جلسه 754

* متن
*

بسم الله الرحمن الرحيم.
موضوع درس: خارج فقه بحث طهارت.
شماره نوار:754 ب‏
نام استاد: آيت الله تبريزى.
تاريخ:1371
توسط دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم واحد صوت.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
صاحب العروه قدس الله نفسه الشريف كما هو المعروف فى كلمات الاصحاب مى‏فرمايد اگر شخصى جنب بوده باشد بالانزال و اين شخص غسل كند غسل الجنابه را اگر استبراء به بول نكرده است و بعد الغسل از او بللى خارج شد كه مردد بوده باشد بلل بين البول و المنى غسل را بايد اعاده كند. آن بلل محكوم است بانّه منىٌّ. به احتمال بوليّت اعتنا نمى‏كند. غسل را بايد اعاده كند. و اگر بول كرده بود قبل از اين كه غسل بكند بول كرده بود ولكن غسل كرد قبل از استبراء بالخرطات. استبراء از بول نكرده بود بالخرطات. غسل كرد و بعد بلل خارج شد، آن بلل محكوم است بانّه بولٌ. بايد وضو بگيرد. و به احتمال كونه منىًّ اعتنا نمى‏شود. اين فرمايش ايشان است.
كلام فعلاً در آن تكّه اولى است كه اگر بول نكرده غسل كرد بعد الانزال و بعد بلل خارج شد او محكوم است به انّه منىٌّ بايد غسل كند. به اين معنا روايات دلالت مى‏كند. آن رواياتى كه مقدارش را آن روز خدمت شما عرض كرديم.
كى از آنها صحيحه محمد ابن مسلم بود. روايت، روايت 6 بود. در باب 36 از ابواب الجنابه محمد ابن الحسن باسناده عن الحسين ابن سعيد عن حمّاد عن حريض عن محمد ابن مسلم قال سألت ابا عبد الله (ع) عن الرّجل يخرج من احليله بعد ماغتسل شى‏ءٌ قال يغتسل و يعيد الصّلاة الاّ ان يكون بال قبل عن يغتسل فانّه لا يعيد غسله. اگر بول كرده باشد، غسل را اعاده نمى‏كند. اگر بول نكرده باشد غسلش را بايد اعاده كند. يعنى محكوم به منى است. در آن صحيحه عبيد الله على حلبى كه روايت 1 بود ان الرّجل يغتسل ثمّ يجد بعد ذالك بللاً و قد كان بال قبل ان يغتسل. قال...بول كرده بود قبل از غسل. محكوم به بول است آن بلل. و ان لم يكن بال قبل الغسل فاليعد الغسل. غسل را بايد اعاده كند. يعنى محكوم است به انّه منىٌّ و هكذا روايات ديگرى هم كه در باب هست. يكى از آنها موثّقه سماعه بود كه روايت هشتمى بود. محمد ابن الحسن باسناده عن حسين ابن سعيد عن اخيه حسن ابن سعيد عن زرعه عن سماعه سألته عن الرّجل يجنب ثمّ يغتسل قبل عن يبول فيجد بللاً بعد ما يغتسل قال يعيد الغسل. غسل را اعاده مى‏كند. رواياتى كه صحيح هستند و معتبر هستند دلالت مى‏كند اينها بايد غسل كنند. ولكن ربّما يقال اين رواياتى كه وارد شده است شخصى جنب بود، بعد بول نكرده غسل كرد، بعد بللى خارج شد كه آن بلل منى است و بايد غسلش را اعاده كند، اين روايات معارض است با روايات ديگرى كه آن روايات مى‏فرمايد كه اگر بلل خارج شد بعد الغسل ولو بول هم نكرده باشد، ليس بشى‏ءٍ آن بلل چيزى نيست. يعنى غسل اعاده نمى‏شود. عكس اين روايات كه مى‏گفتيم.
