جلسه 18

* متن
*

بسم الله الرحمن الرحيم.
موضوع درس: درس خارج فقه بحث طهارت‏
شماره نوار: 18 آ
نام استاد: آية الله تبريزى‏
تهيه شده در سال 1365
توسط دفتر تبليغات حوزه علميه قم واحد صوت.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
محصل كلام ما در مقام اول اين شد، ماء، ماء مطلق، جارى باشد، كر بوده باشد،...، اگر تغير پيدا بشود در يكى از اوصاف ثلاثه ماء بواسطه اطلاق نجاست، در اينصورت آن آب نجس ميشود. كان اگر تغير در غير اوصاف ثلاثه شد موجب تنجس ماء نميشود. اين مقام اول بود. حالا كلام در مقام ثانى. مقام ثانى اين است. اين تغيرى كه در اوصاف ثلاثه ماء، يعنى در احد اوصاف ثلاثه ماء نقل كرده‏اند پيدا بشود تا محكوم به نجاست بشود اين تغير بايد به ملاقات نجاست بشود. اين ملاقات در مقابل است. اگر آب كثيرى در مجاور يك نجسى بود ولى آب به هم فرض بفرماييد سرايت كرد، آب هم فرض كنيد، ريحش تغيير كرد، يا طعمش تغيير پيدا كرد بواسطه اين مجاورت اين مجاورت موجب تنجس ماء نمى‏شود. ماء در شرايطش باقى است. ولى تغيير در متنجس است و عين النجاسه است. ولكن عين النجاسه تا مادامى كه واقع فى الماء نشود اين عين النجاسه تغيرش موجب نجاست ماء نمى‏شود.
كلام در اين كه اين نجس فى الماء، بايد موجب تغير بشود و مجاورت و نحن المجاورت كافى نيست كلام در اين مقام است با دليل اين مطلب است. عرض مى‏كنم بر اين كه اين حكم متساوى العليه است بين العلما. و مخالفى هم در مسئله نه از علما، نه از متأخرى نه معروف است نه منقول است. قبل از اين كه بله، وارد اين روايت بشويم و بيان بكنيم كه از اين روايت واقع مى‏شود تغيرى كه به نجاست و نحن المجاوره مى‏شود اعتبارى ندارد يك مقدمه‏اى را ذكر مى‏كنيم و اون مقدمه اين است رواياتى كه در ماء وارد است كه مقدارش را خوانديم اين روايات در مقام ماء است كه ماء يك... دارد بر اساير مايعات و اون عبارت از اين است كه مادامى كه تغيرى در ماء پيدا نشود اين موجب تنجس ماء نمى‏شود. بشر اين كه احتياج دارد بر اين ماء در اين كه اوصافش را كثافات با اين قضارات روحيه را با اين ماء رفع كند و اين ماء را استعمال در شرب و غير ذالك بكند. اين ماء وقتى كه جارى شد، يا ماده شد، يا خشك شد براى ما گذاشته است كه اين ماء مادامى كه ملاقات تغير پيدا نشده است در اوصاف ثلاثه محكوم به طهارت است. اين روايات در مقام بيانى اين است كه ان الماء جعل الله طهوره و امثال ذالك رواياتى كه بود. كلما غلب الماء على ريح و جيفة و توضع... على هذا غالب ما ديگر برتر از ساير مايعات نمى‏شود. اگر ساير مايعات مجاور با عين النجس بشود فرض كنيد بر اين كه اون رايحه مضاف بله فرض كنيد تغيير پيدا كند بواسطه مجاورت با نجس اون مضاف كه نجس نمى‏شود، چون كه ادله‏اى كه در تنجس مضاف بود اين بود كه... اون رواياتى بود كه خوانديم ديگر.
