جلسه 759
* متن
*
بسم الله الرحمن الرحيم.
موضوع درس: درس خارج فقه بحث طهارت.
شماره نوار:759 آ
نام استاد: آيت الله تبريزى.
تاريخ:1370
توسط دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم واحد صوت.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم، بسم الله الرحمن الرحيم.
كلام در اين مسئله بود كه مكلف مشغول است به اغتسال و اغسال واجبه. به غسلى از اغسال واجبه و در اثناء آن غسل موجب آخرى كه آن هم موجب غسل است موجود مىشود. كلام در اين بود كه در اثنائ اين موجب آخر كه موجود مىشود غسلى را كه شروع كرده بود او باطل مىشود يا نه؟ يك صورت ما بين فقها مسلم كه اگر آن موجبى كه قبلا بود و براى آن موجب غسل مىكند همان موجب ممسالش موجود شده است در اثنا. غسل بدوى در اين صورت باطل مىشود. مثل اين است كه انسان مشغول بشود به وضو، و در اثناء وضو موجب آخرى براى وضو موجود بشود. آن وضو قبلى باطل مىشود. در ما نحن فيه هم آن موجبى كه موطوف شده بود و براى او غسل مىكرد، ميتى را مسح كرده بود، كما مسلحنا. بعد در اثناء غسل ميت را دوباره مسح مىكند. آن غسل اولى به باد فنا مىرود. حيث اين كه ادلهاى كه دلالت كرده است، اذا مسّ الميت فاليغتسل، ظاهرش اين است كه غسل بايد حادث بشود بعد المسح. بما اينكه فعلا مسّ ميت موجود شده است در اثنا غسل بايد، غسل مسّ ميت بعد از اين واقع بشود از اين يكى لغو مىشود.
بدان جهت مثل وضو است. انسان چه جور در باب وضو چند حدثى صادر بشود هم بول كند، هم بخواند، يك وضو كافى است. مسح هم همين جور است. اذا مسّ ميتة اليغتسل يعنى مسّ ميت حدث است و رافع آن حدث غسل است. معنايش اين است وقتى كه مثل اذا ذال او نام فاليتوضء ارشاد است بر اينكه چه جور بول حدث است و رافعش وضو است، اذا مسّ الميت فاليغتسل يعنى ارشاد است، مسّ ميت حدث است و رافعش غسل است. در اثناء اين حدث حاصل شد و رافعش هم غسل بر حدث است. بدان جهت آن اولى هيچ مىشود. انما الكلام و كلام فقها در جايى است كه موجب اول با موجب ثانى متماسلين نباشد. مثل اينكه فرض بفرماييد اول جنب بود، آمده بود در حمام مشغول غسل جنابت بود، در اثناء داد كشيدند بابا بياييد اين مرده است، خيلى وقت است افتاده است اينجا اين را ببريم بيرون اين هم دويد. در اثناء غسل جنابت مسّ ميت كرد. اينجا است، فعلا كلام صاحب العروه را مىگويم تا معلوم بشود ايشان چه مىگويد.
