جلسه 880

* متن
*

بسم الله الرحمن الرحيم.
موضوع درس: درس خارج فقه بحث طهارت.
شماره نوار:880
نام استاد: آيت الله تبريزى.
تاريخ:1373
توسط دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم واحد صوت.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم، بسم الله الرحمن الرحيم.
كلام در مستحاضه متوسطه بود صاحب العروه وفاقا للمشهور فرمود، اين مستحاضه متوسطه تبديل خرقه مى‏كند لكل صلاة. و وضو مى‏گيرد براى هر صلاتى. و يك غسلى را قبل از صلاة غدات اتيان مى‏كند كه صلاة غداتش كه قبل از او مستحاضه متوسطه بوده است با غسل و با وضو بخواند. با هر دو تا. و بقيه صلوات را در يومش به وضو الكل صلاة اتيان كند. مثل مستحاضه قليله. اين فتواى مشهور است كه مستحاضه متوسطه فى كل يوم قبل الغدات صلاة الغدات غسل مى‏كند. ولكن جماعتى از فقهاى ما، قدس الله اسرارهم، ملحق كرده‏اند مستحاضه متوسطه را به مستحاضه كثيره و فرموده‏اند مستحاضه متوسطه هم هر روز سه غسل مى‏كند. وجه اينكه اين بزرگواران الحاق كرده‏اند مستحاضه متوسطه را به كثيره، وجهش اين است كه در بعضى روايات امام عليه السلام به طور مطلق فرموده است كه اگر مستحاضه قطنه را سبع كرد، خرع كرد و سوراخ كرد، لكل صلاتين و لصلاة الفجر غسل مى‏كند و اين سبع كما ذكرنا فى ما سبق مطلق است. ممكن است خون قمس كند قطنه را ولكن از قطنه نگذرد كه مستحاضه متوسطه مى‏شود. و ممكن است سوراخ بكند خرق كند قطنه را، قمس كند و تجاوز هم بكند. اينها فرموده‏اند كانّ در بعضى روايات اينجور است كه مستحاضه حكمش اين است كه اگر سبق بشود آن وقت بايد سه غسل كند. آن روايات يكى مثل صحيحه معاوية ابن عمار كه روايت اولى است در باب استحاضه. در باب اول از ابواب استحاضه. روايت اولى است كه خوانديم سابقا ذيلش را. محمد ابن يعقوب عن محمد ابن اسماعيل عن فضل ابن شازان، عن حماد ابن عيسى و ابن ابن ابى عمير عن معاوية ابن عمار. حماد ابن عيسى و ابن ابى عمير عن معاوية ابن عمار نقل مى‏كنند. قال ابى عبد الله عليه السلام، قال الامام المستحاضه تنظر ايامها. مستحاضه آن عادتش را منتظر مى‏ماند. فلا تصلى فيها ايام عادتش را و لا يقربها بعلها و اذا جازة ايامها. وقتى كه ايام حيضش گذشت و رأة الدم. خون را ديد، آن قطنه را خرع مى‏كند اغتسلة لظهر و العصر يك غسل بر ظهر و عصر مى‏كند. تأخر هذه وقت فضيلت ظهر آن وقتى كه ذلّ شاخصل مثلش بشود. تا آن وقت، وقت فضيلتش است. وقتى كه مثل شاخص شد، وقت فضيلت عصر داخل مى‏شود. اين انشاء الله مانديم در باب صلاة.