يكى از اين روايات، روايت عبد الله ابن حلال است كه در همان باب 36 روايت 13 است. و باسناد الشّيخ عن سعد ابن عبد الله. سند شيخ به كتاب سعد ابن عبد الله اشعرى صحيح است و سعد ابن عبد الل اشعرى هم كه معروف است. استاد محمد ابن حسن ابن وليد رضوان الله عليهما عن احمد ابن محمد، احمد ابن محمد عيسى باشد يا خالد هر دو صحيح است. عن عبد الله ابن محمد حجّال از ثقات و از عدول است اين عبد الله ابن محمد حجّال كه در رواياتى از اين تعبير مى‏شود عن الحجّال. عبد الله ابن محمد ندارد. احمد ابن محمد عن الحجّال اين عبد الله ابن محمد حجّال است كه اين عبد الله ابن محمد حجّال از ثقات عدول است، او هم نقل مى‏كند عبد الله ابن‏
محمد...ميمون كه از اجلّا است عن عبد الله ابن حلال. فقط اشكال در اين عبد الله ابن حلال است. كه معلوم نيست كه اين چه جور آدمى است. يك روايت كثير الرّوايتى هم باشد اين جور نيست كه از معاريف باشد. توثيق ندارد. قال سألت ابا عبد الله (ع) عن الرّجل يجامع اهله مردى با اهلش جماع مى‏كند. ثمّ يغتسل قبل عن يبول. بعد غسل مى‏كند قبل از اين كه بول بكند. ثمّ يخرج منه شى‏ءٌ بعد الغسل. قال لا...عليه انّ ذالك من ما وضع الله عنه. شى‏ء نيست. خداوند اين را از اين شخص وضع كرده است. يعنى تكليفى جعل نكرده است بر او. عيبى ندارد. خارج شد، خارج شد. اين يكى.
دومى هم زوايت زيد شحّام است كه روايت 14 است و عنه يعنى عن سعد ابن عبد الله. عطف است به سعد ابن عبد الله. محمد ابن الحسن باسناده عن سعد ابن عبد الله عن موسى ابن الحسن عن محمد ابن عبد الحميد عن ابى جميله عن مفضّل ابن صالح. ابى جميله همان مفضّل ابن صالح است كه در روايات كثيره‏اى تعبير شده است عن ابى جميله كه مفضّل ابن صالح ندارد. در رواياتى تعبير شده است عن المفضّل، در رواياتى تعبير شده است مفضّل ابن صالح، در رواياتى هم كه ابى جميله عن مفضلّ ابن صالح. معلوم مى‏شود كه اين مفضّل ابن صالح كنيه‏اش ابى جميله است. ابى جميله هم اين است فقط در روايات. يك مفضّل ديگر هم داريم كه مفضّل نعمر است. آن هم مثل مفضّل ابن صالح هر دو ضعيف هستند. عن زيد شحام. روايت من حيث السّند ضعيف است. عن ابى عبد الله (ع) قال سألته عن رجلٍ اجنب ثمّ اغتسل. جنب شد بعد غسل كرد. قبل عن يبول ثمّ رعا شيئاً قال لا يعيد الغسل. غسل را اعاده نكند. عرض مى‏كنم بر اين كه خوب اين دو تا روايت من حيث السّند ضعيف هستند. روايات ضعيف كه با روايات معتبره معارضه نمى‏تواند بكند.
عمده در ما نحن فيه صحيحه جميل است كه معارض است. در صحيحه جميل روايت 11 است و باسناد الشّيخ عن محمد ابن على ابن محبوب عن على ابن سندى كه همان على ابن اسماعيل است كه ثقه است عن ابن ابى عمير عن جميل ابن درّاج روايت من حيث السّند صحيح است. قال سألت ابا عبد الله (ع) عن الرّجل يصيبه الجنابه مردى به او جنابت اصابت مى‏كند. فينسى عن يبول. يادش مى‏رود كه بول بكند. حتّى يغتسل غسل مى‏كند. ثمّ يرى بعد الغسل شى‏ءً ثمّ بعد از اين كه غسل كرد شيئى مى‏بيند. ايغتسل ايضاً؟ باز غسل بكند؟ قال لا. امام فرمود غسل نمى‏خواهد. قد تأثّرت و نزل من الحبائل. خوب آن احليلش حالت فشردگى پيدا كرده است و از حبايل چيزى خارج شده است. حبايل چيزى ندارد. محصورى ندارد. يعنى حكم نمى‏شود بانّه منىٌّ. در اين صورت اين كه گفته‏اند اگر جنب شد قبل از اين كه بول بكند غسل كرد و بعد بللى ديد و غسلش را اعاده كند، اين صحيحه جميل مى‏گويد كه نه اشكالى ندارد. چون كه نسيان هم گفتيم مدخليّتى ندارد. كه اين كه احتمال اين كه چون ناسى شده است عيبى ندارد، اين احتمال نيست. اگر محكوم است به منى، فرقى نمى‏كند انسان يادش برود يا نرود بول كردن. بدان جهت اين روايتى كه هست معارضه مى‏كند با روايات سابقه. ممكن است كسى بگويد كه وجه جمع اين است كه اعاده غسل حمل بر استحباب مى‏شود. مستحب است اعاده غسل. ولكن در ما نحن فيه اين ولو روايت من حيث السّند صحيح است، ولكن با آن روايات سابقى معارضه‏اى ندارد. چون كه در اين صحيحه فرض نشده است كه غسل جنابت كه كرده است از انزال غسل جنابت كرده است، اين در اين روايت فرض نشده است در اين صحيحه. يك دفعه ديگر مى‏خوانم. سألت ابا عبد الله (ع) عن الرّجل يصيبه الجنابه. جنابت به او اصابت مى‏كند. ولو به اين كه دخول مى‏كند، مجرّد دخول كه كرد...انزالى هم صورت نگرفته بود. بدان جهت مى‏فرمايد بر اين كه عن الرّجل يصيبه الجنابه فينسى عن يبول حتّى يغتسل حتّى يرى بعد الغسل شى‏ءً. خوب نگوييد كه اين فرض شده است ينسى ان يبول. چون كه توى ذهن مردم اين است كه اين روايات را كه شنيده‏اند توى ذهنش اين است است كه انسان بعد الجنابه بول بكند قبل از غسل. بدان جهت بعضى‏ها شرطيّت را ملتزم مى‏شدند. چه انزال باشد، چه نباشد. قبل از غسل آدابش بول كردن است. اين جور توى ذهن بود و مستحب هم هست ديگر. گفتيم مستحب است قبل الغسل. فرق نمى‏كند انزال بكند يا نكند. بدان جهت در ما نحن فيه اين دليل نمى‏شود كه انزال كرده است. يعنى قرينه نمى‏شود،
سؤال؟ مطلق است ديگر. اين روايت را مطلق مى‏گويد. عن الرّجل يصيبه الجنابه فينسى عن يبول حتّى يغتسل حتّى اين كه غسل بكند. اين فينسى عن يبول عرض كردم قرينه انزال نمى‏شود. چون كه از آداب غسل كردن بول كردن است، و اين هم شنيده بود كه بايد بول بشود كه در روايت هم سؤال شده بود ديگر. ثمّ تَرى بعد الغسل شيئاً ايغتسل؟ قال، لا. قد تأثّرت جمع شده است و نزل من الحبائل. اين شى‏ء از حبائل خارج شده است. ولكن به خلاف آن روايات بعضى از آن روايات معتبره صحيحه كه مى‏گفت بر اين كه بايد بول بكند و بعد بول نكرد، غسل كرد خارج مى‏شود او موردش انزال است. و منهنا تفصيل مى‏دهيم. اگر انزال باشد كه فرض عبارت متن است. قبل از بول غسل بكند بعد خارج بشود بلل اعاده غسل است، و امّا نه اگر فرض كنيد كه اصلاً انزال نكرده است. ولكن مجرّد دخول بود. بعد يك بللى خارج شد، نه محكوم به طهارت است. چيزى نيست او. اگر علمى نداشته باشد و مردد بشود ما بين بلل طاهر و منى محكوم به طهارت است. آن بعضى روايت كجا است؟ در صحيحه محمد ابن مسلم است. قال محمد قال ابو جعفر (ع) قال محمد يعنى محمد ابن مسلم قال ابو جعفر (ع) من اغتسل و هى جنب قبل عن يبول ثمّ وجد بللاً قد انتقض غسله. غسلش باطل مى‏شود. و ان كان بال ثمّ اغتسل ثمّ وجد بللاً فليس بشى‏ءٍ فليس ينقض غسله. غسلش را نقض نمى‏كند. ولكن عليه الوضو. چرا در آن صورت غسل نمى‏كند؟ لانّ البول لم يدع شيئاً. بول شيئى را از منى كه آمده بود، شى‏ء را در طريق نمى‏گذارد. همه‏اش را بيرون مى‏اندازد. اين لانّ البول قرينه واضحه است كه امام (ع) صورت انزال را فرض كرده است و بدان جهت گفته مى‏شود و فتوا داده مى‏شود اگر انزال بود جنابتش بول نكرده غسل كرد ثمّ بلل خارج شد انتقض غسله.
