جلسه 695

* متن
*

بسم الله الرحمن الرحيم.
موضوع درس: خارج فقه بحث طهارت.
شماره نوار:695 ب‏
نام استاد: آيت الله تبريزى.
تاريخ:1371
توسط دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم واحد صوت.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
كلام در اين مسأله‏اى بود كه صاحب الجبيره را اجير مى‏كنند براى ميتى نماز قضا اتيان كند. در دو مرحله ما تكلّم مى‏كنيم. تكلّم در مرحله اولى بر كسى است كه از اول ذات الجبيره است. و آن كسى كه از اول ذات الجبيره و ذو الجبيره است، مى‏خواهند اجير كند براى صلاة عن الميّت. مرحله ثانيه كسى است كه شخص مختارى بود و او را اجير كرده‏اند بر صلاة ان الميّت صلاة قضايى عن الميّت ولكن در اثنا مدّت قبل از اين كه عمل را تمام بكند، از ذوات الاعضا شد كه نمى‏تواند وضو اختيارى يا غسل اختيارى كند. بايد جبيره‏اى اتيان كند.
امّا الكلام در مرحله اولى. عرض كرديم جماعتى اين جور فرموده‏اند. نمى‏شود ذات الجبيره را اجير كرد. چون كه طهارت اين طهارت اضطرارى است. ولو آن وضو جبيره‏اى رافع حدث است و شخص وقتى كه وضو جبيره‏اى گرفت متطهّر مى‏شود. ولكن اين شخص كه وضو جبيره‏اى گرفت و متطهّر شد نسبت به آن عملى كه نمى‏تواند آن عمل را اتيان بكند الاّ بالوضو جبيرتاً. نسبت به آن عمل طهارت دارد. نسبت به نمازى كه خودش اتيان مى‏كند نماز واجبى‏اش را يا نوافلش را كه در تمام وقت هم عذر دارد جبيره دارد، اين اگر بخواهد اين صلوات را اتيان كند بايد وضو جبيره‏اى با او اتيان كند. نسبت به آن صلوات طهارت است. و امّا نسبت به صلواتى كه در ضمّه ميت جمع شده است و مى‏تواند وصى يا ورثه شخص آخرى را اجير كند كه ذو الجبيره نيست اين شخص كه عذر در اين است اين نمى‏تواند آن صلوات را به وضو اختيارى اتيان كند ديگرى كه مى‏تواند. يا كسى نمازش قضا شده است. ولكن قضا وقتش واسع است. الان ذو الجبيره است. مى‏تواند آن صلواتى كه قضا شده است بعد از دو ماه اتيان كند به وضو اختيارى. اين شخص در اين صورت طهارت اضطرارى دارد نسبت به آن صلوات قضا النّفسه نسبت به آن صلوات اضطرار نيست...زوال است. بعد اتيان مى‏كند. اين جور فرموده‏اند.
اين فرمايش يك اشكالى دارد و صاحبان اين فرمايش كه يكى هم از آنها صاحب العروه است، يك اشكالى به اينها متوجه است و آن اشكال عبارت از اين است كه اين حضرات فتوا داده‏اند و در عروه در مسأله بعدى تصريح مى‏كند انسان اگر در وقت نمازى مثلاً نماز ظهر و عصر جبيره داشت. جبيره‏اى داشت دست و پايش شكسته بود بسته بودند. يا زخم بود بسته بودند. در تمام الوقت جبيره داشت. وضو جبيره‏اى گرفت و نماز ظهر و عصرش را خواند. شب شكسته بند آمد نگاه كرد گفت خوب شده است. اين جبيره را باز مى‏كند. اين جبيره را باز كرد. يا براى شب زخم ديگر خونش بند آمد. الان احتياج به بستن نيست. بسته بودند كه خونش بند بشود. وقتى كه ظهر و عصر را با وضو جبيره‏اى خواند شب كه شد نه ديد خون بند آمده است باز كرد. مى‏گويند اين حضرات به نماز مغرب و عشاء لازم نيست وضو اختيارى بگيرد. چرا؟ چون كه اين شخص متطهّر است. خوب متطهر است. چون كه متطهر است. وضو جبيره‏اى گرفته بود و طهارت آمده بود. متطهر است لا صلاة الاّ بطهورٍ نماز بخواند. اگر كلمات را نگاه كرده باشيد اين جور فرموده‏اند. خوب اشكال اين است كه نسبت به آن صلاة اين وضويى كه قبلاً گرفته بود ولو بول نكرده است، ريح خارج نشده است، ولكن اين وضو جبيره‏اى كه گرفته بود نسبت به صلاتى كه يضطرّ الى الاتيان بهذا الوضو نسبت به آن صلاة
طهارت است. نسبت به صلاة مغرب و عشاء كه مضطر نيست به آن وضو اتيان كند. نسبت به او طهارت نيست. مثل كانّ متيمم است كه نماز ظهر و عصر را با تيمم خواند كه آب نداشت. بعد از اين كه مغرب و عشاء شد آب پيدا شد. با آن تيمم نمى‏تواند. چون كه تيمم منتقض شد به وجدان الماء. اين جا هم وضو وضوى اضطرارى بود. وقتى كه جبيره مرتفع شد و ذات الجبيره و ذو الجبيره نيست انسان، خوب آن وضو طهارت نمى‏شود براى اين شخص فعلاً و حال اين كه در عروه تصريح كرده است و ديگران تصريح كرده‏اند بر اين كه اين شخص مى‏تواند بقيه صلوات را اتيان كند. خوب اگر طهارت اضطرارى است چه مى‏شود؟ طهارت اگر اضطرارى است استيجار جايز نيست. ولكن آنها هم جايز نيست. صلوات بعدى را بايد وضو اختيارى بگيرد. جماعتى خواسته‏اند توجيه كنند اين را و اين اشكال متوجه را دفع كنند. به چه چيز دفع مى‏كنند؟ مى‏گويند بله وضو طهارت اضطرارى است. چون كه نسبت به قضا صلاة الميت اضطرار ندارد اين شخص مضطر نيستند كه آن صلاة را با وضو جبيره‏اى اتيان كنند، اين شخص را نمى‏شود اجير كرد يا آن صلوات قضا...النفسه قبل از ظهر است، بيكار است، مى‏گويد قضا بكنم صلوات را. چون كه قبل از ظهر است و قضا صلاة هم موسّع است مرجوّ الزّوال است عذرش هم، نه نمى‏تواند وضو جبيره‏اى بگيرد به اتيان آنها. الاّ انّه وقتى كه وضو جبيره‏اى مشروع شد، وضو جبيره‏اى مشروع شد مثل اين كه وقت صلاة داخل شد و در آن وقت صلاة اصلاً متمكن از وضو اختيارى نيست. و وضو جبيره‏اى را گرفت، هر عملى كه مشروط به طهارت است مى‏تواند اتيان كند. باقى ماند صلاة مغرب و عشاء را با اين وضو مى‏تواند اتيان كند. با وضو جبيره‏اى. چون كه نقض نشده است و مى‏تواند صلواتى كه از خودش قضا شده است بعد از اين كه در وقت جبيره‏اى بود براى صلاة فريضه‏اى وقتى جبيره گرفت بعد از اتيان صلاة ظهر و عصر مى‏تواند قضا از نفس را اتيان كند. بلكه در اين صورت اگر اجير بشود كه در اين حال قضا عن الميت بكند عيبى ندارد. چرا؟ چون كه طهارت دارد و اين طهارت داشتنش با اضطراريت منافات ندارد. چرا؟ چون كه در اخبار حصر النّواقض فرموده است كه الوضو لا ينتقض الاّ بالبول و الغايت و الرّيح و النّوم و المنى و در ما نحن فيه هيچ يك از اين نواقض موجود نشده است و اين قياس نمى‏شود به مسأله تيمم. چون كه در باب تيمم از نواقض تيمم يكى هم وجدان الماء ذكر شده است. او يجب ماءً.