امام عليه السلام مى‏فرمايد بهتر است وقت فضيلت هر دو صلاة را درك كند. ظهر را در آخر وقت فضيلت اتيان كند، عصر را هم در وقت فضيلت. هر دو تا را در وقت فضيلت به يك غسل بخواند. تأخر هذه و تعجل هذه، اين را تأخير بياندازد و عصر را هم جلو مى‏اندازد، عجله مى‏اندازد. اين يك غسل مى‏شود و للمغرب و العشاء غسلا. تأخر هذه. مغرب را آخر وقت فضيلت مى‏گذارد كه ذهاب حمزه مغربيه بوده باشد. آخر وقت فضيلت مغرب است آن وقت و تأخره هذه مغرب را و هكذا تعجله هذه، عشا را هم در اول وقت فضيلتش مى‏خواند. آن وقت و تغتسل لصبح، براى صلاة صبح هم يك غسل مى‏كند و تحتشى. اذا سقب الدم اين سه غسل كند. چه تجاوز بكند، چه نكند. اين يك روايت. روايت ديگرى كه در ما نحن فيه است، اينجور است، موثقه سماعه است. روايت ششمى است در اين باب. عن محمد ابن يحيى، عن محمد ابن الحسين عن عثمان ابن عيسى، عن سماعه قال، قال المستحاضة اذا سقب الدم الكرسف اغتسلت كل صلاتين براى هر دو نماز يك غسل مى‏كند و للفجر غسلا، براى صلاة فجر هم يك غسل مى‏كند.
مى‏بينيد اين دو تا روايت، آنى كه به مضمون اين روايت هست كه اغسال ثلاثه را معلق كرده است در صبح الدم الكرسف لازمه‏اش اين است كه مستحاضه قليله باشد. تجاوز الدم الكرسف او لم يتجاوز، اين سه غسل را بكند. ولكن مى‏دانيد كه اين اطلاق است. اطلاق است، به اطلاق دلالت مى‏كند كه مستحاضه متوسطه هم سه غسل مى‏كند. اگر ما روايتى پيدا كرديم كه اگر دم تجاوز نكرد از قطنه، او يك غسل دارد، سه غسل ندارد. چونكه كلمه تجاوز اساس حرف مشهور بر اين است. كلمه تجاوز كما ذكرنا رد شدن خون است از قطنه. تجاوز، يعنى گذشت به خرقه رسيد. تجاوز الميقات، يعنى ميقات را پشت سر گذاشت.
اين دم هم، تجاوز القطنه، يعنى قطنه را پشت سرش گذاشت. اين سيلان است. در رواياتى امام عليه السلام اغسال ثلاثه را معلق به تجاوز كرده است به قضيه شرطيه كه مفهوم دارد كه اگر تجاوز نشد اين سه تا غسل واجب نيست. بلكه تصريح دارد در بعضى‏ها كه اگر تجاوز نشد يك غسل بيشتر واجب نيست. آن روايات مثل چه؟ يكى در ذيل همين موثقه سماعه است. در ذيل موثقه سماعه دارد، مستحاضه اذا سقب الدم. در ذيلش دارد بر اينكه و ان لم يجز الدم الكرسف. دم اگر از كرسف نگذشت فعليها الغسل لكل يومين مرة. هر روز يك غسل واجب است و الوضو لكل صلاة و وضو بر هر صلاتى واجب است. نگذشت حكمش اين است. يعنى مستحاضه متوسطه سه تا غسل ندارد، چونكه نگذشته است. غايت الامر اين روايت اطلاقش مستحاضه قليله را هم مى‏گيرد كه مى‏رسيم به او. اگر نگذشته است يك غسل است با پنج وضو. در صحيحه زراره هم اينجور دارد، صحيحه زراره روايت پنجمى است در اين باب، آنجا دارد عن عدة من اصحابنا عن احمد ابن محمد يك سند و عن على ابن ابراهيم، عن ابيه، دو سند. و عن محمد ابن اسماعيل عن فضل ابن شازان سه سند، جميعا كلينى با اين سه سند نقل مى‏كند عن حماد ابن عيسى عن حريض، عن زراره. اين روايت وارد در نفسا است كه در ذيلش دارد الحائض مثل النفسا. همين روايت است. قال، قلت له النفسا متى تصلى. دم نفاس دار كى نماز مى‏خواند؟ قال تعقد بنظر حيضها. خونش كه مستمر مى‏شود به مقدار، حيض، نفاس است و تستظهر بيومين. دو روز هم استظهار مى‏كند، فان ان قطع الدم فهو و الاّ اغتسلت و الحتشت و الستظهرت و صلت، آنجا اينجور تفسير داده است. آن غسل، غسل حيض بود. چونكه حيضش تمام شد، استظهار هم كرد غسل حيض كند. اين را مى‏فرمايد بعد از اين، فان جاز الدم، بعد از كرسف برداشتن فان جاز الدم الكرسف تعصبت خرقه مى‏بندد، دستمال مى‏بندد جلو او. كه همان كه از قطنه گذشته است به خرقه رسيده است اين است. تعصبت و الغتسلت ثم صلت الغدات بغسل و الظهر و العصر بغسل و المغرب و العشا بغسل. كلام در اين قضيه شرطيه ثانيه است و ان لم يجر الدم الكرسف، نگذشتند كرسف را، صلت بغسل، به يك غسل نماز مى‏خواند. سه تا غسل ندارد.
