جلسه 69
* متن
*
بسم الله الرحمن الرحيم.
موضوع درس: درس خارج فقه بحث طهارت
شماره نوار: 69 آ
نام استاد: آية الله تبريزى
تهيه شده در سال 1364 ه.ش
توسط دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم واحد صوت.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
عرض كرديم اگر مائى احدهما عالى بوده باشد و ديگرى صافل بوده باشد. ماء عالى كه جارى مىشود بر صافل خود اون عالى بمجرده كر بوده باشد يا اطرار بوده باشد بلا شبهه و لا غير ماء صافل را كه ماء قليل است او را معتصم مىكند. مائين احدهمام عالى است و ديگرى صافل است. اون مائى كه در عالى هست كر و اكرار است. و متصل است به مائى كه در صافل هست. اين مائى كه در صافل هست ولو به اندازه كر نبوده باشد چون كه عالى كه كر است بر او جارى مىشود بلا شبهة اين صافل كالعالى معتصم است. عالى معتصم است چون كه كر و اكرار است. صافل معتصم است چون كه عالى متصل به اوست. و اين معنا از روايات حمام استفاده شد.
روايات حمام على ما بيّنا خزانه در او كر و اكرار مىشود. و اون خزانه كر و اكرار عالى مىشود سطحش از اون حياض صغار كه بواسطه اون منفذ را باز كردن جارى مىشود بر اون حياض صغار. اون حياض صغار ولو فى انفسها ماء قليل بوده باشد و عرفا هم ماء واحد صدق نكند. چون كه حياض صغار از اون خزانه دروترند. فصل است ما بينهما. مع ذالك اين ماء، ماء معتصم است، ماء صافل. و اين معنا از رواياتى كه وارد شده بود در ماء حمام استفاده شد. و معناى اين اعتصام را هم كه متوجه بشويد معناش چيه؟ چون كه اگر ماء صافل معتصم بشود بملاقات نجس ولو عالى نجس نمىشود كر و اكرار است، اگر عالى قليل هم باشد نجس نمىشود. چون كه مثل آب آفتابه مىشود. كه گفتيم اگر به يد كافرى و به يد نجسه ريخته بشود آب آفتابه اونى كه ملاقات با نجس مىكند او نجس مىشود از آب قليل. به اون عالى سرايت نمىكند. سابقا گفتيم. پس معناى اعتصام صافل اين است اگر صافل ملاقات با نجس كرد، صافل هم نجس نمىشود. ولو فى نفسه ماء قليل است چون كه اتصال دارد به كر و اكرار است معتصم مىشود. اين معنا از روايات ماء الحمام استفاده مىشود و اين شبههاى در او نيست. انمّا الشبهه و الاشكال و مسئله مهمه اين است، اون دو تا آبى كه به همديگر متصل بوده باشند هم سطح و هم كف بوده باشند ديروز گفتيم كه اونها هم معتصم مىشوند به واسطه اتصال. اين را هم استفاده كرديم هم از روايت صحيحه على ابن جعفر و از هم الماء اذا بلغ قدر كر لا ينجسه شىء. گفتيم اين دو تا اگر متصل به هم بشوند، به بعض السواقى. به حيث آن كه عرفا ماء واحد گفته مىشود. صحيحه على ابن جعفر مىگيرد الماء اذا بلغ قدر كر مىگيرد كه عرفا يك آب حساب مىشود. وقتى كه با اين كه اينها قريب به همند متصل به همديگر به بعض الاطراف هستند. اينها اگر داخل صحيحه و داخل قولهم عليهم السلام الماء اذا بلغ قدر كر لا ينجسه شىء شد ديگر از همديگر دورتر شدند باز به همديگر متصل بودند اين با او قطعا فرقى ندارد. اگر او با همديگر معتصم شد كه صحيحه مىگويد روايات اذا ماء بلغ قدر كر مىگيرد اين هم همين جور است. چون كه فرق ما بين اين دو تا نيست.
