جلسه 760

* متن
*

بسم الله الرحمن الرحيم.
موضوع درس: درس خارج فقه بحث طهارت.
شماره نوار:760 ب‏
نام استاد: آيت الله تبريزى.
تاريخ:1371
توسط دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم واحد صوت.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم، بسم الله الرحمن الرحيم.
كلام در حدث الاصغر اثناء اغسال مستحبه است. بعد از اينكه ايشان فارغ شد، از تعرض به حكم حدث اصغر در اثناء اغسال واجب متعرض مى‏شود به آن حدث اصغرى كه اثناء اغسال مستحب صادر مى‏شود. كما سيعطى انشاء الله فى باب اغسال المستحب. اغسال مستحب تقسيم به سه قسم مى‏شود. بعضى از آنها را اغسال زمانيه مى‏گويند، كه شارع و در شرع آن اغسال تشريع شده است على نحن الاستحباب براى ازمان كه مكلف در زمانى كه آن زمان را درك كند اين غسل را اتيان كند. مثل غسل يوم الجمعه. غسل الجمعه و مثل غسل ليالى قدر است و ليالى شهر رمضان است. مثل فرض بفرماييد غسل يوم العيد، عيد فطر، يوم عرفه و غير ذالك. اينها اغسالى است كه براى زمان مكلف زمان را درك كند در او تشريع شده است. يك قسم از افعال را از افعال مكانيه مى‏گويند؛ كه آن اغسال را شارع و شرع تشريع كرده است براى دخول در مكانى. مكلف وقتى كه خواست به مكانى داخل بشود، امكنه خاصه اين غسل عند الدخول مستحب است. مثل غسل دخول مكه. غسل لدخول المدينه. اينها اغسالى است مثل غسل براى دخول للحرم الشريف. و مشاهد مشرفه كه اين غسلها تشريع شده است. و ثالثة غسل را غسل افعالى مى‏گويند كه شارع در كسى كه اين افعال را اتيان مى‏كند شارع تشريع فرموده است اين افعال را. مثل الغسلل للاحرام. خداوند اگر نصيب كرد كه محرم شديد، مستحب است در آن احرامى كه هست غسل به آن احرام. و هكذا غسل بر طواف. غسل مستحب است. شخص جنب نيست. هيچ چيزى ندارد اغسال واجب. ولكن مستحب است و هكذا و هكذا. اين اغسال فعليه دو قسم هستند.
طهارتا غسل تشريع شده است كه فعل را با آن غسل اتيان كند. مثل غسل براى احرام، غسل براى طواف. و اخرى غسل تشريع شده است بر كسى كه فعل را اتيان كرده است. كسى كه فعلى را اتيان كرده است، بعد از اتيان آن فعل اين غسل مستحب است. مثل كسى كه رؤيت مسلوب را كرده است. كسى را كه دار آويخته بودند او را رؤيت كرده است كه بعد از رؤيت غسل مستحب است. يا كسى لا سمع الله معصيتى انجام داده است كه بعد از معصيت غسل توبه مستحب است. توبه واجب است ولكن غسل توبه مستحب. كه اينها اغسالى هستند كه بعد از ارتكاب فعل مشروع مى‏شوند. ايشان قدس الله نفسه الشريف يعنى صاحب العروه مى‏فرمايد، يعنى حدث اصغر در اثناء مستحب مبطل اغسال مستحب نيست. كما اينكه اغسال واجب حدث اصغر در اثناء آنها مبطل آنها نبود اين حدث اصغر در اثناء اغسال مستحب آن هم مبطل نيست اغسال را. يكى را استثنا مى‏كند. مى‏گويد بعله، در آنجايى كه غسل، غسل فعلى بوده باشد. مراد از فعلى قسم اول از فعل است. يعنى براى اتيان فعل غسل تشريع شده است. آنجا ممكن است گفته بشود و بعيد نيست گفته بشود كه آن حدث اگر در اثناء آن غسل صادر شد، آن غسل مستحبى باطل مى‏شود. كما اينكه اين حدث اگر بعد از غسل صادر شد و بعد الفعل، فرض كنيد غسل كرده بود كه احرام ببندد در مدينه ولكن تا به مسّ شجره برسد و ميقات برسد احرام ببندد بول كرد در اثناء طريق. پير مرد بود. آن مبطل غسل است. كما اينكه اين حدث اصغر بعد الغسل انجام بگيرد، مبطل غسل است در اين حال.
