جلسه 1097

* متن
*

بسم الله الرحمن الرحيم.
موضوع درس: خارج فقه بحث طهارت.
شماره نوار: 1097 آ
نام استاد: آيت الله تبريزى.
تاريخ:1375
توسط دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم واحد صوت.
كلام در اين مسأله بود صاحب العروه فرمود اگر صلاتى وقتش مزيّق شده است و مكلف به جهت اين كه آن صلاة را در وقتش درك كند تيمم كرد بر آن صلاة. آب موجود بود. ولكن وضو گرفتن يا غسل كردن موجب مى‏شد كه وقت صلاة به فوت برود يا كلّش يا بعضش على ما تقدم. و روى اين حساب در ما نحن فيه تيمم كرد. با اين تيمم صلاة ديگرى را نمى‏تواند اتيان بكند. براى اين كه نسبت به صلاة ديگرى واجد الماء است. نسبت به اين صلاة زيق الوقت بود. بعد ايشان مى‏فرمايد حتّى اگر بعد از صلاة يا اثنا الصّلاة آبى را كه داشت آن آب مفقود بشود و معدوم بشود به حيثٌ كه اين صلاة را كه تمام كرد، نمى‏تواند ديگر به صلاة بعدى وضو بگيرد يا غسل كند. فرمود با اين تيمم نمى‏شود نماز بعدى را خواند. نسبت به نماز بعدى كه آب ريخته شد بايد تيمم ديگرى بكند و صلاة ديگر را بخواند. مثلاً شخصى صلاة ظهر و عصر را نخوانده بود. يك وقتى ملفت شد كه نخوانده است. جنب است. غسل بكند اين صلاة ظهر و العصر فوت مى‏شود. يا هر دو تا فوت مى‏شود. يا يكى فوت مى‏شود. يا بعضى ركعات از يكى فوت مى‏شود. فرقى نمى‏كند. يا اگر وضو بگيرد اين جور مى‏شود. بايد براى صلاة الظّهرين تيمم بكند لزيق الوقت. بعد وقتى كه ظهرين را تمام كرد شب شد، براى صلاة المغرب وضو مى‏گيرد. چون كه فاقد الماء نيست. يا غسل مى‏كند. اين بلااشكال است. ولكن مى‏فرمايد اگر در اثنا صلاة الظّهر و العصر كه بر آنها لزيق الوقت تيمم كرده بود، يك آبى داشت. آن هم مفقود شد. معدوم شد. به حيثٌ كه بعد از اين كه صلاة العصر را تمام كرد، آبى ندارد براى صلاة مغرب وضو بگيرد يا غسل كند. مى‏فرمايد بايد تيمم ديگر بكند. صلاة ظهر و عصر را كه خوانده با تيمم، با تيمم ديگر هم بايد صلاة مغرب و عشاء را بخواند. بعد در عروه احتمال داده است اگر در اثنا اين صلاتى كه وقتش زيق شده است، در آن اثنا آن صلاة آب مفقود بشود، محتمل است بگوييم كه اعاده تيمم لازم نيست. آن تيمم سابقى كافى است. ايشان اين جور مى‏فرمايند.
