جلسه 68

* متن
*

بسم الله الرحمن الرحيم.
موضوع درس: درس خارج فقه بحث طهارت‏
شماره نوار: 68 آ
نام استاد: آية الله تبريزى‏
تهيه شده در سال 1364 ه.ش‏
توسط دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم واحد صوت.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
كلام در وجوهى بود كه اون وجوه را براى اقوالى كه در ماء الحمام است ذكر كرده‏اند. عرض كرديم در صحيحه داود ابن سرهان امام عليه السلام فرمود ماء الحمام بمنزلت الجارى. تنذيل فرمود امام عليه السلام منزلت الماء الجارى. وجه تنزيل چه بوده باشد در اينجا؟ گفته شده است از اون اثر... براى ماء جارى معه در اذهان است او اعتصام ماء جارى است بواسطه ماده، بما اين كه ماء جارى بواسطه ماده‏اش معتصم است امام عليه السلام هم مى‏فرمايد ماء الحمام يعنى اون مائى كه در حياض و الصغار است اينها متصل به خزانه هستند مثل ماء جارى مى‏شوند در اعتصام. اين را مى‏دانيد بحثش سابق هم گذشت. در اعتصام ماء جارى معتبير نيست مائى كه در خارج از ماده فروض كرده است و جارى على الارض است اون آب با اون آبى كه در ماده جارى است شرط نيست كه به اندازه كر بشود.
حتى عرض كرديم آبى كه از ماده خارج مى‏شود قليل بوده باشد، به حيث اون كه ماده هم ماده راشحه بوده باشد. كه اون ماده‏اى كه از اونجا خارج مى‏شود اين گل است ماده. اين قطرات ماء ترشح مى‏كند از اون گل و همين جور جارى مى‏شود. ماده كه به اندازه كر آب ندارد. بلكه آب ندارد اصلا. غير از اون رشحاتى كه از اون خارج مى‏شود. پس مجموع ماء جارى با مادته كر بوده باشد معتبر نيست. كريت در ماده جارى معتبر نيست. مع ذالك اون اثرى كه ظاهر است براى ماء جارى اين است كه به اون ماده معتصم مى‏شود. تنزيل در اين صحيحه افاده مى‏كند. ماء حياض هم اگر متصل به خزانه شد مثل ماء جارى مى‏شود در اعتصام. پس چه جورى كه در ماده جارى كريت معتبر نيست؟ بلوغش با اون آبى كه جارى مى‏شود كريت در مجموع معتبر نيست، در ماء الحمام هم معتبر نمى‏شود. پس تنزيل يا فقط در جهت اعتصام است يا تمام آثار ماء جارى است. كه عمدتها و مشهورها از اون آثار همان اعتصام بالماده است. اگر امام عليه السلام اين تنزيل اطلاق نداشت عليهى كه او را تقليد كند. ماء الحمام وقتى كه خزانه‏اش كر و اكرار است بمنزلت الجارى. بايد اينجور تنزيل بكند. اگر كريت در ماده معتبر بود يعنى در خزانه حمام معتبر بود و اين كه امام عليه السلام نه تقييد كرد به كريت خزانه نه تقييد فرمود به كريت مجموع الماء كه در حوض صغير و خزانه است على‏
الاطلاق فرمود ماء الحمام بمنزلت الجارى اين مقتضاش عبارت از اين است كه ماء الحمام معتصم است مثل ماء الجارى. اين ماء الحمام بودن مدخليت دارد والاّ اگر ماء خارجى بوده باشد و در غير الحمام بوده باشد ماء ماء قليل است منفعل مى‏شود. ولو متصل بشود به ماء قليل آخر. ولكن ماء الحمام است كه اطلاق و تنزيل اقتضا مى‏كند خصوصيتش محفوظ بشود و اين وجه قولى است كه محقق قدس الله نفسه الشريف اختيار كرده است. كه لماء الحمام خصوصيت، كخصوصيت ماء المطر و اون اين است كه منفعل نمى‏شود.