عرض مى‏كنم بر اينكه اگر ما بوديم و قطع نظر از روايات، ملتزم مى‏شديم كه اين اغسالى شارع آنها را غسل مستحبى تشريع فرموده است و براى اتيان فعل ظاهر ادله آنها اين است، اگر ما ملتزم شديم كه خود اغسال مستحب طهارات هستند به نحوى كه با خود آنها مى‏شود نماز خواند. بحثى كه خواهد آمد كه كل غسل. ولو غسل، غسل مستحبى بوده باشد، مغنى از وضو است. اگر ملتزم شديم كه ظاهر خطابات اينها اين است كه اين غسل مستحبى طهارت است، و فعل را كه انسان اتيان مى‏كند با اين طهارت اتيان كند با اين غسلى كه طهارت است و مجزى است و مى‏شود صلاة را اتيان كرد، احرام را با اين غسل ببندد، با اين طهارت. اگر مقتضى و ظاهر ادله اين بوده باشد مقتضايش عبارت از اين است كه اين حدث بعد الغسل واقع نشود و در اثناء هم واقع نشود. چونكه اگر حدث در اثناء واقع بشود با آن غسل نمى‏شود نماز خواند. كما اين كه حدث بعد الغسل واقع بشود ديگر با آن غسل نمى‏شود نماز خواند. اگر ظاهر خطابات اين شد كه همين هم هست آن قسم اول از افعال، كه اين اغسال را شارع تشريع فرموده است، چونكه مكلف محدث نيست، الاّ حدث اصغر داشته باشد. حدث اكبر ندارد. حدث اصغر هم نداشته باشد باز مشروع است. حيث اينكه ظاهر ادله اين است كه اين غسل طهارتى است، مغنى از وضو است. اگر فرض كنيد حدثى هم داشته باشد طهارتى است كه با او صلاة مى‏شود اتيان كرد. اگر ظاهر ادله اين بوده باشد كه با اين نحو از طهارت اين افعال اتيان بشود در اثناء و هكذا فى ما بعد باطل مى‏شود. كما اينكه فى ما بعد بوده باشد. و اما اگر گفتيم كه نه اين اغسال مغنى از وضو نيست، با اينها نمى‏شود نماز خواند. آنجا دليل نداشتيم بر اينكه حدث بعدا او قبلا باطل مى‏شود. ولو غسل، غسل فعلى بوده باشد. يعنى ما بوديم و قاعده اوليه. قطع نظر از روايات مى‏گفتيم فرق ندارد، بعد الفعل بشود اثناء غسل بشود، حدث اصغر عيبى ندارد. چونكه اينها طهارت نيست با اينها نمى‏شود نماز خواند. بدان جهت على القاعده اين تفسير بود، ولكن به نظر الى الروايات، كه از روايات چه استفاده مى‏شود. فرموده‏اند از روايات استفاده مى‏شود بر اينكه در ما نحن فيه اغسال فعليه‏اى كه هستند، اغسال فعليه به حدوث حدث الاثناء باطل مى‏شوند.
