جلسه 699
* متن
*
بسم الله الرحمن الرحيم.
موضوع درس: خارج فقه بحث طهارت.
شماره نوار:699 ب
نام استاد: آيت الله تبريزى.
تاريخ:1371
توسط دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم واحد صوت.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
كلام در جايى بود كه من به الثّلث فطرهاى كه واسع بشود لصّلاة و الطّهاره تلك الصّلاة ندارد. و لا محال در اثنا صلاة قطرهاى يا قطراتى خارج مىشود. به حيثٌ كه اگر بعد خروج كلّ قطرةٍ وضو بگيرد و بقيه صلاة را اتيان كند به حرج و مشقّت نمىافتد. اين جا ايشان فرمود بر اين كه وضو مىگيرد و بعد هم خواهم گفت آن عورت و ذكرش را داخل كيست مىكند به نحوى كه اگر قطرهاى افتاد سرايت به ساير بدن و ثوب نكند. تحفظاً كيست را اخذ مىكند و مشغول مىشود به صلاة و آب را در جلويش مىگذارد. هر وقت احساس كرد قطرهاى خارج شده است، نماز را نگه مىدارد و وضو را مىگيرد و بقيه صلاة را اتيان مىكند. اين فرمايش ايشان است و مىفرمايد مبطون هم همين جور است. آن كسى كه...دارد كه ذرّات غايت خارج مىشود آن هم همين جور است. فطره واسعه نداشته باشد در ما نحن فيه وضو مىگيرد و تطهير مىكند و داخل صلاة مىشود و آبى را در جلويش مىگذارد با اخذ كيست و نحو الكيستى كه اگر غايت خارج شد سرايت نكند به ثوب و بدنش و نماز را مىخواند.
بعد ايشان در آخر مىفرمايد بر اين كه ولكن احتياط اين است كه يك وضو هم بگيرد و نماز را با يك وضو بخواند. و لا يترك هذا الاحتياط فى الثّلث...امكن. آن قدرى كه امكان دارد اين احتياط را در آن من به الثّلث ترك نكند. ولكن در من به البطن ترك كند عيبى ندارد. اين...امكن لسانش هم احتياط استحبابى است...امكن احتياط ترك نشود، اين معناى شدّت الاحتياط است. بعد از اين كه فتوا داده است اين كار را بكند اين نحو احتياط استحبابى مىكند. خوب كلام اين بود كه ما بوديم و على القاعده همين حرفى كه ايشان فرموده است مىزديم. مىگفتيم كه در اثنا بايد وضو بگيرد. آن مقدارى كه ما يقين داريم بايد رفعيت از او بشود در امور...الصّلاة ناقضيت خروج البول است يا خروج ذرّات الغايت است. يكى هم از اشتراط طهارت در آن اجزايى كه اگر خروج قطره در اثنا آنها شد، آنها قابل تدارك نيستند. تدارك محصور دارد. گفتيم على القاعده همين است. اين مقدار رفعيّت مىشود و اين جور بايد نماز خوانده بشود. كلام در اين بود كه آيا ما رواياتى يا روايتى داريم كه اين جور صلاة اتيان كردن را نفى كند و بگويد نه ولو فطرات هم دارد مىتواند هم وضو بگيرد در اثنا حرجى هم نيست، آن يك وضو كافى است تا آخر صلاة. در آخر صلاة گفته است به يك وضو واحد نماز را بخواند احتياطاً...امكن در ثلث ترك نكند. اين جور مطلبى در روايات هست كه ما از اين وضو گرفتن مكرر رفعيت كنيم كه بگوييم نه اين لازم نيست. يك وضو بگيرد و داخل صلاة بشود. در اثنا صلاة قطرات كم خارج بشود. كه تجديد وضو حرجى نباشد يا زياد خارج بشود. حرجى بشود، فى كل الفرضين آن يك وضو كافى است براى اين يك نماز.
