جلسه 699

* متن
*

بسم الله الرحمن الرحيم.
موضوع درس: خارج فقه بحث طهارت.
شماره نوار:699 ب‏
نام استاد: آيت الله تبريزى.
تاريخ:1371
توسط دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم واحد صوت.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
كلام در جايى بود كه من به الثّلث فطره‏اى كه واسع بشود لصّلاة و الطّهاره تلك الصّلاة ندارد. و لا محال در اثنا صلاة قطره‏اى يا قطراتى خارج مى‏شود. به حيثٌ كه اگر بعد خروج كلّ قطرةٍ وضو بگيرد و بقيه صلاة را اتيان كند به حرج و مشقّت نمى‏افتد. اين جا ايشان فرمود بر اين كه وضو مى‏گيرد و بعد هم خواهم گفت آن عورت و ذكرش را داخل كيست مى‏كند به نحوى كه اگر قطره‏اى افتاد سرايت به ساير بدن و ثوب نكند. تحفظاً كيست را اخذ مى‏كند و مشغول مى‏شود به صلاة و آب را در جلويش مى‏گذارد. هر وقت احساس كرد قطره‏اى خارج شده است، نماز را نگه مى‏دارد و وضو را مى‏گيرد و بقيه صلاة را اتيان مى‏كند. اين فرمايش ايشان است و مى‏فرمايد مبطون هم همين جور است. آن كسى كه...دارد كه ذرّات غايت خارج مى‏شود آن هم همين جور است. فطره واسعه نداشته باشد در ما نحن فيه وضو مى‏گيرد و تطهير مى‏كند و داخل صلاة مى‏شود و آبى را در جلويش مى‏گذارد با اخذ كيست و نحو الكيستى كه اگر غايت خارج شد سرايت نكند به ثوب و بدنش و نماز را مى‏خواند.
بعد ايشان در آخر مى‏فرمايد بر اين كه ولكن احتياط اين است كه يك وضو هم بگيرد و نماز را با يك وضو بخواند. و لا يترك هذا الاحتياط فى الثّلث...امكن. آن قدرى كه امكان دارد اين احتياط را در آن من به الثّلث ترك نكند. ولكن در من به البطن ترك كند عيبى ندارد. اين...امكن لسانش هم احتياط استحبابى است...امكن احتياط ترك نشود، اين معناى شدّت الاحتياط است. بعد از اين كه فتوا داده است اين كار را بكند اين نحو احتياط استحبابى مى‏كند. خوب كلام اين بود كه ما بوديم و على القاعده همين حرفى كه ايشان فرموده است مى‏زديم. مى‏گفتيم كه در اثنا بايد وضو بگيرد. آن مقدارى كه ما يقين داريم بايد رفعيت از او بشود در امور...الصّلاة ناقضيت خروج البول است يا خروج ذرّات الغايت است. يكى هم از اشتراط طهارت در آن اجزايى كه اگر خروج قطره در اثنا آنها شد، آنها قابل تدارك نيستند. تدارك محصور دارد. گفتيم على القاعده همين است. اين مقدار رفعيّت مى‏شود و اين جور بايد نماز خوانده بشود. كلام در اين بود كه آيا ما رواياتى يا روايتى داريم كه اين جور صلاة اتيان كردن را نفى كند و بگويد نه ولو فطرات هم دارد مى‏تواند هم وضو بگيرد در اثنا حرجى هم نيست، آن يك وضو كافى است تا آخر صلاة. در آخر صلاة گفته است به يك وضو واحد نماز را بخواند احتياطاً...امكن در ثلث ترك نكند. اين جور مطلبى در روايات هست كه ما از اين وضو گرفتن مكرر رفعيت كنيم كه بگوييم نه اين لازم نيست. يك وضو بگيرد و داخل صلاة بشود. در اثنا صلاة قطرات كم خارج بشود. كه تجديد وضو حرجى نباشد يا زياد خارج بشود. حرجى بشود، فى كل الفرضين آن يك وضو كافى است براى اين يك نماز.
