جلسه 66

* متن
*

بسم الله الرحمن الرحيم.
موضوع درس: درس خارج فقه بحث طهارت‏
شماره نوار: 66 آ
نام استاد: آية الله تبريزى‏
تهيه شده در سال 1364 ه.ش‏
توسط دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم واحد صوت.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
عرض كرديم در اين ماء المطر صورى متصور مى‏شود. طهارتا ماء المطر اصابت مى‏كند به متنجس بلا توسيط شى‏ء. و اخرى اصابت مى‏كند مع التوصيف. توسيط را عرض كرديم طهارتا آنت الريح و مثل آنت الريح است. و اخرى توسيط بالاصابه است. يعنى ماء المطر اون وقتى كه نازل مى‏شود اصابت به شيى مى‏كند كه ورق الشجر و مى‏افتد رو متنجس. در صورتى كه ماء المطر بلا توسيط نازل بشود بر متنجس يا اصابت كند بر متنجس به آنت الريح يا اصابت بكند به متنجس بعد الاصابت به ورق الشجر. كه استقرار در ورق الشجر پيدا نمى‏كند فقط برخورد مى‏كند موقع نازل شدن. اين اقسام بلا اشكاله در اين كه اين ماء المطر كه در اين فروض نازل مى‏شود معتصم است و اون نجسى را كه اصابت به او مى‏كند على ما تقدم پاكش مى‏كند.
و كذالك اگر باران به ورق الشجر نازل مى‏شود و بعد از او به متنجس اصابت مى‏كند ولكن نزولش از اون ورق الشجر اتصال دارد مثل ماء المطر من المضاف است. اگر اون نحوه هم بوده باشد اشكالى ندارد كه اون ماء المطر معتصم است و باالصابت اون نجاست را پاك مى‏كند كما ذكرنا. اين اقسامى كه تا حال گفتيم اينها داخل روايت هستند بلا شبهه. و انما الكلام در دو صورت است، صورت اولى اين است كه باران بعله نازل مى‏شود و اصابت مى‏كند به شيى بعد از اصابت به اون شيى مى‏پرد و به متنجس آخر مى‏افتد. بعد از اين كه فرض بفرماييد اين باران نازل بر اون شى‏ء شد، اون شى‏ء هم شى‏ء پاكى است. بر او نازل مى‏شود و اصابت مى‏كند، ثم يطهر و يترشح بمتنجس آخر. اين را در عروه مى‏فرمايد بر اين كه اين حكم ماء باران جارى نمى‏شود. اين قطره‏اى كه پريد اين قطراتى كه مى‏پرد و اصابت به متنجس آخر مى‏كند؛ اين متنجس آخر به اين اصابت پاك نمى‏شود. اون حكم ماء مطر به اين جارى نمى‏شود. بعد در مسئله‏اى كه بعد از اين مسئله هست مى‏فرمايد و اگر ماء المطر به ورق الشجر افتاد و بعد از افتادن به ورق الشجر از ورق الشجر ثم به متنجس افتاد به نحوى كه يك استقرار مائى در ورق الشجر داشت اين قطره و سقوطش از اون ورق الشجر مثل سقوط جريان از مضاف نيست كه گفتيم اون اشكالى ندارد. فرموده است در اين صورت هم اينى كه در متنجس مى‏افتد از ورق النجس حكم ماء المطر بر او جارى نيست. به اصابت پاك‏
نمى‏كند اون متنجس را. اين دو صورت را كه بپرد، طفره كند، اون قطرات بعد از اصابت به شيى به متنجس آخر يا به ورق الشجر بيافتد بعد از ورق الشجر به متنجس بيافتند اين دو صورت را در عروه از اون ماء المطرى كه پاك مى‏كند متنجس را از او استثنا كرده است.
