جلسه 884
* متن
*
بسم الله الرحمن الرحيم.
موضوع درس: درس خارج فقه بحث طهارت.
شماره نوار:884
نام استاد: آيت الله تبريزى.
تاريخ:1373
توسط دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم واحد صوت.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم، بسم الله الرحمن الرحيم.
صاحب العروه قدس الله سره فرمود اگر زن، استحاضه متوسطه داشت در صلاة صبحش بايد غسل مىكرد كه استحاضه متوسطه بود ولكن غسل نكرد نصيانا او عصيانا. صلاة ظهرين را كه مىخواهد بخواند بايد براى صلاة الظهرين آن غسل را اتيان كند. اين را آن روز بيان كرديم. ايشان در ما نحن فيه يك مطلب ديگرى را اضافه مىكند و آن مطلب ديگر اين است اگر فرض شد اين زنى كه مستحاضه متوسطه بود در وقت صلاة الفجر مستحاضه متوسطه نبود. استحاضه متوسطهاش تمام شده بود از وقتى كه اذان صبح گفتند. شب مستحاضه متوسطه بود. ولكن قبل از اينكه وقت صلاة الصبح داخل بشود و فجر طلوع كند آن دمش منقطع شد. آن دم متوسطه استحاضهاش رفت. اذان صبح كه نگاه كرد پنبه گذاشت ديد خشك، خشك است. چيزى نيست. ولكن اين زن يادش رفت يا حال نداشت غسل نكرد. گفت صلاة صبح هم نمىخوانيم. بعد قبل از ظهر بنا شد صلاة ظهرش را بخواند. عصرش را بخواند. مىفرمايد بر اين صلاة ظهر و عصر بايد غسل كند قبلهما. اين كه در عبارت دارد و ان قطع قبل الفجر ولو استحاضه متوسطه قبل طلوع الفجر منقطع بشود اينكه عصيانا و نصيانا بر طلوع فجر غسل نكرده است براى صلاة ظهرش بايد بكند.
يك قاعدهاى الان در اين مسئله مىگويم كه اين قاعده در ذهنتان باشد در باب الاستحاضه و آن قاعده اين است، زنى كه قبل از صلاتى كه مىخواهد بخواند اگر قبل از آن صلاة استحاضهاش قطع بشود، چه وقت آن صلاة داخل شده بود، استحاضهاش قطع شد، چه اصلا وقت آن صلاة داخل نشده بود. آن زنى كه استحاضهاش قطع مىشود اين زن بايد به آن صلاتى كه بعدا اتيان مىكند به آن صلوات اعمال استحاضه را اتيان كند. مثلا متوسطه است غسل بكند. كثيره است بايد غسل بكند. وضو هم بگيرد، اگرمتوسطه بوده باشد ولو قبل از وقت آن صلاة كه الان مىخواند قبل از او دمش قطع شده بود. بلكه خواهيم گفت انشاء الله زنده مانديم، آن صلاتى كه مغرب و عشائى را كه شب خوانده است، و براى مغرب و عشاء غسل كرد اگر كثيره بوده باشد يا وضو گرفته است به هر كدام اگر متوسطه بوده باشد، اگر آن وقتى كه غسل مىكرد و وضو مىگرفت براى آن نمازى كه خوانده بود در آن وقت استحاضهاش باقى بود. ولكن فى ما بعد قطع شد. براى صلاة بعدى كه مىخواند كه قبل از وقت اين صلاة استحاضه قطع شده است بلكه حين نماز خواندن، يا غسل كردن در آنجا دمش قطع شده است، بايد بر اين صلاتى كه هست، بر اين صلاتى كه اتيان مىكند بايد اعمال استحاضه را اتيان كند. كثيره بود بايد غسل كند، متوسطه بود بايد وضو بگيرد در صلاة بعدى كه وقتش رسيد. چرا؟ چونكه از ادله كه فهميده شده است مستحاضه غسل مىكند براى كل يوم يا براى كل صلاة و وضو مىگيرد براى كل صلاة در مواردى كه استحاضهاش قليل است يا كثير است آنى كه از ادله استفاده شده است، ولو ظاهر آنها اين است كه حين آن صلاة استحاضه را داشته باشد ولو ظاهر آن ادله اين است، ولكن از ادله ديگر استفاده شده است كه اگر در حال آن نماز، استحاضه را نداشت. زايل شده بود. بلكه قبل از دخول وقت آن صلاة استحاضهاش زايل شده بود، باز به آن صلاة بايد اعمال استحاضه را اتيان كند. اين را از ادله ديگر فهميدهايم. ولو ظاهر آن روايات كثيره اين است كه زن در حال صلاة و در حال اعمال الطهاره مستحاضه بوده باشد. آن كدام روايتى است كه از اين فهميدهايم اين حكم را؟ اين
صحيحه حسين ابن نعيم صحاف است.
