جلسه 667
* متن
*
بسم الله الرحمن الرحيم.
موضوع درس: درس خارج فقه بحث طهارت.
شماره نوار:667ب
نام استاد: آيت الله تبريزى.
تاريخ: 27/11/1370
توسط دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم واحد صوت.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم، بسم الله الرحمن الرحيم.
صاحب العروه قدس الله سره مىفرمايد اگر شخصى وضوئى را گرفت، و علم پيدا كرد در آن وضو خلل رسانده است به جزء الوضو يا به شرط الوضو. مثلا علم پيدا كرده است كه يد يمنا را نشسته است يا يد يمنا را از ترتيبى كه معتبر است از مرفق بشويد آن ترتيب را مراعات نكرده است. در اين صورت مىفرمايد اگر بتواند عملى را كه خلل رسانده است تدارك كند مثل اينكه صورتش خشك نشده است، موالات از بين نرفته است. برمىگردد آن عضو مشكوك را، يعنى آن عضوى را كه خلل رسانده است مىشويد و بعد آن اجزاء بعدى را اتيان مىكند كه بعد يد يسرى را دوباره مىشويد. مسح مىكند رأس و رجلين را كه ترتيب را مراعات كنند. و اگر موالات به هم خورده است، اگر برگردد دست راست را بشويد صورتش خشك شده است، موالات به هم خورده است. در اين صورت استعنف، وضو را بايد از سر بگيرد تا وضو با شرطش كه موالات است و ترتيب است موجود شده باشد. اين معنا جاى استدلال نيست. بعد از اينكه موالات در وضو شرط شد، ترتيب شرط شد، مقتضايش اين است كه اگر موالات به هم نمىخورد، بواسطه رجوع كردن به آن جزئى كه خلل رسانده است، برمىگردد و اتمام مىكند. والاّ موالات به هم خورده است اعضاء خشك شده است بايد وضو را از سر بگيرد.چونكه شرطيت موالات و ترتيب اينها شرطيتش مطلقه بود كما ذكرنا.
علاوه بر اين در صحيحه زرارهاى كه خواهيم خواند انشاء الله در ذيلش ذكر شده است، امام عليه السلام فرموده است اگر بتواند برگردد و تدارك كند فهو، والاّ وضو را استيعاب مىكند.
انّما الكلام در مسئلتنا، در جايى است كه انسان موقعى كه وضو مىگيرد و مشغول وضو است شك كند در غسل بعضى از اجزاء يا اصل بعضى اعضا را شسته است يا نه؟ يا شك كند كه با شرط شسته است يا نه؟ من الاعلى شسته است يا نه؟ در حال وضو است و در اثناء وضو است شك مىكند بر اينكه جزئى را شسته است قبل ذالك يا جزء را با شرطش اتيان كرده است قبل ذالك، ام لا؟ اين را مىدانيد شارع يك قاعدهاى تشريع فرموده است و اين قاعده از او تعبير مىشود به قاعده تجاوز. آن وقتى كه انسان مركّبى را اتيان مىكند كه آن مركب اجزاء متدرجه دارد و در آن اجزاء ترتيب معتبر است، مثل اول تكبير ثم قرائت. ثم الركوع، ثم السجود، ترتيب معتبر است. شارع قاعدهاى تأسيس فرموده است كه اگر انسان محل جزئى را گذشت و به جزء بعدى داخل شد كه مكلف بود آن جزء را قبل از اين جزء اتيان كند، اگر شك كند كه جزء قبلى را اتيان كرده است يا نه؟ شارع تشريع كرده است كه لا يعتنى بالشك. از اين تعبير به قاعده تجاوز مىشود. مثل اينكه انسان فرض كنيد موقعى كه مشغول سجدتين است، به سجده رفته است شك مىكند من ركوع كردهام يا از قرائت يكسره آمدهام به سجود. شك مىكند ركوع كردهام يا نه؟ شارع براى ركوع محل قرار داده است، بعد القرائه و قبل از سجود. اين داخل شده است به جزء بعدى كه سجود است، شك مىكند جزء قبلى كه ركوع است در جايش اتيان كرده است يا نه؟ شارع فرموده است و لا ركع، ركوع كردهاى، سجده را تمام كن.
