جلسه 766

* متن
*

بسم الله الرحمن الرحيم.
موضوع درس: درس خارج فقه بحث طهارت.
شماره نوار:766 ب‏
نام استاد: آيت الله تبريزى.
تاريخ:1371
توسط دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم واحد صوت.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم، بسم الله الرحمن الرحيم.
كلام در اين اشكال بود اگر ما ملتزم شديم اغسال حقيقت واحده هستند چه جور مى‏شود فعل واحد هم متعلق وجوب بشود، و هم متعلق استحباب بشود؟ مثل اينكه انسان غسلى را در يوم الجمعه اتيان مى‏كند. و اين غسل كه اتيان مى‏شود يوم الجمعه مغتسل جنب هم هست. فرض كنيد اين غسل جنابت را كه اتيان مى‏كند اين غسل هم واجب است، بما اينكه مكلف جنب است، هم مستحب است بما اينكه غسل الجمعه است. فعل واحد كه نمى‏تواند هم متعلق وجوب و هم متعلق استحباب بشود. فكيف يملى؟ چه جور اين دو را نيت كند؟ عقلا صحيح نيست.
بنا بر اينكه اغسال تبايع متغايره بشود قد ذكرنا اشكالى نيست. اگر طبيعت واحده بشود چه جور مى‏شود؟ عرض كرديم سابقا در بحث وضو، وضو وجوب نفسى ندارد. فقط استحباب نفسى است. آن حرف را كه در وضو گفتيم در اغسال واجب هم مى‏آيد. آن اغسالى كه مكلف بايد خودش غسل بكند نه مثل تغسيل ميت را كه ميت را بشويد، آن اغسالى كه واجب است مثل غسل الحيض و الجنابت و النفاس و المس الميت اينها وجوب نفسى ندارد. اينها شرطيت لصلاة و نحو الصلاة را دارند. چونكه صلاة بدون طهارت نمى‏شود و اينها حدث هستند و بايد مكلف غسل كند چونكه رافع حدث غسل است در اين موارد. بدان جهت وجوب نفسى ندارد. فقط استحباب نفسى دارد. چه جور وضو استحباب نفسى داشت، اغسال واجب استسحاب نفسى دارد. وقتى كه روز جمعه قبل از ظهر غسل مى‏كند، مى‏تواند قصد كند كه اين هم غسل جمعه است، هم غسل جنابت است. هر دو هم استحباب دارند. ولو فعلا يك استحباب مؤكد است. چونكه هر دو استحباب نفسى است. ولكن غسل جمعه هم فى نفسه مستحب است، غسل جنابت هم فى نفسه مستحب است. يك طلب استحبابى مؤكد متعلق شده است قبل از آن. يا دو تا استحباب نفسى با همديگر، يوم عرفه هم هست. يك استحبابى كه مؤكد است به سه ملاك. اتيان مى‏كند غسل جنابت و الجمعه و العرفه. اتيان مى‏كند. هيچ اشكالى ندارد. و اما اگر وقت صلاة بود. در وقت صلاة شما گفتيد كه اصلا وجود غيرى نداريد. حكم عقل است كه مى‏گويد بايد اتيان كنى، شرط صلاة است بايد اتيان كنى. وجوب مولوى غير مقدمه را منكر شديم. گفتيم نه، نيست. آن كسى كه در باب مقدمه ملازمه را قائل است مى‏گويد امر به ذى المقدمه كه مولا كرد اين بايد به مقدمه‏اش هم امر به مولوى غيرى بكند، بنا بر اين قول. در باب وضو گفتيم كه وجوب غيرى با استحباب نفسى تنافى ندارد. استحباب نفسى معنايش اين است كه فعلا ذات مطلوب مولا است. صلاتى باشد يا نباشد. ان الله يحب المتطهرين. معناى وجوب غيرى اين است كه براى اتيان صلاة هم واجب است. وجوب نفسى كه ندارد. هر دو تا هيچ منافاتى ندارد. فعلى هم وجوب غيرى داشته باشد، هم استحباب نفسى. غايت الامر وقتى كه وجوب غيرى آمد ديگر ترخيص در ترك نيست. استحباب نفسى اقتضى مى‏كند در صورتى كه ملتزم آخر نباشد اقتضى مى‏كند جواز الترك را. وقتى وجوب غيرى آمد استحباب نفسى اقتضى نمى‏كند جواز الترك را.
