جلسه 666

* متن
*

بسم الله الرحمن الرحيم.
موضوع درس: درس خارج فقه بحث طهارت.
شماره نوار:666آ
نام استاد: آيت الله تبريزى.
تاريخ: 26/11/1370
توسط دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم واحد صوت.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم، بسم الله الرحمن الرحيم.
صاحب العروه قدس الله سره مى‏فرمايد اگر مكلف وضوئى گرفت، و بعد الوضو علم اجمالى پيدا كرد، اين وضوئى را كه گرفته است، يا در اين وضوء جزء مستحبى را ترك كرده است. مثل اينكه گفتيم مستحب است مسح الرأس به مقدار ثلاثة اسابع. مسمى المسح مجزى است. ولكن استحباب دارد به مقدار سه اسبع بوده باشد. مى‏داند يا جزء مستحبى را ترك كرده است در وضو يعنى رأس را به اسبع واحد مسح كرده است. يا جزء واجبى را ترك كرده است كه اصلا رجل يمنا را مسح نكرده است. مى‏داند در اين وضوء خللى هست، امر خلل داير است ما بين اينكه خلل در جزء واجبى بشود و وضوء باطل بشود. چونكه الان دستهايش خشك است. اگر رجل يمنا را مسح نكرده است وضو باطل شده است. يا اينكه رأس را به مقدار اسبع واحد مسح كرده است، كه جزء مستحبى را ترك كرده است. مى‏فرمايد در ما نحن فيه حكم مى‏شود به صحّت الوضو. مى‏تواند مكلف با اين وضوئى كه گرفته است نماز بخواند. اين فرمايش ايشان به لحاظ آن مطلبى است كه خودش تعريض مى‏كند در عروه.
مى‏دانيد قاعده فراق در مواردى جارى مى‏شود، عند الشك فى الصحت العمل او فى تمامية العمل و فى كمال العمل، آن وقتى قاعده فراق جارى مى‏شود كه در جريان قاعده فراق اثرى بوده باشد يعنى اگر من بدانم آن عمل مع الخلل واقع شده است، تداركش لازم يا مستحب بوده باشد كه در موارد كمال. قاعده فراق در مواردى جارى مى‏شود كه اگر بدانم آن خلل در عمل هست، تداركش يا واجب مى‏شود يا مستحب است در موارد استحباب. و اما در مواردى كه من وجدانا بدانم خلل را، آن علم اثرى ندارد عمل قابل تدارك نيست، در آن موارد تعبد به قاعده فراق معنا ندارد. بلا فرق ما بين المستحباب و الواجبات. مثلا انسان دو ركعت نماز مستحبى اتيان كند نوافل اقتدائيه، در هر آنى نماز خواندن انّ الصلاة خيرَ موضوع. در هر آنى انسان دو ركعت نماز بخواند، استسحاب دارد. شخصى وضو گرفت يك دو ركعت نماز اتيان كرد. بعد شك مى‏كند بر اينكه آيا آن نماز نافله‏اى را كه اتيان كرد در آن نماز نافله ركوع يك ركعت خواند، يا دو ركعت خواند. الان نماز نافله را تمام كرده است. ركوع و سجود كرد يا ركوع و سجود نكرد؟! يا شك كرد يا رو به قبله ايستاده بود يا شك كرد رو به قبله نايستاد. جاى قاعده فراق نيست. چونكه اگر بداند كه رو به قبله نايستاده است اثرى ندارد. الان بخواهد دو ركعت نماز بخواند اين مستقل است. نه قضاء او است. آن نوافلى ابتداعيه قضا ندارد. انسان در هر آنى بخواهد نمازى را دو ركعت اتيان كند خودش مستحب است. چونكه آن صلاتى كه خوانده است على غير قبله هم باشد بدان اثرى ندارد، نماز باطل بوده است ديگر. قاعده فراق جارى نمى‏شود اگر شك كردم كه اشتباه كردم على غير القبله خواندم يا نه الى القبله خواندم در صورتى كه در حال مشى نبوده است.