و امّا اگر جنابتش غير انزالى بود، غسل كرد و بعد بللى ديد كه مردد است ما بين المنى يا مزى يك شى‏ء طاهر حبائل است ديگر. تأثّرت و خرجت بوده باشد، نه شئى برايش نيست. به هر دو روايت عمل مى‏كنيم. فلا تعارض بين الطّائفتين كما ذكرنا. جمع عرفى است مابينشان. بدان جهت در ما نحن فيه اين معنا بر اين كه اين بلل بعد از غسل كردن و قبل البول كه جنابت بالانزال بود، اگر بالانزال بود اين بلل محكوم است به منى بودن و غسل را بايد اعاده كند. ولكن بعضى‏ها قدس الله اسرارهم در مسأله تفصيل داده‏اند كه من گمان نمى‏كنم اين تفصيل هم معروف بوده باشد. ولكن بعضى‏ها تفصيل داده‏اند اگر اين شخصى كه هست قبل از جنابت بالانزال بول كرده بود، اتّفاق مى‏افتد ديگر. بول را قبل از اين كه جنب بشود و جنابت بشود بول كرده بود. ولكن استبرايى نكرده بود از آن بول. همين جور بول كرد و پا شد كه برسد به كارش. آمد بعد اين جنابت برايش حاصل شد. بعد البول و قبل الاستبراء آمد جماع كرد با حليله‏اش و در آن جماع انزال بود. بعد وقتى كه خاتمه پيدا كرد رفت غسل كرد. بول نكرده غسل كرد. بعد از اين كه غسل كرد، بللى خارج شد كه نمى‏داند اين بلل بول است يا منى است، و احتمال شى‏ء طاهر هم بدهد. فرقى نمى‏كند. وقتى كه بلل خارج شد اگر امرش مردد بوده باشد يا مردد نبوده باشد بين البول و المنى احتمال شى‏ء آخر را هم بدهد فرموده‏اند بر اين كه بايد جمع كند بين الوضو و الغسل. چرا؟ سرّش اين است كه آنى كه ما از اين فرمايش به ذهن قاصرمان فهميديم كه بايد نظرش به اين بوده باشد، عرض مى‏كنم اين مدرك را نسبت به ايشان مى‏دهم، براى اين كه مدرك ديگر براى اين حرف نيست. منحصر است به اين حرف. و اين را مرحوم بروجردى قدس الله نفسه الشّريف در حاشيه عروه‏اش دارد كه اين كه فرمود بر اين كه صاحب العروه آن بلل منى است و بايد غسل بكند، آن جا دارد كه احوط وجوباً جمع ما بين الوضو و الغسل است. در صورتى كه قبل از جنابت بالانزال بول كرده باشد، و در آن بولش استبرا نكرده باشد. اين فرمايش ايشان است در حاشيه‏اش. اين مدركش چيست؟ مدركش عبارت از اين است كه خوب روايات باب مى‏گويد كه غسل كند. كسى كه انزال كرد جنابتش بالانزال بود و بعد از او قبل از اين كه بول بكند غسل كرد، بعد بلل خارج شد، او منى است. غسل بكند. خوب در مقابل رواياتى هم داريم كه اگر بول كرد، و استبراء به خرطات نكرد بعد از او بللى خارج شد بول است، بايد وضو بگيرد. اين شخص قبل از اين كه انزال بكند بول كرده است و استبراء به خرطات نكرده است. بعد بللى از او خارج شده است. آن بلل بول است. بايد وضو بگيرد. آن روايت مطلق بود. كسى كه بال و لم يستبرء بالخرطات اين وضو گرفت يا بللى قبل از وضو خارج شد فرقى نمى‏كند. آن بلل بول است. چه انزال بكند بعد البول و خرطات را كه ترك كرده است انزال بكند منى را مثل اين فرض يا انزال نكند. فرقى نمى‏كند. روايات مطلق است. من بال و لم يستبرء بالخرطات اين بللى كه بعد از او خارج مى‏شود محكوم به بول است. انزل منى را يا انزال منى نكند. جماع با زنش بكند يا نكند. آن ديگرى هم همين جور است. روايات باب اين است كه من انزل المنى كه جنابت به انزال است و لم يبول غسل كرد و بعد بللى خارج شد او منى است. غسل هم نكرد او منى است. نجس است اصلاً. احكام منى بار است.