اين كه مى‏گويند استحباب با وجوب، جمع نمى‏شود گفتيم با وجوب غيرى جمع مى‏شود. اينكه لازمه استحباب ثبوت الترخيص فى الترك است اين در صورتى است كه ملزم آخر نباشد. و اما در فعل ملزم آخرى هست كه وجوب‏
غيرى مقدمه صلاة واجب است، روى اين اساس بايد غسل را اتيان كرد يا وضو را اتيان كرد، نه. در ما نحن فيه هم استحباب مطلوبيت نفسيه را دارد يعنى گفتيم كسى بعد از ظهر، وضو گرفت. خودش هم با قصد قربت لالله. بعد پشيمان شد، گفتم من امروز نماز نمى‏خوانم. عصبانى شد. گفتيم استحباب نفسى را اتيان كرده است. وضو مستحب نفسى است، قصد قربت هم داشت. همان حرف را در غسل اعاده مى‏كنيم. كسى غسل كرد صلاة را نخواند بعد از ظهر. غسلش كه به قصد قربت اتيان شده است صحيح است. استحباب نفسى هم دارد. بدان جهت هيچ اشكالى نيست در مسئله تداخل. معناى تداخل بنا على بر اينكه غسل طبيعت واحده است، معناى تداخل اين است كه اگر موجبات غسل جمع شد يك طلب بيشتر نيست. يك طلب نفسى. آن يك طلب نفسى استحباب نفسى مؤكد است ربما با وجوب غيرى جمع مى‏شود، در اغسال واجب وقتى نماز نشد، نه، وجوب غيرى ندارد. اين حاصل كلام ما بود.
سؤال؟ عرض مى‏كنم كلام ما در اغسال واجب است كه رافع حدث است. غسل مستحبى را هم انسان نذر بكند واجب مى‏شود. اين وجوب به عنوان آخر است. آن به عنوان وفاء بالنذر به آن عنوان است. وجوب به عنوان آخر مى‏گويند. در ما نحن فيه غسل به عنوان خودش مطلوب بود در اين موارد نه به عنوان وفاء بالنذر يا وفا باليمين يا امر الوالد. آنجا هم بشود، عنوان آخر وقتى كه پيدا كرد استحباب نفسى با آن وجوبى كه آمده است با همديگر يك طلب مؤكد مى‏شود. و ترخيص در ترك هم ثابت نيست. چونكه استحباب اقتضى مى‏كند ترخص در ترك را ملزم نباشد. امر الوالد ملزم است وجوب الوفا بالنذر ملزم است، مانعى ندارد. مثل ساير نذر مستحبات. بدان جهت در ما نحن فيه هيچ اشكالى از اين ناحيه نيست، برمى‏گرديم به عبارت عروه.
