جلسه 346

* متن
*

بسم الله الرحمن الرحيم‏
موضوع درس: درس خارج فقه بحث طهارت‏
شماره نوار: 346
نام استاد: آيت الله تبريزى‏
تهيه شده در سال 1367 هجرى شمسى‏
توسط دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم واحد صوت.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
مى‏فرمايد در عروه اينكه گفتيم ثوب متنجس و جسد متنجس را به بول غسل ميشود بالماء القليل مرتين اين در تنجس به بول غير رضيع است. و اما صبيى كه رضيع بوده باشد اگر جسد يا ثوب متنجس بشود به بول او، يكفى صب الماء عليه المرتا. يك دفعه اگر به آن جسد يا ثوب آب ريخته شد پاك ميشود. و الاحوط مرتان. احوط اين است كه دو دفعه آب ريخته بشود. اينكه در بول صبيى كه رضيع است و غير متغذى است در تنجس به بول او صب مرتا كافيست، الصب مرتا، اين مشهور عند الاصحاب است قديما و حديثا. بلكه فقط خلاف از كشف الغطاء نقل شده است كه ايشان در كشف الغطاء هست كه صب مرتين بايد بشود. كلام در وجه و در دليل اين است كه صب مرتا كافيست، احتياج ندارد به صب مرتين. استدلال شده است بر اين صب مرتا كه اين جسد را ثوب را يا غير ذلك را طاهر مى‏كند صب مرتا، استدلال شده است به صحيحه حلبى كه در كلمات به حسنه تعبير مى‏كنند به واسطه پدر على ابن ابراهيم. اين صحيحه روايت دومى است در باب سوم از ابواب النجاسات. كلينى نقل مى‏كند عن على ابن ابراهيم عن ابيه عن ابن ابى عمير عن الحماد عن الحلبى. قال سألت ابا عبد الله عليه السلام عن بول الصبى قال تصب عليه الماء آب به او ريخته ميشود. طبيعى الصب را فرمود كه آب ريخته ميشود. فان كان قد اكل، اگر اين خورده باشد غذا بخورد اين صبى، فاغسله بالماء غسلا، آنى را كه بول به او اصابت كرده است او را بشور. عرض مى‏كنم در ما نحن فيه اينجا كه فرموده است تصب عليه الماء به قرينه اينكه فرمود و ان كان قد اكل فاغسله، معنايش عبارت از اين است تا مادامى كه صبى متغذى به طعام نشده است، غسل در تطهير از بول او لازم نيست. حتى شى‏ء واحد را كه صبى اگر متغذى شد فاغسله غسلا. و اگر متغذى نشد همان شى‏ء صب عليه الماء، آب ريخته ميشود. اين روايت چونكه تفصيل مى‏دهد در تنجس بول صبى ولو در شيئى كه قابل عسر نيست، يا در شى‏ء قابل عسر كه بول صبى به آن شيئى كه رسيد متغذى شد، فاغسله غسلا، و اگر غير متغذى شد آنجا صب عليه الماء، آب ريخته ميشود. مى‏دانيد كه به يك دفعه آب ريختن طهارت حاصل ميشود، طبيعى حاصل ميشود. صب عليه الماء مطلق است، مقيد به مرتين نيست. ولكن در اين حديث دو تا امر را ذكر كرده‏اند. امر اول كه در ما نحن فيه گفته ميشود گفته ميشود چه جورى كه در ذيل اين دارد فان كان قد اكل فاغسله بالماء غسلا، چه جورى كه اين غسل مقيد است به روايات متقدمه كه ثوب را بايد دو دفعه شست، روايات متقدمه گذشت. بول اگر اصابت به ثوب بكند دو دفعه شست، صدر هم كه تصب عليه الماء، اينهم مقيد ميشود به روايات متقدمه كه اگر تصب عليه الماء يعنى مرتين. چونكه در روايات متقدمه گفته شد كه صب على الجسد الماء مرتين. چه