جلسه 765

* متن
*

بسم الله الرحمن الرحيم.
موضوع درس: درس خارج فقه بحث طهارت.
شماره نوار:765
نام استاد: آيت الله تبريزى.
تاريخ:1371
توسط دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم واحد صوت.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم، بسم الله الرحمن الرحيم.
عرض كرديم كلام در تداخل الاغسال بود. به حسب رواياتى كه در مقام وارد شده است؛ و عمده روايات صحيحه زراره بود كه ذكرنا لا اشكال فى سندها. ولكن در اين صحيحه زراره در مدلولش اشكالى شده است. و آن اين است كه در باب اجتماع الامر و النهى ثابت شده است اگر عنوان منهىٌ عنه با عنوان مأمور به اتحاد وجودى داشته باشند مثل اين كه انسان وضو مى‏گيرد يا غسل مى‏كند به ماء غصبى. اين اغتسال به ماء غصبى نمى‏تواند دو تا حكم داشته باشد. هم حرام بوده باشد هم مصداق الواجب بشود. بدان جهت بايد از خطاب امر رفعيت كرد. و خطاب نهى را مقدم كرد به آن بيانى كه، به آن وجهى كه در باب اجتماع الامر و النهى گفته‏اند و فرموده‏اند اينكه احكام تكلفيه متضادات است، در فعل واحد جمع نمى‏شود اين اختصاص به وجوب حرمت ندارد. ساير التكاليف هم در يك واحدى نمى‏تواند جمع بشود و شى‏ء واحد، هم متعلق وجوب بشود هم متعلق استحباب بشود. اين امرى است غير ممكن.
بناء بر صحيحه زراره انسان وقتى كه روز جمعه جنب است، و اغتسال مى‏كند للجناب و اللجمعه. اين اغتسال وجود واحد دارد. فعل واحد است. هم واجب است چونكه غسل جمعه است، هم مستحب است به جهت اينكه جمعه است. چه جور مى‏شود فعل واحد، هم متعلق وجوب بشود و هم متعلق استحباب بشود؟! دو فعل، متعلق دو تا وجود باشد تأكد ملاك مى‏شود. دو تا استحباب متعلق فعلى بشود ملاك مؤكد مى‏شود يك استحباب مؤكد مى‏شود. و اما يكى وجوب، چونكه احكام خمسه وجوب با استحباب كراهت، اباهه به حرمت اينها قسيم هم هستند. اينها متضادات هستند. در فعل واحد جمع نمى‏شوند. مقتضاى صحيحه اين است كسى اغتسال بكند كه جنب است آن اغتسال روز جمعه بوده باشد آن اغتسال هم مستحب است هم واجب. فكيف يكون يمكن عن كه فعل واحد هم واجب بشود هم مستحب. اينها با همديگر جمع نمى‏شود.
اين اشكالى است كه در مدلول صحيحه زراره كرده‏اند كه كانّ اين صحيحه زراره تعبد كرده است به امر غير ممكن. به امرى كه ممكن نيست. فعل واحد هم وجوب داشته باشد، هم استحباب داشته باشد. اين اشكال شده است. ولكن در ما نحن فيه تحقيق الحال فى المقام اقتضى مى‏كند كه بگوييم چيزى را كه از آن مطلب، مطلبى را بگوييم كه آن مطلب هم مختص به مقام است و هم در ساير مقامات جارى مى‏شود. و اين شبهه نمى‏دانم اجتماع الحكمين، تكليفين المتنافيين متضادين در فعل واحد حل بشود و آن مطلب اين است كه قد ذكرنا در عرض چند روز براى شما در باب اغسال دو تا مسلك است. مسلك اول اين است كه اين اغسالى كه مشروع شده است در شريعت اسلاميه اينها عناوين قصديه هستند. غسل الجنابت ولو در خارج با غسل الجمعه يكى است من حيث الوجود. يعنى كيفيتش. ولكن آن كيفيت به قصد غسل الجمعه يك نوع مى‏شود. يك طبيعتى مى‏شود و به قصد غسل الجنابت طبيعت ديگرى مى‏شود. مصداق طبيعت ديگر مى‏شود. به قصد يوم العرفه مصداق طبيعت ديگر مى‏شود. عناوين قصديه است. ولكن عناوين قصديه تقسيم به دو قسم مى‏شود. يك وقت عناوين قصديه متباينات مى‏كند شى‏ء را بالقصد. مثل صلاة الظهر و الصلاة العصر كه صلاة الظهر با صلاة العصر متباينين هستند. مثل نافله صلاة صبح با صلاة صبح اينها متنافيين هستند.