در اين صحيحه حسين ابن نعيم صحافى كه هست، در باب يك از ابواب الاستحاضه، روايت، روايت هفتمى بود. در آنجا امام عليه السلام اينجور فرمود، فرمود بر اينكه اذا رأة الحامل الدم قبل الوقت الذى كان ترى فيه الدم فى الوقت من ذالك الشهر فانه من الحيض التمسك عن الصلاة عدد ايامها. التى كان تقعد فى حيضها. فان ان قطع الدم قبل ذالك فالتغتسل و تصلى. و ان لم ينقطع الدم عنها الاّ بعد الايام باز خون دمش هست. در اين صورت فالتغتسل. غسل حيض را بكند. و ثم تحت فى بعد ايام الحيض، تحتشى آن فرجش را قطنه داخل مىكند و تستظهر و تصل الظهر و العصر. صلاة ظهر و عصرش را مىخواند. ثم لتنظر فان كان الدم، فى ما بينها از وقتى كه غسل كرده است دم، ما بين آن زن كه غسل كرده است كه غسل كرده است بين آن حالتش و بين المغرب و بين صلاة مغرب. صلاة مغرب عند الاذان داخل مىشود. اگر در بين اينها ديد لا يسيل الدم من خلف الكرسف دمش سيلان ندارد از خلف الكرسف فالتتوضء و تصلى. وضو بگيرد و نماز بخواند. عند وقت كل صلاة. عند وقت كل صلاة، گفتيم كه استحاضهاش قليله باشد. اگر اينجور بوده باشد لا يسيل بوده باشد تتوضء ما بين آن حالت و ما بين مغرب. هنوز صلاة مغرب داخل نشده است مىفرمايد وضو بگيرد. مفهومش اين است كه اگر سيلان پيدا كرد در اين وقت كه هنوز وقت مغرب داخل نشده است، مغرب را با وضو تنها نمىتواند بخواند. كه همان غسل بايد بكند. مستحاضه كثيره است. مىبينيد اين صحيحه مباركه به مفهوم شرطيه دلالت مىكند اگر انسان قبل وقت صلاتى مستحاضه شد، مستحاضه كثيره بود، ولو آن استحاضه كثيرهاش باقى نماند، ديد دم سيلان مىكند ولو يك آنى. ولو سيلانش بعد قطع شد. اگر اين دمش سيلان نكرد وضو مىگيرد براى مغرب. اگر سيلان كرد ولو سيلانش قطع شد، بايد براى مغرب نمىتواند اكتفا به وضو بكند. اين صحيحه مباركه به مفهومها دلالت مىكند به مفهومش در آن موردى كه دم قطع مىشود و در حال الصلاة در وقت الصلاة دم ملاك نيست، ملاك دم قبل وقت صلاة است. قبل از آن صلاتى كه مىخواند. ولو قبل وقتش است. آن وقتى اگر استحاضه متوسطه بشود يا كثيره بشود آن صلاتى كه بعد وقتش داخل مىشود در آن صلاة بايد آن وظيفه را مراعات بكند. اين از اين صحيحه مباركه اين معنا استفاده مىشود.