مى‏فرمايد بر اين كه التّيمم العجز الزّيق مسأله 30 است. مع وجدان الماء كه آب دارد ولكن زيق وقت است. لا يبيح الاّ الصّلاة الّتى زاق وقتها. مباح نمى‏كند. يعنى طهارت نمى‏شود. مگر به صلاة ظهر و عصرى كه وقتش زيق شده است. فلا ينفع اين تيمم لصلاة الاخرى غير تلك الصّلاة. ولو سار فاقد الماء حينها. ولو وقتى كه صلاة ظهر و عصر را تمام كرد، شب هم فاقد الماء شد. يعنى آبى كه داشت شب از بين رود عند الاذان. بعد مى‏فرمايد بر اين كه ولو كان فاقداً للماء حينها. بل، بل ترقّى است. لو فقد الماء اثنا الصّلاة الاولى آب را در اثنا صلاة اولى مفقود بشود، لا تكفى لصلاة الاخرى. براى صلاة ديگر كافى نيست براى صلاة مغرب. بل لابدّ من تجديد التّيمم لها و ان كان يحتمل الكفايه فى هذه الصّوره. ولو احتمال دارد كه در صورت ثانيه در اثنا صلاة اين آب را مفقود بشود، آب مفقود بشود اين كافى بشود. اين چرا اين احتمال دارد كه بعضى‏ها ملتزم شده‏اند؟ گفته‏اند اگر در اثنا صلاة آبى را كه داشت مفقود بشود، با آن تيممى كه لزيق الوقت كرده بود، صلاة بعدى را كه اول آب داشت نسبت به او كه صلاة مغرب است. آن صلاة مغربى كه نسبت به او آب داشت، بعد از اين كه فقدان الماء در اثنا صلاة اولى شد با همان تيمم صلاة مغرب را مى‏خواند. چرا؟ براى اين كه اينها اين جور فرموده‏اند. مى‏گويند اينها آن وقتى كه اين شخص داخل صلاة المزيّقة الوقتها شد، اتمام آن صلاة واجب بود. تيمم كرد به صلاة ظهر داخل شد، اتمام اين صلاة ظهر و پشت سرش اتيان به صلاة العصر واجب بود با همين‏
تيمم صلاة را بايد تمام بكند. وقتى كه واجب بود، و اين هم مشغول صلاة الظّهر بود يا مشغول صلاة العصر بود بالتّيمم، واجب بود كه اين صلاة را تمام بكند. اين ايجاد تكليف كه صلاة را تمام بكند، عجز از وضو لصلاة المغرب مى‏آورد. الان متمكن نيست با انتصال صلاة الظهر و العصر كه تكليف آنها را انتصال مى‏كند و انتصالش هم واجب است و قطعش حرام است، با اين انتصال او قدرتى ندارد وضو بگيرد براى صلاة مغرب. وقتى كه الان غير متمكن است نسبت در حال صلاة. در حال صلاة ظهر و عصر غير متمكن است كه انتصال مى‏كند تكليف را هى تكرار مى‏كنم. انتصال مى‏كند آن تكليف را در حال انتصال او نمى‏تواند شرعاً نمى‏تواند بر اين كه وضو بگيرد بر صلاة مغرب. چون كه بايد صلاة ظهر و عصر را تمام كند. پس فعلاً عاجز است. وقتى كه در اثنا مفقود شد، يا بعد از صلاة العصر مفقود شد، در يك زمانى مفقود شد كه نمى‏توانست وضو بگيرد و غسل كند. چون كه يك دقيقه گذشت. يا سى ثانيه گذشت، بعد از فراغ از صلاة العصر، آب مفقود شد. آب را كسى زد و ريخت به زمين. پايش خورد و ريخت به زمين. كه در آن سى ثانيه متمكن نبود كه وضو بگيرد. وقتى كه در اثنا صلاة هم ريخته شد، نمى‏تواند كه وضو بگيرد. چون كه آب مفقود شده است. هم در حال صلاة عاجز بود از ماء، هم بعد از صلاة...