جلسه 766
* متن
*
بسم الله الرحمن الرحيم.
موضوع درس: درس خارج فقه بحث طهارت.
شماره نوار:766 ب
نام استاد: آيت الله تبريزى.
تاريخ:1371
توسط دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم واحد صوت.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم، بسم الله الرحمن الرحيم.
كلام در اين اشكال بود اگر ما ملتزم شديم اغسال حقيقت واحده هستند چه جور مىشود فعل واحد هم متعلق وجوب بشود، و هم متعلق استحباب بشود؟ مثل اينكه انسان غسلى را در يوم الجمعه اتيان مىكند. و اين غسل كه اتيان مىشود يوم الجمعه مغتسل جنب هم هست. فرض كنيد اين غسل جنابت را كه اتيان مىكند اين غسل هم واجب است، بما اينكه مكلف جنب است، هم مستحب است بما اينكه غسل الجمعه است. فعل واحد كه نمىتواند هم متعلق وجوب و هم متعلق استحباب بشود. فكيف يملى؟ چه جور اين دو را نيت كند؟ عقلا صحيح نيست.
بنا بر اينكه اغسال تبايع متغايره بشود قد ذكرنا اشكالى نيست. اگر طبيعت واحده بشود چه جور مىشود؟ عرض كرديم سابقا در بحث وضو، وضو وجوب نفسى ندارد. فقط استحباب نفسى است. آن حرف را كه در وضو گفتيم در اغسال واجب هم مىآيد. آن اغسالى كه مكلف بايد خودش غسل بكند نه مثل تغسيل ميت را كه ميت را بشويد، آن اغسالى كه واجب است مثل غسل الحيض و الجنابت و النفاس و المس الميت اينها وجوب نفسى ندارد. اينها شرطيت لصلاة و نحو الصلاة را دارند. چونكه صلاة بدون طهارت نمىشود و اينها حدث هستند و بايد مكلف غسل كند چونكه رافع حدث غسل است در اين موارد. بدان جهت وجوب نفسى ندارد. فقط استحباب نفسى دارد. چه جور وضو استحباب نفسى داشت، اغسال واجب استسحاب نفسى دارد. وقتى كه روز جمعه قبل از ظهر غسل مىكند، مىتواند قصد كند كه اين هم غسل جمعه است، هم غسل جنابت است. هر دو هم استحباب دارند. ولو فعلا يك استحباب مؤكد است. چونكه هر دو استحباب نفسى است. ولكن غسل جمعه هم فى نفسه مستحب است، غسل جنابت هم فى نفسه مستحب است. يك طلب استحبابى مؤكد متعلق شده است قبل از آن. يا دو تا استحباب نفسى با همديگر، يوم عرفه هم هست. يك استحبابى كه مؤكد است به سه ملاك. اتيان مىكند غسل جنابت و الجمعه و العرفه. اتيان مىكند. هيچ اشكالى ندارد. و اما اگر وقت صلاة بود. در وقت صلاة شما گفتيد كه اصلا وجود غيرى نداريد. حكم عقل است كه مىگويد بايد اتيان كنى، شرط صلاة است بايد اتيان كنى. وجوب مولوى غير مقدمه را منكر شديم. گفتيم نه، نيست. آن كسى كه در باب مقدمه ملازمه را قائل است مىگويد امر به ذى المقدمه كه مولا كرد اين بايد به مقدمهاش هم امر به مولوى غيرى بكند، بنا بر اين قول. در باب وضو گفتيم كه وجوب غيرى با استحباب نفسى تنافى ندارد. استحباب نفسى معنايش اين است كه فعلا ذات مطلوب مولا است. صلاتى باشد يا نباشد. ان الله يحب المتطهرين. معناى وجوب غيرى اين است كه براى اتيان صلاة هم واجب است. وجوب نفسى كه ندارد. هر دو تا هيچ منافاتى ندارد. فعلى هم وجوب غيرى داشته باشد، هم استحباب نفسى. غايت الامر وقتى كه وجوب غيرى آمد ديگر ترخيص در ترك نيست. استحباب نفسى اقتضى مىكند در صورتى كه ملتزم آخر نباشد اقتضى مىكند جواز الترك را. وقتى وجوب غيرى آمد استحباب نفسى اقتضى نمىكند جواز الترك را.
