كه احتياط كرديم. مشهور مى‏گويند بلكه شايد خلافى هم در مسئله گفته نشده توجه كرديد. اونها مى‏گويند به مجرد اصابه پاك مى‏كند. اين ماء مطرى كه به نجس اصابت مى‏كند، اين ماء مطر اصابتش به نجس سه قسم است. طاهرتا ماء مطرى كه از آسمان مى‏آيد مستقيما اصابت به متنجس مى‏كند. وقتى كه اصابت به متنجس كرد يعنى چيزى واسطه در اصابه نيست. از آسمان مى‏آيد و اصابت به متنجس مى‏كند. اين يك فرض و اين يك صورت است.
صورت ثانيه اين است كه ماء مطر كه به متنجس اصابت كرده واسطه دارد، واسطه سبب شده است كه اصابت كرده است و طهارتا پاك مى‏شود. فرض بفرماييد متنجس چيزى است كه دم اطاق، اون درى كه واز به حياط مى‏شود متنجس اونجاست. مطر مستقيما اگر مى‏آمد اصابت به او نمى‏كرد. ولكن باد تند شمالى كه مى‏آيد اين اطاق هم رو به شمال است باد مطر را مى‏آورد، بعله مطر اصابت مى‏كند به اون متنجسى كه طرف سقف است اين هم يك نحو از اصابت است كه اصابت مى‏كند ولكن بمثل باد. كه در اين صورت كه مستقيما اصابت كند به مطر يا به مثل... اصابت كند لا اشكال بر اين كه ماء المطر معتصم است و اصابت كند متنجس را پاك مى‏كند.
سوال؟ يعنى اگر ريح باد تند نبود اون به اينجا اصابت نمى‏كرد. مراد اين بود. و اخرى مطر مى‏آيد، توجه كرديد اول به چيزى مى‏خورد بعد مى‏افتد تو متنجس. مى‏خوردها، اصابت مى‏كند مثل فرض كنيد كه متنجس در كنار درخت است. يك مقدارى در زير درخت است. وقتى كه باران مى‏آيد، باران اصابت مى‏كند به اين متنجس اما به ورقه درخت مى‏خورد به اوراق درخت مى‏خورد، مى‏خورد نه اين كه مى‏افتد به اون اوراق بعد نازل مى‏شود به اون متنجس. اين را نمى‏گويم. فقط مجرد اصابت است به او مى‏خورد، بعد اصابت بعد به اين متنجس اصابت مى‏كند. يا فرض بفرماييد بر اين كه در اين اوراق شجر خوب متصور مى‏شود. يا فرض بفرماييد مطر رو اوراق شجر مى‏افتد ولكن مثل ناودان از اونها مى‏ريزد روى اين متنجس، توجه كرديد، اينها هم عيبى ندارد. اين‏ها هم بلا اشكال است. براى اين كه ماء مطر معتصم است و مطهر است. اون جا كه روى اوراق بريزد و مثل ناودان بريزد اونى كه از اوراق مى‏ريزد متصل است،ها! اون روايت ميزاب مى‏گيرد اين را. و اونى كه به ورق مى‏خورد و اصابت مى‏كند ولكن تو ورق، به ورق واقع نمى‏شود، اصابت مى‏كند اون هم داخل عنوان مطر است. همان مطرى كه در روايات بود. چون كه اين معنا متعارف از سقفى كه به او مطر اصابت مى‏كند ربما بالاش يك درختى هست توجه كرديد، مطرى كه به اون سقف مى‏آيد خيلى متعارف است. اين جور كه درخت از سطح بالاتر مى‏رود ديگر مطر موقعى كه نازل مى‏شود و به سطح اصابت مى‏كند و به اوراق اشجار هم اصابت مى‏كند. اين دو صورت هم، اين دو فرض هم اصابت كرده به مطر يا از اوراق مثل ناودان نازل شده است اين هم داخل روايات هست بلا شبهة.
اون وقت مى‏ماند در صورت ديگرى. اون صورت ديگر كه صورت ثالثه است. اون صورتى كه نه مطر به چيزى واقع مى‏شود، ثم از او ترشح مى‏كند و اصابت به متنجس مى‏كند مطر كه مى‏آيد به طرف امارت مى‏آيد. اين مطر بواسطه طرف اطاق را گرفته. به پنجره‏ها كه مى‏خورد به اونها واقع مى‏شود. اونها هم پاك هستند. ولكن از اون پنجره منعكس مى‏شود مى‏افتد توى قالى نجسى كه تو حياط پهن كرده‏اند كه مطر بخورد پاك بشود. مطرى كه دائم به قالى نمى‏خورد،ها! مطرى كه گاها واقع به اون ديوار مى‏شود ثم ترشح مى‏كند، مى‏پرد و مى‏افتد تو اين متنجس. اين صورتى كه مطر واقع مى‏شود بر شيى و از او مى‏پرد به شى‏ء آخر. اين صورت را صاحب العروه مى‏فرمايد كه اين ماء المطر اينجورى، اين ماء المطرى كه معتصم نيست و پاك نمى‏كند. اين قطره‏اى كه طفره كره است مطهر نيست، معتصم هم نيست. اين قطره‏اى كه ترشح كرده است اين معتصم نيست مطهر نيست و اين لاحق مى‏كند اون صورتى كه باران به ورق شجر ريخته است. از اون ورق شجر بيافتد زمين رو متنجس. چون كه ورق شجر نگاه نمى‏دارد آب را. مثل ناودان نيست، عرض كردم و اصابت نيست كه بخورد فقط، اصابت كند. نه اينجور نيست. واقع مى‏شود قطرات مطر فى الورق، فى ورق الشجار ثم مى‏افتد در زمين. اين صورت را مى‏گويد نه معتصم نيست. و اون اصابه، به متنجس را پاك نمى‏كند. اين حرفهايى است كه صاحب العروه در ضمن چند مسئله‏اى فرموده است در مقام ملاحظه بفرماييد انشاءالله بعد.