جلسه 759

* متن
*

بسم الله الرحمن الرحيم.
موضوع درس: درس خارج فقه بحث طهارت.
شماره نوار:759 آ
نام استاد: آيت الله تبريزى.
تاريخ:1370
توسط دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم واحد صوت.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم، بسم الله الرحمن الرحيم.
كلام در اين مسئله بود كه مكلف مشغول است به اغتسال و اغسال واجبه. به غسلى از اغسال واجبه و در اثناء آن غسل موجب آخرى كه آن هم موجب غسل است موجود مى‏شود. كلام در اين بود كه در اثنائ اين موجب آخر كه موجود مى‏شود غسلى را كه شروع كرده بود او باطل مى‏شود يا نه؟ يك صورت ما بين فقها مسلم كه اگر آن موجبى كه قبلا بود و براى آن موجب غسل مى‏كند همان موجب ممسالش موجود شده است در اثنا. غسل بدوى در اين صورت باطل مى‏شود. مثل اين است كه انسان مشغول بشود به وضو، و در اثناء وضو موجب آخرى براى وضو موجود بشود. آن وضو قبلى باطل مى‏شود. در ما نحن فيه هم آن موجبى كه موطوف شده بود و براى او غسل مى‏كرد، ميتى را مسح كرده بود، كما مسلحنا. بعد در اثناء غسل ميت را دوباره مسح مى‏كند. آن غسل اولى به باد فنا مى‏رود. حيث اين كه ادله‏اى كه دلالت كرده است، اذا مسّ الميت فاليغتسل، ظاهرش اين است كه غسل بايد حادث بشود بعد المسح. بما اينكه فعلا مسّ ميت موجود شده است در اثنا غسل بايد، غسل مسّ ميت بعد از اين واقع بشود از اين يكى لغو مى‏شود.
بدان جهت مثل وضو است. انسان چه جور در باب وضو چند حدثى صادر بشود هم بول كند، هم بخواند، يك وضو كافى است. مسح هم همين جور است. اذا مسّ ميتة اليغتسل يعنى مسّ ميت حدث است و رافع آن حدث غسل است. معنايش اين است وقتى كه مثل اذا ذال او نام فاليتوض‏ء ارشاد است بر اينكه چه جور بول حدث است و رافعش وضو است، اذا مسّ الميت فاليغتسل يعنى ارشاد است، مسّ ميت حدث است و رافعش غسل است. در اثناء اين حدث حاصل شد و رافعش هم غسل بر حدث است. بدان جهت آن اولى هيچ مى‏شود. انما الكلام و كلام فقها در جايى است كه موجب اول با موجب ثانى متماسلين نباشد. مثل اينكه فرض بفرماييد اول جنب بود، آمده بود در حمام مشغول غسل جنابت بود، در اثناء داد كشيدند بابا بياييد اين مرده است، خيلى وقت است افتاده است اينجا اين را ببريم بيرون اين هم دويد. در اثناء غسل جنابت مسّ ميت كرد. اينجا است، فعلا كلام صاحب العروه را مى‏گويم تا معلوم بشود ايشان چه مى‏گويد.