گفتهاند و فرمودهاند كه موثقه سماعه به اين معنا دلالت مىكند. كه وضو واحد كافى است. احتياجى ندارد به اين تجديد الوضو در اثنا الصّلاة. آن موثقه سماعه را ديروز كه گفتيم روايت 9 است در باب 7 از ابواب نواقض الوضو و باسناد الشّيخ قدس الله نفسه الشّريف عن ابن محمد ابن على ابن محبوب عن محمد ابن الحسين اب الخطّاب اشعرى است كه محمد ابن على ابن محبوب از او نقل مىكند عن عثمان ابن عيسى عن سماعه قال سألته رجلٌ اخذه تقطيرٌ من
قرح مردى است كه اخذ كرده است او را تقطير از من قرحه يك نسخهاش اين است كه من فرجه. ما من فرجه را مىگيريم. امّا دمٌ او غير دم، قال فاليصنع خريتتاً واليتوضء و اليصلّى. هيچ نفرمود كه در اثنا صلاة اگر خارج شد، باز وضو بگيرد. ندارد اين را. فاليمسح خريتتاً و اليتوضء يصلّى بلكه نفيش را هم دارد. نفيش را هم دارد كه نه وضو تجديد نمىشود. تعليم مىكند و انّما ذالك...فلا يعيد انّ الاّ من الحدث الّذى يتوضء منه. من به الثّلث دو جور بول از او خارج مىشود. يك بولى هست كه متعارف مثل مردم مىرود توالت بول مىكند. آن يكى را آن كسى كه...بطن دارد يك قطراتى است كه خارج مىشود. فرمودهاند از اين صحيحه استفاده مىشود اصل قطراتى كه...بايد صبر كند اين خروج قطرات از اين موثقه استفاده مىشود كه ناقض وضو نيست. وضو كه گرفت در اثنا صلاة يا بعد از صلاة قطرات خارج شد حالت صلاتش كه قدر متيقن است. حتّى گفتهاند بعد از صلاة هم قطراتى خارج شد آن وضو منتقض نمىشود. چرا؟ چون كه امام فرموده است بر اين كه و لا يعيد انّ وضوئش را اعاده نكند الاّ من الحدث الذى يتوضء منه. مگر از حدثى كه سابقاً از او وضو مىگرفت كه بول حسابى است. يا خوابيدن و اينها است. و الاّ اين قطرات حدث حساب نمىشود. خوب بناعاً بر اين حرف صاحب عروه مىرود به باد فنا. چرا؟ چون كه ايشان فرمود آب بگذارد و وضويش را تجديد كند و از ما بقى صلاة را بياورد. گفتهاند بر اين كه موثقه اين را نفى مىكند. همانى كه در آخر به عنوان احتياط...امكن اين موثه او را مىگويد كه صلاة را با يك وضو بخواند. بلكه بالاتر از او هم مىگويد كه صلاة دومى را هم اگر قطره فقط خارج شده است و بول متعارف نكرده است با همان وضو مىتواند اتيان كند. چون كه و لا يعدنّ وضوئه وضويش را اعاده نكند الاّ من الحدث الّذى يتوضء منه از حدثى كه از او بايد وضو بگيرد. يعنى بول متعارف، نوم و امثال ذالك. اين بول خروج بول ناقض نيست. اين تخصيص است در ادله ناقضيت الخروج البول كه خروج بول سابقاً گفتيم على كلّ تقديرٍ ناقض است. الاّ...الثّلث كه خروج بول از او به نحو تقطير ناقض وضو نيست. اين تخصيص در ادله ناقضيت اين خروج البول است. ولكن اين را كه گفتهاند.
