جلسه 1016

* متن
*

بسم الله الرحمن الرحيم.
موضوع درس: خارج فقه بحث طهارت.
شماره نوار:1016 ب‏
نام استاد: آيت الله تبريزى.
تاريخ:1374
توسط دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم واحد صوت.
صاحب العروه قدس الله سره فرمود مى‏تواند مرئه امام الجماعه بشود براى صلاة الميت كه آن صلاة را نساء اتيان مى‏كنند. مثل فتوا المشهور در باب صلوات. كه غير صلاة الميت است. اگر مرئه‏اى بوده باشد، عادله بوده باشد، و قرائت صحيحه داشته باشد مى‏تواند امام الجماعه بشود بر نساء كه نساء به او اقتدا كنند. مشهور ملتزم هستند به جواز. ولكن هم در آن باب و هم در ما نحن فيه كه زن صلاة الجنازه مى‏خواند و مأمومين نساء هستند، در هر دو جا وارد است كه آن زن كه امام الجماعت است، تقوم فى الصفّ معهم. مثل آن امام الجماعه مرد نيست كه جلوتر مى‏ايستد. اين زن وقتى كه امام الجماعه شد در خود صف مى‏ايستد. و اين معنا صاحب العروه قدس الله نفسه الشريف حمل بر استحباب و اولويت كرده است وفاقاً للمشهور كه امام الجماعه وقتى كه زن مى‏شود براى نساء هم در آن باب و هم فى بابنا هذا كه صلاة على الميت است زن در صف نساء بايستد. مقدم نشود.
در ما نحن فيه در اين صحيحه زراره اين جور بود در باب 25 از ابواب صلاة الجنازه اين جور بود. سندش را گفتيم كه صدوق نقل كرده است اين را به اسنادش از زراره و سندش صحيح است. و سند كلينى هم صحيح است. سند شيخ. سند ديگرش. و باسناده عن احمد ابن محمد عن على ابن حديد و عبد الرّحمان ابن ابى نجران، على ابن حديد ولو اشكال كرده‏اند، ولكن تنها نيست. با عبد الرّحمان ابن ابى نجران است كه دو تا نقل مى‏كنند از حريض از زراره اين روايت را. زراره هم عن ابى جعفرٍ (ع) قال قلت المرئه تأمّ النّساء. زن امام مى‏شود بر نساء. قال لا. نمى‏تواند بشود. الاّ على الميت اذا لم يكن احدٌ اولى منه. مگر در صلاة ميت اگر اولى النّاس بشود، مى‏تواند امام بشود. تقوم وسطهنّ فى الصفّ معهنّ. اين زن تقوم حكم ديگر است. تقوم. محلّ شاهد اين جا است. تقوم وسطهنّ فى الصّفّ معهنّ يعنى با نساء فتكبّر و يكبّرن. اين تكبير مى‏گويد. آنها هم شروع مى‏كنند و تكبير مى‏گويند. صاحب العروه قدس الله نفسه الشريف اين حكم را حمل بر استحباب كرده است. يعنى اگر زن جلو هم بايستد عيبى ندارد. ساير نساء پشت سرش بايستند عيبى ندارد. در باب صلاة الجماعه هم گفته‏اند عيبى ندارد. مشهور ملتزم هستند كه عيبى ندارد. خب آن وقت كلام واقع مى‏شود بر اين كه ما در اصول اين جور اخذ كرده‏ايم كه اگر امر بشود به فعلى انّ الاتيان بالعمل يعنى عمل آن عملى كه واجب است يا آن عملى كه مستحب است. فرقى نمى‏كند واجب نفسى بشود يا واجب كفايى بشود. عينى بشود يا كفايى بشود يا تخييرى بشود. امر به شيئى عند الاتيان بالعمل ظهور در شرطيّت دارد كه اين شرط اين عمل است. از اين ظهور رفعيّت كردن و ملتزم شدن كه نه اين مستحب است در اين عمل، اين احتياج به قرينه دارد. امام (ع) در جايى كه امام الجماعه مى‏شود زن بر زن‏ها دو حكم فرمود. فرمود اولى النّاس بشود عيبى ندارد.تقوم فى وسطهنّ ظاهرش اشتراط است كه صلاة ميت كه امامش زن است بر زن‏ها، بايد در صف جماعت بايستد. جلو نمى‏تواند بايستد. چرا اين حكمى كه ظاهر در لزوم است اين را رفعيت از لزومش كرده است صاحب العروه و ديگران مشهور. حمل بر استحباب كرده است.