از آن روايات يكى اين روايت است، روايتى است در جلد نهم وسايل در ابواب الاحرام در باب ده. روايت اولى است. صحيحه نذر ابن سويد است. محمد ابن يعقوب عن عدة من اصحابنا، عن احمد ابن محمد، عن الحسين ابن سعيد عن النذر ابن سويد عن اب الحسن عليه السلام قال سألته، ان الرجل يغتسل عن الاحرام، ثم ينام قبل عن يحرم. مى‏خوابد قبل از اينكه احرام ببندد. متعارف است ديگر، چونكه زود غسل كرده است در مدينه است مى‏گويد يك بخوابيم. اين نوم هم خصوصيتى ندارد. قال يعيد عليه عادت الغسل. غسلى كه بر احرام كرده است او را اعاده بايد بكند. يعنى اگر بخواهد احرام با غسل اتيان كند بايد آن غسل را اعاده كند. اين صحيحه مباركه دلالت مى‏كند بر اينكه غسل فعلى كه قسم اول است، براى اتيان اين فعل انسان غسل مى‏كند او بواسطه اين فعل اتيان حدث باطل مى‏شود. خوب وقتى كه بعد اتيان الفعل حدث باطل شد ديگر احتمال فرق ما بين بعد الفعل و اثناء الفعل ندارد. در اثناء غسل هم اگر اين صادر بشود، آن غسل باطل مى‏شود بايد اعاده كند. اگر بخواهد آن غسل را با فعل اتيان بكند. و اگر بخواهد زيارت كند امامى را فرض بفرماييد با غسل، اگر قبل از زيارت حدث اصغر صادر شد آن غسل هيچ مى‏شود. بايد دوباره غسل كند، احرام خصوصيتى ندارد. در خود باب احرام يك روايت ديگرى هست كه آن روايت هم صحيحه است. آن روايت اين است، روايت دومى است، و باسناد الشيخ عن الحسين ابن سعيد عن صفوان، يعنى صفوان ابن يحيى رضوان الله عليه. عن العيس ابن قاسم كه از اجلا است، قال سألت ابا عبد الله عليه السلام عن الرجل يغتسل للاحرام بالمدينه براى احرام در مدينه غسل مى‏كند و يلبس الثوبين. ثوبين را هم در مدينه مى‏پوشد. اين روايت، از رواياتى است... قاعده‏اش هم همين جور است ولكن براى اينكه مطمئن بشويد اينجور است. لبس الثوبين عند التلبيه حدوثش واجب نيست. آنى كه واجب است اين است كه تلبيه در حال تلبيه ثوبين احرام داشته باشد. ولو اين ثوبين احرام را در مدينه بپوشد. اين كه بعضى‏ها آنجا پوشيده‏اند اينجا دوباره مى‏اندازند، دوباره مى‏بندند اين كار بيخودى است. هيچ اصلى ندارد. لفظ حدوثى عند التلبيه معتبر واجب نيست. آنى كه واجب است عند التلبيه انسان بايد ثوبين احرام را پوشيده باشد. يكى هم از ادله‏اى كه ديگر نمى‏شود شك كرد اين صحيحه است. عن الرجل يغتسل لاحرام بالمدينه و يلبس الثوب ثم ينام قبل عن يحرم. قبل از اينكه احرام ببندد مى‏خوابد. قال ليس عليه غسل. غسل نيست. ربما... در اذهان كه اين صحيحه معارض با صحيحه اولى است. و حال اينكه معارضه نيست جمع عرفى است. آن صحيحه ظاهرش اين بود كه عليه عادت الغسل يعنى او واجب است. كلمه عليه، ظهورش در اين معنا بود. ولكن اين روايت مى‏گويد ليس عليه الغسل. وجوبى ندارد. اين منافات ندارد كه اين غسل، غسل استحبابى است يعنى وجوبى نيست. بدان جهت اگر اعاده شرط كرده است، اعاده هم نكرد احرامش صحيح است. اين ربطى به احرام ندارد. واجبى را ترك نكرده است. جمع ما بينهما اين است.
بدان جهت استدلال شده است به اين صحيحه مباركه و هكذا به آن رواياتى كه عرض مى‏كنم به آن روايات استدلال شده است كه غسل اعاده بايد بشود اگر حدث قبل الفعل شد. در اثناء هم شد آن هم همين جور است. ولكن يك مناقشه‏اى مى‏شود كرد و آن مناقشه اين است كه كسى اگر بگويد كه غسل را تمام كرد حدث بعد صادر شد، طهارت ندارد. چونكه آن طهارتى كه از غسل آمده بود، به حكم اين روايت از بين مى‏رود. يعنى طهارت بايد طهارتى باشد كه باقى بماند و اما اگر حدث در اثناء شد هنوز طهارت حاصل نشده است، طهارت بعد الغسل حاصل مى‏شود. حدث قبل از طهارت است. ممكن است كسى اين مناقشه را بكند ولكن درست نيست. طهارت چيز آخرى نيست، خود غسل طهارت است. آن غسل را شارع اعتبر طهارتا. وقتى كه بعد الحدث، حدث بعد از غسل واقع شد، طهارت را نقض كرد در اثنا هم كه حاصل بشود طهارت را به حسب ارتكاض عرفى نقض مى‏كند. طهارت عين غسل است، نه شى‏ء آخرى است. امر بسيط حاصل از غسل، خود آن غسل طهارت است. بعد در ما نحن فيه روايت ديگرى هم داريم، او هم دلالت مى‏كند ولكن اين روايت ديگر تأمل بفرماييد ببينيد چه جور است.