در حالى كه ايستاده بودم رو به قبله بودم يا رو به قبله نبودم، پشت به قبله بودم. قاعده فراق جارى نمى‏شود. فرض كنيد خيلى مسئله مبتلا به است، توجه كنيد. انسان خيلى اتفاق مى‏افتد در راه مى‏رود يك كسى سلام مى‏گويد خوب انسان هم عليك السلام مى‏گويد، سلام عليك جواب مى‏گويد. او وقتى كه رد شد و فاصله پيدا كرد بعد از مدتى شك مى‏كند من آن مومن را كه جواب گفتم جوابى گفتم كه او شنيد؟! آخر واجب است در رفع التهيه جوابى گفته بشود كه او
بشنود. منتهى در صورتى شخصى باشد كه عيبى نداشته باشد، گوشهايش. بايد طورى بگويد كه او بشنود. بعد از اينكه او مدتى رد شد و رفت، شك مى‏كند كه من جواب گفتم به نحوى كه او را اسماع به او كردم، به رساندم جواب را يا يواش گفتم اصلا نفهميد، قابل اسماع نبود. خيلى اتفاق مى‏افتد انسان شك مى‏كند. اينجا قاعده فراق مجرا ندارد. چرا؟ چونكه اگر يقين كند كسى نشنيده است، يواش گفتم. چه اثرى دارد؟ او رد شده است رفته است. بدان جهت در مواردى كه قاعده فراق جارى مى‏شود چه در مستحبات، چه در واجبات كه اگر من بدان آن خلل واقع شده است در عمل، تدارك داشته باشد. شارع به قاعده فراق مى‏گويد تدارك نمى‏خواهد. چونكه از عمل فارق شديد و شك كردى، تدارك نمى‏خواهد. همان معنى كافى است. على هذا، در موارد علم اجمالى كه در وضوء من خللى است، اگر خلل مردد باشد ما بين خللى كه لا تداركَ له، تداركى ندارد. مسح الرأس به اسبع. خوب اگر من وضو گرفته باشم به يك اسبع هم مسح كرده باشم، فهميدم الان به يك اسبع شده است. خوب چه اثر دارد؟ وضو هم صحيح است، مى‏شود نماز بخوانم. او هم قابل تدارك نيست، چونكه مسح الرأس گذشته است. اگر بخواهم يك وضوء ديگرى بگيرم، آن وضو، وضوء تجديدى مى‏شود اگر وضو دومى بشود. خودش مستحب است. بما اينكه خودش وضوء مستحبى است مسح كردن با ثلاث اسابع در آن وضو مستحب است. ربطى به آن وضوء سابقى ندارد.
چونكه اگر علم هم پيدا كنم كه وضو مسح الرأسش به اسبع واحده شده است، تدارك ندارد، پس قاعده فراق نسبت به اين مجرا ندارد. چونكه اثرى ندارد نسبت به مسح الرأس. و اما نسبت به مسح رجل يمنا. او تدارك دارد. بدانم كه رجل يمنا را مسح نكرده‏ام، دوباره بايد وضو بگيرم چونكه وضو باطل است. جفاف حاصل شده است در اعضاء. بلل نيست، بايد وضو را از سر بگيرم، او هيچ است. آن مسح رجل يمنا تدارك دارد. بدان جهت قاعده فراق جارى مى‏شود در وضو بلا معارض. علم اجمالى به خلل در صورتى كه هر دو طرف تدارك داشته باشد على فرض اينكه خلل داشته باشد تدارك دارد. اين باشد تدارك دارد. در اين موارد است كه