جلسه 23
* متن
*
بسم الله الرحمن الرحيم.
موضوع درس: درس خارج فقه بحث طهارت
شماره نوار: 23 آ
نام استاد: آية الله تبريزى
تهيه شده در سال 1365 ه.ش
توسط دفتر تبليغات حوزه علميه قم واحد صوت.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
صاحب العروه در عروه مسئله چهاردهم را عنوان مىكند كه اگر نجسى در ماء افتاد وليكن آب تغير پيدا نكرد، حين وقوع نجس. ثم اين آب تغير پيدا كرد بعد از مدتى مىفرمايد اگر معلوم و محرز بشود كه اين تغير مستند است و اون نجسى كه تو آب افتاده، اون وقت آب نجس مىشود و اگر اين استناد معلوم نشود، آب محكوم به طهارت است.
عرض مىكنم اين مسئله را كه ايشان مىفرمايد ظاهرا و الله العالم مرادش اين نيست كه نجسى تو آب بيافتد، و اون نجس تو آب بماند و بعد از مدتى كه در آب هست، آب را تغيير بدهد نظير حيوان ميتهاى كه تو آب افتاده. موقع افتادن تغيير نداده است، ميته در آب مىماند بعد از مدتى ميته آب را تغيير مىدهد، اوصافش را. و از ظاهر و الله العالم اين است كه اين مراد نيست. چون كه اين فرض خود مورد وصوس است، يعنى بعضى نصوص كه در اونها اين بود كه در آب جيفه است، ميته است امام عليه السلام فرمود كه اون جيفه و ميته آب را تغيير بدهد، فلا تتوضع و لا تشرب. خوب معلوم است كه ميته و جيفه ما آنى كه مىافتد تغيير نمىدهد آب را. اين حيوان مرده مىماند خودش بو مىگيرد به تدريج آب را هم بو دار مىكند. آب را هم متحير مىكند. مراد صاحب العروه در اين مسئله تعرض به اين نيست. اين قدر مترقن از خصوص وصوص است كه ذكرنا. بلكه مراد ايشان احد الامرين است. امر اول اين است كه نجسى تو آب بيافتد و اون نجس فقط تغييرى در آب ندهد، بلكه اون نجس خودش مستهلك در آب بوده باشد. و بعد از زمانى كه اين نجس مستهلك در آب است، اين آب تغير در او پيدا بكند. مثل اين كه مقدار دمى يا مقدار بولى به آب ريخته شد، هيچ تغيير نداد، اون بول هم مستهلك شد، مستهلك در آب شد و بعد از مدتى توجه كرديد، آب تغير پيدا كرد. كان اينجاست كه مىفرمايد كه اگر اين تغير مستند به اون بول سابقى باشد محكوم به نجاست است والاّ محكوم به طهارت است.
استناد معلوم نشود به قائده طهارت آب پاك است. اين يك فرض. فرض ثانى اين است كه فرض كنيد ميتهاى بود متعفن. اين ميته متعفنه تو آب انداخته شد، افتاد تو آب و اين ميته متعفنه آب را تغيير نداد. درآوردند از آب. اون وقتى كه درآوردند آب تغيرى نداشت. بعد از زمانى آب ريحش يا طعمش تغير پيدا كرد. اينجا را مىفرمايد كه اگر استنادش معلوم بشود كه اين تغير مستند است و اون ميتهاى كه افتاد و او را درآوردند آب محكوم به نجاست مىشود. و اگر استناد معلوم نشود در اين صورت آب محكوم به طهارت است كه لااقلش به قائده طهارتى كه عرض خواهيم كرد.