هر جزئى كه انسان مشغول است شك كند جزء قبلى را در آن محلش اتيان كرده است يا نه؟ شارع قاعدهاى تشريع فرموده است كه نه جزء اتيان شده است. يا شك كند كه آن جزء را در محلش صحيح اتيان كرده است يا نه؟ مىداند
ركوع كرد، قبل از سجود. ولكن نمىداند ركوعش استقرار داشت؟ يا بدنش مىلرزيد. اشتباه كرد بدنش در ركوع استقرار نداشت. كه ركوعش، ركوع صحيح نباشد. يا ركوع كرد، اما كم خم شد. به نحوى كه دستهايش به سر زانوهايش نمىرسيد. كم خم شده بود. نه، قاعده مىگويد، قاعده تجاوز مىگويد ركوع كرده است، قاعده فراغ هم مىگويد آن را صحيح اتيان كردهاى. شك در اصلش بكند، قاعده تجاوز، شك در صحت جزء بكند، قاعده فراق. اين شارع، اين قاعده تجاوز را كه جزئى، محلش بگذريم و داخل جزء ديگر بشويم اين قاعده را در باب صلاة تشريع فرموده است. بلا شبهة قاعده تجاوز در باب صلاة معتبر است، موردى كه دليل قاعده تجاوز در آن وارد شده است خودش باب صلاة است. رجلٌ شكّ فى الاذان بعد ما اقام. رجلٌ شكّ فى الاقامة بعد ما كبّر. رجلٌ شكّ فى التكبيرة بعد ما قرء. رجلٌ شكّ فى السجود بعد ما ركع، شكّ فى الركوع بعد السجود الى آخر. اين قاعده در باب صلاة تشريع شده است. انما الكلام اين است كه اين قاعده تجاوز مختص به باب صلاة است. انسان مثلا در حج يك وقت ديد كه سعى مىكند در صفا و مروه، شك مىكند كه من نماز طواف را اتيان كردهام، كه آمدهام سعى مىكنم، يا نماز را اتيان نكردهام؟ جماعتى گفتهاند بر اينكه در ما نحن فيه، قاعده تجاوز مختص به باب صلاة است. قاعده تجاوز در اجزاء و در غير الصلاة تشريع نشده است. بدان جهت در حج بايد اعتنا كند به شكش، برگردد نماز را بخواند. جماعتى گفتهاند نه قاعده تجاوز فى كل مركبٍ كه ذات اجزاء است و انسان در جزء بعدى داخل بشود و شك كند، در جزء قبلى كه اتيان كردهام يا نه؟ قاعده تجاوز حاكم است. بدان جهت مىگويد بعله، انشاء الله هم نماز طواف را اتيان كردهام، هيچ شبههاى نيست. سعيش را ادامه مىدهد. و مشهور ما بين الاصحاب اين است كه قاعده تجاوز اعتبارش مختص به باب صلاة نيست. در باب غير الصلاة و ساير العبادات هم قاعدهاى كه آن جا ذكر فرموده است، امام عليه السلام، آن قاعده، قاعده عامه است؛ كه در صحيحه زراره اينجور دارد، در جلد پنج باب سى و سه از ابواب الخلل آنجا هست، روايت اولى است، آنجا فرموده است امام عليه السلام، قلت رجلٌ شكّ فى الاذان و الاقامه و قد كبّر... قلت رجلٌ فى الشكّ فى التكبير و... قلت... قلت شكّ فى الركوع و سجد... على صلاة ثم بال يا زراره. اذا خرجت من شىء و دخلة فى غيره فشكك ليس بشىء. يك كلمهاى مىگويم يادتان باشد، دليل وجه اينكه اختلاف شده است قاعده