جلسه 1062
* متن
*
بسم الله الرحمن الرحيم.
موضوع درس: خارج فقه بحث طهارت.
شماره نوار:1062
نام استاد: آيت الله تبريزى.
تاريخ:1374 ه.ش
توسط دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم واحد صوت.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
صاحب العروه قدس الله نفسه مىفرمايد كسى كه مىترسد آب براى غسل كردن براى غسل جمعه، يوم الجمعه پيدا نشود. در اين صورت مىتواند غسل جمعه را مقدم بدارد و در يوم الخميس غسل جمعه را اتيان بكند. بلكه ايشان مىفرمايد در شب جمعه هم مىتواند غسل كند. چونكه وقت غسل جمعه من طلوع الفجر من يوم الجمعه است. اگر بترسد بعد طلوع الفجر نتواند غسل كند لفقد الماء در اين صورت در شب جمعه هم مىتواند غسل بكند. بعد ايشان اينجور مىفرمايد، مىفرمايد اگر اين شخص روز پنج شنبه غسل كرد، خوف داشت از اعراض الماء يوم الجمعه، غسل كرد و يوم الجمعه متمكن شد از غسل الجمعه. مىفرمايد مستحب است اعاده كند آن غسل را كه روز پنج شنبه كرده بود استحباب دارد اعادهاش. و اگر فرض كرديم روز جمعه كه متمكن بود، اعاده نكرد. در اين صورت مىتواند آن غسل را كه روز جمعه مىتوانست اتيان بكند، اتيان نكرد مىتواند روز شنبه قضا كند. اين را مىگويم تا معناى عروه را متوجه بشويد. ولكن اگر روز پنج شنبه غسل كرد و روز جمعه آب پيدا نكرد و متمكن از غسل جمعه نشد قضاء در يوم شنبه مشروع نيست. ديگر قضا نمىكند، همان كه در روز پنج شنبه اتيان كرده است كافى است. و بعد مىفرمايد اگر مكلف امرش داير شد يا روز پنج شنبه غسل بكند چونكه روز جمعه آب نمىتواند پيدا بكند يا اينكه نه، روز پنج شنبه غسل نكند جمعه هم كه نمىتواند غسل بكند شنبه هم قضائش را اتيان بكند. مىگويد در اين صورت اولى تقديم است. كه روز پنج شنبه غسل بكند. كانّ آن قضائى كه هست مرجوه است نسبت به تقديم. اين فرمايشاتى است كه در ما نحن فيه مىفرمايد.
يك كلمه ديگر هم بگوييم و آن اين است در ما نحن فيه در اين مسئله صاحب العروه فقط اعواض الماء را گفته است كه روز پنج شنبه مىترسد كه آب پيدا نكند. و در مسئله سادسه كه مىآيد الحاق كرده است خوف عدم التمكن من ساير الجهات را به عدم تمكن من الماء. گفته است مىداند روز جمعه آب هست ولكن اين نمىتواند غسل بكند. چونكه روز جمعه همهاش با اجانب است در بيابان جاى خلوتى نيست كه در آنجا زن غسل بكند. اين روز پنج شنبه غسل كند. ملحق مىشود بر عدم تمكن من الماء عدم تمكن از استعمال الماء من ساير الجهات. ان هم اگر بترسد، مقدم مىكند روز پنج شنبه.
