جلسه 878
* متن
*
بسم الله الرحمن الرحيم.
موضوع درس: درس خارج فقه بحث طهارت.
شماره نوار:878
نام استاد: آيت الله تبريزى.
تاريخ:1373
توسط دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم واحد صوت.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم، بسم الله الرحمن الرحيم.
عرض كرديم در باب استحاضه قليله، قولى نقل شده است، مرحوم حكيم در مستمسك از رساله استادش نقل مىكند. و ربما اين كلام از مرحوم محقق خراسانى يعنى صاحب الكفايه است. در آن رسالهاى كه دارد در كتاب الطهاره. اين قول عبارت از اين است اگر دم استحاضه به وصف الحيض بوده باشد، دم، دم استحاضه است ولكن اوصاف استحاضه را ندارد. اين دم اگر از قطنه تجاوز بكند، و سيلان پيدا كند يجب على المرئه الاغسال الثلاث للفجر و الظهرين و العشائين و اما اگر دم، تجاوز از اين قطنه نكند، سيلان نداشته باشد. اعم از اينكه در قطنه فرو برود، ولكن خارج نشده است. سيلان نكرده است كه استحاضه متوسطه عند المشهور است يا اصلا به خود قطنه به باطن قطنه نرسيده است دم. فقط به خارج اصابت كرده است كه استحاضه قليله است عند المشهور. اينجور بوده باشد اين بايد غسل كند هر روز يك مرتبه و براى هر صلاتى وضو بگيرد كه كانّ اگر دم به وصف الحيض است، استحاضه قليله عند المشهور كه غسل ندارد، او درست نيست. دم اگر مع اوصاف شد، استحاضه دو قسم است. دم اگر تجاوز كرد و سيلان كرده است از قطنه عليها الاغسال الثلاث. و اگر تجاوز نكرده است چه فرو برود، چه فرو نرود، غسل واحد و الوضو لكل صلاة است. و اما اگر دم به وصف الاستحاضه باشد، دم اصفر بوده باشد، او اگر خيلى زياد بشود سه غسل دارد. نه زياد نشود، كثير بشود يعنى عرفا، نه از قطنه سيلان كند. نه اگر سيلان كرد خون كم است. عرفا خون زياد بوده باشد كه مىگويند به نظيف افتاده است. خونريزى افتاده است، اينجور باشد و صفرة باشد سه غسل. نباشد براى هر صلاة يك وضو. ديگر صحبت غسلى نيست.
در جايى كه دم به وصف صفرة بوده باشد قليل بوده باشد عرفا غسل ندارد، وضو دارد و اگر كثير بشود عرفا سه غسل دارد. در دم صفرة ديگر يك غسل نيست. يا اغسال ثلاث است اگر عرفا زياد باشد يا هيچ غسلى نيست فقط وضو است اگر كم بوده باشد عرفا. اين تفسير را دادهاند. خوب اين تفسير شاهد مىخواهد، دليل مىخواهد. عرض كرديم اين دليل را، اين تفسير را استفاده كردهاند از اين موثقه سماعه، اين موثقه سماعه كه وارد است در باب مستحاضه، در ابواب مستحاضه روايت، روايت ششمى بود. محمد ابن يعقوب، عن محمد ابن يحيى، عن محمد ابن حسين ابن خطاب اشعرى رضوان الله عليه، ان عثمان ابن عيسى كه ثقه است، در عده شيخ توثيق كرده است، عن سماعه. قال، قال المستحاضه. اين مزمر بودن هم در سماعه ضررى ندارد كما ذكرنا. المستحاضه اذا سقب الدم الكرسف. وقتى كه خون مستحاضه تجاوز كرد از كرسف، سقب يعنى تجاوز پيش اين قائل. اغتسلت لكل صلاتين كه هر دو صلاة يك غسل مىخواهد و للفجر غسل كه