جورى كه ذيل مقيد است صدر هم مقيد ميشود. اين همان فتواى كشف الغطاء ميشود كه فرموده است تصب عليه الماء مرتين، همان فتواى كشف الغطاء در مى‏آيد. اينجور گفته‏اند. و لكن اين حرف دو تا اشكال مهم دارد كه هر كدام اينها كافيست در جزم به بطلان اين تقييد. يكى اين است كه آن فان كان قد اطل فاغسله بالماء غسلا اين تقييد ندارد مطلقا. چونكه معلوم نيست در سؤال فرض نشده است كه بول صبى به ثوب يا جسد ريخته شده است. سؤال از مطلق بول صبى است، به هر چيزى بيفتد. امام عليه السلام هم تفصيل نداد، گفت به هر چيزى بيفتد قد اكل‏
نباشد صب عليه الماء. اكل باشد اغسله غسلا. اين مطلقا تقييد نخورده است ذيل كه اغسله غسلا. اين اغسله غسلا تخته را مى‏گيرد، فرش را مى‏گيرد، زمين را مى‏گيرد. اغسله غسلا، يك دفعه كافيست طبيعى الغسل. فقط در ثوب است و در جسد است كه اگر اين بول به او اصابت كرد آنجا گفته شد كه دو دفعه بايد شسته بشود. نسبت به او تقييد وارد شده است. و اما نسبت به صدرى كه هست نسبت به صدر تقييدى وارد نشده است. عن بول الصبى قال تصب عليه الماء آنى كه وارد شده بود روايات متقدمه آن روايات متقدمه در مطلق البول بود. در مطلق البول بود كه تصب على الجسد مرتين. و اين صحيحه در خصوص بول صبى وارد است. چونكه در خصوص بول صبى وارد است هميشه در باب اطلاق و تقييد گفته‏ايم. وقتى كه موضوع يك خطابى اخص شد از موضوع خطاب آخر، آنجا به حكم نگاه نميشود. آنى كه موضوعش اخص است او تحفظ به او ميشود. آنى كه موضوعش مطلق است قيد به او مى‏خورد. او مطلق البول بود. آنجا تفصيل داده نشده بود بول مال زن باشد، مرد باشد، پسر باشد، دختر باشد، سألت عن البول يصيب الجسد فرمود صب عليه الماء مرتين. آن مطلق البول بود. اين مال بول صبيى است كه لم يأكل. مال اوست. در صبيى كه لم يأكل فرمود صب عليه الماء، اين اخص از اوست و آن مطلقات را تقييد مى‏كند نه اينكه آنها اين را تقييد مى‏كند. اين همان مطلبى است كه سابقا هم گفتيم. و اما مطلب ديگرى كه امروز مى‏خواهيم بگوئيم. افرض آن حرف را كسى قبول نكرد كه به موضوع نگاه ميشود و بايد نگاه بشودها، فرض مى‏كنيم به فرض غير صحيح.
عرض مى‏كنيم اين روايات متقدمه اين را نمى‏تواند تقييد بكند. چرا؟ براى اينكه مراد از صب در اينجا، صب در روايات متقدمه نيست. اگر يادتان بوده باشد عرض كرديم صب الماء دو قسم است بر موضع نجس و شى‏ء نجس. يك صبى هست كه آن با آن صب آب جارى ميشود على الموضع النجس اگر شى‏ء قابل النفوذ الماء نباشد مثل الجسد. يك صبى هست كه اگر شى‏ء قابل النفوذ الماء بوده باشد آب نفوذ مى‏كند و از آن طرف ديگر خارج ميشود. كه آب باز جريان دارد. اين يك صب است. در روايات متقدمه كه فرموده بود صب على الجسد الماء مرتين، مراد اين صب بود. چونكه به اين صب غسل هم اطلاق ميشود. بدان جهت در روايات ديگر به اين صب كه يك صحيحه محمد ابن مسلم را هم خوانديم، كه آن جسدى كه كلب به او مسح كرده بود فرمود اغسله. او را بشور. كه آن صب همينجورى عرفا غسل است. غسل هم اين است