و بعضى‏ها توجه كرديد و بعضى‏ها كانّ اشكال كرده‏اند كه ماء المطر به اين دو صورت صدق نمى‏كند يا صدقش محل اشكال است. كه ماء المطر صدق كند. اين كه ماء المطر صدق نمى‏كند اين كه طفره پيدا كرد و افتاد كان مطرا ديگر موقعى كه پريد، ديگر از مطريت مى‏افتد عرفا، اين را سابقا گفتيم ما راهى نداريم بدان جهت است كه اگر كسى بپرسد كه اين را چه چيز خيس كرده است مى‏گويند باران است مى‏آيد ديگر. مى‏آيد اونجا از اونجا مى‏پرد اينجا، باران است. عمده اين است كه اين مدلول روايات خارج است ولو ماء المطر هم صدق بكند. الاّ انهّ اينى كه در روايات وارد شده است اين قطراتى كه بعله مطهوره هستند مى‏پرند از جايى به جايى ديگر بعد از اين كه اصابت كنند به جايى ديگر اصابت كنند. روايات اين صورت را شامل نمى‏شود. اينهايى كه مى‏پرد،ها! ترشح مى‏كنند اين قطرات مترشحه را اين قطرات نمى‏گيرند. براى اين كه اونى كه ما در روايات داشتيم مرسله را كه قبول نكرديم. كل شى... كه صدقش هم محل اشكال است كه اينجا صدق مى‏كند يراه المطر يا نه؟ صدق هم بكند لافرض مرسله را تمام ندانستيم.
و اما اونهايى كه ما داشتيم كه اون ماء المطر مطهر هست و خودش معتصم است اون روايات كه صحيحه على ابن جعفر بود. صحيحه هشام ابن الحكم بود. كه لون ان ميزاب بين سال احدهما بول و لا آخرهما تختلطا. از اون ماء مختلط اگر اصابت بكند لا بعث. اونى كه از ناودان جارى مى‏شد اون قطراتى است كه به سطح اصابت كرده است. بعله فرض بفرماييد كه يبال فيه بود. صحيحه اون هشام ابن سالم ماء موكوف بود. مائى كه موكوف بود مى‏چكيد از اون سطح. وارد بر اين بود كه اون قطرات به سطح اصابت مى‏كنند و هر جا كه مى‏روند اونجا را پاك مى‏كنند او دلالت مى‏كند. صحيحه على ابن جعفر هم دلالت مى‏كرد بر اين كه اون مائى كه در روى زمين است و قطرات بر او نازل مى‏شود او معتصم است. اما قطرات مطهوره اونها هم معتصم هستند. اونها هم به شيى اصابت كرده‏اند به متنجس، نجس نمى‏شود. بلكه به هر جاى نجس افتادند او را پاك مى‏كنند اين داخل روايات نيست. و اما اون صورت ديگر كه به ورق الشجر بيافتد ثم از ورق الشجر بيافتد پايين اين بعيد نيست كسى بگويد كه اين هم داخل روايات است. چون كه اينى كه به سطح اصابت مى‏كرد، باران كه به سطح اصابت مى‏كرد ممكن درختى بوده باشد كه مى‏شود امر عادى است كه بعله همان بالاى سطح درختى است كه قطرات المطر مى‏افتند به اوراق او ثم مى‏افتند به سطح. امام عليه السلام در جواب‏
استبصال نفرمود و صدقى كه ماء اصابه من الماء يعنى ماء المطر، صدق من الماء المطر اكثر اونجا هم صادق است تعليل. عرفا هم صدق مى‏كند كسى كه زير درختى هست، چون كه باران است در زير درخت پناه گرفته است. باران به اون اوراق مى‏افتد ثم به ثوب اين مى‏افتد. ثوبش خيس شد، اگر بپرسند كه ثوب تو را چه چيز خيس كرده است؟ مى‏گويد مطر ديگر. باران خيس كرده است. زير درخت نشسته بودم باران مى‏افتاد. محافظت نمى‏شدم از باران. اين كه مى‏گويند مطر مرا خيس كرده است هم صدق عرفى دارد هم ما اصابه من الماء كه ماء المطر است اكثر صدق مى‏كند بدان جهت اين صورت را صاحب العروه مثل اون قطرات مترشحه مى‏داند. قطرات مطهوره مى‏داند ولكن كسى بگويد كه اين هم داخل اين روايات هست و روايات اين را مى‏گيرد و مى‏شود استفاده كرد كه اين هم حكم ماء مطر را دارد اين بعيد نيست.