ثلاثة اغسال مىشود. و ان لم يجز الدم الكرسف. اين شرطيه در مقابل اولى است. اگر دم از كرسف تجاوز نكرد، يعنى نگذشت. همان عدم سيلان است. سيلان نكرد. پس معلوم مىشود اذا سقب به معنا تجاوز سيلان بود. اگر سيلان بكند، سه غسل، اگر سيلان نكرد فعليها الغسل لكل يوم مرة يك غسل و الوضو لكل صلاة. براى هر صلاة هم يك وضو مىگيرد كه همان استحاضه متوسطه. ولكن اين مستحاضه متوسطه كه اين عمل را اتيان مىكند اين مىفرمايد و ان لم يجز الدم الكرسف. دم كرسف را نگذرد. اين دو تا حالت دارد. يك حالتش
مستحاضه متوسطه است كه دم فرو رفته است به قطنه ولكن خارج نشده است. يك حال اين است كه اصلا در قطنه وارد نشده است خون فقط به كنار قطنه خورده است. فان لم يجز. نگذشته است ديگر. در هر دو صورت يك غسل دارد و الوضو لكل صلاة. هذا اذا كان دمها ابيط. اين در صورتى است كه دمش وصف حيض داشته باشد. و ان كان صفرة فعليه الوضو. اگر صفرة بوده باشد او فقط وضو مىخواهد. اين روايت ذيلش مىگويد كه دم اصفر فقط وضو مىخواهد. منتهى اطلاق دارد. اعم از اينكه اين صفرة كثير بشود يا قليل بشود. اين صفرة را حمل مىكنيم به قليل عرفى. به قليل عرفى بايد نقل كنيم. چرا؟ حمل كنيم اين روايت را به آنجايى كه صفرة عرفا قليل بشود. مختصرى صفرة خارج شد، ولو از پنبه خارج شد، ولكن صفرة كم بود. آنجور سيلان قوى نداشت. اگر اينجور بوده باشد، يك وضو مىخواهد. كثير بشود سه غسل مىخواهد. چرا؟ چرا بايد در صفرة تفسير بدهيم. چونكه در مستحاضهاى كه دم اصفر مىبيند رواياتى ديگرى هم هست. آن روايات مىگويد بر اينكه مستحاضه ولو دم صفرة را مىبيند بايد سه غسل كند. آن كدام روايات است؟ يكى صحيحه عبد الرحمان ابن حجاج است. اين صحيحه عبد الرحمان ابن حجاج در باب پنج از ابواب النفاس روايت دومى است.
كلينى نقل مىكند عن محمد ابن يحيى، همان عطار، عن محمد ابن الحسين همان ابن الخطاب اشعرى. اين يك سند. و عن محمد ابن اسماعيل عن الفضل ابن شازان دو سند، جميعا عن صفوان ابن يحيى عن عبد الرحمان ابن حجاج. روايت من حيث السند صحيحه است. اولش هم دو سند دارد تا صفوان قال سألت ابا ابراهيم عليه السلام ان امرئة نفسة. زنى نفاس شد. يعنى بچه زاييد و نفاس شد. فمكثت ثلاثين او اكثر. سى روز سد كرد، خون مىآمد. نماز هم نمىخواند. ثم تطهرة و صلة. بعد از سى روز يا بيشتر پاك شد، اين هم شروع كرد غسل كرد و نمازش را خواند. ثم رأة الدم او صفرة. بعد از اينكه از خون قطع شد دوباره خون ديد، يا صفرة ديد. قال ان كانت صفرة فالتغتسل و لتصلى و لا تمسك عن الصلاة. حمرة باشد، چونكه اقل طهر گذشته است مسئله احتمال الحيض است كه ايام عادتش بوده باشد، حيض است. يا اوصاف داشته باشد بايد حيض حساب بكند. اما اگر صفرة بوده باشد، ان كانت صفرة فالتغتسل و تصلى و لا تمسك عن الصلاة. بعد از ديدن خون ثانى غسل كند. اين غسل، غسل استحاضه است. معنايش اين است كه صلاة مستحاضه به غسل مىشود. اين يك روايت داشته باشيد.