الصّلاة عاجز است. منتهى فرقش اين است كه آن وقتى كه تيمم مى‏كرد لصّلاة الاولى در آن وقت عجز از وضو بر آن صلاة لزيق الوقت بود. ولكن نسبت به صلاة مغرب كه وضو نمى‏گيرد چون كه آب ندارد. عجز منشأش دو تا است. عجز اولى منشأش زيق الوقت بود، ولكن عجز از وضو نسبت به صلاة المغرب از ناحيه فقد الماء است. و فرقى نمى‏كند موضوع مشروعيت تيمم و انتقال وظيفه به تيمم عجز از استعمال الماء است. اينها منشأها هستند كه گفتيم. منشأش تارطاً مرض است، تارطاً فقد الماء است. ثالثاً تزاحم است. رابعتاً بر اين كه زيق الوقت است و هكذا و هكذا، اينها منشأ موضوع هستند. موضوع بر جواز التّيمم و كون التيمم طهارتاً لصّلاة عدم التّمكن من الطّهارت المائيه است. پس اين جناب اين شخص متمكن نبود بر صلاة مغرب وضو بگيرد، خب تيمم گرفته است. از اول كه صلاة را اتيان مى‏كرد غير متمكن بود از وضو و بعد هم غير متمكن از وضو است و تيمم هم كرده است و به عبارت اخرى شما نگاه كنيد. آبى هست مباح. يك آب مباح است. آن آب مباح هم در ملك غير است. فرض كنيد آن جا همسايه ملك الغير است. آب، آب مباح است. ملك همسايه نيست. ولكن آن جا هست. من هم كه نماز نخوانده‏ام. آب ندارم. فقط آب، آب مباح است. به همسايه مى‏گويم كه اجازه بده بيايم وضو بگيرم. مى‏گويد نه، من اجازه ندارم از خانه‏ام وارد بشوى. وظيفه من چيست؟ وظيفه من تيمم است ديگر. تيمم مى‏كنم. نمازم را اتيان مى‏كنم. ولو وقت وسيع است. ولكن آب ديگر نيست. فقط آبى است كه در ملك غير است. آب مباح است. در ما نحن فيه وضو گرفتن من حرام نيست. بدان جهت اگر از ديوار بپرم فلان فلان شده نمى‏گذارى بيايم من مى‏آيم. بپرم وضو بگيرم، آب را اخذ كنم و بياورم وضو بگيرم، وضويم صحيح است. چون كه آب مباح است. ملك او نيست. ولكن اين موقوف است بر يك معصيت كردنى. معصيت بر اين است كه در ما نحن فيه از ديوار مردم بپرم كه اذن ندارم. چون كه وضو بگيرم فى نفسه مباح است، شارع مى‏تواند بگويد نپر. تيمم بكن. اگر پريدى و اين عصيان را كردى بايد وضو بگيرى. اين امر ترتّبى ممكن است. چه جور كه آن جاها امر ترتّبى ممكن است. چون كه خود وضو حرام نيست. گفته شده است كه در ما نحن فيه هم نظير او است. در ما نحن فيه چون كه شارع گفته است نماز ظهر و عصر را تمام بكن قطع نكن، من اگر بخواهم نماز ظهر و عصر را قطع نكنم و تمام بكنم بايد بر صلاة مغرب تيمم كنم. چرا؟
چون كه آب در اثنا مفقود شده است. بايد تيمم بكنم. پس در ما نحن فيه وظيفه من نسبت به صلاة مغرب هم تيمم بود. منتهى چون كه آب بود، خيال مى‏كردم بعد از صلاة وضو مى‏گيرم بر مغرب. وقتى كه در اثنا آب مفقود شد، كشف مى‏شود كه من از وقتى كه تيمم كردم وظيفه‏ام تيمم بود. هم نسبت به صلاة ظهرين و هم به صلاة المغرب. و آن تيمم را من كرده‏ام. بدان جهت مى‏توانم با اين تيمم صلاة مغرب را هم بخوانم. اين قول اين جماعت است كه محقق يزدى و فقيه عظيم الشّأن يزدى...را به صورت احتمال فرموده است و بعضى ديگر جزم كرده‏اند. گفته‏اند مطلب همين است. چون كه اين شخص فاقد الماء است، نسبت به صلاة مغرب هم وقتى كه آب ريخته شد نسبت به صلاة مغرب عجز از استعمال ماء دارد. نگوييد مى‏توانست آن جا مثل بعضى‏هايى كه فرموده‏اند مى‏توانست آن جا نماز را معصيت بكند ولو قطع بكند وضو بگيرد براى مغربش صحيح بشود. اين مثل اين است كه از ديوار بپرد خانه مردم آب بردارد و بيايد وضو بگيرد. وضويش صحيح مى‏شود. آن تمكن نمى‏شود. هر وقت تمكن از وضو موقوف بر ارتكاب محرّمى شد يا تمكن از وضو موقوف ملازم با معصيتى شد كه بايد آن صلاة را قطع كند، او تمكن حساب نمى‏شود. آن تمكن نداشت، الان هم وقتى كه آب مفقود شد، كشف مى‏شود كه به صلاة مغرب هم تمكّن نداشت وضو بگيرد.