قاعده فراق معارضه مى‏كند. مى‏گويد نه اين تدارك كن، نه اين را. اين مى‏داند يكى تدارك مى‏خواهد. و اما در مواردى كه يكى تدارك دارد، و آن ديگرى خلل، يقينى هم باشد آن ديگرى تدارك ندارد، قاعده فراق در اين يكى جارى مى‏شود بلا معارض. اينكه مى‏گويد اگر جزء مستحبى ترك بشود، چونكه اثر ندارد خلل او اثرى ندارد، يعنى تدارك ندارد، بدان جهت قاعده فراق در نسبت به قاعده تجاوز و فراق نسبت به آن جزء واجبى جارى مى‏شود بلا معارض. بعد ايشان يك نظيرى درست مى‏كند براى اين مسئله. مى‏گويد انسان اگر فرض بفرماييد وضوئى را گرفت كه قرائت قرآن بكند. وضو را گرفت بعد از او مشغول قرائت قرآن شد. بعد وضوء ديگرى را براى صلاة گرفت. مثل اينكه بعد از آن قرائت قرآن رفت توالت و برگشت، وضوء ديگرى گرفت و نمازش را اتيان كرد. وقت نماز ظهر است، بعله نماز ظهرش را اتيان كرد. ظهر و عصر را يا ظهر تنها را اتيان كرد. ثم علم پيدا كرد، يكى از اين وضوها باطل بوده است. يا آن وضوئى كه براى نماز ظهر گرفتم او باطل بوده است، مثلا يد يمنائش را در او نشسته است. وضو باطل بوده است. يا آن قرائت قرانى كه بر او وضو گرفت او باطل بوده است. ايشان مى‏فرمايد اين نظير اين است، قاعده فراق در نماز جارى مى‏شود در نماز ظهر گفته مى‏شود نماز ظهر صحيح است، وضو او هم وضو صحيح بوده است اما نسبت به قرائت قرآن قاعده فراقى كه هست، قاعده فراق جارى نمى‏شود. چونكه اگر بدانند كه آن قرائت قرآن را بدون وضو خوانده است. اگر فرض را بدانم، چه اثرى دارد؟ اگر وضو بگيرم قرائت قرآن ديگر بكنم، آن مستحب آخر است. ربطى به او ندارد. قضا نيست. مثل آن نوافل ابتداعيه مى‏شود. بدان جهت در ما نحن فيهى كه هست، در ما نحن فيه قاعده فراق جارى مى‏شود در صلاة ولكن چونكه در قرائت مجرا ندارد قاعده فراق در قرائت جارى نمى‏شود. چونكه اثرى ندارد.
اين كلامى است كه ايشان در عروه اينجور فرموده‏اند.
بعضى‏ها مناقشه كرده‏اند در كلام ايشان، يعنى در اين مثال. نه اصل آن مطلبى كه در باب مسح يا جزء مستحبى يا جزء واجبى خلل شده است، او صحيح است. اين مثالى كه فرمود، وضو گرفت قرائت قرآنى كرد. وضو گرفت نمازى خواند، قاعده فراق در صلاة جارى مى‏شود و معارضه، مى‏كند قاعده فراق در قرائت، فرموده‏اند كه در نماز نه قاعده فراق جارى مى‏شود، نه در قرائت قاعده فراق جارى مى‏شود. هيچ كدام مجراى قاعده فراق نيستند. نه اينكه اثر دارد، اصل قرائت و صلاة مجراى قاعده صلاة نيستند. چرا؟ چونكه اينها جماعتى از فقهاى ما، بعضى اجلا معتبر دانستند در جريان قاعده فراق تذكر احتمال تذكر عند العمل را. كه قاعده فراق در صورتى جارى مى‏شود كه انسان عند العمل احتمال تذكر بدهد. چونكه انسان، مومنى كه عملى را اتيان مى‏كند، عمدا خلل نمى‏رساند در عمل، چونكه وظيفه شرعى‏اش را اتيان مى‏كند. قاعده فراق در مواردى كه انسان ربما در حال العمل از عمل غافل مى‏شود و خلل مى‏رساند به او، قاعده فراق در مواردى كه احتمال غفلت در عمل است و روى اين احتمال غفلت خلل رسيده است، در آن موارد جارى مى‏شود. چه جور در مواردى كه من بدانم اگر خلل رسانده‏ام، عمدا رسانده‏ام. انسان مى‏داند بر اينكه نماز ظهر را شروع كرد خواند، ولكن احتمال مى‏دهد كه در وسط قطع كرد او را، تمام نكرد. يا در وسط عمدا قطع كرد كه بابا برويم بخوابيم، بعد مى‏خوانيم صلاة ظهر را. اين بايد صلاة ظهرش را بخواند، قاعده فراق جارى نمى‏شود. قاعده فراق در مواردى است كه احتمال خلل عن عمدٍ نباشد و در موارد احتمال خلل عن عمدٍ، قاعده فراق مجرا ندارد. در مواردى كه خلل روى احتمال غفلت جارى باشد آنجاها قاعده فراق جارى است. چه جور در موارد احتمال التعمد در خلل قاعده فراق جارى نيست، در مواردى كه انسان مى‏داند حال العمل غافل بود، هيچ التفات نداشت ولكن احتمال صحّت واقعيه را مى‏دهد. مثل اينكه مسئله محل ابتلا است كه انسان مى‏داند كه وضوئى گرفت آمد، بعد فكر كرد، گفت من در موقع وضو گرفتن اصلا غافل بودم اين انگشتر در دست من است. انگشتر هم ذيق است. غافل بودم، اين انگشتر را حركت ندادم، خارج نكردم. اين را يقين دارد، غافل بود كه دستش انگشتر است. احتمال مى‏دهد كه نه، آب زيرش رفته است. آنجور ذيقى نيست كه آب نرود زيرش، رفته است آب. احتمال مى‏دهد كه نه، زيرش آب نرفته است، شسته نشده است.
فرموده‏اند اين دست از فقها ما ملتزم شده‏اند كه قاعده فراق در اين موارد جارى نمى‏شود. چرا؟ چونكه مى‏داند غافل بود. امام عليه السلام چونكه در روايت فرموده است حين يتوض‏ء اذكر من حين يشك، از اين تعليل امام عليه السلام در اين موثقه، موثقه عبد الله ابن بكير است، فهميده مى‏شود كه شارع مى‏گويد كه حين يتوض‏ء اذكر، آن وقت بهتر يادت بود وضو گرفتن. وقتى كه ذكرت بهتر بود. خوب من در صورتى كه مى‏دانم حال العمل ذكرم بهتر نبود. حال العمل هم غافل بودم از اين انگشتر. نمى‏دانم زيرش آب رفته است يا نه؟ قاعده فراق در ما نحن فيه جارى نمى‏شود. بدان جهت اينهايى كه اين فرمايش را فرموده‏اند بعضى از آنها در ما نحن فيه مناقشه فرموده‏اند. فرموده‏اند در ما نحن فيه نه در صلاة قاعده فراق جارى مى‏شود، نه در قرائت جارى مى‏شود. اما در قرائت جارى نمى‏شود، چونكه...