كه شيئى كه قابل اين نيست كه آب در او نفوذ كند، يعنى داخل جوفش بشود، قابل عسر نيست، غسل او اين است كه آب را بر او بريزى جارى بشود بر موضع نجس. غسلش همان است. مراد از صب در آنجا در آن روايات صب به معنى الغسل بود. صبى بود كه از آن صب تعبير به غسل ميشد. و اما الصب در اين روايات، در اين صحيحه، اين به معنى ثانى صب است، معناى ثانى صب اين است كه آب را بريزى به آن موضعى كه نجس است، آب غلبه كند، ولو همانجا بماند آب، آب آب غالب بوده باشد. آبى را بريزى به آن موضع نجس ولو باقى مانده باشد. مراد از صب در اين صحيحه اين است. چرا اينه؟ چونكه به مقابله غسل، با غسل مقابله كرد امام عليه السلام. سألت ابا عبد الله عليه السلام عن بول الصبى قال تصب عليه الماء، ولو ثوب بوده باشد، ولو فرش بوده باشد، تصب عليه الماء، فان كان قد اكل فاغسله، همان ثوب، همان جسد، همان فرش، اگر صبى غذاخور باشد بشور او را. خوب آن جسدى كه بول صبى غذاخور به او اصابت كرده او را چه جور مى‏شورند؟ آن همان صب است ديگر. پس معلوم ميشود صبى كه اول مى‏گويد صبى نيست كه به او غسل صدق كند. مراد از او همان است كه آب را بريزى و بر موضع نجس غلبه پيدا كند، مراد اوست. به قرينه مقابله‏اش با غسل. چونكه اگر بنا شد آنقدر بريزى معتبر باشد كه جارى بشود بر جسد، غسل هم همان است ديگر، ديگر تفصيل ندارد. اينكه اول فرمود صب، اين صب به قرينه غسلى كه قسم ثانى از صب را مى‏گيرد مراد آن صب به معناى اين است كه آب غالب به او بريزى كه آب غالب باشد. مراد اينه. وقتى كه اين شد اين اصلا در مطلقات سابقه نبود. اين حكم‏ها، اين آب غالب ريختن. در آن مطلقات غالبه كه گفت سألت عن الجسد يصيبه البول فرمود صب عليه الماء مرتين، آن صب بمعنى الغسل است كه آب جارى بشود، به قرينه صحيحه محمد ابن مسلم و غير ذلك كه صبى معتبر است در روايات ديگر از او تعبير به غسل شده است كه بايد غسل بشود آن جسد.
پس عليهذا آنها مى‏گويند در مطلق البول صبى معتبر است مرتين كه آن مرتين غسلتين بوده باشد. اين صحيحه مى‏گويد نه، در بول رضيع اصلا صب غسلى معتبر نيست. همينكه آبى را ريختى كه غالب بوده باشد، غلبه بكند، ولو جارى هم نشود همانجا بماند، يك قطره فرض بفرمائيد بولى از صبى غير متغذى به اين دست من اصابت كرد. يك قاشق هم آب ريختم. دستمم هم بزرگ بود، كلفت بود، همانجا ماند. اين كافيست. ديگر لازم نيست جريان پيدا كند. يك قاشق آب ريختم، آب غالب، صب عليه الماء صدق مى‏كند. پس على هذا الاساسى كه هست در اين صحيحه از اين استفاده ميشود كه طبيعى الصب، آنهم صبى كه به معنى الثانى است، يعنى آب غلبه بكند بر موضع نجس. غالب بوده باشد، مجرد اين صب كافيست ولو جريانى هم نداشته باشد. مستفاد از اين صحيحه اين است و روايات متقدمه اين را نمى‏تواند تقييد كند لوجهين بلكه متعين است اينكه صدر صحيحه آن روايات متقدمه را اگر در ثوب باشد، بول رضيع غير متغذى به ثوب بريزد، او را تقييد بكند. اين يك جهت بود كه گفتيم. پس آنى كه در كشف الغطاء گفته اساسى ندارد.