عروه قدس الله نفسه الشريف، صاحب العروه اغسال را تقسيم به قسم كرد. گفت طهارتا همه‏اش اغسال واجبه است. و اخرى آن مكلف كه اتيان مى‏كند تمام اغسال را كه عليه است، همه‏اش مستحب است. غسل واجبى در آن نيست. مثل اينكه روز جمعه، عرفه هم هست، مسّ ميت هم كرده است. بعد الغسل مسّ ميت كرده است. كه غسل مستحب است. آنى كه بر عهده او است اغسال مستحبه است. ثالثة نه، هر دو تا هست. هم غسل واجبى هست هم غسل مستحبى. مثل اينكه جنب است، روز جمعه هم هست. ايشان اين سه قسم را دو فرض مى‏كند. يك فرض اين است كه اين مكلف همه اينها را قصد مى‏كند عند الاغتسال. تمام ما عليه عند الاغتسال همه‏اش را قصد مى‏كند كه من اتيان مى‏كنم. بعله، واجبة او مندوبة، هم غسل جمعه مى‏كنم، هم غسل جنابت مى‏كنم، هم غسل توبه مى‏كنم، هم غسل مسّ ميت مى‏كنم، همه را قصد مى‏كند. اگر اينجور بوده باشد، مى‏فرمايد در اين صورت همه اغسال را انتصال كرده است. حصل الانتصال جميع تمام اغسال را انتصال كرده است. چونكه مفروض اين است كه با يك وجود همه را اتيان كردن عيبى ندارد، همه را انتصال كرده است، و مى‏فرمايد و كذا، يعنى به منزله انتصال الجميع است. يعنى از انتصال الجميع حساب مى‏شود. آن صورتى كه اغسالى كه در عهده‏اش هست، همه‏اش اگر رافع حدث هستند يعنى اغسال واجبه هستند، اغسال رافعه للحدث هستند يعنى اغسال واجب هستند، قصد اينها را نمى‏كند. هم مسّ ميت كرده است، هم جنب است، هم حيضش تازه پاك شده است. قصد نمى‏كند بر اينكه من هم غسل حيض مى‏كنم هم غسل مسّ ميت هم غسل جنابت. غسل مى‏كنم براى رفع الحدث. همين را قصد مى‏كند، موقع غسل كردن، مى‏گويد غسل مى‏كنم غسلى را كه رافع حدث است. خوب اين به منزله انتصال الجميع است. چرا؟ چونكه چه جورى كه اين غسل رافع حدث جنابت است، رافع حدث حيض هم هست. چه جورى كه رافع حيض است، رافع حدث مسّ ميت هم است. تخصيص اينكه فقط حدث حيض را حساب كنيم ترجيح بلا مرجح است، همه را قصد كرده است. چونكه قصد كرده است رفع الحدث را و رفع الحدث هم به نسبت به مسّ الميت است هم به غسل الحيض است، هم به غسل الجنابت است اين كانّ همه را انتصال كرده است و كذالك اگر اينها همه‏اش... باشند. اغسال مندوبه باشند كه حدث ندارد. شخص متطهر از حديثين است. نه جنب است، نه محدث بالاصغر. ولكن روز جمعه است. براى صلاء صبح قبل از صبح وضو گرفته بود. صبح شد مى‏خواهد غسل جمعه بكند، عرفه هم هست، غسل عرفه بكند. مى‏خواهد همين كار را بكند. در ما نحن فيه قصد مى‏كند بر اينكه هم من غسل عرفه مى‏كنم هم غسل جمعه اين عناوين كه فرض اول بود. يك وقت قصد مى‏كند كه آن اغسالى كه مستبيحه هستند، يعنى افعال را... مى‏كنند مثل نهر و الرفع و هكذا الطواف. يا دخول فى الوقت را مباح مى‏كنند. دخول فى يوم الجمعه را يا فى عرفه را. آنها را استباهه را قصد كند، همه را قصد كرده است. چونكه تخصيص قصد به يكى، دون ديگرى ترجيح بلا مرجح است. در اين صورت انتصال جميع شده است.