روايت را يك دفعه ديگر مىخوانم تا ببينيد چه اشكال شده است. سألته عن رجلٍ اخذه تقطير من فرجه. از مردى شروع كردند كه گرفته است او را تقطير از فرجش. از فرجش قطره قطره خارج مىشود. آن قطره امّا دمٌ او غيره يا دم است و يا غير دم است. غير دم گفتيم غالباً بول مىشود. قال فاليصنع خريتتاً. چون كه دم خارج بشود نجس است، بول خارج بشود نجس است. براى نماز بايد خريته درست كند. خريته كيستى كه ذكر را داخل آن كيست مىكند كه تويش هم پنبه مىگذارند كه افتاد چيزى جذب بشود در آن...سرايت نكند به اين ورش تا به جاى ديگر ثوب بخورد. فاليصنع خريتتاً و اليتوضء وضو بگيرد و يصلّى و انّما ذالك...چرا اين جور نماز بخواند؟ چون كه داعى است كه مبتلا شده است. در ما نحن فيه نه نجاست حشفه مضر است به صحّت صلاة، نه هم خروج بول مضر است به صحّت صلاة. فقال فلايعدنّ وضويش را اعاده نكند الاّ من الحدث الّذى يتوضء منه. نه يتوضء ديروز گفتم. يتوضء از خروج بول توجه مىشود. ولو يك قطرهاى اتفاقاً خارج بشود. اين شخص از آن حدثى كه از او وضو گرفتن مىشود از او اعاده مىكند. يعنى وضو گرفته مىشود. بول متعارف و اين تقطير نه اين جور نيست. اشكال شده است كه اولاً نسخه فرجه معلوم نيست روايت فرجهاى باشد. شايد آن نسخه كه از او صاحب وسائل آن جور نقل مىكند بعد فرج را نسخاً ذكر مىكند ان رجلٍ اخذه تقطير من قرحه. تقطيرى از قرحش واقع مىشود. امّا دم او غير دم. قرحى دارد. يعنى قرح جراحتى دارد عفونت كرده است. چرك كرده است. از او قطره قطره دم خارج مىشود يا غير دم. خوب از قرح چه خارج مىشود؟ بول كه خارج نمىشود از قرحى كه مثلاً در ساير بدن است. اين شايد نسخه، نسخه قرحه است. آن وقت اصلاً بول خارج شده است محل كلام نيست. پس اين روايت چه مىگويد؟ اين روايت مىگويد بر اين كه خروج الدم من البدن و من القرح يا خروج غيره ناقض وضو نيست. نواقض الوضو رواياتى بود. عامّه ملتزم بودند خروج الدم ناقض است. خيلى چيزها را ناقض مىگفتند. ائمه (ع) فرمودهاند خروج دم ناقض نيست. اين هم يكى از روايات است كه مىگويد خروج دم ناقض نيست.
بدان جهت صاحب وسائل اين روايت را در باب 7 نقل كرده است از نواقض انّه لا ينقض الوضو...و لا حجامتٌ و لا خروج دمٍ. اين ناقض نيست. بدان جهت در ما نحن فيه كه هست غير از دم حيض و نفاس. آن حدث است. دماء ديگر ناقض نيست خروجش از بدن. بدان جهت در ما نحن فيه اين روايت اصلاً دلالتى به مسأله ثلث ندارد. اين جور اشكال شده است. ولكن اين حرف درست نيست. چون كه در روايت دارد كه فاليصنع خريتتاً خريته كيستى است كه ذكر را تويش قرار مىدهند. اين معلوم مىشود كه فرجه بوده است. قرحه معنا ندارد. اين قرينه است بر اين كه فاليصنع خريتتاً در جراحتهاى ديگر جبيره مىشود. اگر ببندد مىشود جبيره. ديگر خريته كيست نمىشود. فاليصنع خريتتاً واليتوضء و اليصلّى. معلوم مىشود كه فرج است. از فرج ربّما دم خارج مىشود لا سمع الله مبتلا به دردى است كه دم خارج مىشود. يا غير الدم. غير الدم غالباً بول مىشود. امام (ع) مىفرمايد بر اين كه فانّما ذالك بلاء ابتلا به در ما نحن فيه مبتلا شده است. بايد خريته درست كند. كيست درست كند بر نجاست و وضو هم كه گرفته است براى صلاة فلا يعدنّ الاّ من الحدث الّذى يتوضء منه. مگر از آن حدثى كه وضو مىگيرد از او. يعنى با آن خروج دم از مخرج يا خروج بول از مخرج كه به نحو تقطير است نقض نمىشود وضويش. اين اشكال اول