كلام در جايى بود كه اون جهت مهمهاش، يكى از اينها عالى است، يكى از اين بعله، اينها عالى است ديگرى صافل است. به نحوى كه عالى متصل به صافل است. وقتى كه عالى متصل به صافل شد مجموع اين عالى و صافل به حد كر هستند. خود عالى را نگاه كنيد كر نيست، من الكر است. صافل را نگاه بكنيد دون الكر است. اينها ولكن به همديگر اتصال دارند. قائدتا اينجور مىشود كه اتصالشون بايد عالى جارى بر صافل بشود. ممكن است در بعضى موارد به واسطه آلاتى صافل جارى بر
عالى بشود. صافل جارى بر عالى بشود بواسطه موتورى، مكيدهاى، موتورى كه بمكد آب را. از صافل به عالى كه مجموع اينها مثل نهر مىماند. اين آب از صافل به عالى جارى مىشود. مجموع به حد كر هستند. اينجا كلام در دو مورد واقع مىشوند. يكى اين كه عالى كه متصل بر صافل است و جارى بر صافل است اين صافل بواسطه اين عالى كه مجموعشون كر مىشود اين صافل معتصم مىشود يا نه؟ يعنى به عبارت الاخرى اگر صافل معتصم نشد، صافل ملاقات با نجس كرد خود صافل نجس مىشود. چون كه از آب قليل كه كمتر نمىشود. در آب قليل گفتيم آفتابه را بريزيد اونى كه ملاقات با نجس كرده است او نجس مىشود. اونى كه ماء فى الابريق است نجس نمىشود. اينجا هم كه عالى بر صافل متصل است و جارى مىشود كه مجموع به حد كر هستند اگر صافل تقوم كند به عالى معناش عبارت از اين است كه اگر صافل اگر ملاقات با نجس كرد صافل ديگر نجس نمىشود. مثل ماء قليل نيست. يك بحث اين است. يك بحث هم اين است كه آيا اين عالى متقوم به صافل مىشود، اين عالى كه مىريزد روى صافل كه مجموع به حد كر است اين عالى به صافل مقوم مىشود يا نه؟ يعنى اگر نجاست به عالى خورد، به عالى اصابت كرد. عالى فى نفسه قليل است. قطع نظر از صافل. آيا به صافل متقوم مىشود؟ يعنى چون كه به صافل متصل است و مجموع صافل و عالى كر است ديگر عالى نجس نمىشود. آيا صافل به عالى متقوم مىشود؟ يعنى صافل به اصابه نجس، نجس نمىشود. آيا عالى به صافل متقوم مىشود؟ يعنى عالى اگر اصابت به نجس كرد عالى ديگر نجس نمىشود. چون كه با صافل به مقدار كر است. اين مسئله، مسئله مهم است. اين را بدانيد اين از روايات حمام استفاده نمىشود. هر كسى كه خواسته است حكم اين را از روايات حمام استفاده كند اين وهم است. چرا؟ براى اين كه عرض كرديم در روايات حمام ولو خزانه عالى است و حياض صغار صافل است عادتا. الاّ انه اونجا، اون عالى به حد كر است. اين داخل در مسئله اولاست كه گفتهايم اين لا ريب فيه است. كه ماء حياض الصغار متقوم مىشود.