يك جهت ديگر كه عمده در مقام است اين است كه مشهور اين حكم را مختص كرده‏اند به بول آن صبى، صبيى كه رضيع بوده باشد، صبيه را نگفته‏اند. تفصيل داده‏اند مابين الولد و مابين الذكر و الانثى در ولد. گفته‏اند اگر ذكر باشد و غير متغذى باشد، به مجرد آب غالب ريختن پاك ميشود. و اما در آن صبيه و جاريه، چه متغذى باشد چه شيرخواره باشد فرقى نمى‏كند، مثل بول شخص بزرگ بايد او را شست. ثوب باشد دو دفعه، جسد باشد دو دفعه، خودش هم صبى كه غسل به او صدق كند. مشهور اين را گفته‏اند. ولكن در ذيل اين روايت دارد سألت ابا عبد الله عليه السلام، يك دفعه ديگر مى‏خوانم، عن بول الصبى، قال تصب عليه الماء فان كان قد اكل فاغسله بالماء غسلا. دارد كه و الغلام و الجاريه فى ذلك شرع سواء. فرقى نمى‏كند پسر و دختر در اين حكم مساوى هستند. شيخ الطوسى قدس الله نفسه الشريف، كه تبعيت كرده است به ايشان يا ديگران هم تبعيت نكرده‏اند، توى ذهنشان همينجور رسيده است، مثل ذهن شيخ الطائفه قدس الله سره كه اين شرع اين سواء و الغلام و الجاريه فى ذلك، ذلك اشاره است به حكم اخيرى. يعنى اگر صبى متغذى شد فاغسله غسلا جاريه هم همينجور است على الاطلاق، چه متغذى باشد چه متغذى نباشد، همينجور فاغسله غسلا است. همينجور معنى كرده‏اند كه فى ذلك را اشاره گرفته‏اند فقط به حكم اخيرى. ولكن اين را مى‏دانيد كه اين به ذهن درست نيست. چيزى كه هست، و الغلام و الجاريه فى ذلك شرع سواء، ذلك يعنى ما ذكر، آنى كه گفته شد، ما ذكر دو مطلب بود. يكى صب الماء بود، يكى الغسل بماء غسلا بود. بدان جهت اشكال اين روايت اين ميشود. ولكن اين اشكال را رفع مى‏كنيم. چاره‏اش معلوم است. اين روايت در صبى معارض ندارد، صبى حكمش همين است كه گفتيم. و اما در صبيه معارض دارد. بواسطه معارض از اينكه و الغلام و الجاريه فى ذلك شرع سواء، از اين رفع يد مى‏كنيم، اين معارض دارد. خوب خيلى هست كه روايات يك تكه‏اش معارض دارد، يك حكم ديگرش، عمل نميشود، اما صدرش يا ذيلش كه حكم مستقلى دارد و معارض هم ندارد عمل ميشود به او. هيچ اشكالى ندارد اين. آن معارضش چيست؟ معارضش معتبره سكونى است. آن معتبره سكونى اين است، روايت هشتمى است روايت چهارمى است در باب سوم از ابواب النجاسات. در همان صفحه. و باسناد الشيخ عن محمد ابن احمد ابن يحيى الاشعرى كه اسنادش هم صحيح است، محمد ابن احمد ابن يحيى الاشعرى نقل مى‏كند عن ابراهيم ابن ابى هاشم. يك چيزى بگويم يك نكته‏اى، يادتان باشد. اين هم طبقه بودن را به اينها استحضار مى‏كنند. مى‏بينيد كه راوى از على ابن هاشم، على ابن ابراهيم بود. اينجا نقل مى‏كند از ابراهيم بن هاشم، محمد بن احمد ابن يحيى، اين معلوم ميشود محمد ابن احمد ابن يحيى الاشعرى معاصر با على ابن ابراهيم بود. هم طبقه بودند. محمد ابن احمد ابن يحيى عن ابراهيم ابن هاشم عن النوفلى، نوفلى حسين ابن يزيد نوفلى است عن السكونى. كه توثيق خاصى ندارد. چونكه سكونى موثق است، شيخ او را توثيق كرده است در عده و به رواياتش