جلسه 1068

* متن
*

بسم الله الرحمن الرحيم.
موضوع درس: خارج فقه بحث طهارت.
شماره نوار:1068
نام استاد: آيت الله تبريزى.
تاريخ:1374
توسط دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم واحد صوت.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
(نوار از نيمه شروع مى‏شود).
و غسل المولود واجب. غسل مولود واجب است. اين جهتش را ذكر كرديم. اين غسل مولود غسل يوم المولود نيست. غسل المولود است. و اصل عدم التقدير است. مولود، بچه‏اى كه زاييده مى‏شود مستحب است او را غسل بدهند. غسل المولود او است. بعضى‏ها مناقشه كرده‏اند، ظاهر را قبول دارند كه مال يوم المولود النبى نيست اين موثقه، ولكن مناقشه كرده‏اند كه اين غسل المولود است كه مستحب است بچه‏اى كه به دنيا مى‏آيد او را بشويند. اين غسل نيست. اين هم اشتباه است. اين غسل، غسل همان مشروع است. عنوانش غسل مشروع است. در اين موثقه امام عليه السلام در مقام بيان آن غسلهايى است كه در شريعت مشروع است به نحو وجوب يا به نحو استحباب. اما غسل از خبث، غسل را اين روايت ربطى ندارد. محمد ابن الحسن باسناده عن الحسين ابن سعيد عن عثمان ابن عيسى عن سماعه قال سألت ابا عبد الله عليه السلام، عن غسل الجمعه فقال واجب فى السفر و الحضر الاّ انّه رخص اللنساء فى السفر و قلّت الماء و قال غسل الجنابت واجب و غسل الحائض اذا طهرة واجب غسل الاستحاضه واجب و غسل النفساء واجب و غسل المولو واجب و غسل الميت واجب و غسل من مسّ الميت واجب، اين اغسال را ذكر مى‏كند. اين اغسال را ذكر كردن بر اينكه غسل خبثى است و شستن است، بچه را مى‏شويند. اين معنا نيست، خود مولود را غسل دادن مستحب است. عنوانش غسل مولود است. خداوند متعال كه بر آن شخص نعمتى داده است، فرزندى داده است، ذكرا او عنثى اين مستحب شده است بر اينكه آن مولود را غسل بدهد به غسل مولود. چه جورى كه اذان گفتن مستحب است اقامه گفتن بر گوش و راست و چپش مستحب است، اين هم همين جور است غسل دادن مستحب است. اين يك كلام.
كلام ديگرى از صاحب الوسايل قدس الله سره است. صاحب وسايل در اغسال مصنونه قرار داده است. باب استحباب غسل المولود كه قبول كرده است كه مولود را غسل دادن مستحب است. دليلش چيست؟ آن روايت را قرار نداده است، موثقه سماعه را. بلكه در ما نحن فيه روايت ديگرى ذكر كرده است آن روايت ديگر اين است در باب بيست و هفت از ابواب اغسال مصنونه. باب استحباب غسل المولود، محمد ابن على ابن الحسين كه صدوق است، فى العلل عن ابيه عن سعد ابن عبد الله عن عيسى ابن محمد ابن عبيد عن القاسم ابن يحيى عن جده، عن حسن ابن راشد عن ابى بصير. اين قاسم ابن يحيى جدش حسن ابن راشد اينها توثيقى ندارند. عن ابى بصير، عن ابى عبد الله عن آبائه عن على عليه السلام. اغسلوا صبيانكم من القمر فان الشيطان يشمّ من القمر فيفصح الصبى فى رقاده. اين تعجب از مقام صاحب وسايل است با اين خبرويتش، با اين اقوايتش اين روايت را اينجا ذكر كرده است. اين ربطى به باب غسل مولود ندارد. اين روايت اين است كه اين بچه‏ها كه غذا مى‏خورند اگر قضا چرب بوده باشد گوشت چربى بخورند كه دستهايش چربى مى‏شود، دهانش هم، اطراف صورتش چربى مى‏شود اين را مى‏فرمايد اغسلوا صبيانكم من القمر. صبيانتان را از اين... غذا بشوييد. نگذاريد همين جور بوده باشد. فان الشيطان يشمّ القمر. آن را شيطان بود مى‏كند. يا همين جور است به اين عناوين ذكر شده است. اينجور چيزها در لسان ائمه.. اين باعثش مى‏شود بچه وقتى‏
كه مى‏خوابد در خواب وحشت كند. بعد اين ربطى به صبيان ولو فرض كنيد سه سال، چهار سال، پنج سال داشته باشد كه خودش نمى‏تواند بشويد، شما بشوييد. اغسلوا صبيانكم، اين ربطى به غسل مولود ندارد. صبيان است اينجا موضوع حكم.