بعد صاحب العروه قدس الله نفسه الشريف مىفرمايد و كذا اگر زن مستحاضه قيليه بود و قبل از ظهرين منتقل شد به استحاضه كثيره. قبل از اينكه ظهرين را بخوانديا قبل از اينكه صلاة الظهرين وقتش داخل بشود بعد از اينكه اين مستحاضه قليله بود و وضو گرفته بود براى صلاتش، قبل صلاة ظهرين ولو وقتشان داخل نشده است، مستحاضه كثيره شد و استحاضه كثيرهاش هم استمرار پيدا كرد دو غسل ديگر بايد بكند. يك غسل براى صلاة الظهرين جمع مىكند بينهما غسل واحد يك غسل ديگر هم بايد بكند بر اينكه اين دم مستمر بشود حين غسل كردن براى عشائين هم بايد يك غسل ديگر بكند كه در يومش دو تا غسل مىكند و اما گر فرض كنيد اين مستحاضه قليله قبل العشائين مستحاضه كثيره شد، يا مستحاضه قليله، يا مستحاضه متوسطه. فرقى نمىكند. مستحاضه متوسطه يا مستحاضه قليله اينها قبل العشائينى كه هست، ولو قبل دخول وقتهما مستحاضه كثيره شدند ولو قطع شدند بايد يك غسل بكند براى عشائين.
در آنجايى كه اول مستحاضه قليله بود صلاة ظهر هم مستحاضه قليله بود بعد از اينكه صلاة ظهرين را خواند كثيره شد. و كثيره هم قطع شد يا قطع نشد فرق نمىكند. براى مغربين بايد يك غسل بكند. زن براى اين دو تا صلاتى كه اتيان مىكند بايد يك غسل بكند. انما الكلام در اين است كه اگر مستحاضه متوسطه بود و براى صلاة ظهرش، براى صلاة غداتش غسل نكرد عصيانا او نصيانا. وقتى كه صلاة ظهرش رسيد فرض بفرماييد آن وقت مستحاضه كثيره شد. آيا بايد همان يك غسل را بكند، مال مستحاضه كثيره؟ يا مكلف بود صبح يك غسل بكند براى صلاة غدات. چونكه مستحاضه متوسطه بود. آن غسل را نكرده است. بايد دو تا غسل بكند. يك غسلى براى قضاء آن غسلى كه مال مستحاضه متوسطه است و يكى هم غسل مال مستحاضه كثيره كه فعلا شده است. قاعده دومى خدمت شما عرض مىكنم داشته باشيد.
قاعده كلى اين است كه صحيح اولى است. يعنى يك غسل مىكند براى صلاة ظهرين. اعمال استحاضه كثيره. چرا؟ آن قاعده اين است كلما ان... آلت المرئه من الادنا الى الاعلى اگر از استحاضه ادنا به اعلى منتقل بشود، تركة الاعلى يعنى تركة الادنا، وظايف ادنا را ترك مىكند و تعمل بوظايف الاعلى. بايد وظايف اعلى را اتيان كند. كسى كه زنى كه استحاضهاش از مرتبهاى ترقى كرد به مرتبه اعلى، كه وقتى كه نماز مىخواند مرتبه اعلى را دارد. اين اعمال مستحاضه ادنا را ترك مىكند مستحاضه اعلى را مىگيرد. و بما اينكه اين زن وقتى كه صلاة الظهرين مىخواند، استحاضهاش اعلى است، عمل به وظيفه كثيره مىكند و آن متوسطه ترك مىشود عملش. بدان جهت در ما نحن فيه يك غسل بيشتر نمىتواند بكند. يك خرده اين مطلب را باز مىكنم تا متوجه بشويد.
سؤال؟ اين تركة الاولى. آن اولى را ترك مىكند. مثل اينكه اول مستحاضه متوسطه شد، عمل نكرد به وظايفش، كثيره شد. آن ترك مىشود. ما نحن فيه هم از آنجا است. قاعده كليه، دليلش را خواهيم گفت. كلما يعنى انشاء الله دليلش در مسئله بيست و سه مىآيد.