اين مسئلهاى كه دو موردى كه عرض كردم اين را ما بايد از غير روايات ماء حمام استفاده كنيم. جامع المقاصد قدس سره فرموده است هم صافل به عالى تقوم پيدا مىكند و هم عالى به صافل تقوم پيدا مىكند. فرقى نگذاشته است ما بين الامرين. علامه قدس الله نفسه الشريف فرموده صافل به عالى تقوم پيدا مىكند. صافلى كه با عالى به حد كر است صافل اگر ملاقات با نجس كرد، صافل ديگر نجس نمىشود. متقوم با عالى است. و اما اگر عالى متقوم به ملاقات با نجس كرد اين متقوم به صافل نمىشود. اين عالى نجس مىشود. قهرا وقتى كه ريخت چون كه جريان دارد بر صافل. صافل هم چون كه قليل است او هم نجس مىشود، نتيجه نجاست كلل مائين مىشود. آيا كل من الصاف و العالى تقوم به همديگر دارند بمعنا الذى ذكرنا و ذهب عليه الجامع المقاصد؟ يا فقط صافل است كه به عالى تقوم پيدا مىكند؟ اونى كه از عبارت عروه استفاده مىشود از عبارت سيد در عروه اين استفاده مىشود كه صافل به عالى تقوم پيدا مىكند. اما عالى اگر ملاقات با نجس كرد اين باز متقوم به صافل است اين معنا از عبارت عروه استفاده نمىشود. عبارتى كه مرحوم سيد صاحب العروه در مقام دارد مىفرمايد بر اين كه اگر ماء فى الخزانه و الحياض الصغار. حياض الصغار صافل هستند ماء فى الخزانه عالى است. اگر اينها مجموعشون به حد كر رسيد، به حد كر رسيد اين كافى است. به حيث اين كه اگر ماء فى الحياض ملاقات با نجس كرد، نجس نمىشود. وقتى كه ماء فى الحياض مع الخزانه كر بشود. اين مقدار استفاده مىشود كه صافل متقوم به عالى است. در عبارت عروه. اما اگر عالى ملاقات با نجس كرد كه خزانه ملاقات با نجس بكند اين فرض را در عروه فرض نكرده است. تا بفهميم ما كه ايشان مىفرمايد عالى هم به صافل متقوم است يا نمىگويد اين را. بدان جهت تقوم العالى بالصافل مسكوت عنه است در عبارت عروه. اونى كه در عبارت عروه است تقوم الصافل بالعالى است، كه هر دو به مقدار كر است خوب اينها در اقواست. چه بگوييم ما؟ عرض مىكنيم اين كه صافل تقوم پيدا مىكند به عالى كه مجموعشون به حد كر است، اين اگر فرض بفرماييد، عالى جارى بر صافل مىشود به حيثى كه عرفا اينها ماء واحدند. عرفا كل من العالى و الصافل ماء واحد است.
فرض بفرماييد يك ظرفى را پر كردهاند، ظرف بزرگى را كه كر است به اندازه كر يا بيشتر از كر پر كردهاند. اون ظرف را
برگرداندند. برگرداندند در مكانى كه اون مكان سرازيرى است كه ماء مىآيد پايين. بلا اشكال اگر اون مائى كه در صافل هست، نه مثل كوه و دره،ها! فاصله كم است. به حيث اين كه عرفا اين را ماء واحد مىگويند. چه جورى كه مادامى كه در ظرف بود عرفا ماء واحد بود الان هم كه مىريزند به اين محل باز ماء، ماء واحد است. عرفا يك آب است. اينجا اگر ماء، ماء واحد شد و صافلش كه محل انهدار است ملاقات با نجس كرد صدق مىكند عرفا الماء اذا بلغ قدر كر لا ينجسه شى. چون كه در اون روايت فرض نشده بود كه ماء ساكن بشود. اون روايات مطلق بود قولهم عليهم السلام. الماء اذا بلغ قدر كر يعنى مائى كه عرفا ماء واحد است. اذا بلغ قدر كر لا ينجسه شىء. بلا شبهة و لا ريب اين اخبار در مواردى كه انتزاج ريخته مىشود به نحو النهدار صافل ملاقات بكند، به نحوى است كه عرفا ماء واحد است توجه كرديد صدق مىكند كه الماء اذا بلغ قدر كر لا ينجسه شىء. همان حرفى كه ديروز مىكرديم. اگر بنا شد در اون مواردى كه به نحو انهدار ريختن كه صافل ملاقات بكند طورى شد كه عرفا، ماء واحد شد و روايات اون مورد را گرفت اونجايى كه نه انهدار فرض كنيد خيلى طويل است. به نحوى كه اون مائى كه در عالى هست با صافل خيلى فاصله پيدا كرده است. اون هم مثل اين مىشود. چون كه احتمال فرقى نيست. اگر بنا شد اون اولى مشمول روايات شد و او شامل شد روايات او را فرقى احتمال فرقى نه ما مىدهيم و نه كسى داده است. ما بين اين دو تا فرقى كه فصل ما بينهما طويل است اتصال به همديگر موجود است. اتصال در جريان عالى و الصافل مىشود اون هم مثل اين مىشود.