اين دو صورت است كه ممكن است كه فقيه متعرض اونها بشود كه حكم به نجاست در اين دو هست، دو فرض اخيرى. در اونها خطايى هست. وجه خفا اين است بنا بر اين كه استهلاك انهدام موضوع است، اون وقتى كه آب متغير شد، تغير پيدا كرد، بواسطه دمى كه قبلا افتاده بود و اون دم مستهلك در ماء شده بود، استهلاك اگر انهدام بوده باشد، دم منهدم شده كه حضرت مىگفتند استهلاك مثل الاستحاله انهدام موضوع است. پس دمى نيست تا اين كه آب را دم تغيير بدهد. تا ما حكم به نجاست آب بكنيم يا در صورت ثانيه ميته رو درآوردند و پس از مدتى آب تغير پيدا كرده است در زمان تغير اين تغير ميتهاى در آب نيست تا بگوييم تغيرى كه به آب مىدهد اين موجب تنجس الماء مىشود. اين دو فرض بله در او خطايى هست. وليكن در ظاهر اين است كه هر دو فرض حكم مىشود به نجاست الماء. و فرقى نيست بر اين كه ماء بين اونجايى كه عين نجس
مستهلك نشود و تغيير بدهد آب را، يا مستهلك بشود بعد آب تغير پيدا بكند در اون صورت هم ماء محكوم به، بله فرض بفرماييد نجاست است. چرا؟ اما در فرض استهلاك فقد ذكرنا، استهلاك انهدام موضوع نيست. مثل الاستحاله. در موارد استهلاك اون شى يا اون نجس يا متنجس در آب موجود است، منتهى تبعيت حكمى دارد.
حكم آب غالب است، شارع حكم كرده است به جواز شرب و جواز... تا مادامى كه تغير بروز نكرده است يعنى تغير حاصل نشده است اين حكم تبعى هست وقتى كه اين تغير پيدا شد نه اين حكميت تعبيت مىرود، اين اولا و ثانيا اگر فرض كرديم كه دم مستهلك مىشود، استهلاك هم به معناى انهدام موضوع است. عرفا موضوع منهدم مىشود باز بايد حكم به نجاست بكنيم. چرا؟ چون كه مثل صحيحه حريص، مثل صحيحه ابى بصير كه سابقا خوانديد روايت سومى بود در باب سه از ابواب ماء المطلق اين صورت را مىگيرد كه مستهلك بشود و آب تغير پيدا بكند. حيث اين كه امام عليه السلام در اون صحيحه فرمود، ان تغير الماء فلا تتوضع ان هو لم تغيره فتوضع منه و كذالك الدم اذا سالت الماء و اشباح. اطلاق بله، ان تغير الماء فلا تتوضع منه كه، و كذالك الدم اذا سالت الماء اين اطلاقش شامل مىشود كه دم سائل فى الماء شد وليكن در زمانى تغيير نداد بعد از استهلاك فى الماء تغيير داد اين آب را. اين روايت مصححه مباركه كه عرض كرديم در سندش ياسين ضرير است و ياسين ضرير اشكالى، ضرر به اين روايت نمىزند. چون كه براى شيخ به كتب روايات حريص ابن عبد الله كه سند ديگرى هست رو اين اساس اين صحيحه هم يكى از اين صورت اولى را، ولو كسى ملتزم هم بشود، كه بله، استهلاك انهدام موضوع است. اگر نبود كه فى الواضح است. دم فعلا هست، و تغيير داده است، و اگر گفت استهلاك انهدام موضوع است باز اطلاق اين عبارت مىگيرد... و مستهلك بشود و بعد تغيير بدهد آب را كه استناد معلوم بشود، بعد از استهلاك تغيير بدهد، اون را هم مىگيرد اين روايت، اطلاق اين روايت شامل است.