گفته‏اند و فرموده‏اند كه موثقه سماعه به اين معنا دلالت مى‏كند. كه وضو واحد كافى است. احتياجى ندارد به اين تجديد الوضو در اثنا الصّلاة. آن موثقه سماعه را ديروز كه گفتيم روايت 9 است در باب 7 از ابواب نواقض الوضو و باسناد الشّيخ قدس الله نفسه الشّريف عن ابن محمد ابن على ابن محبوب عن محمد ابن الحسين اب الخطّاب اشعرى است كه محمد ابن على ابن محبوب از او نقل مى‏كند عن عثمان ابن عيسى عن سماعه قال سألته رجلٌ اخذه تقطيرٌ من‏
قرح مردى است كه اخذ كرده است او را تقطير از من قرحه يك نسخه‏اش اين است كه من فرجه. ما من فرجه را مى‏گيريم. امّا دمٌ او غير دم، قال فاليصنع خريتتاً واليتوض‏ء و اليصلّى. هيچ نفرمود كه در اثنا صلاة اگر خارج شد، باز وضو بگيرد. ندارد اين را. فاليمسح خريتتاً و اليتوض‏ء يصلّى بلكه نفيش را هم دارد. نفيش را هم دارد كه نه وضو تجديد نمى‏شود. تعليم مى‏كند و انّما ذالك...فلا يعيد انّ الاّ من الحدث الّذى يتوض‏ء منه. من به الثّلث دو جور بول از او خارج مى‏شود. يك بولى هست كه متعارف مثل مردم مى‏رود توالت بول مى‏كند. آن يكى را آن كسى كه...بطن دارد يك قطراتى است كه خارج مى‏شود. فرموده‏اند از اين صحيحه استفاده مى‏شود اصل قطراتى كه...بايد صبر كند اين خروج قطرات از اين موثقه استفاده مى‏شود كه ناقض وضو نيست. وضو كه گرفت در اثنا صلاة يا بعد از صلاة قطرات خارج شد حالت صلاتش كه قدر متيقن است. حتّى گفته‏اند بعد از صلاة هم قطراتى خارج شد آن وضو منتقض نمى‏شود. چرا؟ چون كه امام فرموده است بر اين كه و لا يعيد انّ وضوئش را اعاده نكند الاّ من الحدث الذى يتوض‏ء منه. مگر از حدثى كه سابقاً از او وضو مى‏گرفت كه بول حسابى است. يا خوابيدن و اينها است. و الاّ اين قطرات حدث حساب نمى‏شود. خوب بناعاً بر اين حرف صاحب عروه مى‏رود به باد فنا. چرا؟ چون كه ايشان فرمود آب بگذارد و وضويش را تجديد كند و از ما بقى صلاة را بياورد. گفته‏اند بر اين كه موثقه اين را نفى مى‏كند. همانى كه در آخر به عنوان احتياط...امكن اين موثه او را مى‏گويد كه صلاة را با يك وضو بخواند. بلكه بالاتر از او هم مى‏گويد كه صلاة دومى را هم اگر قطره فقط خارج شده است و بول متعارف نكرده است با همان وضو مى‏تواند اتيان كند. چون كه و لا يعدنّ وضوئه وضويش را اعاده نكند الاّ من الحدث الّذى يتوض‏ء منه از حدثى كه از او بايد وضو بگيرد. يعنى بول متعارف، نوم و امثال ذالك. اين بول خروج بول ناقض نيست. اين تخصيص است در ادله ناقضيت الخروج البول كه خروج بول سابقاً گفتيم على كلّ تقديرٍ ناقض است. الاّ...الثّلث كه خروج بول از او به نحو تقطير ناقض وضو نيست. اين تخصيص در ادله ناقضيت اين خروج البول است. ولكن اين را كه گفته‏اند.