و منهنا معلوم شد از اين بيان ما كه در مسئله نمىشود تفسيل داد. اگر بنا شد صافل متقوم به عالى بشود، عالى هم متقول به صافل است. چرا؟ چون كه در اون صورتى كه ظرف را برگردانيم كه منهدر است و عرفا ماء، ماء واحد است اگر اون عاليش ملاقات با نجس كرد چون كه مفروض اين است كه يك آب است. صدق مىكند قولهم عليهم السلام الماء اذا بلغ قدر كر لا ينجسه شىء. صافلش ملاقات بكند يا فرض كنيد عاليش ملاقات بكند. همين جور است ديگر. الماء اذا قدر كر لا ينجسه شىء، شىء اصابت به طرف يمينش بكند، اون يمين آب. يسار آب، شمالش، جنوبش اينجا مىگوييم عالىاش يا صافلش فرقى نمىكند. هيچ كدام اين آب وقتى كه بلغ قدر كر، اين روايات مىگيرد و مخصصى هم نداريم. وقتى كه روايات اين صورت را گرفت اونجايى كه انهدار فصلش طويل است اون هم مثل اين مىشود كه ديگر احتمال فرق نيست. اگر بناست تساوى السطحين بشود در هيچ كدام تساوى سطحين نيست. اگر تساوى سطحين لازم نيست كه لازم نيست چون كه ملتزم اطلاقات است در هيچ كدام، در هيچ موردى معتبر نمىشود. مىبينيد ماء تقوم سافل به عالى يا تقوم عالى به سافل را در جايى كه مجموع به حد كر بوده باشد اين را در روايات حمام استفاده نمىكنيم. و استفاده نمىشود از روايات حمام. اين از عمومات است. الماء اذا بلغ قدر كر لا ينجسه شى استفاده مىشود كه فرقى ما بين حمام و غير حمام ندارد. ديگر ما احتياج نداريم كه بگيم وقتى كه در حمام اينجور تقوم شد ما بين صافل و عالى در غير حمام هم مىشود. چون كه گنبد مدخليت ندارد. نه اين تقوم عالى به صافل يا تقوم صافل بالعالى اين از خود اخبار كر استفاده مىشود. وقتى كه، بدان جهت اگر اخبار حمام هم ما نداشتيم روايات حمام را. افروض هيچ كدام از اين روايات نبود. يا هيچ كدام از اين روايات معتبر نبود. ما همين احكام را ملتزم مىشديم. چرا؟ چون كه تقوم العالى بالسافل و تقوم سافل بالعالى در جايى كه هر دو مجموعش به حد كر بشود اين از روايات الماء اذا بلغ قدر كر استفاده مىشود.