اون روايات مال جايى بود كه اين مضافى كه هست اين نجس واقع بشود. در صورتى كه مضاف بواسطه مجاورت با نجس ولو تغير در اون پيدا بشود نجس نشود و كيف بماو علاوه بر اين معنا خود اين ماء اگر تغير پيدا بكند نجس مى‏شود در اين روايات فرض شده است وقوع فى النجاست در ماء. مثلا يكى از اون ادله صحيحه حريض بود. در صحيحه حريض اينجور بود كه كلما غلب حلب الماء على جيفه فتوضع... و اذا تغير الماء و تغير الطعم فلا تتوضع و لا تشرب. اين يكى از رواياتى كه عمده بود مطلق است. در اين روايت فرض وقوع نجس نشده است، الاّ انه ساير رواياتى كه خوانديم مثل او الماء القليل، بله ان تغير الماء فلا تتوضع فرض وقوع بول بود و كذالك... يا در صحيحه ابى خالد قماد اين بود ما يمر... كه فرض كرده بود در ماء ميته و جيفه است و هكذا ساير رواياتى كه در ما نحن فيه هست.... بله در صحيحه عبد الله ابن سنان اين جور است روايت يازدهمى است‏
در اين باب سه از ابواب ماء المطلق روايت يازدهمى. عن على ابن ابراهيم عن محمد عيسى ابن عن يونس ابن عبد الرحمن عن عبدالله ابن سنان سأل رجل اباعبد الله عليه السلام، اباعبد الله عليه السلام و انا حاضر... و هكذا ساير روايات. در ساير روايات فرض شده است بر اين كه در مائى كه هست ميته هست فقط اونى كه توهم شايد بشود در صحيحه حريض است كه كلما غلب الماء على ميته الجيفه فتوضع عنه فشرب فاذا تغير الماء و تغير الدم گفته بشود كه اين جيفه فرض نشده است كه تو آب است بلكه خارج الماء هم بشود او را هم مى‏گيرد. ولكن به قرينه خارجى كه ذكر كرديم اين روايت به واسطه بيان كردن موضع ما كه ماء اين... دارد كه بله نجس نمى‏شود الاّ در موارد تغير. اين حاله ما بله، كمتر از حال مضاف نمى‏تواند بشود. مضافى كه بواسطه مجاورت نجس نمى‏شود اين هم بواسطه مجاورت نجس نمى‏شود و به عبارت ديگر در اين روايت و مثل اين روايتى كه بعد هم ذكر مى‏كنيم ديگر هست در اين روايات فرض شده است وقوع جيفه فى الماء كه وجود جيفه فى الماء فرض شده است. امام عليه السلام مى‏فرمايد كلما غلب الماء على به الجيفه فتوضع منه اشرب فاذا تغير الماء و تغير الطعم فلا تتوضع منه و لا تشرب. يا روايت ديگر ابن بضيع است كه خواهيم گفت كه ماء البئر لا يفسدوه الشى الا يتغير، اونجا هم ولو فرض نشده است ولكن چون كه معلوم است و بئر وقتى كه تغير پيدا مى‏كند نجس بايد توش افتاده باشد. بئر است ديگر.
كه اون رواياتى كه وارد شده است اونجا امام عليه السلام در مقابل اونها مى‏فرمايد ما البئر... يعنى بواسطه اون، اونهايى كه تو بئر ريختند بله، اونها ماء را فاسد نمى‏كنند مگر اين كه متغير بشود. خودش هم دارد كه فيجعل... معلوم است كه فرض شده است وجود ميته در او، حيوانى كه مرده است در او به دليل اين كه... والاّ عادتا بول اينجور نيست كه به مجاورت تغير پيدا بكند. اين، بله روايات، مرحوم صاحب العروه، اينجاى كلام مثل ظهور روايات و سند روايات نيست. انما الكلام اين است كه مرحوم صاحب العروه فرض فرموده است در پانزدهم كه خواهد آمد، فرموده است كه اگر ميته يا نجس تو آب بيافتد ولكن اين ميته آب متغير شده است، به مجموع داخله بر خارج متغير شده است. اون جزئى كه از حيوان تو آب افتاده است اگر فقط اون جزء حيوان بود تو آب و اون جزء حيوان كه خارج الماء است اون جزء اصلا نبود، بريده بودند اون جزء را برده بودند. اين آب تغير پيدا نمى‏كرد بواسطه اين جزء از ميته‏اى كه تو آب است. ولكن الان تغير پيدا كرده است و تغيرش مستند است به مجموع جزء داخله و خارج نجس كه من حيث المجموع هم جزء داخل و هم جزء خارج به مجموع تغيير داده است. اينجا ايشان فرموده است كه آب محكوم به نجاست است. اگر ولو فرض بفرماييد تمام حيوان تو آب نيست ولكن جزئش در او هست، وقتى كه جزئش در آب شد و تغير پيدا كرد اين مشمول نجاست است. مشهور هم كان همين جور فرموده‏اند. و تمسك كرده‏اند به اطلاقات رواياتى كه دارد، كه همين الان يكيش را خواندم... قال ان كان... كه خودش هم تفسير مى‏كند و توجه منه.