روايت را يك دفعه ديگر مى‏خوانم تا ببينيد چه اشكال شده است. سألته عن رجلٍ اخذه تقطير من فرجه. از مردى شروع كردند كه گرفته است او را تقطير از فرجش. از فرجش قطره قطره خارج مى‏شود. آن قطره امّا دمٌ او غيره يا دم است و يا غير دم است. غير دم گفتيم غالباً بول مى‏شود. قال فاليصنع خريتتاً. چون كه دم خارج بشود نجس است، بول خارج بشود نجس است. براى نماز بايد خريته درست كند. خريته كيستى كه ذكر را داخل آن كيست مى‏كند كه تويش هم پنبه مى‏گذارند كه افتاد چيزى جذب بشود در آن...سرايت نكند به اين ورش تا به جاى ديگر ثوب بخورد. فاليصنع خريتتاً و اليتوض‏ء وضو بگيرد و يصلّى و انّما ذالك...چرا اين جور نماز بخواند؟ چون كه داعى است كه مبتلا شده است. در ما نحن فيه نه نجاست حشفه مضر است به صحّت صلاة، نه هم خروج بول مضر است به صحّت صلاة. فقال فلايعدنّ وضويش را اعاده نكند الاّ من الحدث الّذى يتوض‏ء منه. نه يتوض‏ء ديروز گفتم. يتوض‏ء از خروج بول توجه مى‏شود. ولو يك قطره‏اى اتفاقاً خارج بشود. اين شخص از آن حدثى كه از او وضو گرفتن مى‏شود از او اعاده مى‏كند. يعنى وضو گرفته مى‏شود. بول متعارف و اين تقطير نه اين جور نيست. اشكال شده است كه اولاً نسخه فرجه معلوم نيست روايت فرجه‏اى باشد. شايد آن نسخه كه از او صاحب وسائل آن جور نقل مى‏كند بعد فرج را نسخاً ذكر مى‏كند ان رجلٍ اخذه تقطير من قرحه. تقطيرى از قرحش واقع مى‏شود. امّا دم او غير دم. قرحى دارد. يعنى قرح جراحتى دارد عفونت كرده است. چرك كرده است. از او قطره قطره دم خارج مى‏شود يا غير دم. خوب از قرح چه خارج مى‏شود؟ بول كه خارج نمى‏شود از قرحى كه مثلاً در ساير بدن است. اين شايد نسخه، نسخه قرحه است. آن وقت اصلاً بول خارج شده است محل كلام نيست. پس اين روايت چه مى‏گويد؟ اين روايت مى‏گويد بر اين كه خروج الدم من البدن و من القرح يا خروج غيره ناقض وضو نيست. نواقض الوضو رواياتى بود. عامّه ملتزم بودند خروج الدم ناقض است. خيلى چيزها را ناقض مى‏گفتند. ائمه (ع) فرموده‏اند خروج دم ناقض نيست. اين هم يكى از روايات است كه مى‏گويد خروج دم ناقض نيست.
بدان جهت صاحب وسائل اين روايت را در باب 7 نقل كرده است از نواقض انّه لا ينقض الوضو...و لا حجامتٌ و لا خروج دمٍ. اين ناقض نيست. بدان جهت در ما نحن فيه كه هست غير از دم حيض و نفاس. آن حدث است. دماء ديگر ناقض نيست خروجش از بدن. بدان جهت در ما نحن فيه اين روايت اصلاً دلالتى به مسأله ثلث ندارد. اين جور اشكال شده است. ولكن اين حرف درست نيست. چون كه در روايت دارد كه فاليصنع خريتتاً خريته كيستى است كه ذكر را تويش قرار مى‏دهند. اين معلوم مى‏شود كه فرجه بوده است. قرحه معنا ندارد. اين قرينه است بر اين كه فاليصنع خريتتاً در جراحت‏هاى ديگر جبيره مى‏شود. اگر ببندد مى‏شود جبيره. ديگر خريته كيست نمى‏شود. فاليصنع خريتتاً واليتوض‏ء و اليصلّى. معلوم مى‏شود كه فرج است. از فرج ربّما دم خارج مى‏شود لا سمع الله مبتلا به دردى است كه دم خارج مى‏شود. يا غير الدم. غير الدم غالباً بول مى‏شود. امام (ع) مى‏فرمايد بر اين كه فانّما ذالك بلاء ابتلا به در ما نحن فيه مبتلا شده است. بايد خريته درست كند. كيست درست كند بر نجاست و وضو هم كه گرفته است براى صلاة فلا يعدنّ الاّ من الحدث الّذى يتوض‏ء منه. مگر از آن حدثى كه وضو مى‏گيرد از او. يعنى با آن خروج دم از مخرج يا خروج بول از مخرج كه به نحو تقطير است نقض نمى‏شود وضويش. اين اشكال اول