قلت و الحائض، مثل ذالك. حائض و نفسا در اين حكم فرقى ندارند. اين صحيحه، ظهور است در تجاوز و عدم تجاوز. به ظهورها دلالت مى‏كند كه اگر تجاوز نكند، يك غسل دارد. آن و ان سقب الدم بالاطلاق مى‏گفت بر اينكه تجاوز هم نكند، سه غسل كند. اين روايت فرمود، نه، اگر تجاوز كرده است سه غسل، نكرده است يك غسل. غايت الامر عرض كرديم اين صحيحه زراره و هكذا موثقه سماعه مستحاضه قليله را هم مى‏گيرد كه تجاوز نكرده است يك غسل بكند. او را ذيل صحيحه معاوية ابن عمار تقييد مى‏كند. در ذيل صحيحه معاوية ابن عمار اينجور بود كه و ان كان الدم لا يسقب الكرسف. دم كرسف را سوراخ نمى‏كند كه همان استحاضه قليله است. و اين دم لا يسقب الكرسف، اصل كرسف را در آن نمى‏رود، توض‏ء، وضو مى‏گيرد و دخلت المسجد و صلة كل صلاة بوضو. فرمود وضو بگيرد برود مسجد، ديگر غسل ندارد. بدان جهت اگر دم تجاوز نكند، دم به قطنه رسيد و فرو نرفت، توض‏ء دخلت المسجد و صلت و اگر نه فرو رفت، تجاوز نكرد آن مى‏ماند. آن يك غسل است با پنج تا وضو كه براى هر صلاة اتيان مى‏كند. اساس حرف ما وفاقا للمشهور اخذ كردن به ظهور كلمه سقب و تجاوز است. سقب معنايش اين است كه دم به پنبه فرو برود. چه گذشته باشد، چه نگذشته باشد. تجاوز ظهورش گذشتن است، بواسطه اين روايات، آن رواياتى كه مى‏گفت سقب بشود سه روز، اين رواياتى كه مى‏گويد تجاوز نشود يك غسل دارد تقييد مى‏كند آن سقب را. و آن روايتى كه وارد شده است در صحيحه معاوية ابن عمار در ذيلش اگر سقب نكند اصل غسل نمى‏خواهد، يك وضو بگيرد، توض‏ء و دخلت مسجد. اخذ كردن به اينها مقتضايش همين است.