در جايى كه مستحاضه مرتبه ادنا را داشته باشد و اين منتقل بشود به مرتبه اعلى ولو انتقالش قبل از فراغ آن صلاتى باشد كه او را به مرتبه ادنا مىخواند. مثل اينكه زن مستحاضه متوسطه بود. صبح هم غسل كرده بود. براى صلاة ظهرش وضو گرفت. ظهر را با وضو خواند. همين كه مىخواند آن تشهد و تسليم و صلاة ظهر را بخواند ديد كه خون فوران كرد، آمد بيرون. سيلان كرد. اين نمازش باطل است. در اين نماز بايد اين نماز بوظيفه استحاضه كثيره، چونكه فعلا كثيره شد بايد به وظيفه كثيره اتيان بشود. اين صلاتش محكوم به بطلان مىشود. بدان جهت قاعده كلى اين است، اگر زن از مرتبه ادنا منتقل به اعلى بشود قبل از فراغ از صلاتى كه به مرتبه ادنا اتيان مىكند، فارغ بشود آن صلاتش صحيح است، چونكه اعمال آن را اتيان كرده است. قبل از فراغ از آن صلاتش كه به مرتبه ادنا مىخواند منتقل به مرتبه اعلى بشود آن مرتبه ادنا ترك مىشود و بايد عمل كند بوظيفه اعلى حتى در آن صلاتى كه در آخرش انتقال شد، حالتش. بايد برگردد يك غسل بكند اگر گفتيم مستحاضه كثيره با غسل وضو نمىخواهد با آن غسل، گفتيم نه وضو هم مىخواهد كه مسئلهاش گذشت. وضو مىگيرد غسل مىكند آن وقت اين صلاة ظهر را دوباره مىخواند. اين مسئلهاش هم خواهد آمد. روى اين اساس اگر مستحاضه متوسطه بود، عصيانا يا نصيانا غسل نكرد.. را قبل صلاة الظهرين او قبل الصلاة العشائين فرض كنيد مستحاضه كثيره شد آن غسل هيچ است. آن غسل لزومى ندارد. اگر قبل از ظهرين شده است آن غسل لزومى ندارد. چونكه حين اتيان صلاة الظهرين مستحاضه كثيره است و بايد به وظيفه مستحاضه كثيره عمل كند. آن ملغى مىشود. كلما انتقلت من الادنا الى الاعلى تركة الادنا و عملت بوظايف الاعلى. اين هم اين مسئله بود. بعد ايشان در مسئله سوم صاحب العروه قدس الله نفسه الشريف اينجور مىفرمايد. مىفرمايد بر اينكه اگر فرض كرديم زن استحاضهاش متوسطه است، يا متوسطه بود قبل از اين صلاة يا وقت اين صلاة يا فرض بفرماييد استحاضهاش، استحاضه كثيره است. كه وظيفهاش غسل كردن است. اگر براى صلاة الغدات وظيفهاش غسل كردن است لتوسط الاستحاضه اول لكون استحاضتها كثيرة اين غسل را براى صلاة الغدات بعد الفجر بايد اتيان كند. بعد از اين معنا يك موردى را استثنا مىكند. مىگويد الاّ اذا اراد صلاة الليل را اتيان بكند. چونكه صلاة اليل قبل فجر است. در شب است. الاّ اذا اراد الصلاة اليل را اتيان كند آن وقت مىتواند اين شخص جاز، براى اين زن غسل فجر را مقدم بر فجر كند، در شب غسل كند. صلاة الليل را بخواند بعد از همان غسلى كه صلاة الليل را خوانده است، صلاة الفجر را بخواند. ولكن طورى باشد كه متصل بشود. فراغ از صلاة اليل با شروع صلاة الفجر. ما بينهما فاصله نباشد. پس غسل بايد بعد صلاة الفجر بشود چونكه غسل استحاضه مثل غسل حيض و جنابت نيست كه حتى در ايام شهر رمضان غسل استحاضه را در شب بكند. مورد غسل الاستحاضه بعد الفجر است. در رمضان و غير الرمضان. الاّ در يك صورتى كه زن بخواهد نماز شب بخواند در اين صورت مىتواند قبل غسل كند.