هر دو ركعت است. هم نافله هم صلاة صبح دو ركعت است در كيفيت يكى است. ولكن بالقصد متباينين مى‏شود. وقتى كه به قصد متباينين شدند هر دو متعلق تكليف وجوبى مثل صلاة ظهرين يا يكى متعلق وجوبى يكى استحبابى. يا هر دو متعلق تكليف استحبابى بشوند دو تا فعل بايد اتيان كرد، چونكه متباينات هستند. ولو صورتا يكى بوده باشد. بدان جهت انسان بخواهد هم نافله فجر را اتيان كند، هم صلاة الشفع اتيان كند بايد دو تا نماز بخواند. ولو هر دو در خارج دو ركعت است. صلاة شفع هم دو ركعت است، نافله صبح هم دو ركعت است. ولكن اينها متباينين بالقصد است.
و اخرى شى‏ء بالقصد ولو دو شى‏ء در صورت يكى هستند ولكن بالقصد متغايرين مى‏شوند نه متباينين. اين اعتبار شرع است. دو شى‏ء با همديگر، ولو در خارج يكى هستند ولكن بالقصد متغارين مى‏شوند نه متابينين. وقتى كه متغايرين شدند اين محل اجتماع پيدا مى‏كند، متغايرين است. هم مورد اجتماع دارند و هم مورد افتراغ دارند. آنى كه از صحيحه زراره استفاده مى‏شود اگر گفتيم اغسال با همديگر متعددات هستند... هستند به قصد مى‏شوند اختلافشان به تغاير است نه اختلافشان به تباين است. روى اين اساس كسى اگر روز جمعه غسل بكند كه من با غسل، غسل الجناب را اتيان مى‏كنم كما فى اكثر العوام كه از غسل جمعه آشنايى نيستند به غسل جمعه. خيلى راغب نيستند. غسل را مى‏كند كه غسل جنابت است. آن غسل فقط غسل جنابت مى‏شود و اما اگر كسى جنب نيست، روز جمعه غسل مى‏كند كه غسل مى‏كنم آن غسل، غسل جمعه مى‏شود. يا فرض كنيد جنب هم هست ولكن مى‏گويد كه اول غسل جمعه مى‏كنم مستقلا. آن غسل، غسل جمعه مى‏شود، جنابت نمى‏شود. آن وقتى كه اين وجود واحد اين اغتسال واحد آن وقت غسل جمعه و جنابت مى‏شود كه هر دو تا را قصد كند كه روز جمعه كه غسل مى‏كند با آن اغتسال واحد قصد كند كه هم غسل جمعه اتيان مى‏كنم و هم غسل جنابت اتيان مى‏كنم. آن وقت مصداق هر دو تا مى‏شود. در اين موارد كه شارع امر كرده است به غسل الجناب امرا وجوبيا و به غسل الجمعه امر كرده است امرا استحبابيا كه در روز جمعه غسل مستحب است. قهرا كسى كه غسل مى‏كند در روز جمعه به غسل الجنابت و الجمعه اين مجمع عنوانين مى‏شود در اين اغتسال خارجى. وقتى كه مجمع العنوانين شد اشكالى ندارد. دو تا عنوان است غسل الجمعه و غسل الجنابت بنا بر تعدد عنوان قصدى متباينين هستند. بينهما عموم و خصوص من وجه است. در مواردى كه دو تا عنوان با همديگر تغاير داشته باشند بالعموم من وجه يكى متعلق تكليف وجوبى، يكى متعلق تكليف استحبابى بشود عيبى ندارد. چرا؟ اين در حرام نمى‏شود. دو تا عنوانى كه ما بينشان عموم خصوص من وجه است مثل الصلاة و الغصب نمى‏تواند يك عنوان واجب بشود على الاطلاق. يك عنوان حرام بشود على الاطلاق. نمى‏شود. چرا؟ چونكه آن مصداقى كه هست، نهى، نهى انحلالى است. غصب تمام افرادش حرام است.