اين وجه قول اول است. و در اون روايت ديگر كه روايت بكر ابن حبيب بود اونجا هم فرمود ماء الحمام اگر كلام امام بوده باشد فرمود بر اين كه ماء الحمام يعنى ماء حياض الصغار لا بعث... وقتى كه ماده بوده باشد، گفتيم ماده در حمام يعنى در خزانه اين مطروق است والاّ حمام نمى‏شود. معناش اين است كه اذا كانت له مادة يعنى متصل به خزانه بوده باشد كه كنايه از اتصال است. اين لا بعث را هم مطلق فرمود. نفرمود بر اين كه لا بعث به اذا كان ما فى الخزانت كرا او اطرارا. يا لا بعث به اذا كانت ما فى المجموعة الخزانت و ما فى الحوض كرا او اطرارا. اين تقييد را نفرمود. و در روايت ديگر هم ديروز نخوانديم دارد كه ماء الحمام لا ينجسه شى‏ء. كه روايت، روايت هشتمى است كه عبد الله ابن جعفر عليم فى قرب اسناد عن ايوب ابن نوح عن صالح ابن عبد الله. كه اين صالح ابن عبد الله توثيقش را پيدا نكرديم. بدان جهت تعبير به روايت مى‏كنيم. عن اسماعيل ابن جابر عن ابوالحسن اول قال اتدعنى، فقال ماء الحمام لا ينجسه شى‏ء. او را شيى نجس نمى‏كند. خوب معلوم است ماء الحمام يك نوع مائى كه مردم با او مباشرت مى‏كنند. بالايده. و اعضاء مردم به او مى‏خورد كه از اون آب برمى‏دارند خودشان را شست و شو مى‏كنند او ماء الحمام است چون كه او جاى مذله اين سوال، و جاى مذله اين است كه يهودى و نصرانى، صغير و غير ذالك از اشخاصى كه نجس يا مبتلا به نجاست هستند مباشرت با اون آب مى‏كنند. امام عليه السلام اين را مى‏فرمايد، لا ينجسه شى، شيى او را نجس نمى‏كند و ام الخزانه كما ذكرنا، مردم مباشرت با او ندارند. كه عرض كردم بعضا هم درش بسته مى‏شود. موقع حاجت درش را باز مى‏كنند. اين ماء الحمام يعنى مائى كه در حياض الصغار است. پس الحاصل اطلاق تنزيل و اطلاق لا ينجسه شى مقتضى اين است كه ان الماء الحمام خصوصيت، كه خصوصيتى كه در ماء مطر است. اين نتيجه اين قول است. اين كلام را ما فعلا اگر قبول كرديم از محقق و ديگران. گفتيم اين روايت به اين معنا دلالت مى‏كنند شما مى‏گيد. اما اون حرفى كه، اون نكته‏اى كه ديروز در ذيل كلامتان بود كه نقل كرديد اون با اون نقطه نمى‏سازد. اون نقطه عبارت از اين بود كه اگر ماء در حوض صغير متنجس بشود اتصال او به خزانه كافى نيست در طهارتش در صورتى كه در خزانه ماء كر نيست. كمتر از كر است. فرموديد اون‏
حكم ساير مياح قليل را دارد. بدان جهت پاك نمى‏شود مگر اين كه متصل به كر بشود. مع الامتزاج او بدون الانتزاج. اين حرف با اين حرفهايى كه در روايات گفته شد منافات دارد. چرا؟ چون كه ماء حوض صغير اگر متصل به خزانه‏اى شد كه اون خزانه هم كر را ندارد ولكن گرم است، حمام داغى است، توجه كرديد؟! وقتى كه متصل به اون آب حوض صغير شد اين مى‏شود ماء الحمام صدق مى‏كند ديگر. ماءالحمام است. ماء الحمامى كه لا بعث به، چرا لا بعث به اطلاقش را نگيرد. چرا نگيرد بر اين كه ماء الحمامى كه هست، ماء الحمام لا ينجسه شى نمى‏گيرد اين را. لا ينجسه قبلا نمى‏گرفت. الان كه ماء الحمام شد، گفتيم مراد از ماء الحمام مائى است كه متصل است به چه چيز، متصل است به ماده. لا ينجسه شى‏ء چرا نگيرد اين را.