شاهد بر اين كه خوب اين شستن، شستن از نثومت غذا است. لحم است، وقتى كه گوشت مى‏خورد مى‏بينيد همه صورتش چرب شده است، دستهايش همه‏اش چرب شده است. آن وقت اين مشروع شده است. اين اختصاص به صبى ندارد. صبى را مستحب است شستن، كبير مستحب است خودش بشويد. بدان جهت در ذيل حديث دارد استحباب مبنى بر همان تسامح در ادله سنن است. در ما نحن فيه در ذيل دارد كه و يتعضى به الكاتبات. به اين قمرى كه در، با اين قمر كاتبان متعصى مى‏شود. يعنى بالغ هم باشد بايد بشويد اين را. اين ربط به او است و مربوط به مسئله... صاحب مقامش كم نمى‏شود. بدان جهت در ما نحن فيه خود اين معنا به عنوان نظافت كه عنوان نظافت مستحب است به عنوان نظافت فرقى ما بين كبير و صغير ندارد. اين غسل مستحب است عنوان نظافت اگر بوده باشد به عنوان استحباب كه غرضش اين بوده باشد آن احتياج به اين هم ندارد. اين يك جهت بود كه غفلت شده بود بيان كنيم. بعد صاحب العروه قدس الله نفسه الشريف در مقام شروع مى‏كند به بيان قسم ثانى از اغسال مصنونه كه آن قسم ثانى اغسال مكانيه مى‏گويند آنها را. ايشان مى‏فرمايد در دخول به چند مكانى كه هست، غسل كردن مستحب است. يكى داخل شدن است. خدا قسمت كند وقتيكه به مكه مى‏رويد از ميقات احرام مى‏بنديد داخل شديد و قتى كه به حرم كه قبل از دخول به مكه است، حرم مكه مى‏گويند. قبل از دخول به حرم در ادن الحل انسان غسل بكند كه به حرم كه داخل مى‏شود به حرم داخل شدنش با غسل باشد. بعد ايشان مى‏فرمايد در دخول در مكه هم همين جور است. آن وقتى كه ادنا الحل را وارد حرم شد، حرم را گذشت مى‏آيد وارد مى‏شود به خود مكه، بيوتات مكه‏اى كه هست كه ملاك بيوتاتش است، آنجا هم لدخول مكه غسل بكند. بعد ايشان مى‏فرمايد و كذا دخول به كعبه و دخول به مسجد الحرام غسل مستحب است. انسان وقتى كه به مكه وارد شد، با غسل هم وارد شد، بعد كه اگر آن غسل منتقض بوده باشد، وقتى كه وارد مى‏شود به خود مسجد غسل بكند. بعضا هم ممكن است كسى داخل خود كعبه بشود. اگر راهى پيدا كند. درش را بعضا اتفاقا باز مى‏كردند. دخول خود بيت الحرام آن هم غسل براى مستحب است. لدخول حرم المكه و خود مكه و خود مسجد الحرام مى‏فرمايد غسل بر اينها مستحب است. بعد به اينها اضافه مى‏كند دخول لحرم المدينه، قبل از اينكه انسان به شهر مدينه داخل بشود، به مدينة الرسول (ص) در حرم مدينه به حرم كه داخل مى‏شود، غسل مستحب است. و هكذا خوب خودش در حرم بوده است، حرم هم يا قبلا داخل شده است. به خود مدينه كه داخل مى‏شود، غسل مستحب است. داخل كه مى‏شود به مسجد النبى (ص) غسل مستحب است.