اين مسئله خيلى مسئله مهمهاى است. نه به جهت غسل الجمعه كه غسل مستحب است. در ما نحن فيه اگر دليل ثابت بشود كه روز پنج شنبه مىتواند غسل جمعه را اتيان بكند كسى كه خوف دارد از اعواض الماء يا از ساير الجهات اين توسعه در مقام انتصال التكليف مىگويند اين را. قضا نيست. چونكه جمعه نيامده است كه تكليف غسل جمعه بيايد. اين توسعه در مقام انتصال مىگويند. شارع آن تكليفى كه فى ما بعد مىآيد در انتصال او توسعه داده است. فردى را براى او تعيين كرده است، فرد تعبدى كه اين فرد تعبدى انتصال ان تكليف حساب مىشود كانّ آن غسل جمعه را اتيان كرده است. به خلاف كسى كه غسل جمعه را روز جمعه اتيان نمىكند و غسل فوت مىشود. روز شنبه كه اتيان مىكند او عنوان قضا را دارد. عنوان انتصال تكليف نيست، تكليف ادائى. آن عنوان قضا را دارد. و اين را مىدانيد شارع شيئى
را كه فرض قرار دارد براى انتصال التكليف بايد ملاك داشته باشد، محبوبيت داشته باشد. براى آن كسى كه فرد قرار داده است. آن كسى كه روى جمعه متمكن نيست از غسل كردن شارع اگر فرموده باشد روز پنج شنبه غسل بكن اين را كه فرد قرار داده است، فرد تعبدى است. چونكه غسل جمعه نمىشود، جمعه نيامده است. اين فرد تعبدى مىشود، از اين شخصى كه متمكن از غسل نيست يوم الجمعه اتيان اين فعل، فعل ادائى حساب مىشود. بايد ملاك داشته باشد. مثل مواردى كه شارع مىگويد لا تعاد الصلاة. صلاة را اعاده نكن در آنجايى كه خلل وارد شده است در غير الاركان. از اين كشف مىشود كه آن معطى به ملاك دارد. از كسى كه غافل بود، معذور بود، ناصى بود و اخلال كه كرده است، آنى كه اتيان كرده است ملاك دارد. و چونكه ملاك دارد اين ملاك بدان جهت شارع گفته است كافى است. از اين شخص. ولكن در آن انتصال هايى كه شارع قاعده كليه است اينها، عرض كردم مهم بودن اين بحث اين است كه تكليف در ساير موارد مىشود كه آنهايى كه از اين قبيل است. وقتى كه شارع شيئى را فرد قرار داد در صورتى كه فرد براى مأمور به نيست، اين را در صورت عذر فرد قرار داد متفاها عرفى اين است كه تمام ملاك او را ندارد. اين ملاك دارد، ولكن تمام ملاك را ندارد. در صورت عذر گفته است اين را اتيان بكن. چونكه در صورت عذر فرموده است اين را اتيان بكن معلوم مىشود تمام ملاك آن اختيارى را ندارد. روى اين اساس است كه مىفرمايد وقتى كه روز پنج شنبه مىترسيد كه آب نبوده باشد غسل كرد يوم پنج شنبه، ثم روز جمعه ديد كه نه، متمكن است مىتواند غسل بكند. فرمود مستحب الاعاده. اعادهاش مستحب است. چرا؟ چونكه تمام ملاك استيفا نشده است. بدان جهت چونكه تمام ملاك غسل جمعه استيفا نشده است و متمكن است از استيفاء تمام الملاك بدان جهت اعاده مستحب مىشود. بدان جهت اگر اين شخص در روز جمعه فرض كنيد متمكن بود اتيان نكرد، چونكه متمكن از اداد بود قضا روز شنبه بر او مستحب مىشود. چونكه در قضا آنى كه فوت مىشود به اداء ملاك او استيفا مىشود. چونكه به اداء اين ملاك را استيفا مىكرد. نكرده است قضا واجب است. به خلاف كسى كه روز پنج شنبه غسل كرد، روز جمعه متمكن نبود اصلا، او ديگر مكلف به آن ملاك نيست. بدان جهت روز شنبه اگر اين بخواهد قضا بكند، دليل ندارد. چرا؟ چونكه چيزى از اين فوت نشده است به اداء مكلف نبود و غسل را هم سابقا اتيان كرده است و آن ملاكش را استيفا كرده است به مقدارى كه بود. يعنى به مقدار آن كه در مأمور به و فرد عذرى موجود است استيفا كرده بود. روز جمعه هم كه مكلف نبود، آن كسى كه مكلف است و استحبابا به غسل جمعه او روز جمعه فوت شد، روز شنبه قضا مىكند. اين قضا ندارد.