ايشان مى‏فرمايد بر اينكه اين اگر مشغول غسل جنابت بود و بعد در اثناء غسل جنابتى كه هست در اثناء غسل جنابت مسّ ميت كرد. در اين صورت دليل نداريم كه بواسطه اين مسّ ميت غسل جنابتش باطل مى‏شود. دليل به اين معنا نداريم. بدان جهت مقتضاى ادله اين است كه مى‏تواند غسل جنابتش را ادامه بدهد، تمام كند. و بما اينكه در ما نحن فيه مسّ ميت كرده است بايد غسل مسّ ميت هم بكند. وقتى كه غسل مسّ ميت كرد مى‏تواند هم برگردد آن غسلى كه كرده بود، سر و گردن را شسته بود، از او رفعيت كند از اول شروع كند رأس و گردن را بشويد لهما، هم بر آن جنابت سابقى يعنى غسل را از اول سر بگيرد لهما. يعنى بر آن جنابت سابقى و هم به اين مسى كه در ما نحن فيه موجود شده است. اينجا يك نكته‏اى را عرض مى‏كنم در ما نحن فيه و آن نكته اين است كه صاحب العروه قدس الله نفسه الشريف بنائش بر اين است كه اغسالى كه غير غسل جنابت است با مجرد غسل نمى‏شود نماز خواند در غير غسل جنابت ولو غسل، غسل واجبى باشد، بايد وضو هم بگيرد يا قبلش، با بعدش مسلكش اين است. بدان جهت جايى كه موجبين‏
متماسلين بودند اول جنب بود، در اثناء غسل دوباره جنب شد، فقط غسل جنابت را از سر مى‏گيرد، وضو نمى‏خواهد. اول مسّ ميت كرده بود دوباره در اثناء هم مسّ ميت كرد غسل اولى باطل مى‏شود. غسل ميت مى‏كند ثانيا و وضو هم بايد بگيرد. بدان جهت در عبارت عروه دارد كه اگر متماسلين شدند، متماسلين هر دو جنابت شد، بعد از آن موجب ثانى هر دو يك جنابت مى‏كند. و اگر اين متماسلين غير جنابت مى‏كند بعد از آن غسل بر موجب ثانى بايد وضو بگيرد.
روى اين اساس در ما نحن فيه فرض كرديم اول جنب بود، و در اثناء غسل جنابت مسّ ميت كرده است. ايشان مى‏فرمايد اگر غسل جنابت را تمام كرد بعد غسل ميت را شروع كرد، بعد از غسل ميتى كه اتيان مى‏كند بايد وضو بگيرد، فتوا مى‏دهد. فتوا اين است كه بايد وضو بگيرد. چرا بايد وضو بگيرد؟ چونكه آن ادله‏اى كه گفته است با هر غسلى وضوء واجب است اين غسل مسّ ميت را گرفته است. و آنى كه در روايات وارد است با غسل جنابت وضو مشروع نيست آن غسل جنابتى را مى‏گويد (مراد صاحب العروه) آن غسل جنابتى را مى‏گويند كه با آن غسل جنابت شخص بتواند نماز بخواند. آن غسل جنابتى كه شخص مى‏تواند با نماز بخواند آن وضو مشروع نيست. با غسل جنابتى كه فارغ شده است بعد از او غسل ميت را كرده است با آن غسل جنابت را نمى‏تواند نماز بخواند، چونكه در اثناء مسّ ميت كرده است. بدان جهت ادله‏اى كه مى‏گويد در غير غسل جنابه بايد وضو گرفته بشود كه مسلك ايشان است مقتضايش اين است كه بايد وضو بگيرد. و اما اگر برگشت، وقتى كه ديد جنب بود، نصفه كاره غسلش را گذاشته بود آمد به اين ميت به اين جسد هم دست زد. برگشت اين غسل جنابه را از اول شروع كرد. غسل را از اول شروع كرد لهما. يعنى هم براى مسّ ميت و هم براى جنابت، به هر دو تا شروع كرد غسل را. مى‏فرمايد در اين صورت هم وقتى كه غسل را شروع كرد احوط اين است كه بايد وضو بگيرد. با اين غسلى كه براى هر دو موجب تمام كرده است نمى‏تواند با اين دو، با اين غسلى كه در موجب كرده است نمى‏تواند نماز بخواند. احوط وجوبى اين است كه بايد وضو بگيرد. چرا؟ اگر يادتان باشد ديروز گفتم كه اساس اين مسئله در آن حرفى است كه ديروز گفتم. گفتيم كسى كه در اثناء موجب پيدا مى‏كنند و برمى‏گردد غسل را سرمى‏گيرد اين بايد غسل را قصد كند اعم از تمام... چرا؟ اينكه غسل جنابه نصفش را اتيان كرده بود، بعد كه آمد، بعد از مسّ ميت از سر گرفت. اين معلوم نيست كه سر و گردن شستنش غسل جنابت حساب بشود. چونكه سر و گردن را شسته است و اين غسل سر و گردن هم كه باطل نمى‏شود. چونكه بعد كه بقيه بدن را مى‏شويد بقيه‏اش اتيان مى‏شود. بدان جهت بايد به قصد اعم از اتمام تمام كه اگر فى علم الله غسل جنابتش، سر و گردنش، بقيه‏اش تمام است، بقيه را اتيان خواهد كرد. اول فقط غسل مسّ ميت مى‏شود در اقتدا، تداخل در ما بقى مى‏شود. اينكه اغسال تداخل مى‏كنند، غسل جنابت با غسل مسّ ميت در غسل البدن تداخل مى‏كنند. اما سر و گردن قبلا شسته شده است در حال جنابت. اين فقط مسّ ميت است.