و منهنا كلام در مقام در دو جهت واقع مىشود. جهت اولى اين است اين غسل مستحاضه كثيره يا غسل مستحاضه متوسطه چرا وقتش بعد الفجر است؟ كه بايد فجر طلوع كند تا غسل كند. اگر قبل بكند چه مىشود؟ اين مقام اول. بعد از اينكه مقام اول صاف شد و ثابت كرديم جايش بعد طلوع الفجر است، كلام واقع در اين استثنا مىشود كه اگر صلاة الليل را خواست بخواند مىتواند غسل را مقدم بكند. كلام در استثنا واقع مىشود. سابقا گفتيم صاحب العروه يك عبارتى داشت آن عبارت موهم بود كه در تمام صلوات نافله مىتواند غسل را بكند ولكن در آن صلوات نافله وقت داخل شده بود. ظهر بايد داخل بشود. آن مسئله، مسئله ديگرى بود. كلام اين است كه قبل الفجر مىخواهد غسل بكند. در اين قبل الفجر مىخواهد غسل فجر را بكند. اين جايز نيست الاّ در يك مورد. آنى كه در آنجا گفته بوديم با اينجا منافاتى ندارد. اينجا صلاة نافلهاى ميخواند كه قبل الوقت بايد به او غسل كند. اين در نماز شب استثنا است مسئله.
ام الكلام فى المقام الاول. عرض مىكنم بر اينكه در ما نحن فيه سه صورت است. الصورت الاولى. الصورت الاولى اين است كه شب اين زن مستحاضه متوسطه بود يا مستحاضه كثيره بود كه وظيفهاش بر صلاة فجر غسل كردن است على كل تقدير. چونكه گفتيم قبل وقت صلاة هم استحاضهاش متوسطه و كثيره بشود نماز بعدى را بايد با اعمال او اتيان كند. قاعده اوليه بود. ولكن اين زن آن استحاضه قليله و متوسطه در خود شب قطع شد. اينكه استحاضه متوسطه داشت يا استحاضه كثيره داشت يك ساعت، دو ساعت به فجر مانده است، نگاه كرد ديد خشك، خشك شده است. هيچ اثرى نيست. پاك، پاك شده است. خوشحال هم شد كه غسل مىكنيم، راحت شديم. بعله در اين صورت كلام اين است كه اين مىتواند غسل فجر را الان بكند. الان كه پاك شده است دو ساعت هم بر فجر است مىتواند غسل فجر را الان اتيان بكند. در اين صورت بحثى نيست اين غسل را اتيان كند. غسل فجر را در اين صورت مقدم بكند، اشكالى ندارد. و الوجه فى ذالك اين است، ما از روايات مباركات كه درباره اين مستحاضه متوسطه و مستحاضه كثيره وارد شده بود در اينها از اين روايات استفاده كرديم اينكه غسل مىكند اين زن، بعدش وضو مىگيرد يا قبلش وضو مىگيرد كه متوسطه باشد يا اصلا وضو نمىگيرد بنا بر اينكه غسلش در كثيره مغنى است، اين غسلش طهارت صلاة است. طهارت است. اين پاكى است. خوب وقتى كه اين غسلش طهارت شد، متفاها عرفى اين است كه امام عليه السلام در اين روايات فرموده بود غسلش را عند صلاة بكند. آن وقتيكه صلاة مىخواند. غسلش را آن وقت بكند. يا فى وقت الاتيان لصلاة بكند اين به جهت اين است كه مقروص در اذهان اين است كه استحاضه حدث است. منتهى اگر اين چيز شدن، اين