بدان جهت بعضى‏ها خدشه فرموده‏اند. گفته‏اند نه. متعيّن است كه بايد در صف بايستد. جلوتر نمى‏تواند بايستد. بايد قرينه داشته باشد. يك قرينه گفته‏اند صدر روايت است. قلت المرته تأمّ النّساء؟ قال لا. الاّ على ميّتٍ. يعنى زن در ساير
صلوات مى‏تواند امام الجماعه بشود ولو بر زن‏ها. امام فرمود لا. گفته‏اند اين لا، لا ترخيصى است. چون كه زن در ساير صلوات به زنهاى ديگر مى‏تواند امام بشود. آن لا، لا ترخيصى است. يعنى به نحو الكراهت است. يعنى اولويت اين است كه امام الجماعه مرد بوده باشد. حتّى بر زن‏ها كه متعارف است خارجاً. مردها بر زن‏ها نماز مى‏خوانند. اين قرينه مى‏شود كه آن حكم ديگر هم كه و تقوم فى وسطهنّ تقوم وسطهنّ فى الصّف معهنّ اين هم حمل مى‏شود بر حكم غير الزامى. اين حكم هم حكم استحبابى است. اين را مى‏دانيد كه اين حرف صحيح نيست. اولاً خود زن در ساير صلوات بر زن‏ها مى‏تواند امام الجماعه بشود يا نه، مشهور ولو گفته‏اند بر جواز، و ملتزم بر جواز هستند، ولكن مسأله محل اشكال است. اگر انشاء الله رسيديم، عمرى بود در باب صلاة الجماعه بحث كرديم مى‏بينيد كه مسأله آن جا صاف نيست. كه امام الجماعه بتواند زن بر زن‏ها بشود. ولو عادله بوده باشد. بدان جهت اولاً حكم اولى معلوم نيست حكم ترخيصى بوده باشد. ثانياً قبول كرديم كه نه زن مى‏تواند بر زن‏ها امام الجماعه بشود در ساير صلوات. خب آن حكم ترخيصى است. چرا حكم دومى ترخيصى باشد؟ چون كه منافاتى ندارد. دو حكمى كه در روايات وارد مى‏شود. يكى استحبابى باشد چون كه قرينه بر ترخيص است. ولكن آن ديگرى حكم لزومى باشد. همان مثل معروف. اغتسل للجمعة و الجنابه. جمعه‏اش ترخيص دارد. جنابتش ترخيص در ترك ندارد. آن واجب مى‏شود، آن يكى مستحب مى‏شود. بدان جهت روى اين اساس اشكال فرموده‏اند بعضى‏ها و فرموده‏اند نه حكم، حكم لزومى است. الظّاهر و الله العالم در ما نحن فيه حكم استحبابى است به قرينة المقام. هم در آن جا حكم استحبابى است اگر مشروعيّت امام الجماعه شدن زن بر زن‏ها ثابت بشود، حكم استحبابى است كه در صف زن‏ها بايستد. هم در ما نحن فيه حكم، حكم استحبابى است. و ذالك براى اين كه مى‏دانيد مطلوب شارع از زن ستر است كه زن پوشيده باشد. نه معنايش اين است كه عريان نشود. آن واجب است بر اين كه زن بايد خودش را بپوشاند. خود زن خودش را در...نظر مردها قرار داند خودش مكروه است. منهىٌ عنه است. اين مطلوب شارع نيست. هر قدر مستور بشود ولو بر اين كه عريان نيست مستور است بدنش. يك جورى باشد كه جلب نظر مردم را نكند. جلب مردم را...نكند، اين مطلوب شارع است. النّساء عوراتٍ فاستروهنّ...روى اين حسابى كه هست، آن منشأ فسادها كه در خارج مى‏شود نوعاً اگر دائماً نباشد از بيرون آمدن زن‏ها است. مخلوط شدن با رجال است كه منشأ فساد مى‏شود. اين كه زن مسجد المرئة بيتها اين...نيست. بيت كه مسجد نمى‏شود. اين به جهت مطلوبيت مستور بودن زن است كه زن مستور بشود. اين را مى‏دانيد اگر زن جلو بايستد، از زن‏هاى ديگر عقب مى‏ايستد، هر كس كه عبور مى‏كند يك نگاه مى‏كند كه امام الجماعه كيست. به آن زنى كه مقدّم ايستاده است، نگاه مى‏كند جلب نظر مى‏كند. آن پوشيده است. حجاب دارد. عادله است در صلوات ديگر. در اين جا شرطش عدالت نيست. چون كه مقدّم شدن جلب نظر مى‏كند هر مردى عبور كرد از آن جا ببينم اين كدام خانم است، ولكن اگر زن‏ها بوده باشد شناخته نمى‏شود. بدان جهت روى اين اصل امام (ع) روحى له الفداه فرموده است تقوم فى الصفّ معهنّن. بدان جهت اين همان حكم استحبابى مى‏شود. چون كه حجاب واجب را زن دارد. هم در باب صلاة الجماعه، يعنى صلاة الجماعه فى ساير صلوات، هم در ما نحن فيه همان حكم است. و منهنا اين كه صاحب العروه قدس الله نفسه الشّريف فرموده است اولى اين است كه در صف بايستد ما همان را قبول كرديم. اولى همين است.