و بما انّه در ما نحن فيه نواقض منحصر است به اين پنج تا يا مثلاً شش تا بيشتر از اين نواقض بقيه نيست اين شخص هم وضو داشت. وضويش نقض نشده است. مقتضاى بقاء الطّهارت ولو طهارت، طهارت اضطرارى بوده باشد به آن معنا مى‏تواند اين اعمال را اتيان كند...كرده‏اند به اين تفصيل كه ابتداعاً نمى‏تواند براى صلاة قضا عن الميت يا عن نفسه وضو بگيرد وضو جبيره‏اى. ولكن وقتى كه صلاة موقتى رسيد، كه در آن صلاة مكلّف است به وضو جبيره‏اى يا غسل جبيره‏اى او را موجود كرد، مقتضاى ادلّه حاصله نواقض در آن اشياء خمسه يا ستّه مقتضايش اين است كه بقيه اعمالى كه مشروط بالطّهارت است مى‏تواند اتيان كند. چون كه طهارتش نقض نشده است. اين وجه را فرموده‏اند. يكى از اين اشخاص هم مرحوم بروجردى رضوان الله عليه است. كه در حاشيه‏اش، در تعليقه‏اش بر عروه تصريح به اين معنا كرده است. ولكن اين حرف به نظر ما درست نيست. اين تفصيل. چرا؟ چون كه سابقاً گفتيم اگر شيئى دو فرض دارد اختيارى و اضطراى و آن شى‏ء در خطابى موضوع حكم شد، منصرف به فرض اختيارى‏اش است. مثل قبله كه دو فرض دارد. قبله اختيارى، قبله اضطرارى. اگر گفت بر اين كه در خطابى موضوع حكم شد كه اذا...فلا تستقبل القبله و لا تستدبرها گفتيم قبله اختيارى مى‏شود ظهورش. اگر فرمود بر اين كه من ادرك يجب التّحفظ على الوقت و لاتيان فى الصّلاة فى وقتها يعنى وقت اختيارى. اين جور مى‏شود. اين جور گفتيم ديگر. يكى از آنها هم عبارت از وضو اختارى و وضو اضطرارى است. يك وضو اختيارى داريم كه همان غسل الوجه و اليدين و مسح الرأس و الرجلين، يك وضو اضطراى داريم كه غسل مواضع الخالية للجبيره و المسح على المواضع الّتى عليها جبيرةٌ. اين وضو اضطراى است. اين ادله كه گفته‏اند لا ينقض الوضو الاّ البول و الغايت و الرّيح و المنى و النّوم يعنى وضو اختيارى. آنها نقض نمى‏شود. انصراف به آنها دارد. و امّا الوضو الاضطراى او به اضطرار تمام مى‏شود خودش. چون كه وضو، وضو اضطرارى است، به اضطرار تمام مى‏شود و منهنا كتب جملة من المحشّين على العروه نه نسبت به صلوات آتيه ولو احوط وجوباً اقوا هم نگويند، احوط وجوباً تجديد وضو است. يعنى وضو اختيارى بايد بگيرد. اين سرّش اين است. مى‏دانيد چرا احوط وجوباً مى‏گويند؟ آنها فرموده‏اند و بنده هم احوط وجوباً عرض مى‏كنم سرّش اين است. ظاهر ادله كه در وضو جبيره‏اى وارد است، ظاهر ادله اين است آن جاهايى كه وضو اختيارى مشروع است. ظاهر ادلّه‏اى كه در وضو جبيره‏اى وارد است اين است. آن جاهايى كه وضو مشروع است يعنى وضو اختيارى، انسان نتواند در آن جاها وضو اتيان كند الاّ جبيرتاً وضو جبيره‏اى اتيان كند. آن جاهايى كه وضو اختيارى مشروع است بخواهد اين شخص آن وضو را اتيان كند ذات جبيره باشد اين نحو اتيان كند. چه مشروعيّتش به نحو وجوب باشد مثل وضو لصّلاة چه مشروعيتش به نحو استحباب بوده باشد مثل كون على الطّهاره. انسان مستحب است كه هميشه متوض‏ء باشد ديگر. هميشه طهارت داشته باشد. معنايش اين است كسى كه مى‏خواهد با طهارت باشد جبيره دارد وضو جبيره‏اى بگيرد. قبل الوقت باشد يا بعد الوقت. ظاهر ادله اين است. ظاهر ادله اين نيست. صريح ادله اين است در جاهايى كه وضو مشروع است يا غسل مشروع است نتوانست آن وضو را اتيان كند جبيره‏اى را اتيان كند. در آن صحيحه عبد الرّحمان ابن حجاج آن جا دارد كه عن الكثير تكون عليه الجبائر او تكون به الجراحه كيف يصنع بالوضو؟ وضو كه مى‏خواهد بگيرد چه كار كند؟ خوب نپرسيد كه وضو را بر نماز مى‏گيرد يا براى كون على الطّهاره مى‏گيرد. امام (ع) نفرمود. و كذالك غسل الجنابه. اين كه گفتم كالصّريح به جهت غسل الجمعه است. غسل الجمعه كه انسان ضرورتى ندارد بگيرد. خوب ممكن است جبيره در بدن بوده باشد، در اعضا وضو اصلاً جبيره نيست. وضو اختيارى مى‏گيرد و نماز مى‏خواند. با غسل جمعه نمى‏خواهد نماز بخواند. اضطرار ندارد.