بدان جهت مىدانيد نتيجه اين مىشود اگر امرش داير شد، مىداند روز جمعه آب پيدا نمىكند. امرش داير شد كه پنج شنبه غسل بكند يا روز شنبه قضا بكند. روز شنبه متمكن مىشود. ايشان مىگويد بر اينكه آن پنج شنبه مقدم است. وجهش معلوم شد كه آن فرد انتصالى است. او فرد ادا است. منتهى فرد تعبدى است. به خلاف يوم پنج شنبه كه آن قضا است، اگر آن فرد ادائى اولى از قضا نبود شارع مىگفت بر اينكه، كسى كه روز جمعه غسل نكرد، روز شنبه قضا بكند. ديگر تقويم را تجويز نمىكرد. اينكه امر به تقديم كرده است معلوم مىشود ملاك او اقوا است از ملاك القضا. چونكه ملاكش اقوا است، او مقدم مىشود. مىدانيد قاعده چه مىشود؟ قاعده اين مىشود كه هر گاه شارع بر مأمور به اختيارى عند العذر فردى را جعل كرد بر انتصالش و بر آن فرد مأمور به اختيارى كه فوت شده است قضا واجب است، در آن موارد آن كسى كه متمكن نيست فرد اضطرارى را بايد اتيان بكند كه انتصال است. نمىتواند اكتفا به قضا بكند و وقتى كه فرد انتصالى را اتيان كرد، موضوعى بر قضا نمىماند. چونكه همان فرد را اتيان كرده است، همان غسل جمعه را اتيان كرده است و اگر در اين صورتى كه آن غسل جمعه را يا آن فرد را اتيان نكرد طبيعى را انتصال نكرد، در آن صورت قضا واجب است. بدان جهت نتيجه اين مىشود، اين عبارت اينجور مىشود معنايش كه ايشان مىفرمايد در ما نحن فيه، مىفرمايد بر اينكه مسئله دوم است، يجوز التقديم غسل الجمعه يوم الخميس بل ليلة الجمعه. كى؟ اذا
خاف اعواض الماء يومها. اگر بترسد كه روز جمعه آب پيدا نمىكند. مىتواند غسل جمعه را تقديم كند يوم الخميس بلكه تقديم كند ليلة الجمعه اذا خاف اعواض الماء يومها. عرض كردم كه در مسئله سادسه عدم تمكن از ساير جهات را هم الحاق كرده است به خوف از اعواض الماء. اما تقدمه ليلة الخميس، شب پنج شنبه غسل كند، نمىشود. اما ليلة الخميس خواهيم گفت، روز پنج شنبه بايد اتيان بشود. نعم لا بعث به مع عدم قصد الورود. اگر قصد استحباب نكند، شب پنج شنبه قصد رجاء اتيان بكند جايز است وجهش را خواهيم گفت. لاكن احتمال بعضهم جواز تقديمه حتى من الاول ايضا، شخصى مىداند كه روز شنبه كه فردا كه يك شنبه است عمليه خواهد رفت در مريخانه. ديگر نمىتواند غسل جمعه را بكند. گفتهاند روز شنبهاى كه مىآيد غسل جمعه را بكند. مىگويد ولكن احتمل بعضيهم جوازة تقديمه حتى من اول اسبوع ايضا و لا دليل عليه. اين حرف درست نيست، دليل ندارد بر اين تقديم.