آن فرد از غصب كه اغتسال به ماء غصبى است اين حرام است و اين حرام را شارع نمى‏تواند ترخيص بدهد كه طبيعى غسل جنابت كه به تو واجب است تو مرخص هستى او را تطبيق به اين بكنى. تحريم با ترخيص در تطبيق جمع نمى‏شود. شارع بگويد بر اينكه اين غصب حرام است، و شارع بگويد مع ذالك مى‏توانى با همين حرام، كه عينا حرام است، مرخص هستى غسل را موجود كنى، ترخيص با تحريم جمع نمى‏شود. روى اينكه مقتضاى وجود با تحريم در آن موارد اختلاف دارد، مى‏گوييم ولو عنوانين ما بينهما عموم خصوص من وجه است ولكن در مجمع نمى‏شود هم مصداق واجب بشود كه ترخيص در تطبيق داشته باشد و هم متعلق حرمت بشود چونكه انحلالى است و اما به خلاف المقام. در مقام تكليف، تكليف حرمتى نيست. يك تكليف متعلق است به عنوان غسل الجنابت صرف الوجودش. آن تكليفى هم ديگر متعلق به غسل الجمعه صرف الوجودش. من وقتى كه يك غسل بكنم به قصد غسل الجنابت و الجمعه مصداق صرف الوجود را، آنى كه صرف الوجود به او محقق مى‏شود اينى كه من اتيان مى‏كنم اين متعلق‏
تكليف نيست اين فرد است. به طبيعى امر شده است. اين منى كه اتيان مى‏كنم مصداق طبيعى است. عيب ندارد، هيچ تنافى ندارد. شارع بگويد غسل جمعه را مى‏توانى به اين تطبيق بكنى، و مى‏تواند بگويد غسل جنابت را هم مى‏توانى به اين تطبيق بكنى كه مدلول صحيح است.
در ما نحن فيه هر دو تكليف صرف الوجود را مى‏خواهد و آن در مجمع ترخيص در تطبيق است و بما انه ترخيص در تطبيق است شارع مى‏گويد مى‏تواند غسل جمعه را به اين ترتيب كنى، مى‏توانى هم غسل جمعه را به اين تطبيق كنى. اين به خصوص متعلق وجوب نيست. بدان جهت مى‏توانم غسل جمعه را اتيان كنم بعد غسل جنابت را اتيان كنم. چونكه تبايع مختلف است. عنوان، عنوان قصدى است.
بدان جهت در ما نحن فيه چه جور در ساير موارد كه امر مى‏شود به صلاة الظهر بين الحدين، يعنى بين دخول الوقت و خروج الوقت. شما در اول وقت كه نماز اتيان مى‏كنيد اين متعلق وجوب نيست. اين اگر كسى قصد بكند كه شارع همين را واجب كرده است، متعلق وجوب است تشريع است. اين مصداق واجب است. بدان جهت مى‏توانيد صلاة را بعد اتيان كنيد. اين متعلق وجوب نيست، متعلق استحباب است، چونكه مبادرت است در اول وقت. چه جورى كه در اول وقت آن بما هو در صلاة الظهر ترخيص در تطبيق دارد اين با استحباب منافات ندارد، همان هم مستحب است در اول وقت، چونكه اول الوقت است. اينجا هم امر از آنجا اوضح است، چونكه آنجا افضليت در ملاك است. اينجا دو تا ملاك است در فعل. هم ملاك غسل الجنابت است، هم ملاك غسل الجمعه. هر دو عنوان قصدى است. امر به غسل الجمعه مى‏گويند طبيعى غسل جمعه را اتيان بكن. به اين فرد، متعلق تكليف نيست كه من اتيان مى‏كنم. اين مصداق متعلق التكليف