خوب وقتى كه بر امام عليه السلام تفسير نفرمود كه، اون مقدار از جيفه‏اى كه تو آب است اين قاهر بود، بله ماء اگر قاهر به او بوده باشد. عرب اطلاق فرمود كه آب اگر قاهر باشد، تغير نداشته باشد لا بئس. معناش اين است كه اگر تغير داشته باشد نمى‏شود وضو گرفت. بما فرق بين اين كه اين آبى كه توش جيفه است تغير از اون جزئى كه تو آب بوده باشد مستند به او بشود به تمامه يا اون جزء ديگرش هم مدخليت دارد كه عادتا جزء ديگر هم مدخليت دارد. اگر بو بگيرد همه‏اش، و آب متغير بشود اون جزء خارجى هم مدخليت دارد. مستند به هر دوتاست. ايشان اينجور فرمود، يعنى مشهور اينجور فرمودند در طهارت هم هست كه فرموده است اطلاق الروايات و فيه الجيفه و فيه الميته، اطلاق اين روايات اين صورت را مى‏گيرد.
مرحوم حكيم در مستدرك اين قول به تنجس را كه بعضش داخل به آب بشود و بعضش خارج ماء بشود و آب تغير پيدا كند فى المجموع اين قول را در تقريب كرده است. فرموده است قول، قول، حرف حرف صحيحى هست و فرموده عادتا هم همين جور مى‏شود. عادتا وقتى كه ماء تغير پيدا مى‏كند به واسطه ميته، تغير مستند مى‏شود به مجموع داخل فى الآب و اونچه خارج از آب است. چرا؟ چون كه مى‏دانيد ميته‏اى كه تو آب افتاد، بواسطه افتادن كه ريح و رايحه و طعم آب را عوض نمى‏كند. بايد يك مقدارى بماند يا خودش هم بگندد يا گنديده بود از اول اون وقت آب را تغيير بدهد. اين را مى‏دانيد وقتى كه اين ميته‏
گنديده شد باد مى‏كند، مى‏ياد بالا. رسوب در آب پيدا نمى‏كند كه برد توى آب. بلكه مقدار كثيرى از بدنش خارج آب مى‏شود. يك مقدارش داخل آب مى‏شود و آب را كه تغيير مى‏دهد، بله اين جسد اين حيوان كه تغيير مى‏دهد بعد از اين كه بو بگيرد پس به واسطه مجموع داخل و الخارج تغيير مى‏دهد آب را. عادتا همين جور است، غالبا هم همين جور است و ديگر فرض نمى‏كند اين كه رو آب آمده، يا فرقى نمى‏كند ما بينه، يا اين كه از اول كنار آب افتاده كه نصف بدنش تو آب است، نصف بدنش در خشكى است اين جسد و بو گرفته است اين جسد. ديگرى فرقى ما بين كنار آب افتادن يا تو آب بيافتد فرض بيايد بالا توجه كرديد، تغيير بدهد احتمال فرض ما به اين دو تا نيست. بعد در ذيل كلامش اينجور فرموده است، فرموده است بله اگر داخل آب جزء يسيرى از حيوان ميته باشد مثلا حيوانى كه بو گرفته است، خارج آب افتاده، دمش تو آب است يا يك پاش تو آب است، دو تا پاش تو آب است و حيوان چون كه متعفن است آب را تغيير داده است در اين صورت حكم به نجاست نمى‏شود. چون كه اين منصرف اخبار است. اخبارى كه به جيفه، يعنى در او مقدارى از جيفه هست تو آب، توجه كرديد كه اون مقدار تأثير دارد در تغير الآب و اما مجرد يا... اينها را فرض بفرماييد مؤثر نمى‏داند سند به اونها نمى‏داند. ولو عقلا دخيل هستند ولكن اين منصرف از اخبار است. اين را صاحب مستدرك، بله صاحب مستمسك قدس سره در ذيل، بله در ذيل اون بيان فرموده است و در تنقيه اشكال شده است كه اين حرف اينجور نيست. اگر ميته‏اى در خارج آب بيافتد مقدارش داخل آب افتاد و مقدارش خارج و تغير پيدا كند آب بواسطه اون داخل و الخارج آب محكوم به نجاست نمى‏شود. اونى كه عروه فرموده است يا در مستمسك فرموده است و ديگران فرموده‏اند درست نيست. چرا؟ ايشان فرموده است اين حرف لازمه‏اش يك مطلبى است كه او را بايد اينها ملتزم بشوند و اون اين است كه اگر فرض كرديد ماء تغير پيدا كرد، ماء كر يا جارى متغير شد بواسطه وجوه النجاسه ولكن تغير مستند نيست همه‏اش به نجاسه بلكه مستند است به مجموع نجس و طاهر. مثل چه؟ مثل اين كه فرض كنيد رنگى را، رنگى كه طاهر هست. رنگ طاهرى را يك طرف آب ريختيم خونى هم از يك طرف آب وارد آب مى‏شود. اين خون و اين رنگ اين آب را تغيير دادند، لونش عوض شد. خوب بلا اشكال اين آب را بايد حكم به نجاست بكنند اينها. چرا؟ براى اين كه در ما نحن فيه اگر تمام استناد تغير به عين نجسى كه تو آب وارد مى‏شود به عين نجس معتبر بوده باشد اينجا اين آب پاك مى‏شود و در اون فرضى كه در مسأله پانزده فرمود اونجا هم بايد طاهر شد. چرا؟ چون كه تمام استناد به تغير به اون ميته‏اى كه تو آب افتاده است نيست به اون جزء و اگر استناد فى الجمله كافى بوده باشد، ولو جزء المؤثر بوده باشد. استناد به نحوى جزء موثر كافى بوده باشد خوب اينجا هم بايد حكم به نجاست بكند. اين آبى كه يك طرفش دم ريخته مى‏شود و از يك طرفش جسم طاهر رنگى ريخته مى‏شود، اين رنگ، اون جزء از ميته‏اى كه خارج الماء است جزء از ميته‏اى كه خارج الماء است اون جزء خارج از ماء مثل بله، رنگ طاهر است. چون كه او منجس نيست آب را. اين مثل رنگ طاهر است.
و اوضع از اين صورت جايى است كه فرض كنيد اون چيزى كه هست تو آب يه حيوانى افتاده باشد، تمام حيوان تو آب افتاده و تمام حيوان هم فرض كنيد متعفن است و خارج اون آب هم يك حيوان ديگر است اون هم متعفن است. اين دو تا اين آب را تغيير دادند. اگر اون حيوان خارجى نبود اين آب متغير نمى‏شد. اگر بنا بشود در اين صورت كه ايشان صاحب العروه فرض كرده كه تغير مستند است به مجموع جزء داخل و خارج آب نجس بشود اونجا هم بايد بگيم كه آب نجس است، مستند به دو تا حيوان است. دو تا نجس است، توجه كرديد. بله يكيش تو آب است يكش خارج الماء. اونجا هم بايد بگوييم كه فرض كنيد نجس است. و در اين فرضى كه مستند است به مجموع الطاهره و نجس كه دم را با... رنگ طاهر ريختند و تغير پيدا كرد اينجا هم بايد ملتزم به نجاست بشود. ايشان اين مطلب را فرموده‏اند در تنقيه ولكن انشاء الله ما مفصل بحث خواهيم كرد. ولى اين حرف درست نيست. در اين فرض حكم به نجاست مى‏شود كه عروه فرض كرده است. كه ميته افتاده است بعضش داخل الماء و بعضش خارج الماء بله، تغير مستند است به مجموع اين روايات صدق مى‏كند و حتى در بئر هم همين جور است. در
بئر هم كه حيوان مى‏افتد تغيير مى‏دهد در صحيحه ابن برزين كه اون حيوان كه مى‏افتد موقع تغيير دادن ربما مى‏ياد روى آب قائدتا مى‏ياد روى ماء و اونى كه فرض كنيد روى آب است او تغيير مى‏دهد و اون مقدارى كه خارج الماء است. اين داخل اخبار است.
