جلسه 877
* متن
*
بسم الله الرحمن الرحيم.
موضوع درس: درس خارج فقه بحث طهارت.
شماره نوار:877
نام استاد: آيت الله تبريزى.
تاريخ:1373
توسط دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم واحد صوت.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم، بسم الله الرحمن الرحيم.
زنى كه بعد از ايام عادتش يا در آن موردى كه دمش محكوم به حيض نيست، دم ببيند كه آن دم على ما تقدم محكوم بالاستحاضه باشد. فرمودهاند سه قسم است اين متستحاضه. قليله اين بود كه پنبهاى كه با خودش برداشته است، دم به پنبه رسيده است در فضاء رحمش دم است. ولكن اين دم به پنبه فرو نرفته است كه اين استحاضه قليله است. فرو برود و قمس كند ولكن از آن طرف ديگر خارج نشود سيلانى نداشته باشد، متوسطه است. و اگر از آن طرف سيلان پيدا كند يعنى قمس كند و سيلان پيدا كند، كثيره مىشود. صاحب العروه فرمود متوسطه قليله يتوضء على كل صلاة واجبة كان او مندوب و تبدل آن قطنه را كه اصابه الدم او تطهرها. او را پاك مىكند. فعلا كلام در اين يتوضء لكل صلاة بود. كه وظيفه استحاضه قليله است على المشهور دليلش چه باشد؟ دليلش دو تا امر بود، يكى صحيحه معاوية ابن عمار بود و ديگرى هم آن صحيحه زراره بود به آن بيانى كه عرض كرديم.
در ما نحن فيه صحيحه نعيم حسين ابن صحاف را دليل آوردهاند كه مستحاضه قليله يتوضء لكل صلاة. كلام در اين بود كه اين صحيحه حسين ابن نعيم صحاف و مصححه او دليل مىشود يا دليل نمىشود؟ دلالتى ندارد. اين صحيحه را يك بار ديگر مىخوانم. روايت هفتمى است در باب يك من ابواب الاستحاضه. آنجا امام عليه السلام اينجور فرمود، متن را مىخوانم سند را خوانده بوديم و اذا رأة الحامل قبل وقت الذى كان الترا فيه الدم بقليل. حامل اگر در ايام حيضش دم ببيند يا جلوتر دم ببينيد به قليل. او فالتمسك الصلاة عدد ايامه التى كان تقعد فى حيضها آن دم در ايام الحيض است، حيض است او. فان انقطع الدم قبل ذالك. دمش قطع شد، فالتغسل، غسل حيض مىكند و تصلى. و ان لم قطع الدم عنها الاّ بعد ما تمز الايام. آن ايام عادتش گذشت آن دم هم مىآيد. التى كان الترَ الدم فيها. آن ايام گذشت تا يك روز، دو روز يا بيشتر خون قطع نمىشود. اين بعد از ايام حيضش فالتغتسل و تحتشى و تسظهر غسل حيض را مىكند. آن فرج را، مجراى دم را مىبندد و تصلى ظهر و العصر. صلاة ظهر و عصرش را مىخواند. ثم لتنظر. نگاه مىكند، منتظر مىماند، فان كان الدم فى ما بينها و بين المغرب صلاة ظهر و عصرش را كه خواند تا صلاة مغرب يا يسير الدم من خلف الكرسف. آن كرسفى كه با خودش برداشته است، (كرسف يعنى قطنه) نگاه مىكند مىبيند كه نه، دم از او سيلان ندارد. دمى نيست. در اين صورت فالتتوضء و تصلى. سيلان نكند از خلف كرسف وضو مىگيرد، نماز مىخواند عند كل وقت صلاة. دم دارد. مىداند دم دارد. ولكن دم اينجور نيست كه سيلان كند از پنبه بيايد پايين. يعنى تجاوز است، ديگر تجاوز ندارد. در اين صورت فالتتوضء و تصلى عند كل وقت صلاة ما لم تطر الكرسف، مادامى كه پنبه را نيانداخته است وضو مىگيرد. فان ترهة الكرسف عنها، اين پنبه را انداخت فصال الدم. دم بيرون آمد وجب عليه الغسل و ان ترهة الكرسف عنها و لم يسر الدم. دم بيرون نيامد. در اين صورت فالتتوضء و تصلى و لا غسل عليها. فقط وضو بگيرد. صاحب الحدائق قدس الله نفسه الشريف فرموده است كه اين روايت دلالتى ندارد بر حكم مستحاضه قليله كه مشهور گفتهاند، به او دلالتى ندارد كه او وضو بگيرد. چرا؟ چونكه در اين صحيحه دو حالت فرض شده است بر زن. يكى آن وقتى كه كرسف گذاشت و بست، يكى هم آن وقتى كه كرسف را انداخت.