بدان جهت در ما نحن فيه ظاهر ادله بلكه بالاتر از ظهور كالصّراحه اين است كه آن جاهايى كه وضو و غسل مشروع است انسان در آن موارد ذات الجبيره و ذو الجبيره باشد، وضو و غسل جبيره‏اى را اتيان مى‏كند. خوب على هذا استيجار ذات الجبيره اشكال ندارد. چون كه وقتى كه ما ذات الجبيره را اجاره مى‏كنيم لازم نيست كه براى نماز قضايى جبيره بگيرد تا اين كه بگويد كه در نماز قضايى اضطرار نيست. در صحت اجاره قدرت بر متعلق الاجاره شرط است. خوب ذات الجبيره و ذو الجبيره اگر وضو گرفت كه على طهرٍ بوده باشد. على طهرٍ شد ديگر. خوب ادله لا ينقض الوضو كه اينها مى‏فرمايند، مقتضايش عبارت از اين است كه اين وضو لا ينتقض الاّ بالبول. بول هم كه نكرده است. لا صلاة الا بطهورٍ مى‏گويد صلاة به طهارت خوانده بشود. قضا عن الميت صلاة است به طهارت اتيان شده است. لازم نيست كه وضو را لقضاء صلاة الميت بگيرد. اين بايد به متعلق اجاره قدرت داشته باشد. وضو را للكون على الطّهاره مى‏گيرد و آن وقت وقتى كه وضو را للكون على الطّهاره گرفت نماز را قضا مى‏كند. از خودش از ديگرى بالاجراه تبرعاً مى‏تواند. لا...فقيهى ملتزم بشود آن كسى كه ذات الجبيره است، نمى‏تواند للكوت على الطهاره وضو بگيرد قبل الوقت. او بايد منتظر بشود و وقت صلاة داخل بشود. اگر گفت بايد منتظر بشود وقت صلاة داخل بشود، معنايش اين است كه ملتزم به طهارت اضطرارى است. در حال اضطرار نسبت به آن عملى كه يضطّر عليه طهارت است.
لازمه او اين است كه به صلوات بعدى بعد ارتفاع الوضو تجديد وضو كند. و به اخبار نواقض هم نمى‏شود تمسّك كرد به حصرش. چرا؟ چون كه آنها منصرف هستند به وضو اختيارى. و امّا كسى گفت و اين جور گفت كه از ادله استفاده مى‏شود كما اين كه استفاده مى‏شود وضو از ذات الجبيره همين وضو است. يعنى آن جاهايى كه وضو اختيارى مشروع است، اين نحو از وضو مشروع است. اين كانّ همين جور وضو حساب مى‏شود نه وضو اضطراى. از اين يعنى نسبت به مشروطى كه مضطر است به اتيان نه، خودش كه استحباب نفسى دارد وضو، اين استحباب نفسى دارد. خود وضو جبيره‏اى. اگر كسى گفت از روايات اين استفاده مى‏شود، بعيد نيست ملتزم بشود بر اين كه صلاة را مى‏تواند اتيان كند قضاءً...چرا؟ براى اين كه متمكن است از صلاة صحيحه. چون كه طهارت پيدا كرد. و طهارت پيدا كرد و آن صلاة را اتيان مى‏كند. بدان جهت در نظر قاصر فاطر ما عبارت از اين است كه اين شخص نمى‏تواند اجير بشود على الاحوط. و الاّ نمى‏شود. احتياط انسان بكند فتوا دادن واجب نيست به مقتضى الادله. خلاف واقع را فتوا دادن جايز نيست. حرام است. افترا على الله است. فقيه مى‏تواند احتياط كند در اين موارد. احتياط اين است كه صاحب الجبيره استيجار نشود و احتياط اين است كه بعد از اين كه عذر جبيره مرتفع شد، در وقت صلاة بعدى نسبت به صلاة بعدى تجديد وضو كند كما اين كه اينها در تعليقه فرموده‏اند. سؤال؟ آن مرحله دوم است. كلام ما اين است كه از اول جبيره‏اى بود. ديروز مثالش را گفتم. كارگرى است كه افتاده و دستش شكسته و نمى‏تواند كار كند. مى‏گويند بابا كار كه نمى‏كنى اجير بشو نماز بگير. نماز از ميت بخوان. كلام در او است. بدان جهت در ما نحن فيه كه هست در ما نحن فيه، ملتزم مى‏شويم غايت الامر همين است. الاحوط ان لا يستأجر ذات الجبيره و ذو الجبيره لقضا عن الميت. و در مسأله بعدى جدا نمى‏شود. در مسأله بعدى هم بايد گفته بشود احوط اين است وقتى كه عذر مرتفع شد نسبت به آن صلوات بعدى كه در زما او عذر مرتفع شد، نسبت به او بايد وضو اختيارى را تجديد كند. هذا كلّه در جايى كه استيجار از اول اين شخص ذو الجبيره و ذات الجبيره بود.