است. آن صرف الوجود با او موجود مى‏شود. آن غسل الجنابت هم مى‏گويد طبيعى غسل الجنابت را موجود بكن. از عدم به وجود خارج بكن، اين وجود متعلق تكليف نيست. با اين وجود طبيعى موجود مى‏شود، مصداق است. اين ترخيص در تطبيق داده است، هم مى‏توانى مستحب را به اين تطبيق كنى، هم واجب را. اين با همديگر برادر و خواهر هستند، با همديگر هيچ تنافى ندارد. بدان جهت در ما نحن فيه ترخيص در ترك در اصل التكليف است در استحباب. عدم ترخيص در ترك در واجب در اصل التكليف است در نسبت به متعلق التكليف. اما در مصداق هر دو ترخيص در تكليف دارد. تكليف الزامى نيست به مصداق. مى‏دانيد چه عرض كردم؟ نسبت به مصداق الزام نيست. نسبت به مصداق هر دو ترخيص در تطبيق است. بدان جهت نسبت به مصداق هر دو ترخيص در تطبيق است اين عيبى ندارد. اين بنا بر اين كه عناوين اغسال عناوين قصديه باشد. خوب از ما ذكرنا معلوم شد، صاحب اين مسلك، كسى كه اين مسلك را اختيار كرده است چه مى‏گويد؟ مى‏گويد اذا الاستمع اغسال متعدده. اگر اين قصد كند من با يك اغتسال واحد تمامى آن اغسال را ايجاد مى‏كنم، هم غسل الجنابت، هم غسل حيض، هم غسل عرفه، هم غسل جمعه، همه‏اش موجود مى‏شود. ولو بعضى‏ها واجب است و بعضى‏ها مستحب. اگر بعضى را قصد كرد مكلف، گفت غسل جمعه را فقط اتيان مى‏كند، غسل جمعه فقط اتيان مى‏شود. آن ديگرى‏ها مى‏ماند. اگر جنب است يا از حيض پاك شده است بايد غسل ديگر بكند. اينجور مى‏شود، چونكه عنوان قصدى است. تابع قصد است.
اگر قصد كرد تمام اغسال را حصل الانغسال به نسبت الى الكل، و اگر قصد نكرد الاّ بعض را حصل بعض الاغسل و حصل انتصال به نسبت آنها. انتصال از تحقق آنها تفكيك پيدا نمى‏كند. اگر بعضى از اغسال را قصد كرده است همان انتصال نسبت به بعض و بعضى اغسال موجود مى‏شود. بدان جهت ما بقى را مى‏تواند اتيان بكند. صاحب اين قول چه مى‏گويد؟ در اين صحيحه زراره چه چيز استفاده مى‏كند از اين صحيحه زراره؟ مى‏گويد در اين صحيحه زراره هست اذا الغتسلت بعد طلوع الفجر اجزئك غسلك ذالك للجناب و الجمعه، (حجامت را گفتيم جمعه است) و عرف و النهر و الحلق و الزياره ايشان مى‏فرمايد اين اجزئك غسلك ذالك للجناب اين جنابت معطوف عليه كه جنابت است، و
الجمعه اينها معطوف هستند. اين معطوف عليه و با معطوفاتش، چونكه جار و مجرور است متعلق به غسلك است. غسلك للجناب. يعنى غسل را براى جنابت اتيان كنيد. براى جمعه و عرفه و نهر و حلق و ذبح اتيان كنيد. اذا اغتسلت، وقتى كه بعد از طلوع فجر غسل كردى و آن غسل را للجنابت و الجمعة و العرفة و النهر و الحلق و الذبح و الزياره اتيان كردى آن يك غسل اجزئك به تو كافى مى‏شود. للجناب، اين معطوف عليه با معطوفاتش متعلق است به چه چيز؟ متعلق است به آن غسلك. چرا يا قائل؟ مى‏گويد به جهت اينكه مى‏شود للجناب ابتداء بگوييم متعلق به اجزئك است. يعنى اذا اغتسلت باىّ قصد. آن اجزئك غسلك للجناب، يعنى از جنابت مجزى است. ولو جنابت را قصد نكرده‏اى كه اگر للجناب متعلق به اجزء بشود عناوين قصديه درنمى‏آيد. اين مى‏فرمايد ولو اجزئك ممكن است للجناب، متعلق به اجزئك بشود كه تفسيرش را فى ما بعد خواهيم داد، الاّ انّه اين خلاف ظاهر است، چرا؟ چونكه غسلك اقرب به للجنابت است. هر چيزى كه اقرب بشود به جار و مجرور و صالح بوده باشد جار و مجرور به او متعلق مى‏شود، متعلق به او مى‏شود. اجزئك غسلك للجناب. غسل اقرب است به للجناب. بدان جهت للجناب متعلق غسل مى‏شود. يعنى غسلك للجناب، غسلك للجمعه. اگر در اين هم اشكال كرديد، گفتيد اين حرف درست نيست، الاقرب به او متعلق مى‏شود، اينها چيست اين حرفها مى‏گويد قرينه شاهد داريم در صحيحه كه متعلق است للجناب به غسل. شاهد قوى داريم. آن شاهد قوى چيست؟ قول امام عليه السلام كه بعد از اينها فرمود فاذا الاجتمعة عليك حقوق الله. حقوق الله يعنى اغسال. پس معلوم مى‏شود كه اغسال متعدد هستند. اگر حقيقت واحده شد كه يك حقيقت است. مثل وضو مى‏شود. اذا الاجتمع عليك الوضوعات غلط است. چونكه وضو، يك وضو بيشتر نيست.
اذا الاجتمع عليك حقوق الله قرينه است كه اغسال عناوين قصديه هستند. بدان جهت غسلك متعلق به للجنابت است. اين صاحب اين قول دعوايش اين است، للجناب متعلق به غسلك است و غسلك عناوين قصديه است و اين صحيحه هم دلالت مى‏كند اينها متغايرين بالقصد هستند اغسال. متغايرات بالقصد هستند نه متباينات بالقصد مثل صلاة الظهر و العصر و الصلاة الفجر و النافله. بدان جهت اين قائل فرموده است كسى مسّ ميت بكند و قصد كند كه من از مس ميت غسل مى‏كنم. شب هم جنب بود. صبح غسل ميت كرده است. غسل مى‏كنم مس ميت را، اين هنوز جنب است. غسل مسّ ميتش ساقط است. حدثش مرتفع است. ولكن غسل جنابتش باقى است، چونكه عنوان قصدى است، قصد نكرده بود. اگر قصد بكند بر اينكه غسل جنابت و غسل مس را مى‏كنم هر دو موجود مى‏شود و اما اگر غسل مس را بكند نه آن يكى حاصل نمى‏شود. ايشان اينجور مى‏فرمايد، اين حرف، حرف تمامى است. احداث كه از آنها تعبير مى‏شود به حدث الكبير به حدث الاكبر در مقابل حدث الاصغر، احداث متعدد هستند. حدث الجناب يك حدثى است، حدث مسّ ميت حدث آخر است. چونكه در روايات جنابت را كه حدث است فرمود نيست موجبش الاّ الدخول و الانزال. آن حدث موجبش او است. حدث مسّ ميت اگر حدث شد، موجبش مسّ الميت است لا شى‏ء آخر. پس معلوم مى‏شود حدث الجناب غير حدث مسّ الميت است. هر كدام از اينها يك غسلى مى‏خواهند كه آن اغسال متغايرات بالقصد است و هر كدام را كه قصد كرد، همين جور مى‏شود.