تجاوز مختص به باب صلاة است يا عام است در تمامى مركبات جارى است، اين يك مطلب است كه يا زراره خرجت من شىء ثم دخلت فى غيره، مراد اين است كه يا زراره اذا خرجت من شىء من الصلاة و دخلت فى غير ذالك الشىء كه جزء بعدى صلاة، اين مختص به باب صلاة مىشود. اذا خرجت من شىء ثم دخلت فى غيره يعنى اذا دخلت من شىء من اىّ مركب. اختصاص به باب صلاة ندارد. در ما نحن فيه، آن وقت عام مىشود. آنهايى كه مىگويند مختص به باب صلاة است، آنها كسانى هستند كه مىگويند يكى از مقدمات اطلاق اين است كه در آن مقام... نبوده باشد من القيد. اين خود اينكه سؤال از اجزاء صلاة است اين موجب مىشود بر اينكه اذا فرجت من شىء ثم دخلت فى غيره، از اين اطلاق نتوانيم استفاده كنيم كه قرينه مقاميه صلاة است. آنهايى كه منكر هستند، مىگويند سؤال قيد نمىشود، قرينه نمىشود، مخصص و مقيد نمىشود، سؤال كبرايى كه در آنجا ذكر شده است مىگويند اىّ مركب، اذا خرجت من شىء مركب ثم دخلت فى غير ذالك من الجزء فكششة... اين بحثش در اصول است. اين سند همين است، سند اختلاف.
اين را بدانيد آنهايى كه گفتهاند قاعده تجاوز مختص به باب صلاة است، آنها راحت هستند در باب وضو. در باب وضو من دست چپم را مىشويم، شك مىكنم بر اينكه صورتم همهاش را شستهام يا يك مقدارى از صورت مانده است كه نشستهام. كسى بگويد قاعده تجاوز مختص به باب صلاة است اين راحت است مىگويد بايد برگردد بشويد. بايد يقين كند كه صورت را شست، چونكه قاعده تجاوز اعتبار ندارد. فقط در باب صلاة است. آنهايى كه مىگويند قاعده تجاوز اختصاصش به باب صلاة نيست عامه است، آنها هم اتفاق دارند كه باب وضو از آن قاعدهئ تجاوز استثنا شده است. در باب وضو، در اجزاء وضو اگر به جزئى داخل شديد و شك كرديد، جزء قبلى را آوردهاى، يا صحيح آوردهاى، بايد اعتنا كنيد. بايد برگرديد تدارك كنيد و يقين كنيد كه آن جزء را اتيان كردهاى و بعدش را اتيان كنيد. يعنى اعتنا به شكتان بايد بكنيد. اين معنا در باب الوضو گفته شده است كه مجمع عليه بين الاصحاب است، و جماعتى ادعا كردهاند كه غسل و تيمم هم لاحق به وضو است. اينكه لاحق است به وضو يا نه؟ انشاء الله بحثش مىآيد. جماعتى منكر شدهاند الحاقش را. گفتهاند نه آنها در كبراى كلى باقى است، مثل خود صاحب العروه قدس الله سره. ولكن جماعتى بر اين مشهور الحاق كردهاند تيمم و غسل را هم به باب الوضو. كلام در اين است، كه اگر اين قاعده تجاوز دليلش عام شد، كبراى كلى شد، چرا باب الوضو از او مستثنى است. چرا در باب وضو قاعده تجاوز در اجزاء اعتبارى ندارد؟ گفتهاند بواسطه اين صحيحه زراره كه دلالت مىكند قاعده تجاوز، حتى قاعده فراغ در صحّت اجزاء. وقتى كه جزئى را تمام كرديم وارد جزء بعدى شدى، شك كردى كه جزء بعدى را صحيح اتيان كردهاى يا نه؟ قاعده فراغ در اجزاء اعتبار ندارد. بايد بگردى، تدارك بكنى. گفته شده است كه دليل اين مطلب اين صحيحه زراره است كه خدمت شما عرض مىكنم. آن صحيحه زراره اين است، در باب چهل و دو از ابواب الوضو روايت اولى است، محمد ابن الحسن عن المفيد، شيخ الطايفه از استادش مفيد نقل مىكند. شيخ مفيد هم از احمد ابن محمد. احمد ابن محمد ابن حسن ابن وليد است، يا احمد ابن محمد ابن يحيى است، آن هم از پدرش نقل مىكند، چونكه هر دو از مشايخ مفيد هستند. عن احمد ابن محمد ابن يحيى، هم از احمد ابن محمد ابن حسن ابن وليد. اينها نقل مىكنند عن احمد ابن ادريس قمى و سعد ابن عبد الله اشعرى، عن احمد ابن محمد. احمد ابن محمد ابن عيسى است عن حسن ابن سعيد، عن حماد. حماد ابن عيسى، عن حريض، عن زراره، عن ابى جعفر عليه السلام. اين احمد ابن محمد عن ابيه، اين احمد ابن محمد ابن يحيى باشد يا احمد ابن محمد ابن حسن وليد باشد هيچ كدام ضررى ندارد ولو گفتم اينها توثيق نشدهاند اين دو تا احمد. نه پسر محمد ابن حسن وليد نه هم پسر محمد ابن يحيى العطار كه احمد ابن محمد ابن يحيى العطار است. هيچ كدام توثيق نشدهاند. هر دو از معاريف هستند. وانگهى در سند، سعد ابن عبد الله است. كه سعد ابن عبد الله از كسانى است كه شيخ الطايفه به جميع روايات او سند ديگرى دارد. بدان جهت اين روايت سند ديگر دارد. چونكه از سعد ابن عبد الله نقل مىكند. در سند است كه از اين تعبير مىكنيم به تبديل السند.
علاوه بر اين كه شيخ اينجور است، كلينى هم اين روايت را نقل كرده است به سند صحيح و رواه الكلينى عن على ابن ابراهيم عن ابيه و عن محمد ابن اسماعيل عن فضل ابن شازان، دو تا سند، جميعا عن حماد ابن عيسى، عن حريض. بدان جهت روايت هيچ خدشهاى در سندش نداريم بدان جهت مضمونش هم اين است كه عن ابى جعفر عليه السلام قال ابى جعفر عليه السلام، اذا كنت قاعدا على وضوئك، اگر نشسته باشى بر وضو گرفتن، فلم تدرى اغسلت زراعيك ام لا، نفهميدى كه دو تا زراعت را شستهاى يا نشستهاى؟! هنوز وضو مىگيرى، شك كردى زراعينت را شستهاى يا نه؟ ما اينجور عرض كرديم كه اين قرينه است كه شك در صحت غسل زراعين است. چونكه انسان وقتى كه مىنشيند وضو بگيرد كه زراعين نگاه مىكند ببيند تَر است يا خشك است. همين جور است، در حال وضو است. بدان جهت در ما نحن فيه شك كردى در غسل زراعينت يعنى در صحتش كه آيا با آن ترتيبى كه معتبر است شستهاى يا نه؟ شك در صحت است. بعله، ممكن است هر دو تا را بگيرد، هم شك در صحت، هم شك در اصل وضو. آن شك در اصل وجودش امر نادرى است. مىگويد بر اينكه...