باز روايت ديگرى هست، آن روايت هم وارد است در حامل كه دم مىبيند. آن روايت موثقه اسحاق ابن عمار است. موثقه اسحاق ابن عمار سابقا گفتيم در باب سى از ابواب الحيض روايت، روايت ششمى است و عنها يعنى شيخ باسناده عن حسين ابن سعيد، عن فضاله عن اب المغرى كه حميد ابن مسنى است رضوان الله عليه، عن اسحاق ابن عمار، قال سألت ابا عبد الله عليه السلام، عن المرئة الحبلا ترَ الدم اليوم و اليومين. كه سابقا هم گفتيم اين حكم ابتداء دم را مىگويد. ان المرئة الحبلا ترَ الدم اليوم و اليومين. قال ان كان دما ابيط، اگر دم ابيط بوده باشد، خوب آن علامت حيض است احتمال استدامه مىدهد، نماز نخواند. فلا تصلى ذيلك يومين. ديگر نماز نخواند. در آن دو روز نماز نخواند و ان كانت صفرة فالتغتسل عند كل صلاتين. هر وقتيكه دو نماز مىخواند بايد يك غسلى بكند. اين هم دلالت مىكند كه صفرة غسل دارد. چه قليل بوده باشد، چه كثير بوده باشد. يعنى صفرة خيلى با فوران بيايد يا بدون فوران بشود. قليل بشود. اين دو تا صحيحه، معارضه مىكند با آنى كه در ذيل موثقه سماعه است. فرمودهاند بر اينكه شاهد جمع دارد. قرينه بر جمع است. آن قرينه بر جمع چيست؟ اين روايت محمد ابن مسلم است. يعنى آنجايى كه صفرة كم است عرفا وضو، مفهومش اين است كه اگر زياد بوده باشد غسل. اخذ به اخبار غسل مىشود. بدان جهت در صفرة اين تفسير است كه عرفا كم باشد وضو والاّ غسل. (سه غسل).
آن روايت، روايت شانزدهمى است و عنه عن ابيه، كلينى نقل مىكند عن على ابن ابراهيم از پدرش عن بعضى رجاله عن محمد ابن مسلم عن احدهما عليه السلام. سألته عن الحبلا قد استبان حملها. ديگر معلوم است كه حامله است، پيدا است.ترى ما ترَ الحائض من الدم. قال تلك الحراقه من الدم. ان كان دما احمر كثيرا اوصاف حيض داشته باشد فلا تصلى، حيض است. محكوم به حيض است و ان كان قليلا اصفر فليس عليها الاّ الوضو. اگر اصفر قليل بايد فقط وظيفهاش وضو است. پس آن رواياتى كه مىگفت اصفر وظيفهاش غسل است حمل مىشود به آنچه قليل نباشد. خوب اينجور مىشود. ديگر تنافى از بين مىرود. بدان جهت اين قليل هم قليل عرفى است چونكه ان كان قليلا، احمرا، كثيرا، كثير عرفى است، در حيض ديگر كثرت در باب مستحاضه كه ملاك نيست. دما احمرا، كثيرا چه جور است، اين صفرة كثير است. اگر صفرة قليل باشد وضو، اگر قليل نباشد به مقتضاى آن روايات و آن تقييد بايد غسل بكند. اين دليل آن كسى است كه با مشهور مخالفت كرده است در مستحاضه قليله كه مشهور مىگويند مستحاضه قليله نگاه به رنگ دمش، اوصاف دمش نمىشود. بعد از اينكه معلوم شد استحاضه است. اگر قطنهاى كه گذاشته است، آن قطنه به او دم رسيده است، فرو نرفت، قليله