بدان جهت ما بين اين دو طايفه معارضه مى‏افتد. آن جايى كه انسان بول بكند و استبراء به خرطات نكند و انزال نكند، آن روايت مى‏گويد بول معارض ندارد. آن جايى هم كه انسان اصلاً بول نكرده آمده بود انزال جماع كرد، گفت بول بعد مى‏كنيم كه بهتر است آن وقت بعد از اين كه انزال كرد بول نكرده غسل كرد بلل خارج شد. اين هم منى است. اين روايت مى‏گويد معارضه نيست در اين دو طرف.آن جايى كه بول كرد و خرطات استبرا نداشت به خرطات بعد انزال كرد و بعد الانزال المنى غسل كرد...اين روايات مى‏گويد كه غسل را اعاده بكند. آن روايات مى‏گويد وضو بگيرد. بول است. چون كه معارضه مى‏كنند، مقتضاى اين روايات اين است كه غسل است، مقتضاى او اين است كه نه وضو است. بدان جهت بايد جمع بكند. خوب اگر اين فرمايش ايشان است كه در ما نحن فيه هم روايات معارضه كردن چون كه فرض شده است بلل مردد ما بين البول و المنى است، بايد جمع كند ما بينهما. اگر فرمايش ايشان اين است كه ظاهراً هم اين است بلكه واقعاً هم اين است. چون كه راه ديگرى براى اين فتوا نيست، اگر اين باشد مراجعه به آن روايات سابقه مى‏كنيم. هيچ كدام اينها ناظر به صورت انزال نيستند. آن روايات در صورتى است كه بول كرده است و استبراء به خرطات نكرده است. بلل پشت سر اين خارج شده است. امّا انزال كرده است آن مقدار منى ريخته است و بعد از او بلل خارج شده است ربطى به اين معنا ندارد. بگويم از آن روايات.
آن روايات در باب نواقضى كه هست در باب 13 از نواقض بود. روايت 1 بود كه رجلٌ بال ثمّ توض‏ء ثمّ قام لصّلاة ثمّ وجد بللاً. قال لا يتوض‏ء انّما ذالك من الحبائل. اين مال مطلق. امّا آنى كه خرطات را مى‏گفت، آن اين است كه ان الرّجل يبول روايت 2. يبول ثمّ يستنجى ثمّ...يجد بعد ذالك بللاً قال اذا بالت خرط ما بين المقعد و انثين ثلاث مرّات و غمض بينهما ثمّ استنجا فان سال، حتّى...اين تقييد مى‏كند اطلاق سابق را كه فى الرّجل يبوع ثمّ يستنجى ثمّ يجد بللاً. فقال اذا بال فخرط بين المقعدة و الانثين ثلاث مرّات و غمض بينهما ثمّ استنجا فان سال حتّى يبلغ...مفهومش اين است كه اگر اين بعد از بول كردن اينها را نكرد، بلل خارج شد از آن مبالات بكند. اين يعنى بلل خارج شده است بعد البول و قبل الاستبرا كه فرض انزال نشده است كه وقتى كه پا مى‏شد و متعارف هم هست كه يك بللى پيدا مى‏كند آن صورت را مى‏گويد. در آن روايت كه من اغتسل شاهدش هم اين است كه من اغتسل فهو جنباً قبل ان يبول ثمّ يجد بللاً در صحيحه محمد ابن مسلم فقد انتقض وضو و ان كان بال ثمّ اغستل ثمّ وجد بللاً فليس ينقض غسله...ما به اطلاقش تمسّك كنيم ولو دوباره انزال كند. اين اطلاق ندارد كه دوباره انزال هم بكند، دوباره بايد عليه الوضو اين فرض حكم آن بلل است. خروجش بعد الغسل است كه بول كند اين جور است، بول نكند همين جور است حكمش كه بايد وضو بگيرد. يك روايتى داشته باشيد كه فرض انزال را بگيرد در آن روايات نيست. شما مراجعه بفرماييد مى‏بينيد. بدان جهت اين معنا درست نيست. آنى كه در عروه فتوا داده‏اند كه بايد غسل را اعاده بكند...روايات استنجا بالخرطات در آنها فرض انزال نشده است.