و اما نسبت به جايى كه جسم طاهر به نجس ريخته بشود اين مشمول اخبار نيست. مشمول اخبار اين است كه وقتى تو آب جيفه باشد. در آب جيفه باشد ظاهرش اين است كه اون جيفه‏اى كه هست بله، اون جيفه و اون ميته تغيير داده باشد. و در جايى كه تغير مستند بوده باشد به شى طاهرى يا به عين نجسى كه تو آب نيست. چون كه ميته، ميته وقتى كه تو آب شد بر خارج الماء صدق مى‏كند كه اون ميته تو آب است و اما اون ميته‏اى كه جداست و ميته‏اى خارج الماء، اخبار از او هم منصرف است. ظاهر اخبار عبارت از اين است كه قريب اين زمام قرينه عادت كه عرض كرديم يك نجسى تو آب افتاده باشد كه اون يك نجس او را تغيير داده باشد. ائم از اين كه مستند بوده باشد به تمام جزء داخل فى الماء يا نه به جزئى كه داخل فى الماء است و جزئى كه خارج الماء است. اين مشمول اخبار است. و بخواهيد عبارت ديگرى بفرماييد كه بهتر از اين باشد، اينى كه ايشان در تنقيه فرموده اين دقت عقلى است. بله به دقت العقليه ما بين اين سه فرقى نيست در مقام تأثير. چون كه در تمام اين سه فرض تأثير مستند است به مجموع داخل فى الماء و خارج فى الماء و اون نجسى كه خارج الماء است او به منزله طاهر است. عقلا ما بين طاهر و بين او فرقى نيست در عدم تنجس ماء. اينى كه ايشان فرموده‏اند اينجوره اين دقت عقلى است.
ولكن ما كلاممان در ظهور روايات و شهور روايات است كه اين رواياتى كه خوانديم جايى كه يك عين نجسى باشد بعضش فى الماء و بعضش خارج الماء بعض به معناى جزءها، نه به بعض افراد. اين را اخبار مى‏گيرد صدق مى‏كند اين كه بله سأل رجل اباعبد الله عليه السلام... و فيه الجيفه. اين را صدق مى‏كند. و اما اون فرضى كه ايشان فرموده‏اند صدق نمى‏كند مشمول داخل اين اخبار نيست لااقلش در دخولش هست بدان جهت در اونها حكم مى‏كنيم در طهارت، توجه مى‏كنيد. چون اخبار نجاست اونها را نمى‏گيرد ولكن در اون فرضى كه صاحب العروه فرموده است اونجا ملتزم مى‏شويم كه نه نجس مى‏شود چون كه مشمول اخبار است و اين حساب دقت عقلى ولو حسابش، حساب درستى هست ولكن ميزان حكم نمى‏تواند بشود.