ايشان مى‏فرمايد اگر اغسال مختلف شد، هم غسل رافع حدث دارد، چونكه مسّ ميت دارد، هم غسلى دارد كه مستبيح است مى‏خواهد طواف بكند. هر دو تا را دارد. اينجا اگر قصد بكند كه هم من حدث را رافع حدث را موجود مى‏كنم هم... را انتصال حدث شده است. اين عيبى ندارد. و اما اگر فقط يكى را قصد كرد. گفت رافع حدث را من موجود مى‏كنم. عبارت عروه اين است كه باز انتصال الجميع حاصل شده است. خوب اين درست درنمى‏آيد. انتصال الجميع قصد مى‏خواهد. جميع را بايد قصد كند. اين يكى را قصد كرده است. فقط رافع حدث را قصد كرده است. بدان جهت در ما نحن فيه تعليقه‏اى كه در عبارت عروه مى‏شود زد تا اينجا، اين است كه فرمود اگر ما عليه هم رافع حدث است، اغسال واجبه است. هم اغسال مستبيحه، قصد كند يكى را اباهه را يا رفع الحدث را انتصال الكل، انتصال به نسبت كل حادث مى‏شود. اين است كه نه، بايد هر دو تا را قصد كند تا انتصال كل لازم بشود. بعد ايشان، يك فرمايش ديگرى دارند، مى‏گويد اگر گفت من غسل مى‏كنم قربتا الى الله. تقربا الى الله. همين شخصى كه هم اغسال رافع است هم غير رافع، متعدد اغسال متعدد است، گفت من غسل مى‏كنم قربتا الى الله. ايشان مى‏فرمايد و كذا، انتصال الجميع حاصل مى‏شود. چرا؟ چونكه قصد قربت را تخصيص دادن كه نسبت به اين غسل قصد قربت كرده است ترجيح بلا مرجح است. اين فقط به قصد قربى اتيان كرده است. به جهت انتصال امر يا به جهت تقرب الى الله سبحان غسل مى‏كند. مى‏فرمايد انتصال نسبت به بعض حاصل مى‏شود. اين كه در قصد استباهه و رفع الحدث و هكذا در قصد القربت انتصال لقصد الجميع حاصل مى‏شود آن كسانى كه غسل جنابت را عنوان قصدى نمى‏دانند، غسل مسّ ميت را عنوان قصدى نمى‏دانند آن نسبت به آنها است.
و اما مثل مسلك مرحوم بروجردى رضوان الله عليه غسل مى‏كنم قربتا الى الله مى‏گويد اين غسل باطل است. همين جور هم تعليقه دارد كه فى صحّت هذا الغسل اشكال. غسل مى‏كنم قربتا الى الله. بايد عنوانش را قصد كند. كدام غسل را؟! بدان جهت، يك وقت اين است كه قصد اجمالى دارد، هر غسلى كه به عهده من است اتيان مى‏كند او صحيح مى‏شود. اما غسل مى‏كنم قربتا الى الله اين باطل مى‏شود. كما اينكه همين جور هم فرموده‏اند. اين بنا بر مسلك صاحب العروه خودش است، همان مسلكى كه قربنا، و صححناه. و آن اين است كه اغسال حقيقت واحده هستند. متعدد نيستند بالعنوان. اين تمام شد.
ايشان مى‏فرمايد در اين سه صورت كه همه واجب، يا همه مستحب، يا بعضش واجب، بعضش مستحب، در اين سه صورت اگر فقط بعض را نيت بكند، هم جنب است، هم مسّ ميت كرده است، هم از حيض پاك شده است. موقعى كه غسل مى‏كرد قصد كرد كه من غسل حيض مى‏كنم. فرض كلام اين است كه قصد مى‏كند كه من غسل حيض مى‏كنم. نه غسل جنابت را قصد كرده است نه غسل مسّ ميت را. ايشان مى‏فرمايد اگر قصد بعض بكند عند الاغتسال، و آن اغسال همه‏اش واجب بوده باشد كافى است. ديگر بعد از اينكه قصد كرد من غسل حيض مى‏كنم تمام شد. وقتى كه اتيان كرد غسل الحيض را، جنابتش هم ساقط شده است، مسّ ميتش هم تمام شده است حدثش. چرا؟ براى اينكه مى‏فرمايد بر اينكه مقتضاى صحيحه اين بود كه اگر اذا الاستمعت عليك حقوق يجزيك اجزئها عنك غسل واحد. يك غسل واحد كرده است. اغسال واجب جمع شدند يك غسلى را كه كرده است او مجزى مى‏شود. ولكن ايشان دارد، در صورتى كه آن اغسال واجب در آن غسل جنابت بوده باشد، احوط استحبابى اين است كه او را فقط قصد كند. اگر قصد بعض مى‏كند قصد جنابت را بكند. اين در رساله‏هاى عمليه‏ها هم نوشته‏اند كه اگر چند غسلى دارند واجب، بخواهد مجزى بشود به يك غسل، بايد غسل جنابت را قصد كند يا احتياط واجب اين است كه قصد كند. ايشان احتياط استحبابى دارد.