آنجايى كه كرسف را هنوز گذاشته است و نيانداخته است، امام فرمود اگر دم سيلان نكند وضو بگيرد براى هر صلاة. مشهور اين را نمىگويند. مشهور مىگويند اگر دم سيلان نكند به خود كرسف، يعنى تجاوز نكند قمس نشده باشد بايد غسل بكند در هر روز. و حال اينكه اين صحيحه مىگويد تا مادامى كه كرسف دارد و سيلان نكرده است فقط وضو مىگيرد. پس اين مطابق با فتوى المشهور نيست. بعد هم كه كرسف را انداخت كه در ذيل دارد، دارد بر اينكه در اين تحتشى و تستظهر و تصل الظهر و العصر ثم لتنظر فان كان الدم فى ما بينها و بين المغرب لا يسير من خلف الكرسف، ديگر خون جارى نمىشود، فالتتوضء و تصلى عند وقت كل صلاة. اگر دم از كرسف نمىآيد هر وقت صلاة يك وضو مىگيرد. ما لم تطره الكرسف عنها. فان ترهة الكرسف، مادامى كه سيلان نكرده است از خلف، تجاوز نكرده است وضو مىگيرد. اعم از اينكه قمس كرده باشد يا قمس نكرده باشد. در هر دو صورت وضو مىگيرد. متوسطه باشد يا قليله باشد يا كثيره باشد عبارت اخرى. اين دو تا را مىگيرد. هم متوسطه را ميگيرد، هم قليله را مىگيرد كه فقط وضو بگيرد. سؤال؟ مىگويد فان كان الدم فى ما بينها و بين المغرب من خلف الكرسف فالتتوضء و تصلى عند كل وقت صلاة. سيلان ندارد يك وضو بگيرد در وقت هر صلاة. سيلان نمىكند اما پنبه خيس شده است كه استحاضه متوسطه است. يا اينكه اصلا به چيزى كه هست، به دم فرو نرفته است. هر دو تا وضو مىگيرد. اين روايت فرموده است، اين فقرهاش دلالتى ندارد بر آنى كه مشهور گفتهاند. اين دلالت مىكند مادامى كه دم سيلان نكرده است وضو مىگيرد. و اما آن دومى، و ان تره الكرسف عنها فصال الدم وجب عليه الغسل. غسل واجب مىشود و ان ترهة الكرسف فصال الدم وجب عليه الغسل. فان ترهة الكرسف عنها و لم يصل الدم فالتتوضء. اگر انداخت، دم نيامد بيرون وضو بگيرد. خوب مشهور در استحاضه قليله مىگويند بايد پنبه باشد. با پنبه آلوده بشود ولكن در آن نرود. سيلان نكند، ولكن در صورتى كه پنبه دارد. اگر پنبه فرو در آن مىرود خون، آن متوسطه است. پنبه نداشتن ملاك تشخيص استحاضه نيست كه قليله است يا متوسطه؟ مشهور آنهايى كه زن پنبه گذاشته است در آن حال تشخيث مىدهند كه معيار قليله اين است كه دم به پنبه بخورد، خيس نشود. متوسطه اين است كه خيس بشود، يعنى در آن برود دم ولكن نفوذ كند ولكن خارج نشود. سيلان نكند، تجاوز نكند. كثير اين است كه به پنبه خورده است، فرو هم رفته است، و سيلان هم كرده است. اين هم كثير. اين روايت مطابق با آن فتواى مشهور نيست. صاحب الحدائق قدس الله نفسه الشريف به اين صحيحه اين اشكال را كرده است. الظاهر و الله العالم نه اين صحيحه دلالت دارد به فتوى المشهور. چرا؟ براى اينكه وقتى كه زن كرسف را انداخت، اصل دم بيرون نيامد. خوب دم بيرون نيامد اين معلوم مىشود كه استحاضه قليله است. يعنى اگر پنبه مىگذاشت فقط پنبه خون به او مىخورد. در آن فرو نمىرفت. چونكه اگر در آن مىرفت، چونكه الان پنبه ندارد آنى كه در آن فرو مىرفت مىآيد بيرون. مىآيد خارج فرج. چونكه در آن كه نفوذ مىكند دم، اين بواسطه حركت دم است ولو حكم بطيع. وجود دم و حركت بطيعه وقتى كه كرسف را انداخت، دم بيرون نيامد معلوم مىشود قليله است. يعنى پنبه هم بگذارد در پنبه فرو نمىرود.