اگر اين هم نگرفت لا بعث به كه در اون روايت هست، در اون روايت اينجور بود بر اين كه ماء الحمام لا بعث به اذا كانت له مادة مى‏گيرد. و اطلاق تنزيل كه ماء الحمام بمنزلت الجارى همين را اقتضا مى‏كند. چون كه اگر جارى بعض موضعش متغير شد و تغيرش زايل شده به نفسه زايل شد يا بواسطه فرض كنيد بواسطه برداشتن اون آب. باب متغير، تغير رفت يا بواسطه غلبه ساير اجزاء ما. اين پاك مى‏شود به مجرد زمان تغير. چرا؟ براى اين كه متصل به ماده است. خوب مقتضاى اين روايات است كه فرقى نمى‏كند دفع و رفع چه جورى كه ماء الحمام در دفع يك خصوصيتى دارد در رفع النجاست هم خصوصيتى دارد. اين را كه شما نمى‏گيد. خوب بايد بگيد اگر معناى روايات اين است. پس معلوم مى‏شود معناى رواياتى كه شما كرديد اين نيست. معناى روايات چيز ديگرى است كه سابقا اجمالش را گفتيم. اولا اين حمامى كه در روايات از او سوال مى‏شود اين حمامها تامه است شيوع الناس داخل مى‏شود. مجوسى داخل مى‏شود، صغير داخل مى‏شود، كبير داخل مى‏شود، من لا يعرف داخل مى‏شود كه اصلا معلوم نيست كه اين كسيت؟ مسلمان است؟ كافر است؟ اين جور حمامات خزينه‏اش اكرار دارد. چون كه حمام محدث ورود الناس. اين جور حمام خزانه‏اش هميشه اكرار را دارد. هيچ وقت اينجور حمامى، حمامى نمى‏شود كه خزينه‏اى داشته باشد كه اون خزينه‏اش كر هم نداشته باشد. اين نمى‏شود. در اين روايات خزانه حمام كر و اكرار است و اين مفروغ است. سابقا عرض كرديم وجه سوال اين است، چون كه اين حياضى كه در اينجا هستند يا ماء قليل هستند يا ماء هم بشود مائى است كه ماء راكد است ولو از خزانه آب مى‏آيد ولكن اونجا مى‏آيد اونجا جمع مى‏شود در اون حوض. مردم از اون حوض برمى‏دارند و استعمال ميكنند. شست و شو مى‏كنند. اين تو اذهان اينجور بود كه اين ماء بواسطه مباشرت اعضاء چون كه قليل است نجس مى‏شود كثير هم بوده باشد به اندازه كر هم بوده باشد اين حوضى كه به حوض صغير تعبير مى‏كنيد اين ماء مستعمل است. چون كه در
داخل سهر مى‏شود. سهر اونى است كه با او مباشرت مى‏كند. جسم انسان يا اين كه جسم حيوان ديگرى. اين غسل مى‏كنند آب برمى‏دارند اين آب، ماء مستعمل مى‏شود. اين شبهه اين كه اين ماء نجس مى‏شود بواسطه ملاقات ايده و اعضاء و اشخاصى كه اونها كافر و مجوسى يا... غير مبالات هستند يا جنب بدنش نجاست دارد رو اين حساب سوال شده است از ائمه عليهم السلام از اين ماء كه اين ماء اينجور است ما هم از اون شست و شو بكنيم. غسل بكنيم يا نكنيم؟ امام عليه السلام تنزيل كه مى‏فرمايد بر اون مائى كه مفروض اين است خزانه‏اش كر اكرار است اين تنزيل بمنزلت الجارى مى‏كند.