بله اين هم جهت ثانيه بود، ديگر در جهت ثانيه چيزى باقى نمانده است. مى‏ماند كلام در جهت مقام ثالث و جهت ثالثه. اينجور، بله فرموده‏اند علما، در ظاهر كلام عروه هم همين جور است اين تغيرى كه آب را نجس مى‏كند آب بواسطه وقوع النجاست فى الماء آب نجس مى‏شود اين تغير بايد به اوصاف نجاسه بوده باشد، ما بين اين كه عين نجس تو آب بيافتد و اون اوصاف فرض بفرماييد عين النجس سرايت بر ماء بكند يا اين كه نه متنجسى بيافتد كه اون متنجس حامل اوصاف نجاست است و اون اوصاف نجاسه از متنجس منتقل، بله سرايت به ماء كرده است. كه عرض مى‏كردم يك سوق فرض كنيد سياق مفصلى است كه همه‏اش متنجس به بول كثير است ولكن بول خشك شده است. ولكن اون بو و رايحه بول در سياق است. اون سياق را انداخته‏اند تو آب كر. يك مدتى كه تو آب كر اون سياق باقى ماند بعد آب خودش همان بوى بول را مى‏دهد. در اين صورت حكم مى‏شود كه اين آب كر نجس است. اگر آب تغير كرد به اوصاف عين النجسه بلا فرق ما بين اين كه عين النجس تو آب بيافتد و اوصاف عين النجس منتقل به آب بشود يا اين كه فرض بفرماييد اوصاف، متنجس توى آب بيافتد ولكن حامل اوصاف النجس بود، اون اوصاف النجس داخل آب بشود. در اين دو صورت صاحب العروه مى‏فرمايد كه محكوم به نجاست است ماء.
يك صورتش عيبى ندارد، اون يك صورتى كه عيبى ندارد و ماء نجس نمى‏شود اون يك صورت اين است كه متنجس حامل عين النجس و اوصاف النجس نيست يا اگر حامل هم بوده باشد عين النجس به اوصاف نجس را، اوصاف نجس سرايت به آب كرده است. اونجا اوصاف متنجس سرايت به آب كرده است. مثل اين كه فرض بفرماييد جسمى بود كه متنجس شده بود، اين را تو آب كر ريختند وقتى كه تو آب كر ريختند در اين صورت، در اين طعمى كه هست اين طعم تو آب هم ظاهر شد. آب‏
صدق مى‏كند، آب مطلق صدق مى‏كند، جسم مستهلك است. شربت هم صدق نمى‏كند. ولكن آب يك طعمى پيدا كرد كه اين متنجس تغيير داد يا يك لونى پيدا شد در آب. لونى كه مضاف نكرده است آب را،ها! مستهلك شده است. ولكن اون آب تغيير پيدا كرد از آب اولى اين آب را نجس نمى‏كند. سابقا هم همين جور بود ديگر. در بحث مضاف، كه اگر مضاف مستهلك بشود در كر محكوم به طهارت است. منتهى اونها مى‏گفتند انهدام الموضوع كه مضاف خودش منهدم مى‏شود و ما هم مى‏گفتيم به تبعيت الحكم. ديگر مضاف اون حكم سابق را ندارد. اين صورت عيبى ندارد كه به اوصاف آب متنجس توجه كرديد. تنجس پيدا بكند ولكن اين يك نكته‏اى هست اين را در عروه هم متذكر مى‏شود. ايشان مى‏فرمايد بله اگر جسم متنجس را ريختيم تو آب، آب را از اطلاق به مضاف خارج كرد محكوم به نجاست است. ديگه آب نماند. فرض ما اين بود كه نه آب مطلق صدق مى‏كرد. فقط تغير داد. و اما اگر مضاف بشود اين، قبل از اين كه اين جسمى كه هست مستهلك نشود قبل از استهلاك فرض اين است اون مضاف بشود حكم به تنجس مى‏شود. چرا؟ چون كه مضاف شد از عنوان آب خارج مى‏شود. مثل ساير مايعات مى‏شود و ساير مايعات به ملاقات نجاسه توجه كرديد تجس مى‏شوند؛ كه قبل از استهلاك دبس مضاف شده است، سابقا هم فرضش را گفتيم... فخرج... قبل از استهلاك اون مضاف اون آب محكوم به نجاست است. سابقا صحبتش را كرديم. اين هم اينجور مى‏شود.
