جلسه 757
* متن
*
بسم الله الرحمن الرحيم.
موضوع درس: خارج فقه بحث طهارت.
شماره نوار:757 آ
نام استاد: آيت الله تبريزى.
تاريخ:1371
توسط دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم واحد صوت.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
تقريب كرديم كه مقتضاى ادلّهاى كه وارد شده است در بيان موجب الجنابه كه موجب الجنابه امرين است. الانزال و الدّخول. و مقتضاى آن ادلّهاى كه وارد است در بيان كيفيّت غسل الجنابه كه در آنها امام (ع) فرمود رأس و رقبه را ثمّ الجسد را مىشورى. بعد از اين كه ازاله خبث بكنى از بدنت و نفرمود در آن روايات كه اگر در اثنا حدثى صادر شد، غسل را اعاده مىكنيم. مقتضاى اين روايات اين است كه حدث اصغر در اثنا الغسل مبطل غسل الجنابه نيست. حيثٌ كه جنابت ديگرى حادث نشده است. چون كه موجب الجنابه امرين است و آن غسلى كه شروع كرده بود او باطل نشده است. چون كه در روايات بيانيه اشتراط عدم خروج الحدث را ذكر نفرمود. و از آيه مباركه هم اين اشتراط استفاده نشد. به آن بيانى كه ديروز گفتيم.
بدان جهت مكلّف در اين صورت مخيّر است بين اين كه عدول كند به غسل ارتماسى بعد الحدث حيثٌ كه غسل ترتيبى تمام نشده است و عدول بكند به غسل ارتماسى وقتى كه غسل ارتماسى كرد، آن غسل ارتماسى حدث مىافتد قبل الغسل. وقتى كه حدث افتاد قبل از غسل، ديگر حاجتى به وضو ندارد. غسل الجنابهاى كه انسان قبل از او محدث هم باشد با آن غسل الجنابه نماز خوانده مىشود و وضو با او مشروع نيست. مىتواند آن كار را بكند. و مىتواند آن غسلى كه...كند او را. بعد از صلاة وضو بگيرد براى حدث در اثنا حيثٌ كه رواياتى كه فرمود غسل جنابه با او وضو نيست، آن غسل جنابتى است كه آن غسل جنابت يا حدث نداشته باشد، يا حدثش قبل از غسل باشد. آن احتياج به وضو ندارد و وضويش بدعت است. امّا آن حدثى كه بعد الغسل است يا در اثنا الغسل است، روايات به او ناظر نيست. اين جا يك مطلبى فرمود ايشان كه احتياط، احتياط استحبابى بود و آن احتياط اين است اين غسل را تمام كند و دوباره غسل الجنابت را از اول بگيرد. چون كه احتمال بطلان غسل الجنابه در واقع هست كه باطل باشد. به حسب ادلّه گفتيم باطل نيست. و مىتواند نه آن غسل را اصلاً رها كند. از اول شروع كند ولو ترتيباً. اين جا يك نكتهاى مانده بود. اين حرفها به جهت اين نكته بود. اگر آن غسل جنابت را ول كند، عدول به غسل ارتماسى نكند و بخواهد همان غسل ترتيبى را اعاده كند، استيناف كند كه از او تعبير به استيناف مىشود عمل را در اثنا رها كرد بعد الحدث مىخواهد غسل را از اول ترتيباً اعاده كند، احتياط اين است اين احتياط، احتياط لزومى است كه قصد نكند با اين استيناف...غسل الجنابه را كه من غسل الجنابه را كه استيناف مىكنم شروع مىكنم. بلكه بايد به قصد ما عليك من التّمام و الاتمام اين غسل را اتيان كند. چون كه غسل رأس و رقبه صحيح بود. الان كه دوباره مىشورد،...به غسل الجنابه غسل الرأس نمىشود. چون كه غسل رأس شده است. بله محتمل است در واقع حدث مبطل بشود و...به غسل الجنابه بشود. ولكن به حسب ادلّه باطل نيست. و اگر مقتضاى ادلّه مطابق با واقع بشود اين...به غسل نمىشود. چون كه سر و گردن را شسته است. بدان جهت قصد مىكند كه ما علىّ را اتيان مىكند. اگر ما علىّ اتمام است، اين غسل رأس و رقبهاى كه الان دوباره مىكنم اين هيچ است. و اگر غسل الرأس و الرقبه باطل است در واقع، غسل تمام اتيان مىكنم. يعنى از اول تا آخر غسل را اتيان مىكنم. اين كه بعضى محشّين حاشيه زدهاند در مقام از آن فهول علماء