سؤال؟ عرض مى‏كنم او فرض عبارت عروه نيست. فرض عبارت عروه اين است كه چند غسل در گردن مكلف است. اغسال متعدد است. با وجود اينكه اغسال متعدد است، همه‏اش هم واجب است يا همه‏اش مستحب. يا بعضى‏ها واجب، بعضى‏ها به نحو استحباب، فقط يك غسل مى‏كند به قصد قربت. اين را مى‏گويد انتصال جميع حساب مى‏شود. چونكه شما بگوييد قصد قربت را نسبت به مسّ ميت كرده است يا به غسل جمعه نسبت به او ترجيح بلا مرجح است. نسبت به همه قصد قربت مى‏شود.
سؤال؟ عنوان قصدى نيست ايشان مى‏فرمايد. همه اغسال حقيقت واحده است.
عرض مى‏كنم بر اينكه، فرض اين است كه در ما نحن فيه نيت يكى را مى‏كند در اين. فعلا كلام آنجا است. هم غسل جنابت است، هم غسل مسّ ميت است، هم غسل حيض است، اين زن فقط غسل مى‏كند براى حدث الحيض. ايشان فرمود مجزى است از آنها. انتصال نسبت به حيض حاصل شده است. نسبت به جنابت و مسّ ميت انتصال نشده است، ولكن ادا شده است. چونكه فقط صحيحه زراره گفت يك غسل بكنى كافى است. اين هم يك غسل را كرده است. يك غسل كرده است كافى است. تكليف ساقط مى‏شود. ادا است، يعنى تكليف آنها ساقط مى‏شود. ولكن اينتصال نكرده است، چونكه انتصال قصد مى‏خواهد. اين قصد آنها را نكرده بود. انتصال آن حدث الحيض را كرده است، ولكن آنها هم ساقط مى‏شود. عرض مى‏كنم اينجا ايشان يك احتياط استحبابى مى‏كند، مى‏گويد كسى كه چند غسل واجبى گردنش هست، يكى را نيت مى‏كند من الاتيان، غسل جنابت را اتيان كند. غسل جنابت را نيت كند كه مى‏گويند در رساله‏هاى عمليه هم هست. اين چرا همين غسل جنابت را بايد نيت بكند؟ اين دليلش عبارت از اين است كه در ما نحن فيه اينكه غسل جنابت مجزى از ساير الاغسال است اين قدر متيقن است در باب. اذا استمعت عليك حقوقٌ يجزيك غسلٌ واحد. آن غسل واحد اگر به عنوان جنابت اتيان بشود او قدر متيقن در اجزاء است. چرا؟ براى اينكه گفته‏اند شخصى كه چند تا حدث دارد، جنب هم هست. هم مسّ ميت كرده است، هم جنب است. طبعا كه غسل مى‏كند اول جنابت را در نظر مى‏گيرد. بدان جهت اگر از جنابت چيزى است كه او را قصد مى‏كند. علاوه بر اين خود غسل جنابت بكند از ساير اغسال مجزى است، اين خودش مورد نصّ است. علاوه بر اينكه قدر متيقن از آن صحيحه اذا استمعت عليك اغسال يجزيك غسل واحد، يقينا غسل واحد كه غسل جنابت از او قدر متيقن است علاوه بر اين در ما نحن فيه، بعضى رواياتى هست كه از آنها هم اين معنا استفاده مى‏شود كه غسل الجنابتى كه هست، آن غسل الجنابت مجزى است.