سؤال؟اين روايت، صحيحه محمد ابن مسلم است كه خوانديم. من اغتسل فهو جنباً قبل ان يبول ثمّ يجد بللاً فقد انتقض غسله. غسلش باطل شده است.
سؤال؟ بول نيست. قبل عن يبول. بعد كه مى‏گويد و ان كان بال ثمّ اغتسل ثمّ وجد بللاً فليس ينقض الوضو. يعنى ولو انزال ديگر بكند. اين كما اين كه ناظر است آن بللى كه محتمل است از انزال سابقى باشد، عرض مى‏كنم على هذا الاساس در ما نحن فيه يكى هم اين است كه همين جور است ديگر. همان تعليلى كه در استبراء به بول بود، لانّ البول لم يدع شيئاً كه مى‏گفت بول خارج بشود ديگر حكم منى نيست. بلل محكوم به منى بودن نيست. لانّ البول لم يدع شيئاً. عين آن تعليل در منى هم وارد مى‏شود. چون كه وقتى كه انسان بول كرد و خرطات نكرد، محتمل اين است كه قطرات بول بماند. بعد كه منى مى‏آيد با آن تندى چيزى در راه نمى‏گذارد. بدان جهت همان تعليلى كه در ناحيه بول است لانّ البول لم يدع شيئاً، همان تعليل در او هم مى‏آيد. لانّ المنى لم يدع شيئاً من البول. بدان جهت علاوه بر اين كه آن روايات مطلق نيست، روايات اطلاق ندارد اصلاً. در آن روايات فرض انزال نشده است. لو فرض اگر اطلاق هم داشته باشد مقتضاى تعليل در صحيحه زراره لانّ البول لم يدع شيئاً در منى هم مى‏آيد. اگر فرض كنيد محتمل بقاء قطرات بول است در مجرا لانّ المنى لم يدع شيئاً. چون كه مخرج واحد است. در مرد. كلام در مرد است. حكم زن خواهد آمد. بدان جهت در ما نحن فيه اين اشكالى ندارد. امّا تكّه ديگر اين است كه اگر بول كرد ولكن استبراء بالخرطات نكرد و بعد از ترك استبراء به خرطات بللى خارج شد، صاحب عروه فرمود بر اين كه او محكوم به بول است. خوب روايات بود ديگر. روايات اين بود كه محكوم به بول است. فعليه الوضو. بايد وضو بگيرد. به اين تكّه اشكال شده است. كه نه. اين كه تقييد فرمود اگر بول كرد، بعد غسل كرد، بعد از غسل بللى خارج شد آن بول است اگر استبراء به خرطات نكرده است. يعنى اگر استبراء به خرطات كرد بول نيست. كما اين كه بعد تصريح خواهد كرد. اگر استبراء به بول نكرده است محكوم به بول است. بعضى‏ها فرموده‏اند نه مقتضاى اطلاق روايات باب اين است كه اگر بول كرد و غسل كرد و بعد از غسل بللى خارج شد او محكوم به بوليّت است، چه استبرا به خرطات بكند، چه استبراء به خرطات نكند. كسى جنب بود بالانزال. بول كرد، استبراء به خرطات كرد. غسل كرد، بعد بللى خارج شد، باز بايد وضو بگيرد. به اطلاق اين روايات. چون كه در اين روايات اين جور بود كه من اغتسل و هو جنب قبل ان يبول ثمّ و يجد بللاً فقد انتقض غسله و ان كان ثمّ اغتسل ثمّ وجد بللاً فليس ينقض غسله. ولكن عليه الوضو. بايد وضو را بگيرد. خوب تفصيل نفرمود كه اگر استبراء به خرطات نكرده است عليه الوضو. مطلق فرمود كه اين شخص بايد وضو بگيرد و هكذا ساير الرّوايات در صحيحه عبيد الله حلبى اين است كه ان الرّجل يغتسل ثمّ يجد بعد ذالك بللاً. و قد كان بال قبل ان يغتسل. قال يتوض‏ء. وضو بگيرد. هيچ تفصيل نفرمود كه استبراء به خرطات كرده است يا نكرده