غسل را بكند مشغول صلاة بشود ما بين صلاة و ما بين غسل فاصله نياندازد اين غسلش نسبت به آن صلاة طهارت مىشود. اين مقدارش از ادله فهميده شد. پس وقتى كه مستحاضه خونش قطع شده است غسل كه مىكند قصد ما بين غسل و ما بين صلاتش ضررى ندارد. بعد از اينكه اين غسل طهارت شد چونكه استحاضه به طور كلى قطع شده است. بعد از اينكه طهارت شد، اين را از ادله فهميدم طهارت است ان الله يحب التوابين و يحب المتطهرين مىگويد در شب هم غسل بكند مستحب است. استحباب نفسى است. مستحب است همان اعمال مستحاضه از زن مستحاضهاى كه استحاضهاش قطع شده است و براى صلاة بعدى بايد آن اعمال را اتيان كند خود آن طهارت استحباب نفسى دارد براى زن مستحاضه. اين زن مستحاضهاى كه استحاضهاش قطع شده است. وقتيكه اين غسل كرد، وضو گرفت متطهر شد. فجر شد صلاتش را مىخواند. چونكه بر طهارتش ناقض وارد نشده است. استحاضهاش قطع شده بود. بدان جهت در آن موردى كه زن مستحاضه استحاضهاش در ليل قطع بشود او قبل الغسل و بعد الفجر بخواهد غسل بكند محصورى در او نيست به حسب الادله. چونكه صغرى از روايات استفاده شد كه اين غسل طهارت است و عند الصلاة به جهت اين است كه آن حدث فاصله نشود. چونكه خون مىآيد. روايات ظاهرش اين بود كه در حال صلاة استحاضه است. اين طهارت است نسبت به آن صلاة. پس آن وقتيكه حدث نمىآيد، استحاضهاش قطع شده است، اين طهارت استحباب نفسى دارد. ان الله يحب التوابين و يحب المتطهرين. اين يك صورت است و اشكالى هم ندارد.
بعضىها براى استحباب نفسى اين طهارت وجه ديگرى هم بيان فرمودهاند و آن وجه ديگر كه بيان فرمودهاند اين است، فرمودهاند بما اينكه در غسل الاستحاضه قصد قربت كردهاند. مستحاضه غسل كه مىكند بايد قصد قربت داشته باشد. مثل غسل حيض، غسل جنابت، چه جور در آنها قصد قربت معتبر است، در غسل مستحاضه هم قصد قربت معتبر است. به نحو عبادى طهارت است. وقتى كه به نحو عبادى طهارت شد، اگر اين غسل استحاضه فقد وجوب غيرى داشته باشد، فقط وجوب مقدمى داشته باشد، قصد قربى در او معتبر نمىشد. چرا؟ چونكه وجوب غيرى عبادت نمىكند عمل را. در بحث اصول است كه وجوب غيرى عمل را عبادت نمىكند عباديت امر نفسى مىخواهد و بما اينكه شارع مىدانيد در غسل استحاضه عباديت را به نحو عباديت قيد داده است اين كشف مىشود كه استحباب نفسى دارد. منتهى اين مستحب نفسى را غايت الامر بايد حين عصيان صلاة اتيان كرد، آنجايى كه استحاضه استمرار دارد. اين حدث بعد باطل نكند. و اما در صورتى كه استحاضه قطع شده است حاجتى به اين نيست كه متصلا اتيان بكند. اين از اعتبار قصد القربت اين معنا كشف مىشود و قد عجبنا عن هذا الاستدلال سابقا گفتيم مجرد اعتبار قصد قربت