سؤال؟ وضو گرفته است، وضو تمام شده است. ولكن يادش مى‏افتد كه حال الوضو حركت نداد اين انگشتر را. مى‏داند الان حركت ندارد. نمى‏داند زيرش آب رفته است يا نرفته است؟ رفته باشد وضو صحيح است والاّ صحيح نيست. اين جاها قاعده فراق مى‏گويد كه وضو صحيح است، حين ما يتوض‏ء اذكر من حين ما يشك. و اما در جايى كه علم دارد انگشتر را حركت نداده است كه قابل بوده است، حين يتوض‏ء از قبل، مجرا ندارد. چونكه مجرا ندارد بايد وضو را اعاده كنند. اينجور فتوا مى‏دهند در تعليقات عروه در رسائل. كسى بعد شك كند كه حاجبى بوده است ولو انگشترى بوده است كه زيرش آب نرفته است اگر احتمال مى‏دهد حركت داده است، زيرش آب رفته است وضوئش صحيح است والاّ بايد وضو را اعاده كند. اين روى اين مسلك است كه عرض مى‏كنم. روى اين مسلك در ما نحن فيه، فرموده‏اند بعضى‏ها كه در برائت قاعده فراق جارى نيست، چونكه اثر ندارد. در صلاة هم جارى نيست. چرا؟ چونكه صورت صلاة محفوظ است كه عرض كردم. نمازى خوانده‏ام با يك وضوئى كه علم اجمالى دارم كه يا او باطل است يا آن وضوء قبلى. در ما نحن فيه حين نماز خواندن من مى‏دانم صورت عمل محفوظ است. مى‏دانم چكار كرده‏ام. نماز خوانده‏ام با وضوء دومى. اين را مى‏دانم. نمى‏دانم، در نماز شك ندارم. نماز را با وضوء دومى خوانده‏ام. منتهى وضوئى كه مشكوك است، معلوم بالاجمال است، فساد او آن فساد وضوء سابق كه الان مى‏دانم كه در آن وضوء دومى يا در وضوء اولى در يكى خلل بوده است. چونكه صورت عمل محفوظ است در ما نحن فيه صلاة مجراى قاعده فراق نيست.
مجراى قاعده فراق خود وضو است. خود وضو كه دو تا وضو گرفته‏ام، علم اجمالى دارم يكى از اين وضوها باطل بود، قاعده فراق در خود وضو بايد جارى بشود. وقتى كه قاعده فراق در وضو جارى بشود اين دو صورت دارد. در يك صورت قاعده فراق جارى مى‏شود در وضو، در يك صورت جارى نمى‏شود.
اما آن صورتى كه قاعده فراق در وضو جارى مى‏شود. آن جايى است كه يك وضو بگيرد، نماز ظهرش را بخواند. بعد توالت برود، بيايد يك وضوئى بگيرد، قرائت قرآن بكند. الان كه شك مى‏كند باز توالت رفته است، درآمده است كه شك مى‏كند. الان يقينا محدث است. الان در حال شك يقينا محدث است توالت دومى رفته است. در اين صورت علم اجمالى پيدا مى‏كند، يا آن وضوء اولى كه براى نماز گرفتم و نماز خواندم، او باطل بود يا آن وضوئى كه بر قرائت قرآن گرفتم و قرائت قرآن كردم او باطل بود. قاعده فراق در وضوء دومى مثلا در وضوء دومى مسح رجل يمنا را نكرده بود يا در آن وضوء اولى مسح رجل يمنا نكرده بودند يا در وضوء ثانى. در ما نحن فيه در وضوء ثانى قاعده فراق جارى نيست چونكه چه اثر دارد؟ در وضوء دومى مسح رجل يمنا را كرده باشم يا نكرده باشم، اثرى ندارد. چونكه توالت رفته‏ام الان، محدث هستم. اثرى ندارد. صحّت وضوء ثانى اثرى ندارد. چونكه اثرى ندارد قاعده فراق در آن وضو جارى نمى‏شود. چون لعدم اثر ال... و اما آن وضوء اول اثر دارد. او اگر صحيح بشود نماز ظهرم صحيح است. قاعده فراق اگر وضوء اول را تطهير كند و احتمال مى‏دهم وضوء اولم صحيح بوده است، مسح رجل يمنا را در او كرده‏ام، نماز ظهرم در او صحيح مى‏شود. بدان جهت فرموده‏اند در اين صورت قاعده فراق در وضوء صلاتى جارى مى‏شود بلا معارض. در صلاة جارى نمى‏شود در وضوء صلاتى جارى مى‏شود بلا معارض.