و اذا قدّمه يوم الخميس. غسل جمعه را روز پنج شنبه مقدم كرد. ثم تمكن يوم الجمعه. روز جمعه ديد آب هست. يستحب اعادة اعادهاش مستحب است. و ان تركه كه مىتوانست اعاده بكند ترك كرد، يستحب قضاء يوم الثبت. نكرد روز جمعه شنبه قضا بكند. اما اذا لم يتمكن من ادائه. اما آن كسى كه روز پنج شنبه غسل كرده بود، متمكن نشد از اداء او يوم الجمعه فلا يستحب قضائه. قضا در حق او مستحب نيست. اين يك مطلب بود كه گفته بودم كه يكى فرد انتصال است اگر متمكن از غسل بود روز جمعه نه فرد حقيقى را متمكن است او را اتيان نكند فوت شده است، قضا مىكند. و اما متمكن از آن فرد نشد فرد انتصال ادائى را اتيان كرده است و غسل جمعه از او فوت نشده است. و اما اذا لم يتمكن من ادائه يوم الجمعه فلا يستحب قضائه. و اذا دار الامر بين التقديم و القضا. وقتى كه امرش داير است يا پنج شنبه مقدم كند، روز جمعه نمىتواند اتيان كند. يا روز شنبه قضا كند. فالاولى اختيار الاول. اولى اختيار همان تقديم است. سرّش اين است كه آن فردا ادائى است و فرد ادائى مقدم مىشود بر قضا. اين كلام ايشان بود. اين مراد ايشان بود. اما حل المسئله و مداركى در اين مسئله فرمود. اين را بدانيد نسبت دادهاند و نسبت هم نسبت حقيقى است و واقعى است، مشهور ما بين اصحابنا اين است كسى كه بترسد از اعواض الماء يوم الجمعه مىتواند غسل جمعه را روز پنج شنبه اتيان كند بلكه جماعتى از اصحاب ما دعواى عدم الخلاف و دعو الاتفاق كردهاند در اين مسئله. ولكن وقتى كه شما نگاه بكنيد به رواياتشان، روايت تقديم مىبينيد اين روايات من حيث السند قابل اعتماد نيستند. چونكه يكى از اين رواياتى كه هست در جلد دوم، در باب نه از ابواب اغسال مصنونه روايت، روايت اولى است. يك روايتش اين است كه مرحوم صاحب الحدائق تعبير مىكند اينها عمده است. محمد ابن الحسن باسناده عن محمد ابن على ابن محبوب. سند شيخ الطايفه به كتاب على ابن محبوب صحيح است محمد ابن على ابن محبوب هم جلالتش واضح است، نقل كرده است عن محمد ابن الحسين. محمد ابن حسن اب الخطاب است. عن بعض اصحابه. از بعضى اصحابش نقل كرده است به يك واسطه هم نمىتواند نقل كند از امام صادق عليه السلام. به دو واسطه مىتواند نقل كند. اين بعض اصحاب دو تا بايد، اقلش بايد دو نفر باشد والاّ از يك نفر از امام صادق نقل كند نمىشود. على كل تقدير روايت مرسله است، ضعف سندش اين است، عن ابى عبد الله عليه لسلام قال لاصحابه، آن بعض اصحاب گفت امام صادق به اصحابش فرمود انكم تعتون غدا. شما فردا مىرسيد، منزلا به يك منزلى كه ليس فيه ماء در او آب نيست. كانّ در سفر بودند. كانّ امام فرموده بود فردا به يك منزلى مىرسيد كه آنجا آب نيست فاغتسل اليوم، امروز غسل بكنيد لغد براى فردا غسل بكند. آن هم بعضى اصحاب مىگويد كه فاغتسلنا يوم الخميس. يوم الخميس هم ما غسل كرديم لغد. مىبينيد كه اين روايت من حيث السند مرسله است.
يك نكتهاى را بگويم متوجه باشيد خصوصيات فقه همين است، آنى كه در كلمات اصحاب ذكر شده است كه در عبارت عروه هم هست اذا خاف اعواض الماء. موضوع در جواز التقديم خوف نبود ماء است. ولكن در اين روايت اگر