صاحب اين قول كه اين قول را مسر هم هست كه همين جور است، يكى رضوان الله مرحوم بروجردى است كه مى‏فرمايد مستفاد از اين صحيحه اين است، چونكه در مسئلتنا هذا دو تا تعليقه زده است كه آن دو تعليقه يكى اين است، كه اگر مكلف قصد نكند عناوين اين اغسال را، انتصال نسبت به آنها و آن اغسال موجود نمى‏شود. بايد عنوان را قصد كند. حاشيه ديگرى زده است كه تعليقه ديگرى به عبارت عروه كه اگر كسى غسل مسّ ميت را اتيان كند كه جنب است، اين مكفى است على الاقوا از غسل جنابت هم. اين فتواى عروه است. ايشان فرموده است فيه اشكال. اين درست نيست. بعد صاحب العروه فرع ديگرى، مسئله ديگرى مى‏آيد. آنجا تسريع كرده است كه اغسال حقيقت‏
واحده هستند. حقيقت غسل يك حقيقت است، همين كه ما مى‏گفتيم. آنجا تسريع كرده است نه اينها تبايع است. ايشان تسريع فرموده است. لانّ قوله عليه السلام فى الصحيحه كه اذا الاجتمع عليك الحقوق، لانّ الاغسال حقوق. يعنى معنايش اين است كه عناوين قصديه هستند و متعدد هستند و يكى نيستند. اين بنا بر قول كسى كه غسل را عنوان قصدى دانست. شبهه اجتماع الامر و النهى آن حرفها نمى‏ايد. روى اين حسابى كه كردم مى‏شود اغسال بينهما عموم خصوص من وجه است، عموم خصوص من وجه در مصداق مى‏شود بدان جهت در مصداق هر دو ترخيص در تطبيق با همديگر تنافى ندارند.
و اما كس ديگر، مسلك ديگر را اختيار كرد. آن شخص گفت نه در اينكه اين للجنابت كه در جار مجرور در اين روايت است، اجزئك غسلك للجناب، نه در اين دلالت است كه عنوان قصدى است اغسال، نه هم در اجتمع عليك الحقوق عنوان قصدى است. چرا؟ براى اينكه ما كه مثلا فرض كنيد گفتيم كه غسل حقيقت واحده دارد ما مى‏گوييم ربما تكليف متعدد مى‏شود. خوب ما ملتزم شديم كه تكليف متعدد مى‏شود. انسان هم رؤيت مسلوب كرده است هم مسّ ميت كرده است بعد الاغتسال، هم خودش جنب است. هم يوم عرفه است. ما غسل را يك حقيقت مى‏دانيم ولكن حقوق متعدد است. چونكه تكاليف متعدد است. گفتيم غسل رؤيت مطلوب يك غسلى مى‏خواهد، يك حقى است. يك تكليف است، يك انتصال مى‏خواهد، غسل كردن فرض كنيد براى آن چيزى كه هست، مسّ ميتى كه تمام شده است آن هم غسل ديگر مى‏خواهد. اينجور شد، قاعده گفتيم. در مواردى كه اغسال مستحبه اختلافشان در ناحيه سبب بوده باشد مثل اذا رأيت المسلوب يا اذا مسسة الميت بعد اغتسال يا بينهما عموم، خصوص مطلق بوده باشد گفتيم تكليف است، انسان بايد دو تا غسل اتيان بكند.
در اين صورت امام عليه السلام مى‏فرمايد اذا الاجتمع عليك حقوق، حقوق اغسال نخوابيده است. حقوق يعنى تكاليف، تكاليف الله. يعنى تكاليف الهى. وقتى كه بر گردن تو تكاليف الهى جمع شد يك غسل بكنى كافى است. اين دلالت نمى‏كند كه اغسال متعدد است. تكاليف متعدد است. تكاليف متعدد بوده باشد منافات ندارد كه متعلق تكليف طبيعى الغسل است يعنى طبيعى الغسل يك حقيقت بوده باشد در تمامى اين موارد و اما آنى كه در صدر اين صحيحه است، در صدر اين صحيحه دارد اذا اغتسلت بعد طلوع الفجر اجزئك غسلك ذالك، للجناب. اذا اغتسلت بعد طلوع الفجر به چه قصدى؟ مى‏گويد اجزئك غسلك ذالك. يعنى آن طبيعى الغسل را كه موجود كرده‏اى او مجزى است. اجزئك غسلك ذالك. نه الغسلك للجناب. ذالك حاصل است. اشاره به غسل اولى است. غسل اولى را فرض كرده است كه اين شخص، فرض كرده است كه غسل اولى را هم بر جنابت مى‏كند هم بر جمعه هم بر عرفه، اين حكم را اصلا نمى‏داند. اين حكم را مى‏خواهد بيان بفرمايد امام كه مى‏شود غسل را به اينها موجود كرد. اذا اغتسلت بعد طلوع الفجر اجزئك غسلك ذالك، آن غسلى كه كرده‏اى او مجزى مى‏شود، هم بر جنابت مجزى مى‏شود، هم بر حجامت، هم بر عرفه، ظهور كلام تعلق جنابت است به اجزئك. چونكه ذالك دارد آن غسل شخصى. آن غسل شخصى را كه اتيان كرده‏اى، قيد هم آنجا ندارد كه به چه داعى اتيان كرده‏اى. اين قدر است كه به نحو قصد قربت واقع شده است. چونكه عبادت است، اين را مى‏دانيد. غسلى كه بعد طلوع الفجر به قصد قربت واقع شد اين مجزى مى‏شود از جنابت از نهر از جمعه و عرفه و هكذا از رمى از حج از حلق و از زيارت از تمامى اينها مجزى مى‏شود.