يك وقت شخصى مثل زماننا هذا غسل كرد داخل حرم شد، ماشين است ديگر آمد به مكه و مكه هم رسيد فرض كنيد، آمد به مسجد الحرام طوافش را اتيان بكند. اين يك غسل كافى است. چونكه باب تداخل الاغسال را گفتيم لدخول الحرم و لدخول المسجد و هكذا براى طواف هم غسل مستحب است. از اغسال فعليه است. يك غسل كافى است. مجزى است. انما الكلام كه اينها غسل مى‏خواهد در صورتى كه غسل قبلى منتقض شده باشد. على ما سيعطى كه اغسال مكانيه منتقض مى‏شوند. حتى بواسطه حدث اصغر. كلام اين است كه اگر حرم داخل شد، آن غسل منتقض شد به دخول مكه مستحب است غسل كردن. آن غسل دخول مكه منتقض شد به حدث اصغر لدخول مسجد الحرام غسل مستحب است. اگر به بعد از داخل شدن به مسجد الحرام هم آن غسلش منتقض شد بيت هم باز بود، مى‏خواست به بيت داخل بشود، غسل مستحب است. اگر فرض كنيد كسى كه داخل حرم مى‏شود، داخل مكه قصد ندارد. غسل لدخول الحرم مستحب است، ولو كسى داخل مكه نشود آن شخص. غسل لدخول المكه مستحب است، ولو شخصى به مسجد الحرام نمى‏خواهد داخل بشود. دخول به مسجد الحرام خودش مستحب است ولو نمى‏خواهد طواف كند يا داخل كعبه بشود. در ما نحن فيه خود اين عنوان لدخول الحرم و المكة و المسجد الحرام. در مسجد الحرام با كسى قرار گذاشتند كه صبح آنجا ملاقات كنيم، صبح مى‏رود فقط قصدش اين است فقط با آن شخص ملاقات كند، معامله‏اى دارد انجام بدهد يا يك مطلب ديگرى دارد. غسل مستحب است لدخول. ولو نمازى هم نمى‏خواند. كلام اين است كه اينها موجبات غسل مستحبى هستند. غسل مستحبى در اين موارد چه جور جنابت موجب است، غسل جنابت را، اين دخول در اين امكنه هم موجب مى‏شوند استحباب اين غسل را. كلام در اين است، وقتى كه اينجور شد، خوب اين دليل مى‏خواهد بگوييم كه غسل بر اينها مستحب است. يك قسمتش را قسمت عمده را دليل معتبر و روايات صحيحه داريم كه غسل براى اينها مستحب است.
يكى از آن روايات صحيحه، صحيحه معاوية ابن عمار است. در باب اول از ابواب غسل مصنونه آنجا دارد بر اينكه محمد ابن يعقوب عن محمد ابن اسماعيل عن فضل ابن شازان عن صفوان ابن يحيى، عن ابن ابى عمير عن معاوية ابن عمار، عن ابى عبد الله عليه السلام، قال سمعته يقول الغسل، غسلهاى مشروع را مى‏شمارد، الغسل من الجناب و يوم الجمعه و حين تدخل الكعبه آن وقتى كه به كعبه داخل مى‏شويد. دخول كعبه خودش موجب استحباب غسل است. و حين تدخل المكه و المدينه. آن وقتى كه مى‏خواهى به مكه و مدينه داخل بشويد غسل مستحب است. در آن موثقه سماعه هم دارد و غسل دخول البيت واجب و غسل دخول الحرم يستحب ان لا تدخله الاّ بغسل حرم. اين حرم قدر متيقنش حرم مكه است. ولكن اطلاق دارد، حرم مدينه را هم مى‏گيرد. احتياجى به اين اطلاق نداريم. كسى بگويد كه اين حرم منصرف است به حرم مكه. چونكه در آن صحيحه محمد ابن مسلم كه صدوق عليه الرحمه نقل كرده است در كتاب خصالش، عن ابى جعفر عليه السلام كه روايت پنجمى است، در آن روايت دارد كه و اذا دخلت الحرمين. وقتى كه به حرم مكه و به حرم مدينه داخل شدى غسل مستحب است. بدان جهت دخول بيت بود، مكه بود، حرمين بود، اينها ثابت شده‏اند. ماند مال دخول به مسجد الحرام و دخول به مسجد النبى كه كسى كه دخول مى‏كند براى طواف آن غسل مستحب است لطواف. آنى كه مثلا داخل مى‏شود به مسجد النبى لزيارة النبى، على ما سيعطى اگر تمام بشود مستحب است. كلام اين است كه نمى‏خواهد زيارت نبى كند. نمى‏خواهد كعبه را هم زيارت كند. نمى‏خواهد طواف بكند، فقط مى‏خواهد به مسجد داخل بشود كه با آن كس كار دارد. با او حرف بزند.