اما در فرض ثانى كه ميته نتين افتاده بود، ميته تغيير نداده بود، درآورديم ولكن بعد از مدتى آب تغيير پيدا كرد به حيث اين كه مىدانيد اين بوى گندى كه ازش مىياد اين بوى گند ميته است. اگر ميته نيافتاده بود اينجور بو نمىگرفت. استناد مغرض است. در اين صورت هم حكم به نجاست الماء مىشود. و الوجه فى ذالكين است، صحيحه ابن وضيع كه امام عليه السلام فرمود ماء البئر واسع لا يفسدوه الشى الا ان يتغير طعمه او ريحه ولو سابقا گفتيم اون مناسبت حكم موضوع كه در ذيل مىفرمايد بله، و فينظر حتى يذهب الريح و يطيب الطعم مقتضى اين است كه اونى كه در آب فرض افتاده است مثل ميته رايحه خبيثه داشته باشد كه نجس را مىگيرد. مثل ميته اون قدر مترقن است، مثل ميته را مىگيرد. اين روايت اقتضا مىكند بر اين كه اين آب را نجس نمىكند شيى مگر اين كه تغير پيدا كند و ريحش تغير پيدا كند، مناسبت حكم موضوع اقتضا مىكند يعنى اون چيزى كه تو آب افتاده تغيير پيدا بشود در آب. اون ميتهاى كه افتاده است. خوب مقهور اين است كه در ما نحن فيه تغيرى كه ايجاد شده است مستند به ميته است. ندارد در اون روايت كه اون ميته هم توى آب بماند موقع تغير پيدا كردن ولو درآورده باشند. اون ميته كه افتاده است، توجه كرديد به آب اون ميته اگر اين تغير را بدهد استناد داشته باشد اين تغير به او اين صحيحه مىگيرد و حكم مىشود به نجاست. فينظر حتى يذهب الريح و يطيب الطعم احتياج دارد بر اين كه اين تغير برود تا پاك بشود.
اين صحيحه دليل است بدون اين كه در ما نحن فيه معارضى بوده باشد، اخذ مىشود به اين اطلاق مصححت و الصحيحه. و بنا انه فرقى بين ماء البئر و غير الماء البئر نيست در اين جهت. اگر ماء البئر بواسطه تغير نجس مىشود اين تغيرى كه بعد از درآوردن ميته مىشود اين كر هم همين جور است ديگر، احتمال فرقى نيست در ما نحن فيه، حكم آب است. اين هذا كل الكلام در مسئله چهارده. پس خلاصهاش اين شد اذا وقع النجس فى الماء فلم يتغير ولو نجس خودش تو آب نماند، درآورند، ثم تغير بعد مدتين فان عُلم استناده الى ذالك نجسى كه افتاده بود، فنجس. والاّ اگر اين استناد معلوم نبوده باشد خوب ما نمىدانيم اين را ميته تغيير داده باشد. ميتهاى كه افتاده بود، يا دم تغيير داده بود، دمى كه سالت الماء بدون جهت داخل مىشود، در مسئلهاى كه شك داريم كه آيا آب تغير پيدا كرده يا نه بواسطه نجاست كه مسئلهاى است كه انشاء الله بعد از مسئله پانزده مىياد اون بله، بله بعد از مسئله پانزده و شانزده مىياد اونجا مفصل بحث مىكنيم و مىگوييم استناد اگر معلوم نشود آب حكم مىشود به طهارتش اين جا مىگيم لا اقلا من الصار طهاره. اينجا مىگيم لا اقل،ها! احتياج به اصالت طهارت نداريم. اين اگر دليلى ديگرى بر طهارت ماء نداشتيم اصالت الطهاره در ما نحن فيه در صورتى كه استناد محرز نشود، حكم مىشود به طهارت ماء.
بعد ايشان مسئله پانزده را ذكر مىفرمايند در عروه كه اذا وقعت الميته خارج الماء و وقعت جزء منها فى الماء. ميتهاى در خارج آب است و جزئى هم در خارج آب و تغير بسبب المجموع و الداخل و الخارج. آب تغير پيدا كرد به اون ميتهاى كه بله بعضش در آب است، بعضش خارج الماء به سبب مجموع تغير پيدا كرد. تنجس در اين صورت. تنجس پيدا مىكند. به خلاف ماء... به خلاف جايى كه تمام ميته خارج الماء بشود. و آب را تغيير بدهد اون محكوم به نجاست نمىشود. اين مسئله را سابقا بله، ذكر كرديم ولو به طور اجماع. بله، و اينجا هم يعنى اونى كه سابقا گفتيم زايد بر او فعلا چيزى نداريم. گفتيم در خود روايات كه فرض شده است كه ميته توجه كرديد در آب است و اون آب تغير پيدا كرده است بواسطه ميته.