رفت. اشكال ديگرى شده است در ما نحن فيه كه در ما نحن فيه گفته شده است بر اين كه لو فرض فرض كرديم بر اين كه روايت فرجه است. رجلٌ اخذه تقطير من فرجه. خوب فرج تقطير دارد امّا دم او غير دم. غير دم بول فرض نشده است. شايد چرك خالى خارج مى‏شود. امّا دم او غير. همين جور است. خصوصاً كه دم خارج بشود غير خارج مى‏شود. بول فرض نشده است. اين روايت در مقام بيان اين است كه خروج الدم و غير الدم من الفرج كالغير موجب بطلان وضو نمى‏شود. اين چه ربطى دارد؟ اولاً اين حرف، حرف درستى نيست. چرا؟ براى اين كه اين جا كه دارد فاليصنع خريتتاً يعنى دم خارج بشود يا غير دم خارج بشود خريته بايد درست بكند. اگر غير دم خارج شده باشد بول نباشد، منى هم كه نيست. مفروض اين است. مبتلا است...منى خارج مى‏شود. بول كه نيست. منى هم كه نيست. اگر دم هم نباشد پس آنى كه خارج مى‏شود پاك است. چرا خريته درست كند. فاليصنع خريتتاً معلوم مى‏شود كه مفروض اين است كه على كلّ تقدير آنى كه از او خارج مى‏شود نجس است كه مى‏فرمايد فاليصنع خريتتاً. و آنى كه غالباً خارج مى‏شود از مخرج نجس بول است. يا يك وقت خونى مى‏شود. اتفاق مى‏افتد. در حادثه‏اى به يك مرضى يا خون خارج مى‏شود يا بول خارج مى‏شود. بدان جهت در ما نحن فيه اين روايت كه اگر فرجه بوده باشد دم و غير دم كه بول را هم مى‏گيرد، اين مى‏گويد فلا يعدنّ وضوئه. ولو بول خارج بشود وضويش را اعاده نكند الاّ از حدثى كه از او وضو مى‏گيرد. بعضى‏ها گفته‏اند اين روايت قبول داريم كه اين اطلاق دارد كه امّا دم او غيره. غيره اطلاق دارد. روايت مطلق است. بول را مى‏گيرد. خيلى خوب. مع ذالك اين دليل به مسأله ثلث نمى‏شود. چرا؟ چون كه امام مى‏فرمايد فلا يعدنّ وضوئه الاّ من الحدث الّذى يتوض‏ء منه. نه يتوض‏ء. من الحدث الّذى يتوض‏ء منه. يعنى خروج دم، خروج غير ناقض نيست. مگر خروج چيزى كه بايد از او وضو گرفت. يعنى خروج بول ناقض است. اين روايت دلالت نمى‏كند خروج بول ناقض وضو نيست. اين روايت ذيلش دارد و لا يعيدنّ الاّ من الحدث الّذى يتوض‏ء منه يعنى از بول. اگر بول خارج شد اعاده كند. بدان جهت اشكال دومى اقوا است از اشكال اولى.
بعد از اين كه شما فرض كرديد اين مسأله، مسأله فرج است. قرح نيست. در اين صورت اخذه تقطير من فرجه است دم او غير دم. غير دم چرك باشد يا بول باشد. هر دو تا را مى‏گيرد. اين جا فاليصنع خريتتاً. خريته‏اى درست بكند. آن وقت لا يعدنّ وضوئه الاّ من الحدث الّذى يتوض‏ء منه. اگر بول خارج شد آن وقت وضو بگيرد. امّا قيه ولو مخلوط به دم متنجس خارج بشود مخلوط به دم خارج بشود يا دم خارج بشود، وضو نگيرد. خوب اين اشكال دومى سر و صورت پيدا مى‏كنند خوب روايت از دست گرفته مى‏شود كه اين روايت نفى نكرده است وضو گرفتن در اثنا را. بلكه اثبات كرده است كه وضويش را تجديد كند اگر آنى كه از او بايد مردم وضو بگيرند، خارج شد كه بول است. او اگر خارج شد بايد وضو بگيرد. آن وقت در ما نحن فيه وقتى كه اين نحو شد، اشكال مى‏شود كه اين هم درست نيست اين اشكال. چرا؟ آن وقت قيد يتوض‏ء منه قيد توضيحى مى‏شود. امام (ع) مى‏فرمود كه و لا يعدنّ وضوئه الاّ من البول. اخذه تقطير و لا يعدنّ وضوئه الاّ من البول. يك كلمه. من الحدث الّذى خب حدثى كه مردم وضو مى‏گيرند يتوض‏ء منه قيد توضيحى مى‏شود. آن حدثى كه مردم مراد حدثى باشد كه مردم وضو مى‏گيرند خروج بول است به هر نحوى خارج بشود، اگر مراد اين بوده باشد ديگر يتوض‏ء منه گفتند لغو مى‏شود. يعنى قيد توضيحى مى‏شود. و لا يعدنّ وضوئه الاّ من الحدث. يعنى دم خارج بشود و اينها بشود نه. حدث اگر صادر بشود آن حدثى كه حصر كرده است ادله نواقض بالبول و الغايت يعنى...