كلام اين است كه دخول لمسجد الحرام و لمسجد النبى (ص) فى نفسه موجب غسل است، كلام در اين است. بعضى‏ها مناقشه كرده‏اند كه نه، اين دليل ندارد. رجاعا عيبى ندارد، كلام در استحباب است كه مغنى از وضو بوده باشد. كلام در اين استحباب است. ولكن به نظر قاصر و فاطر ما اين روايتى كه روايت محمد ابن مسلم، روايت دوازدهمى است در باب اول، اين اشكالى ندارد استدلال به اين. روايت دوازدهمى محمد ابن الحسن شيخ است فى اسناده و عنه، يعنى حسين ابن سعيد. عن القاسم ابن عروه، عن عبد الحميد. عبد الحميد طائى است رضوان الله عليه عن محمد ابن مسلم، عن ابى جعفر عليه السلام. قال الغسل من الجناب و غسل الجمعه و العيد و يوم عرفه و ثلاث ليالى من شهر رمضان و حين تدخل الحرم و اذا ارة دخول بيت الحرام و اذا ارة دخول مسجد الرسول (ص). عرض مى‏كنم بر اينكه در ما نحن فيه مناقشه شده است كه اين قاسم ابن عروه توثيق ندارد. ولكن اين قاسم ابن عروه على مسلكنا روايتش معتبر است. چونكه اين از معاريفى است كه تقريبا رواياتش در خود كتب اربعه قريب به صد و پنجاه تا است. حول صد و پنجاه تا، بيشتر يا مختصر است. اين از معاريف است. اشخاص متعدده اجلا مثل حسين ابن سعيد، احمد ابن محمد ابن ابى عبد الله البرقى و غير ذال از اين نقل حديث كرده‏اند. اين هم از مثل عبد الحميد طائى و اجلا روايت كرده است و قدحى هم درباره او نرسيده است. حتى اينكه بعضى‏ها گفته‏اند اين وزير ابى منصور بوده است، اين معنا ثابت نيست، بلكه صحيح نيست و علاوه بر اين وزير شدن اشكالى ندارد. امثالش بود ديگر، امثالش على ابن مهزيار و اينها بودند. آنها با جلالتش منافاتى ندارد. مجرد اين در آن زمان چونكه ائمه عليهم السلام فرموده بود كفارة اعمال السطان قضاء حوائج الاخوان داخل مى‏شدند براى اينكه شيعه امورشان را حل بكند. آن عيبى ندارد. بدان جهت اين روايت من حيث السند اشكالى ندارد.
بدان جهت در مسجد النبى وقتى كه فرض بفرماييد ذكر كرد مسجد النبى ذكر كرد به طريق اولى مسجد الحرام هم مى‏شود. چونكه مسجد النبى ديگر نمى‏تواند بالاتر بشود از مسجد الحرام من حيث الاحكام. چونكه تصويه دارند اينها در احكام. نمى‏تواند جنب حائض در آنها مرور بكند حتى. همان احكامى كه سابقا گفتيم در جنب حائض و نفسا. و ثانيا اين كه اول فرمود و اذا ارة دخول بيت الحرام و اذا ارة دخول مسجد الرسول، آن اولى ائم است. كسى فرض كنيد بر مكه الان هم مى‏گويم انشاء الله مشرف بشويد ببينيد همين جور است كه مى‏گويند يا نه؟ كسى مى‏رود به طرف، در كوچه مكه راه مى‏رود. رفيقش مى‏رسد. كجا مى‏روى فلانى؟ مى‏روم به بيت. بيت كه درش بسته است، نمى‏گذارند. مراد مسجد الحرام است. مراد خود اين بيت را دخول به بيت در موارد اراده مسجد اطلاق مى‏كنند. يعنى در آن موارد هم اطلاق مى‏كنند. بدان جهت امام عليه السلام چونكه در آن مسجد النبى (ص) دخول فقط در مسجد است مى‏گويد اذا ارة الدخول فى مسجد النبى (ص). بدان جهت در ما نحن فيه خود اين روايت نمى‏خواهيم بگوييم مسجد الحرام به طريق اولى است تا كسى مناقشه بكند اين اولويت‏هاى شما را ما نمى‏فهميم. خود اين معنا كه بعد فرمود اذا ارة البيت دخول البيت، اين شامل دخول مسجد هم مى‏شود. حيث اينكه در آنجاهايى كه، روى اين اساس حتى ربما در شهرها هم مى‏گويند. مثلا فرض كنيد بر اينكه، فرض كنيد در نجف است. از نجف بيرون شده است، كجات مى‏خواهى بروى؟ مى‏ورم در مسجد كوفه. او مسجد كوفه داخل نمى‏شود، مرادش خود كوفه است. ولكن اين اطلاق را مى‏كند. اگر دومى گفتيم تسامح هست حمل نمى‏شود كلام بر او، ولكن آن اولى متعارف است و بدان جهت به نظر قاصر و فاطر ما اين اشكالى ندارد كه بر آن دخول در مسجد النبى و مسجد الحرام غسل به آنها مستحب است.
