جلسه 1126

* متن
*

بسم الله الرحمن الرحيم.
موضوع درس: خارج فقه بحث طهارت.
شماره نوار:1126
نام استاد: آيت الله تبريزى.
تاريخ:1375
توسط دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم واحد صوت.
اعوذبالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمان الرحيم.
فى احكام التيمم انشاء الله تعالى. صاحب العروه قدس الله سره مى‏فرمايد كسى اگر بخواهد وضو بگيرد قبل وقت الصلاة لاتيان تلك الصلاة، كه غايت در توض‏ء اتيان كردن به صلاة الوقت است. اين وضو جايز نيست، و محكوم به بطلان است. حتى اگر بخواهد كسى كه فاقد الماء است در تمام وقتى كه مى‏آيد مثل كسى كه مريض است، يا مجروح است به جراحتى كه استعمال الماء ضرر دارد به آن جراحت. و مى‏داند كه در وقت صلاة، صلاتش را بايد بايد تيمم بخواند. مى‏گويد اين تيمم را قبل الدخول وقت الصلاة اتيان كنم. محيا بشوم كه وقت داخل شد، صلاة را بخوانم. مى‏گويد اين تيمم جايز نيست. اگر يادتان بوده باشد در باب وضو گفتيم حتى صاحب العروه و ديگران فرموده‏اند وضو قبل دخول الوقت به قصد اينكه محيا بشود به صلاة ذى الوقت مشروع است، عيبى ندارد. ولكن ايشان مى‏فرمايد اين حكم در تيمم جارى نمى‏شود. بخواهد براى تحىّ لصلاة قبل دخول الوقت تيمم بكند اين تيمم مشروع نيست. بعله، قبل الدخول الوقت به جهت غايت ديگرى تيمم بكند. بلا فرق كه آن غايت، غايت واجبه بوده باشد يا غايت، غايت مستحبه بوده باشد. مثل اينكه شب ماه رمضان است و شخص هم جنب است. و نمى‏تواند هم غسل كند. غسل ضرر دارد بر او. وظيفه‏اش تيمم است. شب تيمم مى‏كند تا طلوع فجر را با تيمم درك كند. اين وقتى كه شب تيمم كرد بخواهد با آن تيمم بعد طلوع الفجر نماز صبح را بخواند يا نافله صبح را بخواند، مانعى ندارد. اذا تيمم الغايت اخرى. غايت واجبه باشد، مثل صوم يا اينكه مستحبه باشد.
شخص مريض است، مى‏گويد خوب من كه نمى‏توان وضو بگيرم وضو ضرر دارد بر من. استخوانهايم همه‏اش درد مى‏كند. ولكن بايد تيمم بكنم. تيمم بكنم نماز شب بخوانم. عيبى ندارد، تيمم بكند با او نماز شب بخواند. آن تيممش عنند طلوع الفجر باقى ماند، مى‏تواند صلاة فجر را اتيان كند. اين مسئله ده است در اين احكات تيمم كه مى‏رسيم. آنجا ايشان قدس الله سره غاياتى را كه در وضو فرموده بود آن غايات را در نظر گرفته است. و فرموده است هر غايتى كه به او انسان مى‏تواند وضو بگيرد، به آن غايت مى‏تواند عند عدم تمكن من الوضو يا غسل، عند عدم تمكن تيمم كند به جهت آن غايت الاّ وضوء تحيئى. وضوء تحيئى كه وضو مى‏گيرد محيا بشود، وقت داخل بشود، نماز بخواند براى اين غايت مشروع بود وضو. ولكن تيمم مشروع نيست. يكى هم در وضو انسان وضو مى‏گيرد كه متطهر بوده باشد. مثل اينكه الان كه نه وقت نماز است، قبل از درس وضو مى‏گيرد كه متطهر بود. اين در وضو بلا كلام جايز است و مشروع است. ولكن ايشان در تيمم اشكال مى‏كند. در آن مسئله ده. كه اگر انسان وضو بگيرد به غايت اينكه فاقد الماء، متمكن از استعمال آب نيست. تيمم مى‏كند كه متطهر بشود على طهارة بشود، در او اشكال است، كما اينكه در مسئله ده متعرض خواهيم شد. آن وقت كلام واقع مى‏شود كه اين وضوء تحيئى كه وضو به قصد تحى‏ء لصلاة قبل الوقت مشروع بود، در تيمم چرا مشروع نيست. اين تيمم چه خصوصيتى دارد كه تيمم تحيئى مشروع نيست؟