اين كه مىگويند استحباب با وجوب، جمع نمىشود گفتيم با وجوب غيرى جمع مىشود. اينكه لازمه استحباب ثبوت الترخيص فى الترك است اين در صورتى است كه ملزم آخر نباشد. و اما در فعل ملزم آخرى هست كه وجوب
غيرى مقدمه صلاة واجب است، روى اين اساس بايد غسل را اتيان كرد يا وضو را اتيان كرد، نه. در ما نحن فيه هم استحباب مطلوبيت نفسيه را دارد يعنى گفتيم كسى بعد از ظهر، وضو گرفت. خودش هم با قصد قربت لالله. بعد پشيمان شد، گفتم من امروز نماز نمىخوانم. عصبانى شد. گفتيم استحباب نفسى را اتيان كرده است. وضو مستحب نفسى است، قصد قربت هم داشت. همان حرف را در غسل اعاده مىكنيم. كسى غسل كرد صلاة را نخواند بعد از ظهر. غسلش كه به قصد قربت اتيان شده است صحيح است. استحباب نفسى هم دارد. بدان جهت هيچ اشكالى نيست در مسئله تداخل. معناى تداخل بنا على بر اينكه غسل طبيعت واحده است، معناى تداخل اين است كه اگر موجبات غسل جمع شد يك طلب بيشتر نيست. يك طلب نفسى. آن يك طلب نفسى استحباب نفسى مؤكد است ربما با وجوب غيرى جمع مىشود، در اغسال واجب وقتى نماز نشد، نه، وجوب غيرى ندارد. اين حاصل كلام ما بود.
سؤال؟ عرض مىكنم كلام ما در اغسال واجب است كه رافع حدث است. غسل مستحبى را هم انسان نذر بكند واجب مىشود. اين وجوب به عنوان آخر است. آن به عنوان وفاء بالنذر به آن عنوان است. وجوب به عنوان آخر مىگويند. در ما نحن فيه غسل به عنوان خودش مطلوب بود در اين موارد نه به عنوان وفاء بالنذر يا وفا باليمين يا امر الوالد. آنجا هم بشود، عنوان آخر وقتى كه پيدا كرد استحباب نفسى با آن وجوبى كه آمده است با همديگر يك طلب مؤكد مىشود. و ترخيص در ترك هم ثابت نيست. چونكه استحباب اقتضى مىكند ترخص در ترك را ملزم نباشد. امر الوالد ملزم است وجوب الوفا بالنذر ملزم است، مانعى ندارد. مثل ساير نذر مستحبات. بدان جهت در ما نحن فيه هيچ اشكالى از اين ناحيه نيست، برمىگرديم به عبارت عروه.
عروه قدس الله نفسه الشريف، صاحب العروه اغسال را تقسيم به قسم كرد. گفت طهارتا همهاش اغسال واجبه است. و اخرى آن مكلف كه اتيان مىكند تمام اغسال را كه عليه است، همهاش مستحب است. غسل واجبى در آن نيست. مثل اينكه روز جمعه، عرفه هم هست، مسّ ميت هم كرده است. بعد الغسل مسّ ميت كرده است. كه غسل مستحب است. آنى كه بر عهده او است اغسال مستحبه است. ثالثة نه، هر دو تا هست. هم غسل واجبى هست هم غسل مستحبى. مثل اينكه جنب است، روز جمعه هم هست. ايشان اين سه قسم را دو فرض مىكند. يك فرض اين است كه اين مكلف همه اينها را قصد مىكند عند الاغتسال. تمام ما عليه عند الاغتسال همهاش را قصد مىكند كه من اتيان مىكنم. بعله، واجبة او مندوبة، هم غسل جمعه مىكنم، هم غسل جنابت مىكنم، هم غسل توبه مىكنم، هم غسل مسّ ميت مىكنم، همه را قصد مىكند. اگر اينجور بوده باشد، مىفرمايد در اين صورت همه اغسال را انتصال كرده است. حصل الانتصال جميع تمام اغسال را انتصال كرده است. چونكه مفروض اين است كه با يك وجود همه را اتيان كردن عيبى ندارد، همه را انتصال كرده است، و مىفرمايد و كذا، يعنى به منزله انتصال الجميع است. يعنى از انتصال الجميع حساب مىشود. آن صورتى كه اغسالى كه در عهدهاش هست، همهاش اگر رافع حدث هستند يعنى اغسال واجبه هستند، اغسال رافعه للحدث هستند يعنى اغسال واجب هستند، قصد اينها را نمىكند. هم مسّ ميت كرده است، هم جنب است، هم حيضش تازه پاك شده است. قصد نمىكند بر اينكه من هم غسل حيض مىكنم هم غسل مسّ ميت هم غسل جنابت. غسل مىكنم براى رفع الحدث. همين را قصد مىكند، موقع غسل كردن، مىگويد غسل مىكنم غسلى را كه رافع حدث است. خوب اين به منزله انتصال الجميع است. چرا؟ چونكه چه جورى كه اين غسل رافع حدث جنابت است، رافع حدث حيض هم هست. چه جورى كه رافع حيض است، رافع حدث مسّ ميت هم است. تخصيص اينكه فقط حدث حيض را حساب كنيم ترجيح بلا مرجح است، همه را قصد كرده است. چونكه قصد كرده است رفع الحدث را و رفع الحدث هم به نسبت به مسّ الميت است هم به غسل الحيض است، هم به غسل الجنابت است اين كانّ همه را انتصال كرده است و كذالك اگر اينها همهاش... باشند. اغسال مندوبه باشند كه حدث ندارد. شخص متطهر از حديثين است. نه جنب است، نه محدث بالاصغر. ولكن روز جمعه است. براى صلاء صبح قبل از صبح وضو گرفته بود. صبح شد مىخواهد غسل جمعه بكند، عرفه هم هست، غسل عرفه بكند. مىخواهد همين كار را بكند. در ما نحن فيه قصد مىكند بر اينكه هم من غسل عرفه مىكنم هم غسل جمعه اين عناوين كه فرض اول بود. يك وقت قصد مىكند كه آن اغسالى كه مستبيحه هستند، يعنى افعال را... مىكنند مثل نهر و الرفع و هكذا الطواف. يا دخول فى الوقت را مباح مىكنند. دخول فى يوم الجمعه را يا فى عرفه را. آنها را استباهه را قصد كند، همه را قصد كرده است. چونكه تخصيص قصد به يكى، دون ديگرى ترجيح بلا مرجح است. در اين صورت انتصال جميع شده است.
ايشان مىفرمايد اگر اغسال مختلف شد، هم غسل رافع حدث دارد، چونكه مسّ ميت دارد، هم غسلى دارد كه مستبيح است مىخواهد طواف بكند. هر دو تا را دارد. اينجا اگر قصد بكند كه هم من حدث را رافع حدث را موجود مىكنم هم... را انتصال حدث شده است. اين عيبى ندارد. و اما اگر فقط يكى را قصد كرد. گفت رافع حدث را من موجود مىكنم. عبارت عروه اين است كه باز انتصال الجميع حاصل شده است. خوب اين درست درنمىآيد. انتصال الجميع قصد مىخواهد. جميع را بايد قصد كند. اين يكى را قصد كرده است. فقط رافع حدث را قصد كرده است. بدان جهت در ما نحن فيه تعليقهاى كه در عبارت عروه مىشود زد تا اينجا، اين است كه فرمود اگر ما عليه هم رافع حدث است، اغسال واجبه است. هم اغسال مستبيحه، قصد كند يكى را اباهه را يا رفع الحدث را انتصال الكل، انتصال به نسبت كل حادث مىشود. اين است كه نه، بايد هر دو تا را قصد كند تا انتصال كل لازم بشود. بعد ايشان، يك فرمايش ديگرى دارند، مىگويد اگر گفت من غسل مىكنم قربتا الى الله. تقربا الى الله. همين شخصى كه هم اغسال رافع است هم غير رافع، متعدد اغسال متعدد است، گفت من غسل مىكنم قربتا الى الله. ايشان مىفرمايد و كذا، انتصال الجميع حاصل مىشود. چرا؟ چونكه قصد قربت را تخصيص دادن كه نسبت به اين غسل قصد قربت كرده است ترجيح بلا مرجح است. اين فقط به قصد قربى اتيان كرده است. به جهت انتصال امر يا به جهت تقرب الى الله سبحان غسل مىكند. مىفرمايد انتصال نسبت به بعض حاصل مىشود. اين كه در قصد استباهه و رفع الحدث و هكذا در قصد القربت انتصال لقصد الجميع حاصل مىشود آن كسانى كه غسل جنابت را عنوان قصدى نمىدانند، غسل مسّ ميت را عنوان قصدى نمىدانند آن نسبت به آنها است.