سوال؟ مراد، ما اصابه من الماء يعنى ماء المطر. اونجا ببينيد اين صحيح است اينجور گفتن. كه مى‏گويد به من باران نخورد ولكن باران به جايى مى‏خورد اونها از اونجا مى‏پرند رو من پريدند. سوال؟ آبى كه قبلا باران بود يعنى اون وقتى كه مى‏افتاد تو ورق الشجر. سوال؟ موقعى كه باران مى‏آيد رو اوراق شجر بيافتد صحيح است كه بگويد قطرات باران است كه به من اصابت مى‏كند ولو اول اصابت به ورق مى‏كند بعد روى اين مى‏افتد. ولكن در جايى كه بپرد مثل اين كه شما تو كرسى نشسته‏ايد باران شديد است مى‏پرد در اطاق باز است. باران اصابت به اون جلوى اطاق مى‏كند از اونجا چند قطره يا قطراتى مى‏پرد رو كرسى. نمى‏شود گفت كه به اين كرسى باران مى‏آيد. باران مى‏بارد به اين كرسى. اين اينجور نيست ولكن اونجا بگويد روى من باران مى‏بارد وقتى كه زير درخت نشسته است صدق عرفيش عيب ندارد او داخل است و اما اينى كه هست اين قطرات مطهوره، عرض كردم اگر باران هم صدق كند ماء مطر صدق بكند مشمول روايات نيست. روايات اون صورتى بود كه اون متنجس به خود او، قطرات اصابت مى‏كرد. منتهى گفته اين قطرات به واسطه ريح اصابت مى‏كرد يا بواسطه فرض كنيد درختى بود بالاى بلندتر از پشت بام به اون درخت‏ها اصابت مى‏كرد موقع افتادن به سطح. يا حتى گفتيم اون جاهايى كه به ورق مى‏افتاد ثم به سطح مى‏افتاد. اونها را مى‏تواند بگيرد. اما اون جاهاست كه ما اصابه الماء اون ماء را مى‏گويد ماء مطر را. اون اكثر است و اما قطرات مطهوره كه ترشح مى‏كند اينها را بگيرد اين محرز نيست. روايت شمولش به اين فرض محرز نيست.
سوال؟ مطر اسم جامد است. مشتق كه نيست. مطر يعنى باران. بارانى كه هست به اينجا اصابت كرده است به اينجا باريده است. باريدن است معناى باران. باران به اين جا باريده است به اين صدق نمى‏كند. به اينجا نباريده. ولكن جاى ديگر باريده از اون جا ترشح كرده است. معناى بعله، معناى مطر، معناى ظاهريش‏
همان بارانى است كه مى‏بارد. معناى اوليش اينه. منتهى اون آبى كه تو زمين جمع مى‏شود و قطرات به او نازل مى‏شود، او هم گفتيم از روايات ظاهر است كه او هم داخل اين است. و اما اون جاهايى كه قطرات ترشح مى‏كند، مى‏بارد به اينجا اين صدق نمى‏كند. اگر صدق هم بكند، كسى گفت نه صدق مى‏كند روايات اين صورت را نمى‏گيرد. روايات اون صورتى را مى‏گيرد، حتى مرحوم سيد مى‏گويد اگر به اوراق شجر افتاد اونجا يك قرار مائى پيدا كرد بعد افتاد نمى‏گويند كه اينجا باران مى‏بارد بر من. باران بر اوراق مى‏بارد. اوراق شجر ثم اصابت به اين جا مى‏كند. اين باريدن به اينجا نيست. ما عرض كرديم كه نه مى‏شود اونجا گفت كه مى‏بارد. چون كه اوراق الشجر جورى است كه از صدق باريدن مطر ممانعت نمى‏كند. وقتى كه قطرات نازل مى‏شود. و اما اين صورت را نمى‏شود گفت، اين صورتى كه مى‏پرد اينها باريدن باران به اينجا نيست. قطرات به اينجا نمى‏بارد. مطر نيست. مطر مقومش باريدن قطرات است. باريدن قطرات در اين موضع نيست. بدان جهت در ما نحن فيه روايات اين صورت را نمى‏گيرد اگر كسى گفت نه صدق مطر هم مى‏كند خوب كند ولكن مشمول روايات نيست اين قطرات مترشحه و مطهوره. اونى كه مى‏توانيم خيلى انسان جرأت داشته باشد مثل اوراق شجر را مى‏شود گفت كه، ولو قرار ماء در اوراق شجر پيدا كرد ثم نازل شد، اين هم صدق مى‏كند كه بر لباسهام باران باريده است. توجه كرديد. او شامل مى‏شود و بعيد هم نيست كه روايات بگيرد او را. چون كه متعارف است كه در خانه‏ها شجر مى‏شود و اشجار مى‏شود ربما شجر بلند مى‏شود و سطح را مى‏گيرد اوراقش موقعى كه باران مى‏آيد اون باران يا اصابت به اوراق مى‏كند يا به اوراق مى‏افتد ثم مى‏افتد به سطح. اونها را مى‏توانيم بگيريم اما بيشتر از اونها را نمى‏توانيم بگوييم.