سؤال؟ اين...زن كه ايستاده است هر مردى كه عبور مى‏كند، يك شكلى به زن‏ها نگاه نمى‏كنند. مطلق است. تحفّظ است. مسجد المرئة بيتها ولو در بيرون مرد نباشد. باز اين حكمت است كه زن مستور بشود. اين در قوانين كه قديم مى‏خواندند آن جا معلوم مى‏شد كه حكمت حكم...ندارد. و اين اشكال‏ها همه‏اش ناشى از نقص بنيان است. عرض مى‏كنم اينها حكمت است. علّت تامّه نيست كه حكم داير مدار او بشود. مثل ساير حكمى كه در احكام است. روى اين اساسى كه هست روى اين اساس اين نكته‏اى كه گفتم داشته باشيد. اينها يك چيزهايى است كه فقيه بايد از روايات قرينه مقاميه را ملاحظه كند كه در ما نحن فيه بما اين كه مستور بودن زن كه عورات هست فستروهنّ فى البيوت مسجد المرئة بيتها فرموده است...نفرموده است. حكمت دارد. بدان جهت اين جور نيست كه همه جا ملاك بوده باشد. علّت باشد. روى اين حساب و آن كسى هم كه عبور مى‏كند سه تا زن ايستاده‏اند اقتدا كرده‏اند يا شصت تا، صد تا به يكى يكى نگاه نمى‏كند. ديگر خجالت مى‏كشد. رد مى‏شود. امّا يكى جلوتر بايستد نمى‏خواهيد برويد امتحان كنيد. يكى جلوتر بايستد به او جلب نظر مى‏كنند. روى اين حساب روحى له الفداه فرموده است بر اين كه روى آن قاعده...نساء است. فرموده است تقوم فى وسطهنّ بدان جهت در عبارت عروه اين است كه اولى اين است. اولى همان اولاى ستر النّساء است.
سؤال؟ اشتباه محس است اين. الان خواهم گفت.
سؤال؟ اين امامت در صلاة است. نه امامت در ايستادن. بدان جهت در ساير صلوات اين جور است. امروز هم بحث خواهم كرد. الان خواهم گفت. در ساير صلوات اگر دو نفر بوده باشند هر دو معاً مى‏ايستند. استحباب دارد پيش صاحب العروه، وجوب دارد پيش بعضى. پيش مشهور اين است كه مستحب است معاً بايستند. خلف هم بايستد عيبى ندارد مأموم. ولكن پيش بعضى از فقهاى ما كه خواهيم گفت امروز انشاء الله بحث مى‏كنم وارد بشويد، نه بايد معاً بايستند. يكى امام است. يكى مأموم. بدان جهت امامت در صلاة است. اشكال نيست. اشكال در عدم دقّت است. روى اين اساس اين را تأخير انداختيم. وقت تلف شد. عرض مى‏كنم بر اين كه روى على هذا الاساسى كه هست، اين حكم، حكم استحبابى مى‏شود. يك مسأله‏اى است در باب صلاة كه مى‏دانيد، در باب صلاة از شرايط صلاة، آن صلاة ذات الرّكوع و السّجود. از شرايطش اين است كه مصلّى بايد ساتر داشته باشد. مرد بوده باشد، بايد عورتينش مستور بشود. و زن اگر بوده باشد بدنش مستور بشود. الاّ الوجه و الكفّين. اين ستر كه واجب است در صلوات ديگر شرط صحّت است. ولو انسان در اتاق خلوتى نماز بخواند عرياناً صلاة محكوم به بطلان است. چون كه ستر شرط صحّت صلاة است. ستر عورت يا ستر بدن. اين در ساير صلوات است. اين شرط صحّت است. بدان جهت در ساير صلوات اشكال اين است كه اگر شخصى عارى بوده باشد. ساترى ندارد. مثل غريقى كه، كسى كه كشتى‏اش منقلب شد در دريا، افتاد به دريا، لخت و عريان لباسهايش را كند كه سبك بشود. سنگين نشود. خودش را به ساحل رسانيد. در ساحل هم هيچ ساترى نيست. خب اين چه جور نماز بخواند؟ يك بابى است در وسائل در جلد ثانى، در باب لباس المصلّى فى بحث صلاة العورات. آنهايى كه عارى هستند. ساتر ندارند. آن جا اين جور فرموده‏اند بر اين كه چون كه ستر شرط صحّت صلاة است. آن جا در روايات وارد است بر اين كه اگر آن عارى در مكانى است كه ناظر محترم نيست. كسى نيست او را ببيند. اين ناظر قياماً صلاة را مى‏خواند. اين را مى‏دانيد كه عورت آن دبر است. يعنى حلقه دبر است. مخرج الغايط است و مى‏دانيد مخرج الغايط انسان اگر بايستد مستور به...است. ولكن قبل اين جور نيست. در قبل در مرد او ساتر مى‏خواهد. آن جا اين جور است. اگر در آن بيابان كسى توجّه كرديد نبوده باشد ناظر محترم، آن جا دائماً نماز مى‏خواند...لرّكوع و السّجود. ركوع و سجود اختيارى نمى‏كند. چون كه ركوع و سجود اختيارى بكند خلفش ظاهر مى‏شود در حال ركوع و سجود....لرّكوع و السّجود و در حال صلاة هم يدينش را اگر ساترى، حشيشى، چيزى پيدا نكرد، بيابان كذايى بود، يدينش را هم مى‏گذارد به قبلش و نمازش را مى‏خواند. و امّا اگر فرض كرديم در جايى بوده باشد كه مردم عبور مى‏كنند. اين عارى است. چيزى ندارد. مردم هم كه عبور مى‏كنند مثل خود شخص. همه‏اش عارى است. عبور و مرور مى‏كند. اين اگر بخواهد همين جور نماز بخواند، قياماً نمى‏تواند نماز بخواند. وظيفه‏اش جلوس است. صلاة را جالساً مى‏نشيند و صلاة را جلوساً...لرّكوع و السّجود مى‏خواند. اين رواياتى است كه آن جا وارد است. اين صلاة منفرد. و اگر كسى خواست آن جا جماعتاً نماز بخواند. آن هم همين جور است. جماعتاً خواندن يك وقت ناظر ديگرى در آن محل نيست، فقط ناظر اين عورات هستند كه مى‏خواهند نماز جماعت بخوانند. خب اينها يك صف مى‏كشند. همه‏شان قياماً مى‏خوانند. چون كه كسى از پشت سر نمى‏آيد تا مثلاً كذا بشود. قياماً نماز مى‏خوانند...لرّكوع و السّجود مى‏خوانند. و امّا اگر فرض بفرماييد نه كسانى هستند كه عبور و مرور مى‏كند...هست. آنها مى‏نشينند. وقتى كه نشتند آن وقت در ما نحن فيه ركوع و سجود امام آن كسى كه امام است، در روايت دارد كه امام هم بايد همه در صف هم بايستند. چون كه دبر را ديگر نمى‏بينند اينها كه نماز مى‏خوانند. قبل را مى‏بينند كه آن هم بايد مستور باشد. خودشان هم كه نشسته‏اند. مستور است با ساق‏ها و اينها و هكذا با يدين. مستور است. چيزى ديده نمى‏شود.
بدان جهت در ما نحن فيه در روايت وارد است كه امام بايد به قول ايشان بايد مقدم بشود. نه اينها در صف واحد مى‏ايستند عورات. منتهى در بعضى از روايات دارد كه الامام يتقدم بركبتيه. ركبتين امام فقط مقدم بر ركبتين مأموم مى‏شود. يعنى چند سانتيمتر امام جلوتر مى‏ايستد كه آن چند سانتيمتر مانع از رؤيت...مقدّم شدن نمى‏شود. خلف ديده نمى‏شود. اين مال صلاة عورات است. آن صلاة عورات ستر مشروط است در باب صلاتش. بدان جهت كسى كه قائماً نماز مى‏خواند، بايد طورى بوده باشد كه ساتر بشود. ناظر بشود بايد... بشود و نشسته نماز بخواند. به خلاف صلاة الميت. در صلاة الميت فقط حكم، حكم تكليفى است. شرط صلاة نيست. در باب صلاة هم وجوب السّتر حكم تكليفى است آن وقتى كه ناظر است. و آن وقتى كه ناظر هم نيست شرط صلاة است. دو تا حكم دارد. يك حكم تكليفى دارد و يك حكم وضعى. حكم وضعى‏اش صلاة مشروط است، حكم تكليفى‏اش اين است كه ناظر باشد بايد خودش را از او بپوشاند. به خلاف صلاة على الميت. در صلاة على الميت ما دليل نداريم كه ستر عورت شرط صحّت صلاة است. انسان فرض بفرماييد بر اين كه عارياً بر ميّتى نماز مى‏خواند. ميّت عارى نيست. چون كه ستر عورت ميت شرط صحّت