و اگر فى علم الله بواسطه اين از سر گرفتن بواسطه مسّ ميت ممكن است در واقع باطل بشود، حكم واقعى محتمل است اينجور باشد. نه من غسل را از اول اتيان مى‏كنم. ديروز عرض كرديم كه غسل را به قصد اعم از اتمام و تمام اتيان كند. بدان جهت وقتى كه اين دو را جمع كرد يك غسل اتيان كرد كه دومى مسّ ميت است موجب ثانى، بايد وضو بگيرد. چرا؟ چونكه محتمل است اين غسل جنابت و غسل ميت را كه كرده است تداخل فقط در غسل بدن بود. چونكه سر و گردن را اول شسته بود، غسل جنابتى كه غسل رأس و رقبه باشد قبلا حادث شده باشد. پس مسّ ميت در اثناء غسل جنابت واقع شده است. چونكه مسّ ميت در اثناء غسل جنابت واقع شده است با آن غسل جنابت نمى‏شود نماز خواند. چونكه با آن غسل جنابت نمى‏شود نماز خواند با غسل مسّ ميت نماز مى‏خواند و مفروض اين است كه ادله دلالت كرده است در غير غسل الجنابه كه انسان با آن غسل نماز مى‏خواند بايد وضو هم بگيرد. بدان جهت بايد وضو بگيرد. وجه اينكه ايشان قدس الله نفسه الشريف احتياط وجوبى مى‏كند، وجهش اين است كه در ما نحن فيه وقتى كه غسل را ترتيبا استيناف مى‏كند معلوم نيست تداخل غسلين از اول. چونكه سر و گردن را شسته است. محتمل است تداخل قويا در جزء اخير باشد كه باقى بدن باشد. و على ذالك مسّ ميت كه حدث است در اثناء غسل جنابت واقع شده است و با آن غسل جنابتى كه در اثناء دارد نمى‏شود نماز خواند. آن ادله‏اى كه مى‏گويد با غسل جنابت وضو مشروع نيست با او مى‏شود نماز خواند آن غسل جنابتى است كه در اثناء حدث نداشته باشد. اين در اثناء حدث دارد. بدان جهت ولو جمع هما بغسل واحد فالاحوط الاوضو، يعنى احوط وجوبى بايد وضو بگيرد. اين دليل اين. و اما آمديم عكس شد. اول غسل مسّ ميت مى‏كرد، چونكه آمد به حمام كه آمد آن وقت ميت را ديد، اول مسّ ميت كرد. رفت وقتى كه زير دوش يا خزينه رفت گفت غسل مسّ ميت را بكنيم. غسل مسّ ميت مى‏كرد ديد اين كه يك منى از او خارج شد، ولو منى كه سابقا با زنش جماع كرده بود، استبراء به بول نكرده بود بللى خارج شد ديد منى است. كه در اثناء غسل مسّ ميت جنب شد. قبلا هم غسل كرده بود، غسل جنابت آن اولى را. شب كرده بود، نماز صبح خوانده بود. آمد به حمام روز جمعه براى تنظيف، ميت را ديد مس كرد. مشروع غسل لمسّ ميت بود در اثناء غسل مسّ ميت منى خارج شد. يا يك كار ديگرى در حمام يادش افتاد انزال كرد. هر چه شما مى‏گوييد كه در اثناء غسل مسّ ميت جنب شد. ايشان مى‏فرمايد مى‏تواند غسل مسّ ميت را تمام كند. چونكه غسل مسّ ميت را شروع كرده‏اند. بعد كه او را تمام كرد غسل جنابت را اتيان كند. بعد ديگر وضو نمى‏خواهد. بعد وضو نمى‏خواهد. چراّ چونكه آن ادله‏اى كه گفته است با غسل جنابت وضو مشروع نيست او غسل جنابت را مى‏گيرد. چونكه در اثناء غسل جنابت حدثى نشده است كه غسل، غسل جنابت، غسل دومى است. ثانيا غسل مى‏كند. غسل جنابتى صحيح، تام، بلا حدث فى اثنائه ادله گفته است شخص جنب ولو قبلا، قبل از غسل حدث داشته باشد غير از جنابت، غسل كه كرد با او نماز مى‏خواند. وضو گرفتن مشروع نيست. وضو نمى‏خواهد و اما اگر جمع كرد.