و وقتى كه ماء سافل متقوم به عالى شد در جايى كه عالى قليل است فى نفسه. سافل با اون عالى متقوم شد مجموعش به حد كر است ديگر به طريق اولى سافل متقوم به عالى مىشود. در جايى كه عالى اقطار است كما فى الحمام، وقتى كه عالى مع قلته فى نفسه سافل متقوم با او شد، كه مجموع به حد كر است اونجايى كه سافل عالىاش اكرار است اين تقوم به صورت اولى است. از اين ما ذكرنا شما مىتوانيد نتيجه بگيريد ما به روايات ماءالحمام احتياجى نداشتيم. اينجور نبود كه يك حكم تعبدى از اينها استفاده كنيم. اينها كار را آسانتر كردهاند. چون كه در حياض الصغار اتصالشون به خزانه مثل مزمله مىشود. مثل شير
مىشود. بدان جهت با وجودى كه عرفا بسا اوقات دو آب حساب مىشود. عرفا دو تا آب حساب مىشود چون كه به شير به همديگر متصل هستند. شارع گفت سافلش به عالى متقوم است. در جايى كه ولو وحدت عرفى ندارند. شارع گفت كه نه اينها با همديگر متقوم هستند. اين موجب اين شد بر ما كه بيشتر جذب كنيد كه دو تا آب به همديگر متصل بوده باشند كه اون بعضى قسمش كه هر دو يك آب حساب مىشوند روايات كر گرفت او را، اونجايى كه دو آب هم حساب بشوند اون روايت حمام به ما جرأت داد كه جزم كنيم به اين معنا كه اين قرب اين دو تا ظرف و دو تا آب به همديگر اتصالشون يا بعدشون فرقى ندارد. اين خصوصيت نيست در روايت ماء الحمام كه وحدت المائين به حسب العرف يا تعددهما به حسب عرف، مع الاتصال و الجريان ولو من العالى و السافل ده اختلاف حكم نمىآورد. اين موجب اين تأكد اطمينان ما، اگر كسى جرأت داشته باشد كه ما اينجا اين جرأت را داريم جزم انسان كه فرق ما بين اين كه دو تا ماء به همديگر نزديك بشوند و اتصالشون شديد بشود و ما بين ماءهايى كه با همديگر جدا بشوند و اتصالشون ضعيف بشود كما فى ماء الحمام فرقى ما بين اينها ندارد. بدان جهت است كه صاحب العروه ولاله العام اين در نظر صاحب العروه است كه اين حكم را شايد از روايات كر استفاده كرده. ما نمىدانيم. و لاله العالم. ايشان تقوم سافل بالعالى و تقوم عالى بالسافل از روايات كر استفاده كرده. اين كه در روايات حمام گفتهايم خزانه اكرار بودنش مفرونا هست.
بدان جهت مىفرمايد اگر ماء در حياض صغار به مقدار كر شد مجموعش معتصم مىشوند بلا فرق سطح اختلاف تساوى المائين فى السطح و اختلافشون تساوى السطحين در حمام نمىشود. اين مال غير الحمام است. بدان جهت در ذيلش هم دارد و يجرى هذا الحكم فى غير ماء الحمام. اين حكمى كه اينجا گفتيم در غير ماء الحمام هم جارى است. چون كه استفاده از روايات كر را كرده است اين اعتصام را كه مجموع به حد كر است بدان جهت مىفرمايد فرقى نيست.
ولى محتمل هم هست كه از روايات حمام استفاده كرده. چون كه القاء خصوصيت كرده است كه حمام بناش مدخليت ندارد كما اين كه ديگران فرمودهاند. على هذا الاساس صاحب العروه در ذيل اين كه فرمود، فرق گذاشت ما بين الدفع و الرفع فرمود اگر ماء الحياض الصغار نجس بوده باشد بخواهيم پاكش بكنيم بايد مخزن آبش كر بشود. متصل به او بشود. و اما اگر حياض الصغار مائش متنجس نشد وقتى كه مجموعش به كر رسيد لا ينفعل حياض الصغار. بر اين كه اگر ماء حياض صغار نجس شد، مخزن بايد كر بوده باشد دو تا امر اينجا ذكر كرده است. فرموده است پس اگر ماء در حوض صغار نجس است اگر متصل به مخزنى شد كه اون مخزن كر است اون وقت اون آبى كه در حوض الصغار هست پاك مىشود. به مجرد الاتصال كه انتزاج هم نمىداند ايشان و قائدتا هم بايد معتبر نباشد. چون كه صحيحه اسماعيل ابن محمد وضيع از او استفاده شد وقتى كه ماء متنجس متصل به معتصم شد پاك مىشود.