انما الكلام در كل الكلام در دو جهت واقع مى‏شود. يكى اين است كه اين مستحاضه متوسطه با غسل كردن بايد براى هر صلاة يك وضو بگيرد. يك غسل كه كرد مى‏خواهد ظهر و عصر بخواند جمع كند، ظهر را كه خواند نمى‏تواند عصر بخواند. بايد وضو بگيرد عصر را بخواند. و الوضو لكل صلاة. كلام در وجه اين است كه چرا لكل صلاة بايد وضو بگيرد؟ وجهش اين است كه هم در موثقه سماعه گفت بر اينكه اغتسلت و ان لم يتجاوز اغتسلت و صلت كل صلاة بوضو. هم غسل مى‏كند هم صلاة را به يك وضو مى‏خواند و اوضح‏تر از همه آن موثقه ثانيه اين سماعة ابن مهران است كه مسنده هم است، از امام صادق سلام الله عليه نقل مى‏كند. در جلد اول در باب يك، از ابواب الجنابت اين حديث وارد شده است در تعداد اغسال واجب. آنجا اينجور است در آنجا، روايت سومى است، محمد ابن يعقوب عن محمد ابن يحيى، عن احمد ابن محمد عن عثمان ابن عيسى، عن سماعه عن ابى عبد الله عليه السلام، قال غسل الجنابت واجب. غسل الجنابت واجب است و غسل الحائض اذا طهرة واجب و غسل المستحاضة واجب. اذا احتشف الكرسف و جاز الدم فعليها الغسل لكل صلاتين و للفجر. اين مستحاضه كثيره. چون قيد به تجاوز كرد. و ان لم يجز الدم الكرسف. دم اگر كرسف را نگذشت، يعنى مستحاضه كثيره نشد فعليها الغسل لك يومين مرة و الوضو لك صلاة. وضو براى هر صلاة. حتى آن صلاة غداتى كه بر او غسل كرده است بايد وضو هم بگيرد بر او. و بواسطه اين موثقه مباركه مسنده و آن موثقه قبلى رفعيت كرديم از آنيكه گفته بوديم در باب الاغسال كه كل غسلى مغنى از وضو است، اىّ وضوء.... من الغسل. كه ملتزم شديم هر غسل واجب يا مستحب مشروع مجزى از وضو است. او عام بود، در كل غسل وارد شده بود. اين در غسل استحاضه متوسطه است. مى‏دانيد كه خاص عام را تخصيص مى‏زند. مطلق را تقييد مى‏كند. اين الاّ غسل استحاضه متوسطه كه او مجزى از وضو نيست و بايد هر صلاتى يك وضو بگيرد. حتى نسبت به آن صلاتى كه قبل الغدات غسل مى‏كند.
نفرماييد بر اينكه در آن صحيحه زراره كه الان خدمت شما خواندم روايت پنجمى بود در آنجا فرمود بر اينكه و ان لم يجر الدم الكرسف صلت بغسل واحد. به يك غسل نماز مى‏خواند. توهم اين معنا مى‏شود كه غسل خودش مجزى است، وضو نمى‏خواهد. عرض مى‏كنم بر اينكه اولا اين مناقشه است در اين دلالت اينكه وضو نمى‏خواهد. يعنى اگر دلالت هم بكند، دلالت اطلاق مقامى است. ياد بگيريد. اطلاق مقامى غير از اطلاق لفظى است. اين سقب الدم فاليغتسل سقب اطلاق لفظى بود، چونكه سقب دم فرو رفته باشد. معنايش شامل مى‏شود كه خارج بشود يا نشود. آن اطلاق، اطلاق لفظى مى‏گويند به او كه معنا عام است و شامل مى‏شود آن صورت را و اين صورت را. در مقابل اين اطلاق مقامى هست. اطلاق مقامى اين است كه امام عليه السلام در بيان وظيفه يك وظيفه فرمود، دومى را نگفت. مى‏گويند سكوت در بيان مقام وظيفه دليل بر اين است كه دومى لازم نيست. اين اطلاق، اين چيزى كه هست اين اطلاق، اطلاق مقامى است. امام عليه السلام فرمود بر اينكه