سؤال؟ وجوبى است. فتوا نمى‏دهيم. فتوا دادن واجب نيست. بدان جهت در ما نحن فيه كه هست اگر از اول شخص سليم بود و در اثنا عاجز شد و از عمل مستأجرٌ عليه باقى مانده است. آن جا مرحوم سيد يزدى فرمود بلكه ممكن است در طيران العذر در اثنا در صورتى كه وقت عمل زيق باشد. بنا شد اجير شده بود در عرض دو ماه تمام بكند. دو ماه دارد تمام مى‏شود. هنوز اين شخص نصف...را اتيان كرده است. خوب عذرش زايل نمى‏شود. وقت زيق است. اين شكسته بند يك ماه اقلاً طول مى‏كشد. اگر وقت مزيّق بود آن وقتى كه اجير شده است...در او اتيان بكند، و شرط مباشرت هم شده است كه خودت بايد اتيان بكنى. به عيالت بدهى يا به برادرت بدهى يا به پسرت او اتيان بكند يا به رفيقت نه. خودت بايد قضا بكنى. در اين صورت مى‏فرمايد بله ممكن است بگوييم كه اجاره باطل شده است. اين مثل اين مى‏ماند كه انسان يك خانه‏اى را اجاره كرده بود كه آن خانه را پنج سال اجاره كرده بود. دو سال نشست. سال سوم زلزله‏اى شد و خانه خراب شد. ديگر قابل سكنى نيست. جانش هم به كمك خداوندى فرار كرد و جانش سالم ماند. ديگر اجاره نسبت به ما بقى مدت باطل مى‏شود. چون كه قابليت سكنى ندارد. اجاره تمليك قابليت سكنى است. نداشت. دو ساله داشت. اجاره نسبت به ما بقى منحل مى‏شود. اين هم قابليت نداشت صلاة عن الميت اتيان كند الاّ شش ماه را. اجاره نسبت به ما بقى مدت منحل مى‏شود و باطل مى‏شود. نمى‏تواند اين عمل را اكرام بكند. بدان جهت است فرض كنيد كسى را اجير كردند عملى را اتيان بكند، مثل بنّايى آمده بود كار مى‏كرد مثلاً اجير شده بود كه يك ماه كار بكند. 15 روز كار كرد و بعد كمر درد پيدا كرد و گفت نمى‏توانم بينى و بين ربى كار بكنم. عاجز هستم. اجاره منفسخ مى‏شود نسبت به...مثل ساير موارد. اگر بنا شد بر اين كه اين استيجار ذو الجبيره و ذات الجبيره جايز نباشد در اثنا وقتى كه عذر طيران كرد باطل مى‏شود. چرا اين را گفت؟ يك خورده اين را از آن لا يجوز استيجار صاحب الجبيره از او پايين آورد. گفت بلكه مى‏شود اين را هم گفت. اين چه فرق دارد با او؟ اين طيران عذر در اثنا يك فرقى دارد. جماعتى گفته‏اند اگر انسان اجير بشود به عملى به شرط المباشره عملى كه مى‏شود او را به مباشرت هم اتيان كرد، مى‏شود او را به غير مباشرت هم اتيان كرد. مثل اين كه كسى اجير شده است اين فرش را بشورد. هم خودش مى‏تواند بشورد و هم ديگرى مى‏تواند بشورد. اين عمل، عملى است كه از دو نفر صادر مى‏شود. ولكن شرط شده است به مباشرت كه خودت بشور. كسى را اجير كرده بودند كه اين فرش را بايد خودت بشورى. اين نصف فرش را شست و كمرش درد گرفت. بينى و بين ربّى نمى‏تواند بشورد.