اما در صورتى كه سيلان بكند به خارج بيايد وجب عليه الغسل. متوسطه مىشود. چونكه اگر پنبه داشت اين مىرفت در پنبه. وجب عليه الغسل، يك غسل واجب مىشود. اما اگر جورى است كه پنبه هم بگذارد مىآيد بيرون او كثيره است. بدان جهت در ذيل حديث اينجور دارد، يك دفعه ديگر اين ذيل را مىخوانم، مىگويد بر اينكه فان ترهة الكرسف عنها فصال الدم وجب عليه الغسل. نه اغسال ثلاث. غسل يعنى طبيعى الغسل. و ان ترهة الكرسف عنها و لم يصل الدم فلتتوضء و لتصلى و لا غسل عليها. يعنى يك غسل هم نيست. قليل است. و ان كان الدم، ذيل اين عبارت است كه عبارت سومى مىشود، و ان كان الدم اذا امسكة الكرسف يسير من الكرسف. اگر دم جورى سيلان مىكند كه اگر كرسف هم بگذارد از خلف كرسف سيلان دارد دم. آن چكار بكند؟ اگر اينجور بوده باشد، دم سيلان پيدا مىكند فان عليها ان تغتسل كل يوم و ليل ثلاث مراة. سه غسل مستحاضه كثيره مىشود. و تحتشى و تصلى و تغتسل و تصلى. اين ذيل هر سه قسم را دارد. بدان جهت زن اگر پنبه نگذارد فقط يك قطرهاى خارج بشود به خارج فرجش آن متوسطه است. چونكه معلوم مىشود قطنه مىگذاشت حركت مىكرد به جوفش مىرسيد و اما اگر قطنه را نمىگذاشت، چيزى هم خارج نشد. هيچ قطرهاى هم به خارج فرج نيامده است. ولكن در فضاء فرجش هست، آن قليله است و اما جورى است كه نه، دم همين جور مىآيد. قطنه هم بگذارد جريان دارد، تجاوز مىكند. آن كثير است، اين نسبت به اين اخيرى كه دلالتش پر واضح است. بعله، مسلك مشهور هم همين است و اما آن فقره ثانيه كه خودش را مىبندد غسل مىكند، اگر تا مغرب خون خارج نشد، سيلان كرد از خلف كرسف وضو مىگيرد او اطلاق دارد اعم از اينكه به جوفش برود يا نرود. اين جوفش برود تقييد مىشود. برود يا نرود، به آن صحيحه و هكذا صحيحه زراره كه خوانديم كه اگر قمس بشود قطنه با او بايد يك غسل بكند. با او تقييد مىشود و ممكن است آن صدر هم حكم ظاهرى باشد. چونكه وقتى كه آن خون سيلان پيدا نكرد از خلف كرسف، احتمال مىدهد كه اصلا در جوف كرسف هم نرفته است. همان استسحاب قلة الاستحاضه مىكند و وضو مىگيرد. ممكن است حكم ظاهرى بشود قيد نداشته باشد، چونكه بسته است معلوم نيست كه چه جور مىشود. استسحاب حالت سابقه را مىكند كه نه، فرض كنيد مستحاضه كثيره در جوف قطنه خون نرفته است. مستحاضه متوسطه نيست. وضو هم كه قطعى است. وضو هم كه قطعى است. متوسطه باشد بايد وضو بگيرد، قليله هم باشد بايد وضو بگيرد. آن قطعى است، استسحاب اثر ندارد به اينكه قليله نيست. چونكه قطعا به خون خورده است، شك مىكند به اينكه نفوذ كرده است يا نكرده است، استسحاب مىگويد كه متوسطه نيست. يا حكم ظاهرى است يا اگر حكم واقعى است، اطلاق است از اطلاقش رفعيت مىشود. قد ظهر من ما ذكرنا، صحيحه معاوية ابن عمار و صحيحه زراره و هكذا از اين صحيحه به اين بيانى كه گفتيم آنى كه مستحاضه قليله است، يعنى پنبه هم بگذارد در آن خون نمىرود. فقط خون به پنبه مىخورد. پنبه را بردارد هم خون خارج نمىشود. ولو يك نقطهاى. خارج نمىشود، اين قليله است يك وضو مىگيرد به كل صلاة. اين قول مشهور است، هيچ استفادهاى از اين روايت كما ذكرنا دغدغهاى نيست.