يكى از رواياتى كه گفته بوديم كه غسل مستحب است به دخول المكان، اين روايت به دخول المكان است ظاهرش. باب پنجم از ابواب مقدمات الطواف، همان جلد نهمى است. آنجا دارد بر اينكه باب ششم از ابواب مقدمات الطواف است. روايت اولى است. محمد ابن يعقوب عن ابى على اشعرى احمد ابن ادريس قدس الله سره است. عن محمد ابن عبد الجبار عن صفوان ابن يحيى. محمد ابن ابى جبار هم ثقة لا بعث به، عن صفوان ابن يحيى عن عبد الرحمان ابن حجاج. اين محمد ابن عبد الجبار نقل از صفوان كه مى‏كند همان محمد ابن صفوان است اين. اين روايت هم از مؤيدات است. چونكه در بعضى موارد كثيره، محمد ابن ابى جبار عن صفوان. آن معلوم است صفوان، صفوان ابن يحيى است به قرينه اين روايات ديگر. عن عبد الرحمان ابن الحجاج، قال سألت ابا ابراهيم عليه السلام، ان الرجل يغتسل دخول المكه، ثم ينام. بعد مى‏خوابد. و قد فيتوض‏ء قبل ان يدخل. قبل از اينكه داخل بشود، وضو مى‏گيرد. پرسيد از امام عليه السلام ايجزيك ذالك؟ اينجور غسلى كه بعد حادث واقع شده است، وضو گرفته است مجزى است؟ قال لا يجزيه، لانه انما دخل بوضو داخل شده است به مكه. ظاهر اين روايت مباركه و صحيحه اين است كه اغسال دخوليه هم، دخول در مكان، آن اغسال هم همين جور است. چونكه اين هم در حقيقت غسل فعل است. دخول به مكان فعل است. فرض بفرماييد اين اغسال به مجرد اينكه اغسال مكانيه اينجورى شد، دخول مكان مشروع است، آنها هم همين جور هستند. اگر حدث واقع بشود بعد از آن غسل مبطل است لانه دخل بوضو. اين معلوم است از آن روايت كه اين غسل هيچ شده است. اگر هيچ نشده باشد بدخل بغسل و وضوء. چه بهتر.
از اين تعليم امام عليه السلام روحى له الفدا فهميده مى‏شود به آن غسل اولى هواء منصورا شده است. بدان جهت اين حدث در اثناء هم واقع بشود ظاهرش اين است كه هواء منصورا مى‏شود. چونكه فرقى ما بين قبل و بعد ندارد. و اينكه در عبارت عروه دارد، مختص كرده است انتقاض را به غسل فعلى، فرق نمى‏كند در انتقاض. قائل بشويم كه اين اغسال مغنى از وضو هستند يا نيستند. چونكه روايات على الاطلاق مى‏فرمايد. قاعده اوليه تفسير بود. ولكن بنا بر اين روايات فرقى نمى‏كند، غسل فعلى و غسل مكانى به اين معنا كه دخول در مكان بوده باشد به حدث در اثناء باطل مى‏شود و لعل صاحب عروه هم اغسال مكانيه را داخل اغسال فعليه گرفته است. والاّ اختصاص به فعل وجهى ندارد. بعله آن اغسال زمانيه‏اى كه آنها براى زمان تشريع شده است حدث بعد از آنها يا در اثناء آنها آن حدث باطل نمى‏كند. اين دليلش چيست؟ كه حدث آنها را باطل نمى‏كند. اولا اينكه على القاعده است كه گفتيم مطلقات غسل اقتضى كرد، آن ادله‏اى كه در غسل بود كه بعد استفاده كرديم آنى كه غسل جنابت فرموده است او در تمام اغسال جارى است. مقتضاى اطلاق بيانى اين بود كه حدث اصغر مبطل غسل نبوده باشد و هكذا در ساير الاغسال. الاّ انّه، در اغسال فعليه يا مكانيه، به معنا دخول در مكان، رفعيت كرديم از او. بواسطه اين روايات و اما اغسال زمانيه على القاعده مى‏ماند. خصوصا بر اينكه منسوس هم هست. در جلد ثانى رسايل در ابواب اغسال مصنونه. اغسالى كه مستحب هستند باب يازده روايت دومى است. در روايت دومى دارد و باسناد الشيخ عن ابراهيم ابن اسحاق احمرى. شيخ به سندش از ابراهيم ابن اسحاق احمرى. اين ابراهيم ابن اسحاق احمرى ضعيف است. بعله، حتى نسبت جعل داده‏اند كه حديث جعل مى‏كرده است. عن جماعة عن ابن ابى فضال، حسن ابن على ابن فضال است. عن ابن بكير، عبد الله ابن بكير است. كه بكير ابن اعين شيوانى رضوان الله