و اما مثل مسلك مرحوم بروجردى رضوان الله عليه غسل مىكنم قربتا الى الله مىگويد اين غسل باطل است. همين جور هم تعليقه دارد كه فى صحّت هذا الغسل اشكال. غسل مىكنم قربتا الى الله. بايد عنوانش را قصد كند. كدام غسل را؟! بدان جهت، يك وقت اين است كه قصد اجمالى دارد، هر غسلى كه به عهده من است اتيان مىكند او صحيح مىشود. اما غسل مىكنم قربتا الى الله اين باطل مىشود. كما اينكه همين جور هم فرمودهاند. اين بنا بر مسلك صاحب العروه خودش است، همان مسلكى كه قربنا، و صححناه. و آن اين است كه اغسال حقيقت واحده هستند. متعدد نيستند بالعنوان. اين تمام شد.
ايشان مىفرمايد در اين سه صورت كه همه واجب، يا همه مستحب، يا بعضش واجب، بعضش مستحب، در اين سه صورت اگر فقط بعض را نيت بكند، هم جنب است، هم مسّ ميت كرده است، هم از حيض پاك شده است. موقعى كه غسل مىكرد قصد كرد كه من غسل حيض مىكنم. فرض كلام اين است كه قصد مىكند كه من غسل حيض مىكنم. نه غسل جنابت را قصد كرده است نه غسل مسّ ميت را. ايشان مىفرمايد اگر قصد بعض بكند عند الاغتسال، و آن اغسال همهاش واجب بوده باشد كافى است. ديگر بعد از اينكه قصد كرد من غسل حيض مىكنم تمام شد. وقتى كه اتيان كرد غسل الحيض را، جنابتش هم ساقط شده است، مسّ ميتش هم تمام شده است حدثش. چرا؟ براى اينكه مىفرمايد بر اينكه مقتضاى صحيحه اين بود كه اگر اذا الاستمعت عليك حقوق يجزيك اجزئها عنك غسل واحد. يك غسل واحد كرده است. اغسال واجب جمع شدند يك غسلى را كه كرده است او مجزى مىشود. ولكن ايشان دارد، در صورتى كه آن اغسال واجب در آن غسل جنابت بوده باشد، احوط استحبابى اين است كه او را فقط قصد كند. اگر قصد بعض مىكند قصد جنابت را بكند. اين در رسالههاى عمليهها هم نوشتهاند كه اگر چند غسلى دارند واجب، بخواهد مجزى بشود به يك غسل، بايد غسل جنابت را قصد كند يا احتياط واجب اين است كه قصد كند. ايشان احتياط استحبابى دارد.
سؤال؟ عرض مىكنم او فرض عبارت عروه نيست. فرض عبارت عروه اين است كه چند غسل در گردن مكلف است. اغسال متعدد است. با وجود اينكه اغسال متعدد است، همهاش هم واجب است يا همهاش مستحب. يا بعضىها واجب، بعضىها به نحو استحباب، فقط يك غسل مىكند به قصد قربت. اين را مىگويد انتصال جميع حساب مىشود. چونكه شما بگوييد قصد قربت را نسبت به مسّ ميت كرده است يا به غسل جمعه نسبت به او ترجيح بلا مرجح است. نسبت به همه قصد قربت مىشود.
سؤال؟ عنوان قصدى نيست ايشان مىفرمايد. همه اغسال حقيقت واحده است.