بعد يك امر ثانى ذكر مىفرمايد اين را دقت بفرماييد. مىفرمايد و كذا ظاهر عبارتش اين است كه يعنى بايد مخزن كر بشود. در صورتى كه غسل فيه متنجس، انه يطهر. اين مال رفع نيست. اين مال رفع نيست در صورتى كه متنجسى را در حوض بشويند كريت خزانه معتبر نيست. خزانه اگر با آبى كه در حوض صغير است به اندازه كر بشود كه آب پاك است،ها! در اين آب پاك كه حوض صغير است متنجسى را مىشوييم پاك مىشود. ولو خزانه كر ندارد. با آب حوض صغير مجموعش كر است. ظاهر عبارتشون اين است كه اين را كه كذا اذا غسل فى متنجس كذا رفع مىكند. چه جورى كه اگر آب حوض متنجس بود بايد آب خزانه كر بشود، و كذا يعنى همين جور بايد كر بشود. در صورتى كه غسل فيه متنجس. در اون، در آب حوض بايد متنجس شسته بشود فانه يطهر بمجرد الاتصال. مگر مراد ايشان اين بوده باشد كه در حوض صغيرى كه آبش قبلا نجس بود متنجس را در او بشويند. در آبى كه نجس بود در آب نجس بشويند. يعنى اون آنى كه آب نجس را متصل به ماده كر كردند در همان آن متنجس را در اين ماء متنجس شستند. اون وقت بعله اين همين جور است كه خزانه وقتى كه به حد كر شد آب پاك مىشود و اين را هم در آب پاك شستهاند. اگر مرادشون اين صورت باشد كه در آب حوضى كه آبش نجس است در او شسته
بشود متنجس اين صورت را بگويند صحيح است. اين همين جور است. اون وقتى كه متصل شد بشويند پاك مىشود. چون كه آب پاك مىشود اين هم غسل است فى ماء طاهر فيطهر. و اما اگر نه آب قطع نظر از شستن پاك بود. متنجس را در او مىشويند اينجا بايد مخزن كر بشود نه اين حرف درست نيست. مجموع اگر كر بشود كافى است. اين تمام الكلام فى ماء الحمام است و از ما ذكرنا معلوم شد كه ماء حمام خصوصيتى ندارد بدان جهت همان مسائلى كه در ساير مياح گفته بوديم در همين جا هم جارى مىشود. فقط اونى كه از اينجا استفاده كرديم در بحث ماء حمام مسئله تقوم الماء است. تقوم الماء، كلا جزء الماء يا كلل مائين، تقوم احد الماء بالاخر. كه بعله اين تقوم هست بلا فرق ما بين اين كه عرفا يك ماء صدق كند به مجموع يا دو ماء صدق كند و بلا فرق ما بين اين كه ولو بعضىها ادعا كردهاند كه عرفا هم همين جور است. كه اتصال... است عقلا و عرفا. دو تا آب وقتى كه به همديگر متصل شدند اينها عقلا و عرفا يك آب مىشوند.
عقلانش را چه عرض كنم كه ما بحثش را اين جاى ديگر است. اما عرفا اينجور نيست. عرفا اتصال مساوق با وحدت نيست. اگر فصل بين المائين طويل بشود و اتصال بينهما ضعيف بشود خصوصا اختلاف در سطح هم داشته باشند عرفا بگويند يك آب است اين دو تا حوض آبش يك آب است مىگويند دو تا آب به همديگر متصل هستند اما يك آب صدق كند نه اين كليت ندارد. مهم اين است كه روايات در جايى كه وحدت عرفيه محفوظ است آنها را مىگيرند و لعدم احتمال الفرق كه اين احتمام فرق روايات حمام در اين دخيل است. و لعدم الفرق ماء بين اين جايى كه دو تا يكى آب حساب بشوند يا دو آب حساب بشوند كه دو آب حساب بشوند هم مثل جايى است كه يك آب حساب بشوند. در اين عدم احتمال روايات ماء حمام دخيل است. يتم الحكم على الاطلاق. اين تمام كلام در ماء الحمام.