قول الامام عليه السلام بوده باشد موضوع فقد الماء است فى الغد نه خوف است. قال لاصحابه انكم تعتون غدا منزلا ليس فيه ماء در او آب نيست فاغتسل يوم الغد. موضوع بر جواز التقديم فقد الماء است. مىدانيد كجا ثمره ظاهر مىشود؟ ثمره در اينجا ظاهر مىشود كه مىترسيديم آب نباشد غسل كرديم روز پنج شنبه، روز جمعه كه رسيديم ديديم آب آنجا فراوان است. بنا بر اينكه موضوع فقد الماء بشود كشف مىكنيم كه آن غسلى كه كردهايم باطل بوده است. امر ندارد. چرا؟ چونكه موضوع بر جواز التكليف فقد الماء يوم الجمعه است، روز جمعه كه آب پر شده است. اگر موضوع بر جواز التقديم خوف التقديم ماء بوده باشد نه وقتى كه روز پنج شنبه ترس داشتيم، روز جمعه رسيديم آب فراوان است، آن غسل صحيح است. كه همين جور ما عبارت عروه را معنا مىكرديم. چونكه در عبارت عروه دارد كه اذا خاف اعواض الماء يوم الخميس. يوم خميس ترس داشته باشد اين تقديم مىكند و اگر فردا هم رسيد ديد آب است، مستحب عادة. بدان جهت بعضىها اشكال فرمودهاند كه خوب اگر خوف موضوع حكم است استحباب اعاده ندارد. تكليف را انتصال كرده است به آن فردش. اشكال همين جور كردهاند كه اگر خوف موضوع جواز تقديم بود موضوع، موجود بود. تكليف انتصال شده است، ديگر استحباب اعاده ندارد. اما اگر فرض كنيد موضوع فقد الماء بشود، غسل جمعه نشده است، بايد غسل جمعه بكند. آن به درد نمىخورد آن مأمور به نبود. ما اينجور عرض كرديم در توضيح كلام ايشان اگر موضوع خوف هم بوده باشد استحباب اعاده باز هست. چونكه متفاها عرفى اين است كه آن بدل عذرى تمام ملاك را ندارد. وقتى كه روز جمعه رسيد انسان ديد تمام ملاك را مىتواند استيفا بكند، مثل كسى كه فرض بفرماييد چيزى كه هست، مىترسيد مثلا بعد از ظهر جايى برسد كه آنها جا غذا نخورد. آنجا نان خشك برداشته بود به جهت اينكه مىترسيد مىرسيم آنجا نان پيدا نمىشود. بخوريم اين را. رسيد آنجا ديد كه نه، پلو هم حاضر است. اطعام مىدهند. نان را مىگذارد كنار، همين جور شروع مىكند آن را. چرا؟ چونكه آن فرد نان خشك كرد خوردن ولو فرد است، ولكن فرد آن عذرى است. تمام ملاك را ندارد. روى اين اساس است كه منافات ندارد، موضوع را صاحب العروه خوف بگيرد مع ذالك بگويد بر اينكه اعاده مستحب است، اشكالى ندارد اين معنا. آن وقت كلام ما اين است كه خوب اين يك روايت كه من حيث السند ضعيف است. و موضوع هم خوف نيست.
روايت ديگر، روايت دومى و باسناد الشيخ عن احمد ابن محمد، احمد ابن محمد عيسى باشد يا خالد باشد فرقى نمىكند. عن الحسين ابن موسى ابن جعفر عليه السلام. از حسين نقل مىكند كه پسر موسى ابن جعفر سلام الله عليه السلام. اين حسين هم نقل مىكند عن امّه و ام احمد. نقل مىكند از مادر خودش و از مادر احمد. آن احمد ابن موسى ابن جعفر عليه السلام آن هم ام احمد هم احمدى كه پسر موسى ابن جعفر عليه السلام بود. مادر اين با مادر اين مختلف بودند. قالتا كنا مع اب الحسن. مىگفتند كه با موسى ابن جعفر بوديم، (اين دو تا مىگفتند) بالباديه و نحن نريد بغداد. مىخواستيم برويم به بغداد