سؤال؟ اينها را بعد از درس بفرماييد. من در خدمت شما حاضر هستم. چون كه خيلى متوجّه نشدم چه مى‏فرماييد.
عرض مى‏كنم بر اين كه در ما نحن فيه آنى كه شارع از ما خواسته است، آن صلاة مع التّيمم است يعنى از اين شخص خواسته است. هم نسبت به ظهرين و هم نسبت به مغرب. نسبت به ظهرين لزيق الوقت كه وقتى كه مشغول صلاة بود در اثنا آب رفت، عجز داشت از وضو گرفتن. مثل عجز داشتن آن كسى كه ديوار را بايد بپرد. اين جا هم بايد تكليف شارع را بپرد به زمين بگذارد كه اتمام صلاة و بعد از اين كه آب مفقود شد، معلوم مى‏شود كه نسبت به اين صلاتى كه عجز داشت زاق وقتها، نسبت به صلاة مغرب هم عجز داشت. چون كه آب مفقود مى‏شود. وقتى كه آب مفقود شد، صلاتى كه اتيان كرده است حكم به صحّت مى‏شود و صلاة بعدى هم با آن تيمم محكوم به صحّت است. چون كه فاقد الماء بود. اين كه بعضى‏ها فرموده‏اند اين شخص وضويش حرام نبود امر به شى‏ء نهى از ضدّ خاص نمى‏كند، امر به اين كه صلاة را تمام بكن، صلاة ظهر و عصر را تمام بكن نفى از وضو نيست وضو اگر مى‏گرفت صحيح بود. چون كه امر به شى‏ء نهى از ضدّ خاص نمى‏كند و عدم تمكن در صورتى است كه يا انسان وجداناً نتواند وضو بگيرد يا شارع وضو گرفتن را حرام بكند. و در ما نحن فيه چون كه امر به شى‏ء نهى از ضد نمى‏كند وجداناً كه در حال صلاة آب داشت. قبل از اين كه صلاة را شروع كند آب داشت. مى‏توانست صلاة ظهر نخواند، براى مغرب وضو بگيرد. وجداناً آب داشت. امر به اتمام صلاة هم كه نهى از وضو نيست. امر به شى‏ء نهى از ضدّ خاص نمى‏كند، پس اين در ما نحن فيه نسبت به صلاة مغرب واجد الماء بود. متمكن بود. اين را مى‏گوييم نه اين جور نيست. منحصر نيست عدم تمكن و عجز اين كه انسان آب نداشته باشد يا حرام بوده باشد وضو گرفتن. آن ديوار پريدن يادتان بوده باشد. آن جا وضو گرفتن حرامى نيست. آب مى‏آورد. ماء مباح است. وضو مى‏گيرد. موقوف است بر پريدن به ملك مردم به ارتكاب حرام. اين جا هم در ما نحن فيه وضو گرفتن ملازم با ترك حرام است. بايد صلاة ظهر و عصر را ول كند تا وضو بگيرد يا غسل كند. بدان جهت اين غير متمكن است، بدان جهت اين كافى است. اين غايت تقريبى است كه به اين احتمال صاحب العروه ذكر كرده‏اند. ولكن ديروز اشاره كردم اين تقريب درست نيست. عيب دارد. عيبش اين است كه گفتيم بله آن كسى كه عاجز است و متمكن از استعمال الماء نيست، اين وظيفه‏اش تيمم است.