گفته است اصحاب عمل كرده‏اند، بدان جهت اغلب روايات سكونى بواسطه حسين ابن يزيد نوفلى است، اين معلوم ميشود كه حسين ابن يزيد نوفلى هم روايتش مأمور بها بوده است. و يك امور ديگرى كه در جاى ديگر گفته ميشود. عن جعفر عن ابيه عن على عليه السلام. ان على عليه السلام قال لبن الجارية و بولها يغسل منه الثوب قبل ان تطعم. شير آن جاريه، شير يعنى آن مادرى كه دختر زائيده است، به دختر شير ميدهد، آن شيرش نجس است. ظاهر روايت اين است، لبن الجاريه يعنى لبن ام الجاريه كه جاريه دختر زائيده، و بولها، و بول اين جاريه، يغسل منه الثوب، قبل ان تطعم، قبل از اينكه غذاخور بشود. لان لمنها يخرج من مثانة امها. چونكه لبن اين از مثانه امش خارج ميشود كه مثانه هم ظرف النجس است مى‏دانيد. و لبن الغلام لا يغسل منه الثوب و من بوله قبل ان يطعم. اما مادرى كه پسر زائيده و بول او، لا يغسل منه الثوب و لا من بوله قبل ان يطعم. لان لبن الغلام يخرج من العضدين و المنكبين. اينها را كه ما درست نمى‏فهميم حكم اللبن را. حكم لبن كه در اين روايت ذكر شده است لا يعمل به. اين مطابق آنى است كه از بعض عامه نقل شده است. بدان جهت در ما نحن فيه اين لبن حكمش مقطوع الخلاف است فى مذهب ما. و اما حكم ديگرش كه نسبت بول است كه تفصيل داد بول اگر ولد باشد لا يغسل منه الثوب، و اما جاريه بوده باشد يغسل منه الثوب. اينكه ما خلاف مسلك عامه كه نيست. اين را اصحاب ما معظمشان گفته‏اند. بلكه مشهور عند الاصحاب است. روايت هم معتبر است اخذ مى‏كنيم. تفكيك در روايت. وقتى كه اين اينجور شد اين تكه آن صحيحه حلبى كه و الغلام و الجاريه فى شرع سواى، معارض با اين است. معارض با اين شد تساقط مى‏كنند. وقتى كه تساقط كردند در بول جاريه رجوع ميشود به مطلقات. ان اصاب ثوبك بولا فاغسله مرتين. عن البول يصيب الجسد، اغسله مرتين. در ثوب و جسد همينجور، در غير جسد هم همانجور كه بيان خواهيم كرد.
پس على هذا الاساس اين جهت هم كه اين روايت اشكال داشت كه بول جاريه با ولد را مى‏گفت شرعا سواى، اين هم اشكال در روايت نميشود، گفتيم تبعيض در روايت است، يك تكه‏اش معارض است لا يعمل به، و اما آن تكه ديگرش كه ولد الرضيع است، يعمل به. از اينجا معلوم شد حال در اين موثقه سماعه كه روايت دومى است در همين باب، باب سوم، محمد ابن الحسن باسناده عن الحسين ابن سعيد عن عثمان، يعنى عثمان ابن عيسى، عن سماعه. روايت من حيث السند موثقه است. مضمرات سماعه هم كه گفتيم اشكال ندارد. سألته عن بول الصبى يصيب الثوب. بول صبى اصابت به ثوب مى‏كند و قال اغسله. او را بشور. قلت فان لم اجد مكانه قال اغسل الثوب كله. اينجا مطلق است كه از اين بول الصبى مطلق است كه متغذى باشد يا متغذى نباشد. صحيحه حلبى تقييد مى‏كند اين روايت را به غير متغذى. بالمتغذى يعنى آنى كه متغذى هست اغسله ان لم تعرف موضعه اغسل كله. و اما اگر غير متغذى بوده باشد صب عليه الماء، صب به آن معنايى كه گفتيم آن صبى كه به معناى غلبه است. اين جهت اشكال ندارد.