كشف از استحباب نفسى نمىكند. لشارع در جايى كه ببيند غسل قربى مدخليت دارد در ملاك صلاة. چونكه خودش فى نفسه فضا ندارد، ملاك نفسى ندارد. غسل اگر قربى شد ملاك صلاة تمام مىشود. ملاك واجب نفسى. اينجا مىتواند امر بكند صلاة با غسل قربى كه صلاة را با غسل قربى اتيان بكن. خودش هم بگويد كه غسل فى نفسه مطلوب من نيست. به نحو قربى لصلاة مطلوب است. خوب وقتى كه اينجور شد، اين امر عيبى ندارد. چونكه در بحث اصول گفتهايم قبل از ما ديگران گفتهاند و فرمودهاند رضوان الله عليهم كه وقتيكه امر به صلاة با غسل قربى كرد هيچ محصورى ندارد. چونكه انسان اگر قصد كند من غسل را براى نماز اتيان مىكنم مىشود غسل قربى. چونكه در بحث مقدمه ثابت شده است وجوب غيرى مثل واجب نفسى نيست. واجب نفسى عند الجماعة قصد قربتش تعلق امر نفسى به ذات العمل مىخواهد. ولكن در واجب غيرى اينجور نيست. مىگويند صلاة را با غسل قربى بياور. انسان اگر، اين هم متمكن است، چونكه اگر قصد كند كه من غسل را براى صلاة اتيان مىكنم مىشود قربى. ولكن غسل امر ندارد. غسل قربى قيد صلاة است. اصلا مقدمه واجب هم واجب نيست و وجوب قيدى را هم منكر شديم. باز درست است. كما اينكه در اصول بيان شده است. مىتواند غسل را به قصد توسل الى الصلاة اتيان بكند و قربى هم بشود. اين معنا حتى در كفايه اعتراف دارد به اين. در وقتى كه در طهارات صلاة، كلام شيخ انصارى را صاحب الكفايه نقل مىكند مىگويد بعله، اگر وجوب استحباب نفسى نداشته باشند قربيا مىشود اينها را اتيان كرد، اما ثواب بر آنها مترتب نمىشود. بدان جهت اين يك معنايى است كه قبل از ما، خيلىها فرمودهاند كه در واجب غيرى در مقدمات قياس به واجب نفسى تعبدى نمىشود. در آن واجب نفسى تعبدى آنجا گفتهاند بر اينكه بايد ذات العمل امر داشته باشد. اينجور جماعتى ملتزم شدهاند از قديم الايام الى صاحب الكفايه.
اما در واجب غيرى اينجور نيست، اتيان كردن واجب غيرى به نحو العباده اين موقوف بر امر نفسى نيست كه به ذات عمل امر نفسى داشته باشد. چونكه قربى بودن اين قيد به قصد توسل مىشود. ولو امر قيدى هم نداشته باشد، امر نفسى هم نداشته باشد. من براى صلاة وضو مىگيرم بدان جهت در ما نحن فيه اين اشكالى ندارد. عمده اين است بعد از اينكه طهارت شد، ان الله يحب المتطهرين استحباب نفسىاش را، كبرايش را بيان مىكند. اين نسبت به اين.
سؤال؟ هيچ كس در واجب نفسى نگفته است كه قصد توسلش منحصر است به اتيان داعيت امر غيرى. اين را كسى نگفته است. سؤال؟ بايد اين مقدمه را اتيان بكنم به جهت صلاة اين مىشود قصد توسل. شارع قيد اخذ كرده است، شارع امر كرده است به وضوئى كه به قصد توسل صلاة اتيان مىشود. شارع امر كرده است.