رفت. اشكال ديگرى شده است در ما نحن فيه كه در ما نحن فيه گفته شده است بر اين كه لو فرض فرض كرديم بر اين كه روايت فرجه است. رجلٌ اخذه تقطير من فرجه. خوب فرج تقطير دارد امّا دم او غير دم. غير دم بول فرض نشده است. شايد چرك خالى خارج مىشود. امّا دم او غير. همين جور است. خصوصاً كه دم خارج بشود غير خارج مىشود. بول فرض نشده است. اين روايت در مقام بيان اين است كه خروج الدم و غير الدم من الفرج كالغير موجب بطلان وضو نمىشود. اين چه ربطى دارد؟ اولاً اين حرف، حرف درستى نيست. چرا؟ براى اين كه اين جا كه دارد فاليصنع خريتتاً يعنى دم خارج بشود يا غير دم خارج بشود خريته بايد درست بكند. اگر غير دم خارج شده باشد بول نباشد، منى هم كه نيست. مفروض اين است. مبتلا است...منى خارج مىشود. بول كه نيست. منى هم كه نيست. اگر دم هم نباشد پس آنى كه خارج مىشود پاك است. چرا خريته درست كند. فاليصنع خريتتاً معلوم مىشود كه مفروض اين است كه على كلّ تقدير آنى كه از او خارج مىشود نجس است كه مىفرمايد فاليصنع خريتتاً. و آنى كه غالباً خارج مىشود از مخرج نجس بول است. يا يك وقت خونى مىشود. اتفاق مىافتد. در حادثهاى به يك مرضى يا خون خارج مىشود يا بول خارج مىشود. بدان جهت در ما نحن فيه اين روايت كه اگر فرجه بوده باشد دم و غير دم كه بول را هم مىگيرد، اين مىگويد فلا يعدنّ وضوئه. ولو بول خارج بشود وضويش را اعاده نكند الاّ از حدثى كه از او وضو مىگيرد. بعضىها گفتهاند اين روايت قبول داريم كه اين اطلاق دارد كه امّا دم او غيره. غيره اطلاق دارد. روايت مطلق است. بول را مىگيرد. خيلى خوب. مع ذالك اين دليل به مسأله ثلث نمىشود. چرا؟ چون كه امام مىفرمايد فلا يعدنّ وضوئه الاّ من الحدث الّذى يتوضء منه. نه يتوضء. من الحدث الّذى يتوضء منه. يعنى خروج دم، خروج غير ناقض نيست. مگر خروج چيزى كه بايد از او وضو گرفت. يعنى خروج بول ناقض است. اين روايت دلالت نمىكند خروج بول ناقض وضو نيست. اين روايت ذيلش دارد و لا يعيدنّ الاّ من الحدث الّذى يتوضء منه يعنى از بول. اگر بول خارج شد اعاده كند. بدان جهت اشكال دومى اقوا است از اشكال اولى.
بعد از اين كه شما فرض كرديد اين مسأله، مسأله فرج است. قرح نيست. در اين صورت اخذه تقطير من فرجه است دم او غير دم. غير دم چرك باشد يا بول باشد. هر دو تا را مىگيرد. اين جا فاليصنع خريتتاً. خريتهاى درست بكند. آن وقت لا يعدنّ وضوئه الاّ من الحدث الّذى يتوضء منه. اگر بول خارج شد آن وقت وضو بگيرد. امّا قيه ولو مخلوط به دم متنجس خارج بشود مخلوط به دم خارج بشود يا دم خارج بشود، وضو نگيرد. خوب اين اشكال دومى سر و صورت پيدا مىكنند خوب روايت از دست گرفته مىشود كه اين روايت نفى نكرده است وضو گرفتن در اثنا را. بلكه اثبات كرده است كه وضويش را تجديد كند اگر آنى كه از او بايد مردم وضو بگيرند، خارج شد كه بول است. او اگر خارج شد بايد وضو بگيرد. آن وقت در ما نحن فيه وقتى كه اين نحو شد، اشكال مىشود كه اين هم درست نيست اين اشكال. چرا؟ آن وقت قيد يتوضء منه قيد توضيحى مىشود. امام (ع) مىفرمود كه و لا يعدنّ وضوئه الاّ من البول. اخذه تقطير و لا يعدنّ وضوئه الاّ من البول. يك كلمه. من الحدث الّذى خب حدثى كه مردم وضو مىگيرند يتوضء منه قيد توضيحى مىشود. آن حدثى كه مردم مراد حدثى باشد كه مردم وضو مىگيرند خروج بول است به هر نحوى خارج بشود، اگر مراد اين بوده باشد ديگر يتوضء منه گفتند لغو مىشود. يعنى قيد توضيحى مىشود. و لا يعدنّ وضوئه الاّ من الحدث. يعنى دم خارج بشود و اينها بشود نه. حدث اگر صادر بشود آن حدثى كه حصر كرده است ادله نواقض بالبول و الغايت يعنى...