عليه است. اين روايت من حيث السند ضعفش در اين ابراهيم ابن اسحاق احمرى است و آن جماعتش هم كه هست معلوم نيست كه چيست. ولكن در اين روايت را شيخ نقل مى‏كند از ابن فضال. يعنى حسن ابن على ابن فضال. و شيخ الطايفه به فهرستش فرموده است به كتب و روايات على ابن فضال دو تا طريق ذكر كرده است به تمام آن كتب و روايات نقل رسيده است به من به اين دو طريق. دو طريق نقل مى‏كند كه يكى از آنها صحيح است بلا كلام. بدان جهت اين روايت تبديل سند دارد. چونكه روايت سند ديگرى شيخ در فهرست ذكر كرده است. به روايات حسن ابن على ابن فضال و كتبش كه اين را هم شيخ نقل مى‏كند از روايت حسن ابن على ابن فضال است. بدان جهت اين روايت من حيث السند معتبر مى‏شود. به آن قاعده تبديل سند كه التزمنا به و اين عقده ما را در رجال يك مقدار عمده‏اش را اين حل كرده است.
در مواردى كه تبديل السند است يعنى سند در كتاب روايت كه شيخ نقل مى‏كند در تهذيب، سند ضعيف است. ولكن شيخ در فهرست آن اصحابى كه آن رواتى كه اصحاب كتب هستند به آنها متعرض شده است و طريقش را هم به آنها نقل كرده است. بدان جهت در ما نحن فيه در بعضى‏ها دارد كه اخبرنا بجميعه بكتبه و رواياته، كه اين طريق. خوب يكى از آن جمع اين روايات اين روايت است كه شيخ خودش نقل مى‏كند. اين روايت هم روايت حسن ابن على ابن فضال است. چونكه روايات واقعى را نمى‏گويد او علم غيب كه ندارد. آن رواياتى كه به حسب نقل رسيده است از اين شخص تمامى‏اش به اين طرق است كه نقل مى‏كند. بدان جهت اين سند تا حسن ابن على ابن فضال غمز عين مى‏شود او گذاشته مى‏شود جاى آن. مى‏شود روايت، روايت صحيحه. ولكن چونكه عبد الله ابن بكير است اين موثقه مى‏شود اين روايت و من حيث السند معتبر مى‏شود. اين يكى از آن دو امرى است كه حل كرده است مشكل ما را در رجال و در بعضى مسائل به تبديل به سند، روايت معتبر مى‏شود. و اين تبديل السند التزمنا به، اين هم از آن موارد. قال سألت ابا جعفر، ابا عبد الله عليه السلام عن الليالى التى يغتسل من شهرالرمضان. آن ليالى كه در شهر رمضان غسل مى‏شود، (اغسال زمانيه است) غسل مى‏شود، الى ان قال الغسل اول اليل. غسل در اول ليل صورت مى‏گيرد. يعنى افضلش اول ليل است. قلت فان نام بعد الغسل. اگر بعد از غسل خوابيد قال هو مثل غسل الجمعه اذا الاغتسلت بعد الفضل اجزئه. اين مثل غسل جمعه است. بعد از طلوع فجر غسل كرد بعد آمد خوابيد غسل جمعه‏اش اشكال ندارد. حدث بعد الغسل، اين غسل را باطل نمى‏كند. و اين روايات مقتضايش اين است كه به مجرد اينكه غسل حاصل شد، آن مأمور به انتصابى انتصال شده است. چه حدث بيايد يا نيايد. فرموده‏اند كه اين روايت آن حدث در اغسال از ماهيه را هم مى‏گيرد. در نظر قاصر ما اين است كه نه نمى‏گيرد. چرا؟ چونكه در اغسال زمانيه آن زمان را مسماى آن زمان را به غسل درك كردن مطلوب است. لازم نيست همه زمان را درك كند. انسان دو طرفش را ببندد تا آخر روز پاك بماند با آن غسل. اين كه نيست. مسمى است. بدان جهت وقتى كه غسل تمام شد بلا حدث اصغر، مسماى درك زمان حاصل مى‏شود. تعدى به اينكه حدث در اثناء غسل بشود اين مشكل مى‏شود. بدان جهت دليل ما على القاعده است، احتياج به اين روايت نداريم كه مشكل بشود اين معنا. دليل ما مقتضى القاعده است كه مطلقاتى كه در بيان كيفيت الغسل اين بود، خصوصا بناء على ما ذكرنا كه همه اغسال يك غسل است. مثل تمام وضوئات يك وضو است. تفاوت در موجبات است. بدان جهت در ما نحن فيه ملتزم مى‏شويم كه غسل باطل نمى‏شود. چونكه دليل نداريم حدث در اثناء باطل مى‏شود.