خروجه و بالنّوم و الجنابه. چيزى كه هست ناقض وضو است. ولو خروج منى نبوده باشد آنها مى‏شوند خروج ريح كه نواقض همان ادله حاصله اينها بودند. و لا يعدنّ وضوئه الاّ من الحدث. اين كه الّذى يتوض‏ء منه يعنى آن حدثى كه از او وضو گرفته است. آن بول متعارف است كه خروج قطرات مضر نيست. آن بول متعارفى كه از او مى‏گيرد يا حدث ديگرى مثل نوم و امثال ذالك مى‏خوابد وضو مى‏گيرد آن وقت وضويش را اعاده نكند. بدان جهت قيد، قيد توضيحى نمى‏شود. قيد زايد مى‏شود. آن حدثى كه اين از او وضو مى‏گيرد، بايد آن حدث صادر بشود كه آن عبارت از چه چيز است؟ من الحدث الّذى آن حدث چنانى كه از او اين شخص وضو بايد بگيرد. كه آن بول متعارف است، نوم متعارف است. اين روايت دلالتش بر اين كه خروج قطره بول از اين شخص ناقض نيست، كانّ اين دلالتش فرموده‏اند اين دلالتش تمام است. قيد، قيد توضيحى نشود. قيد، قيد احترازى است. اصل در قيود احرازى است و مقتضاى احرازيت در قيد همين است كه خروج قطرات ناقض نشود. بعضى‏ها فرموده‏اند بر اين كه اين موثقه‏اى كه هست اين موثقه معارض دارد. ولو اين مى‏گويد كه خروج قطرات ناقض نيست، ولكن اين موثقه معارض دارد. معارض مى‏گويد نه خروج قطرات ناقض است. معارضش كدام است؟ بفرماييد.
گفته‏اند معارضش صحيحه حريض ابن عبد الله...است رضوان الله عليه. در باب 19 از ابواب نواقض الوضو. محمد ابن على ابن الحسين و محمد ابن الحسن يعنى شيخ الطوسى باسنادهما عن حريض ابن عبد الله. سند هر دو تا به حريض ابن عبد الله...صحيح است. روايت مى‏شود صحيحه. عن ابى عبد الله (ع) انّه قال. اذا كان الرّجل يقطر منه البول و الدم از او بول و دم قطره مى‏كند، معلوم مى‏شود كه اين فرج است كه تارتاً بول قطره مى‏كند و اخرى دم. اذا كان الرّجل يقطر منه البول و الدم اذا كان حين الصّلاة وقتى كه وقت صلاة رسيد اخذ كيستاً. كيستى را اخذ مى‏كند و جعل فيه...در او پنبه مى‏گذارد. ثمّ علّقه عليه. به خودش آويزان مى‏كند ديگر كه قطره‏اى افتاد آن جا بيفتد و ادخل ذكره فيه ديگر تا آخر مى‏رساند. امام (ع) مطلب را. ثمّ يصلّى بعد از آن شروع مى‏كند به نماز يجمع بين صلاتين الظّهر و العصر ما بين ظهر و عصر را جمع مى‏كند و يأخّر الظهر...العصر. ظهر را به آخر وقت فضيلتش مى‏گذارد، عصر را هم اول وقت فضيلتش اتيان مى‏كند كه جمع كرده است. فضيلت هر دو تا صلاة را به اذان و اقامتين يك اذان مى‏گويد و دو تا اقامه مى‏گويد و يؤخر المغرب و...العشا آن جا هم به اذان و اقامتين و يفعل ذالك فى الصّبح. در صبح هم همين كار را مى‏كند. كيست برمى‏دارد و وضو مى‏گيرد. خوب اگر بنا بوده باشد موثقه سماعه دلالت كند خروج قطرات ناقض نيست، اين جور بود آخر. گفتيم موثقه سماعه دلالت مى‏كند خروج قطرات ناقض نيست. اگر خروج قطرات ناقض نيست، چرا جمع بكند بين الصّلاتين؟ جمع بين الصّلاتين نمى‏خواهد. تفريق كند بين الصّلاتين. چرا؟ چون كه اگر هر چه خارج بشود قطره خارج مى‏شود. چون كه ناقض نيست. و لا يعيدنّ وضوئه الاّ من الحدث الّذى يتوض‏ء منه. تا مادامى كه بول متعارف نكرده وضو دارد. چرا جمع بين الصّلاتين بكند؟ اين معلوم مى‏شود اين مثل زن مستحاضه است كه در او وارد است. جمع مى‏كند بين الصّلاتين وضو مى‏گيرد، آن چه جور دم استحاضه حدث است منتهى شارع اين حدث را مختفر كرده است در زن مستحاضه در حق او، اين هم مستفاذ است كه خروج بول حدث است. منتهى شارع اختفار كرده است به مقدار جمع بين الصّلاتين كه صلاتين را هم مختصرش كند به اذان و اقامتين دو تا اذان نگويد. يك اذان بگويد و دو تا اقامه و صلاتش را جمع بكند. از اين صحيحه مباركه استفاده مى‏شود خروج قطرات ناقض است موثقه سماعه مى‏گفت خروج قطرات ناقض نيست. اين مى‏گويد ناقض. غايت الامر تعارض مى‏كند. تعارض كه كردند رجوع مى‏شود به قاعده اوليه. قاعده اوليه چه بود؟ تجديد وضو بود انّ خروج كلّ قطرةٍ...على الصّلاة. اين جور بود قاعده اوليه. گفتيم لو كنّا و نحن و القاعدة الاوليه مقتضايش ما ذكره فى المتن العروه است. پس روايتى بر خلاف او ثابت نشد. خوب آن وقت مى‏گوييم بر اين كه اين چه دلالتى دارد اين صحيحه كه خروج قطرات اينها ناقض وضو است. اين صحيحه حريض چه جور دلالتى دارد؟ اين صحيحه حريض دلالت مى‏كند بر اين كه اگر بخواهد انسان با يك وضو كه قطرات خارج مى‏شود از او دو نماز بخواند بايد جمع كند بينهما. اين ممكن است دو تا علّت داشته باشد. يكى اين كه خروج بول ناقض است به مقدار جمع بين الصّلاتين شارع اخذ كرده است.
سؤال؟ نه. اقامه مستحب است. اذان مستحب است.
بدان جهت در ما نحن فيه جمع بايد بكند بين الصّلاتين ولو با آن مستحبات متعارفه‏اش جمع كند بين الصّلاتين به اذان و اقامتين اين ممكن است جهتش اين باشد كه اين بول ناقض است. شارع اين قدر از ناقضيت رفعيت كرده است. ممكن است به جهت نجاست بدن باشد. خوب اين بايد ما بوديم و على القاعده مى‏گفتيم انسان يك صلاة را خواند و در اثنا صلاة از او قطره خارج شد حشفه‏اش نجس است. در صلاة دومى موقعى كه داخل مى‏شود بايد تطهير كند. شارع از اين تطهير اخذ كرده است. فرموده است اگر جمع بين الصلاتين كردى تطهير حشفه براى صلاة دومى لازم نيست. موثقه مى‏گويد اعاده وضو لازم نيست. اين روايت هم مى‏گويد كه نه تطهير حشفه لازم نيست. كار آسان شد. يعنى موثقه خودش هم دلالت مى‏كرد اين معنا ر. منتهى اين صحيحه مى‏گويد كه عفو در نجاست كه براى صلاة ثانى تطهير حشفه لازم نيست آن وقتى كه جمع بين الصّلاتين بشود. تفريق شد وضو گرفتن نمى‏خواهد. چون بول حسابى نكرده است. به حكم موثقه وضو دارد. نقض نشده است. فلا يعدنّ وضوئه الاّ من الحدث الّذى يتوض‏ء منه. وضو دارد. فقط تطهير حشفه كند و نماز دومى را اتيان كند. ولو گفتيم آن كيست نجاستش عيبى ندارد، آن كيست فرض بفرماييد محمول حساب مى‏شود. حامل بايد پاك بشود. محمول نجس بشود عيبى ندارد. انسان فرض كنيد زن بچّه‏اش خيلى جيغ و داد مى‏كند. بچّه‏اش را بغلش نگه داشته و نماز مى‏خواند. بچّه‏اش هم نجس است. عيبى ندارد. آن حمل النّجاست است. آنى كه حمل النّجاست و المتنجّس مضر نيست. يك كيستى را گنده يا غير گنده با خودش حمل مى‏كند اين شخص مبتلا آن حامل المتنجّس است. عيبى ندارد. امّا نسبت به حشفه و اطراف الحشفه كه عند خروج البول متنجّس مى‏شود عفو كه نيست. او نجس است. بايد شسته بشود. عفو در صورتى است كه جمع بين الصّلاتين بشود. بدان جهت در ما نحن فيه در اين صحيحه حريض منافاتى نيست. گفته‏اند معارض دارد اين موثقه سماعه. نمى‏شود به اين عمل كرد و نمى‏شود اين ظهور را اخذ كرد. چرا؟ چون كه با موثقه محمد ابن مسلم منافات دارد، معارضه دارد. موثقه محمد ابن مسلم دلالت مى‏كند بر عكس اين مطلب كه در اثنا وضو بايد وضو را تجديد كند.