صاحب العروه يك مسئله‏اى دارد در عروه اين ذيل اين مسئله ذكر مى‏كنم او را ايشان مى‏فرمايد كه اگر حصيرى را فرش كنند رو زمين يا فراشى را فرش كنند رو زمين. باران به اون فراش مى‏بارد حصير كه پاك مى‏شود ديگر به اصابه مطر پاك مى‏شود چون كه حصير منافذ دارد. از اون منافذ اون آب مى‏رود زمين ديگر. زمين راه موقتى كه اون حصير را بردارى مى‏بينى كه آب گرفته است. اون زمين هم اگر نجس بوده باشد حصير پاك شده، آخه. اون زمين چه جور؟ پاك مى‏شود يا نه؟ مى‏فرمايد زمين هم پاك مى‏شود. كذالك اگر فرش را پهن كرده باشيد توى خانه كه زمينش هم فرض بفرماييد متنجس بود وقتى كه باران باريد به فرش و از فرش رسوخ كرد به زمين، زمين هم اگر متنجس بوده باشد اون زمين هم پاك مى‏شود. و مى‏بينيد كه فرش را روى زمين انداخته‏اند، حصير را روى زمين انداخته‏اند ولكن مى‏فرمايد اگر فرش با اون زمين فصلى، انفصالى ما بينهما بوده باشد. كه دو تا تخت گذاشته‏اند فرش را روى تخت‏ها انداخته‏اند. يا حصير را روى تخت‏
گذاشته‏اند. باران روى حصير مى‏بارد، از منافذ مى‏رود به اون زمين كه زمين هم متنجس است. اون زمين پاك نمى‏شود به اون اصابت. به اون اصابت ماء المطر كه اصابه مطهر است در ماء المطر اون اصابه‏اى كه هست او را پاك نمى‏كند. يا اون فرش را كه روى تخت گذاشته‏اند، انداخته‏اند كه زمين هم نجس است، فرش رسوخ مى‏كند اون ماء المطر به اون زمين متنجس، زمين متنجس را به اصابه پاك نمى‏كند. پس ما بين اتصال اون بعله، فرش به زمين و حصير به زمين ما بين انفصالش فرق مى‏گذارد. مى‏فرمايد رسوب و نفوذ اگر محل اتصال بوده باشد زمين را هم پاك مى‏كند و اما رسوب و نزول و انفصال بوده باشد زمين متنجس را پاك نمى‏كند. اين سرّش اين است، اونى كه اگر فصل انفصالى نبوده باشد. اين از روايات استفاده مى‏شود كه مطر به شيى كه اصابت كرد هر مقدار كه نفوذ بكند از اون شى‏ء ولو اون شى‏ء طبقات بوده باشد به هر مقدارى كه نفوذ كرد اون طبقاتى كه در اونها نفوذ مى‏كند متنجس بوده باشد اونها را پاك مى‏كند. اون روايه اصابت مطر به سطح. سطحى كه كنيف بوده يا سطحى كه يبال فيه بوده است.