است، وضو مىگيرد لكل صلاة. فرو رفت خارج نشد، يك غسل هر روز مىكند براى هر صلاتى هم وضو مىگيرد. سيلان پيدا كرد و دم خارج شد، لكل صلاتين و للفجر غسل مىكند. اين فتواى مشهور است. منتهى با اين غسلها وضو مىخواهد يا نه، خواهيم آمد. براى اينكه معلوم بشود كه در ما نحن فيه اين قولى كه نقل كرديم، دم اصفر باشد يا احمر، نمىشود به اين قول اعتبار كرد. و الوجه فى ذالك اين است كه اين روايت محمد ابن مسلم مرسله است. اينجور بود بر اينكه عنه، عن على ابن ابراهيم عن بعضى رجاله، عن محمد ابن مسلم. بعضى مشايخى كه پدر على ابن ابراهيم، يعنى ابراهيم ابن هاشم نقل كرده است ضعفا هستند، على ما فحصنا. ضعفا هستند عند الكل شايد اين بعضى رجالش از همانها بوده باشد. اين روايت حجيتى ندارد. وقتى كه حجيت نشد، قرينه نمىشود. قرينه كه نشد، حرف مشهور تمام مىشود. حرف مشهور چيست؟ چونكه آن موثقه سماعه با صحيحه عبد الرحمان ابن حجاج كه مىگويد غسل كند مستحاضهاى كه دم اصفر دارد و با آن موثقه اسحاق ابن عمار كه مىگويد دم اصفر ديده است، غسل بكند نمازش را بخواند موثقه سماعه با اين دو صحيحه معارضه مىكند. يكى مىگويد وضو بگيرد، يكى مىگويد غسل بكند. تساقط مىكنند، رجوع به مطلقات مىشود. مطلقات اين است كه مستحاضه اگر خونى ببيند، آنجا قيد صفرة و حمرة نبود، سقب بكند قطنه را يك غسل مىخواهد مع الوضو لكل صلاة. سيلان داشته باشد، از خلف القطنه لك صلاتين غسل مىكند و للفجر غسلا. و اگر نه، سقب نكرده است اصلا دم. يعنى در پنبه فرو نرفته است براى هر صلاتى كه وضو مىگيرد به آن رواياتش اطلاقش اخذ مىكنيم و فتواى مشهور زنده مىشود.
ولكن در ما نحن فيه مطلبى هست، اين كلمه سقب كه در موثقه سماعه هم وارد شده بود كه اينجور بود، المستحاضه اذا سقب الدم الكرسف اغتسلة لكل صلاتين و لكل غسلا و للفجر غسلا. ما سقب را به معنا تجاوز گرفتيم اينجا. به قرينه چه؟ به قرينه اينكه و ان لم يجر الدم الكرسف. چونكه در شرح ديگر ثانيه گفت اگر دم كرسف را نگذشته است. يك غسل مىكند لوضوء كل صلاة. پس معلوم مىشود كه سقب آنجايى بود كه تجاوز كند. اين كلمه سقب معناى ظاهرىاش همان سقب الدم الكرسف يعنى در قطنه فرو رفته است. اما از قطنه خارج شده است، به او دلالت نمىكند. چرا؟ چونكه سقب در لغت به معنا خرق است. پاره كردن است. سقب در لغت به معناى همين است. اين مىگويند رأى ساقب. يعنى به واقع فرو رفته است. رأيى است كه نفوذ در واقع دارد. نه اينكه از واقع هم راه باز كرده است رفته است بيرون. نجم ساقب، يعنى نجمى كه خرق مىكند ظلمت را. وقتى كه حبوط مىكند نجم به حبوطش سقب مىكند ظلمت را. سؤال؟ سوراخ كردن نه اينكه راه باز كردن.