است. مطلقا فرمود وضو بگيرد. بدان جهت فرموده‏اند تعارض ما بين اين رواياتى كه دارد وضو بگيرد. و ما بين آن رواياتى كه فرمود اگر بول كرد و استبراء به خرطات كرد بعد از بول شيئى خارج شد ليس بشى‏ء از حبائل است. آن روايت اين جور گفت. مقتضاى آن روايات اين است كه كسى كه بول كرده است، منزل منى بود. بول كرد و بعد از بول استبراء بالخرطات كرد در اين صورت غسل كرد، و بعد از غسل چيزى خارج شد، مقتضاى آن روايات اين است كه آن بلل بول نيست. من بال خرط بين مقعدته و ما بين آن قضيبش كذا، اگر چيزى خارج شد فليس بشى‏ء. شيئى نيست. مقتضاى اين روايات اين است كه نه آن بول نيست. پاك است. ولكن مقتضاى اين روايات اين است كه من اغتسل بعد الانزال و بعد البول ثمّ خرج شى‏ءٌ بللٌ فعليه الوضو. وضو بايد بگيرد. استبراء به خرطات كرده باشد يا نه. نسبت عموم و خصوص من وجه است. چون كه اگر جنب نباشد بول كند، استبراء به خرطات بكند، آن روايات مى‏گويد ليس بشى‏ءٍ. روايات باب كارى ندارد. اين روايات باب اين است كه اگر جنب بشود، استبراء به بول بكند و بعد استبراء به خرطات نكرده است غسل بكند بعد چيزى بيايد اين روايات مى‏گويد يعيد الوضو. فاليتوض‏ء. آن روايات كار ندارد. آن روايات كه نفى مى‏كرد بعد از استبراء الخرطات را نفى مى‏كرد.
و امّا جايى كه انزال كرده است. بول كرده است. خرطات كرده است. غسل بعد كرده است، بعد بلل خارج شده است. آن روايات مى‏گويد كه بول نيست. آن روايت چون كه من بال و استبرء بالخرطات فخرج رطوبتٌ فليس ببولٍ. مى‏گويد بول نيست. ولكن اين روايت مى‏گويد بول است. بايد وضو بگيرد. من اغتسل بعد ان يبال بللى خارج بشود فاليتوض‏ء. بايد وضو بگيرد. چه استبراء به خرطات بكند، چه نكند. در صورتى كه استبراء به خرطات كرده است، اين دو طايفه معارضه مى‏كنند. وقتى كه معارضه كردند، پس اين جور حكم نمى‏شود كه شرط كند در عبارت عروه كه اگر بول كرده است و استبرا نكرده است اين قيد وجهى ندارد. عرض مى‏كنيم امّا اين فرمايش لو فرض اينها متعارضين شدند. لو فرض قبول كرديم. تعارضين شدند. خوب وقتى كه تعارضين شدند تساقط مى‏كنند. تساقط كه كردند رجوع به قاعده اوليه مى‏شود. چون كه روايت ساقط شد. ما كه مى‏گفتيم اين بلل بول است و اينها، به واسطه تعبّد مى‏گفتيم. تعبّد در روايات. وقتى كه روايت معارضه كرد. خوب بللى خارج شده است بعد الانزال و بعد از بول كردن و بعد از استبراء به خرطات كردن و غسل كردن بللى خارج شده است. نمى‏دانيم اين بلل چه چيز است. بول است يا منى است. فرض كنيد. يا شى‏ء طاهر است. احتمال مى‏دهيم شى‏ء طاهر باشد. اصل اين است كه نه جنب شده است. استسحاب عدم جنابت. اصل اين است كه نه محدث بالاصغر نشده است. بول هم خارج نشده است. نه وجوب واجب است و نه اين. ليس بشى‏ءٍ. شيئى نيست. شى‏ء طاهر است. بدان جهت در ما نحن فيه كه هست روايات متعارضين هم بودند، اين بلل محكوم مى‏شود به طهارت. وضو واجب نمى‏شود. چون كه آن روايات مى‏گويد وضو را نگير. از حبائل است و ثانياً اينها معارضه ندارند.