بدان جهت اين شخص نسبت به صلاة مغرب هم وظيفه‏اش تيمم است. ولكن تيمم بعد از عجز عن استعمال الماء بايد واقع بشود. تيمم بعد از عجز از استعمال ماء واقع بشود كسى آب داشت. مى‏توانست وضو بگيرد. تيمم كرد تيمم را كه تمام كرد با لگد زد آب را ريخت به زمين. با آن تيمم كه نمى‏تواند نماز بخواند. چرا؟ چون كه اين تيممش قبل فقد الماء بود. چون كه قبل فقد الماء بود اين تيمم فايده ندارد. اين جا هم همين جور است. آن وقتى شخص غير متمكن مى‏شود به صلاة المغرب از وضو گرفتن را كه داخل صلاة ظهرين بشود. وقتى كه داخل صلاة ظهرين شد، امر دارد بر اين كه حرام است ابطال او. وقتى كه داخل به صلاة ظهرين شد، آب را هم ريختند او عدم تمكن از وضو به صلاة مغرب آن وقت پيدا مى‏شود. و الاّ قبل از اين كه نماز ظهر و عصر را بخواند وضو مى‏گرفت. وضويش صحيح بود. اشكالى ندارد. امر به شى‏ء نهى از ضدّ خاص نمى‏كند. پس اين آن وقت فاقد الماء مى‏شود بر اين كه به صلاة داخل بشود و به لگد بزند آب بريزد. آن وقت مى‏شود فاقد الماء. اين تيمم را كه گرفته است كى گرفته است؟ قبل گرفته است يا بعد گرفته است؟ بعد از اين فقد گرفته است يا قبل از اين فقد گرفته است؟ قبل از اين فقد گرفته است. آن تيمم محكوم به بطلان است. آنى كه ديروز گفتم با اين تيمم صلاة ديگر را نمى‏تواند اتيان بكند ولو در اثنا صلاة آب مفقود بشود يا بعد از صلاة در آن سى ثانيه آبش مفقود بشود، كما اين كه مرحوم حكيم قدس الله سرّه اسرار دارد از صاحب جواهر نقل مى‏كند كه اينها اصرار دارند كه با آن تيمم وقتى كه فاقد الماء شد مى‏تواند. دليلشان را هم عرض كردم، معلوم مى‏شود بر اين كه اين معنا درست نيست كما ذكرنا. بايد بعد فقد الماء تيمم واقع بشود. آن فقد المائى كه آن عجزى كه لزيق الوقت بود، تيمم لزيق الوقت در زيق الوقت موجود شده است. امّا تيمم لعجز عن صلاة مغرب آن تيمم قبل العجز موجود شده است. تيمم زيق الوقت قبل از او است. بدان جهت با آن تيمم نمى‏شود اين نماز را خواند.
سؤال؟ عرض كردم امر به شى‏ء نهى از ضد خاص نمى‏كند. عرض مى‏كنم بر اين كه متلازمين هستند. موقوف نيست. در بحث ضدّين گفتند احدهما مقدمه ديگرى نيست. آن از ديوار پريدن مقدمه است. عجز مى‏آورد. ولكن شيخنا الجليل كه تو بايد ملتفت بشوى اينها را. ما نحن فيه متلازمين است. ضدّين است. ترك احد الضدّين مقدمه ضد ديگر نيست، و فعل ضد هم مقدمه ترك ديگر نيست. اينها متلازمين هستند. بدان جهت در ما نحن فيه اين شخص اگر وضو مى‏گرفت، فعلش فعل مباح بود. ترك الصّلاة معصيت كرده است او ربطى به اين وضو ندارد. بدان جهت مى‏تواند ترك صلاة بكند و وضو هم نگيرد. در ما نحن فيه اين وضويش وضوش جايز بود. منتهى بعد از اين كه بر صلاة داخل شد و آب مفقود شد، نسبت به او عجز از صلاة مغرب از اين وضويى كه قبلاً مى‏توانست بگيرد عاجز شد و تيمم را قبل از اين عجز كرده است. آن تيمم يك كلمه سبيله است. حملش سبيل است. ولكن حمل بشود مطالب حل مى‏شود. اين وضو لصلاة المغرب قبل العجز واقع شده است اين تيمم قبلى. اين فايده ندارد. بايد بعد از ترّو العجز اين تيمم واقع بشود تا با او بتواند صلاة مغرب را اتيان بكند. اين هم اين. بعد ايشان قدس الله نفسه الشّريف در مقام مسأله بعدى را ذكر مى‏كند كه آن مسأله بعدى را هم ديروز اشاره كردم. شما اگر با تيمم زيق الوقت تيمم كرديد لزيق الوقت وقتى كه انسان نماز مى‏خواند، در دستش قرآن است. بخواهد مسح كند كتابت قرآن را. محدث نمى‏تواند مسح كند. گفتيم جايز نيست.