ايشان مىفرمايد بر اينكه اين اگر مشغول غسل جنابت بود و بعد در اثناء غسل جنابتى كه هست در اثناء غسل جنابت مسّ ميت كرد. در اين صورت دليل نداريم كه بواسطه اين مسّ ميت غسل جنابتش باطل مىشود. دليل به اين معنا نداريم. بدان جهت مقتضاى ادله اين است كه مىتواند غسل جنابتش را ادامه بدهد، تمام كند. و بما اينكه در ما نحن فيه مسّ ميت كرده است بايد غسل مسّ ميت هم بكند. وقتى كه غسل مسّ ميت كرد مىتواند هم برگردد آن غسلى كه كرده بود، سر و گردن را شسته بود، از او رفعيت كند از اول شروع كند رأس و گردن را بشويد لهما، هم بر آن جنابت سابقى يعنى غسل را از اول سر بگيرد لهما. يعنى بر آن جنابت سابقى و هم به اين مسى كه در ما نحن فيه موجود شده است. اينجا يك نكتهاى را عرض مىكنم در ما نحن فيه و آن نكته اين است كه صاحب العروه قدس الله نفسه الشريف بنائش بر اين است كه اغسالى كه غير غسل جنابت است با مجرد غسل نمىشود نماز خواند در غير غسل جنابت ولو غسل، غسل واجبى باشد، بايد وضو هم بگيرد يا قبلش، با بعدش مسلكش اين است. بدان جهت جايى كه موجبين
متماسلين بودند اول جنب بود، در اثناء غسل دوباره جنب شد، فقط غسل جنابت را از سر مىگيرد، وضو نمىخواهد. اول مسّ ميت كرده بود دوباره در اثناء هم مسّ ميت كرد غسل اولى باطل مىشود. غسل ميت مىكند ثانيا و وضو هم بايد بگيرد. بدان جهت در عبارت عروه دارد كه اگر متماسلين شدند، متماسلين هر دو جنابت شد، بعد از آن موجب ثانى هر دو يك جنابت مىكند. و اگر اين متماسلين غير جنابت مىكند بعد از آن غسل بر موجب ثانى بايد وضو بگيرد.
روى اين اساس در ما نحن فيه فرض كرديم اول جنب بود، و در اثناء غسل جنابت مسّ ميت كرده است. ايشان مىفرمايد اگر غسل جنابت را تمام كرد بعد غسل ميت را شروع كرد، بعد از غسل ميتى كه اتيان مىكند بايد وضو بگيرد، فتوا مىدهد. فتوا اين است كه بايد وضو بگيرد. چرا بايد وضو بگيرد؟ چونكه آن ادلهاى كه گفته است با هر غسلى وضوء واجب است اين غسل مسّ ميت را گرفته است. و آنى كه در روايات وارد است با غسل جنابت وضو مشروع نيست آن غسل جنابتى را مىگويد (مراد صاحب العروه) آن غسل جنابتى را مىگويند كه با آن غسل جنابت شخص بتواند نماز بخواند. آن غسل جنابتى كه شخص مىتواند با نماز بخواند آن وضو مشروع نيست. با غسل جنابتى كه فارغ شده است بعد از او غسل ميت را كرده است با آن غسل جنابت را نمىتواند نماز بخواند، چونكه در اثناء مسّ ميت كرده است. بدان جهت ادلهاى كه مىگويد در غير غسل جنابه بايد وضو گرفته بشود كه مسلك ايشان است مقتضايش اين است كه بايد وضو بگيرد. و اما اگر برگشت، وقتى كه ديد جنب بود، نصفه كاره غسلش را گذاشته بود آمد به اين ميت به اين جسد هم دست زد. برگشت اين غسل جنابه را از اول شروع كرد. غسل را از اول شروع كرد لهما. يعنى هم براى مسّ ميت و هم براى جنابت، به هر دو تا شروع كرد غسل را. مىفرمايد در اين صورت هم وقتى كه غسل را شروع كرد احوط اين است كه بايد وضو بگيرد. با اين غسلى كه براى هر دو موجب تمام كرده است نمىتواند با اين دو، با اين غسلى كه در موجب كرده است نمىتواند نماز بخواند. احوط وجوبى اين است كه بايد وضو بگيرد. چرا؟ اگر يادتان باشد ديروز گفتم كه اساس اين مسئله در آن حرفى است كه ديروز گفتم. گفتيم كسى كه در اثناء موجب پيدا مىكنند و برمىگردد غسل را سرمىگيرد اين بايد غسل را قصد كند اعم از تمام... چرا؟ اينكه غسل جنابه نصفش را اتيان كرده بود، بعد كه آمد، بعد از مسّ ميت از سر گرفت. اين معلوم نيست كه سر و گردن شستنش غسل جنابت حساب بشود. چونكه سر و گردن را شسته است و اين غسل سر و گردن هم كه باطل نمىشود. چونكه بعد كه بقيه بدن را مىشويد بقيهاش اتيان مىشود. بدان جهت بايد به قصد اعم از اتمام تمام كه اگر فى علم الله غسل جنابتش، سر و گردنش، بقيهاش تمام است، بقيه را اتيان خواهد كرد. اول فقط غسل مسّ ميت مىشود در اقتدا، تداخل در ما بقى مىشود. اينكه اغسال تداخل مىكنند، غسل جنابت با غسل مسّ ميت در غسل البدن تداخل مىكنند. اما سر و گردن قبلا شسته شده است در حال جنابت. اين فقط مسّ ميت است.