بعله، غسل جنابت و مسّ را از اول شروع كرد. بعد از انزال، بعد از اينكه منى خارج شد غسل را از اول شروع كرد. ايشان مى‏فرمايد بر اينكه اگر جمع هم كرد غسل كه تمام شد وضو گرفتن نمى‏خواهد. اگر جمع كرد و يك غسل كرد، بعد از غسل كردن ديگر وضو نمى‏خواهد. خوب معلوم است ديگر نمى‏خواهد. چونكه به آن بيانى كه گفتيم آنى كه گفته بود بر اينكه در ساير الاغسال بايد وضو گرفت، ساير الاغسالى كه بتوانى با او نماز بخوانى و در ما نحن فيه ولو غسل ميت را از سر گرفته است، ولكن نمى‏شود با او نماز خواند. چرا؟ چونكه ممكن است غسل رأس و رقبه قبلا موجود شده باشد و آن صحيح بشود. تداخل ما بين غسل جنابت و غسل مسّ ميت در بقيه بود. در غسل بدن بود. يعنى حدث كه جنابت است در اثناء غسل ميت واقع شده است. با آن غسل ميتى كه در اثناء با او حدث واقع شده است با او نمى‏شود نماز خواند. آن غسلى كه با او مى‏شود نماز خواند غير جنابت، آنجا گفته است وضو بگير و اما جنابت حدثى را در اثناء ندارد. احتمال حدث در اثناء نيست. چونكه جنابت بعد شده است. و جنابت غسل واقع شده است بلا حدث و در غسل جنابت وضو مشروع نيست.
اينكه بعضى‏ها فرموده‏اند فرق ما بين اين جمع و جمع غير اول ظاهر است معلوم شد ظهورش چيست، كه در جمع اول كه اول جنابت بود مسّ در اثناء بود گفت جمع كند غسلين را باز بايد وضو بگيرد. ولكن در اين صورتى كه مسّ اول بود و جنابت در ثانى بود فرمود جمع بكند هم وضو لازم نيست. اين فرق ما بين اين جمع و آن جمع غير ظاهر است قد ظهر من ما ذكرنا كه چرا ظاهر است؟ چونكه در اين صورت اخير غسل جنابت در اثناء حدث ندارد و وضو نمى‏خواهد. ولكن در صورت اولى غسل جنابت در اثنائش مسّ است. چونكه آن رأس و رقبه كه شسته شده بود بطلان او دليل ندارد. تداخل در بعضى غسل است. بدان جهت در آنجا بايد وضو بگيرد. چونكه جنابت در اثنائش حدث واقع شده است. اين كلام صاحب العروه. و در اين كلام مناقشه‏اى ما داريم، مناقشه‏اى است كه در مسئله بعدى خواهد آمد. كه ما در اغسال ديگر وضو را واجب نمى‏دانيم. فرق ما بين غسل جنابه و ساير الاغسال اين است، در غسل جنابت وضو مشروع نيست اصلا. يعنى نه واجب است، نه مستحب. نه قبلا، نه بعدا. ولكن در ساير اغسال مستحب است، ولكن با ساير اغسال هم انسان وضو نگيرد مى‏تواند نماز بخواند، مگر غسل استحاضه‏اى كه خواهد آمد. غسل استحاضه در متوسطه كه او وضو هم مى‏خواهد و اما غير غسل استحاضه او وضو نمى‏خواهد. و منهنا كتبنا اينكه در عبارت عروه دارد فعليه الوضو كه بايد وضو بگيرد. هم در جايى كه متماسلين باشند غير الجنابه و هم آنجايى كه آن جنابت اول باشد بعدا يكى، گفتيم على الاحوط. وضو گرفتنش على الاحوط است. اين معنا.