صلاة ميت است. و قد تقدّم كه لا يصلّى على ميّتٍ على عريان على ميّت العريان. بر ميّت عريان نماز خوانده نمى‏شود.. بحثش گذشت. كلام در ما نحن فيه در مصلّى است. آن كسى كه نماز مى‏خواند. در مصلّى ساتر عورت شدن شرط نيست. مثل اين كه فرض بفرماييد شخصى مثلاً بچّه‏اش را در خانه فوت كرده است. در حمام غسلش را داد كه بگذار همين جا بشوريم، ببريم. در همان حمام او را غسل داد. بعد فرض كنيد كه او را پوشاند. كفن پوشاند. خودش لخت و عور است در حمّام. كسى نيست. نماز ميت بخواند نمازش صحيح است. چون كه شرط صحّت مصلّى نيست. چون كه آن دليلى كه دلالت كرده است انشاء الله به باب صلاة رسيديم خدا توفيق بدهد، آن دليلى كه ساتر را شرط مى‏كند، در صلاة ذات الرّكوع و السّجود شرط مى‏كند. بدان جهت صلاة ميّت صحيح است. الان بحث واقع مى‏شود كه عارى به ميّت چه جور نماز مى‏خواند عارى. عارى يك وقت اين است كه هيچ كس ناظر نيست، خب عارى قياماً بايد نماز بخواند ديگر. چون كه ستر هم وجوب تكليفى ندارد. چون كه مردم ناظرى اين جا نيست. معرض نظر نيست. يك بيابانى تنها خودش است بحر آمد. ديد بدبختى هم قبل از اين يا خوشبختى هم قبل از اين از آب آمده بود همين جا افتاده است و مرده است. كسى ديگرى هم نيست. خب مسلمان است. گفت كه نماز بخوانيم بر اين. غسل اگر ممكن بود، داد. اگر ممكن نبود ساقط است كما ذكرنا. تيمم داد. بعد كفن هم كه نيست. نه بر خودش است و نه بر او هست. آن ميت را عورتش را ستر كرد كه او شرط...با ترابى، با حجرى، با...ستر كرد. خودش هم لخت و عور نماز مى‏خواند به او. عيبى ندارد. اين جا دستهايش را هم جلويش گذاشتن لازم نيست. چون كه شرط صلاة ميت نيست اين ستر العوره. ستر العوره به جهت حكم تكليفى است از ناظر محترم بايد خودش با بپوشاند. اين بيابان فعلاً مثل آن حمّام است كه كسى است آن جا غير از خودش. يكى هم جناب ميّت. بدان جهت در ما نحن فيه قائماً نماز مى‏خواند. صلاتش هم صلاة مختار است. چون كه ركوع و سجود هم كه نيست در صلاة الميت. همان پنج تكبير است و دعا است و شهادت است كما سيعتى انشاء الله بحثش مى‏خواهم.
و امّا اگر متعدد شدند. صاحب العروه قدس الله نفسه الشّريف مى‏گويد اگر متعدد شدند،اگر ستر ممكن بوده باشد، ستر ممكن بوده باشد را اين جور معنا مى‏كند. اگر ستر ممكن بوده باشد. ستر ممكن بوده باشد يعنى خر و خاشاك و چيزى دارند كه به جلو و عقبشان بسته‏اند. خب ساتر دارند ديگر. يعنى همديگر را كه بايد عورت هر كدام عورتش را از ديگران بپوشاند حاصل است. خب نماز مى‏خوانند. همان جماعت در حال اختيار چه جور بود، همان جماعت را مى‏خواند. و امّا جورى است كه ساتر ندارد. وقتى كه ساتر ندارند، ايشان مى‏فرمايد بر اين كه مى‏ايستند ايستاده در صف واحد اگر كسى ديگرى نيست در ما نحن فيه، يدينشان را به قبل مى‏گذارند. چون كه قبل كه گذاشته شد مستور مى‏شود. قبل. دبر هم كه مستور است. كس ديگرى هم نيست كه از عقب بيايد و كذا بشود نماز را قياماً مى‏خواند. و امّا اگر اين هم ممكن نشد، مى‏آيد يك تك و توك غريقى از دريا پا مى‏شود و مى‏آيد به ساحل اين جور هست، تردّد هست، در اين صورت مى‏فرمايد بر اين كه جلوساً مى‏خواند. وقتى كه جلوساً خواندند اينها مى‏توانند منفرداً بخوانند و مى‏توانند هم جلوساً بخوانند. جالساً مى‏خوانند