ساقب معنايش اين است كه پنبه را سوراخ كرده است يعنى در آن فرو رفته است اما راه باز كرده است به اين معنا نيست. بدان جهت مشهور مىگويند تجاوز و سقب اى القمس فى القطنه يكى هم عدم القمس. دم طهارت قمس فى القطنه نمىكند. مىگويد لم يذكر. و اما اگر در پنبه فرو رفت سقب مىشود، وقتى كه سقب شد از او تعبير به قمس مىكنند. و تجاوز هم اجابت از گذشتن است. و تجاوز الميقات يعنى گذشت. پشت سرش ماند. اين دم گذشت از كرسف، يعنى كرسف پشت سر دم مانده است. راه باز كرده است، همان سيلان مىشود. اين مسلك مشهور است. روى اين مسلك مشهور در اين روايتى كه در موثقه دارد، اذا سقب الدم الكرسف اغتسلة لكل صلاتين، اين سقب يك قيد دارد. سقب و تجاوز. چونكه در رواياتى كه متقدمه سابقا خوانديم، سقب و تجاوز. در آن روايات گفت كه تجاوز كند سه تا غسل دارد. اينجا هم در شرطيه ثانيه و ان لم يجز الدم الكرسف. معلوم است كه قيد تجاوز را دارد. ان سقب اين اطلاق سقب تقييد مىشود بالروايات متقدمه و به مفهوم شرطيه ثانيه كه در خود موثقه است. آن وقت مىماند آن دمى كه لم يسقب، اصلا فرو نرفته است، او حكمش فقط وضو است لكل صلاة كه در صحيحه معاوية ابن عمار گذشت. گفتيم در صحيحه حسين ابن نعيم صحاف گذشت كه گفتيم او فقط وضو مىخواهد. بدان جهت در ما نحن فيهى كه هست، در ما نحن فيه آن ذيل كه دارد و ان كانت صفرة فليسها لها الاّ الوضو آن صفرة را مشهور به قرينه صحيحه معاوية ابن عمار و صحيحه حسين ابن نعيم صحاف حمل كردهاند به قلت الدم. عادتا و نوعا وقتى كه زن دم استحاضه مىبيند كه استحاضه بودنش متيقن است و خودش هم خيلى كم باشد، دم فاسد مىشود، همان زرد رنگ مىشود؛ بدان جهت ائمه سلام الله عليهم در اوصاف دم استحاضه فرمودهاند كه دم فاسد، مثل خونابه مىماند. زرد رنگ بوده باشد. كم بوده باشد، يك وقت به خون افتاده است، آن نه، ممكن است حمرة داشته باشد. آنى كه كم بوده باشد به نحوى كه در قطنه نرفته است. آن نوعا صفرة پيدا مىكند. آنى كه عند شروع الدم مىآيد دم، دم احمر است مىآيد كم باشد و احمر باشد ولكن نوعا چونكه دم محرز است در ما نحن فيه، استحاضه است، در فرض استحاضه بودن است، دم خارج مىشود. خودش هم صفرة دارد، قهرا كم مىشود. يعنى به پنبه فرو نمىرود. اين را حمل كردهاند به اين معنا كه ما بين روايات هم تنافى نمىشود. اگر شما بخواهيد يقين كنيد، يعنى اطمينان پيدا كنيد كه سقب در صدر به معنا تجاوز است، يعنى مقيد به تجاوز است و در ذيل كه مىگويد و ان لم يجز الدم يعنى آن سقب