و اگر فى علم الله بواسطه اين از سر گرفتن بواسطه مسّ ميت ممكن است در واقع باطل بشود، حكم واقعى محتمل است اينجور باشد. نه من غسل را از اول اتيان مىكنم. ديروز عرض كرديم كه غسل را به قصد اعم از اتمام و تمام اتيان كند. بدان جهت وقتى كه اين دو را جمع كرد يك غسل اتيان كرد كه دومى مسّ ميت است موجب ثانى، بايد وضو بگيرد. چرا؟ چونكه محتمل است اين غسل جنابت و غسل ميت را كه كرده است تداخل فقط در غسل بدن بود. چونكه سر و گردن را اول شسته بود، غسل جنابتى كه غسل رأس و رقبه باشد قبلا حادث شده باشد. پس مسّ ميت در اثناء غسل جنابت واقع شده است. چونكه مسّ ميت در اثناء غسل جنابت واقع شده است با آن غسل جنابت نمىشود نماز خواند. چونكه با آن غسل جنابت نمىشود نماز خواند با غسل مسّ ميت نماز مىخواند و مفروض اين است كه ادله دلالت كرده است در غير غسل الجنابه كه انسان با آن غسل نماز مىخواند بايد وضو هم بگيرد. بدان جهت بايد وضو بگيرد. وجه اينكه ايشان قدس الله نفسه الشريف احتياط وجوبى مىكند، وجهش اين است كه در ما نحن فيه وقتى كه غسل را ترتيبا استيناف مىكند معلوم نيست تداخل غسلين از اول. چونكه سر و گردن را شسته است. محتمل است تداخل قويا در جزء اخير باشد كه باقى بدن باشد. و على ذالك مسّ ميت كه حدث است در اثناء غسل جنابت واقع شده است و با آن غسل جنابتى كه در اثناء دارد نمىشود نماز خواند. آن ادلهاى كه مىگويد با غسل جنابت وضو مشروع نيست با او مىشود نماز خواند آن غسل جنابتى است كه در اثناء حدث نداشته باشد. اين در اثناء حدث دارد. بدان جهت ولو جمع هما بغسل واحد فالاحوط الاوضو، يعنى احوط وجوبى بايد وضو بگيرد. اين دليل اين. و اما آمديم عكس شد. اول غسل مسّ ميت مىكرد، چونكه آمد به حمام كه آمد آن وقت ميت را ديد، اول مسّ ميت كرد. رفت وقتى كه زير دوش يا خزينه رفت گفت غسل مسّ ميت را بكنيم. غسل مسّ ميت مىكرد ديد اين كه يك منى از او خارج شد، ولو منى كه سابقا با زنش جماع كرده بود، استبراء به بول نكرده بود بللى خارج شد ديد منى است. كه در اثناء غسل مسّ ميت جنب شد. قبلا هم غسل كرده بود، غسل جنابت آن اولى را. شب كرده بود، نماز صبح خوانده بود. آمد به حمام روز جمعه براى تنظيف، ميت را ديد مس كرد. مشروع غسل لمسّ ميت بود در اثناء غسل مسّ ميت منى خارج شد. يا يك كار ديگرى در حمام يادش افتاد انزال كرد. هر چه شما مىگوييد كه در اثناء غسل مسّ ميت جنب شد. ايشان مىفرمايد مىتواند غسل مسّ ميت را تمام كند. چونكه غسل مسّ ميت را شروع كردهاند. بعد كه او را تمام كرد غسل جنابت را اتيان كند. بعد ديگر وضو نمىخواهد. بعد وضو نمىخواهد. چراّ چونكه آن ادلهاى كه گفته است با غسل جنابت وضو مشروع نيست او غسل جنابت را مىگيرد. چونكه در اثناء غسل جنابت حدثى نشده است كه غسل، غسل جنابت، غسل دومى است. ثانيا غسل مىكند. غسل جنابتى صحيح، تام، بلا حدث فى اثنائه ادله گفته است شخص جنب ولو قبلا، قبل از غسل حدث داشته باشد غير از جنابت، غسل كه كرد با او نماز مىخواند. وضو گرفتن مشروع نيست. وضو نمىخواهد و اما اگر جمع كرد.