كه احوط اين است در اين صورتى كه استيناف مىكند و غسل اول را ول كرد و غسل را استيناف بكند، به قصد ما عليه اتيان بكند، كه اعم از اتمام و التّمام است. اتمام يعنى تكميل غسل سابقى. تمام يعنى غسل را از اول تا آخر اتيان كردن. اين سرّش اين است چون كه غسل جنابت قبلى به واسطه استيناف باطل نمىشود. چون كه اجزاء بعدى به او ملحق مىشود و مىشود غسل تام. بدان جهت اتمام مىشود آن اجزاء بعدى غسل جنابه مىشوند بقيه غسل الجنابه. بدان جهت اين فعل را به قصد التّمامى او الاتمام اتيان مىكند. اين نكته را داشته باشيد چه گفتم. اين در مسأله نهمى اساس مطلب ما است. كه قصد تمام و الاتمام در مواردى كه معلوم نيست غسل باطل شده باشد، اين اساس مطلب است انشاء الله در مسأله نهمى كه شروع خواهيم كرد.
بعد صاحب العروه قدس الله نفسه الشّريف مىفرمايد اين كه در غسل الجنابه گفتيم در ساير الاغسال الواجبه هم اين حرف مىآيد. يعنى انسان غسل مسح ميّت مىكرد در اثنا غسل مسح ميّت حدثى از او صادر شد، ريحى از او خارج شد، كه مبطل وضو است. اين جور حدث اصغرى صادر شد غسل مسح ميّت باطل نمىشود. مثل غسل الجنابت است. غايت الامر در آن اغسال واجبه ديگر خلافى هست و آن خلاف اين است كسى اگر بخواهد غير از غسل جنابت ساير اغسال واجبه به گردنش باشد و آنها را اتيان بكند با خود آن غسل مىتواند نماز اتيان بكند، يا بايد وضو هم بگيرد. اين جا جماعتى ملتزم هستند و منهم صاحب العروه قدس الله سرّه كه اغسال واجبه غير الغسل الجنابه نه به تنهايى كافى نيستند. بايد قبل غسل واجبى كه غير جنابت است يا قبل از او يا بعد از او بايد وضو بگيرد. لكلّ غسلٍ معه الوضو قبله او بعده الاّ غسل الجنابه كه لسان بعضى روايات است. كسى كه در ساير الاغسال حدث اصغر، جماعتى هم گفتهاند كه نه غسل لازم نيست. مستحب است. فرق ما بين غسل الجنابت و ساير الاغسال اين است كه در غسل الجنابه وضو مشروع نيست. ولكن در ساير الاغسال مستحب است. مىخواهى بگيرى بهتر است. نگرفتى هم عيبى ندارد. جماعتى هم اين را مىگويند ولكن كلا الطّائفتين ملتزم هستند وقتى كه در اثنا غسل مسح ميّت حدث اصغر صادر شد بايد وضو بگيرد. چه آنهايى كه مىگويند در ساير الاغسال غسل است حتماً، چه آنهايى كه مىگويند غسل مستحب است. اين جا بايد غسل را بگيرد. چون كه در اثنا حدث صادر شده است. چرا؟ چون كه آن رواياتى كه وارد شده است غسل تنها مجزى است اىّ وضوءٍ...من الغسل آنها ناظر هستند به آن غسلى كه حدث قبل از غسل بشود. يعنى چه جورى كه وضو بايد قبل از حدث بشود، حدثى كه بايد قبل الوضو بشود والاّ بعد الوضو حدث مبطل است. در غسل هم همين جور است كه حدث قبل الغسل بشود. آن جاهايى كه انسان محدث قبل از غسل است، روايت آن جا مىگويد كه وضو نمىخواهد. اىّ وضوءٍ...الغسل يعنى آن جايى كه بنا بود وضو بگيرى.