عرض مىكنم بر اينكه، فرض اين است كه در ما نحن فيه نيت يكى را مىكند در اين. فعلا كلام آنجا است. هم غسل جنابت است، هم غسل مسّ ميت است، هم غسل حيض است، اين زن فقط غسل مىكند براى حدث الحيض. ايشان فرمود مجزى است از آنها. انتصال نسبت به حيض حاصل شده است. نسبت به جنابت و مسّ ميت انتصال نشده است، ولكن ادا شده است. چونكه فقط صحيحه زراره گفت يك غسل بكنى كافى است. اين هم يك غسل را كرده است. يك غسل كرده است كافى است. تكليف ساقط مىشود. ادا است، يعنى تكليف آنها ساقط مىشود. ولكن اينتصال نكرده است، چونكه انتصال قصد مىخواهد. اين قصد آنها را نكرده بود. انتصال آن حدث الحيض را كرده است، ولكن آنها هم ساقط مىشود. عرض مىكنم اينجا ايشان يك احتياط استحبابى مىكند، مىگويد كسى كه چند غسل واجبى گردنش هست، يكى را نيت مىكند من الاتيان، غسل جنابت را اتيان كند. غسل جنابت را نيت كند كه مىگويند در رسالههاى عمليه هم هست. اين چرا همين غسل جنابت را بايد نيت بكند؟ اين دليلش عبارت از اين است كه در ما نحن فيه اينكه غسل جنابت مجزى از ساير الاغسال است اين قدر متيقن است در باب. اذا استمعت عليك حقوقٌ يجزيك غسلٌ واحد. آن غسل واحد اگر به عنوان جنابت اتيان بشود او قدر متيقن در اجزاء است. چرا؟ براى اينكه گفتهاند شخصى كه چند تا حدث دارد، جنب هم هست. هم مسّ ميت كرده است، هم جنب است. طبعا كه غسل مىكند اول جنابت را در نظر مىگيرد. بدان جهت اگر از جنابت چيزى است كه او را قصد مىكند. علاوه بر اين خود غسل جنابت بكند از ساير اغسال مجزى است، اين خودش مورد نصّ است. علاوه بر اينكه قدر متيقن از آن صحيحه اذا استمعت عليك اغسال يجزيك غسل واحد، يقينا غسل واحد كه غسل جنابت از او قدر متيقن است علاوه بر اين در ما نحن فيه، بعضى رواياتى هست كه از آنها هم اين معنا استفاده مىشود كه غسل الجنابتى كه هست، آن غسل الجنابت مجزى است.
يكى از اين روايات است مرسله جميل ابن درّاج. مرسله جميل ابن دراج در باب چهل و سه از ابواب الجناب روايت دومى است. و عن محمد ابن يحيى، كلينى عن محمد ابن يحيى نقل مىكند عن احمد ابن محمد، عن على ابن حديد، عن جميل ابن دراج عن بعضى اصحابنا، احدهما عليه السلام. قال اذا الاغتسل جنب بعد طلوع الفجر اجزئه ذالك الغسل عن كل غسل يلزمه فى ذالك اليوم. اگر جنب بعد طلوع الفجر غسل بكند، اجزئه عنه ذالك، آن غسلش (جنب هم غسل جنابت مىكند) آن غسل جنابت مجزى است از كل غسلى كه در آن يوم لازم شده بود. جمعه بود، غسل جمعه ساقط مىشود. مسّ ميت كرده بود، آن هم ساقط مىشود. و هكذا و هكذا. اين غسل جنابت بدان جهت اگر قصد بشود مقنى بودنش از ساير الاغسال، حتى اغسال واجبه ديگر قدر متيقن است. ولكن اين احتياط پيش صاحب العروه، احتياط، احتياط استحبابى است. چرا؟ چونكه اطلاق صحيحه مىگويد كه اذا الاستمع عليك حقوقٌ اجزئها عنك غسلٌ واحد. غسلٌ واحد بلكه غسل مسّ ميت باشد. انسان به قصد مسّ ميت غسل بكند. آن كافى است. از آن موجبات كافى است. اذا استمعت عليك حقوق موجبات الغسل، موجبات الغسل جمع بشود اجزئها. از آن موجبات مجزى مىشود غسل واحد. يك غسل بكنى. يك غسل بكنى مجزى مىشود. آن يك غسل را بايد به قصد قربت اتيان بكنى. ما هم مىگوييم انسان وقتى كه غسل مىكند قصد مىكند كه غسل مىكنم چونكه جنب هستم. آنهايى كه غسل را عنوان قصدى مىدانند مىگويند اين قصد مقوم عنوان غسل است كه اگر اين قصد را نكند غسل جنابت موجود نمىشود. مىگويند قصد عنوان مقوم است. اما نسبت به ما، يعنى نسبت به آنهايى كه حقيقت واحده مىدانند مىگويند اينكه مىگويد غسل مىكنم چونكه جنب هستم اين براى قصد قربت است، نه خود، خود غسل است. غسل را موجود بكند، غسل موجود شده است. ولو قصد جنابت نكند. اگر بخواهد قصد قربت موجود بشود يكى از طرقش اين است كه چونكه جنب هستم خدا امر فرموده است به جنب غسل بكن چونكه جنب هستم غسل مىكنم. چونكه مسّ ميت كردهام غسل مىكنم. اين به جهت چه چيز است؟ به جهت قصد قربت است. بدان جهت كسى در باب وضو، وضو بگيرد به جهت اينكه از من حدث صادر شده است اين كافى است در قصد قربت. اين در قصد قربت و انتصاب فعل الى الله و فعل به حساب خدا اتيان بشود بنا بر حرف ما، اينها به جهت قصد قربت است. و آنهايى كه مىگويند اغسال حقايق مختلف است، قصد اغسال بواسطه اين است كه آن اغسال موجود بشود، عنوان قصدى است. بدان جهت در ما نحن فيه اگر صحيحه دلالت كرد يك غسل بكنى مجزى است ولو به قصد جنابت كه اين هم به جهت قصد تقرب است، بدان جهت اگر مىگفت كه غسل مىكنم قربت الى الله، صاحب العروه گفت كه صحيح است، هيچكدام را قصد نكرده بود. قصد قربتش موجود شده است. بدان جهت مىگويد كه من غسل مىكنم كه رفع حدث بشود. اين خودش قصد قربت است.