خوب چه جور مى‏شود؟ خوب اغسال يك وقته همه‏اش واجب مى‏شود. چونكه مسّ ميت كرده است. جنب هم هست. هر دو غسل واجبى است. گفتيم قاعده اوليه اين بود كه ارشاد است كه حدثى مى‏آيد. نمى‏گوييم حدث جنابت با حدث ميت يكى است. نمى‏خواهيم. نه دو تا است. اين را قبول مى‏كنيم كه ظاهر خطابات جنابت حدثش به ادخال و انزال است. مسّ ميت حدث آخر است. ولكن رافع تمامى اينها طبيعى غسل قربى است. بدان جهت در اينكه اذا
مسست الميت فاغتسل، طبيعى الغسل رافع آن حدث است. بدان جهت انسان اگر هم جنب بود، هم مسّ ميت كرده بود، گفت بر اينكه من غسل مى‏كنم به جهت اينكه جنب هستم. غسل مى‏كنم، تكليف دارم به غسل كردن، غسل مى‏كنم. در اين صورت اغتسل. چونكه قصد قربت است. اين قصد جنابت بواسطه قصد قربت است كه قصد قربت درست بشود. يا فرض كنيد گفت، چونكه من مسّ ميت كرده‏ام غسل مى‏كنم. طبيعى غسل را موجود مى‏كنم. قصد قربت موجود شد، اين صحيحه مى‏گويد كه اغسال واجب هستند ديگر، آن ارشاد بود مسّ ميت كنى حدثى حاصل مى‏شود كه رافعش طبيعى الغسل است. اگر جنب بشوى حدثى پيدا مى‏كنى كه رافعش طبيعى الغسل است. طبيعى الغسل موجود شد، هر دو رفع مى‏شود. بدان جهت گفتيم تداخل در اغسال واجب على القاعده است. تداخل در اغسال واجب على القاعده است.