و صلاة ميّت را اتيان مى‏كنند. اين را مى‏دانيد كه قيام در صلاة ميت شرط است. سابقاً بحث كرديم كه گفتيم آن رواياتى كه وارد شده است كجا مى‏ايستد آن كسى كه مصلّى بر ميّت است. زن باشد اين جور، مرد باشد اين جور. آويزان باشد، در دار آويزان باشد ميت چه جور مى‏ايستد، اينها دليل بر اين است كه آن ميّتى كه بر او نماز خوانده مى‏شود مصلّى‏اش بايد قيام داشته باشد. اگر قائماً توانستند نماز بخوانند عيبى ندارد. فرادا بخوانند يا مخيّر. چون كه از پشت سر كسى نمى‏آيد. و امّا وقتى كه اين جور نيست قائماً نمى‏توانند بخوانند چون كه از پشت سر كسى مى‏آيد، آن جا جلوساً نماز خوانده مى‏شود. چون كه غير از جلوس، چون كه رفت و آمد است از عقب، نمى‏شود قياماً نماز خواند. بعضى‏ها يك قيدى فرموده‏اند در اين جا و آن قيد عبارت از اين است كه آن وقتى جلوساً، جماعتاً خوانده مى‏شود كه يكى ولو يكى از اينها نتواند قائماً صلاة بر ميّت بخوانند. مثل چه چيز؟ مثل اين كه مثلاً صد نفر هستند. يك عدّه‏شان رسيدند ميت را پيدا كردند. يك عدّه هم از عقب سر مى‏آيند. اين صبر كند يكى از اينها كه اين صد نفر كه كشتى كه غرق شده بود جماعتش رد بشوند از اين جا. بروند به جلو. وقتى كه رفتند به جلو، اين مى‏ماند و ميت. آنها هم كه جلو رفته‏اند قبلش را مى‏بينند. ديگر دبر مصلّى را نمى‏بينند. خب آن وقتى كه اينها رفتند جلو، آنى كه يكى مانده است صلاة ميت مى‏خواند عن قيامٍ. خودش هم ستر عورتش را هم حفظ كرده است. چرا؟ چون كه آنها كه ناظر هستند در جلو هستند. دستهايش را گذاشته و مستور كرده است. نسبت به پشت هم كه محلّ اطمينان است ناظرى نيست. اين استثنا را فرموده‏اند.
عرض مى‏كنم بر اين كه اين استثنا به نظر ما استثناى منقطع است. چرا؟ چون كه فرض اين است كه در ما نحن فيه ستر ممكن نيست كه نمى‏تواند شخصى از اينها ستر كند، و خودش هم ناظر است. در اين فرضى كه ناظر هست، و اين نمى‏تواند بايستد اين جا تا اهل كشتى بيايند رد بشوند. چون كه كى بيايند، كى رد مى‏شوند از اين جا خدا مى‏داند. در معرض ناظر است. بدان جهت خودش هم نمى‏تواند...تأخير بيفتد. بيابان است. سبع است. كذا است. معاً باشد وقتى كه همه را لخت ديد گرگ فرار مى‏كند. ولكن تنها باشد اين جور نيست. كلام...در آن صورتى است كه ستر ممكن نيست در آن جايى كه ستر واجب است. در اين صورت مى‏گويد كه يا بنشينند منفرداً نماز ميّت بخوانند اگر مى‏خواهند نماز ميت بخوانند. و مى‏توانند جماعتاً بخوانند نشسته. و امّا در جايى كه يكى از اينها مى‏تواند قياماً بخواند چون كه قيام شرط است در مصلّى بعد ميت، اين مفروض كلام صاحب العروه قدس الله نفسه الشّريف نيست. مفروضش در جايى است كه ستر ممكن نيست. نمى‏تواند اين مصلّى‏ها ستر كنند، آن وقت مى‏توانند بنشينند و مستور بشوند. آنهايى كه از پشت مى‏آيند ديگر وقتى كه نشست آن دبر مستور است بالعرض. چون كه على العرض واقع شده است. آن قبلشان هم كه مستور به عرضيهم هستند. آن عيبى ندارد. امّا ايستاده باشد ممكن است كسى نحيف و كذا باشد يا مثلاًث يك حركتى بكند مخرجش پيدا بشود، او را قائماً نمى‏خوانند. اين فرمايشى كه صاحب العروه فرموده است، كانّ اطلاقش درست است. اين استثنايى كه اين حاشيه زده شده است اين استثنا به نظر ما استثناى منقطعه است. گذشتيم اين را.