خروجه و بالنّوم و الجنابه. چيزى كه هست ناقض وضو است. ولو خروج منى نبوده باشد آنها مىشوند خروج ريح كه نواقض همان ادله حاصله اينها بودند. و لا يعدنّ وضوئه الاّ من الحدث. اين كه الّذى يتوضء منه يعنى آن حدثى كه از او وضو گرفته است. آن بول متعارف است كه خروج قطرات مضر نيست. آن بول متعارفى كه از او مىگيرد يا حدث ديگرى مثل نوم و امثال ذالك مىخوابد وضو مىگيرد آن وقت وضويش را اعاده نكند. بدان جهت قيد، قيد توضيحى نمىشود. قيد زايد مىشود. آن حدثى كه اين از او وضو مىگيرد، بايد آن حدث صادر بشود كه آن عبارت از چه چيز است؟ من الحدث الّذى آن حدث چنانى كه از او اين شخص وضو بايد بگيرد. كه آن بول متعارف است، نوم متعارف است. اين روايت دلالتش بر اين كه خروج قطره بول از اين شخص ناقض نيست، كانّ اين دلالتش فرمودهاند اين دلالتش تمام است. قيد، قيد توضيحى نشود. قيد، قيد احترازى است. اصل در قيود احرازى است و مقتضاى احرازيت در قيد همين است كه خروج قطرات ناقض نشود. بعضىها فرمودهاند بر اين كه اين موثقهاى كه هست اين موثقه معارض دارد. ولو اين مىگويد كه خروج قطرات ناقض نيست، ولكن اين موثقه معارض دارد. معارض مىگويد نه خروج قطرات ناقض است. معارضش كدام است؟ بفرماييد.
گفتهاند معارضش صحيحه حريض ابن عبد الله...است رضوان الله عليه. در باب 19 از ابواب نواقض الوضو. محمد ابن على ابن الحسين و محمد ابن الحسن يعنى شيخ الطوسى باسنادهما عن حريض ابن عبد الله. سند هر دو تا به حريض ابن عبد الله...صحيح است. روايت مىشود صحيحه. عن ابى عبد الله (ع) انّه قال. اذا كان الرّجل يقطر منه البول و الدم از او بول و دم قطره مىكند، معلوم مىشود كه اين فرج است كه تارتاً بول قطره مىكند و اخرى دم. اذا كان الرّجل يقطر منه البول و الدم اذا كان حين الصّلاة وقتى كه وقت صلاة رسيد اخذ كيستاً. كيستى را اخذ مىكند و جعل فيه...در او پنبه مىگذارد. ثمّ علّقه عليه. به خودش آويزان مىكند ديگر كه قطرهاى افتاد آن جا بيفتد و ادخل ذكره فيه ديگر تا آخر مىرساند. امام (ع) مطلب را. ثمّ يصلّى بعد از آن شروع مىكند به نماز يجمع بين صلاتين الظّهر و العصر ما بين ظهر و عصر را جمع مىكند و يأخّر الظهر...العصر. ظهر را به آخر وقت فضيلتش مىگذارد، عصر را هم اول وقت فضيلتش اتيان مىكند كه جمع كرده است. فضيلت هر دو تا صلاة را به اذان و اقامتين يك اذان مىگويد و دو تا اقامه مىگويد و يؤخر المغرب و...العشا آن جا هم به اذان و اقامتين و يفعل ذالك فى الصّبح. در صبح هم همين كار را مىكند. كيست برمىدارد و وضو مىگيرد. خوب اگر بنا بوده باشد موثقه سماعه دلالت كند خروج قطرات ناقض نيست، اين جور بود آخر. گفتيم موثقه سماعه دلالت مىكند خروج قطرات ناقض نيست. اگر خروج قطرات ناقض نيست، چرا جمع بكند بين الصّلاتين؟ جمع بين الصّلاتين نمىخواهد. تفريق كند بين الصّلاتين. چرا؟ چون كه اگر هر چه خارج بشود قطره خارج مىشود. چون كه ناقض نيست. و لا يعيدنّ وضوئه الاّ من الحدث الّذى يتوضء منه. تا مادامى كه بول متعارف نكرده وضو دارد. چرا جمع بين الصّلاتين بكند؟ اين معلوم مىشود اين مثل زن مستحاضه است كه در او وارد است. جمع مىكند بين الصّلاتين وضو مىگيرد، آن چه جور دم استحاضه حدث است منتهى شارع اين حدث را مختفر كرده است در زن مستحاضه در حق او، اين هم مستفاذ است كه خروج بول حدث است. منتهى شارع اختفار كرده است به مقدار جمع بين الصّلاتين كه صلاتين را هم مختصرش كند به اذان و اقامتين دو تا اذان نگويد. يك اذان بگويد و دو تا اقامه و صلاتش را جمع بكند. از اين صحيحه مباركه استفاده مىشود خروج قطرات ناقض است موثقه سماعه مىگفت خروج قطرات ناقض نيست. اين مىگويد ناقض. غايت الامر تعارض مىكند. تعارض كه كردند رجوع مىشود به قاعده اوليه. قاعده اوليه چه بود؟ تجديد وضو بود انّ خروج كلّ قطرةٍ...على الصّلاة. اين جور بود قاعده اوليه. گفتيم لو كنّا و نحن و القاعدة الاوليه مقتضايش ما ذكره فى المتن العروه است. پس روايتى بر خلاف او ثابت نشد. خوب آن وقت مىگوييم بر اين كه اين چه دلالتى دارد اين صحيحه كه خروج قطرات اينها ناقض وضو است. اين صحيحه حريض چه جور دلالتى دارد؟ اين صحيحه حريض دلالت مىكند بر اين كه اگر بخواهد انسان با يك وضو كه قطرات خارج مىشود از او دو نماز بخواند بايد جمع كند بينهما. اين ممكن است دو تا علّت داشته باشد. يكى اين كه خروج بول ناقض است به مقدار جمع بين الصّلاتين شارع اخذ كرده است.
سؤال؟ نه. اقامه مستحب است. اذان مستحب است.
بدان جهت در ما نحن فيه جمع بايد بكند بين الصّلاتين ولو با آن مستحبات متعارفهاش جمع كند بين الصّلاتين به اذان و اقامتين اين ممكن است جهتش اين باشد كه اين بول ناقض است. شارع اين قدر از ناقضيت رفعيت كرده است. ممكن است به جهت نجاست بدن باشد. خوب اين بايد ما بوديم و على القاعده مىگفتيم انسان يك صلاة را خواند و در اثنا صلاة از او قطره خارج شد حشفهاش نجس است. در صلاة دومى موقعى كه داخل مىشود بايد تطهير كند. شارع از اين تطهير اخذ كرده است. فرموده است اگر جمع بين الصلاتين كردى تطهير حشفه براى صلاة دومى لازم نيست. موثقه مىگويد اعاده وضو لازم نيست. اين روايت هم مىگويد كه نه تطهير حشفه لازم نيست. كار آسان شد. يعنى موثقه خودش هم دلالت مىكرد اين معنا ر. منتهى اين صحيحه مىگويد كه عفو در نجاست كه براى صلاة ثانى تطهير حشفه لازم نيست آن وقتى كه جمع بين الصّلاتين بشود. تفريق شد وضو گرفتن نمىخواهد. چون بول حسابى نكرده است. به حكم موثقه وضو دارد. نقض نشده است. فلا يعدنّ وضوئه الاّ من الحدث الّذى يتوضء منه. وضو دارد. فقط تطهير حشفه كند و نماز دومى را اتيان كند. ولو گفتيم آن كيست نجاستش عيبى ندارد، آن كيست فرض بفرماييد محمول حساب مىشود. حامل بايد پاك بشود. محمول نجس بشود عيبى ندارد. انسان فرض كنيد زن بچّهاش خيلى جيغ و داد مىكند. بچّهاش را بغلش نگه داشته و نماز مىخواند. بچّهاش هم نجس است. عيبى ندارد. آن حمل النّجاست است. آنى كه حمل النّجاست و المتنجّس مضر نيست. يك كيستى را گنده يا غير گنده با خودش حمل مىكند اين شخص مبتلا آن حامل المتنجّس است. عيبى ندارد. امّا نسبت به حشفه و اطراف الحشفه كه عند خروج البول متنجّس مىشود عفو كه نيست. او نجس است. بايد شسته بشود. عفو در صورتى است كه جمع بين الصّلاتين بشود. بدان جهت در ما نحن فيه در اين صحيحه حريض منافاتى نيست. گفتهاند معارض دارد اين موثقه سماعه. نمىشود به اين عمل كرد و نمىشود اين ظهور را اخذ كرد. چرا؟ چون كه با موثقه محمد ابن مسلم منافات دارد، معارضه دارد. موثقه محمد ابن مسلم دلالت مىكند بر عكس اين مطلب كه در اثنا وضو بايد وضو را تجديد كند.