مى‏ماند در بين روايت ديگرى. كه عمده و اشكال در اين روايت است كه حسنه حسين ابن ابى العلاء است. در اين اينجور است كه روايت اولى است در باب 3. محمد ابن يعقوب عن محمد ابن يحيى عن احمد بن محمد، احمد بن محمد ابن عيسى است، عن على ابن الحكم عن حسين ابن ارب العلى كه گفتيم حسين مدح دارد، لااقل ممدوح است، روايت حسنه ميشود. من حيث السند اشكالى ندارد. اگر صحيحه نبوده باشد حسنه است. قال سألت ابا عبد الله عليه السلام عن الصبى يبول بر ثوب بول مى‏كند. قال تصب عليه الماء قليلا. به او قليلا آب ريخته ميشود. اين كلمه قليلا را داشته باشيد. تصب عليه الماء قليلا، قليلا به او آب ريخته ميشود، ثم تعسره، بعد از اينكه آب را مى‏ريزى او را بايد عسر بكنى، فشار بدهى تا آن آبى كه ريختى خارج بشود. اين روايت اعتبار مى‏كند بعد از صب، عسر را. آن صحيحه حلبى عسر را نداشت. صب عليه الماء، آب ريخته ميشود. خودش هم غالب است. ديگر نداشت كه عسر بشود. اين روايت دارد بر اينكه عسر ميشود. خوب اين عسر را چيكار بكنيم كه معتبر بدانيم كه عسر معتبر است؟ گفته‏اند نه، معتبر نيست. كلام ديگران را نقل مى‏كند. فرموده‏اند كه نه، جماعتى همه ديده‏ايد كلمات را، فرموده‏اند اين عسر حمل به استحباب ميشود. چرا؟ با وجود اينكه دليل مى‏خواهد حمل به استحبابش. گفته‏اند دليلش اين است. اين روايت مسبوق به جملتين است. آن جمله اولى اين است كه سألت ابا عبد الله عليه السلام عن البول يصيب الجسد قال صب عليه الماء مرتين. فانما هو ماء. و سألته عن الثوب يصيب البول، قال اغسله مرتين. اغسله مرتين. دارد كه و سألته عن الصبى يبول على الثوب قال تصب عليه الماء قليلا. اين روايت به قرينه فقرتين سابقتين، مراد از صبى صبى رضيع است. صبى شيرخوار است. چرا؟ چونكه از صحيحه حلبى فهميديم كه اگر صبى بخورد، يا جاريه بوده باشد، دختر بوده باشد، بول او مثل مطلق البول است، آنكه در فقرتين اولتين فرمود تصب عليه البول تغسل بالماء مرتين، بول آنها داخل فقرتين سابقتين است.
مى‏ماند تحت اين فقره، صب عليه الماء، يعنى بول صبيى كه رضيع است، صب عليه الماء قليلا. ثم تعسره. بعد از او اين را عسر بكنيد. اين عسر حمل ميشود به استحباب. چونكه مدلولش همان مدلول صحيحه حلبى ميشود ان لم يأكل. اين عسر حمل به استحباب ميشود. چرا؟ چونكه به جهت اينكه يا آن گفت صب الماء كافيست ديگر، آن صحيحه گفت صب الماء كافيست. اين عسر حمل به استحباب ميشود. اگر حمل به استحباب نشود غسل ميشود. اگر آب ريختيم بعد از آب فشار معتبر بوده باشد، اين غسل معتبر ميشود. و حال آنكه صحيحه حلبى گفت غسل معتبر نيست. پس بواسطه اين كلام كه صحيحه حلبى مى‏گويد غسل معتبر نيست، عسر معتبر بوده باشد، غسل ميشود اين. عسر را حمل به استحباب مى‏كنيم يا حمل مى‏كنيم بر جرع مع العادة، چون عادت اين است ثوبى كه انسان پوشيد از آن آب ريخت، او را فشار مى‏دهد كه آبش بيايد بيرون زود خشك بشود. يا اگر خشك شدن نمى‏خواهد، بپوشد او را. حمل ميشود اين عسر به آن عسر عادى يا حمل مى‏شود به استحباب. غايت التقريب را عرض كردم خدمتتان. فقرتين سابقتين. قرينه است كه مراد از اين بول بول صبى رضيع است و اگر عسر معتبر باشد غسل ميشود و صحيحه حلبى غسل را رد كرد گفت معتبر نيست، پس اين عسر حمل ميشود به استحباب يا حمل ميشود بر اينه مراد از اين عسر عسر عاديست.