تنزيل است چه جور اگر بعض الجارى اصابت به او نجس كرد، اصابت كرد، نه تغير. يا جسمى بدنى از حيوان يا انسان وارد بر بعض ماء جارى شد اثرى ندارد در اتخاذ هم همين جور است او اثرى ندارد. ماء مستعمل نمى‏شود در ماء جارى. چه جورى كه در ماء جارى بعض اون ماء كه به او نجس اصابت مى‏كند يا مباشرت مى‏كند عضو انسان يا حيوان ماء مستعمل نمى‏شود و نجس نمى‏شود ماء حمام در حياض صغار مثل اوست. مثل اين است كه به بعض الماء جارى اين مباشرت شده است. اين وجه تنزيل اين است. حمامى كه، يعنى مائى كه در حياض صغار است و مفروض اين است خزانه او كر اكرار است اين تنزيل شده، شاهد بر اين كه در روايت ديگر كه ماء الحمام كما النهر يطهر بعضه بعضا. خوب شما مى‏دانيد ما نهر گذشت كه غالب انهر از زوبال سلوج و از نزول امطار تشكيل مى‏شود. اعتصام انهار به كريتشون است. سابقا گذشت. گفتيم ديگه ماده بايد ماده باطن الارضى باشد. انهارى كه غالبا تشييع پيدا مى‏كند از زوبال سلوج و سقوط الامطار اونها كه ماده باطن الارضى ندارند. اعتصام اونها به كريتشون است. چه جور اونجا نهرى كه جارى مى‏شود بعضى اگر به او دست خورد، نجس افتاد اون بعضش ديگر نجس نمى‏شود. يطهر بعضه بعضا معناش اين است. يعنى بعضش نمى‏گذارد بعض ديگر نجس بشود. و اگر نجس هم بشود به تغير بعض ديگر كه غلبه كرد تغير كه رفت پاك مى‏كند. چه جورى كه ماء نهر اينجور است ماء الحمام هم همين جور است. افروض اگر ماء الحوض هم حوض تغير پيدا كرد وقتى كه مائى كه از خزينه آمد غلبه پيدا كرد تغير رفت. پاكش مى‏كند. يا اگر دست كسى نجس بود به او خورد، بدن كسى به او خورد اون نمى‏گذارد بعض ديگر ماء حمام كه از خزينه مى‏آيد او نجس بشود.
وجه تنزيل اين است قرينه جريه دو تا است. يكى اين است اينجا جاى تمسك به اطلاق نيست كه ائم از اين كه ماده حمام خزينه باشد يا به مقدار كر باشد يا نباشد. مجموع به مقدار كر باشد يانباشد اين معنا كه خزينه كر اكرار نباشد در حمامات عامه متصور نمى‏شود. متصور نمى‏شود يعنى عادتا،ها! عادتا در حمامات عامه جورى مخزن را قرار مى‏دهند كه آب به حدى رسيد كه ديگر دارد كم مى‏شود
نشانه دارد آب ضعيف مى‏شود پرش مى‏كنند. در اين حمامات عامه كه... بر اختصاص الناس است كه اهل بازار بيان اگر در محل است اهل محله بيان در اين حمامات عامه خزانه مفروغ عنه است كه كر اكرار است. امام عليه السلام با حفظ اين جهت و با فراغ اين جهت كه قرينه قرينه عادت و عامه است با حفظ اين تنزيل مى‏كند مائى كه در حياض الصغار است و از ماده بوده از خزانه به او جارى مى‏شود اين را تنزيل مى‏كند منزلت الجارى، اين يك قرينه بود.
قرينه دومى هم اين بود توجه كرديد، كه از روايات تنزيل منزلت النهر شده است. در نهر كه ماده نيست. اعتصام او به كريتش است. پس اين معلوم مى‏شود وجه التنزيل اين جهت اين نيست كه ماده كر باشد يا نباشد. اين نيست، اين است كه اين ماء، ماء كه بعضش در حوض صقيل است او مائى كه هست مثل ماء نهر حساب مى‏شود. مثل بعض ماء جارى حساب مى‏شود كه بعض ديگر نمى‏گذارد او نجس بشود. اون بعضى كه عالى است. پشت سر اون، بالاتر از اون آب ملاقى با نجس است او نمى‏گذارد او نجس بشود. يا ماء مستعمل بشود. يك قرينه ديگر، قرينه ديگر اين است قرينه واضحه جليله ثالثه جاى شبهه‏اى هم نيست اين است كه بالقطع و اليقين و به ارتكاض الناس بنا مدخليت ندارد در خصوصيت ماء. قرينه قرينه واضحه‏اى است. كه بنا گنبد داشتن، در وسط اونجا يك سوراخى هم دارد كه روشنى مى‏افتد با اون فضاى تاريك اين مدخليت بماء خصوصيت نمى‏دهد. در مطر خصوصيت در خود آب است. ولكن در ماء الحمام در خودش يك خصوصيتى نيست كه ما احتمال بدهيم فرق است ما بين ماء قليلى كه در بيرون هست و ماء قليلى كه توى اين حوض صقيل است. اين معنا محتمل نيست. بدان جهت، سوال؟ عرض مى‏كنم، عرض كرديم ماء استنجاعى كه هست پاك است ما در ساير ماءها هم گفتيم كه ماء غساله كه... پاك است. استنجاع يك خصوصيتى دارد كه اون در مائى كه، در ماء غساله يك حرفى هست كه اون غسله‏اى كه عين نجس به او زايل مى‏شود او را گفته‏اند نجس است به هر چيز. در استنجاع اينجور نيست اون يك خصوصيتى دارد كه پاك است ولو غسله‏اى است كه، استنجاعى است كه با او ازاله عين مى‏شود. اين درست است. اونجا احتمال مى‏دهيم. چون كه فرض بفرماييد استنجاع يك چيزى است كه عامه الابتلاء است. انسان در شبانه روز چند دفعه مبتلاست شارع در او، در تطهير او يك توسعه‏اى داده است.