اين روايات دلالت فرضش اين است كه آب در ميته است و ميته در آب است به حيث اين كه همهاش خارج الماء بوده باشد از اين روايات خارج است. بلكه عرض كرديم روايت ديگرى، مطلقى نداريم كه گفته بودند، كه يك مطلقاتى داريم گفته بوديم مطلقاتى نيست چون كه صحيحه ابن وضيع ماء البئر واسع لا يفسدو شى الا اذا تغير، لا يفسدوا شيى كه توش مىافتد. ظهورش همين است ديگر به قرينه روايات ماء البئرى كه هست در آب مىافتد و آب بئر را تغيير مىدهد. ما يك مطلقاتى نداريم اگر آب تغير پيدا بكند ولو ملاقات با نجس نداشته باشد گفتيم اينجور نيست بايد ملاقات بكند. و اما وقتى كه ملاقات كرد گفتيم لازم نيست تمام نجس تو آب بوده باشد، خصوصا عرض كرديم با ميته، اون وقتى ميته آب را تغيير مىدهد كه بو بگيرد. خود ميته متعفن بشود. نوعا هم اگر حيوان بيافتد متعفن بشود مىياد روى آب. بعضش در ملاقات با آب مىكند بعضش خارج الماء مىشود. اونجا عرض كرديم كه روايات مىگيرد اين صورت را حتى اگر در كنار آب بيافتد به حيث اين كه بعض الحيوان داخل الماء است، بعض بدنش خارج الماء عرض كرديم روايات اين صورت را هم مىگيرد. و اين قياس نمىشود به اون مسئلهاى كه سابقا اشاره كرديم و بعدش مرحوم سيد مىفرمايد، كه اگر طاهرى با نجسى افتادند دو تاشون آب را تغيير دادند. اين كه دم از يك طرف وارد آب شد، رنگ از يك طرف. رنگ طاهر از يك طرف وارد آب شد، اين دو تا تغيير دادند آب را گفتيم نجس نمىشود ديگر. تغيير بايد به واسطه عين النجاسه بشود يا به اوصاف النجاسه. سبق طاهر است او نجس نمىكند آب را. اين گفتيم مشمول اون روايات نيست. فرق ما بين اين كه چه جور در فرض اين آب پاك است با وجود اين كه در ما نحن فيه هم نجس جز اون، جزء سبب تغيير است، تمام سبب نيست.
ميته، توجه كرديد، ميته با اون رنگ، دم با اون رنگ تغيير داده است آب را، پس اون دم جز سبب است. فرق ما بين اين فرع و ما بين اون فرق سابقى كه عرض كرديم فرع سابقى اين است كه تمام الميته تغيير داده ولكن بعضش داخل الماء است بعض الميته و بعضش خارج الماء است. اونجا هم كسى بگد كه تغيير ماء به واسطه جزء سبب شده است. ميته داخل ماء جزء سبب است و ميتهاى كه ملاقات با آب بكند ملاقات شرط است آخر، پس او جزء سبب است تمام سبب نيست در تغيير. فرق ما بين اين صورت و اون صورت با وجود اين كه قبول داريم جزء سبب است قبل الميته تمام سبب نيست در تغيير، فرقش شمول روايات و عدم شمول روايات است. اون صورتى را كه تغير مستند و عين النجسى بشود كه بعض مرتد بهش تو آب است. بعض مرتد به كه عرفا مستند مىشود به او و غير او. اگر مرتد به تو آب است و بعضش خارج الماء است تغير به سبب مجموع بشود روايات شامل است كه عن الماء بعله، و فى جانب الميته يعنى جانب الماء ميته است، جانب الماء معناش اين است كه يك طرف آب است. اون يك طرف آب ميته بودن شامل مىشود كه بعضى ميته خارج الماء بشود. مثلا طرف، فرض كنيد سرش افتاده خارج الماء نصف بدنش توى آب است و تغيير را داده اون را شامل مىشود و اما جايى كه آب تغير پيدا كند بواسطه جسم، مجموع جسم طاهر و عين النجس اين مشمول روايات نيست و روايات اين صورت را نمىگيرد. ظاهر روايات اين است كه بايد تغير مستند بشود به اون عين النجس كه ولو بعضش فى الماء هستند.