بعله، غسل جنابت و مسّ را از اول شروع كرد. بعد از انزال، بعد از اينكه منى خارج شد غسل را از اول شروع كرد. ايشان مىفرمايد بر اينكه اگر جمع هم كرد غسل كه تمام شد وضو گرفتن نمىخواهد. اگر جمع كرد و يك غسل كرد، بعد از غسل كردن ديگر وضو نمىخواهد. خوب معلوم است ديگر نمىخواهد. چونكه به آن بيانى كه گفتيم آنى كه گفته بود بر اينكه در ساير الاغسال بايد وضو گرفت، ساير الاغسالى كه بتوانى با او نماز بخوانى و در ما نحن فيه ولو غسل ميت را از سر گرفته است، ولكن نمىشود با او نماز خواند. چرا؟ چونكه ممكن است غسل رأس و رقبه قبلا موجود شده باشد و آن صحيح بشود. تداخل ما بين غسل جنابت و غسل مسّ ميت در بقيه بود. در غسل بدن بود. يعنى حدث كه جنابت است در اثناء غسل ميت واقع شده است. با آن غسل ميتى كه در اثناء با او حدث واقع شده است با او نمىشود نماز خواند. آن غسلى كه با او مىشود نماز خواند غير جنابت، آنجا گفته است وضو بگير و اما جنابت حدثى را در اثناء ندارد. احتمال حدث در اثناء نيست. چونكه جنابت بعد شده است. و جنابت غسل واقع شده است بلا حدث و در غسل جنابت وضو مشروع نيست.
اينكه بعضىها فرمودهاند فرق ما بين اين جمع و جمع غير اول ظاهر است معلوم شد ظهورش چيست، كه در جمع اول كه اول جنابت بود مسّ در اثناء بود گفت جمع كند غسلين را باز بايد وضو بگيرد. ولكن در اين صورتى كه مسّ اول بود و جنابت در ثانى بود فرمود جمع بكند هم وضو لازم نيست. اين فرق ما بين اين جمع و آن جمع غير ظاهر است قد ظهر من ما ذكرنا كه چرا ظاهر است؟ چونكه در اين صورت اخير غسل جنابت در اثناء حدث ندارد و وضو نمىخواهد. ولكن در صورت اولى غسل جنابت در اثنائش مسّ است. چونكه آن رأس و رقبه كه شسته شده بود بطلان او دليل ندارد. تداخل در بعضى غسل است. بدان جهت در آنجا بايد وضو بگيرد. چونكه جنابت در اثنائش حدث واقع شده است. اين كلام صاحب العروه. و در اين كلام مناقشهاى ما داريم، مناقشهاى است كه در مسئله بعدى خواهد آمد. كه ما در اغسال ديگر وضو را واجب نمىدانيم. فرق ما بين غسل جنابه و ساير الاغسال اين است، در غسل جنابت وضو مشروع نيست اصلا. يعنى نه واجب است، نه مستحب. نه قبلا، نه بعدا. ولكن در ساير اغسال مستحب است، ولكن با ساير اغسال هم انسان وضو نگيرد مىتواند نماز بخواند، مگر غسل استحاضهاى كه خواهد آمد. غسل استحاضه در متوسطه كه او وضو هم مىخواهد و اما غير غسل استحاضه او وضو نمىخواهد. و منهنا كتبنا اينكه در عبارت عروه دارد فعليه الوضو كه بايد وضو بگيرد. هم در جايى كه متماسلين باشند غير الجنابه و هم آنجايى كه آن جنابت اول باشد بعدا يكى، گفتيم على الاحوط. وضو گرفتنش على الاحوط است. اين معنا.