صورت اين بود كه وضوئى گرفته بود، نماز خوانده بود، بعد وضوء آخر گرفته بود، قرائت قرآن خوانده بود، بعد محدث شده بود بالحدث و بعد الحدث هنوز وقت خارج نشده است، وقت صلاة ظهر. علم پيدا كرده است كه يا وضوء صلاتى‏اش باطل بود يا وضوء قرائتى‏اش. بطلان وضوء قرائتى هيچ اثرى ندارد. چونكه اگر وضوء قرائتى صحيح بشود، چه اثر دارد؟ چونكه مستراح رفته است. او باطل است. ولكن نسبت به آن وضوء اولى كه بر صلاة گرفته است، صحّت او اثر دارد كه صلاة ظهر صحيح مى‏شود. اعاده او لازم نيست. قاعده فراق در او جارى مى‏شود بلا معارض. اين يك صورت. صورت ثانى اين است كه قاعده فراق در وضو معارضه مى‏كنند. آنجايى است كه وضوئى بگيرد، نماز بخواند و قبل خروج الوقت يك وضوء ديگرى بگيرد فرض مى‏كنيم رفت توالت. يك وضوء ديگرى هم گرفت، وضوء ديگرى كرد قرائت قرآن كرد. اما توالت دومى ديگر نرفته است بعد از قرائت قرآن. علم اجمالى پيدا كرد كه يا وضوء اول باطل است يا وضوء دومى. در ما نحن فيه قاعده فراقى كه هست در وضوءها تساقط مى‏كند. چونكه قاعده فراق در وضو اول مى‏گويد كه صلاة ظهرت صحيح است. قاعده فراق در وضوء ثانى مى‏گويد الان وضو دارى تو. با اين مى‏توانى نماز بخوانى، مى‏توانى قرائت قرآن بكنى. وضو دارى، قاعده فراق مى‏گويد. تو ديگر نمى‏خواند وضوء ديگر بگيرى. وضوء تام است. چونكه قاعته فراق مى‏گويد بر اينكه اين وضوء تو صحيح است و قاعده فراق هم مى‏گويد كه وضوء اولى صحيح است يعنى تو مى‏توانى با اين نماز ديگر بخوانى، قرائت قرآن بكنى، آن نماز ظهر را هم اعاده نكنى. من مى‏دانم اينجور نيست يا بايد نماز ظهر را اعاده كنم يا براى نماز بعدى يا براى قرائت قرآن وضو بگيرم. چونكه از جريان اينها مخالفت قطعيه تكليف لازم مى‏آيد معارضه مى‏كند قاعده فراق تساقط مى‏كند. وقتى كه قاعده فراقها معرضه كرد، تساقط كرد ديگر قاعده فراق نه در وضو جارى مى‏شود نه در صلاة. اين فرمايشى است كه ايشان فرموده است.
سؤال؟ كدام يك آخر؟ نه اينكه مستحب است تدارك ندارد. عرض مى‏كنم قاعده فراق مى‏گويند در جايى جارى مى‏شود كه انسان احتمال غفلت بدهد كه خلل رسانده است روى احتمال غفلت و اما در مواردى كه مى‏داند غافل از عمل بود، احتمال صحت واقعى مى‏دهد مثل مسئله وضو گرفتن با انگشتر دست در اين موارد قاعده فراق جارى نيست. روى اين حساب فرموده بودند كه در صلاة قاعده فراق جارى نيست، چونكه من مى‏دانم كه نماز خوانده‏ام با آن وضوء اول هم خوانده‏ام. من شك در نماز ندارم غفلت در نماز ندارم. مى‏دانم نماز را. آن وضوئى كه در ما نحن فيه هست، در آن وضوئش نمى‏دان آن وضوء، وضوء مشكوكى است در واقع آن وضوء صحيح بود يا غير صحيح بود؟ قاعده فراق بايد آن وضو را تصحيح كند. اين فرمايشى است كه در ما نحن فيه فرموده‏اند. ولكن به نظر قاصر ما اين اشكال درست نيست. قاعده فراق در خود صلاة جارى مى‏شود. حتى در آن صورتى كه صورت ثانيه، وضو گرفت، نماز خواند. قبل خروج الوقت وضو دومى گرفت، قرائت قرآن كرد، و فعلا هم اگر وضوء دومى صحيح وضو دارد، باطل شده است. وضو دومى اگر صحيح باشد. وضو گرفت، نماز خواند، رفت توالت، از توالت درآمد، وضو گرفت قرائت قرآن كرد، الان هم توالت ديگر نرفته است. احتمال مى‏دهد كه الان متطهر بوده باشد علم به حدث ندارد، قبل خروج الوقت است. اينجا مى‏گوييم كه قاعده فراق در وضوء اولى با وضوء ثانى تساقط مى‏كند، معارضه مى‏كند. و اما صلاة ظهر مورد قاعده فراق است. صلاة ظهرى را كه خوانده است، مورد قاعده فراق است و اما قرائت در او قاعده فراق جارى نمى‏شود. چرا؟ چونكه قرائت اثرى ندارد. يعنى با وضو بودن يا بى وضو بودن آن قرائت اثرى ندارد، تدارك ندارد.