بعد رسيديم به يك مسأله‏اى كه صاحب العروه قدس الله نفسه الشّريف در ما نحن فيه مى‏فرمايد كما اين كه عرض كردم در ساير الصلوات مى‏فرمايد بر اين كه مستحب است وقتى كه امام مأمومش يكى بشود و آن يكى هم مرد بشود، آن مرد از يمين الامام مى‏ايستد. يعنى شخصى كه فرض بفرماييد امام است در صلاة جماعتى كه اقلّ ما...صلاة الجماعه...فرض كنيد مرد است. با مرد ديگر. يا مرد است با زن. اگر مرد با مرد باشد مأموم در يمين امام مى‏ايستد. مستحب است. اين جور مشهور فتوا داده‏اند. زن بوده باشد پشت سر مى‏ايستد. و امّا وقتى كه مأموم از يك نفر تجاوز كرد، مستحب است بر اين كه امام مقدم بشود از آن چند نفرى كه مأمو هستند كم يا زياد، آنها در خلف الامام بوده باشند. مؤخّر بوده باشند. اين كيفيت مال ساير صلوات است. صلاة ميت نيست. مال ساير صلوات است. و اين كيفيت دو تا روايتش را مى‏خوانم كه غرض دارم از خواندن اين. يكى از آن روايات در ما نحن فيه، صحيحه زراره است. در باب 4 از ابواب صلاة الجماعت. جلد 5 وسائل است. چون كه صلاة وسائل سه جلد است. پنجمش آخرش است. آنجا است. در جلد 5 در باب 4 از ابواب صلاة الجماعه. روايت اولى است. محمد ابن يعقوب عن على ابن ابراهيم عن ابيه عن ابن ابى عمير عن عمر ابن ازينه عن زراره. قال قلت لابى عبد الله (ع). الرّجلان يكونان جماعتاً دو نفر باشند نماز جماعت مى‏شود يا نماز جماعت در اين جا بايد بيشتر از دو نفر باشند. كما اين كه در صلاة جماعت جمعه دو نفر كافى نيست. دو نفر اين جا مى‏توانند صلاة جماعت بخوانند؟ قال نعم. و يقوم الرّجل اليمين الامام. رجل اليمين الامام مى‏ايستد. يعنى يك صف مى‏شود. اليمين الامام. نه اين كه عقب‏تر مى‏ايستد. بعضى‏ها خيال كردند. نه اليمين الامام مى‏ايستد. اين يك روايت.
روايت ديگرى كه در ما نحن فيه مى‏خوانم در باب 23 از ابواب صلاة الجماعت است. صحيحه، صحيحه محمد ابن مسلم است. گوش كنيد. يك چيزى مى‏گويم اين جا به يك سند. محمد ابن الحسن باسناده عن الحسين ابن سعيد عن سفوّان. سند شيخ به حسين ابن سعيد كه صحيح است. عن سفوّان ابن يحيى. سفوّان يعنى سفوّان ابن يحيى. عن العلاء اين علاء ابن رضين است. عن محمد عن احدهما(ع). در روايات متعدده عن العلاء عن محمد تكرار شده است و بعضى‏ها مناقشه كرده‏اند كه اين محمد كيست. اين محمد ابن مسلم است. اين علاء ابن رضين است كه روايات كثيره‏اى را از محمد ابن مسلم نقل مى‏كند، و در بعضى آن روايات اختصاراً آن كسى كه روايت كرده است روايت را، از علاء رضين را انداخته است، عن محمد ابن مسلم، مسلم را. چون كه آن زمان ديگر معروف بود اين سند كه كيست. ديگر امروز را آنها مثل اين كه خيلى حساب نمى‏كردند كه يك روزى مى‏رسد سندها را جورى نقل كنيم كه يك وقتى اشتباه در اشخاص نشود، روى اين اساس است. اين محمد، محمد ابن مسلم است. عن احدهما. خودش هم به قرينه احدهما. اين زراره و محمد ابن مسلم است كه اينها از احدهما(ع) نقل مى‏كنند. عن احدهما. يعنى به عنوان احدهما(ع) نقل مى‏كنند. اينها است كه نقل مى‏كنند. قال الرّجلان يأمّ احدهما...