يك چيزى هم بگويم بماند در ذهن شما، نگذرم اين را و آن اين است به نظر قاصر ما اين است، چه جور وضو حقيقت واحد است. نسبت به موجباتش متعدد نمىشود. بول موجب الوضو است، نوم موجب الوضو است و هكذا خروج الريح موجب وضو است. وضو چند نوع نيست. وضو يك نوع است. اينها موجبات هستند. موجبات هستند. بدان جهت همه آنها اگر جمع شدند يك وضو انسان گرفت كافى است. چونكه همه حدث هستند و رافع آن وضو است. وضو موجود شد و وضو هم امر استحبابى نفسى دارد. كه سابقا هم گفتيم.
به نظر قاصر ما اين است كه وضو نسبت به موجباتش چه جور است، غسل هم نسبت به موجباتش همين جور است. موجبات غسل يعنى اغسال واجب. كه جنب بشود همان غسل است، از حيضش پاك بشود همان غسل است. مسّ ميت بكند همان غسل است. انسان جنب بود مسّ ميت كرد همان غسل مسّ ميت حدث است و رافعش غسل است. غسل چند تا طبيعت نيست، خلافا للمشهور كه مشهور مىگويند اغسال واجب انواع هستند و نوعيتشان بالقصد است، چه جور صلاة ظهر يك نوعى از صلاة است و صلاة العصر يك نوع آخرى از صلاة است. ولكن اختلاف اينها بالقصد است. هر دو چهار ركعت هستند. هر دو هم يك جور خوانده مىشود. اختلافشان بالقصد است مىگويند اين اغسال واجب ولو يكسان اتيان مىشوند ولكن اختلاف اينها بالقصد است. بدان جهت مىشود اغسال. مثل صلوات كه مىگوييم صلاة ظهر و عصر داخل صلوات است. متعدد مىشود. ولكن وضو نسبت به وضو موجباتش متعدد نيست. وضوئات نمىگويند نسبت به موجباتش. بدان جهت وضو، وضو واحد است. حضرات مشهور ملتزم هستند كه اين غسلى كه هست در ما نحن فيه اين غسل حقايق مختلف است، اين كه در روايات دارد غسل الجنب واجبٌ. غسل المسّ الميت واجبٌ، غسل الحيض واجبٌ اين اضافه را به معنا لام مىگيرند. يعنى الغسل الجنابت واجب، كه قصد جنابت داشته باشد. الغسل لمس الميت. يعنى غسلى كه لمسّ الميت است. يعنى قصد مسّ ميت را بكند. الغسل فرض كنيد للحيض واجب، يعنى غسلى را كه اتيان مىكند براى نگاه از حيض باشد. يك نحو آخر از غسل است. منتهى مىگويند كه شارع اجازه داده است. وقتى كه در گردن انسان اغسال متعدده شد. زنى است از حيض پاك شده است، هم بعد از پاك شدن جنب شده است. شب كار شده است با او، هم فرض كنيد آمد ميتى را دست زد. هم مسّ ميت داشت. هم جمعه بود، روز جمعه بود مىآمد طرف حمام اين اغسال متعدد وقتى كه بود اذا الاجتمع حقوق، يعنى اغسال يجزيك غسل واحد. شارع حكم به تداخل كرده است. يعنى به يك انغسال مىتوانى همه را انتصال بكنى. يعنى يك غسل مىآورى لقصد همه. يا قصد همه هم معتبر نيست يا معتبر است، خواهد آمد. به يك غسل مىتوانى انتصال بكنى.