يك چيزى هم بگويم بماند در ذهن شما، نگذرم اين را و آن اين است به نظر قاصر ما اين است، چه جور وضو حقيقت واحد است. نسبت به موجباتش متعدد نمى‏شود. بول موجب الوضو است، نوم موجب الوضو است و هكذا خروج الريح موجب وضو است. وضو چند نوع نيست. وضو يك نوع است. اينها موجبات هستند. موجبات هستند. بدان جهت همه آنها اگر جمع شدند يك وضو انسان گرفت كافى است. چونكه همه حدث هستند و رافع آن وضو است. وضو موجود شد و وضو هم امر استحبابى نفسى دارد. كه سابقا هم گفتيم.
به نظر قاصر ما اين است كه وضو نسبت به موجباتش چه جور است، غسل هم نسبت به موجباتش همين جور است. موجبات غسل يعنى اغسال واجب. كه جنب بشود همان غسل است، از حيضش پاك بشود همان غسل است. مسّ ميت بكند همان غسل است. انسان جنب بود مسّ ميت كرد همان غسل مسّ ميت حدث است و رافعش غسل است. غسل چند تا طبيعت نيست، خلافا للمشهور كه مشهور مى‏گويند اغسال واجب انواع هستند و نوعيتشان بالقصد است، چه جور صلاة ظهر يك نوعى از صلاة است و صلاة العصر يك نوع آخرى از صلاة است. ولكن اختلاف اينها بالقصد است. هر دو چهار ركعت هستند. هر دو هم يك جور خوانده مى‏شود. اختلافشان بالقصد است مى‏گويند اين اغسال واجب ولو يكسان اتيان مى‏شوند ولكن اختلاف اينها بالقصد است. بدان جهت مى‏شود اغسال. مثل صلوات كه مى‏گوييم صلاة ظهر و عصر داخل صلوات است. متعدد مى‏شود. ولكن وضو نسبت به وضو موجباتش متعدد نيست. وضوئات نمى‏گويند نسبت به موجباتش. بدان جهت وضو، وضو واحد است. حضرات مشهور ملتزم هستند كه اين غسلى كه هست در ما نحن فيه اين غسل حقايق مختلف است، اين كه در روايات دارد غسل الجنب واجبٌ. غسل المسّ الميت واجبٌ، غسل الحيض واجبٌ اين اضافه را به معنا لام مى‏گيرند. يعنى الغسل الجنابت واجب، كه قصد جنابت داشته باشد. الغسل لمس الميت. يعنى غسلى كه لمسّ الميت است. يعنى قصد مسّ ميت را بكند. الغسل فرض كنيد للحيض واجب، يعنى غسلى را كه اتيان مى‏كند براى نگاه از حيض باشد. يك نحو آخر از غسل است. منتهى مى‏گويند كه شارع اجازه داده است. وقتى كه در گردن انسان اغسال متعدده شد. زنى است از حيض پاك شده است، هم بعد از پاك شدن جنب شده است. شب كار شده است با او، هم فرض كنيد آمد ميتى را دست زد. هم مسّ ميت داشت. هم جمعه بود، روز جمعه بود مى‏آمد طرف حمام اين اغسال متعدد وقتى كه بود اذا الاجتمع حقوق، يعنى اغسال يجزيك غسل واحد. شارع حكم به تداخل كرده است. يعنى به يك انغسال مى‏توانى همه را انتصال بكنى. يعنى يك غسل مى‏آورى لقصد همه. يا قصد همه هم معتبر نيست يا معتبر است، خواهد آمد. به يك غسل مى‏توانى انتصال بكنى.