سؤال؟ عيبى ندارد. در باب وضو عرض كردم مدعا و متسالم عليه اين است نه قاعده تجاوز در اجزاء جارى است، نه قاعده فراغ در اجزاء جارى است. اينجور دارد بر اينكه، اذا كنت قاعدا على وضوئك وقتى كه نشسته باشى بر وضوئت فلم تدرى اغسلت زراعيك ام لا؟ نفهميدى كه زراعينت را شستهاى يا نه؟ اعد عليهما، اعاده بكن غسل را بر زراعين، و على جميع ما شكشت فيه انك لم تغسله. زراعين خصوصيتى ندارد. هر عضوى باشد كه شك كنى كه او را نشستهاى، بايد غسل را به او اعاده كنى، مادامى كه در حال وضو هستى. او تمسح يا شستنى را شك ندارد، شك دارد بر اينكه سرش را مسح كرد، پاهايش را الان دارد مسح مىكند. پاى چپش را مسح مىكند كه تمام كند. شك مىكند سرش را مسح كرده است يا نه؟ بايد برگردد. او تسمح من ما سمع الله ما...فى حال الوضو. آن چيزهايى كه خدا اسم برده است، فغسلوا وجوهكم و ايديكم و المسحوا برئوسكم و ارجلكم كه اينها را اسم برده است كه از اجزاء وضو هستند در هر كدام از اينها شك كردى، چه در اصلش، چه در صحتش، فرقى نمىكند، بايد چيزى كه هست اعاده بكنى. مىگويد بر اينكه من ما سمع الله ما دمت فى حال الوضو. مادامى كه در حال وضو هستى. فاذا قمت من الوضو، وقتى كه از حال وضو بلند شدى و فرغت منه، از وضو هم فارغ شدى. اين كلمه فرغت را حفظ كنيد، و فرغت من الوضو و قد سرة فى حال اخرى، در حال ديگر شدى. ديگر حال وضو ندارى. فى حال اخرى فى الصلاة او غيرها داخل نماز شدى، داخل قرائت قرآن شدى. يا نشستهاى طعام مىخورى كه، وضو گرفتهاى كه طعام بخورى و امثال ذالك در اين صورت فشكشت فى بعض ما سمع الله من ما اوجب الله عليك وضوئه لا شىء عليك فى. بعد از فراغ و سيروة در حال اخرى اگر شك كردى، بعضى يا اخلال رساندهاى، چه نشسته باشى يا با شرط نشسته باشى، لا شىء عليك. در اين صورت شيئى براى تو نيست.
قاعده فراغ آن وقتى جارى مىشود كه انسان وضو را تمام كند و در حالت ديگرى بيافتد بعد از افتادن در حالت ديگرى شك كند كه آن وضوئى كه گرفته بود در جزء او نفسى بود، در شرط اجزاء و شرط الوضو نقصى بود يا نه؟ حكم مىشود در اين صورت به تمام.
يك كلمه دومى بگويم اينجا يادتان باشد، به نظر قاصر ما اين است كه امام عليه السلام در اين صحيحه ما بين شك در غسل و ما بين شك در مسح فرق گذاشته است. انسان اگر وضو را گرفت، رفت شروع به نماز كرد، وقتى كه شروع به نماز كرد داخل شد، شك كرد صورتش را خوش شسته بود يا صورتش را اصلا شسته بود يا نه؟ اعتنا نمىكند. نمازش را تمام مىكند، چونكه حالت اخرى است. بعد از اينكه داخل شد در حالت اخرى اعتنا نمىكند. اما داخل نماز شد، ركعت دوم هم بود شك كرد اصلا من سرم را مسح كردهام يا نه؟ ولكن مثل بعضى مردم كه عادتشان اين است كه وضو را خشك نمىكنند. هوا هم كه زمستان است تَر است اعضايش، در ركعت دوم شك مىكند مسح رأس كردهام يا نه؟ اينجا بايد سرش را مسح كند، اگر بلل دارد. اگر بلل وضو خشك نشده است از بين نرفته است بايد مسح كند سرش را. بعد رجلينش را مسح كند، دوباره صلاة را شروع كند. امام عليه السلام به نظر قاصر ما كه الان مىگويم متوجه باشيد ما بين شك در غسل و شك در مسح فرق گذاشته است. اينى كه بعد از فراغ عن الوضو و سيرورة در حال ديگر به شك در اجزاء وضو اعتنا نمىشود آن اجزاء غسلى است. و اما اجزاء مسحى اگر انسان شك كرد، بلل داشته باشد بايد مسح كند و صلاة را اعاده كند. نه اگر بلل ندارد، شك مىكند سرش را مسح كرده است يا نه؟ لا يعتنى. عدم الاعتنا به شك در مسح در صورتى كه در حال اخرى شد، در اين صورت است مشروط بر اين است كه بلل در اجزائش نبوده باشد. والاّ اگر بلل بوده باشد بايد مسح را تدارك كند. اين را ما از اين صحيحه اجتماع نكرديم. ببينيد استفاده مىشود يا نه؟
مىگويد اذا كنت قاعدا على وضوئك، فلم تدرى غسلت زراعيك ام لا، فاعد عليهما در زراعين اعاده بكن. و على جميع ما شكشكت فيه، انّك لم تغسله او لم تمسح، من ما سمع الله كه خداوند تبارك و تعالى در قرآن اسم برده است. مادمة فى حال الوضو. مادامى كه در حال وضو هستى بايد اعتنا بكنى. فاذا قمت من الوضو و فرغة من، وقتى كه از وضو بلند شدى و فارغ شدى و قد سرة فى حال اخرى فى الصلاة او غيرها فشكشك فى بعض ما سمع الله من ما اوجب الله عليك وضوئه. شستن آنجا را به تو واجب كرده است. در حال اخرى شدى، شك كردى، در چيزى كه خداوند غسل او را واجب كرده است كه وجه و يدين است. در اين شك كردى، فلا شىء عليك فيه، شيئى بر تو نيست.
سؤال؟ اين وضو معناى لغوى است. يعنى شستن. من ما اوجب الله فى وضوئه، شستن آنجا را واجب كرده است. آنجايى كه خداوند شستن او را واجب كرده است، در آن صورت اعتنا نمىكنى. بعد مىفرمايد فان شكشة فى مسح رأسك. فاصبة فى لحية بللا فمسح بها عليه، به آن بلل رأسة را مسح كن و على زهر قدميك، فان لم تصب بللا در اين صورت فلا تنقض الوضو بالشك. وضوئى كه گرفتهاى او را به شك نقض نكن ومز فى صلاتك. در نمازى كه شروع كردى، در حال نماز بودى بگذر. وقتى كه بلل پيدا نكردى بگذر. اين حكم را تفسير ما بين شك در غسل، و شك در مسح را از اين صحيحه استفاده كردهايم. اگر اين صحيحه ملاحظه بفرماييد همين جور بوده باشد ما تفسير مىدهيم، باكى هم از... نداريم. مىگوييم شك در غسل با شك در مسح فرق دارد. در جايى كه حالت اخرى شد و شك در غسل شد اعتنا نمىشود. شك در مسح شد اگر بلل هست بايد مسح كند. و آن صلاة را شروع كند استيناب كند. و اگر بلل نيست نزا فى صلاة، در آن صلاتى كه شروع كرده است مزى پيدا مىكند. اين صحيحه على كل تقدير دلالت مىكند قاعده تجاوز مادامى كه انسان مشهور در وضو است و در حال وضو است قاعده تجاوز در اجزاء اعتبارى ندارد. ولو كسى ملتزم بشود آن صحيحه زرارهاى كه در شك در اذان و اقامه وارد است از آن صحيحه زراره استفاده مىشود كه قاعده تجاوز فى كل المركبات معتبر است. ولو اين هم استفاده شد در باب وضو اين صحيحه زراره مخصص است و او را تخصيص مىزند كه الاّ باب الوضو در باب وضو قاعده تجاوز اعتبارى ندارد. قاعده فراغ هم در اجزاء وضو اعتبارى ندارد. شك در صحّت اجزاء بشود يا شك در اصل جزء بشود كه آمده است يا نه؟ مادامى كه در حال الوضو است اعتنا نمىكند. اين معنى از اين صحيحه استفاده مىشود.