و امّا در جايى كه حدث بعد الغسل بشود يا اثنا الغسل بشود ناظر به آنها نيستند كما اين كه ديروز هم گفتيم. مقتضاى صحيحه زراره كه هر كدام از اينها موجود شد واجب مىشود وضو، مقتضايش اين است كه چه در اثنا غسل موجود بشود، چه بعد الغسل موجود بشود وضو واجب مىشود. چه در اثنا بشود يا بعد الوضو موجود بشود. اين صحيحه زراره در آن باب اول از ابواب النّواقض روايت 2 است. و باسناد الشيّخ عن الحسين ابن سعيد عنه يعنى عن حسين ابن سعيد به سند شيخ عن ابن ابى عمير عن عمر ابن ازينه عن زراره عن ابى عبد الله لا يوجب الوضو الاّ من غايتٍ او بولٍ او...تسمع صوتها او...تجد ريحها لا توجد يعنى واجب نمىشود. در اين موارد واجب مىشود. مفروض اين است...تجد ريحها موجود شده است در اثنا غسل. اين روايت مىگويد كه وضو واجب است. اطلاق روايت اقتضا مىكند وجوب الوضو را. فقط فرقق ما بين آن كسى كه مىگويد در ساير الاغسال وضو واجب است كه مىگويد ولو ساير الاغسالى كه هست بايد وضو بگيرد و نماز بخوانيم. فرق ما بين آن قول و ما نحن فيه اين است آن قائل مىگويد در ساير الاغسال بايد وضو بگيرى. قبل الغسل او بعد الغسل. آن قائل در مسأله مىگويد قبل از غسل نمىشود. قبل از غسل هم وضو بگيرد، او به درد نمىخورد. در ما نحن فيه كه حدث اصغر در اثنا غسل واجبى صادر شده است بايد بعد الوضو گرفته بشود يا بعد الغسل لازم نيست بگيرد. بعد از آن حدث وضويش را بگيرد و بعد بقيه غسل را اتيان بكند. چون كه موالات شرط نيست در غسل. وضويش را اتيان بكند. آن وضو قبلى فايده ندارد. آن كسانى كه مىگويند در ساير الاغسال لا محال بايد وضويى بشود قبل الغسل او بعد الغسل در مسألتنا ملتزم هستند كه وضو قبل الغسل بگيرد او فايده ندارد. چون كه حدث در اثنا الغسل حاصل شده است، اين وضو را بايد اگر گرفته است هم بايد تجديد كند يا بعد الحدث يا بعد الغسل. فرق فقط همين است. و آن كسانى هم كه مىگويند وضو قبله او بعده مستحب است، اين جا ملتزم هستند نه واجب است. بعد از اين كه اين حدث در اثنا صادر شد، بايد اين غسل را بگيرد. يا بعد از آن حدث و قبل اكمال غسل يا بعد اكمال غسل. عيبى ندارد. چون كه در غسل موالات شرط نيست. وضويش را مىگيرد و بعد غسل را تكميل مىكند. بدان جهت در ما نحن فيه اين را هم بدانيد اين هم مسألهاى است كه معلوم بشود. اين كه در ساير اغسال گفتهاند وضو واجب است يا مستحب است، لازم نيست آن وضو قبل الغسل يا بعد الغسل بشود. در اثنا بشود عيبى ندارد. غسل بعدش را اتيان كرده بود. حدث هم نبود. مىخواست وضو بگيرد و بعد بقيهاش را اتيان كند. عيبى ندارد.