سؤال؟... دليلش چيست؟ من مىگويم مشهور مىگويند اينها اغسال متعدد است با يك غسل مىشود انتصال كرد. بعله، قاعدهاش هم اين است كه همه را قصد كند. يا مىشود بعض را قصد كند، بعضى را نكند، بحثش خواهد آمد. مشهور اينجور مىگويند. در ذهن قاصر ما اين است غسل يك حقيقت دارد. اينها موجبات هستند. غسل همان غسل رأس و الرقبه و غسل جسد است. چه جور كه انسان بول بكند بعد از او وضو بگيرد لازم نيست قصد كند بر اينكه من براى بول كردن وضو مىگيرد. اينجا هم لازم نيست قصد كند كه براى اينكه از حيض پاك شدهام غسل مىكنم. نه من غسل مىكنم، براى چه؟ اين براى چه لازم نيست. ما عرض مىكنيم اين كه مىگويد غسل مسّ الميت واجبٌ به معنا فى است اذا بعد. يعنى الغسل فى مسّ الميت واجبٌ. نه لمسّ ميت. الغسل ميتّ واجبٌ. مثل اينكه الوضو فى البول واجبٌ، مثل او است. اغسل جنابت واجب، يعنى الغسل فى جناب واجب. الغسل الحيض واجب يعنى غسل الحيض واجبٌ. اين به معنا فى است. خوب چرا اينجور مىگوييم؟ چرا رفعيت مىكنيم؟ مىگوييم مستفاد از رواياتت اين است كه اين اغسال يكى هستند. اين بحثش، بحث بعدى است. فى ما بعد در تداخل اغسال است. اجمالش را عرض مىكنم. امام عليه السلام كه فرموده است اغتسال در آن چيزى كه هست، اغتسل فى الليلة خامسة عشر، فى اليلة الحادية العشر و فى اليلة ثانية عشر همهاش رمضان است. اينها همهاشان ظاهر و واضح هستند كه اينها يغسل است. غسل مشروع است در موارد اينها حتى غسل مسّ ميت ببينيد تعبير چه جور است؟ امام عليه السلام در غسل مسّ ميت مىگويد كه من غسلّ ميتا او و كفنه اغتسل غسل الجنابه. غسل جنابت را مىكند. غسل يكى است. چونكه غسل جنابت معروف است كه چه جور است اين هم همان غسل است. نه اينكه قصد مىكند غسل جنابت را. يعنى غسل مىكند مثل غسل او. غسل هم اين است. غسل همان شستن است، اما قصد بكند، حتى اگر قصد بكند كه من قصد جنابت را مىكنم، تشريع نه، غسل جنابت يعنى همانى كه آن وقت مىكردم، همان را مىكنم الان. اين مجزى است. اغتسل غسل الجنابه.
ظاهر ادله اين است، اين در كلام بعضى اعاظم رضوان الله عليه كه سابقا نقل كرديم ايشان هم در كلامش اين را انداخته بود ولكن ملتزم نيستند. كه ظاهر ادله همين جور است، اينها موجبات الغسل است. نه اينكه اغسال را انواع مىكند و در اين روايت كه اذا الاجتمع عليك حقوق يعنى موجباتى كه شارع با آن موجبات غسل خواسته است. چند تا اگر جمع شد يك غسل بكنى كافى است. او هم همين را مىگويد، تداخل نيست او. او معنايش بيان موجبات است كه اذا الاجتمع عليك مشهور مىگويند كه اذا الاجتمع عليك حقوق، يعنى اغسال. نه حقوق اغسال ندارد. اذا الاجتمع حقوق يعنى اغسال شرعى كه شارع حق مطالبه غسل دارد با آنها. آن موجبات جمع شد يك غسل بكنى كافى است. ما هم اينجور عرض ميكنيم منتهى حكم بيننا و بينا غيرنا شما مىشويد انشاء الله.