از باديه. فقال لنا يوم الخميس، روز پنج شنبه امام بر ما فرمود اغتسلا اليوم، يوم الجمعه لغد. امروز براى فردا غسل بكنيد. فانّ الماء بها غدا قليل. ماء در بغداد غدا قليل است. فاغتسلنا يوم الخميس ليوم الجمعه. ما هم غسل كرديم يوم الخميس ليوم الجمعه. اين را هم كه مىدانيد در بعضى نسخ، نسخهاى كه من لا يحضر الفقيه نقل كرده است حسن ابن موسى ابن جعفر است، آنى كه شيخ نقل كرده است حسين ابن موسى ابن جعفر است، هر كدام كه بوده باشد اينها ثابت نشده است كه روايتشان معتبر بوده باشد. بدان جهت آن امّ احمد و آن يكى هم، امّ خودش حسين ابن موسى اينها حالاتشان بر ما ظاهر نيست. بدان جهت اين روايت من حيث السند مناقشه دارد. بدان جهت آن وقت اشكال كردهاند بر اينكه در ما نحن فيه اين روايتها ضعيف است، قابل اعتماد نيست گفته شده است بعضىها كه نه، اين حكم متسالم عليه بين الاصحاب است. چونكه متسالم العليه بين الاصحاب است شهرت ضعف اينها را جبران مىكند. اين را مىدانيد اينها ديگر آن حرفهايى كه ما گفتيم خيلى نمىشود اينها را تصبيب
كرد. براى اينكه ما نحن فيه از مستحبات است و اخبار تسامح در ادله سنن داريم كه مسلك جماعت كثيرهاى اين است، حتى صاحب العروه قدس الله نفسه الشريف در مستحبات ملاحظه سند نمىشود. همين كه خبرى قائم شد فضيلت در فعلى، آن فعل حكم به استحبابش مىشود. ظاهر فتاواى صاحب العروه هم همين جور است. در اين مسلك ما مناقشه كردهايم، گفتيم بواسطه بلوغ خبر بر ثوابى در عملى حكم مىشود آن عمل مستحب است، يعنى شرايط حجيت خبر ملغى است در مستحبات يا قيام خبر از عناوين ثانويه است، فعل را مستحب مىكند، گفتيم هيچ كدام از اينها ثابت نشده است. آنى كه در اخبار من بلغ است، همان ثواب موعود را شارع مىدهد. بر كسى كه آن عمل را اتيان كرده است. عمل را چه جور اتيان مىكند؟ على القاعده است. اگر طريقش معتبر باشد به قصد وجوب يا استحباب، اگر معتبر نباشد به نحو رجاء و استحباب. كما اينكه در بعضى روايات است كه فعمله طلب لقول رسول الله (ص). يعنى رجاء. بدان جهت در اين روايات گفتيم تعبد فقط به يك نكته است و آن نكته اين است كه اگر در روايت وارد بشود كسى اين عمل را اتيان بكند اين مقدار ثواب مىدهند به او، هر قدمش يك سئيهاى محو مىشود يك درجهاى بر او نوشته مىشود، اگر اين خبر هم ضعيف بوده باشد و مطابق با واقع نبوده باشد خداوند متعال همين اجر را خواهد داد. اين به جهت اين است كه شارع اين را ترقيب كرده است به اين عبادات ولو به نحو الاحتياط. اين احتياط در دين است. زهد و تقوا در دين است، مراعات اين است كه شايد هم قول رسول الله بوده باشد طلب لقول رسول الله. مردم مشغول بشوند به امور اخرويهاشان بيشتر. اين روى حكمى است كه شارع اين وعده را داده است به اخبار من بلغ. روى اين حسابى كه ما عرض كرديم نمىشود گفت كه اين روايات جبران ضعف مىشود. چرا؟ چونكه آنها كه عمل كردهاند مستندشان معلوم است. جلّشان اگر كلشان نبوده باشد، جلّشان، مستدشان معلوم است به آن مستند عمل پيش ما تمام نيست. بدان جهت اين استحباب تقديم خودش تمام نيست پيش ما.