ببيند صاحب العروه را قدس الله سرّه فقاهتش را. در آن مسأله‏اى كه فقدان ماء در اثنا حاصل بشود گفت محتمل است صلاة مغرب خوانده بشود. ولكن در ما نحن فيه...مى‏گويد در اثنا صلاة نمى‏شود مسح كتابت قرآن كرد. اين مى‏گويد مسح كتابت قرآن را نمى‏شود كرد. چرا نمى‏شود كرد؟ چون كه مسح كتابت قرآن نه واجب است و نه مستحب. چيز مباح و چيز جايزى است. ولكن جوازش مشروط به طهارت است. لا يمسحها الاّ المطهّرون. آنهايى كه طهارت دارند مى‏توانند. امام (ع) تطبيق كرده است اين آيه را. ما اگر بوديم، مى‏گفتيم مطهّر آيه تطهر است. و مراد از مسح درك معانى است. الاّ انّه امام(ع) در موثّقه اين كبرى را به مسح خارجى هم تطبيق كرده است. بدان جهت فرموده است كه محدث نمى‏تواند مسح كند. روى اين حساب اين شخص مى‏توانست بر اين كه صلاتش را تمام كند، وضو بگيرد و مسح كتابت قرآن بكند. مسح كتابت قرآن كه واجب فورى نيست. كه من بگويم اين واجب فورى را با وضو نمى‏توانند اتيان بكنند. مسح كتابت القرآن نه واجب است، نه مستحب. الاّ فى بعض الموارد رجحان پيدا مى‏كند. در بعضى موارد وجوب پيدا مى‏كند نعوذ بالله مسح كتاب افتاده باشد در يك جايى كه هتك است ماندن كتاب مجيد آن جا. آن جا مسح بايد بكند كه خارج بكند از آن جا. مسح فى نفسه نه واجب است و نه مستحب. فقط جايز است. خب اين جايز را اگر دلت مى‏خواهد مسح كتابت قرآن بكنى، خب نمازت را تمام بكن. وضو بگير و مسح بكن. آب كه دارى. واجب فورى كه نيست. اگر واجب فورى هم بود، پس مكلّف نسبت به مسح كتابت قرآن فاقد الماء نيست. اگر مسح كتابت قرآن واجب بود، واجب فورى بود مى‏گفتيم نسبت به او هم فاقد الماء است. تيمم كه كرده است نسبت به او هم مبيح مى‏شود. چون كه نسبت مسح واجب فورى نيست بلكه واجب نيست بلكه مستحب نيست چون كه اين جور است فقط جوازش مشروط است به طهارت، خب مضطر نيستى، عاجز نيستى.
بدان جهت در ما نحن فيه نمى‏تواند مسح بكند. نسبت به مسح كتابت القرآن محدث است. حدث نسبت به آن صلاتى كه زاق وقتها مرتفع است. بدان جهت در ما نحن فيه كه هست اگر فرض كنيم كه آب دارد. بعد از نماز مى‏تواند آب پيدا كند. اگر فرض كرديم كه آبش ريخته شد. در اثناى صلاة يا بعد از صلاة. نمى‏تواند تيمم بكند. چرا؟ تيمم لمسح كتابت القرآن مشروعيّتى ندارد. چون كه مسح كتابت قرآن نه واجب است و نه مستحب. كسى كه تيمم مشروع بكند مى‏تواند مسح كتابت قرآن بكند. آن وقتى كه بدنش زخم است. نمى‏تواند وضو بگيرد. در صلواتش بايد تيمم بكند. تيمم كرد متطهر مى‏شود و مسح كتابت قرآن مى‏كند. و امّا شخصى كه در همه چيز واجد الماء است الاّ مسح كتابت قرآن. مسح كتابت قرآن نكند. تيمم دليل ندارد. اين كه در بعضى كلمات مى‏گويند فرق است ما بين مسح كتابت و ساير اعمال عباده كه مشروع به طهارت هستند، سرّش اين است كه ساير اعمال امر دارند يا وجودى يا استحبابى. و