اين جا گفته‏اند بر اين كه نصف ديگرش را بدهد پسرش بشورد. رفيقش بشورد. منتهى در اين صورت آن مستأجر كه اين را اجير كرده است خيار فسخ پيدا مى‏كند. اجاره را فسخ كند، شرط كرده بودم تو خودت بشورى. نمى‏توانى بشورى، فسخ كردم. رجوع به اجرت المثل مى‏شود نسبت به آن عملى كه اتيان كرده است به آن نصف فرش. و محتمل است كه اجاره را ابقا بكند كه اين شخص پسرش بشورد و تمام اجرت را بدهد. در موارد اشتراط المباشره جماعتى ملتزم شده‏اند كه اگر عمل، عملى باشد كه هم از مباشر ممكن است صادر بشود، هم از غير مباشر صادر مى‏شود. مثل خوردن نيست. مثل پا شدن نيست كه فقط مباشر مى‏تواند پا شود. كسى ديگر پا شود پا شدن اين را نمى‏گويند. اگر فرض كرديم عمل، عملى است كه هم از مباشر صادر مى‏شود، هم از غير المباشر اين جا اشتراط مباشرت بشود اگر مباشرت ممكن نشد و متعضّر شد خيار تخلف الشّرط است. كه از او تعبير مى‏شود ربّا در موارد العذر به خيار تعضّر الشّرط على من لا...خيارات. او خيار تعضر الشّرط مى‏شود. اين جا هم همين جور است. اجير شده بود خودش نماز بخواند...عاجز شد. مى‏گويد پسرم تو پا شو و شش ماه ديگر را تو بخوان. تو كه جبيره ندارى. منتهى آن مالك كه اين را اجير كرده است مى‏تواند فسخ كند كه نه پسرت نخواند. بس است كه خواندى آن شش ماه...و ممكن است بگويد عيبى ندارد. بخواند. اين خيار فسخ مى‏آورد كه نه بطلان مى‏آورد. ولكن در مواردى كه انسان بر عملى اجير مى‏شود، اجير شدن بر عمل دو جور است. تارتاً اجير مى‏شود بر عمل خاص كه عمل قيدى كه دارد آن عمل، قيد عمل را خاص مى‏كند. كوچك مى‏كند. مثل اين كه اجير شده بود ثوب شما را بدوزد و خياطت بكند به دو درز اجير شده بود. بعد وقتى كه رفتيد سر مدت ثوب را بگيريد، ديديد كه به يك درز دوخته است. اين عمل به اجاره نكرده است. به خياطت مطلق اجير نشده بود. به خياطت خاصّه‏اى اجير شده بود و آن خياطت خاصّه را اتيان نكرده است. لا يستحق شيئاً. هيچ چيز را مستحق نيست. مى‏گويد يك درز دوختى. من كه نگفته بودم يك درز بدوز. من دو درز گفته بودم. آنى كه من گفته بودم ندوختى. آنى كه تو دوختى من نگفته بودم. برو پى كارت. ثوب را هم مى‏گيرد و مى‏رود پى كارش. او مى‏تواند نخهايش را اگر قابل كشيدن باشد بكشد. چون كه در ملك خياط باقى است...على ما تقدم. در عمل تارتاً قيد شرط عمل را كوچك مى‏كند و مى‏گويد و اخرى نه مورد اجاره را كوچك نمى‏كند. مى‏گويد من اجير كردم اين فرش من شسته بشود. تميز بشود. تو را اجير كرده‏ام. ولكن با تو شرط مى‏كنم كه خودت اين را بشورى. كه اشتراط است. اشتراط خودت بشورى. مثل اين كه مى‏گويد من تو را اجير كردم ثوب را بدوزى. ولكن شرط مى‏كنم كه دو نخه بدوز. شرط است. اين تخلّف شرط مى‏شود. مباشرت از آن قيودى است كه اگر تصريح بر خلاف نشود، عمل را كوچك مى‏كند. عمل خاص مى‏كند. مى‏گويد من اجير كرده‏ام كه تو نماز بخوانى. كس ديگر را مطلق نماز را اجير نكرده‏ام كسى را. من خصوص تو را اجير كرده‏ام كه تو نماز بخوانى. نماز تو را من اجير كرده‏ام كه نماز را خودت بخوانى. مستند به خودت بشود. در ما نحن فيه عمل كوچك است. اشتراط در ما نحن فيه نيست تقييد است.