در اونجايى كه مضاف متنجس اوصافش سرايت به آب كرد، سرايت به آب كرد، اوصافش سرايت به آب كرد، مضاف به متنجس كه آب را هم از اطلاق خارج نكرد در اون صورت مى‏گوييم كه آب كرى كه هست فرض بفرماييد طاهر است. و بعضى‏ها يك فرقى در ما نحن فيه گذاشته‏اند. گفته‏اند طهارتا بر اين كه متنجسى كه سرايت مى‏كند اوصاف نجس به اون ماء، متنجس طهارتا اون سرايت، سرايت انتشارى است. مثل چه؟ مثل اين كه فرض كنيد يك خرده خونى بود ريختيم توى آبى و اون را تغيير داد، رنگش را فرض كنيد. خون نجس آب را هم كه نجس مى‏كند ديگر. آب تغيير پيدا كرده آب كر. بعد از اينها كه مى‏گويند آب متغير مى‏گويند، دم تغير داده است، آب مطلق صدق مى‏كند ولكن نجس است. يك سطل از اين آب، دو سطل از اين آب متنجس را برداشتيم به حوض ديگرى ريختيم به آب معتصم ديگرى ريختيم. اين يك سطل آب و دو سطل آب او را هم يك خرده رنگش را تغيير داد. بعد از مدتى كه منتشر شد تغيير داد. گفته‏اند بر اين سرايت، سرايت انتشارى است. چون كه دم اجزائش متفرق در باب اول شده بود اون آب دوم كه متنجس بود اون اجزاء منتشره فرض بفرماييد از دم كه در آب اول بود، فرض بفرماييد آب دوم را هم نجس كرده است. در اين سرايت انتشارين اشكالى ندارد بگوييم كه لا فرق ما بين، اين كه عين نجس توجه كرديد، آب را تغيير بدهد يا متنجسى كه حامل اوصاف نجس است ماء را تغيير بدهد و اما اگر تاثير بالسرايه بود. تغيير به خاصيت مى‏گويند. تأثير بالانتشار. تأثير بالسرايه و تأثير بالخاصيت بود. نه تأثير به انتشار. مثل چه؟ مثل يك آبى بود كه توش يك ميته‏اى افتاده بود، اون آب را گنديده كرد. آب نجس است ديگر خوب تغيير كرد. و اذا تغير الطعم و تغير الريح فلا تتوضع و لا تشرب.
يك دو سطل برداشتند از اون آبى كه ريح پيدا كرده. ريختند به كر ديگرى. اون كر ديگر هم توجه كرديد، در اين صورت ريح پيدا كرد. گفتند در اين صورت نمى‏شود حكم كرد كه آب ثانى نيست. ولو به متنجسى كه حامل اوصاف عين النجس است، بوى اين ميته را گرفته است آب. ولكن نمى‏شود گفت در ما نحن فيه آب ثانى هم نجس است. آب اول نجس بود اطلاقات مى‏گيرد. فاذا تغير الموت و تغير الطعم، ولكن آب دومى را اين روايت، آب دومى كه به واسطه آب اولى تغير پيدا كرد اين روايت او را نمى‏گيرد. به خلاف اون سرايت انتشاريه. در سرايت انتشاريه خود اين اخبار او را مى‏گيرد. در اون روايت كه داشت در صحيحه و كذالك اذا سال الدم و اشباح فى ماء، فرض اول را مى‏گد در دم... اين سرايت، سرايت انتشارى است. ولكن در فرض دومى سرايتى كه هست سرايت بالخاصيت است. بوى ميته از ميته به آب نيامده. اين يك خاصيتى در آب است كه بوش عوض مى‏شود به واسطه ميته. اجزاء ميته تو آب نيامده. مثل اون اجزاء دم كه در اون سرايت انتشاريه تو آب‏
رفته بود. اين خاصيت آب اينجور است، توجه كرديد بو مى‏گيرد بله، فرض كنيد...
بدان جهت با مجاورت با ميته هم بو مى‏گيرد. اين انتشار نيست، وقتى كه اين آب اولى بواسطه ميته‏اى كه توش افتاده نجس شد كه اين اخبار او را مى‏گيرد از آب دومى ريختيم به حوض ديگرى او هم متغير شد، او ديگر مورد اخبار نيست حوض دومى. او ميته كه ملاقات نكرده است. او فقط به آب بله، چيز كرده است. به آب ثانى است مى‏گيرد.
اون سرايت بالخاصيه كه انتشارى نبوده باشد اين داخل اخبار ما نيست بعضى‏ها اينجور فرموده‏اند.