چون كه مطلقات است لكلّ غسلٍ معه الوضو. آن مطلقات شامل مىشوند. اين قبل و بعد به اعتبار قيد غالبى است كه غالباً وقتى كه غسل را شروع كرد او را تمام مىكند. والاّ اگر در اثنا غسل هم بگيرد او كافى است عند الكل. اين يك مسألهاى بود. بعد ايشان قدس الله نفسه الشّريف، اين يك نكته را بگويم و رد بشوم. نمىخواستم بگويم. ولكن بگويم. اين كه ديروز فرموده بودند بر اين كه در اثنا غسل جنابه اگر حدث صادر بشود حدث اصغر غسل جنابت باطل مىشود و مقتضاى آيه مباركه است كه به ضميمه موثقه ابن بكير كه در تفصيرش وارد شده است خداوند متعال مىفرمايد قبل از صلاة اگر كسى ناقض وضو داشته باشد كه موثقه تفصير مىكند. و جنب باشد بايد غسل كند. كسى كه در اثنا غسل حدث صادر شده است. قبل از صلاة است. ناقض وضو دارد. و جنب هم هست. چون كه غسل را تمام نكرده است تا مادامى كه تمام نكرده است جنب است. بايد اين شخص غسل بكند. وظيفهاش و ان كنتم جنباً يعنى آنهايى كه ناقض دارند. قبل از صلاة و جنب هستند بايد غسل بكنند. مقتضايش اين بود كه نه غسل بايد بشود. اين قائل عظيم الشّأن رضوان الله عليه در ساير الاغسال ملتزم شده است آنى را كه مشهور و فتواى صاحب العروه است. آنى كه مشهور در غسل الجنابت و در ساير الاغسال گفتهاند. فرموده است نه در ساير الاغسال اگر در اثنا حدثى صادر بشود اغسال واجبه، آن غسل باطل نمىشود. چرا؟ براى اين كه آيه مباركه و موثّقه ابن بكير حكم جنب ظاهر شد كه جنب هم اين جور است كه اگر غسل جنابت بكند در اثنا حدث صادر بشود غسل را بايد اعاده كند.
و امّا در ساير الاغسال دليلى نداريم كه ناقض الوضو مبطل ساير الاغسال است. بدان جهت مقتضاى اطلاقات اين است كه آن غسل را تمام كند و بعد از تماميت وضو بگيرد يا در اثنا وضو بگيرد كه ما گفتيم بعد الحدث. اين جا ايشان با مشهور موافقت فرمودهاند. ديروز هم گفتم كه ايشان شرطيّت را فقط در غسل جنابت مىگويد. اين فرمايش ايشان است. اين جا به بعضى ذهنها كه قضيه محمله بوده باشد، يك اشكالى خطور مىكند و آن اشكال اين است بعد از اين كه ملتزم شديم در غسل الجنابت در اثنا حدث اصغر غسل جنابه را باطل مىكند از آيه استفاده كرديد اين معنا را، مقتضاى رواياتى كه وارد شده است ساير اغسال واجبه مثل غسل الحيض و غسل مسح الميّت همان غسل جنابت است. غسل الجنابت و غسل مسح الميّت واحدٌ. و غسل الحيض و غسل الجنابت واحدٌ. اين تنزيل است. اين عين غسل الجنابت است. وقتى كه شرطيت در غسل الجنابت ثابت شد، در اينها هم بايد ثابت بشود. مقتضاى تنزيل اين است. چه جور در خود صحيحه محمد ابن مسلم و غير صحيحه محمد ابن مسلم كه در كيفيت غسل جنابت وارد شده بود، گفتيم ساير اغسال هم همين جور است كيفيتش. چرا؟ چون كه فرموده است در ساير روايات غسل الحيض و غسل الجنابت واحدٌ. غسل مسح ميّت و غسل الجنابه واحدٌ. گفتيم آنها هم همين جور است. يك نحوشان ارتماسى است، يك نحوشان ترتيبى است. ترتيبى با آن شرايط، ارتماسى هم با آن شرايطى كه گفتيد. اين جور است. خوب يكى هم از شرايط عدم حدوث حدث است در اثنا. منتهى اين شرط از آيه مباركه استفاده شد كه در غسل الجنابه شرط است كه در اثنا بايد حدث صادر نشود وقتى كه اين معنا شد، اين معنا ثابت شد بر اين كه غسل الجنابه شرطش عبارت از همين است، ساير اغسال هم همين جور مىشوند. خصوصاً بر اين كه در بين يك دو روايتى هست كه آنها مطلق هستند. حدث در اثنا غسل مىگويند مبطل است. كه اين دو تا روايت را نخوانده بوديم. چون كه حاجتى نمىديديم. چون كه من حيث السّند ضعيف بودند. ولكن امروز مىخوانيم كه مؤيّد مىشود اين حرف را.