ولكن بعضى از فقها از آن تعليلى كه امام عليه السلام در صحيحه عبد الله ابن حجاح فرموده بود لانه دخله بوضوء. داخل مكه بوضوء شد، حدث در اثناء بوده باشد در ما نحن فيه يعنى آن غسل مى‏رود. به وضو داخل شده است. از او فهميده مى‏شود كه فرقى ما بين آن غسل و غسل ازمانيه نيست. اينها هم اگر حدث واقع بشود از بين مى‏روند. در اثناء هم حدث واقع بشود اينها باطل مى‏شوند. اين مجرد دعوا است. نه آن در اغسال دخوليه است، دخول است كه فعل حساب مى‏شود. دخول در زمان حساب مى‏شود، اين اغسال زمانيه است، ملتزم به همان قاعده اوليه مى‏شويم.
سؤال؟ عرض مى‏كردم آن قاعده اوليه اين است كه بعد از تمام غسل طهارتى است كه با او صلاة خواند. ولكن در اغسال مستحبه ما نمى‏خواهيم بگوييم كه بايد هميشه طهارت بشود. اين لزومى ندارد. در اغسال فعليه ظهور خطاب بود كه غسل را، آن فعل را با طهارت غسلى اتيان بكند. اين مال اغسال فعليه بود، در اغسال زمانيه اينجور نمى‏ماند. در آن زمان بايد غسل كند. يعنى مستحب است غسل كردن. غسل هم كه مبطل نيست در اثناء حدث على الاصغر. يعنى مقتضاى روايات بيانيه غسل. كه سابقا گذشت كه گفتيم شرط نيست كه حدث صادر نشود. بعد ايشان قدس الله نفسه الشريف مسئله ديگرى را مى‏فرمايد و آن عبارت از اين است، جمله‏اى از فقها بلكه نسبت داده شده است به مشهور از فقها كه اينها ملتزم هستند غسل و تيمم حكم وضو را دارد. چه جورى كه انسان تا مادامى كه در حال وضو است، در حالت وضوئى است شك كند در آن اجزائى كه اتيان كرده است، كه آيا اجزاء را درست اتيان كرده است يا درست اتيان نكرده است؟ تمام شسته است يا ناقص مانده است، بايد به شكش اعتنا كند. قاعده تجاوز جارى نيست. مشهور اين است كه غسل و تيمم هم مثل وضو است. اين قاعده تجاوز بلكه قاعده فراغ هم كما نذكر در اين غسل و تيمم جارى نيست.