سؤال؟ مطلق را به نادر نمىشود حمل كرد كه مراد شك در اصل است. اما نادر و غالب، هر دو تا را بگيرد، عيبى ندارد. انصرافى ندارد. هر ندرتى موجب انصراف نمىشود. نادر است انسانى كه سه تا داشته باشد. ولكن اگر سه تا داشته باشد حكم انسان بر او هم جارى است. پس على هذا الاساسى كه هست در ما نحن فيه، اين صحيح است. ولكن اشكال شده است بر اين مطلب كه با اين صحيحه اگر بنا گذاشتيم، چونكه بنا گذاشته مىشود كه قاعده تجاوز عام است. در تمام مركبات جارى است. اختصاص به باب صلاة ندارد. اگر بنا گذاشتيم قاعده تجاوز عام است، اختصاص به باب الصلاة ندارد، با اين صحيحه نمىشود رفعيت كرد از آن قاعده تجاوز. چرا؟ چونكه اين صحيحه زراره كه الان خدمت شما عرض شد مبتلا به معارض است. اگر معارض نداشت بعله قاعده تجاوز را تخصيص مىزد اعتبارش را، الاّ باب الوضو. اذا خرجت من شىء و دخلت فى غيره و شك ليس بشىء الاّ باب الوضو. و اما اشكال اين است كه اين صحيحه مبتلا به معارض است. يا اين معارض، معارضش كجاست؟ معارضش گفتهاند موثقه عبد الله ابن ابى يعفور است كه موثقه عبد الله ابن ابى يعفور روايت دومى است در اين باب. شيخ نقل مىكند باز از استادش مفيد، عن احمد ابن محمد عن ابيه يا احمد ابن محمد اين يحيى است عن ابيه يا احمد ابن محمد ابن حسن ابن وليد است پسر محمد ابن حسن وليد است. كه از پدرش نقل مىكند عن سعد ابن عبد الله عن احمد ابن محمد ابن عيسى. چونكه در سند سعد ابن عبد الله است، اشكالى ندارد. به جميع روايات و كتب سعد ابن عبد الله شيخ سند ديگرى دارد. عن احمد ابن محمد ابن ابى نصر بزنتى، احمد ابن محمد ابن عيسى اشعرى هم از احمد ابن محمد ابن ابى نصر بزنتى است، عن عبد الكريم ابن عنف. در بعضى روايات هست كه محمد ابن يحيى، عن احمد عن احمد. بعضىها خيال مىكنند كه اين احمد يكى زايد است. نه، محمد ابن يحيى عن احمد عن احمد عن جميع يا غير جميع كه مثلا يا عبد الكريم عمر و امثال ذالك اين احمد دومى، احمد ابن محمد ابن ابى نصر بزنتى است. آن احمد اولى، احمد ابن محمد ابن عيسى است. اينها دو نفر هستند. يكى از ديگرى نقل مىكند. احمد زايد در حديث نيست. اين را از كجا فهميديم كه احمد در آنجا زايد نيست؟ به قرينه اينجور روايات كه مىگويد سعد ابن عبد الله عن احمد ابن محمد ابن عيسى عن احمد ابن محمد ابن ابى نصر يعنى بزنتى، عن عبد الكريم ابن عمر كه از ثقات است، عن عبد الله ابن ابى يعفور كه از اجلاست. چونكه آن عبد الكريم مذهبش فاسد است، خيلى مسلم هم نيست. بدان جهت موثقه تعبير مىشود. عن عبد الله ابن ابى يعفور عن ابى عبد الله عليه السلام. قال اذا شكشة فى شىء من الوضو و دخلت فى غيره فليس شك بشىء. اين شىء بعض وضو است. فى شىء من الوضو، وضو را مركب فرض كرده است. كه از شيئى در وضو شك كرديم و قد دخلت فى غيره، داخل در غير آن شىء شديم. يعنى شك كرديم در غسل يد يمنا و حال اينكه داخل در يد يسرى شدهايم. اذا شكشة فى شىء من الوضو و دخلت فى غيره، ضمير غيره برمىگردد به آن شىء. آن شيئى كه شك مىكنيد و داخل شدهايد در غير آن شىء فليس... شك از شيئى نيست. اين همان قاعده تجاوز است. قاعده تجاوز اين است كه جزئى را بگذرى به جزء ديگر داخل بشوى، شك كنى كه جزء اولى را آوردهاى يا نه؟ شك كنى كه تكبيرة الاحرام را آوردهاى يا نه؟ مشغول قرائت هستى. اذا كنت فى شىء، من الوضو. وقتى كه شك كردى در شيئى از وضو كه مثلا غسل يد يمنا و قد دخلة فى غيره. داخل شدى در غير آن شىء. فليس شك... شك آن وقتى اعتنا مىشود شك كنى در شيئى كه هنوز محل آن شىء را نگذشتهاى. مثل اينكه هنوز محل تكبيرة الاحرام را نگذشتهام. قرائت را شروع نكردهام. شك مىكنم كه تكبيرة الاحرام گفتهاند يا نه؟ بايد بگويند. اينجا هم وقتى كه هنوز يد يمنا را نشستهام شك كنم كه شستهام يا نه؟ يد يسرى را نشستهام، نگذشتهام جايش را. شك كنم شستهام يا نه يا صحيح شستهام يا نه؟ بايد اعتنا بكن. اذا كنت فى شىء لم تجزه. اين مىگويد قاعده تجاوز در باب وضو هم اعتبار دارد. اين معارض مىشود با صحيحه زراره و اين معارضه موجب مىشود كه صحيحه زرارهاى كه گفته بوديم نتواند تخصيص بزند قاعده تجاوز را كه معتبر است مطلقا و بگويد در باب الوضو، معتبر نيست. خوب چكار بكنيم اينها معارض هستند؟ گفتهاند كه اعتنا را در باب وضو حمل بر استحباب مىكنيم. مىگوييم بر اينكه در باب وضو اعتنا كردن به شك بعد تجاوز المحل مستحب است. اولى است. ولكن در باب الصلاة و اينها نه، اين استحباب اولويت ندارد. اين جور جمع عرفى، توهم فاسدى است. اينجور در ما نحن فيه نمىشود جمع كرد. اين روايتين اگر اين نحو بوده باشد، متعارضتين است. چونكه مدلولو موثقه عبد الله ابن ابى يعفور اذا كنت فى شىء من الوضو و قد دخلت فى غيره فليس شكك بشىء. يعنى شك نداريم. نفى شك است. در جايى كه تو در شيئى از وضو شك كنى كه به غير آن شىء داخل شدهاى، آن شكت هيچ است. يعنى حكمى ندارد. آن شكت كلا شك. كانّ شك ندارى. اين القاء شك است. اين موثقه عبد الله ابن ابى يعفور دلالت مىكند به نفى الشك كه نفى موضوعى است، اصلا شك ندارى تو. حكم ندارد اين شك. صحيحه زرارهاى كه خوانديم او مىگويد نه اين حكم است، شك دارد.
سؤال؟ اين هر دو تا را وقتى كه انسان شئى را، اذا شكشة فى شىء من الوضو و دخلت فى غيره، داخل در غير آن شىء شده است. چه شك كنى در صحت آن شىء يا در اصل وجودش، مطلق است. سؤال؟ در اجزاء غير معتبر است والاّ فراغ حاصل نمىشود. فراغ آن صورتى حاصل مىشود كه در ما نحن فيه داخل در غير بشود، داخل غير كه شد در اجزاء عرض مىكنم . وقتى كه فراغ از غير شد، شك كرد در آن صورت اعتبارى به او نمىشود. و اما تا مادامى كه دخول در غير نشده است و تجاوز نشده است كه بحث خواهيم كرد اين خصوصيت را، در اين صورت اعتنا مىشود. اين موثقه دلالت مىكند شك، شك نيست. ملغى است. آن صحيحه مىگويد ملغى نيست بايد اعتنا بشود. اين دو تا متعارضتين است. اين علاج معارضه چيست، آيا اين معارضه تمام است و صحيحه زراره را اين موثقه از كار مىاندازد يا تا اينكه... به اجماع بكنيم كه اجماعى است كه در وضو، قاعده تجاوز معتبر نيست يا اينكه نمىتواند معارضه كند، صحيحه مخصص است، انشاء الله بيان مىشود.
|