يكى از آنها روايتى است كه صاحب مدارك قدس الله نفسه الشّريف نقل كرده است، از مجالس صدوق يعنى ابن...از صادق مرسلاً نقل كرده است. مرسله است. در باب 29 از ابواب الجنابه، روايت 4 است. و روا السّيد محمد ابن اب الحسن الموسوى العاملى فى كتاب المدارك صاحب المدارك است. نقلاً من كتاب عرض المجالس الصدوق...عن الصادق (ع) قال لا بعث بتبعيض الغسل. غسل را تبعيض كنيد. فاغسلوا يدك و فرجك و رأسك اينها را بشوريد و تأخّر غسل جسدك الى وقت الصّلاة.آنها را وقت صلاه بشوييد ثم الا وقت الصلوه ثم...جسدك اذا ارت ذالك آن وقت بشوييد. فعن احدثه حدث من بقل او اوقات او قريه او منيه بعد ما قسله راسك من قبل ان تغسل جسدك فعيد الغسل من اولك غسل را از اول اعاده كن. يعنى حدث در اسنا مبطل مىشود اينى كه در روايات داشت كه سابقاً كه موالات شرط نيست در غسل مىشود راس رقبه را قدرت و هكذا بقيه و بعدش را وقت صلاه بشويد آن روايت ناظر است بر نفى اعتبار به بالا است كه در وضو معتبر است. امّا جدث صادر بشود غسل اعاده بكن يا نكن آن روايات ناظر به اين جهت نيست. ولكن در اين روايات تصريح شده است كه اگر حدث صادر شد بايد اعاده بشود يكى اين به اين مضمون هم در...عين همين مضمون است اين كه غسل جنابت ندارد لا بعث ان تغسل ان فى تبعيض الغسل اى الغسل هر غسلى بوده باشد. و لكن حدث صادر شد بايد اعاده بشود مقتضى ما ذكرنا كه ان الغسل الحيض و ان الغسل مسح الميت غسل الجنابت يا واحد يا مثل غسل جنابت كه در روايات اين جور وارد شده بود در آن كيست دارد بر اين كه در موثقه بل حلبى اين جور دارد كه روايت 6 در باب 1 سابقاً خواندهايد غسل الجنابت و الحيض واحد بله الحايض و سئله عن العبد اللّه (ع) ان الحايض قال اليها الغسل مثل غسل جنب است اليها غسل المثل الغسل الجنبه قالنا.
و هكذا روايات ديگرى كه بود در مقام و هكذا در مسح ميت هم روايت دارد كه غسل مسح ميت همان غسل جنابه است آنجا دارد بر اين كه بله در باب غسل مسح الميت باب 1 از ابواب غسل المسح الميت روايت 6 به اسناد شيخ ان محمد ابن عيسى ابن ابى ان حماندابن عيسى ان حريص ان...ان ابى عبداللّه (ع) قال من غسل الميت و كفنه اذ تصلّى غسل الجنابه. غسل جنابه را اتيان مىكند اينها حسن يكى هستند در احكام بعد از اين كه عرض ناقابل ما اين بود بعد از اين كه شما ملتزم شديد در غسل جنابه اشتراك را اين ادله ادله حكومتى است كه همان غسل جنابه با همان شرايط در سائل الاقصا هم همان است. بدان جهت تفصيلى شد مابين غسل الجنابه و ما بين غير غسل الجنابه سائل القصا الواجبه اين نمىشود اين به نظر قاصر ما تا شما چه بگوييد چه بفرماييد خودتان مىدانيد گذشتيم اين را.