كسى داخل شد به مسجد النبى يا مسجد الحرام، داخل مكه شد ولكن غسل نكرده بود. گفت الان كه من غسل نكرده‏ام بگذار بعد از دخول در مكه غسل كنم. صاحب العروه فتوا مى‏دهد مى‏گويد كه لا يقعد كه غسل مستحب باشد. آن غسل دخول در مكه، دخول در مدينه، دخول در حرم يا دخول در مسجد اينها اگر قبلا غسل نكرده است، قبل الدخول كه حين الغسل طهرى داخل بشود بعد از دخول غسل بكند. ايشان مى‏فرمايد لا يقعد. اين لا يقعد، كانّ نظر مبارك ايشان اين است كه غرض شارع اين است كه شخص در اين امكنه على طهر غسلى بوده باشد. متطهر بشود به غسل. عند آن الدخول كه نكرد بقائش كه على غسل است باشد. عبارتش هم با اين وجهى كه عرض كردم با اين وجه مى‏سازد. چونكه ايشان قدس الله نفسه الشريف مى‏فرمايد بر اينكه و وقتها قبل الدخول عند ارادة الدخول است و لا يقعد استحباب اين اغسال بعد الدخول للكونه فيها. به بودن در اين مساجد غسل مستحب بوده باشد در اين امكنه. اذا لم يغتسل قبله، يا قبلا غسل نكرده باشد. بدان جهت يا غسل كرده باشد منتقض باشد. چونكه خواهيم گفت كه اگر غسل بكند منتقض به حدث اكبر بشود آن غسل حساب نمى‏شود. ولكن اين را مى‏شود گفت بر اينكه نه، آنى كه ثابت است از مشروعيت غسل فقط غسل حين الدخول است. اما حين الدخول اگر غسل نداشت، بعد خواست غسل بكند اين مستحب را اتيان كرده است اين دليل ندارد. رجاعا عيبى ندارد. چرا دليل ندارد؟ علاوه بر اينكه ظاهر روايات حين الدخول بود، اذا دخلت، اذا قمت من الصلاة يعنى وقتى كه مى‏خواهد شروع بكنيد صلاة را. اينجا هم دخلت يعنى اراده دخول بكنيد. علاوه بر اينها كه اين روايات منصرف به دخول است كه حين تدخل در بعضى روايات بود، دلالت مى‏كند بر اين معنا رواياتى كه يكى از آنها را ذكر كردم. چونكه اين روايات را فى ما بعد بحث خواهيم كرد.