نباشد. سقبهاى كه به معناى تجاوز است نباشد ملاحظه كنيد همين سماعة ابن مهران روايت ديگرى دارد در ما نحن فيه كه آن روايت هم مزمره نيست، خودش هم از امام عليه السلام است. در جلد يكم، در ابواب الجناب باب اول از ابواب الجنابه اينجور است. محمد ابن يعقوب عن محمد ابن يحيى، عن احمد ابن محمد، عن عثمان ابن عيسى، عن سماعه، عن ابى عبد الله عليه السلام؛ بعيد نيست كه اين همان روايت اولى بوده باشد، منتهى روايت اولى را محمد ابن الحسين اب الاشعرى آنجور نقل كرده است، احمد ابن محمد از عثمان ابن عيسى اينجور نقل كرده است، عن ابى عبد الله عليه السلام قال الغسل الجنابت واجب و غسل الحيض اذا طهرة واجبٌ و غسل المستحاضة واجب اذا احتشة بالكرسف و جاز الدم الكرسف فعليه الغسل لكل صلاتين و للفجر غسل. و ان لم يجز الدم الكرسف. دم كرسف را تجاوز نكرد فعليه الغسل كل يوم مرة و الوضو كل صلاة. اين روايت همان ذيلش شرطيه ثانيه، اطلاق دارد و ان لم يجز الدم يعنى به دم نفوذ هم نكند. اطلاقش رفعيت مىشود بواسطه صحيحه معاوية ابن عمار و صحيحه حسين ابن نعيم صحاف كه فرمود اگر سقب نكند، غسل ندارد. فقط وضو است كه همان مستحاضه قليله مىشود. بلا فرق ما بين اينكه دم اوصافش حيض باشد يا نباشد. بدان جهت در ما نحن فيه، فى مسئلتنا ملتزم شدن به فتوى المشهور هو المتعين است، موافق با ظهور كلمه سقب است، ما ديديم از بعضى محشين عروه رضوان الله عليهم مرحوم طباطبائى قمى رضوان الله عليه ايشان دارد بر اينكه مستحاضه قليله احوط بر او اين است كه عمل مستحاضه متوسطه را بكند. يعنى غسل بكند يك غسل. اين فرمايش ايشان روى اطلاق و ان لم يجز است. كه و ان لم يجز هر دو تا را شامل مىشود. هم قليله را شامل مىشود، و هم كثيره را شامل مىشود. ما هم قبول داريم، روى دو چشم مىگذاريم اطلاق دارد، ولكن مقيد هم دارد. مقيدش همان صحيحه معاوية ابن عمار آنى كه در ذيل او است كه اگر سقب نكند ليس عليها الاّ الوضو و هكذا صحيحه حسين ابن نعيم صحاف كه ديروز خواندم كه اگر كرسف را انداخت دم خارج نشد، فقط وضو مىخواهد، ليس عليه الغسل. بواسطه آنها اين اطلاق لم يجز را تقييد مىكنيم و اين اشكالى ندارد.
آنى كه ايشان در حاشيه فرمودهاند خوب احتياط است. ولكن آن احتياطش هم در جايى است كه دم به وصف الحيض بوده باشد. احتياط در خصوص آنجا موردى دارد ولكن نه احتياط متعين است، احتياطى است، احتياط است. ولكن مقتضى الصناعة الفقهى و مقتضى الجمع ما بين الروايات آنى بود كه خدمت شما عرض كردم، در اين شبهه اين نيست.