و ان لم يجز الدم الكرسف صلت بغسل واحد. وضو را نفرمود. اين اطلاق، اطلاق مقامى است. وقتى كه اطلاق مقامى شد، با موثقه زراره پف مى‏شود مى‏رود به هوا. امام عليه السلام آنجا فرمود. مثل ساير اطلاقات كه از اطلاق لفظى ديگر بالاتر نمى‏شود اطلاق مقامى. چه جور اطلاق لفظى، لفظ مطلق مى‏شود در روايت ديگر قيدش را ذكر مى‏كند ديگر اطلاق مقامى از او بالا نمى‏زند. بدان جهت در ما نحن فيه از اين اطلاق مقامى رفعيت مى‏شود. به تصريع در موثقه سماعه‏اى كه عرض كردم. يك چيزى هم بگويم خدمت شما باشد، ما اگر اين چيزى كه هست در ما نحن فيه كسى بگويد نه، اين اطلاق مقامى دارد رفعيت نمى‏شود. مثلا اگر زور كرد كه گفتند مى‏شود دهان باز است، انسان مى‏شود هر چه بگويد. اين حرف غلط را گفت، گفت نه اين مطلق است. دلالت مى‏كند كه وضو لازم نيست. مى‏گوييم قرينه قطعيه است، اين حرف اطلاق ندارد. چرا؟ براى اينكه سه تا نماز را، اين مقتضايش اين است كه هر سه نماز را با يك غسل بكند. صبح كه غسل كرد، نه اينكه فقط آن صلاة غدات را با آن غسل بخواند. آن اولى اين بود كه صلت بثلاثة اغسال. اينجا مى‏گويد كه بغسل واحد. يعنى آن صلوات را به غسل واحد اتيان بكند. خوب يك غسل صبح گرفته است. دم هم همين جور شر شر مى‏آيد تا دم غروب. تا شب هم مى‏آيد، همين جور اعتنا نكند، نه وضو مى‏خواهد، نه غسل مى‏خواهد. به همان غسل صبحى بخواند. اين معنا محتمل نيست. كسانى كه احتمال داده‏اند كه صلات غدات وضو نخواسته باشد. آن هم درست نيست. چونكه صلت كل وضو. اغتسلت بغسل واحد و صلت كل صلاة بوضو. كل مى‏گويد حتى آن صلاتى را كه براى آن غسل كردى او را بخوان. بدان جهت اين حكم در اين جهت مسلم است و جاى خدشه نيست، جاى تأمل نيست.
كلام مى‏ماند در جهت ثانيه، جهت ثانيه اين است كه مى‏بينيد اين رواياتى كه در اغسلت واحد، قبل صلاة الغدات نيست. ولكن فقها مشهور، عروه مشهور فتوا داده‏اند كه اين قبل صلاة الغدات بايد اين غسل را بكند. در صورتى كه قبل صلاة الغدات مستحاضه متوسطه باشد. والاّ اگر مستحاضه قليله بود غدات را خواند قبل از ظهر مستحاضه متوسطه شد. غسل را قبل از ظهر مى‏كند. در آنجايى كه در حال صلات الغدات، يعنى قبل از اينكه صلات غدات را بخواند مستحاضه متوسطه بود بايد همين كار را بكند. كلام عبارت از اين است. اين چرا؟ به دو دليل. دليل اولى‏اش اين است كه تمام اين صلوات به ظاهر صحيحه زراره، تمام اين صلوات يوميه مشروط به اين يك غسل است. صلت بغسل واحد، يعنى اين صلاتهايى كه گفتيم قبلا، ظهرين، مغربين، فجرين اين صلوات را به يك غسل مى‏خواند. خوب لازمه اين كه اين صلوات را به يك غسل بخواند بايد قبل اتيان بكند. اين يك وجه كه اشكالى هم ندارد، وجهى است كه انسان تأمل بكند انصاف داشته باشد، ديگر نعم الوجه كه ظاهر اين روايت اين است كه سه تا نماز را به اين غسل، غسل در هر سه صلاة معتبر است. اين قبل صلاة الغدات كه اگر غسل بكند شرط در سه صلاة موجود شده است. وضو هم كه لك صلاة مى‏گيرد. اين يك وجه.