يكى از اين رواياتى كه هست در جلد نهم وسايل باب شش از مقدمات طواف باب ششم از مقدمات طواف است. روايت اولى است، محمد ابن يعقوب در همان باب ششم روايت اولى است. صحيحه عبد الرحمان ابن حجاج. محمد ابن يعقوب عن ابى على الاشعرى كه احمد ابن ادريس است. عن محمد ابن عبد الجبار الاشعرى. اشعرى القمى رضوان الله عليه. عن صفوان ابن يحيى عن عبد الرحمان ابن حجاج. عبد الرحمان ابن حجاج از اصحاب امام موسى ابن جعفر سلام الله عليه و امام صادق است. قال سألت ابا ابراهيم عليه السلام، عن الرجل يغتسل لدخول المكه. مردى غسل مى‏كند براى دخول به مكه. ثم ينام فيتوض‏ء قبل عن يدخل. بعد خوابش مى‏گيرد، قبل از اينكه به مكه داخل بشود. بعد بلند مى‏شود وضو مى‏گيرد. خواب وضو مى‏آورد ديگر. ايجزيه ذالك او يعيد. اين غسلش مجزى است يا اعاده بكند؟ قال لا يجزيه لانه انما دخل بوضو. اين مجزى نيست. دخل بوضوء است. والاّ امام عليه السلام مى‏فرمايد بعد از دخول مكه غسل كنيد. نفرموده است اين را. گفت اين مجزى نيست، گفت اين چونكه وضو شد الى غسل استحباب را عمل نكرده است. اين روايت كالصريح است، آنى كه مستحب است دخول مع الغسل است. با غسل داخل اين امكنه بشود. مى‏دانيد كه شبهه اينكه اين روايت در نوم است، مثل بول و اينها را نمى‏گيرد، اين شبهه را ديگر نمى‏شود. خصوصا در صورتى كه سائل سؤال كرد ايجزيه ذالك؟ فيتوض وضو مى‏گيرد. چونكه ناقض وضو آمده است وضو مى‏گيرد. امام مى‏فرمايد كه دخل بالوضو مى‏شود به غسل نمى‏شود. هم استفاده مى‏شود كه غسل منتقض مى‏شود. اين اغسال به حدث اصغر منتقض مى‏شود هم اين معنا از اين صحيحه مباركه و هكذا روايات ديگرى كه مى‏آيد مسئه‏اش استفاده شده است هم انتقاض معلوم مى‏شود هم اين روايت، ظاهر واضحى دارد. خدشه در او نمى‏شود كه استحباب حين الدخول است كه قبل از اينكه دخول بشود بايد اين حكم را عملى بكند. ثم اين را مى‏دانيد يك حرم مدينه شد، يك حرم مكه شد. مى‏دانيد كه چيزى كه هست، حرم آخر حرم اول مكه، بعد حرمش بعد به حل مى‏رسد. همان كه رواياتى دارد، كسى در حل صيد كرده است. صيد، صيد حل است. آورده است در حرم مى‏خورد كه اگر محرم بوده باشد نمى‏تواند بخورد، چونكه محرم براى او صيد خوردن حرام است. و اما كسى كه در حل صيد كرده است در حرم آورده است بخوردن خودش محرم نيست، عيبى ندارد. اين حرم وقتى كه تمام شد از طرف مكه كه خارج مى‏شوى حرم است، وقتى كه حرم تمام شد او را مى‏گويند حل. حل مى‏گويند. آن وقتى كه از حل قدم برمى‏دارد و ميگذارد به حرم كه داخل حرم مى‏شود اين دخول در حرم است. بدان جهت در روايات هم هيت كه شجرى هست، ريشه‏اش در حل است ولكن شاخه‏هايش افتاده است به حرم. حكم او چيست؟ اين ولكن اين ادنا الحل و ادنا الحرم در خارج فعلا در زماننا هذا حدش كجاست اين را من دليلى پيدا نكردم به اين معنا، كه يك دليلى بوده باشد. فى الجمله معلوم است ولكن اين كه بالجمعه معين بوده باشد، اين خط فاصل ما بين الحل و الحرم است. قدم بردارى داخل حرم مى‏شودى، من اينها را درست، ولكن يك چيزهايى معلوم است. چونكه در احرام عمره مفرده كسى كه در مكه بوده باشد بخواهد عمره مفرده اتيان بكند از حرم بايد خارج بشود از ادنا الحل احرام ببندد براى عمره مفرده. بدان جهت در روايات هم هست كه آن... و هكذا نظاير اينها امر شده است كه عمره مفرده را وقتى كه مى‏خواهيد از خارج حرم ببنديد از اينها بنديد. از اين روايات معلوم مى‏شود كه اينها خارج الحرم هستند. از حرم خارج هستند. آن حرمى كه ائمه عليهم السلام در روايات فرموده