اين فرمايش دو تا اشكال دارد. اشكال اوليش اين است كه كى گفت مراد از اين بول در اين روايت حسنه حسين ابن علاء مراد بول رضيع غير متغذى است در اين فقره ثالثه. چرا؟ چونكه اولا ما احتمال ميدهيم، اينها بايد مواردش را ملتفت باشيد. اين روايت روايت واحده نيست. اين روايت احتمال دارد اگر ظهور هم نداشته باشد احتمال دارد بر احتمال مساويا كه اين از قبيل جمع فى الروايه بشود. يعنى حسين ابن ابى العلاء سه دفعه از امام، امام را ملاقات كرده، يا يك دفعه ملاقات كرده سه حكم پرسيده. يكى اينكه سؤال كرده است بر اينكه، خودش هم ممكن است مجالس متعدده باشد. يك دفعه سؤال كرده عن البول يصيب الجسد امام فرموده يصب عليه الماء مرتين. يك دفعه ديگر هم سؤال كرده است كه ثوب يصيبه البول. امام فرموده است اغسله مرتين. يك دفعه ديگر گفت خوب خدمت امام نشسته‏ايم، آقا بول صبى اصابت كرد به ثوب. چيكار بكنيم؟ عن الصبى يبول، آنجا هم امام فرموده است صب عليه الماء. اينها سه تا روايت بود، سه تا مجلس هم بود، ايشان موقعى كه نقل مى‏كند به ما، سه جا را يك جا نقل كرده است. اصلا آن فقرتين سابقتين را اول پرسيده بود، نه، ممكن است اين را اول پرسيده بود بول صبى را. بعد موقعى اين را جمع فى المروى مى‏گويند. اگر شما بخواهيد تصديق عرض مرا بكنيد نگاه بكنيد نه به نقل صاحب الوسائل، صاحب وسائل اين را از كلينى و شيخ نقل مى‏كند. نگاه بكنيد كلينى را، كلينى اينجور نقل كرده است. روايت كلينى اينجور است كه حسين ابى العلاء مى‏گويد سألته ابا عبد الله عليه السلام عن البول يصيب الجسد قال صب عليه الماء مرتين. قال و سألته اينجور است، اينجور است كه و سألته عن الثوب يصيب البول. آنجا فرموده است اغسله الثوب مرتين. دارد پشت سرش و سألته عن بول الصبى فرمود بر اينكه يصب عليه الماء قليلا ثم يعسره. اين ممكن است جمع در روايت بوده باشد. اصلا سه مجلس، سه تا حكم را مستقلا پرسيده است مثل مسائل على ابن جعفر كه و سألته و سألته، در يك مجلس كه نبوده آنها. چه جور آنها را نقل كرده است يك جا بر ما على ابن جعفر، اينهم حسين ابن ابى العلاء مسائل را نقل كرده. خوب وقتى كه نقل كرد، سألته عن البول الصبى يصب عليه الماء قليلا ثم تعسره، مطلق الصبى است، هر صبيى باشد چه متغذى چه غير متغذى. يعنى صبيى كه بول كرده بايد شست. خوب صحيحه حلبى تقييد مى‏كند. مى‏گويد صبى اگر اكل بوده باشد اينجور است. و اما لم يأكل بوده باشد صب عليه الماء فقط.
پس اولا اينجور نيست بر اينكه در ما نحن فيه اينجور معتبر بوده باشد كه اين جمع فى المروى بشود. اين ممكن است اين روايت جمع فى الروايه بشود و يشير اليه تكرار سألته. چونكه سألته را مكرر كرده است حسين ابن على در نقل كردن. اين اولا.
و ثانيا بر اينكه، بعله اگر اين اشكال بوده باشد اين نتيجتا اين با اين حرف مشهور مخالفت نمى‏كند. عسر معتبر نميشود، چونكه اين عسر مال صبى متغذى ميشود. صبى غير متغذى را آن صحيحه على ابن حلبى خارج ميكند. اشكال دوم اين حرف اين است كه فرضنا اين جمع فى المروى است. جمع فى الروايه نيست، خلاف ظاهر است. ظاهر روايت اين است كه اين يك روايت است. و مراد هم سألته عن الصبى يبول يعنى صبى غير متغذى. چونكه آنها متغذى باشد داخل فقرتين سابقتين است. خوب اينجور است. مى‏گوئيم كه ظاهر اين روايت اين است كه عسر معتبر است. اشكال اين بود كه عسر اگر معتبر بشود غسل ميشود. گفتيم نه. اين صب عليه الماء قليلا است. نه آن صبى است كه جريان داشته باشد ماء. اين صب عليه الماء يعنى آن مائى كه كمى آب بريز، يعنى آب غالب، غلبه پيدا بكند، چه به او غسل صدق بكند چه نكند. جارى شدن لازم نيست. آب غالب.