دو مرد يكى به ديگرى امام مى‏شود. اقتدا مى‏كند. يقوم عن يمينه. اين دو تا مرد كه مأموم مى‏شود اقتدا مى‏كند از يمين امام مى‏ايستد. فان كانوا اكثر من ذالك اگر بيشتر از اين بودند قاموا خلفه. مى‏ايستند خلف الامام. پشت سر امام مى‏ايستند. مشهور اين حكم را حمل بر استحباب كرده‏اند. گفته‏اند مأموم هم هزار نفر هم بوده باشد، امام مى‏تواند در صف آنها بايستد. امام بشود. منتهى مستحب است كه امام مقدّم بشود. و الاّ اين حكم، حكم استحبابى است. صاحب العروه هم از كسانى است كه به اين فتوا داده است. امّا در باب اقتدا در صلاة الميّت. در صلاة الميت صاحب العروه اين جور مى‏فرمايد، مى‏گويد بله مستحب است آن جايى كه كسى امام بر ميّت است، مأموم پشت سرش بايستد. بلكه مى‏گويد بر اين كه آن با امام ايستادنش مكروه است. پشت سر ايستادن مكروه است. حتّى در جايى كه مأموم يك نفر باشند. اگر مأموم يك نفر هم باشد مستحب است پشت سر امام بايستد. با امام ايستادنش مكروه است. خب مى‏بينيد كه وقوف مأموم و امام ما بين امام در ساير صلوات و امام در صلاة الجنازه فرق كرد. در صلاة الجنازه اگر مأموم يكى بوده باشد، باز پشت سر امام مى‏ايستد. خب آن حكم را در آن جا چرا حمل بر استحباب كرده‏اند؟ قراينى از ما ذكرنا معلوم شد كه حمل به استحباب قرينه مى‏خواهد. آن جا قراينى ذكر كرده‏اند كه بحث خواهيم كرد در آن قراين كه عمده‏اش هم روايت است. روايات دلالت كرده است كه حكم استحبابى است. و امّا در ما نحن فيه حكم بر استحبابى است، ديگر در ما نحن فيه همان تقدّم الامام است كه آن جا هست. كلام در فرق در مأموم است كه مأموم اگر يكى هم باشد پشت سر بايستد. با خود امام نايستد. با آن كه سيره خارجى همين جور است. بر ميت كه نماز مى‏خوانند، مأمومين در صف امام هستند. در جنبين امام هستند. اين معنا ايشان مى‏گويد مكروه است. جماعتى متعرّض اين شده‏اند كه مدرك اين چيست؟ مدركش در ما نحن فيه كه هست، مدرك در ما نحن فيه اين روايتى است كه خدمت شما عرض مى‏كنم.
در باب 28 از ابواب صلاة الجنازه روايت، روايت 1 است. جلد 2، باب 28 از ابواب صلاة الجنازه. محمد ابن يعقوب عن على ابن ابراهيم عن ابيه عن يحيى ابن ذكريا عن ابيه. يحيى ابن ذكريا از پدرش نقل مى‏كند كه ذكريا ابن موسى است. عن اليسع ابن عبد الله القمّى كه راوى هم از امام (ع) قمّى است. يسع ابن عبد الله القمّى قال سألت ابا عبد الله(ع) عن الرّجل يصلّى على الجنازة وحده. مرد به جنازه فقط تنها خودش مى‏تواند نماز بخواند؟ قال نعم. قلت فاثنان. دو نفر باشند چه جور؟ قال اليصليّان عليها. نماز جماعت بر ميت مى‏خوانند. قلت فاثنان يصلّيان عليها. دو نفر نماز مى‏خوانند. قال نعم. عيبى ندارد. دو نفر بخوانند. ولكن مراد امام (ع) و مراد سائل نماز جماعت است. چرا؟ به قرينه اين. ولكن يقوم الآخر خلف الآخر. آن ديگرى كه مأموم است خلف آخر مى‏ايستد ولو يك نفر است. و لا يقوم بجنبيه در جفت امام (ع) امامى كه مصلّى است بر ميت بر او نماز نمى‏خواند. لكن يقوم الآخر..خلف الآخر و لا يقوم بجنبيه. اين كه در عروه فرمود مستحب است بر اين كه پشت سر بايستد بعد فرمود بلكه مكروه است، اين كراهت به واسطه نهى است. امر بر اين كه پشت بايست اين تنها بود استفاده استحباب مى‏شد. وقتى كه فرمود و لا يقوم...معلوم شد كه نه آن ايستادن آن جور مكروه است. اين نكاتى است در روايات كه از نهيى كه در او الزام نيست، انتزاع كراهت را مى‏كنند و اگر نهى نباشد امر باشد كه ترخيص داده باشد، انتزاع استحباب را مى‏كنند. آن وقت اين روايت دو تا اشكال پيدا مى‏كند. يكى اين كه اين روايت من حيث السّند ضعيف است. چرا من حيث السّند ضعيف است؟ چون كه در ما نحن فيه اين يحيى ابن ذكريا ابن موسى نه يحيايش توثيق دارد، نه ذكريا ابن موسى توثيق دارد. يسع ابن عبد الله قمّى ولو قمّى است، ولكن توثيق ندارد. شيخ در تهذيب اين روايت را نقل كرده است از عبد الله ابن قاسم القمّى. آن هم اگر بوده باشد شخصى به آن نام، آن هم توثيقى ندارد. بدان جهت روايت من حيث السّند ضعيف مى‏شود. آن وقت وقتى كه ضعيف شد انشاء الله مى‏ماند بحثش براى بعد.