موثقه محمد ابن مسلم روايت 3 است در باب 19 از ابواب نواقض. محمد ابن الحسن باسناده عن احمد ابن محمد ابن ابى نصر بزنتى كه سندش صحيح است. احمد ابن محمد ابن ابى نصر بزنتى نقل مى‏كند عن ابن بكير كه عبد الله ابن بكير است. روى او موثقه تعبير كرديم. چون كه فتحى است. آن محمد ابن مسلم عن قال سألت ابا جعفر (ع) ان المبطون فقال يبنى على صلاته. بر صلاتش بنا بگذارد. مى‏دانيد كه در...آن روز گفتيم كه...گرفت تطهير مى‏كند...على صلاته ثوبش نجس افتاد مى‏شورد...على صلاته. يعنى صلاة را...مى‏كند. در اين صورت در مبطون اين جور است كه مبطون چه كار بكمند؟ امام (ع) فرمود كه...على صلاته. يعنى هر وقت قطره خارجى خارج شد وضورا اعاده كند و بقيه صلاة را اتيان كند. اين همين معنا است. همين ظهور است كه در سند ديگرى كه عيّاشى به آن سند روايت را از محمد ابن مسلم نقل كرده است، به آن ظهور تصريح كرده است. لعلّ آن وقت هم امام (ع) آن جور فرموده است كه آن روايت دومى است. اين محمد ابن مسلم وقتى كه نقل مى‏كرده است همان جور نقل كرده است. بعد راوى‏هاى بعدى مختصرش كرده‏اند. اين عيبى ندارد در نقل روايت. روايت ديگرى كه محمد ابن مسلم دارد كه گفتيم عين اين روايت است يقيناً يا اطميناناً آن است كه شيخ الطائفه نقل كرده است از عيّاشى صاحب التّفصير محمد ابن مسعود اب النّصر يعنى محمد ابن مسعود قال حدّثنا محمد ابن نصير عن محمد ابن الحسين الخطّاب عن جعفر ابن بشير كه از اجلاّ است عن عبد الله ابن بكير عن محمد ابن مسلم. همان محمد ابن مسلم همان عبد الله ابن بكير. همان ابى جعفر (ع) قال صاحب البطن الغالب يتوض‏ء. وضو مى‏گيرد ثمّ يرجع فى صلاته و يتم ما بقى. آن مقدار كه مانده است تمام مى‏كند. يعنى در اثنا وضو مى‏گيرد. موثقه محمد ابن مسلم با اين روايت دلالت مى‏كنند كه مبطون در اثنا مى‏گيرد اين وضو را و نمازش را تمام مى‏كند. گفته‏اند احتمال اين كه كسى در اثنا الصّلاة ذرّه غايت از او خارج مى‏شود فرقى بوده باشد ما بين اين شخص كه اين وضو را بگيرد و اعاده كند، تكرار كند. بنا بگذارد و ما بين آن كسى كه دو قطره بول خارج مى‏شود دو دفعه آن نه همين جور نماز را تمام بكند، اين احتمال فرق نيست. يعنى بعيد است. اطمينان است بر اين كه بول حكمش مثل الحكم غايت است كمتر از او نيست. وقتى كه در خروج البول غايت اين جور شد، توض‏ء تجديدش لازم شد در اثنا، در بول لازم مى‏شود. از اين جا مى‏فهميم كه صاحب عروه در مبطون احتياط آن جورى نكرد. كه مبطون يك وضو بگيرد و تمام نماز را بخواند. در مثلوث چه كرد؟ فرمود بر اينكه بلكه من....امكن يك وضو بگيرد و تمام نماز را با آن يك وضو بخواند...امكن ترك نكند. چون كه روايات در مبطون هست كه او وضو مى‏گيرد و بنا مى‏گذارد. كانّ آن جاى اشكال نيست آن جور.