قاعده فراق در وضوء اولى با قاعده فراق در وضوء ثانى تعارض مى‏كنند، چونكه وضوء ثانى هم صحتش اثر دارد، كه الان مى‏تواند نماز ديگر بخواند. قرائت قرآن بكند. صحّت وضو اول هم اثر دارد كه صلاة صحيح است. در ما نحن فيه قاعده فراق در وضو با قاعده فراق در وضوء ثانى معارضه مى‏كند. و اما قاعده فراق در صلاة محصورى ندارد. بعد از اينكه اينها جارى نشدند، قاعده صلاة جارى مى‏شود. بلا معارض. چرا؟ چونكه در ما نحن فيه اگر صلاة من صحيح بشود، صحت، مثل آن صحت با انگشتر نيست. صلاة من اگر صحيح بشود روى اين است كه فعل را صحيح اتيان كرده‏ام به... اگر صلاة من باطل بشود بطلانش روى احتمال غفلت است. چرا؟ چونكه صلاة كه اوله التكبير و آخره التسليم است فعل است. وضو هم كه اولش غسل الوجه و آخرش مسح القدمين است فعل است. فعل اختيارى وقتى كه از انسان صادر شد آن بالعمد و الاختيار صادر مى‏شود فعلى اختيارى را. عادتا اينجور است كه فعل را موجود بكند، قصد مى‏كند فعل را. بدان جهت در ما نحن فيه من در اوله التكبير و آخره التسليم احتمال غفلت نمى‏دهم. مى‏دانم كه اوله التكبير و آخره التسليم را اتيان كرده‏ام. احتمال غفلت را در وضوئش مى‏دهم. در وضوئش احتمال مى‏دهم كه غفلت كرده‏ام پاى راست را مسح نكرده‏ام. خوب قاعده فراق در عملى جارى مى‏شود ولو احتمال غفلتش را در شرطش بدهيد. لازم نيست كه احتمال غفلت در اجزاء داده بشود. قاعده فراق در جايى جارى مى‏شود كه احتمال غفلت ولو در شرطش بدهيد. مثل چه؟ ما از ايشان مى‏پرسيم از هر كسى باشد جواب بگويد.