عرض مىكنم بر اين كه بعد صاحب العروه قدس اللّه نفسه الشريف متعرض مىشود. اينكه گفتيم بر اين كه حدث در اسنا موجب بطلان نمىشود اين در جاى غسل ترتيبى تصور مىشود. و يكى هم در غسل احتماصى تصور مىشود آن وقتى كه وارد آب مىشود از آن وقت قصد غسل كند غسل احتماصى را ايشان سابقاً 2 جور مىفرمود يكى موقع ورود به آب تدريجى مىشود هر قدر از بدنم رسيد به آب غسل او شده بايد از آب در نيايد تا تمام آب برود در آب يكى اين بود يكى اين كه دفعه مىرود متمز مىشود آب دفعه محيط مىشود تمام بدن را آن آن واحد دفعى است غسل جنابه ايشان مىفرمايد كه اين كه در اسنا الحدث گفتى غسل كه بايد يا ترتيبى بشود يا اين كه اگر ارتماسى شد تدريجى بشود و امّا در غسل ارتماسى دفعى توجه كرديد حدث در اسنا متصور نمىشود چون كه دفعى است آنى است آن غسل در اسنا متصور نمىشود آن بحث آنجا نمىيافت اگر سابقاً يادتان باشد عرض كرديم آن غسل ارتماسى كه اين...انسان قصد غسل را بكند آن هم تدريجى مىشود. اگر بعض اعضا مانع داشته باشد از وصول ما ارتماس تمام اعضا در آب شده ولكن چون كه مانع دارد بعض بشر آب نرسيده مانع دارد نه اينكه در آب نيست بدان جهت تا مانع را رفع كند برسد يك بادى از او خارج شد. اين مىشود حدث در اثنا و كيف ما كان با او كارى نداريم كه متصوّر مىشود يا نمىشود. او مهم نيست. مهم اين است كه در غسل ارتماسى اگر معاً حدث صادر شد يعنى آن آنى كه سر را زير آب مىبرد كه آب محيط به تمام بدن بشود، در همان آن استيلا كه حادث مىشد، آن يكى حدث هم از آن جاى ديگر حادث شد كه مقارن بود حدوث و حدث با آن حدوث غسل. اين چه جور است؟ ايشان فرمودهاند رضوان الله عليه در اين صورت غسل باطل نمىشود. اين فقط يك وضو مىگيرد بعد ذالك. ولو احد است. در اثنا غسل باطل بود على مسلكشان نه اين جا باطل نمىشود. چرا؟ و درست هم مىفرمايند. اين جا وجهى ندارد غسل باطل بشود. براى اين كه آن زمانى كه حدث صادر شد، در آن زمان مكلّف جنب نيست. چون كه حدوث غسل چون كه آنى است، در آن آنى كه حدث موجود شده است غسل هم موجود شده است. يعنى شخص از جنابت رفته است. اين خروج شخص از جنابت تأخّر رطبى دارد از حدوث الغسل. ولكن زماناً يكى هستند. چون كه معلول با علّت هم همين جور است. شما اينها را شايد بهتر از من بدانيد كه معلول من حيث الزّمان منفك از علّت نمىشود. فقط تأخّر معلول تأخّر رطبى است. در ما نحن فيه هم همين جور است. آن وقتى كه شخص حدث از او صادر شد به عالم هستى قدم گذاشت آن حدث مولود شد، همان آن شخص جنب نبود. چرا؟ چون كه غسلش تمام شده بود. آنى است. بدان جهت چه جورى كه شخصى جنب نيست، حدثى از او صادر بشود بايد وضو بگيرد، انسان بعد از تمام غسل حدث صادر شد اين هم بعد از تمام غسل است. اين در حقيقت بعد تمام الغسل است. چون كه آن آنى كه حدث صادر شده است غسل تمام شده است و وظيفه اين عبارت از وضو گرفتن است و اين مطلبى كه فرمودهاند صحيح است لا..عليه. نفرماييد در رطبهاى كه غسل موجود مىشود، جنابت در رتبه بعد معدوم مىشود. رتبه علّت مقدّم است. چون كه در احكام شرعيه رتبه ملاك نيست. ظهور ادلّه اين است كه در آن زمانى كه حدث صادر مىشود، در آن زمان جنب نباشيد. بايد وضو بگيريد. در آن زمان جنب نيست. چون كه غسل موجود شده است.