وجه دوم داشته باشيد اين را، هر قضيه شرطيه ظاهرش عبارت از اين است كه جزاء عند حصول الشرط موجود مى‏شود. وقتى كه شرط موجود شد اذا ذالت الشرط وجبت الصلاتان، يعنى وجوب مقارن با زوال. ممكن است شرط متأخر بشود، عيب ندارد ما شرط متأخر را منكر نشده‏ايم. قبول كرده‏ايم، روى دو چشم گذاشته‏ايم، اما دليل خاص مى‏خواهد. ظاهر قرينه شرطيه، شرط مقارن است. بدان جهت اين امام عليه السلام كه مى‏فرمايد بر اينكه و ان لم يجب اغتسلت بغسل واحد يك مقدمه اگر ملزم بكنيد مطلب روشن مى‏شود. و آن يك مقدمه اين است كه اغتسلت بغسل واحد، غسل در ارتكاش متشرعه هم در اين زمان و هم در آن زمان و وضو هم در اين زمان، هم در آن زمان وجوب نفسى ندارد. اين براى صلاة است. چيزى كه مشروط به طهارت است. پس مى‏شود بر اينكه اذا لم تجز الدم الكرسف اغتسلت بغسل واحد، يعنى اين طهارت را آن وقتى كه زن تجاوز نكرد از كرسف اين دم، آن وقتى كه اين عدم تجاوز محقق شد آن وقت اين غسل را بايد موجود بكند. آن وقتيكه دم تجاوز نكرد، غسل را بايد آن وقت موجود بكند و بما اينكه، مقدمه ثانيه را ملزم كنيم، و بما اينكه غسل وجوبش شرطى است لصلاة وجوب مستقل نيست، يعنى اول صلاتى كه اتيان مى‏كند غسل را موجود بكند. نتيجه‏اش اين مى‏شود. وقتى كه عدم تجاوز شد و صلاة خواست بكند بايد اين غسل را بكند. مقتضاى ظهور اين مى‏شود، مقتضاى اين دو تا وجه و اين هم اشكالى ندارد. آن وقت اين هم كه درست شد كلام در مستحاضه كثيره اين جور است در عبارت عروه، اگر مستحاضه كثيره شد، او تمام اعمال متوسطه را اتيان مى‏كند. يعنى غسل للغدات مى‏كند. تبديل قطنه مى‏كند لكل صلاة. آن وقت دو غسل ديگر هم اتيان مى‏كند. يك غسل براى ظهرين كه جمع مى‏كند. يك غسل براى عشائين جمع مى‏كند و افضل اين است كه اينجور جمع بكند كه وقت هر دو تا جمع بكند و اما اگر تفريق كرد پنج غسل مى‏شود. اگر صلاة ظهر را خواند، گفت حوصله ندارم عصر را بعد مى‏خوانم، موقع عصر، قبل العصر بايد غسل كند. و هكذا اگر مغرب را خواند، عشا را نخواند تفريع كرد، بايد براى عشا هم يك غسل بكند. اما اينكه متسحاضه كثيره بايد تبديل قطنه بكند اين را مى‏دانيد كه در آن مستحاضه متوسطه ما اشكال كرديم. گفتيم كه دليلى نداريم بر تبديل قطنه. چونكه انسان در صلاتش حمل متنجس را بكند ولو آن متنجس عين نجس را هم شامل بشود، فوق اين بدنش پاك بوده باشد اين اشكالى ندارد. خصوصا كه حمل هم به باطن بشود. آن چيزى كه هست در باطن زن است. در باطل فرجش است. در باطن فرجش متأمل شده است. اشكالى ندارد. مثل كسى كه دندان مصنوعى دارد، دندان مصنوعى‏اش نجس است، نماز مى‏خواند. عيبى ندارد بخواند. اشكالى ندارد. باطن بدن كه نجس نمى‏شود اما باطن بدن نجس بگذارد متنجس، متنجس است ولكن ضررى به صلاة ندارد. چونكه حمل است. حمل به ظاهر البدن كما ذكرنا در حمل متنجس به چيزى كه هست به ظاهر البدن، نه بدن متنجس بشود، حملش اشكالى ندارد. فضلا حمل به باطن البدن.