مى‏دانيد كه ما يك قاعده‏اى داريم مسمى به قاعده تجاوز. فهرستش را مى‏گويم اينها مطالب... است. آنجا بايد بحث بشود. يك قاعده‏اى داريم به اسم قاعده تجاوز و آن قاعده تجاوزى كه هست در دو مورد جارى مى‏شود. يكى اينكه مركبى بوده باشد كه آن مركب اجزاء مترتبه داشته باشد مثل صلاة. و انسان داخل بشود در جزء... از آن فعل. شك كند كه جزء سابق آورده است يا نياورده است؟ كه در اصل وجودش شك كند. محل جزء سابق گذتشته است. جزء سابق بايد قبل از اين جزء انجام بگيرد. شك مى‏كند كه آن جزء را اتيان كرده است يا اتيان نكرده است؟ قرائت صلاة را مى‏خواند، شك مى‏كند تكبيرة الاحرام گفته است يا نگفته است؟ مى‏گويد انشاء الله گفته‏ام. شك كند، نه علم داشته باشد، شك كند كه تكبيرة الاحرام گفته‏ام؟ مى‏گويد گفته‏ام. ركوع كرد، شك كند بر اينكه تكبيرة الاحرام گفته بودم، قرائت حمد و سوره گفته بودم يا قرائت حمد و سوره را بدون تكبيرة الاحرام گفته‏ام، يا قرائت سوره اصلا نكرده بودم، تكبيرة الاحرام گفته بودم. اعتنا نمى‏كند. قاعده تجاوز در دو مورد جارى مى‏شود با شرايطى كه معتبر است. يك مورد آنجايى است كه عمل مركب مترتبى واجب بشود. انسان خودش را مشغول به جزء بعدى ببيند.... به نحوى كه ديگر محل جزء اول گذشته است. او را بايد قبل از اين اتيان مى‏كرد. شك كند كه او را اتيان كرده است يا نه؟ اعتنا نمى‏كند. اين يك مورد.
مورد ثانى در جايى است كه نه، ولو عمل مركب نيست ولكن عملى بر او واجب بود كه آن عمل صحتش مشروط بر اين است كه قبل از اين عمل واقع بشود. كه اگر آن عمل قبل از اين عمل واقع بشود صحيح است، والاّ باطل است. مثل اينكه فرض كنيد انسان تكبيرة الاحرام گفت. مشغول نماز شد، شك كرد بر اينكه اقامه گفته يا نگفته است. الان اقامه بگويد باطل است. اقامه بايد قبل از صلاة بشود. شرط صلاة اين نيست كه بعد از اقامه بشود. نه اقامه هم نگويد نماز صحيح است. شرطيت ندارد. اگر واجب هم باشد اقامه باز نماز باطل نمى‏شود. چونكه وجوبش، وجوب شرطى نيست. وجوب اقامه اگر واجب هم باشد. ولكن خود اقامه اگر بخواهد صحيح بشود بايد قبل از صلاة بشود. بعد الاذان شرط نيست. قبل از صلاة بايد گفته بشود. مى‏تواند اذان نگويد فقط اقامه بگويد، اقامه صحيح است. شرط صحت اقامه وقوع قبل از صلاة است. به صلاة داخل مى‏شود، شك مى‏كند كه اقامه گفته است يا نه؟ نه، انشاء الله گفته است، محلش را گذشته است. بدان جهت انسان اگر به نماز داخل شد، شك كرد وضو گرفته است يا نه؟ قاعده تجاوز جارى نيست كه انشاء الله وضو گرفته‏ام. استسحاب مى‏گويد وضو نگرفته‏اى، نمازت باطل است. چرا؟ چونكه وضو شرطش اين نيست كه قبل از صلاة بشود. وضو را هر وقت بگيرى صحيح است. حتى در اثناء صلاة هم بگيرى صحيح است. منتهى صلاة باطل است. صلاة مشروط است كه بعد از وضو واقع بشود. صلاة مشروط است كه بعد از وضو واقع بشود. صلاة مشروط است كه بعد از غسل جنابت واقع بشود. اما غسل جنابت شرطش اين نيست كه قبل از صلاة واقع بشود. بدان جهت انسان در اثناء غسل جنابت غسل كرد، غسلش صحيح است. غسل اشكالى ندارد. بعد از صلاة غسل كرد، عيبى ندارد. آن غسل صحيح است، صلاتش باطل است. ولكن در اقامه اينجور نيست. در اقامه شرط صحتش قبل از صلاة است. بعد از صلاة بگويد باطل است. قبل از صلاة بايد اقامه را بگويد. اين مذيل محل اين است در مورد دوم. خودش را مشهور در فعلى ببيند كه فعل ديگرى كه شرطش اين است كه قبل از اين واقع بشود، شرط آن فعل ديگر، قبل از اين واقع بشود شك مى‏كند كه آن فعل را اتيان كرده است يا نه؟ اين قاعده تجاوز در اين دو مورد جارى مى‏شود كه شك در اصل وضو بوده است، نمى‏داند اصل آن فعلى را كه بايد قبل اتيان كرد، آورده است؟أ! چه فعل مستقل باشد مثل الاقامه، چه جزء بوده باشد مثل آن تكبيرة الاحرام كه گفتم و اما قاعده فراغ.