سؤال؟ معاً زماناً يكى است ديگر. سؤال؟ همين را بحث مىكنم ديگر. آن آنى كه غسل موجود شد پس جنابت نيست. حدوث حدث مقارن است با انتفاع جنابت زماناً نه رطبتاً. حدوث حدث مقارن است با...جنابت زماناً پس جنب نيست در زمان حدث. بدان جهت در ما نحن فيه بايد اين شخص وضو بگيرد. اين كلامى كه ايشان فرموده است رضوان الله عليه تام و تمام است. ميزان علمىاش تمام است و ميزان صدق عرفىاش هم تمام است. چون كه به عرف بگويى هالىاش مىشود كه بله همين جور است ديگر. آن وقتى كه اين در آمد ديگر غسل تمام شده بود. بدان جهت در ما نحن فيه آن امور دقّى كه به عرف القاء بشود عرف ملتفت مىشود به تسامحش و مىگويد و تصديق مىكند آن تسامحات عرفى اعتبار ندارد. الاّ در مواردى كه دليل خاص باشد كه آن تسامح اعتبار دارد. ممكن است در بعضى موارد دليل قائم بشود كه آن تسامح اعتبار دارد. مثل در مواردى كه انسان گندم مىخورد، گندم را جمع كرده است و آورده است آسيا كرده است و نان كردهاند. مىگوييم بابا اين گندم را جمع كردى تويش خاك است. خوردن خاك حرام است. مىگويد بله خاك است. چه كار كنيم؟ بايد بخوريم ديگر. اين تسامح كه عرف ملتفت مىشود اعتبار دارد. چون كه دليل خاص در موردش قائم است. عيبى ندارد. اين اكلش عيبى ندارد. اين جور تسامحات عيبى ندارند و امّا در مواردى كه دليل بر مقبوليّت تسامح وارد نشده است در آن مورد، اين تسامحات عرفى اعتبارى ندارد. ولو عرف هم بگويد كه اين حدث قبل از غسل بود. ولكن وقتى كه هالى كردى كه غسل ارتماسى دفعتاً موجود شده است و حين تمام حدث موجود شده است پس آن وقتى كه حدث به دنيا آمد غسل تمام شده بود. غسل محقق شده بود. تصديق مىكند. ولكن تسامحاً او را مىگويد و آن تسامح اعتبارى ندارد كما ذكرنا. اين را داشته باشيد. به دردتان مىخورد. بدان جهت در ما نحن فيه اين مسأله را مىگذريم و وارد مىشويم به مسأله ديگر و آن اين است كه در اثنا حدث الاكبر چيزى كه موجب حدث اكبر است او صادر بشود. مثل اين كه فرض بفرماييد غسل جنابت مىكرد. انسان مشغول غسل جنابت بود. در اثنا در حمّام كه غسل جنابت مىكرد يك كسى آن جا سكته كرد. ديد يك كسى سكته كرده است و ملتفت شد كه او آن جا افتاده است. دستش را زد به او بعد البروده كه بدنش بارد شده بود. دستش را زد در اثنا غسل. مسح الميّت فى اثنا الغسل الجنابه يا عكسش هم اين جور است. شخصى غسل جنابت مىكرد. در اثنا غسل جنابت انزال كرد. كه منى از آن خارج شد. لازم نيست كه انزال هم به او مفصّلى بوده باشد. قطرهاى خارج شد كه مىداند منى است اين. اين موجب حدث اكبر در اثنا آن غسل واجبى موجود شده است. اين حكمش چيست؟ ايشان مىفرمايد تارتاً اين موجبينى كه هست، موجبين على...