و اما مستند بشود به شى طاهر و به اون شى نجس اين خارج از روايات بود. اين هم مطلبى بود كه سابقا گفتيم. بعد يك مسئله شانزدهمى را در عروه ذكر مىفرمايد، كه وارد اون مسئله مىشويم و اون اين است كه اگر آبى بوده باشد كه اگر معتصم بود و ما فعلا شك داريم، مىدانيم كه نجس توش افتاده است، نجس افتاده، ميته افتاده است توى آب. ولكن شك داريم كه آيا اين تغير دارد يا تغير ندارد؟ بعضىها مىگن بابا اين همان طعم آب است ديگر، طعم اوليشه، تغيرى نداره. بعضىها مىگن بابا نمىبينى، بو دارد اين آب. بعضىها مىگن بو ندارد، ما هم شك، مورد شك است. شك داريم كه اين آبى كه توش نجس است تغير دارد يا ندارد. اگر شك كرديم در بود تغير و حدوث تغير و عدم جوس التغير يا يك صورت ديگر، تغير فى الماء را مىدانيم كه تغير پيدا كرده است. در اون نجس تأثير كرده است در اون آب، آب را تغيير پيدا كرده ولكن شك داريم كه اين تغير بواسطه مجاورت است، اين تغير بواسطه مجاورت است يا به واسطه ملاقات است. مثلا فرض كنيد كه در، آبى بود توش يك حيوانى افتاده كنارش هم، كنارش خارج الماء يك حيوان ديگرى افتاده. هر دو حيوان هم بو دارند. نمىدانيم اونى كه هست، اونى كه در خارج الماء است حيوان كبير جسمى است تعفنش شديد است، ما شك داريم اين تغيرى كه فعلا فى الماء است تغير موجود است يا محرز. آيا اين به واسطه مجاورت با اون عين النجس است كه در اين صورت محكوم به طهارت مىباشد يا اين تغير مستند است به اون نجسى كه توش افتاده است. توجه كرديد و محكوم به نجاست است. پس يك وقت در بود تغير در آب و عدم بود تغير شك داريم؛ ولو مىدانيم نجس در آب افتاده ولكن شك داريم كه آب اصلا تغير دارد يا ندارد؟ اين يك فرع.
فرع ديگر اين است كه مىدانيم آب تغير پيدا كرده است، ولكن نمىدانيم اين بواسطه مجاورت است يا به واسطه ملاقات است؟ يا مىدانيم كه نه قطعا به اين ملاقات است. اين تغير ولكن نمىدانيم اين تغير به ملاقات عين النجس است يا متنجسى كه حامل اوصاف نجس بوده باشد، يا اين تغير به ملاقات شى طاهر است. در آب يك زردى مىبينيم نمىدانيم خون ريختهاند زرد شده است، يا رنگ ريختهاند زرد شده است؟ اين قدر مىدانيم يك چيزى به آب ريختهاند، ريخته شده است و تغير هم هست. نمىدانيم به واسطه نجاست است يا طاهر؟ پس سه فرض مىشود شك در اصل تغير و اگر احراز تغير بشود و مىدانى تغير به واسطه نجس است ولكن للمجاورت است او للوقوع اصابت به ماء است. يا نه اصابت به ماء را مىدانيم ولكن نمىدانيم تغير به ماء مستند به نجس است يا به شى طاهر؟ سه فرض مىشود ديگر. در اين سه فرض ايشان قدس الله نفسه الشريف مىگد لم يحتم بنجاسته، حكم به نجاست نمىشود يعنى حكم مىشه به طهارت الماء.