در صحيحه هشام ابن سالم عن السطح يبال فيه است. در يك صحيحه على ابن جعفر اين است كه ان السطح كه كنيف است سطحى كه كنيف است. كنيف يعنى مستراح. اونجا تقوط هم مى‏كنند غير از بول، اونجا اينجور است كه و سألته ان الكنيف يكون فوق البيت يعنى در سطح مى‏شود. و يصيب المطر فيكف فيصيب الصياب. به صياب اصابت مى‏كند. سألت ان الكنيف... قال اذا... جلا را هم كه سابقا گفتيم به جهت رعايت عدم تغير است. چون كه جريان نكند كنيف است. مستراح است. آب اگر كم بوده باشد باران به طورى كه جريان پيدا نكند بعله متغير مى‏شود بواسطه اوست. خوب اين سطحى كه كنيف است شما مى‏دانيد، خصوصا در زمان سابق بود كه از خاك و گل بود اين بولى كه مى‏كنند خودشان هم در اونجا كار ديگر را هم غير از بول مى‏كنند لابد استنجاع هم مى‏كند اين نفوذ مى‏كند به سطح ديگر، بول. نفوذ مى‏كند وقتى كه نفوذ كرد اون اعماق هم متنجس مى‏شود. وقتى كه مى‏چكد اون سطح از اون اعماق مى‏گذرد. امام عليه السلام على الاطلاق فرمود اونى كه موكوف است بعثى به اون نيست در اون ثوب نماز خوانده مى‏شود و شستنش هم لازم نيست. اين دليل بر اين است كه اون باران وقتى كه اصابت به سطح ظاهرى كرد اون مقدارى كه نفوذ كرده است در طبقات بعدى ولو طبقات بعدى تراب نبوده باشند حصير بوده باشند كه نوعا هم همين جور است. آهنى حلبى يك چيزى مى‏گذارند كه اون خاكها بايستد روى اون. اونها هم اگر اصابت كند لا محال بول هم اگر به او اصابت كرده است باز مى‏چكد عيبى ندارد. اين معلوم مى‏شود بر اين كه اگر شيى طبقاتى داشته باشد چه طبقاتى كه هست، طبقاتى كه هست همه‏اش تراب باشد يا بعضش شى‏ء بوده باشد بعضش شى‏ء آخر بوده باشد. اين سطح كه خصوصيتى ندارد. هر مقدار كه از اون‏
بالاى سطحى كه در بالاست اون شى‏ء هر مقدار باران كه از او نفوذ مى‏كند به پايين اون پايين هر مقدار نجس بوده باشد به نفوذ مطر اونها پاك مى‏شود. روى اين حساب اگر حصير را پهن بكنند كه باران اصابت بكند كه متصل است، منفصل نيست طبقات حساب مى‏شود. مثل اون سطح، مثل طبقات سطح حساب مى‏كنند. به طبقات كه نفوذ كرده او را پاك مى‏كند. فراش هم همين جور است. وقتى كه گفتيم به اصابه مطر فراش پاك مى‏شود احتياط به عصر و اينها ندارد كه خود مرحوم صاحب العروه ديگران ملتزم شده‏اند اون مقدار كه نفوذ در باطن مى‏كند مثل نفوذ مطر در باطن سطح است به هر مقدارى كه نفوذ كرده او را پاك مى‏كند.
و اما بخلاف اون ما بين فرش و ما بين اون زمين يا ما بين اون حصير و ما بين زمين فاصله، انفصال بوده باشد. اونجا مى‏فرمايد كه در صورت انفصال در طهارت زمين اشكال است. سابقا اگر، سابقا اگر قبل از چند دقيقه گفتم كه اگر مطر به اوراق اصابت بكند و بعد اصابت به زمين بكند او را گفت مطهر نيست. اين حصيرى كه در بالاست مثل اون است ديگر. اول اصابت به او مى‏كند ثم اصابت مى‏كند. ايشان در يك مورد جزم كرد كه اون اوراقى كه در اون مورد اوراقى كه به اونها مطر مى‏افتد ثم مى‏افتد زمين اونجا به نحو جذب گفت كه مطر نيست. حكم باران در اون جارى نيست ولكن اينجا اشكال فرمود كه مثلا اصابت بكند در حصير ثم نافذ بوده باشد. هر دو يكى است ديگر، بلكه اينجا به طريق اولى است. اگر كسى گفته باشد كه متعارف است كه ما مى‏گفتيم ديگر در حصير اين را نمى‏شود گفت. در فراش نمى‏شود گفت. فراشى كه منفصل من ارض است. به او اصابت مى‏كند ثم رسوب مى‏كند ما اون رسوب ماء مطر را و نفوذ ماء مطر را در مثل سطح مى‏توانيم ملتزم بشويم. كه متصل است طبقات به همديگر. در او ملتزم مى‏شويم دو تا قاليچه است، دو تا حصير است روى هم گذاشته‏اند. هر دو هم نجس است. پنج تا حصير است روى هم انداخته‏اند همه‏اش متنجس است به يكى كه اصابت كرد اون ديگرى‏ها هم هر كدام در طبقه متصل به او همين جور روى هم چيده‏اند. به اون ديگرى‏ها هم نفوذ كرد اونها هم پاك مى‏شوند. توجه كرديد؟! و اما بر اين كه منفصل بوده باشند از همديگر. افتاد بر اون دومى اون هم پاك مى‏شود او از اين روايات استفاده نمى‏شود. روايات به اون صورتى است كه توجه كرديد اون چيزى كه هست متصل به همديگر بوده باشند طبقات متصل به همديگر بوده باشند.