سؤال؟ آن مسأله‏اش مانده است. هنوز نرسيده‏ايم به آن مسأله. امّا آنى كه منى گفتيم درست گفتيم. منى لزوجت دارد. اين منافات ندارد كه مايع را بيندازد بيرون چون كه سدّ راهش مى‏شود. بدان جهت بول را مى‏اندازد بيرون خودش مى‏چسبد و مى‏ماند. اين منافات ندارد. قطره وقتى كه در مجرا مى‏آيد مى‏اندازد جلو ديگر. منى مخلوط به آن قطره بول مى‏شود. عرض مى‏كنم بر اين كه در ما نحن فيه كه هست در ما نحن فيه فرض كنيد آن دو طايفه متعارض تساقط كرده‏اند لازمه‏اش عبارت از اين است كه چيزى بر مكلّف واجب نشود ديگر. وضو واجب نمى‏شود. پس وضو آن وقتى واجب مى‏شود كه قبل از استبراء بالخرطات باشد. و ثانياً اينها معارضه ندارند. چرا؟ چون كه در آن روايتى كه هست، در آن روايت امام (ع) اين جور فرمود در روايات استبراء. در روايات استبراء اين جور امام (ع) فرمود، فرمود وقتى كه استبراء بالخرطات خارج شد، او از حبائل است. چيزى بعد الاستبراء بالخرطات اعتنا نكن. چون كه از حبائل است. آن تعبّد بر اين است كه فانّه من الحبائل امام (ع) در آن روايات آن بلل را تعيين كرد. يعنى بلل مشتبه نيست. اگر استبراء بالخرطات بكند بلل مشتبه نيست. در اين روايات امام (ع) حكم بلل مشتبه را مى‏گويد. كه بلل مشتبه است ما بين البول و ما بين منى. امام (ع) مى‏فرمايد اگر بول كرده است احتمال منى نيست. بول است. مال بلل مشتبهى كه مردد ما بين البول و المنى است، حكم او را مى‏گويد در روايات. بللى كه مردد است از انزال بماند به بولى كه چسبيده بود در مخرج، چون كه منى لزوجت دارد. الان آمده است. يا نه قطرات بولى باشد كه بول كرد و اين قطرات بول بوده باشد. آن روايات مى‏گويد اگر خرطات را بكنى احتمال بول نيست. فانّه من الحبائل. بدان جهت در ما نحن فيه ديگر احتمال اين معنا آن روايات لسان حكومتى دارند. بلل را از اشتباه خارج مى‏كنند و اين روايت در مقام ناظر است به حكم بلل مشتبه. بللى كه مشتبه است ما بين البول و المنى آن روايات مى‏گويند در صورت خرطات بعد البول احتمال بول نيست و روايت هم كه گفته است بول كردى. لانّ البول لم يدع شيئاً يعنى احتمال منى نيست. نتيجه اين مى‏شود كه پاك است. نه بول است، نه منى است، پاك است. چون كه استبراء به خرطات كرده است اين. بدان جهت در ما نحن فيه تعارض هم بود، باز حكم هم اين جور بود به مقتضاى اصل عملى. تعارض نيست. آن روايت يك لسان حكومتى دارند. تعيين مى‏كنند فانّه من الحبائل. حبائل است اگر استبراء به خرطات بشود. بدان جهت در ما نحن فيه بلل مشتبه نيست و در اين روايات حكم بلل مشتبه را پرسيده است. بدان جهت در ما نحن فيه اين دو فتواى صاحب العروه قدس الله نفسه الشّريفى كه هست اشكالى ندارد.
ولكن يك نقصانى در اين عبارت است. ايشان فرض فرموده است كه بللى كه بعد از غسل خارج شده است مردد بين البول و المنى است. در اين صورت اگر استبراء به بول نكرده است منى است. استبراء به بول كرده است. استبراء به خرطات نكرده است بول است. به نظر قاصر ما اين است كه نه حتماً هم بايد اين جور تقييد بشود. اگر بلل مردد شد ما بين البول و المنى، و المزى باز حكمش همين است. اگر استبراء به بول نكرده است بعد الانزال غسل كرد و بعد بللى خارج شد كه يا منى است، يا بول يا مذى. احتمال بول نيست. او محكوم است به منيّت. چون كه استبراء به بول نكرده است. روايات گفت اگر بللى خارج شد بعد از انزال و بول نكردى يعيد الغسل. غسل را اعاده مى‏كند. كما اين كه اگر فرض بفرماييد انزال كرد و بول هم كرد، ولكن استبراء به خرطات نكرد. غسل كرد و بعد يك بللى خارج شد، نمى‏دانست اين بلل چه چيز است. احتمال مى‏داد بول باشد. احتمال مى‏داد منى باشد. احتمال مى‏داد مذى باشد. رواياتى كه مى‏گويد من بال و لم يخرط بين مقعده‏