لم يحكم بنجاسته يعنى حكم به طهارت ماء مىشود. عرض مىكنم بر اين كه بعله، در ما نحن فيه در مسئله سابقه گفتيم كه اگر شك كرديم، ميتهاى افتاد ميته را درآورديم استنادش به اون تغير ميته معلوم شد و نجس مىشود والاّ حكم به طهارت مىشود اين همان مسئله است كه حكم به طهارت مىشود. يعنى در صورتى كه استناد تغير، استناد به تغير محرز نشود كه يك فرض از سه فرضى است كه در اين مسئله ذكر شده كه تغير در آب هست ولكن نمىدانيم للمجاورت و للملاقات است. يا نمىدانيم به نجاست است به نجاستى كه افتاده بود او به طاهرى است كه بعد افتاده است. در اين صورت لم يحكم بنجاسته، اين همان مسئله است كه حكم به طهارت مىشود. مرحوم صاحب العروه در خيلى جاها كه حكم به طهارت مىكند به همين عبارت تعبير مىكند كه لم يحكم بنجاسته. يعنى پاك مىشود. چون كه وقتى كه حكم به نجاست نشد طهارت متعين مىشود و لكل شى، الماء لكله طاهر. كل شى طاهر حتى...
خوب ماء از چرا حكم به طهارت بشود؟ عرض مىكنم در ما نحن فيه شما روايات را به اون نحوى كه عدهاش را ملاحظه فرموديد موضوع تنجس ماء كثير و ماء معتصم موضوع تنجسش اين است كه در او تنجسى واقع بشود، و اون نجاست آب را تغير بدهد ان لم يغيره ابوالها و كذالك دم اذا سالت الماء يعنى لم يغير الدم. موضوع تنجس الماء اين است كه نجسى توى آب بيافتد و اون نجس تغيير بدهد آب را. يا اين كه در بعضى روايات هم اين بود كه ماء تغير پيدا كند به واسطه اون نجس. مائى كه در اون ميته است. ان لم يتغير، ماء توجه كرديد اون محكوم به طهارت مىشود اگر متغير شد فلا تتوضع و لا تشرب و سابقا هم عرض كرديم كه در بعضى روايات دارد اذا غلب الماء. بعله اذا غلب الماء الجيفة يا اذا غلب لون الماء لون الماء، غلب بمعناى تغير است، يعنى تغير پيدا نكرد. چونكه در مقابل تغير ذكر شده بود. يعنى در مقابلش تغير ذكر شده است. اين اذا كان الماء قائلا يا اذا غلب الماء، در ذيلش بود كه اذا تغير الماء، معلوم ميشود كه بمعناى عدم تغير است.
خوب، در ما نحن فيه موضوع اين است كه نجسى بيفتد و آب را تغيير بدهد. در صورتى كه ما اصلا شك داريم كه نجس توى اين افتاده يا نيفتاده. نجس افتاده يا نيفتاده، نجسى كه اين را تغيير بدهد افتاده است توى اين آب يا نيفتاده؟ اصل اين است كه نيفتاده. يا نجس افتاده، نميدانيم اين تغير مال نجس است يا مال شىء آخر است، مال آن نجس نيست. استسحاب مىكنيم بر اينكه اين تغيرى كه هست، تغير بواسطه وقوع نجس نيست. نجس تغيير نداده اين آب را. يك وقتى بود كه نجس تغيير نداده بود، الان هم كذلك. يك وقتى بود اين آب متغير نشده بود به اين نجس، الان هم متغير بالنجس نيست. عدم وقوع النجس فى الماء و استسحاب ميشود عدم تغير، عدم تغير الماء بالنجس. شما ديگر اين شبهه توى ذهنتون نيايد، اين خيال توى ذهنتون نيايد كه اصل اين است كه اين تغير بواسطه ديگر نيست. بواسطه مثلا... نيست... يا بواسطه فرض بفرمائيد امر آخرى كه تغيير بدهد، يك وقت است كه نمىدانيم آب تغير دارد يا نه، آنجا استسحاب عدم وقوع نجاست و استسحاب عدم تغير معارض ندارد. اصل اين است كه اين آب تغير ندارد، يك وقتى نداشت، الان هم ندارد.