موثقه محمد ابن مسلم روايت 3 است در باب 19 از ابواب نواقض. محمد ابن الحسن باسناده عن احمد ابن محمد ابن ابى نصر بزنتى كه سندش صحيح است. احمد ابن محمد ابن ابى نصر بزنتى نقل مىكند عن ابن بكير كه عبد الله ابن بكير است. روى او موثقه تعبير كرديم. چون كه فتحى است. آن محمد ابن مسلم عن قال سألت ابا جعفر (ع) ان المبطون فقال يبنى على صلاته. بر صلاتش بنا بگذارد. مىدانيد كه در...آن روز گفتيم كه...گرفت تطهير مىكند...على صلاته ثوبش نجس افتاد مىشورد...على صلاته. يعنى صلاة را...مىكند. در اين صورت در مبطون اين جور است كه مبطون چه كار بكمند؟ امام (ع) فرمود كه...على صلاته. يعنى هر وقت قطره خارجى خارج شد وضورا اعاده كند و بقيه صلاة را اتيان كند. اين همين معنا است. همين ظهور است كه در سند ديگرى كه عيّاشى به آن سند روايت را از محمد ابن مسلم نقل كرده است، به آن ظهور تصريح كرده است. لعلّ آن وقت هم امام (ع) آن جور فرموده است كه آن روايت دومى است. اين محمد ابن مسلم وقتى كه نقل مىكرده است همان جور نقل كرده است. بعد راوىهاى بعدى مختصرش كردهاند. اين عيبى ندارد در نقل روايت. روايت ديگرى كه محمد ابن مسلم دارد كه گفتيم عين اين روايت است يقيناً يا اطميناناً آن است كه شيخ الطائفه نقل كرده است از عيّاشى صاحب التّفصير محمد ابن مسعود اب النّصر يعنى محمد ابن مسعود قال حدّثنا محمد ابن نصير عن محمد ابن الحسين الخطّاب عن جعفر ابن بشير كه از اجلاّ است عن عبد الله ابن بكير عن محمد ابن مسلم. همان محمد ابن مسلم همان عبد الله ابن بكير. همان ابى جعفر (ع) قال صاحب البطن الغالب يتوضء. وضو مىگيرد ثمّ يرجع فى صلاته و يتم ما بقى. آن مقدار كه مانده است تمام مىكند. يعنى در اثنا وضو مىگيرد. موثقه محمد ابن مسلم با اين روايت دلالت مىكنند كه مبطون در اثنا مىگيرد اين وضو را و نمازش را تمام مىكند. گفتهاند احتمال اين كه كسى در اثنا الصّلاة ذرّه غايت از او خارج مىشود فرقى بوده باشد ما بين اين شخص كه اين وضو را بگيرد و اعاده كند، تكرار كند. بنا بگذارد و ما بين آن كسى كه دو قطره بول خارج مىشود دو دفعه آن نه همين جور نماز را تمام بكند، اين احتمال فرق نيست. يعنى بعيد است. اطمينان است بر اين كه بول حكمش مثل الحكم غايت است كمتر از او نيست. وقتى كه در خروج البول غايت اين جور شد، توضء تجديدش لازم شد در اثنا، در بول لازم مىشود. از اين جا مىفهميم كه صاحب عروه در مبطون احتياط آن جورى نكرد. كه مبطون يك وضو بگيرد و تمام نماز را بخواند. در مثلوث چه كرد؟ فرمود بر اينكه بلكه من....امكن يك وضو بگيرد و تمام نماز را با آن يك وضو بخواند...امكن ترك نكند. چون كه روايات در مبطون هست كه او وضو مىگيرد و بنا مىگذارد. كانّ آن جاى اشكال نيست آن جور.