انما الكلام اين است كه در بعضى روايات به اين بيانى كه گفتيم، در بعضى روايات مطلقا فرموده است كه مستحاضه سه غسل مىكند. هيچ قيدى هم ندارد كه قليله است يا كثيره است. خوب مىدانيد به اين صحيحهها كه گفتيم، به اين رواياتى كه گفتيم از اطلاقات رفعيت مىشود. سه غسل مىشود در صورتى كه قليله نباشد. قليله باشد يك وضو كافى است. چونكه مطلقات است، مثل چه روايتى؟ مثل اين روايتى كه خدمت شما عرض مىكنم، در اين موثقه زراره است. موثقه فضيل و زراره، روايت دوازدهمى است در باب مستحاضه. در باب اول استحاضه است. و باسناد الشيخ عن على ابن حسن فضال كه گفتيم سند معتبر است و سابقا گفتيم صحيح. على ابن فضال فضال هم نقل مىكند عن محمد ابن عبد الله ابن زراره، نوه زراره كه گفتيم درست است و ثقه. عن محمد ابن ابى عمير، عن عمر ابن ازينه عن فضيل و زراره. عن احدهما عليه السلام. قال المستحاضه تكوف عن الصلاة ايام اقرائها. ايام حيضش را ترك مىكند صلاة را. و تحتاة بيوم و يوميمين كه استظهار مىكند. اعمال حيض را مراعات مىكند. نماز نمىخواند، تروك حائض را هم ترك مىكند. ثم تغتسل كل يوم و ليله، ثلاث مراة. اين مستحاضه بعد از او سه غسل مىكند. ديگر تفسيرى ندارد، قليله، كثيره، مطلقا. حمل مىشود به غير قليله. كما اينكه حمل مىشود به غير متوسطه، قيد مىخورد. و مثل اين است معتبره اسماعيل ابن عبد الخالق. آن روايت پانزدهمى است، قال سألت ابا عبد الله عليه السلام ان المستحاضه، كيف تصنع؟ اذا مذا وقت طهر الذى كان يطهر فيها، قال فتأخر الظهر كان فى وقتها يك غسل مىكند. ثم يك غسل ديگر مىكند براى فجر هم يك غسل مىكند. اينها را تقييد مىكنيم به اين روايات و به مثل صحيحه يونس ابن يعقوب. در اين باب روايت يازدهمى است. و باسناد الشيخ عن سعد ابن عبد الله، عن احمد ابن محمد، عن محمد ابن عمر ابن سعيد زياد، رضوانالله عليه عن يونس ابن يعقوب. روايت من حيث السند صحيحه است. قال قلت لابى عبد الله عليه السلام، امرئة رأة الدم فى حيضها حتى جاوز وقتها، مطا لينبقى ان تصلى. قال تنظر عدة هل التى كان تجلس، ثم تستظهر و عشرة ايام چونكه احتمال قطع مىدهد قبل از ده روز همهاش حيض مىشود. فان رأة الدم سبيبا. اگر بعد از ده روز دم سبيبى ديد يعنى دمى كه مىريزد. سيلان دارد. سيلان قوى دارد، فالتغتسل فى وقت كل صلاة. اين پس تقييد مىكند آن روايات متعدده را. آن سه غسل عند وقت كل صلاة، مال آن زنى است كه دم سبيب ببيند. يعنى آن زنى كه دم سيلان دارد مىريزد. بدان جهت در ما نحن فيه اين اشكالى ندارد. انما الكلام باقى مىماند در دو مطلبى كه در ما نحن فيه است. يكى خلاف مشهور ابن ابى عقيل رضوان الله عليه ايشان ملتزم شده است كه در مستحاضه قليله كه مشهور مىگويند هيچ چيز واجب نيست. نه غسل واجب است نه وضو. اگر فرض كنيد مستحاضه قليله نواقض وضو از او صادر بشود، مثل اينكه از حيضش كه غسل كرد بعد از او رفت