در باب تيمم يك خلافى هست و آن خلاف اين است كه جماعتى ملتزم شده‏اند، تيمم طهارت نيست. تيمم فقط صلاة است. آن چيزى كه مشروع به طهارت است، مثل صلاة يا فرض كنيد امر ديگرى هم كه مشروط بالطهاره بوده باشد،
واجب ديگرى تيمم مبيح او است. يعنى شارع كه فرموده است لا صلاة الاّ بطهرو اين تخصيصى دارد لا صلاة الاّ بطهور. مگر آن شخصى كه متمكن از مانع بوده باشد و وظيفه‏اش وضو و غسل بشود كه او با تيمم مى‏تواند نماز بخواند. كه تيمم فقط مبيح است، طهارت نيست. روى اين اساس بعضى‏ها اينجور گفته‏اند، گفته‏اند كه انسان در ماه مبارك كه جنب شد، بايد غسل بكند تا طلوع فجر را، به جنابت درك نكند، بقاء بر جنابت نداشته باشد، گفته‏اند بقاء بر جنابت تعمدى مبطل صوم است. كه انسان عمدا و متعمدا جنب بماند. على هذا كسى كه نمى‏تواند غسل بكند، جنبى كه نمى‏تواند غسل بكند ولكن متمكن از تيمم است. لازم نيست تيمم بكند. چرا؟ چونكه تيمم طهارت نمى‏آورد. آن اثبات جنبا روزه را باطل مى‏كند، عمدا و متعمدا. اين شخص تيممش، جنابت را از بين نمى‏برد. جنب مى‏شود. خودش هم كه متعمد نيست. بقاء بر جنابت است. اين عيبى ندارد، اين لازم نيست تيمم بكند. بلكه بعضى‏ها گفته‏اند اگر انسان ملتزم بشود تيمم طهارت است كه مسلك ديگرى است، و مسلك صحيح هم مسلك طهارت است. مبيحيت نيست. چونكه امام عليه السلام فرمود فاذا تيمم فقد فعل احد الطهورين. جعل التراب طهورا كما جعل الماء طهورا كه مراد طهارت از حدث است. چونكه تراب هر خبيثى را رفع نمى‏كند.
روى اين اساسى كه هست اين تيمم طهارت است. مسلك مبيحيت مسلك درستى نيست.
سؤال؟ عرض مى‏كنم بر اينكه در ما نحن فيه مسلك ثانى اين است كه تيمم طهور است. طهارت است. ولكن نسبت به شيئى كه انسان فاقد الماء است نسبت به او. نسبت به شيئى كه فاقد الماء است طهارت است. اما نسبت به آن شيئى كه واجد الماء است، نسبت به او فاقد الماء نيست. نسبت به او طهارت ندارد. مثلا فرض كنيد انسان در ذيق وقت جنب است يا محدث بالاصغر است اگر بخواهد غسل بكند و نماز به قضا مى‏رود. ولو بعضى ركعاتش. وظيفه‏اش تيمم است. ولكن وقتى كه تيمم مى‏كند، اين تيمم نسبت به آن صلاة طهارت است. اما در وقت آن ذيق الوقت بخواهد بر اينكه جنب است به مسجد داخل بشود، نمى‏تواند داخل بشود به مسجد. چونكه نسبت به دخول از مسجد فاقد الماء نيست كه جنب نمى‏تواند مكث كند در مسجد، فاقد الماء نيست. بدان جهت اگر نماز نخواند. غسل كرد، داخل مسجد شد، غسلش صحيح است، دخولش هم جايز است. ولكن كار خلاف شرع كرده است. نماز را به فوت داده است. امر به شى‏ء نهى از ضدّ خاص نمى‏كند. اين صلاتى كه واجب است مع التيمم اين نهى از غسل نيست. غسل باز ضدّ مأمور به است. اصول را كه مى‏خوانيد تطبيق بايد بكنيد در فقه. بدان جهت كسى كه وظيفه‏اش لذيق الوقت تيمم است غسل بكند داخل مسجد بشود، غسلش صحيح است دخول در مسجدش هم مباح. ولكن خلاف شرع كرده است. روى اين اساس تيمم نسبت به آن شيئى كه ديگر براى او نمى‏تواند وضو بگيرد يا غسل بكند