اما اگر آنجا گفتيم كه نه مستحاضه متوسطه بايد تبديل قطنه بكند لكل صلاة مثل وضو گرفتن لكل صلاة، تبديل قطنه بكند خوب در كثيره هم واجب مى‏شود. چونكه كثيره نجات قطنه‏اش كمتر از او نيست. بلكه بيشتر است. انما الكلام در اين است كه اگر كسى گفت نه، آن مستحاضه قليله تبديل قطنه لازم نيست. فتوا داد، جرأت كرد فتوا داد، گفت بر اينكه مقتضاى ادله شرط نيست. آيا اينجا مى‏تواند بگويد كه در مستحاضه كثيره بايد تبديل قطنه بشود در اين مستحاضه كثيره؟ يا لزومى ندارد. محل كلام در جايى نيست كه مستحاضه كثيره اگر تبديل قطنه را نكند، دم از قطنه سيلان پيدا مى‏كند به بدنش. سيلان پيدا مى‏كند يا به لباسش موقع نماز خواندن و اينها را نجس مى‏كند. اين تبديل به جهت ممانعت از تنجس بدن و ثوب است. اين واجب است، اين اشكالى ندارد. او را ما منكر نيستيم. حتى در مستحاضه متوسطه منكر نيستيم اگر اينجور بوده باشد كه همه پنبه را خون گرفته است، ثوبش متنجس مى‏شود بايد او را عوض كند يا خرقه ببندد كه به ثوب نرسد. انما الكلام در جايى است كه دم، سيلان نمى‏كند چونكه دم قبل از صلاة سيلان داشت. الان ايستاده است، بايد غسل كند. ولكن مع ذالك سيلان هم كه ندارد. بايد تبديل كند. تبديل قطنه خودش فى نفسه شرط صلاة است. مانعيت دارد، عدم تبديل يا شرطيت دارد تبديل. كلام در اين است. بعضى‏ها گفته‏اند اگر، يعنى گفته شده است، اگر در متوسطه ما نگفتيم اين تبديل را در كثيره بايد اين تبديل را بگوييم. خوب چرا بگوييم؟ گفته‏اند لصحيحة الصفوان. صحيحه صفوان روايت سومى است در ابواب الاستحاضه.
آن صحيحه عبارت از اين است و عنه كلينى قدس الله نفسه الشريف نقل مى‏كند، عنه از محمد ابن اسماعيل عن الفضل يعنى فضل ابن شازان، عن صفوان ابن يحيى، عن اب الحسن عليه السلام. از امام موسى ابن جعفر سلام الله عليه نقل مى‏كند، قال قلت له اذا مكث عشرة ايام، وقتى كه زن كه خون مى‏بيند ده روز مكث كرد از صلاة كه ترَ الدم. در ده روز خون مى‏ديد. ثم طهرة بعد از آن پاك شد. فمكث ثلاث ايام. سه روز هم مكث كرد هيچ خون نداشت. ثم فمكث ثلاثة ايام طاهرا، ثم رأة الدم بعد ذالك. بعد از سه روز پاكى شروع كرد به خون ديدن. ثم رأة الدم بعد ذالك اتمسك عن الصلاة، دوباره حائض شده است كه به همين روايت تمسك كرديم كه اقل الطهر بايد فاصله بشود ما بين دو حيض و الاّ دم دومى استحاضه مى‏شود. اين صحيحه بود، لا هذه مستحاضة. اين مستحاضه است. از جواب معلوم مى‏شود كه مستحاضه كثيره فرض شده است. چونكه امام مى‏فرمايد و تستدخل قطنة بعد قطنة پنبه را بعد از پنبه مى‏گذارد و تدع بين الصلاتين بغسل. هر دو صلاة را با يك غسل مى‏خواند. اين و تدع الصلاة بغسل قرينه است بر اينكه اين استحاضه كثيره است. تستدخل قطنه بعد قطنه، يعنى هى پنبه بگذارد، يكى را بگذارد اين معنايش اين است. تبديل مى‏شود ديگر. تستدخل قطنة بعد قطنة. به اين استدلال كرده‏اند. والاّ اگر تبديل قطنه شرط نبود اينجا تستدخل قطنة بعد قطنة اين معنا ندارد. عرض مى‏كنم بر اينكه اولا تستدخل قطنة بعد قطنة دلالت به تبديل ندارد كه اولى را دربياورد اين را بگذارد. نه، تستدخل قطنة بعد قطنة يعنى هر قدر مى‏تواند آنجا قطنه بگذارد. چونكه مستحاضه كثيره است. تعبدا عن خروج الدم. بدان جهت يك قطنه مختصرى بگذارد دم خارج مى‏شود. وقتى كه غسل كرد مى‏خواست نماز بخواند همان تستدخل قطنة بعد قطنة تعبدا عن خروج الدم. اين يك جواب. اين تبديل دلالت ندارد.