يكى از اين روايات است مرسله جميل ابن درّاج. مرسله جميل ابن دراج در باب چهل و سه از ابواب الجناب روايت دومى است. و عن محمد ابن يحيى، كلينى عن محمد ابن يحيى نقل مى‏كند عن احمد ابن محمد، عن على ابن حديد، عن جميل ابن دراج عن بعضى اصحابنا، احدهما عليه السلام. قال اذا الاغتسل جنب بعد طلوع الفجر اجزئه ذالك الغسل عن كل غسل يلزمه فى ذالك اليوم. اگر جنب بعد طلوع الفجر غسل بكند، اجزئه عنه ذالك، آن غسلش (جنب هم غسل جنابت مى‏كند) آن غسل جنابت مجزى است از كل غسلى كه در آن يوم لازم شده بود. جمعه بود، غسل جمعه ساقط مى‏شود. مسّ ميت كرده بود، آن هم ساقط مى‏شود. و هكذا و هكذا. اين غسل جنابت بدان جهت اگر قصد بشود مقنى بودنش از ساير الاغسال، حتى اغسال واجبه ديگر قدر متيقن است. ولكن اين احتياط پيش صاحب العروه، احتياط، احتياط استحبابى است. چرا؟ چونكه اطلاق صحيحه مى‏گويد كه اذا الاستمع عليك حقوقٌ اجزئها عنك غسلٌ واحد. غسلٌ واحد بلكه غسل مسّ ميت باشد. انسان به قصد مسّ ميت غسل بكند. آن كافى است. از آن موجبات كافى است. اذا استمعت عليك حقوق موجبات الغسل، موجبات الغسل جمع بشود اجزئها. از آن موجبات مجزى مى‏شود غسل واحد. يك غسل بكنى. يك غسل بكنى مجزى مى‏شود. آن يك غسل را بايد به قصد قربت اتيان بكنى. ما هم مى‏گوييم انسان وقتى كه غسل مى‏كند قصد مى‏كند كه غسل مى‏كنم چونكه جنب هستم. آنهايى كه غسل را عنوان قصدى مى‏دانند مى‏گويند اين قصد مقوم عنوان غسل است كه اگر اين قصد را نكند غسل جنابت موجود نمى‏شود. مى‏گويند قصد عنوان مقوم است. اما نسبت به ما، يعنى نسبت به آنهايى كه حقيقت واحده مى‏دانند مى‏گويند اينكه مى‏گويد غسل مى‏كنم چونكه جنب هستم اين براى قصد قربت است، نه خود، خود غسل است. غسل را موجود بكند، غسل موجود شده است. ولو قصد جنابت نكند. اگر بخواهد قصد قربت موجود بشود يكى از طرقش اين است كه چونكه جنب هستم خدا امر فرموده است به جنب غسل بكن چونكه جنب هستم غسل مى‏كنم. چونكه مسّ ميت كرده‏ام غسل مى‏كنم. اين به جهت چه چيز است؟ به جهت قصد قربت است. بدان جهت كسى در باب وضو، وضو بگيرد به جهت اينكه از من حدث صادر شده است اين كافى است در قصد قربت. اين در قصد قربت و انتصاب فعل الى الله و فعل به حساب خدا اتيان بشود بنا بر حرف ما، اينها به جهت قصد قربت است. و آنهايى كه مى‏گويند اغسال حقايق مختلف است، قصد اغسال بواسطه اين است كه آن اغسال موجود بشود، عنوان قصدى است. بدان جهت در ما نحن فيه اگر صحيحه دلالت كرد يك غسل بكنى مجزى است ولو به قصد جنابت كه اين هم به جهت قصد تقرب است، بدان جهت اگر مى‏گفت كه غسل مى‏كنم قربت الى الله، صاحب العروه گفت كه صحيح است، هيچكدام را قصد نكرده بود. قصد قربتش موجود شده است. بدان جهت مى‏گويد كه من غسل مى‏كنم كه رفع حدث بشود. اين خودش قصد قربت است.