سؤال؟... دليلش چيست؟ من مى‏گويم مشهور مى‏گويند اينها اغسال متعدد است با يك غسل مى‏شود انتصال كرد. بعله، قاعده‏اش هم اين است كه همه را قصد كند. يا مى‏شود بعض را قصد كند، بعضى را نكند، بحثش خواهد آمد. مشهور اينجور مى‏گويند. در ذهن قاصر ما اين است غسل يك حقيقت دارد. اينها موجبات هستند. غسل همان غسل رأس و الرقبه و غسل جسد است. چه جور كه انسان بول بكند بعد از او وضو بگيرد لازم نيست قصد كند بر اينكه من براى بول كردن وضو مى‏گيرد. اينجا هم لازم نيست قصد كند كه براى اينكه از حيض پاك شده‏ام غسل مى‏كنم. نه من غسل مى‏كنم، براى چه؟ اين براى چه لازم نيست. ما عرض مى‏كنيم اين كه مى‏گويد غسل مسّ الميت واجبٌ به معنا فى است اذا بعد. يعنى الغسل فى مسّ الميت واجبٌ. نه لمسّ ميت. الغسل ميتّ واجبٌ. مثل اينكه الوضو فى البول واجبٌ، مثل او است. اغسل جنابت واجب، يعنى الغسل فى جناب واجب. الغسل الحيض واجب يعنى غسل الحيض واجبٌ. اين به معنا فى است. خوب چرا اينجور مى‏گوييم؟ چرا رفعيت مى‏كنيم؟ مى‏گوييم مستفاد از رواياتت اين است كه اين اغسال يكى هستند. اين بحثش، بحث بعدى است. فى ما بعد در تداخل اغسال است. اجمالش را عرض مى‏كنم. امام عليه السلام كه فرموده است اغتسال در آن چيزى كه هست، اغتسل فى الليلة خامسة عشر، فى اليلة الحادية العشر و فى اليلة ثانية عشر همه‏اش رمضان است. اينها همه‏اشان ظاهر و واضح هستند كه اينها يغسل است. غسل مشروع است در موارد اينها حتى غسل مسّ ميت ببينيد تعبير چه جور است؟ امام عليه السلام در غسل مسّ ميت مى‏گويد كه من غسلّ ميتا او و كفنه اغتسل غسل الجنابه. غسل جنابت را مى‏كند. غسل يكى است. چونكه غسل جنابت معروف است كه چه جور است اين هم همان غسل است. نه اينكه قصد مى‏كند غسل جنابت را. يعنى غسل مى‏كند مثل غسل او. غسل هم اين است. غسل همان شستن است، اما قصد بكند، حتى اگر قصد بكند كه من قصد جنابت را مى‏كنم، تشريع نه، غسل جنابت يعنى همانى كه آن وقت مى‏كردم، همان را مى‏كنم الان. اين مجزى است. اغتسل غسل الجنابه.
ظاهر ادله اين است، اين در كلام بعضى اعاظم رضوان الله عليه كه سابقا نقل كرديم ايشان هم در كلامش اين را انداخته بود ولكن ملتزم نيستند. كه ظاهر ادله همين جور است، اينها موجبات الغسل است. نه اينكه اغسال را انواع مى‏كند و در اين روايت كه اذا الاجتمع عليك حقوق يعنى موجباتى كه شارع با آن موجبات غسل خواسته است. چند تا اگر جمع شد يك غسل بكنى كافى است. او هم همين را مى‏گويد، تداخل نيست او. او معنايش بيان موجبات است كه اذا الاجتمع عليك مشهور مى‏گويند كه اذا الاجتمع عليك حقوق، يعنى اغسال. نه حقوق اغسال ندارد. اذا الاجتمع حقوق يعنى اغسال شرعى كه شارع حق مطالبه غسل دارد با آنها. آن موجبات جمع شد يك غسل بكنى كافى است. ما هم اينجور عرض ميكنيم منتهى حكم بيننا و بينا غيرنا شما مى‏شويد انشاء الله.