شرطشان طهارت است. مسح كتابت القرآن نه امر دارد در بعضى موارد امر پيدا مى‏كند. خودش فى نفسه امر ندارد. ولو استحباباً بدان جهت امر ندارد كه شارع بگوييم شارع گفته است التّيمم احد الطّهورين اين مطلوب مرا كه نمى‏توانى با آب بياورى، با تيمم بياور. شارع امر ندارد. از اين جا اين مسأله ديگر حل مى‏شود. مسأله ديگر عبارت از اين است كه زيق در وقت در مستحبات موقته بشود. مثل صلاة الّيل كه وقت دارد. انسان ببيند اگر برود غسل بكند جنب است، بيايد صلاة ليلش را اتيان بكند، صلاة الّيل وقتش فوت مى‏شود. يا وضو بگيرد. آب دور است. وضو بگيرد بيايد صلاة الّيل فوت مى‏شود. زيق الوقت لصّلاة المستحبه است. آيا مى‏تواند مشروع است تيمم بكند و اين صلاة مستحبه را اتيان بكند يا نه؟ صاحب العروه مى‏گويد كه خالى از اشكال نيست. خب كجايش اشكال دارد؟ اشكالش اين است كه خب اين هم مثل مسح كتابت قرآن صلاة ليل را نخوان. واجب كه نيست. در جايى كه يك تكليفى داشته باشى، كانّ وجه الاشكال اين است كه واجب نيست. يعنى به عبارت اخرى در آن صلوات يوميه كه ما مى‏گفتيم تيمم بكند صلاة يوميه را در وقت اتيان كند، چون كه او واجب بود و وقت اهم بود. بدان جهت وقت اهم بود. طهارت مى‏گفتيم اين جور نيست، نمى‏تواند تيمم بكند در وقت اتيان بكند. ولكن در صلاة مندوبه كه صلاة مستحب است. خب تيمم چرا بكند؟ آب دارد. اگر آب نداشت يا بدنش زخم بود، تيمم بكند و صلاة الّيل را اتيان بكند. ولو در سعه وقت. و امّا آب هست. بدنش هم سالم است، دستش هم قوى است. فقط وقت زيق است. خب وقت زيق است تو كه متمكن هستى از وضو گرفتن. و صلاة الّيل هم كه واجب نيست. ولكن مى‏دانيد اين امر مستحبى شارع و صلاة الّيل در ما نحن فيه وجه امتياز او با مسح كتابت قرآن است. اين ادلّه‏اى كه روايات كثيره‏اى كه هى ائمه عليهما السّلام روحى و ارواحنا لهم الفدا فرموده‏اند التّراب احد الطّهورين، التيمم احد الطّهورين، الماء و التّراب طهورا اينها را كه فرموده‏اند چيست غرضشان اين ائمه عليهما السّلام از اين كلام؟ غرضشان اين است اين صلواتى كه شارع در آن‏ها طهارت را شرط كرده است، اين غير صلاة مثل طواف الواجب كه شارع در او طهارت را شرط كرده است، اين طهارت را توسعه مى‏دهند التّراب احد الطّهورين. يعنى اگر آن نماز را يك وقتى نتوانستى با آب بياورى، با خاك بياور. اين متفاهم عرفى است. التّراب احد الطّهورين معنايش اين است كه آن صلواتى كه شارع به آنها امر كرده است وجوباً او استحباباً. اينها مشروط به طهارت هستند، اگر نتوانستى آنها را به طهارت مائيه اتيان بكنى، به طهارت ترابيه اتيان بكن. خب صلاة الّيل صلاتى است كه شارع به او امر كرده است ولو امر ندبى. من نمى‏توانم او را فعلاً صلاة را فعلاً با طهارت ماء اتيان كنم. چون كه غسل كنم طلوع فجر مى‏شود. صلاة الّيل را نمى‏توانم اتيان كنم با طهور.