بدان جهت نگويد كسى شمايى كه اغسال را يك طبيعت مى‏دانيد؛ پس چه جور مى‏گويد اين شخص كه قصد بكند يكى را كافى است؟ اين قصدش كه معتبر نيست. مى‏گوييم اين قصد يكى به جهت قصد تقرب است. يعنى اگر قصد تقرب بكند و اين يكى را هم قصد نكند باز مجزى است. كلام ما اين است، اذا استمعت عليك حقوق يجزيك عنها غسل واحد اجزئها عنك غسل واحد. جماعتى فرموده‏اند بر اينكه نه اينجور نيست. آن وقتى غسل واجبى از واجب ديگر مجزى مى‏شود كه آن غسل واجب ديگر قصد بشود. جماعتى مطلق گفته‏اند كه عناوين قصديه اينجور است. بعضى‏ها فرموده‏اند كه در غسل جنابت اينجور است. آن وقتى غسلى را كه انسان به مسّ ميت قصد مى‏كند اتيان بكند آن وقتى آن غسل، غسل جنابت هم مى‏شود كه غسل جنابت را قصد كند. يعنى در حقيقت دو مطلب است، يكى اينكه تمام اغسال بايد قصد بشود، اغسال واجبى، اين يك قول، قول ديگر اين است كه تمام را نخواستيم. غسل جنابت اگر در اغسال شد او بايد قصد بشود. اغسال ديگر از غسل جنابت مجزى نيست. اينها به رواياتى استدلال كرده‏اند. فرموده‏اند ولو شما بگوييد كه عنوان قصدى نيست، بايد قصد كند. شرط است در اتيان غسل الجنابت و ساير اغسال واجب، اينها بايد قصد بشود. يا اگر آنها را نگفتيد در غسل جنابت بايد غسل جنابت قصد بشود. چرا؟ اينها به رواياتى تمسك كرده‏اند يكى از آن رواياتى كه هست، روايت ابى بصير است، روايت ابى بصير در همين بابى كه گفتيم روايت پنجمى است. محمد ابن الحسن باسناده عن العلى ابن حسن فضال، عن على ابن اصوات. على ابن اصوات هم ثقه است. عن امه يعقوب ابن احمر. اين يعقوب ابن احمر رفاعة الاحمر است اين توثيقى ندارد ظاهرا. ولكن توثيق علامه به درد نمى‏خورد. توثيق براى او ثابت نشده است، اين ابى بصير عن ابى عبد الله عليه السلام، احتياج به اين روايت نداريم، چونكه روايت ديگرى كه سندش معتبر است، هست. قال سعل عن رجل اصاب من امرئة. رجلى اصابت كرد از امرئه خودش را ثم هذة قبل عن تغتسل. زن هم حائض شد قبل از اينكه غسل جنابت بكند. قال تجعله غسلا واحدا. اين جنابت را با آن غسل حيضى كه خواهد كرد اين را يك غسل مى‏كند. تجعله فعل اختيارى است. يعنى اين دو تا را اگر عنوان، عنوان قصدى نبوده باشد و قصد لازم نباشد طبيعت يكى باشد، تجعله نيست، يك غسل بكند در دو تا موجود شده است. همين جور است، چونكه يك غسل است. اينكه مى‏گويد تجعله غسلا واحدا غسل جنابت را با غسل الحيض يك غسل قرار مى‏دهد يعنى قصد مى‏كند. يعنى موقعى كه غسل مى‏كند، غسل حيض مى‏كند پاك شد قصد مى‏كند كه هم جنابت را اتيان مى‏كنم هم غسل حيض را. تجعله يعنى غسل جنابت را، اينجا بايد قصد كند.
اين مجرد اينكه غسل حيض اتيان كرده‏ام، مكفى از جنابت است نمى‏شود. بايد او را قصد كند. اوضح‏تر از اين روايات بعدى است.