صاحب عروه اين مسلك را قبول دارد، تصريح خواهد كرد كه اغسال طبعيت واحده است. مع ذالك مى‏گويد اگر شخصى هم جنب بود، هم مسّ ميت كرده بود غسل را فقط به جهت مسّ ميت اتيان كرد جنابتش هم ثابت مى‏شود على الاقوا ولكن نسبت به جنابت انتصال نشده است. اين نسبت به جنابت انتصال نشده است، درست نيست. چونكه وقتى كه گفتيم اينها امرش، امر ارشادى است كه حدث هستند، رافعش طبيعت است. طبيعت كه موجود شد در ما نحن فيه هم مسّ ميت كرد و هم جنب بود طبيعى غسل ميت را بايد موجود كند، نه دو تا را. دو تكليف ندارد. تداخل در سبب مى‏شود. يك تكليف بيشتر ندارد كه غسل را موجود بكند. مثل كسى كه هم بول كرده است هم نوم. منتهى آنها حدث‏ها يك سنخ است، اينجا دو تا حدث است. دو سنخ حدث است، عيبى ندارد. اما رافع هر دو طبيعى يك غسل است. طبيعى غسل دو تا تكليف ندارد اين جا. كه نسبت به يكى انتصال بشود، نسبت به آن ديگرى انتصال نشود. در ما نحن فيه يكى را كه اتيان كرد يك تكليف بيشتر نبود، آن هم انتصال شد. كما اينكه اگر بول بكند، بخوابد، يك تكليف بيشتر به وضو ندارد. وقتى كه يك وضو اتيان كرد، آن يك تكليف ساقط مى‏شود. اگر حقيقت اينها واحد شد و طبيعت اينها واحد شد، على ما بينّا كه در اين روايت تعددى به اينها نيست و در روايات ديگر دلالت بر وحدت است كه خواهيم گفت بدان جهت اگر گفتيم طبيعت واحد است يكى را از اغسال واجب اتيان كرد همه‏اش ساقط مى‏شود. چونكه همه ندارد. يك تكليف بيشتر ندارد تكليفى الاغتسال را. و آن طبيعى را موجود كرده است و كذالك در اغسال مندوبه‏اى كه با اغسال واجب جمع شده‏اند. آن اغسال مندوبه‏اى كه تعدد نمى‏خواهند. يعنى هم جنب است هم جمعه است. وقتى كه غسل جمعه را موجود كرد، جنابت ساقط مى‏شود. چرا؟ براى اينكه تكليف داشت طبيعى الغسل رافعش است. طبيعى الغسل را اتيان كرد. اينكه در آخر عبارت عروه دارد اگر نه، مندوب را قصد كرد در ثبوت آن واجب اشكال هست، چه اشكالى هست؟ حدث است او. وقتى كه طبيعى الغسل موجود شد، او بواسطه غسل مندوب او بايد ساقط بشود. بدان جهت در ما نحن فيه اگر اغسال مندوبه شدند، واجبى نشدند بنا بر وحدت مطلوب. و اين مندوب هم از مندوباتى شدند كه تداخل القاعده بود آنها. چونكه هر دو مقيد هستند به قيدى كه بينهما عموم خصوص من وجه است. مثل كه ديروز مثال مى‏زدم، غسل للاحرام و الزياره. اينجور بوده باشد. آنجا را هم يكى را اتيان كرديم، تكليف ساقط مى‏شود. چرا؟ براى اينكه در ما نحن فيه ولو دو تا تكليف بود، چونكه ما بين متعلق‏ها عموم خصوص من وجه است، به اتيان مجمع وقتى كه من غسل را قبل از احرام و قبل از زيارت اتيان كردم كه مجمع است هر دو تكليف ساقط مى‏شود. چونكه مجمع را اتيان كرده‏ام، هيچ تنافى هم با آنها ندارد. و اما اگر فرض كرديم آن اغسالى بوده باشد كه مقتضى القاعده تكرار بود. اغسال مستحبه. صحيحه مى‏گويد آنجا يك غسل كافى است. منتهى اين صحيحه مباركه توسعه در مقام انتصال است. مى‏گويد دو تا تكليف را به اتيان فرض كنيد فردى و مصداق يك تكليفى را كه يك وجوب اتيان كردى، خوب عيبى ندارد، تكليف ديگر هم ساقط مى‏شود. اين محصورى ندارد كه‏
شارع، منتهى كى ساقط مى‏شود تكليف؟ آن وقتى كه آن ديگرى را هم قصد بكنى يا نه؟ گفتيم صحيحه مطلق است. مى‏گويد وقتى كه يكى را اتيان كرده است، آن ديگرى هم ساقط مى‏شود.
و اما وقتى كه وجوب و استحباب شد، آن اشكال اجتماع الامر و نهيى كه كرده بودند چه جور مى‏شود، شيئى هم واجب بشود، هم مستحب؟ بنا بر قول اغسال كه اغسال حقيقت واحده است هيچ اشكالى وارد نيست. آن شبهه در ما نحن فيه وارد نيست. چه جور وارد نيست؟ انشاء الله فردا عرض مى‏كنم.