توالت رفت، در آمد اين مىخواهد نماز بخواند بايد وضو بگيرد. چونكه حدث دارد. ناقض الوضو دارد. اما آن وقتى كه غسل كرد، يك وضو گرفت بعد هم توالت نرفت. مىخواهد بعد شب نماز بخواند. با همان حال نماز ميخواند. اين ولو مستحاضه است، مستحاضه قليله خودش از نواقض وضو نيست. موجب وضو هم نمىشود. اگر موجبات وضو و نواقض الوضو صادر شده است از مستحاضه وضو مىگيرد، والاّ نه غسل مىخواهد نه وضو مىخواهد. اين مسلك ايشان است. ايشان يك چيز ديگر هم دارد، فرقى ما بين مستحاضه متوسطه نگذاشته است در ظاهر كلامش. اگر مستحاضه دم حيضش به پنبه فرو برود اعم از اينكه خارج بشود از پنبه يا خارج نشود، براى هر صلاة يك غسل بايد بكند. براى هر صلاتى يك غسل بكند، وضو واجب نيست، اما بايد يك غسل بكند. فرقى هم ما بين متوسطه و كثيره نيست. اين در حقيقت مستحاضه قليله را حذف كرده است از حدث و متسحاضه متوسطه را هم لاحق به مستحاضه كثيره كرده است در حكم. اين كلام ايشان است. ايشان چرا اين حرف را ملتزم شده است؟ ايشان به رواياتى تمسك كرده است، فرموده است اينها مىگويد غسل بكند. آن وقتى كه سقب الدم، (يعنى سوراخ كرد) رواياتش را خواهيم خواند. اذا سقب الدم فالتغتسل. غسل مىكند.
در بعضى اين روايات داشت كه اگر سقب نكند وضو بگيرد براى هر صلاتى. ايشان فرموده است اين وضو، همان وضو متعارف است كه مردم مىگيرند. يعنى اگر در اين روايات كه مىگويد وضو بگيرد بر هر صلاتى يعنى حدث ندارد. ناقض الوضو دارد، وضو بگيرد، ندارد كه خوب هيچ. اينكه انسان مىگويد براى نمازش انسان بايد وضو بگيرد، ولو ناقض وضو صادر نشده باشد، وضو بگيرد يعنى در صورتى كه ناقض دارد. و ديگران حرف ايشان را توجيح كردهاند كه اين حرف مقتضاى اين امر به وضو در اين روايات است و ما بين ادلهاى كه نواقض الوضو را حصر مىكند. به بول و غايط و ريح و خروج المنى كه اينها ناقض هستند. يكى هم اغما. اينها ناقض هستند. رواياتى كه نواقض الوضو را حصر به آنها كرده است، در آنها دم استحاضه ذكر نشده است. جمع ما بين آنها و ما بين امر به وضو در اين صحيحه معاوية ابن عمار و صحيحه حسين ابن نعيم صحاف كه براى عند كل وقت وضو بگيرد، مقتضايش اين است كه يعنى ناقض الوضو داشته باشد. اگر ناقض الوضو داشته باشد، وضو بگيرد. و اما اگر ناقض الوضو ندارد، همين جور نماز بخواند. اين فرمايشى است كه ابن ابى عقيل از او نقل شده است و توجيح فرمايش ايشان هم به اين نحو است كه خدمت شما عرض كردم، ولكن اين قول سخيف است. چرا؟ براى اينكه امام عليه السلام در صحيحه معاوية ابن عمار اينجور مىگويد، مىگويد روايت اولى است در باب صحيحه. دارد بر اينكه، و ان كان الدم لا يسقب الكرسف. دمش آن قطنه را سوراخ نمىكند. فرو نمىرود. در اين صورت توضء و دخلة فى المسجد. هم به مسجد داخل مىشود، هم وضو مىگيرد. و صلة كل صلاة بوضو. ان كان الدم لا يسقب الكرسف توضء. ظاهر روايت اين است كه وجوب الوضو متفرع است به عدم سقب الدم. كه اگر سقب الدم ندارد بايد لكل صلاة وضو بگيرد. در اين صورت توضء و دخلت المسجد و صلة كل صلاة بوضو. حتى داخل مسجد كه مىشود باز هر صلاتى كه در مسجد مىخواند در آن زمان به وضو بايد بخواند. حتى صلاة مستحبى. اين كالصريح است كه اين وجوب الوضو لصلاة متفرع بر عدم سقب الدم است نه متفرع است بر حدوث ناقص كه بول كرده است توالت رفته است. متفرع بر اين است، و به عبارت اخرى قضيه شرطيه ظاهرش اين است كه جزا مترتب بر حصول شرط است. اينجا هم وجوب الوضو لكل صلاة توضء مترتب بر چه چيز است؟ عدم سقب الدم است كه فرو نرود در پنبه. اين معنايش اين است. اين ظاهرش اين است كه خود دمى را كه آن قطنه را سوراخ نكرده است، فرو نرفته است موجب الوضو است. خوب اين را در نواقض ذكر نكردهاند، اينجا ذكر كردهاند. چونكه آن نواقض الوضو در آن رواياتى كه همهاش ذكر شده است، نگاه بكنيد آنها مال مرد است. خطاب به مرد است. لا ينقض الوضو الا ما يخرج من طرفيك اسفليك، خطاب به مرد است، الاّ ما ترك مخرج من طرفيك اسفلين الذين انعم الله بهما عليك كه اگر مسبوق بودن آخر انسان بود ديگر بعله، انعم الله بهما عليك. خوب مرد كه استحاضه ندارد. در مرد همين جور است ديگر. غالب و جلّ آن روايات كه حصر شده است در آنها نواقض الوضو خطاب به زن است. و لذا حيض را هم ذكر نكردهاند. نفاس را هم ذكر نكرده است در آن روايات. باب وجوب سابقا گذشت كه حيض و نفاس حدث است. ناقض وضو است.
استحاضه مثل حيض و نفاس ذكر نشده است در آن روايات. آن رواياتى كه خطاب به مرد نيست، شايد يكى، دو روايت يا سه روايتى باشد اطلاقات آنها تقييد مىخورد، كما اينكه در بعضى روايات نواقض آنها ذكر نشده است.
سؤال؟ خطاب مىكند لا ينقض الوضو الاّ ما خرج من طرفيك. اگر مىگفت الا ما ترك من الحيض، مرد عصبانى ميشد من كه حيض نمىشوم. مگر مقروض باشم به مردم. روى على هذا الاساس در آن روايات دلالت به آنها نيست بدان جهت آن روايات ديگر كه در بعضى نواقض ذكر شده است از اطلاق آنها هم رفعيت مىشود. مىماند در ما نحن فيه كلامى كه مرحوم از محقق خراسانى نقل شده است آن كلام و بعضىها هم فرمودهاند كه شايد ابن الجنيد هم كه فتوايى دارد، ابن جنيد هم فتوايش عبارت از اين است كه، فرقى ما بين استحاضه قليله و متوسطه نيست، هر دو بايد غسل بكنند يك غسل را. شايد مراد ابن جنيد هم همان حرف بوده باشد. تا حال اينجور مىگفتيم، مىگفتيم ملاك قليله بودن و متوسطه بودن و كثيره بودن فقط نفوذ دم به پنبه و گذشتن دم از پنبه يا خوردن دم به پنبه بود كه نفوذ نكند. ملاك اين بود. ايشان اينجور فرموده است در رساله امام رضوان الله عليه، آنجور كه نقل كردهاند. ايشان فرموده است بر اينكه اگر دم دمى بوده باشد اوصاف حيض را دارد، استحاضه اوصاف حيض را دارد، آن دم اگر تجاوز از كرسف كرد، سه غسل واجب است. تجاوز از كرسف