نسبت به او فاقد الماء است. و اما نسبت به شيئى كه مى‏تواند وضو بگيرد يا غسل كند، نسبت به او واجد الماء است. فاقد الماء بودن امر اضافى است و واجد الماء بودن، آن هم قهرا اضافى مى‏شود. نسبت به آنى كه واجد الماء است، تيممش طهارت نيست. نسبت به آنى كه فاقد الماء است. نسبت به آنى كه فاقد الماء است طهارت است. كانّ اين قائلين بر اينكه تيمم مبيح صلاة است كانّ در نظر شريفشان خلط شده است اين دو امر. تيمم طهارت بالاضافه بودنش منشاء شده است كه خيال كرده‏اند فقط مبيح لصلاة است. نه، اين تيمم طهارت است. ولكن طهارت است نسبت به آن شئى كه نسبت به او فاقد الماء است انسان. روى اين اساس كه بنا گذاشتيم تيمم طهارت است، جماعتى احتمال داده‏اند، تيمم ولو طهارت است، ولكن در شب ماه رمضان، آن كسى كه جنب است، تيمم هم نكند، عمدا و متعمدا. متمكن از استعمال ماء نيست. تيمم نكند عمدا و متعمدا باز روزه‏اش صحيح است. ولو گفتيم كه تيمم طهارت است. چرا؟ چونكه در لسان روايات اين است كه... جنبا عمدا، مبطل صوم است. اسباح جنبا. اين شخص اگر تيمم بكند جنابتش نمى‏رود. حدث جنابت مى‏رود. جنابت كه حديثت دارد اين تيمم بكند، تيمم مشروع بشود حدثش مى‏رود. نسبت به صلاة جنب است، مصلى ولكن مع الحدث نيست. تيمم گرفته است. چونكه در باب صوم مبطل صوم جنبات متعمدا، بقاء بر جنابت متعمدا مبطل است، اين شخص تيمم هم نكند، صومش باطل نمى‏شود. چرا؟ چونكه اين تعمد در جنابت ندارد و حدث جنابت هم به تيمم رفع مى‏شود، نه اصل الجنابت. براى اينكه شاهدش اين است كه وقتيكه آب پيدا كرد بايد غسل كند. گفته‏اند وقتى كه آب پيدا كرد، غسل مى‏كند، جنب مى‏شود. جنابتش برداشته شده بود؟ جنابت كه سبب خاص دارد، يكى انزال است، يكى دخول حشفه. هيچ كدام كه نشده است. آن وقتيكه بعد التيمم جنابت رفت، ديگر بعد از او دخولى نشده است، انزالى نشده است. پس معلوم مى‏شود تيمم حدث را برمى‏دارد نه اصل الجناب را.
اگر يادتان باشد در باب وضو و در باب غسل جواب گفتيم، گفتيم تيمم ظاهر ادله اين است كه خود جنابت حدث است. نه اينكه يك جنابت است يك حدث. خود جنابت خودش حدث است. تيمم خود جنابت را برمى‏دارد. منتهى رفعش موقتى است. رفعش مادام لم يصب ماء او لم يحدث، مادامى كه حدث اصغر صادر نشده است، مادامى كه آب پيدا نشده است، آن تيممش جنابت را برمى‏دارد. بدان جهت اگر فرض كنيد به تطهير رفت، برگشت به نماز بعدى متمكن از وضو باشد، وضو فايده‏اى ندارد. بايد تيمم بدل از غسل بكند. چونكه آن تيمم غسلى باطل شد. جنب است و متمكن از غسل كردن نيست، بايد تيمم بكند. على هذا الاساس در ما نحن فيه اين تيمم هم رافع جنابت است، منتهى رافع بودنش موقتى است، بدان جهت شخصى كه در ماه رمضان شب جنب است نمى‏تواند غسل كند، بايد تيمم بكند. و آن تيمم را باطل نكند. تيمم شبى را بالحدث. تا متطهرا على جنابت باقى نماند بلكه اسبح متطهر الجناب باشد. كما اينكه حضرات فتوا داده‏اند. فتواى صحيح هم است. خوب على هذا تيمم شد طهارت. وقتى كه طهارت شد، چرا قبل الوقت نمى‏شود اين تيمم را گرفت؟ طهارت است ديگر. لتحى‏ء لصلاة. براى اينكه بر صلاتى كه هست محيّا بشود. دو وجهى در ما نحن فيه گفته‏اند. يعنى دو وجه مى‏شود كسى ادعا بكند. احد الوجهين اين است كه تيمم با وضو فرق دارد. وضو استحباب نفسى دارد. به خودش فى نفسه طهارت است و مستحق. بدان جهت انسان داعى‏اش قبل وقت الصلاة اين است من وضو مى‏گيرم كه براى صلاة متطهر بشوم. اين عيبى ندارد، چونكه وضو خودش طهارت است. مستحب نفسى است وضو مى‏گيرد قبل از ظهر كه براى صلاة متطهر بود. و اين استحباب نفسى در تيمم نيست. چرا نيست؟ اينجور استدلال كرده‏اند، فرموده‏اند آيايه مباركه مى‏فرمايد اذا قمت من الصلاة فاغسلوا وجوهكم و ايديكم الى المرافغ بعد مى‏فرمايد و ان كنتم جنبا فاطهروا بعد مى‏فرمايد و ان كنتم مرضا على سفر تا مى‏فرمايد فلم تجدوا ماء فتيمموا. آيه دلالت مى‏كند، آن كسى كه مضطر است، بر او طهارت لازم است، او اگر نتوانست وضو و غسل بكند او آن وقت تيمم مى‏كند. كسى كه ناچار است بايد طهارت تحصيل كند، يعنى وضو و غسل بكند. نمى‏تواند از وضو و غسل كه ناچار است، نمى‏تواند، آن وقت تيمم مى‏تواند بكند. بدان جهت قبل الوقت كه از وضو ناچار نيستيم. بدان جهت در ما نحن فيه طهارت تيمم طهارت اضطراريه است. تا مادامى كه اضطرار پيدا نشده است، اين طهارت مشروع نمى‏شود. خوب بگوييد وضو و غسل هم اذا قمت من الصلاة خوب، غسل بكنيد يا وضو بگيريد.
راست است آيه مى‏گويد كه وقت صلاة متمكن از آب شديد وضو و غسل بگيريد. ولكن روايات ديگرى هست دلالت كرده است كه وضو خودش عبادت است، غسل خودش طهارت است و مطلوب است، به نحوى كه حتى بعض العلما ملتزم شده‏اند كه غسل جنابت وجوب نفسى دارد كه بايد جنب كه شد غسل بكند. منتهى واجب موسع است. تا وقتى كه وقت نماز است، از وقتى كه جنب شد واجب مى‏شود تا آخر وقت صلاة، بايد غسل بكند. پس وضو و غسل اين دليل ديگرى هست كه مستحب نفسى هستند و عبادت هستند. ولكن در تيمم دليلى بر استحباب نفسى نيست بدان جهت قبل الوقت هم مضطر نيستيم به وضو و غسل چونكه وقت صلاة نيست. بدان جهت در ما نحن فيه تيمم هم نمى‏شود. اين يكى. اين بيان اگر اين نحوب بوده باشد، كه بيان اينجور باشد كه اين وقتى كه انسان مضطر است آن وقت وضو وغسل بگيرد، آيه به اين دلالت مى‏كند، خيلى خوب قبول كرديم. آيه دلالت مى‏كند، در وضو و غسل هم دلالت مى‏كند. اما از ادله ديگر كه استفاده شد، وضو و غسل خودش مستحب نفسى است، از محدث بالاكبر غسل، از محدث بالاصغر وضو مستحب نفسى است، از همان بعضى ادله دلالت كرده است بر اينكه تيمم هم از كسى كه محدث است و متمكن از ماء نيست طهارت است و مطلوب است. ان الله يحب المتطهرين. خداوند متعال متطهرين را دوست دارد. متطهرين آنهايى كه طهارت گرفته‏اند. خوب كسى كه مريض است، هيچ نمازى نمى‏خواند. يا قرآنى نمى‏خواهد بخواند. وضو برغايت ديگر نمى‏گيرد. مى‏گويد كه من تيمم مى‏گيرد كه پاك بشوم. وقت صلاة هم كه شد نماز بخوانم. چرا جايز نباشد؟! التراب احد الطهورين. آن وقتى كه انسان متمكن از وضو و غسل نشد، تراب احد الطهورين است. علاوه بر آيه مباركه ان الله يحب المتطهرين، خداوند متعال كسانى كه طهارت مى‏گيرند آنها را دوست دارد. يعنى طهارت را دوست دارد. مفروض هم اين است كه لمن لا يجد الماء تراب احد الطهورين است.