بدان جهت ما كه متلزم هستيم غسل مستحب مجزى است از وضو كما سيعطى و كسى كه غسل مستحبى را اتيان كرد ليلة القدر غسل كرد نماز مغرب و عشا را نمىخواهد وضو بگيرد با همان غسل بخواند ولو قبل از غسل هم محدث به حدث اصغر بود با همان غسل صلاة مغرب و عشا را بخواند. كل غسل يجزى عن الوضو كه خواهيم گفت. غسلى كه مشروعيت و استحبابش ثابت است. بدان جهت كسى با غسل جمعهاى كه روز پنج شنبه كرده است، بخواهد صلاة ظهر و عصر بخواند نمىشود بايد وضو بگيرد. چونكه استحباب تقديم ثابت نشده است. به خلاف اينكه روز جمعه يا روز شنبه كه قضائش را اتيان كرده است بخواهد نماز بخواند وضو نمىخواهد، همان غسلش كافى است. روى اين اساس اصل الحكم پيش ما محل خدشه است. استحبابش ثابت نيست بعد اين روايت، روايت موضوع اين نكته باقى ماند كه موضوع فقد الماء است يا خوف. به نظر قاصر ما اگر اين روايات تمام بود فقيه بايد ملتزم بود كه موضوع خوف است، احتمال الخوف است. نه به جهت آنى كه در كتاب فقه رضوى وارد شده است كه ان كنت مسافرا و خفت اعواض الماء يوم الجمعه. غسل جمعه را روز پنج شنبه اتيان بكن كه در كتاب فقه رضوى خوف اخذ شده است. نه به جهت او تا كسى بگويد كه فقه رضوى اصل روايت بودنش ثابت نيست. كما ذكرنا. فضلا از اين كه به او استشهاد بشود. ما مىگوييم كه نه موضوع خوف است. چرا؟ اين چرا را از اين روايت ثانيه درمىآوريم. كنّا بالباديه و نحن نريد بغداد ما اراده داشتيم كه به بغداد برويم فقال لنا يوم الخميس اغتسلا اليوم. امروز غسل بكنيد لغد يوم الجمعه. چرا؟ تعليل است فان الماء غدا قليل. آب در فردا آنجا كم است. خوب آب كم اين مناسبت دارد كمى آب با احتمال عدم تمكن. ممكن است آب كم باشد ولكن ما اب پيدا كرديم. اينجور مىگويند. فلان جا، فلان شهر نان بربرى كم است، ولكن ما پيدا كرديم. آن كسى كه نان بربرى را خوشش دارد مىگويد كم است در فلان شهر ولكن ما پيدا كرديم. اين فان الماء لسان روايت را درست متوجه بشويد. فان الماء بها قليل. آب قليل است يعنى ممكن است پيدا نكنيم. روى اين اساس
است كه ما گفتهايم موضوع جواز التقديم فوت عدم التمكن است. احتمال عدم التمكن است. و منافات ندارد كه امام صادق عليه السلام در روايت اول خبر داده است كه آب نيست، امام عليه السلام، مثلا امام موسى ابن جعفر سلام الله عليه بيان فرموده است كه احتمال آب نبود. چونكه آب هم نباشد بايد تقديم كرد. احتمال است بر اينكه آب پيدا نشود، فان الماء بها غدا قليل، اين تعليل كه قوت ظهور دارد، موضوع در ما نحن فيه خوف فوت الغسل است كه غسل فوت بشود و آب پيدا نشود. اين همان خاف اعواض الماء مىشود كه مشهور در عبارتشان موضوع حكم قرار دادهاند. و منها صاحب العروه او مىشود.
پس بدان جهت موضوع خوف است ولكن در ما نحن فيه اصل تقديم ثابت نيست. اين نكته را هم اينجا تمام كنم، در اين دو تا روايت موضوع مسافر است كه در هر دو روايت انكم لتعتون غدا منزله. در روايت ثانى كنا بالباديه و نحن نريد بغداد. موضوع مسافر است. بدان جهت در كتاب فقه رضوى هم اصل اين است كه اذا كنت مسافر و خفت اعواض الماء. اما بعضىها اينجور مناقشه كردهاند گفتهاند كسى كه نه مسافر نيست، او بترسد از اعواض ماء فردا لولهها را قطع مىكنند، چونكه فلان جا مىگويند لولهها خراب شده است، اين موضوع حكم نيست. چونكه حاضر است. اين درباره مسافر است اين يك جهت. جهت ديگر هم كه اعواض الماء موضوع حكم است. اما عدم تمكن من ساير الجهات كه فردا مىبرند عمليه جراحى كنند، ديگر نمىتواند غسل كند، الان امروز غسل مىكند. اين را نمىگيرد اين روايات. عرض مىكنم بر اينكه در مسئله سادسه خواهد گفت كه آن هم ملحق بر اين است. چونكه متفاها عرفى اين است، چونكه عدم تمكن از غسل جمعه غالبا در سفر مىشود و غالبا هم عدم تمكن از ناحيه فقد الماء مىشود. كلام اين است كه شارع مىخواهد غسل جمعه فوت نشود. فرد بر او جعل كند. دعواى اينكه سفر مدخليتى ندارد و اعواض الماء مدخليت ندارد، موضوع عدم التمكن است اين بعيد نيست و الله سبحانه هو العالم.
|