است، اينها خارج مى‏شود. كما اينكه در روايات وارد شده است، از شرايط رمى الحجار اين است كه بايد حساب كه رمى مى‏شود به او جمار بايد از حرم التقاد شده باشد و در روايات وارد است كه مستحب است آن حجار را از مشعر اخذ كنيد معلوم مى‏شود مشعر داخل حرم است. در آن رواياتى كه ذكر شده است مشعر داخل حرم است و هكذا از جهت منا هم همين جور است. اينها داخل حرم هستند ولكن ديگر تهديدى بشود، كه ثابت بشود كه مثلا اينها هم حرم اينجور است، تا الى يومنا هذا موفق نشده‏ايم. بعد صاحب العروه قدس الله نفسه الشريف مطلب ديگرى را مى‏فرمايد آن مطلب ديگرى كه در عروه فرموده است آن مطلب ديگر مى‏فرمايد لدخول مدينه و لدخول مسجد النبى (ص) و كذا لدخول فى ساير المشاهد ائمة علهيم السلام. كسى اگر به حرم ساير ائمه عليهم السلام داخل مى‏شود عند الدخول غسل مستحب است. خوب آن وقت كلام واقع مى‏شود كه مثلا كسى كه داخل حرم رسول الله مى‏شود گفتيم غسل مستحب است. بدان جهت كسى داخل شد بلا غسل. ولكن در مسجد غسل مى‏كند كه زيارت بكند رسول الله (ص) را. اين لزياره خود بر زيارة النبى و به زيارت ائمه عليهم السلام غسل كردن مستحب بشود. دخول در مشاهد ساير ائمه موجب بشود استحباب الغسل را. اين را و هكذا غسل زيارت النبى موجب استحباب غسل بشود. بعضى‏ها ادعا كرده‏اند در اين روايات معتبره در بعضى‏ها كه وارد شده است الغسل لزياره غسل زياره مستحب است، اين غسل الزياره در روايات متعده وارد شده است. يكى هم از آنها روايت سماعه است كه خوانديم. همان روايت سومى بود در باب اول و غسل الزيارة واجب الاّ من علة. غسل زيارت واجب است. بعضى‏ها گفته‏اند كه چونكه اين روايات خاصه كه وارد شده است در زيارت بعضى ائمه عليهم السلام كه غسل در آنها مستحب است اين روايات من حيث السند مناقشه دارد.
بدان جهت گشته‏اند كه يك روايتى پيدا كنند كه آن روايت به قول صاحب حدائق بعضى‏ها منصوص است، آنها روايتش ضعيف است. ولكن كل الائمه روايتى داشته باشد بر زيارتشان غسل مستحب است، يا حتى زيارت رسول الله غير از اينكه دخول لمسجد النبى همان روايت است. غير از اين يك روايت معتبره‏اى باشد، محل مناقشه شده است بدان جهت بعضى‏ها گفته‏اند كه اين كه در روايات صحيحه وارد شده است الغسل لزياره در بعضى‏ها زيارت البيت است. زيارت البيت همان زيارت كعبه مى‏شود كه يا زيارتش به طور طواف يا مطلق الزياره. هر نحوش كه بخواهد استلام بكند، تقدير بكند، طواف نمى‏خواهد. اين لزياره عيبى ندارد. آنش اشكالى ندارد لزيارت البيت. در بعضى روايات مثل موثقه سماعه مطلق الزياره است. بدان جهت گفته‏اند كه غسل مطلق الزياره مستحب است. زيارة النبى بشود، زيارت البيت بشود، زيارت الائمه عليهم السلام بشود، ولكن اين خيلى مناقشه دارد. مناقشه‏اى كه تأمل قوى دارد. چونكه زيارت كما يظهر لم تطبع الاخبار منصرف به زيارت البيت است.
بدان جهت در افعال منا دارد كه افعال منا را كه پيدا كرد آن وقت برمى‏گردد به مدينه لزياره، يعنى زيارت البيت است، مراد هم طواف است. بدان جهت زيارت مثلا زيارت موسى ابن جعفر سلام الله عليه يا زيارت على ابن موسى كه روايت خاصى دارد ولكن اين سندش مناقشه دارد. به اينها يا زيارت مثلا امام هادى سلام الله عليه و غير ذالك. خصوصا ائمة البقيع. آنها روايتى هم ندارند. غسل بر اينها مستحب است، اين غسل به زيارت به اين معنا ثابت نشده است. استحباب به عنوان ولو در روايات وارد شده است در بعضى‏ها و از اين زيارتى كه در اين موثقه ذكر شده است استفاده نمى‏شود و الله سبحان هو العالم.