روايات را بخوانم، يكى از اين روايات صحيحه بزنتى است. در باب پنج از ابواب التيمم. محمد ابن الحسن باسناده عن سعد ابن عبد الله. روايت هفتمى در باب پنج. محمد ابن حسن شيخ الطايفه است، باسناده عن سعد ابن عبد الله عن محمد ابن الحسن اب الخطاب است. و محمد ابن عيسى، محمد ابن عيسى ابن عبيد است. دو نفر. و موسى ابن عمر ابن يزيد اين سه نفر. جميعا عن احمد ابن محمد ابن ابى نصر عن الرضا صحيحه، فى الرجل تصيبه الجناب. و به قروح او فروح او يخاف على نفسه من البرد. فقال لا يغتسل و يتيمم. غسل نكند، تيمم بكند. يعنى در آن وقتى كه غسل از او مشروع است كه بايد غسل بكند، به جهت استحباب فرض كنيد يا به جهت وضو و نماز. آن موردى كه مورد غسل است، لا يغتسل و يتيمم. تيمم بگيرد. آن موردى كه غسل بايد بگيرد يا غسل مى‏خواهد بكند كه آن وقتى كه مى‏تواند، الان كه خوف دارد مى‏تواند تيمم بكند. قبل الوقت بشود يا بعد الوقت. بدان جهت تيمم مفروض اين است طهارت است. فاذا تيمم فقد فعل احد الطهورين. تيمم التزمنا بر اينكه، كما اينكه وفقا لجماعة من المتأخرين، از فهول. كما اينكه وضو از محدث بالاصغر طهارت است عند التمكن من استعمال الماء غسل طهارت است از متمكن از اغتسال، كسى كه موجب غسل دارد، كذالك تيمم هم طهارت است، آن كسى كه غير متمكن است از غسل و وضو و خودش استحباب نفسى دارد. بدان جهت بعضى علما به قول بعضى علما فرقى در اين جهت ما بين تيمم و ما بين وضو نيست.
عرض مى‏كنم بر اينكه در ما نحن فيه اين ادله كه دلالت مى‏كند وضو و غسل طهارت است همين ادله دلالت مى‏كند عند الفوت و عند الضرر تيمم طهارت است، جاى او مى‏نشيند. آن وقت كلام واقع مى‏شود در وجه ثانى. وجه ثانى كه مرحوم حكيم هم به اين وجه ثانى مى‏گويد اصلا علما نظرشان به اين وجه ثانى است. وجه ثانى رواياتى است كه آن روايات دلالت مى‏كند تيمم لصلاة الوقت فى آخر الوقت مى‏شود. رواياتش را خواهيم گفت. رواياتى كه دلالت مى‏كند تيمم لصلاة فى آخر الوقت مى‏شود. نسبت به اول وقت و اثناء الوقت خواهيم گفت كه رفعيت از اين روايات مى‏شود به آن بيانى كه در مسئله سوم خواهد آمد كه حتى بعضى علما در سعه وقت در خود تيمم اشكال كرده‏اند كه بايد در آخر وقت بشود. ولكن نسبت به آن سعه وقت بعد دخول الوقت و اثناء الوقت، خواهيم گفت كه رفعيت مى‏شود از اين روايات. تيمم عيبى ندارد. در آن صورتى كه انسان علم دارد بر اينكه آب پيدا نمى‏شود يا اميد پيدا شدن آب را ندارد. اما قبل الوقت اخذ به آن روايات مى‏شود كه قبل از وقت نمى‏شود تيمم كرد، لصلاة. آن روايات ناظر تيمم لصلاة است. لصلاة ذات الوقت است. آن روايات مى‏گويد بر اينكه تيمم در آخر وقت بشود. بدان جهت در اول وقت مشروعيت ندارد عند بعض. قبل الوقت به طريق اولى است بعد دخول الوقت، اثناء الوقت رفعيت مى‏شود. اين روايات هم خواهد آمد. اين وجه ثانى است.