و امّا چون كه موثقه سماعه گفتيم او دلالت مىكند كه تجديد وضو نمىخواهد و صحيحه حريض را هم معنا كرديم، بدان جهت آن جا يك خورده قلب سست مىشود كه چه جور در ثلث فتوا بدهيم، آن وقت مىگويد...امكن احتياط را ترك نكند، با يك وضو بخواند. آن سرّش هم معلوم شد كه چرا مبطون را از مثلوث جدا كرد. سرّ اين كه مجزى است، آن حكم در مثلوث هم است چون كه احتمال فرق نيست. يعنى اطمينان به عدم الفرق است. و بما اين كه مثلوث مورد نص نيست. فقط روى اطمينان گفتيم، نه آن جا با يك وضو خوانده بشود كه موثقه سماعه هم گفتهاند مدلولش او را اقتضا مىكند. اين فرمايشى است كه ايشان مىفرمايد. ولكن شما مىدانيد كه روايت محمد ابن مسلم كه موثقه است...على صلاته. همه ما مسأله محل ابتلايمان است. كسى مىگويد بر اين كه آقا من نماز كه وارد مىشوم هى شك مىكنم. عرب باشد مىگويد...على صلاته يعنى نمازش را تمام كند. من نيت كردهام. بعد به شك افتادهام كه چه نيتى كردهام. مىگويد...على صلاته همان صلاتى كه شروع كرده است بنا بر او بگذارد. تمام كند. يعنى رفعيت نكند...على صلاته يعنى آن مقدارى كه خوانده است به او بنا بگذارد. رفعيت از او نكند. يك معنايش اين است. يك معنايش اين است كه برود وضو بگيرد بقيهاش را اتيان بكند. آن...على صلاته دلالت ندارد كه دوباره وضو بگيرد. آن روايت محمد ابن مسلم. موثقه است. امّا اين روايت كه اين جور است، اگر اين روايت سند داشت عيبى نداشت. مىگفتيم روايت اول هم اين است. چون كه يك روايت بيشتر نيستند. ولكن اين روايت من حيث السند ضعيف است. كما ذكرنا كه محمد ابن نصير اين جور است و سند شيخ هم به سند محمد ابن شيخ مسعود عياشى ضعيف است. اب المفضل شيبانى است و يكى هم پسر خود محمد ابن شيخ مسعود عياشى است كه جعفر ابن محمد ابن مسعود عياشى است. بدان جهت سند ضعيف، محمد ابن نصير اين جور. بدان جهت اين روايت نمىشود معارض بشود با صحيحه عبد الله ابن حريض يا موثقه سماعة ابن مهران. بدان جهت است ملتزم شدن بر اين كه يك وضو كافى است، در اثنا وضو گرفتن لازم نيست حتّى در مبطون. چون كه روايت ضعيف است در مبطون. حتى در مبطون. او ظاهر است كه اشكالى ندارد. از اين جا معلوم شد حكم صورت ثالثه. صورت ثالثه چه بود؟ صورت ثالثه را دو فرض ذكر مىكند در عروه.
فرض اولش اين است كه فطره فطره خارج مىشود بول. ولكن در تمامى اين فطرات ما بخواهيم وضو بگيريم يعنى اين شخص بخواهد وضو بگيرد، به حرج مىافتد. بخواهد تمامى اين فطرات كه خارج مىشود ايّاك نعبد گفت قطره خارج مىشود و ايّاك نستعين را گفت باز قطره خارج مىشود. هى وضو بگيرد اين جور نمىتواند. حرجى است. مشقّت است. يك قسمش اين است فرض اول.
فرض ثانى اين است كه نه، اين مثل آن شيرى كه خراب شده باشد هى چكّه مىكند. توقف ندارد. يك قطره كه افتاد آن ديگرى مىافتد. هيچ فطرهاى نيست كه در آن فطره يك وضويى بگيرد ولو يك مختصرى از جزء صلاة را با طهارت اتيان كند. در فرض اول اين ممكن است كه وضو بگيرد. مقدارى از جزء صلاة را با طهارت اتيان كند ولكن اين كار را بكند حرجى است. فرض ثانى اصلاً اين است كه فطرهاى نيست كه در آن فطره وضو بگيرد و مقدارى از صلاة را با طهارت اتيان كند. ايشان در فرض اولى مىگويد صاحب عروه قدس الله نفسه الشّريف براى هر صلاة يك وضو مىگيرد. صلاة واجبى باشد، مستحبى باشد، فرق نمىكند. فريضه باشد، غير فريضه باشد، براى هر صلاتى يك وضو لازم است و امّا در جايى كه خروج القطره فطره نداشته باشد، او اصلاً وضويى كه گرفت باطل نمىشود.
|