و امّا چون كه موثقه سماعه گفتيم او دلالت مى‏كند كه تجديد وضو نمى‏خواهد و صحيحه حريض را هم معنا كرديم، بدان جهت آن جا يك خورده قلب سست مى‏شود كه چه جور در ثلث فتوا بدهيم، آن وقت مى‏گويد...امكن احتياط را ترك نكند، با يك وضو بخواند. آن سرّش هم معلوم شد كه چرا مبطون را از مثلوث جدا كرد. سرّ اين كه مجزى است، آن حكم در مثلوث هم است چون كه احتمال فرق نيست. يعنى اطمينان به عدم الفرق است. و بما اين كه مثلوث مورد نص نيست. فقط روى اطمينان گفتيم، نه آن جا با يك وضو خوانده بشود كه موثقه سماعه هم گفته‏اند مدلولش او را اقتضا مى‏كند. اين فرمايشى است كه ايشان مى‏فرمايد. ولكن شما مى‏دانيد كه روايت محمد ابن مسلم كه موثقه است...على صلاته. همه ما مسأله محل ابتلايمان است. كسى مى‏گويد بر اين كه آقا من نماز كه وارد مى‏شوم هى شك مى‏كنم. عرب باشد مى‏گويد...على صلاته يعنى نمازش را تمام كند. من نيت كرده‏ام. بعد به شك افتاده‏ام كه چه نيتى كرده‏ام. مى‏گويد...على صلاته همان صلاتى كه شروع كرده است بنا بر او بگذارد. تمام كند. يعنى رفعيت نكند...على صلاته يعنى آن مقدارى كه خوانده است به او بنا بگذارد. رفعيت از او نكند. يك معنايش اين است. يك معنايش اين است كه برود وضو بگيرد بقيه‏اش را اتيان بكند. آن...على صلاته دلالت ندارد كه دوباره وضو بگيرد. آن روايت محمد ابن مسلم. موثقه است. امّا اين روايت كه اين جور است، اگر اين روايت سند داشت عيبى نداشت. مى‏گفتيم روايت اول هم اين است. چون كه يك روايت بيشتر نيستند. ولكن اين روايت من حيث السند ضعيف است. كما ذكرنا كه محمد ابن نصير اين جور است و سند شيخ هم به سند محمد ابن شيخ مسعود عياشى ضعيف است. اب المفضل شيبانى است و يكى هم پسر خود محمد ابن شيخ مسعود عياشى است كه جعفر ابن محمد ابن مسعود عياشى است. بدان جهت سند ضعيف، محمد ابن نصير اين جور. بدان جهت اين روايت نمى‏شود معارض بشود با صحيحه عبد الله ابن حريض يا موثقه سماعة ابن مهران. بدان جهت است ملتزم شدن بر اين كه يك وضو كافى است، در اثنا وضو گرفتن لازم نيست حتّى در مبطون. چون كه روايت ضعيف است در مبطون. حتى در مبطون. او ظاهر است كه اشكالى ندارد. از اين جا معلوم شد حكم صورت ثالثه. صورت ثالثه چه بود؟ صورت ثالثه را دو فرض ذكر مى‏كند در عروه.
فرض اولش اين است كه فطره فطره خارج مى‏شود بول. ولكن در تمامى اين فطرات ما بخواهيم وضو بگيريم يعنى اين شخص بخواهد وضو بگيرد، به حرج مى‏افتد. بخواهد تمامى اين فطرات كه خارج مى‏شود ايّاك نعبد گفت قطره خارج مى‏شود و ايّاك نستعين را گفت باز قطره خارج مى‏شود. هى وضو بگيرد اين جور نمى‏تواند. حرجى است. مشقّت است. يك قسمش اين است فرض اول.
فرض ثانى اين است كه نه، اين مثل آن شيرى كه خراب شده باشد هى چكّه مى‏كند. توقف ندارد. يك قطره كه افتاد آن ديگرى مى‏افتد. هيچ فطره‏اى نيست كه در آن فطره يك وضويى بگيرد ولو يك مختصرى از جزء صلاة را با طهارت اتيان كند. در فرض اول اين ممكن است كه وضو بگيرد. مقدارى از جزء صلاة را با طهارت اتيان كند ولكن اين كار را بكند حرجى است. فرض ثانى اصلاً اين است كه فطره‏اى نيست كه در آن فطره وضو بگيرد و مقدارى از صلاة را با طهارت اتيان كند. ايشان در فرض اولى مى‏گويد صاحب عروه قدس الله نفسه الشّريف براى هر صلاة يك وضو مى‏گيرد. صلاة واجبى باشد، مستحبى باشد، فرق نمى‏كند. فريضه باشد، غير فريضه باشد، براى هر صلاتى يك وضو لازم است و امّا در جايى كه خروج القطره فطره نداشته باشد، او اصلاً وضويى كه گرفت باطل نمى‏شود.