سؤال؟... اين تمام موجبات اغسال واجب ناقض الوضو است. ملتزم هستيم. ولو بعضىها رضوان الله عليهم اصرار فرمودهاند كه اين فقط جنابت ناقض وضو است. ولكن ساير الاغسال ناقض نيستند. مىدانيد ثمره كجا ظاهر مىشود الان كه ايشان نعمت غير مترقب را پرسيد، يادمان افتاد. مىدانيد ثمره كجا ظاهر مىشود؟ ثمره آنجايى ظاهر مىشود كه مثل صاحب العروه شخصى فتوا بدهد ساير الاغسالى كه هست ساير الاغسال با آنها بايد وضو گرفته بشود. اگر گفتيم موجبات ساير الاغسال ناقض الوضو است. انسان وضو داشت دستش را به ميت زد. اين بايد بعد از غسل ميت وضو بگيرد. چرا؟ چونكه ناقض وضو آمده است و روايات مىگويد لكل غسل مع الوضو. و اما اگر كسى گفت كه نه، خود مسّ ناقض نيست. جنابت... اين وضو داشت. غسل مىكند نمازش را مىخواند. لكل غسل مع الوضو قبلها او بعد. قبلا وضو داشته است، كه ناقض نيامده است. فرق ما بين اينكه خود اين موجبات غسل نواقض هستند يا نواقض نيستند فرقش در آن مسئله استحباب الوضو يا وجوب الوضو ظاهر مىشود. و ما هم در آن مسئله ملتزم هستيم تمام موجبات اغسال ناقض وضو هستند. چرا، به چه دليل؟ اين فرمودهاند كه دليل مىخواهد.
دليمان روايتى است، در جلد اول در باب سوم از نواقض، يا باب سوم يا چهارم. مسئلهاى كه مىگويد النوم ناقض الوضو. باب ان النوم قالب ناقض الوضو، در آن باب است. آن موثقه، موثقه سماعه، يا موثقه سماعه است يا ابن بكير است. يكى از اينها است. از امام عليه السلام مىفرمايد بر اينكه ان النوم ينقض الوضو ام لا؟ امام عليه السلام در جواب مىفرمايد لا ينقض الوضو الاّ حدث و النوم حدثٌ. نوم حدث است. لا ينقض الوضو الاّ حدث دو كلام است. الحدث ينقض الوضو، و غير الحدث لا ينقض الوضو. خوب مىگوييم حضرات شما قبول داريد كه مسّ ميت حدث است. چونكه ارشاد به مسّ است. بدان جهت ملتزم هستند كه نماز را بدون اين غسل نمىشود خواند. حدث است. يعنى غسل طهارتش است. حدث است. خوب قبول داريد حدث است. اين روايت مباركه مىگويد الحدث ينقض الوضو و غير الحدث لا هو الوضو. اين قضيهاى كه هست من حل نمىشود به دو تا قضيه يكى ايجابيه و سلبيه.
شما نفرماييد كما اينكه فرمودهاند، آخر در روايات ديگر هم داريم كه لا ينقض الوضو الاّ ما خرج من طرفيك الاسفلين. اينها را داريم ديگر. خوب مسّ ميست كه طرفيك اسفلين نيست. عرض مىكنيم بر اينكه آن روايات حاصله كما ذكرنا فى محله اينها حذفشان اضافى است. در مقابل آن عامه هستند كه امور ديگر را هم ناقض مىدانستند، ائمه عليهم السلام در مقام او فرمودهاند كه به آنها مثلا انسان دست بزند به يك جاى زنى به جاى مثلا امرئهاش مىگفتند كه باطل شده است به عورت دست زد باطل شد و امثال اينها. دم خارج شد باطل شد، اين حصر، حصر اضافى است. جمعا ما بين اين صحيحه و النوم حدث. جمعا ما بين اين موثقه و ما بين آن روايات اين است كه آنها حمل مىشود حصر در اضافى يا امور قالبى. چونكه اينجور مسّ ميت و اينها امر قالبى نيستند. امرى نيستند آنى كه دائما انسان مبتلا به او است، نسبت به آنها است. آنجا هم همين جور گفتيم. عرض كرديم خدا مىداند كه چه جور است، على كل تقدير مقتضاى اينكه لا ينقض الوضو الاّ الحدث و النوم حدث، اين مقتضايش اين است كه تمام اغسال واجب حدث هستند و وضو را باطل مىكنند. و الحمد الله رب العالمين.
|