ايشان در عروه دارد كه و الوضو، يعنى مستحاضه قليله دو تا حكم دارد، يكى اين است كه الوضو لكل صلاة فريضة كانت او نافله، آن نافله هم نافله مبتدعه باشد يا مترتبه بوده باشد، هر يكى، يك وضو مىخواهد. خوب دليل اين چه بوده باشد كه براى هر وضو؟ بعضىها فرمودهاند، شيخ قدس الله نفسه الشريف، شيخ الطايفه در مبصوت تسريع كرده است. در مهذب البارع اختيار كرده است كه اگر مستحاضه قليل است، فقط صلوات فريضه وضو مىخواهد. صلوات فريضه يوميه، آنها وضو مىخواهد و اما بعد از اينكه بر آنها وضو گرفت و فريضه را خواند هر نمازى بخواهد مىتواند اتيان كند. ايشان صاحب العروه وفاقا للمشهور و خلافا لانفتوايى كه نقل شد، فرمود هر صلاتى يك وضو مىخواهد. دليل اين چيست؟ دليل اين آنى است كه در صحيحه معاوية ابن عمار است. در صحيحه معاوية ابن عمار در ذيلش اينجور بود، در آنجا اينجور بود كه و ان كان الدم لا يسقب الكرسف. يعنى خرق نمىكند كرسف را. معناى سقب معلوم شد. توضء و دخل فى المسجد و صلت كل صلاة بوضوء. هر صلاتى كه مىخواهد بايد وضو بگيرد. اين را مقتضاى اين عموم كه كل صلاة بوضوء يعنى هر نمازى را مىخواهد بايد وضو بگيرد. عموم اين است. بعضىها مثل شيخ الطايفه كما اينكه نقل كرديم در مبصوتش، مثل شيخ الطايفه و بعضى ديگر اين كل الصلاة را به كل صلاة فريضه زدهاند. اين صلاة فريضه را هر كدام را به يك وضو مىخواهد. خوب اين قرينه مىخواهد آخر، چرا اينجور بشود. مىگويد اينها گفتهاند وجه دارد اينجور كه حمل كنيم به صلاة فريضه. وجهش چيست؟ درست دقت كنيد چه مىگويم. چونكه در موثقه سماعه اينجور بود المستحاضه اذا سقب الدم مع الكرسف اغتسلة لكل صلاتين. گفتهاند اين اغتسلت لك صلاتين در اين موثقه و در روايات ديگر اين كدام صلاة است و صلاة است؟ خواهد آمد كه مستحاضه كثيره اينجور كه صلاة ظهر و عصرش را كه غسل كرد خواند، نماز مستحبى بخواهد، غسل نمىخواهد. اين عموم بالنسبت الى صلاة الفريضه است. اغتسلت لكل صلاتين چرا اين است؟ كسى پرسيد چرا اينجور است؟ به قرينه اينكه و الفجر غسلا. اين قرينه است كه مراد از صلاتين ظهر و عصر و عشائين است. پس وقتى كه عموم در اين روايات بالنسبت الى صلوات الفريضه شد، يوميه شد، بعد هم كه در ذيلش دارد و ان كان صفرة در اين صورت فليس الاّ الوضو براى كل صلاتى، آن كل صلاة يعنى كل صلاتى كه هر كدامش غسل مىخواست دو تايش. عرض مىكنم بر اينكه، اين لكل صلاتين چونكه اول در ما نحن فيه مراد صلاتين فريضه است به قرينه و للفجر اين قرينه مىشود كه و توضء لكل صلاة در صورتى كه لم تجز بوده باشد يعنى لكل صلاة يعنى آن صلاتى كه دو تايش غسل مىخواست، يكى غسل نمىخواست. غسل مستقل مىخواست، الان نمىخواهد. فقط وضو مىگيرد. پس اين روايت عمومش بالنسبت الى صلاة الفريضه است استحباب را نمىگيرد.
سؤال؟ سائل سؤال نكرده است. امام ابتداعا فرموده است. المستحاضه اذا سقب الدم. سؤال نمىخواهد. مىگويد اغتسلة لكل صلاتين فجرا. براى هر دو صلاة غسل مىكند و للفجر غسل مىكند. بعد هم براى اين صلاتها وضو مىخواهد اگر لم يسقب بوده باشد.