جواب دوم اين است كه نه، او را بگذارد تازه دربياورد. معنايش همين است. باز دلالت ندارد. چونكه اين مناسبت حكم موضوع اين است كه و تستدخل قطنة بعد قطنة چونكه معرض آلوده است، مستحاضه كثيره است. در معرض آلوده شدن ثوب و بدن است، ظاهر بدنش است، اين را مى‏گويد بگير. مثل اينكه آبى مثلا ديوار را سوراخ كرد مى‏ريزد اين ور. يكى به ديگرى مى‏گويد كه چند تا كهنه بگذار. اين معنايش اين است كه نيايد اين ور، اين مثل همان است. به مناسبت حكم موضوعى اين دليل ندارد.
سؤال؟ روايت تستدخل است. يعنى ممانعت كند.
و اما مطلب ثانى كه اين استحاضه كثيره بايد سه غسل بكند اين ديگر جاى هيچ كلام نيست. اين روايات را خوانده‏ايم كه تجاوز بكند بايد سه غسل بكند. انما الكلام كل الكلام در مستحاضه كثيره اين است كه با اين اغسال وضو واجب است لكل صلاة يا وضو لكل صلاة واجب نيست و به عبارت اخرى كما اينكه مستحاضه متوسطه از عمومى كه كل غسل يغنى عن الوضو خارج بود و مخصصش را هم ذكر كرديم و گفتيم جاى شبهه‏اى نيست آيا در مستحاضه كثيره هم مخصص داريم كه از آن عموم بايد رفعيت كنيم، كالمتوسطه؟ ظاهر كلام مشهور و ظاهر كلام صاحب العروه همين جور است. مى‏دانيد من براى شما قاعده‏اى ذكر كرده‏ام آن قاعده اين بود كه در اين روايات امام عليه السلام كه حكم تجاوز دم را مى‏گفت، فرمود اغتسلت ثلاث مرات لظهرين و العشائين و للفجر. از اين در مقام بيان وظيفه بود. در اين روايات اسمى از وضو ذكر نكرد. در مستحاضه كثيره. بدان جهت اطلاق مقامى در مقام بيان وظيفه اينكه امام عليه السلام وضو را ذكر نكرد در اين اخبار اين دليل بر اين است كه غسل تنها كافى است. بدان جهت اگر بگوييم وضو لازم است بايد روايتى پيدا كنيم، مثل مستحاضه متوسطه. آن روايت بگويد بايد اين سه غسل وضو هم بكند. چونكه اگر اين روايت پيدا شد اطلاق مقامى پف مى‏شود. اين روايت اگر پيدا شد، اينها هيچ كدام به درد نمى‏خورد اين اطلاق مقامى. پيدا نشد به اينها تمسك مى‏كنيم. قيل، مشهور كه ملتزم شده‏اند كه به وجوب الغسل لكل صلاة اين دليل دارد كه اطلاق مقامى به درد نمى‏خورد. يعنى نيست در مقام. در روايت ديگر بيان شده است. آن روايت ديگر، آن مرسله طويله يونس ابن عبدالرحمان است كه عن غير واحد، عن اب الحسن عليه السلام. آن يونس عبد الرحمان يا عن غير واحد عن ابى عبد الله عليه السلام در آن روايت دو تا فقره هست كه گفته‏اند اين دو تا فقره دلالت مى‏كند كه خصوص مستحاضه كثيره بايد وضو بگيرد. بدون وضو گرفتن نيست، ملاحظه بفرماييد اين مرسله را تا ببينيم كجا مى‏رسد انشاء الله.