بدان جهت نگويد كسى شمايى كه اغسال را يك طبيعت مىدانيد؛ پس چه جور مىگويد اين شخص كه قصد بكند يكى را كافى است؟ اين قصدش كه معتبر نيست. مىگوييم اين قصد يكى به جهت قصد تقرب است. يعنى اگر قصد تقرب بكند و اين يكى را هم قصد نكند باز مجزى است. كلام ما اين است، اذا استمعت عليك حقوق يجزيك عنها غسل واحد اجزئها عنك غسل واحد. جماعتى فرمودهاند بر اينكه نه اينجور نيست. آن وقتى غسل واجبى از واجب ديگر مجزى مىشود كه آن غسل واجب ديگر قصد بشود. جماعتى مطلق گفتهاند كه عناوين قصديه اينجور است. بعضىها فرمودهاند كه در غسل جنابت اينجور است. آن وقتى غسلى را كه انسان به مسّ ميت قصد مىكند اتيان بكند آن وقتى آن غسل، غسل جنابت هم مىشود كه غسل جنابت را قصد كند. يعنى در حقيقت دو مطلب است، يكى اينكه تمام اغسال بايد قصد بشود، اغسال واجبى، اين يك قول، قول ديگر اين است كه تمام را نخواستيم. غسل جنابت اگر در اغسال شد او بايد قصد بشود. اغسال ديگر از غسل جنابت مجزى نيست. اينها به رواياتى استدلال كردهاند. فرمودهاند ولو شما بگوييد كه عنوان قصدى نيست، بايد قصد كند. شرط است در اتيان غسل الجنابت و ساير اغسال واجب، اينها بايد قصد بشود. يا اگر آنها را نگفتيد در غسل جنابت بايد غسل جنابت قصد بشود. چرا؟ اينها به رواياتى تمسك كردهاند يكى از آن رواياتى كه هست، روايت ابى بصير است، روايت ابى بصير در همين بابى كه گفتيم روايت پنجمى است. محمد ابن الحسن باسناده عن العلى ابن حسن فضال، عن على ابن اصوات. على ابن اصوات هم ثقه است. عن امه يعقوب ابن احمر. اين يعقوب ابن احمر رفاعة الاحمر است اين توثيقى ندارد ظاهرا. ولكن توثيق علامه به درد نمىخورد. توثيق براى او ثابت نشده است، اين ابى بصير عن ابى عبد الله عليه السلام، احتياج به اين روايت نداريم، چونكه روايت ديگرى كه سندش معتبر است، هست. قال سعل عن رجل اصاب من امرئة. رجلى اصابت كرد از امرئه خودش را ثم هذة قبل عن تغتسل. زن هم حائض شد قبل از اينكه غسل جنابت بكند. قال تجعله غسلا واحدا. اين جنابت را با آن غسل حيضى كه خواهد كرد اين را يك غسل مىكند. تجعله فعل اختيارى است. يعنى اين دو تا را اگر عنوان، عنوان قصدى نبوده باشد و قصد لازم نباشد طبيعت يكى باشد، تجعله نيست، يك غسل بكند در دو تا موجود شده است. همين جور است، چونكه يك غسل است. اينكه مىگويد تجعله غسلا واحدا غسل جنابت را با غسل الحيض يك غسل قرار مىدهد يعنى قصد مىكند. يعنى موقعى كه غسل مىكند، غسل حيض مىكند پاك شد قصد مىكند كه هم جنابت را اتيان مىكنم هم غسل حيض را. تجعله يعنى غسل جنابت را، اينجا بايد قصد كند.