عرض مىكنم بر اينكه در ما نحن فيهى كه هست، در ما نحن فيه در صورت اولى بحث عبارت از اين است كه استحاضه قطع شده بود گفتيم مىتواند اتيان كند. اما الكلام فى الفرض الثانى كه استحاضهاش، استحاضه كثيره بود. استحاضه متوسطه بود قبل صلاة الصبح. ولكن قبل از اينكه فجر بشود، در همان شب در اواخر شب نگاه كرد ديد كه نه، پنبه گذاشت يك ربع هم معطل شد، ديد خون نمىآيد بيرون. پنبه را درآورد ديد كه خون در پنبه هم نرفته است. ديد كه استحاضه متوسطه يا كثيره مبدل به استحاضه قليله شده است قبل الوقت. جماعتى فرموده است بعيد نيست كه در اين صورت هم قبل الفجر مىتواند غسل كند. چرا؟ براى اينكه ظاهرا بايد اينجور دليل داشته باشد كه استحاضه قليله اين موجب غسل نيست. اين حدث غسلى نيست. چونكه حدثى كه، آن چيزى كه غسل مىآورد آن تمام شده است، مىتواند آن غسلش را مقدم بكند. چونكه در مستحاضه متوسطه استحاضهاى كه متوسطه بود مبدل به استحاضه قليله شد اين استحاضه قليله موجب غسل نيست. استحاضه كثيره بود مبدل به قليله شد، او موجب غسل نيست. موجب وضو است. مثل اينكه كسى غسل بكند، غسل جنابت. بعد برود به توالت. كه در ما نحن فيه بما اينكه مستحاضه كثيره يا متوسطه منقلب به قليله شده است اين اشكالى ندارد. اين فرمايش در نظر قاصر ما درست نيست. و الوجه فى ذالك اين است كه استحاضه قليله خودش حدث است. وقتى كه استحاضه قليله حدث شد ما نمىتوانيم استحباب نفسى اين غسل را كه استحاضه كثيره يا متوسطه قبل الوقت قطع شده است استحباب اين را از آيه ان الله يحب التوابين و يحب المتطهرين اثبات كنيم. چرا؟ چونكه اين اگر غسل بكند باز متطهر نيست حين الغسل. چرا؟ چونكه خون استحاضه قليله دارد. ولو بايد وضو بگيرد. ولكن نمىتواند پاك بشود. آيه تقديم غسل جايز است و مشروعه است بلكه مستحبه است، به آيه ان الله يحب المتطهرين اثبات كرديم و بما اينكه اگر اين غسل بكند، چونكه استحاضه قليلهاش مستمر است، اين نمىتواند طاهر بشود. بدان جهت نمىتواند دست به خط قرآن بزند. ولو غسلش را تمام كرد. نمىتواند. چونكه استحاضه قليله دارد.
پس نمىتواند متطهر بشود. طهارت نمىتواند داشته باشد. شما مىتوانيد بگوييد همان حرف را كه اين استحاضهاش موجب غسل نيست. حدث اكبرش مثلا تمام شده است. مىگوييم نه، آن هم نيست. چرا؟ اين موجب غسل نبودن، موجب نمىشود بر اينكه اين طاهر بشود. در مستحاضه متوسطه، مستحاضه متوسطه فرض بفرماييد غسل كرد، نمازش را خواند بعد مستحاضه متوسطه همين جور مستمر است. اين موجب غسل است؟ استمرار دم متوسطه كه موجب غسل نيست. ولكن بايد غسلش را حين صلاة اتيان كرد. اگر فاصله بياندازد زنى كه استحاضه متوسطه دارد اين استحاضه متوسطه وقتى كه غسل كرد و نماز خواند اين استحاضه كه هى متوسطه مىآيد اين موجب غسل نيست. خوب شما بگوييد وقتى كه اينجور شد، استمرار استحاضه موجب غسل نيست، غسل را كرد نمازش را بعد بخواند. چونكه استمرارش موجب حدث نيست. موجب حدث غسلى نيست. مىگوييد آنجا؟ چرا نمىگوييد؟ مىگوييد آن روايات گفت آن وقتى كه مستحاضه متوسطه است، تغتسل فى كل يوم مرة. ظاهرش اين است كه به آن صلوات يوميه كه مكلف از آن صلوات يوميه را اتيان بكند در آن يوم غسل كند. اگر قبل الصدر غسل كند اين صلاة يوم نيست. ما آن مقدارى كه گفتيم و استفاده كرديم صورت اولى بود. و اما در اين صورت كه استحاضه مستمر است اين غسل طهارت نمىآورد. ولو اين دمش موجب غسل نيست. مثل استمرار دم متوسطه است كه موجب غسل نيست. ولكن طهارت نمىآورد. چونكه حدث دارد. مستحاضه قليله است و در اين صورت آنى كه مقتضاى روايات است اين است كه عند كل صلاة بايد غسل كند. آنى كه در روايات است در وقت كل صلاة بايد غسل كند. آنى كه در روايات است آن است كه بعد اليوم بصلاة فى يوم بصلاة (قطع نوار).
|