عرض مىكنم افرض اين رواياتى كه در آنها حكم مستحاضه كثيره ذكر شده است، مثل اين موثقه كه اول فرموده است لكل صلاة غسل كند بعد بگويد براى صلاة سقب نباشد، وضو بگيرد، اينها صلوات نافله را نمىگيرند. اما صحيحه معاوية ابن عمار چرا نگيرد؟ چونكه در صحيحه معاوية ابن عمار صدرش اينجور نبود. صدرش اينجور بود بر اينكه فاذا جازة ايام، زنى كه ايام حيضش گذشت و رأة الدم يسقب الى الكرسف اغتسلة لظهر و العصر و تأخر هذه و تعجل هذه و للمغرب و العشا غسلا. تأخر هذه و تعجل هذه و تغتسل لصبح بعد مىفرمايد كه و لا يعطىها بعلها ايام قرئها و ان كان الدم لا يسقب الكرسف اصل فرو نرفته است به كرسف، توضء و دخل فى المسجد و صلة كل صلاة بوضو. هر صلاتى كه مىخواهد وضو بگيرد. اين عموم چرا شامل نشود؟ اين عموم مسبوق به عموم ديگر نيست. اين عموم هر صلاتى را وضو بگيرد. بعضىها فرمودهاند كه صحيحه حسين ابن نعيم صحاف قرينه است. چونكه در آن صحيحه حسين ابن نعيم صحاف داشت بر اينكه، و ان كان الدم فى ما بينها و بين المغرب لا يسيل من خلف الكرسف فالتتوضء و التصلى عند وقت كل صلاة. آنجا نداشت كه براى هر صلاة وضو بگيرد. موقع وقت صلاة، هر صلاتى وضو بگيرد. يك وقت صلاة ظهر، وقت صلاة العصر، وقت صلاة مغرب، وقت صلاة عشا، وقت صلاة الفجر اين وظيفهاش وضو گرفته به صلوات يوميه است. اين دليل از حسين ابن نعيم صحاف دلالت مىكند بر اينكه عند وقت صلاة وضو بگيرد. به قول ايشان نافله شب وقت دارد، آن وقت وضو بگيرد. اما وضو را گرفت براى وقت صلاتى با او نمىشود يك وضو ديگر بر صلاة ديگر بايد بگيرد به اين دلالتى ندارد، بلكه به عكسش دلالت دارد.
مراد از وقت صلاة، وقت وجوب نيست. قرينه قطعيه داريم در خود روايت. مراد از اين وقت كل صلاة، وقت وجوب صلاة نيست. مراد از اين وقت اتيان بالصلاة است. هر صلاتى كه مىخواهد اتيان كند در همان وقت يك وضو بگيرد. اين مىشود الوضو لكل صلاة. مراد وقت، وقت الاتيان است. چرا؟ چونكه اگر اينجور نبوده باشد، اين زن نبايد پنج وضو بگيرد در شبانه روز. براى صلاة فريضه. چرا؟ چونكه وقتى كه ظهر اذان الله اكبر گفتند، اذان كه تمام شد يك وضو گرفت. وقت صلاة ظهر و عصر وضو گرفت. هر دو تا را مىتواند بخواند، بدون اينكه وضو را تكرار كند. لازمهاش اين است. چونكه بناء على مسلك لامام عليه السلام كه قائل اين كلام است، وقت دخول ظهر و عصر يكى است. اذا ذالت الشمس وجبة الصلاة الاّ انّ هذه قبل هذه. افرض از اول ظهر هم اذان تمام شد، يك خرده كه گذشت وضو گرفت كه وقت مختص هم كه بعضىها گفتهاند، آن هم تمام شد. وقت صلاتين است. وضو گرفت، در اين صورت بايد دو نماز را بتواند با يك وضو بخواند. اينكه قطعا مراد امام عليه السلام نيست و محتمل نيست. پس اين معين مىشود كه مراد از وقت، وقت الاتيان است. آن وقتى كه مىخواهد يك صلاة را بياورد كه تعبير متعارفى است، هر وقت مىخواهى يك نماز بياورى يك وضو بگير. با وضوء قبلى نماز نخوان. متعارف است اين. امام عليه السلام مىفرمايد عند وقت كل الصلاة يك وضو بگيرد، اين با صحيحه معاوية ابن عمار هيچ تنافى ندارد بلكه موافق با او است كسانى هم كه استدلال كردهاند به وجه آخرى كه وجه قاعده اوليه است، انشاء الله متعرض مىشويم.
|