و اما در جايى كه تغير موجود بوده باشد و گفتيم اصل اين است كه اين تغير بالنجس نيست و نجس اين را تغيير نداده است و به نجس تغير پيدا نكرده است، در اينصورت وهم نشود كه اصل اين است كه شىء آخر يك شىء طاهر اين تغيير را نداده. تغيير هست آخه. اصل اين است كه شىء طاهر تغيير نداده. اين وهم بيخود است. چرا؟ چونكه شىء طاهر تغيير بدهد يا ندهد اين موضوع حكمى نيست. يعنى موضوع طهارت نيست كه معارضه كند. اين آب معتصم، توجه كرديد، خودش موضوع طهارت است. آب معتصم كر يا غير، ماء ذى ماده، اينها محكوم به طهارت هستند. يعنى شارع حكم به طهارت اينها كرده است. يك صورت را استثناء كرده است. آن صورت اين است كه تغير پيدا بكند بواسطه وقوع النجس.
پس موضوع نجس، تغير بواسطه وقوع نجس است. آب متغير بشود بواسطه وقوع نجس. موضوع طهارت اين است كه آبى بشود كه بواسطه وقوع نجس متغير نشود. با شىء آخر متغير بشود يا نشود آنها دخل در موضوع طهارت ندارد. آنوقتى استسحاب معارضه مىكند با استسحاب ديگر كه آن استسحاب ديگر هم موضوع حكم بشود، موضوع طهارة الماء بشود. يعنى تغير الماء بواسطه شىء طاهر موضوع طهارت بشود كه استسحاب بكنيم كه نه، بواسطه شىء طاهر تغير نداشت، الان هم ندارد، كه معارضه بكند با استسحاب عدم التغيير بوقوع النجس. اين وهم نشود. وجهش را عرض كرديم. اين معارضه آنوقتى صحيح ميشود كه آن تغير بواسطه وقوع شىء طاهر، موضوع طهارت بوده باشد و حال اينكه موضوع طهارت اصلا نيست. موضوع نجاست، تغير الماء است بواسطه نجسى كه يقع فيه و اگر اين موضوع، موجود نشد يعنى آبى شد معتصم كه تغير بواسطه وقوع نجس ندارد كه استثناء مستثنى شاملش نشد، چيز لايتغير، اين هم موضوع طهارت است. يعنى آب كر بودنش بالوجدان است و اصل هم مىگويد اين تغير در اين بواسطه وقوع نجس نيست، موضوع طهارت محرز ميشود، اصلش بالوجدان و وصفش كه تغير پيدا نكرده است بالوقوع النجس بواسطه استسحاب موضوع طهارت محرز ميشود.
حال اين استسحاب اين اشكال را ندارد. فقط آن شبههاى كه در ما نحن فيه است، آن شبهه اين است كه اين استسحاب درست است در مواردى كه شك در اصل تغير داشته باشيم. آنجا مىگوييم اين آب يك وقتى متغير بواسطه نجاست نبود، الان هم متغير بواسطه نجاست نيست.
و اما در مواردى كه تغير بالوجدان فعلا در آب است. اگر ما استسحاب بكنيم كه اين آب يك زمانى متغير بنجس نبود، الان هم نيست، توجه كرديد؟، كانه اين اثبات نمىكند كه اين تغير بواسطه نجس نيست. اين آب متغير بالنجس نيست. و لكن اين تغير بواسطه نجس نيست، اين تغيرى كه فعلا مشاهه، اين تغيير كه بو مىآيد، ما بو مىكنيم مىبينيم بوى عفن دارد، متعفن دارد، اين بو و اين تغير بواسطه وقوع نجاست نيست، اين استسحاب جارى نميشود. يعنى احراز اين معنى نميشود باستسحاب عدم تغير اين ماء بواسطه وقوع نجس، اثبات نمىكند كه اين تغير موجود مستند بوقوع النجس نيست. در اين شبهه تامل بفرمائيد انشاء الله.
|