سوال؟ كر صدق مىكند. سوال؟ عرض مىكنم آقا كر صدق مىكند. عرض مىكنم مخصص مىخواهد ندارد. الماء اذا بلغ قدر كر لا ينجسه شى مىگيرد اونجايى كه برگردانيم ظرف آبى را كه به مقدار كر است. كه اين كه منهدر مىشود برگرداندهايم، منهدم مىشود به نحوى است كه خوب عرف هم مىگويد كه آب است ديگر. هر جا شما گير كرديد مىگيد كما اين كه توى ظرف بود يك آب بود الان اين هم كه ريختيد يك آب است. متصل به همديگر هستند،ها! اتصال هم شديد است. توجه كرديد. وقتى كه اين را شامل شد ولو انهدارى است اين را شامل شد ديگر ما بين اونجايى كه طويل بشود يا اين كه مثل اين مورد بشود احتمال فرق نيست و در اين هم روايات حمام دخيل است.
سوال؟ چرا؟ آخه چه ملازمهاى دارد كه ما تا حال نفهميدهايم. سوال؟ چرا سرايت مىكند. فرض بفرماييد يك حوضى در منزل داريد كه كمتر از كر است يا آبش كمتر از كر است. لوله را كه باز مىكنيد، به مجرد اتصال مىگيد پاك مىشود حوض. شما به مجرد اتصال اين پاك مىشود به مجرد اتصال شير را هم بستيد. اين آبى كه نجس بود به حد كر رسيد، پاك شد ديگر. فرض كنيد كه از كر هم يك مختصر كمتر بود. به مجرد اين كه شير را باز كرديد اون آب نجس پاك شد و به حد كر هم رسيد. اين تطميم به ماء طاهر قليل نيست. اين تطهير به ماء طاهر كر است. منتهى تطهير معناش اين نيست كه همهاش ماء طاهر بايد توى او بريزد. تطميم به كر است. يعنى به كر متصل شد پاك مىشود. اينجا هم همين جور مىگيم. مىگيم دو تايى كه يكى عالى و سافل مجموع به حد كر است. چون كه مجموع به حد كر است هر كدام كه ملاقات بكند نجس نمىشود. چون كه به حد كر رسيده است.
حوض اگر نجس شده باشد، سافل اگر نجس شده باشد قبلا، به اتصال اگر عالى كر است و اكرار مثل خزانه حمام پاكش مىكند. همان در عروه مىگويد. در اين صورت اگر عالى را متصل بكنيم كه عالى با سافل مجموعش به حد كر است ولكن عالى به تنهايى به حد كر است نه پاك نمىشود. اين عالى هم كه مىريزد به او، اون مقدار كه مىريزد نجس مىشود. چون كه اين مثل آب آفتابه است. كه اون سافل كه نجس شد سرايت نمىكند به عالى ولكن اون مقدار كه ريختيم او هم نجس مىشود. هيچ تطميم ماء متنجس به طاهرى كه غير كر بوده باشد هيچ ملتزم نمىشويم ما. كلام در ماء البئر است. در روايات حمام
وحدت عرفى نبود. مع ذالك امام عليه السلام حكم فرمود بر اين كه اون ماء حياض صغار معتصم است. اينجا مىگيم وقتى كه نزديك به هم بودند كه به نحوى كه وحدت عرفى هست صادق بود اين كه الماء اذا بلغ قدر كر مىگيرد منفصل شد نظير ماء حمام مىشود، نظير ماء حياض مىشود كه امام عليه السلام اتصال به اونها را وحدت حساب كرده است ماء واحد حساب كرده است و فرمود اون نجس نمىشود. ولو اونجا اون خزينه كر بود عيبى ندارد ولكن ماء واحد فرض كرده است. عرض مىكنم بر اين كه توى ذهن ما اين است كه والله العالم نه مسئله تقوم عالى به سافل اين دقت مىخواهد ولكن بعد از دقت و بعض افرادش داخل قولهم عليهم السلام است از واضحات مىشود بعد از دقت البته. كلام رسيد به ماء البئر. اين نكته را باز تكرار مىكنم نتيجه اين شد كه ما در تقوم مثل علامه مقصر نيستيم كه سافى تقوم به عالى مىكند. عالى تقوم به سافل ندارد. من اين را ملتزم نشديم. ما مقصد جامع المقاصد گفتيم ملتزم است. جامع المقاصد مىفرمود يا نمىفرمود در اين تصميم ما اثرى نداشت. مختصر ادله كه الماء اذا بلغ قدر كر لا ينجسه شى اين است كه كدام به يكديگر معتصم است كما ذكرنا.