بعد امام عليه السلام مى‏گويد آن آبى را كه ريختى او را خارج كن، به قدر متعارف. اين را بعضى از علماء ملتزم شده‏اند. مثل صاحب المدارك ملتزم شده است، آن آب غالب كه ريخته ميشود آن آب بايد خارج بشود اگر شى‏ء قابل عسر است آن خارج بايد بشود. مقدار متعارفش‏ها. اين يك حكمى است. اين روايت مى‏گويد كه صب عليه الماء الغالب و بعد او خارج بشود. اين غسل نميشود، غسل آن صبى است كه جريان داشته باشد. و الا يك قاشق آب ريختن روى اين غسل صدق نمى‏كند كه. وقتى كه اين نحو شد فرض كرديد اين نحو شد، ملتزم مى‏شويم صحيحه حلبى مى‏گويد صب عليه الماء، صب غالب را، اينهم مى‏گويد صب عليه قليلا، يعنى همان صب را كه غسل نباشد. ثم آن را خارج بكن، به مقدارى كه ريخته‏اى به مقدار متعارفش خارج بكن. ملتزم ميشويم كه عسر يعنى اخراج اين ماء كه در او يا عين البول، ممتزج به عين البول شده يا ملاقى با عين البول كرده است اخراج اين لازم است. اين را ملتزم ميشويم. يا ليت صاحب العروه مى‏فرمود و الاحوط عسر الماء. آن مائى را كه ريخته او را خارج كند. لا و الاحوط مرتان. او وجه ندارد. قائل هم دارد ما هم ملتزم ميشويم. چه مى‏گوئى سيدنا. (سؤال) بعله، چونكه پارچه، در پارچه نفوذ مى‏كند. همينجور فشار بدهد مقدار متعارف خارج بشود. نه جارى نشد، فرض كنيد يك نقطه بولى به اين ثوب من ريخته بود، يك قاشق هم آب ريختم، هيچ جارى هم نشد. جذب كرد. اين را اينجور فشار بدهم كه دربيايد به مقدار متعارفش. اين معنى معتبر است بدان جهت ما دليلى پيدا بكنيم بنا بر اينكه اين جمع فى المروى باشد نه جمع فى الروايه، دليل پيدا بكنيم كه اين عسر معتبر نيست دليلى نداريم. عمده اين است، جواب در اينكه عسر اعتبار ندارد معلوم نيست اين روايت جمع فى المروى بشود و محتمل است جمع فى الروايه بشود و اگر جمع فى الروايه شد اين فقره ثالثه صحيحه حلبى نسبت به اين اخص ميشود. آن در بول صبيى است كه لم يأكل و اين در مطلق بول الصبى است، اكل او لم يكل. او در آن صبيى كه لم يأكل صحيحه حلبى مى‏گويد مطلق الصب كافيست. آنوقت مى‏ماند صبى متغذى آنوقت صب را هم حمل مى‏كنيم به همان صب الغسل، كه صبى كه غسل محقق ميشود. مى‏گوئيم كه در آنجا عسر هم لازم است. چرا عسر لازم است؟ اين عسر به جهت اين است كه غسل دومى محقق بشود، چونكه دو دفعه شستن لازم است آخه در ثوب از بول شخص بزرگ يا صبيى كه متغذى است. اگر مثل ثوب بوده باشد آن صبى كه ماء جارى ميشود او گفتيم غسل است. ولكن اينكه گفتيم عسر واجب نيست و دليل اقامه كرديم، در تحقق غسل يعنى غسل كه آن صب اولى غسل بشود در اين معتبر نيست. عرفا غسل صدق مى‏كند ولو عسر نشود. و اما اگر در لباس معتبر شد دو دفعه شستن، اين را بايد عسر كند. اين عسر نه به جهت اينكه غسل بشود. به جهت اين است كه غسل مرتا ثانيه محقق بشود. چونكه غسل مرتا ثانيه اين است كه آب ديگرى نفوذ كند و وارد بشود به آنجايى كه آب اول وارد بود. بدان جهت بايد عسر كنم، آب اول را خارج كنم تا آب ديگر وارد بشود.
در اين روايت هم اگر بول بول صبى متغذى ماند، اين بايد غسلش مرتين بشود، صبش صب غسلى است. و بدان جهت اول آبى بريزد او را بعد عسر كند خارج كند، باز بايد دوباره آب بريزد چونكه آن روايتين سابقتين گفت بايد تكرار بشود تا اينهم پاك بشود. به آن جهت مجرد الصب كافيست و لا يلزم العسر و الحمد لله رب العالمين.