قاعده فراغ اين است كه عملى را تمام بكنيد، عملى را فارغ بشويد و جزء اخير عمل را اتيان بكنيد. شك كنيد كه آن عملى كه جزء اخيرش را اتيان كردى و از او فارغ شدى صحيح اتيان كرده‏اى يا فاسد؟ مثل چه چيز؟ مثل اينكه انسان نمازى را اتيان كرده است، تمام شده است السلام عليكم هم گفت فارغ شد. شك مى‏كند كه يك ركوع را كرد يا نكرد؟! يا يك ركوع را زياد آورده است، نه قاعده فراغ مى‏گويد كل شى‏ء شكشك من ما فيه فرغ منه فشكك ليس من. به شكت اعتنا نكن. اين هم قاعده فراغ است. باز فرق نمى‏كند در قاعده فراغ از كل العمل فارغ بشود و شك كند كه آن عمل را صحيح آورده است يا نه؟ يا از جزء عمل فارغ بشود و شك كند كه صحيح گفت يا نگفت؟ تكبيرة الاحرام را گفت، يقينا گفت. ولكن بعد از اينكه الله اكبر تمام شد، نه حين گفتن شك كرد، بعد از فراغ، اينها را متوجه باشيد. بعد از اينكه الله اكبر را تمام كرد شك مى‏كند كه تكبيرة الاحرام درست شد يا درست نشد؟ درست گفته‏ام يا نه؟ اعتنا نمى‏كند. مى‏گويد فراغ صحيح گفته‏ام. چونكه آن عملى كه از او فارغ شده است اعم از اينكه عمل كل باشد يا عمل غير كل بوده باشد او را فارغ شده باشد آن عمل را، بعد الفراغ شك كند كه آيا صحيح بود يا غير صحيح؟ بنا مى‏گذارد كه در قاعده فراغ دخول در غير معتبر نيست. همين كه عملى را فارغ شد و شك كرد بر اينكه عمل را اتيان كرده‏اند صحيحا يا نه؟ بنا مى‏گذارد به صحت.
روى اين اساس اگر ما بوديم ميگفتيم غسل سه جزء دارد پيش صاحب العروه. يكى رأس و الرقبه يك وجه. غسل الايمن غسل دوم، غسل ليس، جزء سوم. اين جزء، جزء مترتب است، مثل صلاة مترتب است. انسان وقتى كه غسل ايمن را مى‏كند، مشغول غسل الايمن است، شك مى‏كند آيا من رأس و گردن، همه‏اش را شسته‏ام يا رأس و گردن را اصلا نشسته‏ام؟ فرض بفرماييد شك مى‏كند كه آيا سر و گردن را شسته بودم يا اصلا سر را نشسته بودم. در اين صورت ما بوديم قاعده تجاوز جارى است. داخل در جزء بعدى شده است، خودش را مشغول غسل الايمن مى‏داند شك مى‏كند كه جزء سابقى را شسته است يا نه؟ قاعده تجاوز جارى مى‏شود. بعد داخل در جزء يسار شد. خودش را يسار مى‏دانست. شك مى‏كند قبلا ايمنش را شسته بود؟ چونكه موالات شرط نيست. چونكه اگر موالات معتبر باشد ببينيد تَر است يا نه؟ معلوم مى‏شود. چونكه موالات شرط نيست قبلا غسل رأس و رقبه را كرده بود غسل ايمن مى‏كند يا نه؟ قاعده تجاوز مى‏گويد كرده بود. بعد كه ايسر را مى‏شويد شك كند كه طرف صبح يك ساعت قبل شسته بود يا نه؟ مى‏گويد نه شسته بودم. قاعده تجاوز. كما اينكه بعد از غسل فارغ بشود شك كند كه درست شسته‏ام، غسل رأس و گردن كرده‏ام يا بعد ايمن را كرده‏ام؟ مى‏گويد انشاء الله صحيح اتيان كرده‏ام. كل شى‏ء من ما فرغة من و شكشت فى بعد الفراغ ليس بشى‏ء. اين مقتضى القاعده است ولكن مشهور اين را در وضو و غسل نگفته‏اند. چه جور مى‏شود انشاء الله ماند.