نكرد، يك غسل واجب است. يعنى استحاضه قليله در صورتى كه دم ذات اوصاف حيض بوده باشد، ملحق به متوسطه است. دم اگر از كرسف تجاوز كرده است، سيلان كرده است، سه غسل. نكرده است، يك غسل بايد بكند. فرقى نمىكند فرو رفته باشد يا نرفته باشد. و اما اگر دم صفرة باشد. اوصاف استحاضه را دارد. آن را ببين اگر دم خيلى است، يعنى عرفا، نه سيلان. ممكن است پنبه تجاوز كرده است ولكن كم است. ولو سيلان كرده است. چونكه عرفا كم است، فقط وضو مىخواهد و اما عرفا زياد شد، شرشر مىآيد، آنجا سه غسل بايد بكند. يك غسل نيست. وقتى كه دم صفرة شد. دم وقتى كه صفرة شد يك غسل نيست. اگر دم كم است، مىگويد دم كمى مىآيد. اينجور باشد وضو بگيرد. و اگر بگويند بابا خيلى خون ريزى مىكند، اصفر است ولكن سه غسل بايد بكند. اين را ايشان ملتزم شده است و دليلش هم اين موثقه سماعه است. آن موثقه سماعه اين است، در باب يك از ابواب المستحاضه روايت ششمى است. محمد ابن يعقوب عن محمد ابن يحيى، عن محمد ابن الحسين عن عثمان ابن عيسى كه شيخ توثيق كرده است در عده، عن سماعة ابن مهران قال، قال المستحاضه كه مزمره بودن هم اشكال ندارد در سماعه. قال، قال المستحاضه اذا فقب الدم الكرسف وقتى كه دم كرسف را سوراخ كرد اغتسلة لكل صلاتين. براى هر دو نماز يك وضو مىگيرد و لفضل غسلا. و ان لم يجز الدم الكرسف. اگر دم كرسف را نگذشت، سقب يعنى تجاوز كرد، و ان لم يجز، سقب را تا به حال قمس ميگفتيم در روايات. اينجا به معنا تجاوز است به قرينه ذيل.
اذا سقب الدم الكرسف اغتسلت لكل صلاتين و الفجر غسلا. سه غسل مىشود و ان لم يجز الدم الكرسف. دم از كرسف نگذشت. معلوم مىشود كه آن سقب به معنا گذشتن بود. نگذشت فعليه الغسل لكل يوم مرة و الوضو لكل صلاة. بر هر صلاتى هم وضو مىگيرند. چه دم فرو برود به كرسف يا نرود. چونكه سقب نكرده است، نگذشته است. پس فرموده است، و ان اراد زوجها ان يعطيها فحين يغتسل. هذا اذا كان الدمها ابيط. اين در صورتى است كه دم اوصاف حيض دارد. اگر دم گذشته است، سه غسل بايد بكند. اگر تجاوز نكرده است، چه به پنبه فرو رفته باشد، چه نرفته باشد يك غسل مىكند، با وضوئات. هذا كان اذا الدم ابيط.
اگر شماها در بعضى حواشى عروه كما اينكه همين جور است، مرحوم قمى رضوان الله عليه ديدهام دارد كه احوط اين است كه مستحاضه قليله اعمال مستحاضه متوسطه را بكند. اين روى همين است. كه همين است كه اگر جواز نكرده است، نگذشته است، غسل مىكند براى هر روزى. بعد اين دارد كه هذا كان دمها ابيط و ان كانت صفرة ولكن دمش صفرة بوده باشد فعليه الوضو. بايد وضو بگيرد. خوب مطلق است ولو كثيره باشد. فرموده است ايشان محقق خراسانى رضوان الله عليه فرموده است بر اينكه از اين اطلاق رفعيت مىشود، مقيد مىشود به آنجايى كه صفرة عرفا خيلى زياد نباشد. والاّ اگر زياد بايد سه غسل مىكند. چرا؟ رواياتش را ذكر كرده است كه انشاء الله فردا.
|