سؤال؟... اين تمام موجبات اغسال واجب ناقض الوضو است. ملتزم هستيم. ولو بعضى‏ها رضوان الله عليهم اصرار فرموده‏اند كه اين فقط جنابت ناقض وضو است. ولكن ساير الاغسال ناقض نيستند. مى‏دانيد ثمره كجا ظاهر مى‏شود الان كه ايشان نعمت غير مترقب را پرسيد، يادمان افتاد. مى‏دانيد ثمره كجا ظاهر مى‏شود؟ ثمره آنجايى ظاهر مى‏شود كه مثل صاحب العروه شخصى فتوا بدهد ساير الاغسالى كه هست ساير الاغسال با آنها بايد وضو گرفته بشود. اگر گفتيم موجبات ساير الاغسال ناقض الوضو است. انسان وضو داشت دستش را به ميت زد. اين بايد بعد از غسل ميت وضو بگيرد. چرا؟ چونكه ناقض وضو آمده است و روايات مى‏گويد لكل غسل مع الوضو. و اما اگر كسى گفت كه نه، خود مسّ ناقض نيست. جنابت... اين وضو داشت. غسل مى‏كند نمازش را مى‏خواند. لكل غسل مع الوضو قبلها او بعد. قبلا وضو داشته است، كه ناقض نيامده است. فرق ما بين اينكه خود اين موجبات غسل نواقض هستند يا نواقض نيستند فرقش در آن مسئله استحباب الوضو يا وجوب الوضو ظاهر مى‏شود. و ما هم در آن مسئله ملتزم هستيم تمام موجبات اغسال ناقض وضو هستند. چرا، به چه دليل؟ اين فرموده‏اند كه دليل مى‏خواهد.
دليمان روايتى است، در جلد اول در باب سوم از نواقض، يا باب سوم يا چهارم. مسئله‏اى كه مى‏گويد النوم ناقض الوضو. باب ان النوم قالب ناقض الوضو، در آن باب است. آن موثقه، موثقه سماعه، يا موثقه سماعه است يا ابن بكير است. يكى از اينها است. از امام عليه السلام مى‏فرمايد بر اينكه ان النوم ينقض الوضو ام لا؟ امام عليه السلام در جواب مى‏فرمايد لا ينقض الوضو الاّ حدث و النوم حدثٌ. نوم حدث است. لا ينقض الوضو الاّ حدث دو كلام است. الحدث ينقض الوضو، و غير الحدث لا ينقض الوضو. خوب مى‏گوييم حضرات شما قبول داريد كه مسّ ميت حدث است. چونكه ارشاد به مسّ است. بدان جهت ملتزم هستند كه نماز را بدون اين غسل نمى‏شود خواند. حدث است. يعنى غسل طهارتش است. حدث است. خوب قبول داريد حدث است. اين روايت مباركه مى‏گويد الحدث ينقض الوضو و غير الحدث لا هو الوضو. اين قضيه‏اى كه هست من حل نمى‏شود به دو تا قضيه يكى ايجابيه و سلبيه.
شما نفرماييد كما اينكه فرموده‏اند، آخر در روايات ديگر هم داريم كه لا ينقض الوضو الاّ ما خرج من طرفيك الاسفلين. اينها را داريم ديگر. خوب مسّ ميست كه طرفيك اسفلين نيست. عرض مى‏كنيم بر اينكه آن روايات حاصله كما ذكرنا فى محله اينها حذفشان اضافى است. در مقابل آن عامه هستند كه امور ديگر را هم ناقض مى‏دانستند، ائمه عليهم السلام در مقام او فرموده‏اند كه به آنها مثلا انسان دست بزند به يك جاى زنى به جاى مثلا امرئه‏اش مى‏گفتند كه باطل شده است به عورت دست زد باطل شد و امثال اينها. دم خارج شد باطل شد، اين حصر، حصر اضافى است. جمعا ما بين اين صحيحه و النوم حدث. جمعا ما بين اين موثقه و ما بين آن روايات اين است كه آنها حمل مى‏شود حصر در اضافى يا امور قالبى. چونكه اينجور مسّ ميت و اينها امر قالبى نيستند. امرى نيستند آنى كه دائما انسان مبتلا به او است، نسبت به آنها است. آنجا هم همين جور گفتيم. عرض كرديم خدا مى‏داند كه چه جور است، على كل تقدير مقتضاى اينكه لا ينقض الوضو الاّ الحدث و النوم حدث، اين مقتضايش اين است كه تمام اغسال واجب حدث هستند و وضو را باطل مى‏كنند. و الحمد الله رب العالمين.