ام الكلام فى ماء البئر. سوال؟ عرض مىكنم بر اين كه بعله، در ما نحن فيه كلام در ماء البئر اولا اقوال در ماء البئر من حيث الاعتصام و عدم الاعتصام ذكر مىكنيم. فرمودهاند و همين جور هم هست مشهور ما بين القدما، قدماى اصحاب ما اين بود كه ماء البئرى كه هست به ملاقات نجاسه به وقوع نجاست فيه نجس مىشود. من غير فرق ما بين اين كه ماء البئر كر بوده باشد يا كر بوده باشد. ماء البئر معتصم نيست مگر اين كه كر بوده باشد. اصابه نجس، نجس مىشود. و مطهرش هم عبارت از نذه است نذه ماء البئر است نذه ماء البئر على اختلافى كه به حسب وقوع النجاست ذكر شده است. اين قول مشهور. در مقابل قول مشهور قدما قولى اينهايى است كه در اصول متأخره قطعا اونهايى كه در اصول متأخره بلكه مىشود گفت متأخرين مشهور ما بين اينها طهارت ماء البئر است. كه ماء البئر طاهر است و معتصم لا ينفعل من غير فرق بين قليله و كثيره. اين مال عدم تأخر اين است و از قدما اين قول را نسبت دادهاند به حسن ابن ابى عقيل كه از قدما گفتهاند كه ايشان هم ملتزم شده است ما ماء البئر معتصم است و لا ينفعل من غير فرق بين قليل و كثير. بعضىها اين قول را نسبت دادهاند به شيخ الطائفه. ولكن اين نسبت ثابت نيست. نسبت به حسين ابن عبيد الله قزايرى كه شيخ الشيخ است به او نسبت دادهاند كه ايشان ملتزم شده است كه ماء البئر معتصم است بلا فرق قليله و كثيره. در ما نحن فيه قول ديگرى هم در مسئله هست اون قول ديگر عبارت از اين است ماء البئرى كه هست، ماء البئر معتصم است لا يتنجس ولكن اين منزهاتى كه در ماء البئر ذكر شده است اين منزوهات بايد بشود حكمش حكم لزومى است. بايد آب كشيده بشود. آب ولو نجس نيست ولكن بايد بكشيد تا بعد فرض بفرماييد وضو بگيريد يا غسل كنيد يا شرب كنيد. اين نذهى كه هست نذه نذه لزومى است. و بعضىها هم اينجور است نسبت دادهاند بر اين كه شهيد قدس الله شريف در ذكرى نسبت داده است به جعفى. جعفى اينجور فرموده است فرموده است بر اين كه اگر اين آبى كه در چاه است، دو زراع شد عمقش، عرضش، طولش او معتصم نيست. كمتر از دو زراع شد فرض بفرماييد اون نجس مىشود. قول ديگر در مسئله اين است كه نسبتش داده است به حسن... گفتهاند ايشان فرموده است كه اگر ماء بئر به حد كر شد لا ينفعل اگر كمتر از كر شد اون وقت منفعل مىشود و بايد به منزوهات پاك بشود.
قول به انفعال على الاطلاق، قول به اعتصام على الطلاق تفسير ما بين اين كه كر باشد يا غير الكر تفسير ما بين اين كه دو زراع باشد يا نباشد و تفسير ما بين اعتصام و وجوب النذه كه اعتصام هست و اعتصام و وجوب النذه. كه هم نذه هست و هم اعتصام. اونهايى كه گفتهاند كه معتصم است معلوم مىشود اونها نذه را به استحباب حمل كردهاند كه در اين قول نذه، نذه واجب شده است. اينها يك اقوالى در مسئه است ادلهاش را ملاحظه بفرماييد تا تكلم كنيم.
|