يكى از اينها روايت حجاج الخشاب است. روايت ششمى است، محمد ابن الحسن باسناده على ابن حسن فضال، عن العباس ابن عامر كه جليل است الحجاج الخشاب كه ثقه است، قال سألت اباعبد الله عليه السلام، عن رجل وقع على امرئة فتسمة بعد ما فرض. بعد از اينكه از كار فارغ شد، او هم حيضش آمد. اتجعله غسلا واحدا اذا طهرة، وقتى كه غسل مى‏كند، جعل مى‏كند يك غسل عيبى ندارد، او تغتسل مرتين. قال تجعله غسلا واحدا عند طهرها. وقتى كه طاهر مى‏شود اين دو تا را يك غسل قرار مى‏دهد. يعنى هر دو تا را قصد قرار مى‏دهد. تجعله كه فعلش است، فعلش قصدش است.
سؤال؟ يعنى به قصد مى‏شود. يعنى يك غسل مى‏كند به هر دو تا. تجعل معنايش اين است. جعل كه فعل اختيارى است، غير از اين معنا ندارد. اوضح‏تر از اينها موثقه عمار ثاباتى است. روايت هفتمى است، و باسناد الشيخ عن على ابن حسن فضال عن احمد ابن الحسن كه برادر على ابن حسن فضال است. اين عن امر ابن سعيد، عن مصدق ابن صدقه، عن عمار ثاباتى، عن ابى عبد الله عليه السلام، قال سألته عن امرئة يواقعها زوجها، زنى كه مردش با او مواقعه مى‏كند. ثم تحيض قبل عن تغتسل. بعد از اينكه حائض مى‏شود، قبل از اينكه غسل كند. قال انشاء، (روايت با بركتى است كه مشروعيت غسل جنابت را براى زن، در حال حيض يعنى دم الحيض اثبات مى‏كند) انشائت ان تغتسل دلش بخواهد الان كه خوانديد، غسل جنابت مى‏كند. انشاءت ان تغتسل فعلت و ان لم تفعل اگر الان غسل جنابت نكرد، فليس عليها شى‏ء. محصورى ندارد. بياندازد به آخر فاذا طهرة اغتسلة غسلا واحدا للحيض و الجناب. يعنى غسلا للحيض و غسل للجناب يعنى به قصد، به جهت آنها اتيان بكند، يعنى هر دو تا را بايد قصد بكند. بدان جهت بدون قصد نمى‏شود. علاوه بر اين يك روايت ديگرى هم هست كه موثقه ثماعه است كه او بالاتر از اينها است كه گفته شده است. او روايت هشتمى است. باسناد الشيخ عن على ابن حسن فضال، عن عثمان ابن عيسى، عن سماعة ابن مهران، عن ابى عبد الله عليه السلام، عن اب الحسن عليه السلام، قالا فى الرجل يجامع المرئه. فتحى است با زنش جماع مى‏كند، زن هم حيض مى‏بيند اتفاقا. قال غسل الجنابت عليها واجب. غسل جنابت واجب است بايد بكند. خوب اگر فرض كنيد اغسال مجزى باشد، ولو قصد نكند اين را، اين بعد از اينكه پاك شد، غسل حيض خواهد كرد. پس اين كه غسل الجنابت واجبٌ معنايش چيست؟ غسل جنابت لازم نيست بكند، چونكه همان غسل حيض كه خواهد كرد، همان كافى است. امام عليه السلام كه مى‏گويد غسل جنابت واجب است فرموده‏اند گفته شده است بر اينكه اين روايت دلالت مى‏كند بر اينكه بايد قصد بشود. اينها رواياتى است كه از اينها يكى از دو تا مطلب استفاده شده است. يكى اينكه اغسال عناوين قصديه است، اين روايات مى‏گويد. ديگرى اين است كه اگر اين معنا هم ثابت نشود اين مقدار ثابت مى‏شود كه اغسال ديگر از غسل جنابت مجزى نيستند. الاّ اذا قصدة، وقتى كه جنابت قصد بشود. والاّ اگر جنابت قصد نشود غسل ديگرى از اين غسل جنابت مجزى نمى‏شود. اين را از اين روايات استظهار كرده‏اند، آيا صحيح است يا صحيح نيست، انشاء الله فى ما بعد.