انسان يك نمازى خوانده است، در ما نحن فيه يك نمازى خوانده است، نماز مستحبى. تدارك ندارد. بعد نماز ظهر را خوانده است. بعد از اينكه نماز ظهر را خوانده است، علم پيدا كرده است غفلتا در يكى از صلاتين از قبله منحرف شده است. علم پيدا كرد ديگر. احتمال غفلت مى‏دهد كه غفلت كرده است يا در صلاة نافله يا در صلاة فريضه از قبله منحرف شده است، قبله را هم مى‏شناسد. ولكن علم دارد اجمالا از اين قبله منحرف شده است يا در آن دو ركعت صلاة ابتدائى يا در اين صلاة واجبى اين غفلت را پيدا كرده است. بلا اشكال قاعده فراق جارى مى‏شود. چونكه در صلاة مستحبى اثر ندارد. چه جور قبله شرط است، احتمال اخلال به او ان غفلتٍ موجب مى‏شود كه در اينكه قاعده فراق در صلاة جارى بشود وضو هم همين جور شرط است. احتمال مى‏دهد در اين وضوئى كه گرفته است غفلت كرده است پاى راستش را مسح نكرده است. اگر قاعده فراق در اين صلاة الى القبله جارى است، كه جارى است و جارى مى‏كنيم، چونكه احتمال مى‏دهيد كه نه در صلاة ظهر ملتفت بود، منحرف نشده است و معارضه هم ندارد با آن صلاتى كه نافله خوانده است. چونكه او اثر ندارد. چه جور در اين صلاة واجبى جارى مى‏كنيد، و شبهه نمى‏كنيد شرط، شرط است. چه فرق مى‏كند، استقبال قبله هم شرط است وضو هم شرط است. در صلاة احتمال مى‏دهد غفلت را از ناحيه شرطش كه وضو است. احتمال مى‏دهد، يقين كه ندارد در او. قاعده فراق جارى مى‏شود و معارضه ندارد با قرائت با شرط. چرا؟ چونكه او تدارك ندارد. مثل صلاة نافله است. بدان جهت على ما ذكرنا كه فرقى نمى‏كند و تفسيرى نيست، آنى كه سيد در عروه فرموده است اگر وضو گرفت قرائت قرآن كرد، بعد وضو گرفت نماز خواند نمازش صحيح است، قاعده فراق جارى مى‏شود اين مطلب ايشان صحيح است، منتهى يك شبهه اساسى دارد.
و آن اين است كه قاعده فراقى كه هست قاعده فراق در آن وضوئى كه فعلا متطهر است، فعلا فرض كنيد مى‏داند كه توالت دومى نرفته است. اين قاعده فراق در وضو چرا با هر دو قاعده فراق معارضه نكند؟ هم قاعده فراق در وضوء اول هم قاعده فراق در صلاة، با هر دو معارضه نكند؟ چرا با يكى معارضه كند؟ آن يك اشكال اساسى است بحثش در علم اصول است و اينجا اگر وارد بشويم خارج از بحث مى‏شويم. روى آن مسلك معروف كه دو تا اصل... تساقط كردند نوبت به طولى مى‏رسد روى اين مسلك مشهور در ما نحن فيه قاعده فراقى كه هست نسبت به صلاة جارى مى‏شود، معارضه هم ندارد. اين هذا كل فى هذه المسئله.
بعد صاحب العروه قدس الله نفسه الشريف آن مسئله معروفه را مى‏خواهد عنوان كند و آن اين است كه قاعده تجاوز و قاعده فراق در اجزاء وضو عند الشك در اجزاء الوضو كه شك انسان فرض كنيد دست چپش را مى‏شويد، شك مى‏كند بر اينكه من دست راستم همه‏اش را شسته‏ام يا نشسته‏ام؟ احتمال مى‏دهد بر اينكه دست راست همه‏اش را نشسته است. خوب اگر قاعده فراق و تجاوز در اجزاء وضو معتبر بود مى‏گفتيم نه بگويم انشاء الله همه‏اش را شسته‏ام. مثل اينكه كسى ركعت دوم را مى‏خواند، نمى‏داند در ركعت اول ركوع كرده است يا نكرده است؟ مى‏گويد انشاء الله كرده‏ام. همين جور است اين قاعده تجاوز است. اين در باب الوضو، اين قاعده تجاوز و فراق در صحّت اجزاء وضو قاعده تجاوز و قاعده فراق جارى نيست. انسان وضو را تمام كرد، بعد شك كرد قاعده فراق جارى است. و اما مادامى كه وضو را فارق نشده است، شك كرد باد تدارك بكند. قاعده فراق و قاعده تجاوز در اثناء وضو جارى نيست به اين مسئله وارد مى‏شود. به چه بيان وارد مى‏شود؟ انشاء الله خدمت شما عرض مى‏كنم.