سوال؟ در حمام ماء الحمام است. حمام نگفته است كه، ماء الحمام يك خصوصيتى دارد. خصوصيت در ماء الحمام چيست؟ يعنى اگر فرض كنيد كه اين حكم حكم جارى است. اگر فرض كنيد كه طوفان شد اين سقف رفت آب باقى ماند. ديگر اين آب قبل از اين كه اين گنبد بود، نه ملاقات مى‏كرد نجس با اين آب، نجس نمى‏شود چون كه متصل به خزانه است. گنبدش كه رفت، نه اگر دست‏
بزنيد چون كه قليل است اين نمى‏شود. اين احتمال نيست. چرا؟ چون كه در ماء الحمام اونى كه در اذهان مردم است كريت و اكرار بودن خزانه مفروغ عنه است. با فراغ از اين شارع كه مى‏گويد ماء الحمام لا بعث به. با اين لسانى كه عرض كردم اونى كه عرفى است اين است. ولكن در اون ماء الاستنجاعى كه هست در ماء استنجاع كريت و اينها اونجا مورد نداشت. اين كه شارع، چون كه ماء استنجاع نمى‏تواند كر بشود. خصوصا اون زمان سابق ديگر. الان ممكن است با اون شلنگى كه متصل است كر است. ولكن در اين ماء استنجاع يك خصوصيت لكثرت الابتلاء مى‏دهيم. اما ماء الحمام كريت در خزانه‏اش و اكرار بودنش مفروغ عنه است. روى اين حساب شارع وقتى كه در حياض الصغار مى‏گويد كه بمنزلت الجارى او كما النهر يطهره بعضه بعضا مستفاد از اين است كه نه بعضش اگر ملاقات كرد با بعض ديگر، نمى‏گذارد معتصم است به بعض ديگر. چون كه اتصال به خزانه دارد.
سوال؟ در كر، عرض مى‏كنم وقتى كه ماء مستعمل در اذهان اونها اين بود وقتى كه هم بشود نمى‏شود با او غسل و وضو كرد. ماء، ماء مستعمل است. ولو نجس هم نيست. كر است. اصل اين اتصال ماء قليل به كريت، اين را مثل كر مى‏كند اين خودش محل كلام، در محل كلام بود. يعنى محل شبهه بود در ذهن سايرين. و ثانيا كر هم بشود، كرى كه مستعمل شده است اغتسال با او توض‏ء به او محل شبهه بوده است كه ماء مستعمل است. در روايات ماء مستعمل خواهد آمد كه انشاء الله، ماء مستعمل، توجه كرديد، غسل كردن با او، وضو گرفتن با او ولو كر هم بوده باشد محل شبهه بوده است. بدان جهت امام عليه السلام فرمود كه نهر است اين حكم ماء نهر را دارد. مثل ماء جارى، ماء جارى را دارد. چه جور اونجا ملاقات بعض الجارى يا بعض النهر ماء نهر را مستعمل نمى‏كند. ماء جارى را مستعمل نمى‏كند و نجس نمى‏شود اون موضعى كه ملاقات با نجس كرده است يا متنجس كرده است ماء الحمام هم بمنزله اوست. اين ظاهر اين روايات است. لال كسى تأمل در اون سه قرينه‏اى كه ما گفتيم خصوصا قرينه اولى و الاخيره چون كه كما النهر فى بعضى روايات هست كه سندش معتبر نيست. در قرينه اولى و اخيره تأمل بكند قطع و جزر پيدا مى‏كند كه معناى اين روايات اين است. نه فقط ظهور،ها! جزم پيدا مى‏كند كه مراد از اين روايات همين است كه گفتيم.
طرف ب نامفهوم بود.