اين مجرد اينكه غسل حيض اتيان كردهام، مكفى از جنابت است نمىشود. بايد او را قصد كند. اوضحتر از اين روايات بعدى است.
يكى از اينها روايت حجاج الخشاب است. روايت ششمى است، محمد ابن الحسن باسناده على ابن حسن فضال، عن العباس ابن عامر كه جليل است الحجاج الخشاب كه ثقه است، قال سألت اباعبد الله عليه السلام، عن رجل وقع على امرئة فتسمة بعد ما فرض. بعد از اينكه از كار فارغ شد، او هم حيضش آمد. اتجعله غسلا واحدا اذا طهرة، وقتى كه غسل مىكند، جعل مىكند يك غسل عيبى ندارد، او تغتسل مرتين. قال تجعله غسلا واحدا عند طهرها. وقتى كه طاهر مىشود اين دو تا را يك غسل قرار مىدهد. يعنى هر دو تا را قصد قرار مىدهد. تجعله كه فعلش است، فعلش قصدش است.
سؤال؟ يعنى به قصد مىشود. يعنى يك غسل مىكند به هر دو تا. تجعل معنايش اين است. جعل كه فعل اختيارى است، غير از اين معنا ندارد. اوضحتر از اينها موثقه عمار ثاباتى است. روايت هفتمى است، و باسناد الشيخ عن على ابن حسن فضال عن احمد ابن الحسن كه برادر على ابن حسن فضال است. اين عن امر ابن سعيد، عن مصدق ابن صدقه، عن عمار ثاباتى، عن ابى عبد الله عليه السلام، قال سألته عن امرئة يواقعها زوجها، زنى كه مردش با او مواقعه مىكند. ثم تحيض قبل عن تغتسل. بعد از اينكه حائض مىشود، قبل از اينكه غسل كند. قال انشاء، (روايت با بركتى است كه مشروعيت غسل جنابت را براى زن، در حال حيض يعنى دم الحيض اثبات مىكند) انشائت ان تغتسل دلش بخواهد الان كه خوانديد، غسل جنابت مىكند. انشاءت ان تغتسل فعلت و ان لم تفعل اگر الان غسل جنابت نكرد، فليس عليها شىء. محصورى ندارد. بياندازد به آخر فاذا طهرة اغتسلة غسلا واحدا للحيض و الجناب. يعنى غسلا للحيض و غسل للجناب يعنى به قصد، به جهت آنها اتيان بكند، يعنى هر دو تا را بايد قصد بكند. بدان جهت بدون قصد نمىشود. علاوه بر اين يك روايت ديگرى هم هست كه موثقه ثماعه است كه او بالاتر از اينها است كه گفته شده است. او روايت هشتمى است. باسناد الشيخ عن على ابن حسن فضال، عن عثمان ابن عيسى، عن سماعة ابن مهران، عن ابى عبد الله عليه السلام، عن اب الحسن عليه السلام، قالا فى الرجل يجامع المرئه. فتحى است با زنش جماع مىكند، زن هم حيض مىبيند اتفاقا. قال غسل الجنابت عليها واجب. غسل جنابت واجب است بايد بكند. خوب اگر فرض كنيد اغسال مجزى باشد، ولو قصد نكند اين را، اين بعد از اينكه پاك شد، غسل حيض خواهد كرد. پس اين كه غسل الجنابت واجبٌ معنايش چيست؟ غسل جنابت لازم نيست بكند، چونكه همان غسل حيض كه خواهد كرد، همان كافى است. امام عليه السلام كه مىگويد غسل جنابت واجب است فرمودهاند گفته شده است بر اينكه اين روايت دلالت مىكند بر اينكه بايد قصد بشود. اينها رواياتى است كه از اينها يكى از دو تا مطلب استفاده شده است. يكى اينكه اغسال عناوين قصديه است، اين روايات مىگويد. ديگرى اين است كه اگر اين معنا هم ثابت نشود اين مقدار ثابت مىشود كه اغسال ديگر از غسل جنابت مجزى نيستند. الاّ اذا قصدة، وقتى كه جنابت قصد بشود. والاّ اگر جنابت قصد نشود غسل ديگرى از اين غسل جنابت مجزى نمىشود. اين را از اين روايات استظهار كردهاند، آيا صحيح است يا صحيح نيست، انشاء الله فى ما بعد.
|