واحد هستند. مثل اين كه شخصى رفته بود حمام. شستشو كند. غسل جنابتى هم در گردنش نبود. يك پيرمردى بود كه از آن اعمال فارغ شده است. ديگر دورانش گذشته است. براى تميزى رفته بود. رفت ديد در حمام يك كسى افتاده است و مرده است. چون وسط حمام بود كشيد به كنار. غسل مسح ميّت به گردنش آمد. بدن سرد شده بود. رفت غسل بكند. در اثنا غسل كه مىكرد صدا كردند كه بابا مؤمنين بياييد اين بيچاره را بگذاريم بيرون. اين هم در اثنا غسل ميّت در آمد از پاى آن ميّت گرفت دوباره بردند بيرون حمام. در اثنا غسل مسح الميّت مسح ميّتاً موجب در اثنا وارد شده است كه موجبها يك سنخ است. اولى هم مسح ميّت بود، دومى هم مسح است. يا اولى هم جنابت بود، دومى هم جنابت است. در اين موارد ايشان ملتزم مىشود كه غسل اولى باطل مىشود. آن غسلى كه ناقص گذاشته است، آن غسل ناقص باطل مىشود. او اثرى ندارد. و چرا؟ وجهش هم واضح است. اشكالى ندارد. براى اين كه من مسح ميّتاً فاغتسل، قضيه، قضيه انحلالى است. معنايش اين است كه من مسح ميّتاً اغتسل بعد المسح. بعد از مسحى كه موجود شده است بايد غسل كند. و بما اين كه در ما نحن فيه اين شخص دفعه دوم كه از پاى ميّت گرفت مسح ميّتاً. صدق مىكند. فاغستل يعنى بايد بعد از آن مسح غسل كند. بدان جهت غسل اولى باطل مىشود. او هيچ اثرى ندارد. نگوييد او را تمام بكند يك غسل مسح ميّت ديگر بگيرد. نه اين در ما نحن فيه نيست. چرا؟ چون كه مسح ميّتاً كسى كه متعدد مسح كند مثل قرائت سوره نيست. آيه سجده نيست كه چند تا بايد سجده كند. مسح ميّتاً حدث است كه على ما سيعتى. حدث به يك غسل مرتفع مىشود. من مسح ميتاً اغتسل يعنى رافع حدثه الاغتسال. معنايش حكم ارشادى است. معنايش اين است كه رافع حدثه الاغتسال. وقتى كه ثانياً مسح كرد رافع حدثش اغتسال است. اغتسال هم بعد از آن مسح بايد صورت بگيرد. قهراً وقتى كه مسح بعدى موجود شد، آن مسح قبلى هيچ اثرى ندارد. اغتسال ناقص به او اثرى ندارد. رافع آن حدثى كه به مسح اولى بود، به اغتسال بعد المسح الثّانى است كه بعد المسح الثّانى بايد اغتسال بكند. نتيجهاش بطلان غسل اول است. بدان جهت غسل جنابت مىكرد در اثنا غسل جنابت دوباره جنب شد. آن غسل باطل است. كما اين كه در روايات بلل هم استفاده مىشد كه عرفاً هم فهميده مىشد. انسان انزال بكند، بول نكند. مشغول غسل بشود در اثنا بلل مشتبه خارج بشود. امام فرمود كه اين بلل منى است و جنابت است. غسل را بايد بكند. انتقض غسله. غسلش از بين رفت. بدان جهت در ما نحن فيه كه هست در ما نحن فيه اين غسل را بايد در ما نحن فيه بعد از خروج موجب بكند. اين اشكالى ندارد و خلافى هم در اين نيست و امّا در جايى كه موجبها مختلف بشوند. كلام در اينها است. ملاحظه بفرماييد تا ببينيم چه مىشود عاقبت الامر انشاء الله.
|