اين وجه ثانى هم به نظر قاصر و فاطر ما نه، به نظر خيلى از اجلا و فهول درست نيست. چرا؟ چونكه آن رواياتى كه تيمم را امر مى‏كند به آخر وقت بگذارد، كما سيعطى آن مواردى است كه احتمال دارد انسان ظفر به آب پيدا كند. و ظفر پيدا كند به غسل. ظفر پيدا كند متمكن از غسل وضو بشود. روايات در آن صورت امر به تأخير انداخت. كلامنا در كسى است كه مثال زدم جريح است، مريض است. مى‏داند به اين زوديها خوب نمى‏شود و آب هم ضرر دارد به جراحتش، حتى ساير بدن را بشويد به جراحتش ضرر دارد. و يا مريض است به او ضرر دارد. اين را مى‏گويم لتحى‏ء قبل الوقت مى‏تواند تيمم بكند يا نه؟ خوب مى‏گوييم كه چرا نتواند؟! بعد از اينكه گفتيم تيمم طهارت است قصد صلاة قصد قربت را درست مى‏كند. تيمم مثل وضو خودش عبادت است. منتهى در عبادت در اتيانش قصد قربت بايد بشود. عمل مضاف الى الله بشود. اين كه مى‏گويد من وضو مى‏گيرم تا بعد از وقت نماز بخوانم، تحى‏ء نزديك دخول وقت وضو مى‏گيرد چونكه مى‏گوييم اين قصد قربت است. خود وضو عبادت است اين هم قصد قربت است. اينجا هم تيمم هم همين جور است. گفتيم تيمم فى نفسه عبادت است، اين هم كه مى‏گويد تيمم مى‏كنم تا نماز بخوانم بعد از دخول وقت كه رسيد، اين هم قصد تقربش است. به قول مرحوم حكيم در آخر كلامش قدس الله سره، فرقى ما بين وضو و تيمم نيست در اين جهت. راست هم مى‏گويد، ما بين وضو و تيمم هيچ فرقى نيست. فرقى كه گفته مى‏شود به آن دو وجه، هر دو تا ناتمام است كما ذكرنا.
سؤال؟ اين تيمم عرض مى‏كنم، دليل ان الله يحب المتطهرين. دليل اين است كه تيمم خودش عبادت مستحبه است، قصد قربت مى‏خواهد. تحى‏ء لصلاة خودش قصد قربت است خودش فى نفسه مستحب است، اصل اينكه واجب غيرى چه جور عبادت شده است، عباديت آنها به استحباب نفسى ثابت شده است. روى اين اساس گفتيم در اصول بحث كرديم، يك هفته يا دو هفته‏اى كرديم، كردند يا كردند يك هفته، دو هفته بحث كردن اين به جهت اين است كه چه جور در وادى غير قصد قربت معتبر شد؟ شستن ثوب اين هم واجب غيرى است طهارت ثوب در آن معتبر نشد، در وضو و غسل شد. اينها فى انفسها عبادات هستند. غرض از اينها تقرب است. و قصد اتيان صلاة يا غايت اخرى مصحح قصد تقرب هستند. اين مصحح قصد تقرب در تيمم هم مى‏آيد. هيچ فرقى ندارد.
سؤال؟ عرض مى‏كنم بر اينكه وقتى كه در بين رفت، اين معنا از بين رفت آن وقت كلام واقع مى‏شود بر اينكه اگر به غايت ديگر تيمم كرد، كانّ آن غايت ديگر هم قصد قربت را درست مى‏كند، هم وجوب غيرى را درست مى‏كند. و روى اين اساسى كه هست بايد استحباب نفسى قائل بشود انسان. استحباب نفسى كه قائل شد، آن وقت وجوب امر غيرى را قصد بكند، قصد تقرب حاصل مى‏شود، كما اينكه كسى فاقد الماء است، هيچ غايتى هم در نظر ندارد، مى‏گويد من تيمم مى‏كنم كه متطهر بوده باشم. متمكن از استعمال ماء نيستم. متمكن از استعمال غسل و وضو نيستيم. اين مستحب است، متطهر است و اين اشكالى ندارد. گذشتيم اين را.
بعد ايشان قدس الله نفسه الشريف در مقام در مسئله ديگرى را مى‏فرمايد. و آن مسئله ديگر عبارت از اين است اگر تيمم كرد لغايتى، تيمم كرد براى صلاتى، وقت آن صلاة گذشت وقت صلاة ديگر داخل شد. خودش تيممش هم نقض نشده است. چونكه تيممش نقض نشده است مى‏تواند با ان تيممى كه هست با آن تيمم صلاة ديگر را بخواند. مثل اينكه.... (قطع نوار).