بدان جهت در ما نحن فيه...فى اثنائه اگر استيجار ذات الجبيره و ذو الجبيره جايز نبوده باشد، اجاره محكوم به بطلان است. چون كه ظاهر قيد مباشرت عمل را كوچك مى‏كند. عمل را عمل خاص مى‏كند. نه اين كه مطلق العمل مورد اجاره است. يك شرط آخرى شده است مثل اين كه اين فرش شسته بشود. امّا خواهش مى‏كنم. خودت باشد بشورى. اين جور نيست. بار...بايد برده بشود به منزل به شوهر مى‏گويد خواهش مى‏كنم خودت ببرى. آن خواهش مى‏كنم يعنى بايد خودت ببرى. اين بشود يعنى شرط. اگر نبرد خودش به كس ديگر دارد خيار تخلّف الشّرط مى‏شود. و امّا در مواردى كه، اين فرقش چه شد؟ كسى از شما پرسيد كه فرقش چيست؟ در متن...تارتاً اجاره واقع مى‏شود بر ذات العمل. من تو را اجير مى‏كنم كه اين بارم را به منزل برسانى اعم از اين كه بالمباشره او بالتّسبيب. بار رساندن بالمباشره او بالتّسبيب صدق مى‏كند. امّا شرط آخر مى‏كند كه خودت ببرى. اين موارد تخلّف الشّرط است. و امّا در مواردى كه من تو را اجير مى‏كنم اين فعل را اتيان كنى، فعل با او قائم مى‏شود. ظاهر اولى اين است كه فعل خودش را اجير مى‏كند. آن جا كه خصوصيت داشته باشد تو را اجير مى‏كنم كه يك قرآن ختم كنى خودت. اين ختم خودش متعلّق اجاره است. خودش نكرده است. به پسرش گفت كه تو قرآن ختم بكن، لا يستحق شيئاً. مورد اجاره را نياورده است و آنى كه آورده است او مورد اجاره نبود. آن جايى كه ذات العمل متعلّق اجاره نشود به حسب متفاهم عرفى عمل صادر از او متعلّق اجاره بشود. عمل صادر بالمباشره او متعلّق اجاره بشود. آن جا اگر مباشرت ممكن نشد، اين اشتراط مباشرت و اين قيد مباشرت ممكن نشد، اجاره محكوم به فساد است.
بعد سيد يزدى قدس الله نفسه الشّريف به مسأله بعدى كه عمده كلام در او را گفتيم، متعرّض مى‏شود و آن كلام بعدى اين است كه انسان نماز را خواند. در وقت صلاة اضطرار داشت به جبيره. بعد از اين كه در وقت صلاة همه وقت مضطر بود به وضو جبيره‏اى، وضو جبيره گرفت و نماز را خواند. وقتى كه نماز را خواند، بعد از خروج وقت زوال عين شد. جبيره را آمدند برداشتند. مى‏فرمايد لا اشكال بر اين كه آن صلاتى كه اتيان كرده است مجزى است. چون كه مفروض اين است كه شارع بدل جعل كرده است بر طهارت. قدر متيقن از جعل بدل اضطرار در جميع الوقت است. صلاة را هم اتيان كرده است. دو نماز واجب نبود براى مكلّف. يك نماز واجب است. يك صلاة الظّهر و يك صلاة العصر در شبانه روز واجب است كه اين هم اتيان كرده بود. مجزى است. قضا نمى‏خواهد. ايشان به اين منضم مى‏كند آن جايى را كه به وضو جبيره‏اى گرفت در حال اضطرار بود و وضو جبيره‏اى گرفت ولكن قبل خروج الوقت آن شخص رسيد و جبيره را باز كرد و گفت ديگر جبيره نمى‏خواهد. قبل خروج الوقت وضو گرفته بود. جبيره هم گرفته بود. نمازش را هم خوانده بود با آن وضو جبيره‏اى. ولكن قبل از خروج وقت همان صلاة عذر برطرف شد. اين كه در اولش مى‏فرمايد لا اشكال بر اين كه صلاتش مجزى است، اين صورت را هم مى‏گيرد. مى‏گويد كسى كه صلاة جبيره‏اى اتيان كرد، لا اشكال بر اين كه او مجزى است ولو رفع اضطرارش قبل خروج الوقت بشود. خوب اين را مى‏دانيد كه اين حرف درست نيست. چون كه گفتيم ظاهر ادلّه اين است كه اگر اضطرار در جميع الوقت شد، صلاة را با تيمم بخوان يا با وضو جبيره‏اى بخوان. اين مأمور به نبوده است. بدان جهت بعضى‏ها تفصيل داده‏اند و گفته‏اند اگر براى صلاة قبلى وضو جبيره‏اى گرفته بود و در تمام وقت صلاة قبلى مضطر بود عذر داشت. بعد صلاة بعدى وقتش رسيد. و با آن وضو جبيره‏اى نماز خواند و قبل خروج وقت صلاة دومى رفع جبيره شد، اضطرار رفع شد اين مجزى است. چرا؟ چون كه لا ينقض الوضو الاّ بالبول و النّوم. وضويش، وضو مشروع بود. اين را گفتند مجزى است. اين بود كه مى‏گفتيم مجزى نيست. چون كه طهارت، طهارت اضطرارى بشود نسبت به صلاة بعدى اضطرار نداشت. بدان جهت اين حرف سابقيمان بود. نسبت به صلوات بعدى اضطرار ندارد. نسبت به آنها طهارت حساب نمى‏شود. بدان جهت بايد آنها را اعاده كند. بعد ترقّى مى‏كند در عبارت عروه. مى‏گويد بلكه اگر وضو جبيره‏اى گرفت و وضو جبيره‏اى را تمام كرد نماز نخوانده است. نماز نخوانده رفع اضطرار شد. وضويش صحيح است. چرا؟ چون كه وضو جبيره‏اى گرفت در حال اضطرار شد طهارت و نقض نشده است. ولو نماز هم نخوانده باشد. وضو جبيره‏اى گرفت و بعد از تماميّت وضو رفع اضطرار شد، آن وقت وضويش صحيح است. اصلاً نمى‏شود ملتزم شد. آن روز هم گفتم كه قلم است اين جور فتوا مى‏دهد. چون كه كسى اين جور وضو بگيرد به صرف الوجود صلاة مع الوضو الاختيارى تمكن دارد. اصل اين وضو جبيره‏اى عذرى است. ظاهر ادله عذريه اين است كه اضطرار مستوعب مى‏خواهد. اين بعد الوضو نماز هم نخوانده اضطرار رفع شد. اين چه جور وضو است؟ وضو مشروع نيست. ايشان فقط اثنا وضو را مى‏گويد. در اثنا وضو جبيره‏اى هنوز وضو را تمام نكرده بود. صورتش را شست. دست راستش جبيره داشت شست. دست چپ مى‏شست آن شخص از راه رسيد و گفت بابا بگذار آن جبيره را باز كنم. باز كرد. هنوز وضو را تمام نكرده بود. اين جا مى‏گويد رفع الاضطرار اگر در اثنا وضو شد، وضو را استيناف مى‏كند. آن وقتى كه موالات به هم خورده باشد. تا اين باز كند خشك شده است اعضاء سابقى. اگر موالات نخورده باشد برمى‏گردد دست راستش را مى‏شورد و بعد دست چپش را. فقط اين را سيد يزدى استثنا مى‏كند. از اين عدم صحّت وضو اضطرارى رفع اضطرار در اثنا وضو را استثنا مى‏كند. اين شما، اين هم عروه و حال اين كه اين جور نيست ولو نماز هم خوانده باشد. اضطرار بعد حاصل بشود قبل خروج الوقت دليل نداريم آن وضو جبيره‏اى. چون كه عرض كرديم متفاهم از ادله اضطرار اين است كه نتواند مأمور به اختيارى را كه وظيفه‏اش است اتيان كند. اين مى‏تواند. چون كه صرف الوجود بين الحدّين مطلوب است. و اين صرف وجود صلاة را با وضو اختيارى مى‏تواند اتيان كند. وضو جبيره‏اى در حق اين مشروع نيست. دليل خاصّى كه دعواى اجماع هست كرده‏اند در مقام و آن هم درست نيست. چون كه اجماع بر اين است كه اگر انسان وضو جبيره‏اى گرفت، وضو جبيره‏اى مشروع و نماز خواند آن نماز مجزى است. اجماع بر اين است و در ما نحن فيه كلام در مشروعيّت اين وضو جبيره‏اى است. اين وضو جبيره‏اى‏ها مشروع نيست. بدان جهت بايد به صلوات بعدى احتياطاً وضو بگيرد. اگر صلاة قبل خروج الوقت رفع اضطرار شد آن صلاة را بايد اعاده كند. فضلاً از اين كه نماز نخوانده رفع اضطرار شد آن وضو مشروعيتى ندارد. بايد اعاده بشود. و الحمد الله رب العالمين.