و امّا با تيمم اتيان بكنم مى‏توانم صلاة الّيل را اتيان كنم. شارع در طهارت توسعه داده است. چون كه شارع در طهارت توسعه داده است و سابقاً هم گفتيم كه من ادرك من الصّلاة ركعتاً فقد ادركها اين در ما نحن فيه نمى‏آيد. چون كه اين دليل در صلوات فريضه بود. در آنها هم دلالتى نداشت. سابقاً گفتيم كه توسعه در وقت نمى‏دهد كه تو تيمم نكن وضو بگير، يك ركعت درك بكنى كافى است. گفتيم اين از آنها استفاده نمى‏شود. بگذاريد يك دفعه هم بگويم. من ادرك من الفريضة من القدات ركعتاً فقد ادركها من ادرك من الصّلاة ركعتاً يعنى آن صلاتى كه مشروع است، و شارع به او امر كرده است، آن صلاة مشروعه چيست؟ اين قضيه حقيقيه است. چون كه تعيين نمى‏كند. مى‏گويد اگر در يك موردى شارع صلاتى را تشريع كرد و او را نتوانستى در وقتش اتيان بكنى به تمام ركعاتها، يك ركعتش را درك بكنى كافى است. ترك نكن. آن يك ركعت را بياور. امّا شارع در موارد چه صلاتى را مشروع كرده است او را تعيين نمى‏كند. قضيه حقيقيه حافظ موضوع نيست. معيّن موضوع نيست. اگر صلاتى را شارع تشريع كرد نتوانستى تمام ركعاتش را در وقت درك كنى يك ركعتش را درك بكنى كافى است. امّا آن صلاة مشروعه چيست اين تشريع نمى‏كند. اين فقط مى‏گويد صلاة مشروعه يك ركعت اتيان بكنى در وقتش نتوانى بيشتر از يك ركعت اتيان بكنى كافى است. خب صحيحه زراره صلاة مشروعه را بيان فرمود. فرمود وقتى كه انسان ترسيد با وضو نماز بخواند يا با غسل نماز بخواند صلاة ولو بعضى اجزا وقتش فوت بشود بايد تيمم كند. وظيفه را اين صحيحه زراره تعيين كرد. كه تمام اجزاء صلاة بايد در وقتش واقع بشود مع التّيمم. نمى‏خواهد آب پيدا كنى وضو بگيرى. اين وقت من ادرك مى‏گويد كه از اين صلاتى كه تمام ركعاتش را با تيمم بايد اتيان كنى، يك ركعتش را درك كردى اين را درك كرده‏اى. صلاة مشروعه را تعيين نمى‏كند. بر صلاة مشروعه آن وقتى كه انسان يك ركعتش را درك مى‏كند حكم بيان مى‏كند.
روى على هذا الاساس در صلوات مندوبه هم بايد تمام صلاة الّيل قبل الفجر واقع بشود. من ادرك كارى ندارد. آن وقت اين التّراب احد الطّهورين مى‏گويد نمى‏توانى وضو بگيرى تيمم بكن. آن وقت اگر فرض بفرماييد در ما نحن فيه من ادرك جارى نيست. چون كه فرايض نيست. اگر دليلى قائم شده بود كما اين كه در صلاة الّيل هم همين جور است. انسان اگر بعضى صلاة الّيل را قبل الّيل قبل طلوع الفجر بخواند ولو اربع ركعات را بقيه‏اش را بعد مى‏تواند بعد طلوع الفجر اتيان كند. اگر اين دليل قائم شد، مى‏تواند اتيان بكند، آن وقت مى‏گوييم كه نه تيمم بكند، همه را قبل الفجر اتيان مى‏كند. وضو بگيرد چهار ركعتش را قبل الفجر اتيان مى‏كند. مى‏گوييم وضو بگير. چرا؟ چون كه اين جا متمكن از وضو است. اين دليل خاص وقت را توسعه دارد وقت صلاة الّيل را و در ما نحن فيه دليل هم مى‏گويد متمكن از وضو هستى وضو را بگير. در صلوات مندوبه اگر دليل نباشد بر توسعه وقت دليل خاص غير از من ادرك تيمم گرفته مى‏شود بر او تا وقتش اتيان بشود. و امّا اگر دليل بر توسعه وقت قائم شد، دليل خاص نه من ادرك. من ادرك اين جا نمى‏آيد. دليل خاص قائم شد، خب من مى‏توانم صلاة ليل چهار ركعتش را قبل الفجر، چهار ركعتش را بعد الفجر بخوانم. و وضو بگيرم. در ما نحن فيه تمكّن از وضو دارد و بايد وضو بگيرد. و الحمد الله ربّ العالمين.