جلسه 729

* متن
*

بسم الله الرحمن الرحيم.
موضوع درس: خارج فقه بحث طهارت.
شماره نوار:729 آ
نام استاد: آيت الله تبريزى.
تاريخ:1371
توسط دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم واحد صوت.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
صاحب العروه قدس الله سره مى‏فرمايد: اگر شخص جنب بشود و آبى نبوده باشد الاّ داخل المسجد كه اين شخص اگر آن آب را برود بياورد بيرون، مى‏تواند در بيرون غسل كند. يا اگر برود در مسجد، مى‏تواند در خود مسجد غسل كند. ايشان مى‏فرمايد در اين صورت يجب عليه التّيمم لدخول المسجد. بايد چون كه آب ديگر ندارد تيمم بكند به غايت اين كه من به مسجد داخل بشوم. و آن مقدارى كه حاجت دارد در مسجد مكث كند در صوتى كه غسل كردن به اين مى‏شود كه آب را بيرون مى‏آورد. تا آب را بيرون نياورده است، يا آن جا اگر ممكن است غسل كردن كه آب را نمى‏شود آورد همان جا بايد غسل كند، تا مادامى كه را بيرون نياورده است، و تا مادامى كه غسلش را در مسجد تمام نكرده است، مكثش در حال طهارت است بالتّيمم. تيممش نقض نمى‏شود. بعد پشت سرش هم كلامى دارد كه بعد متعرّض مى‏شويم. در اين فرمايش ايشان يك جهتى هست كه از خارج بايد معلوم بشود. و آن اين است كه ما در سه صورت مشروعيت تيمم را ملتزم مى‏شويم.
الصورت الاولى اين است كه بر انسان فعلى واجب بشود. يا فعلى مستحب بشود كه آن فعل واجب يا فعل المستحب مشروط به طهارت است و مكلّف از آن فعل واجبى كه مشروط به طهارت است يا فعل مستحبى كه مثل صلاة الّيل مشروط به طهارت است، متمكّن بر طهارت مائيه نبوده باشد. متمكّن نيست. آب ندارد غسل كند جنب. يا بدشن زخم است. نمى‏تواند غسل كند. آب ضرر دارد. نمى‏تواند غسل كند. يا وضو بگيرد. آب نيست يا آب مضر است. آن...تيمم. در اين صورت تيمم مى‏كند و صلاة اليّل را مى‏خواند. تيمم مى‏كند صلاة يوميه‏اش را و نوافلش را مى‏خواند. اين يك مورد. مورد قطعى از مشروعيّت التّيمم يعنى قدر متيقّن كه جاى خدشه نيست اين مورد است.
المورد الثّانى آن جايى است كه فعلى بر انسان واجب شده است يا فعلى بر انسان مستحب شده است كه كمال او طهارت است. در صحّتش مدخليّتى ندارد. كمالش به طهارت است. مثل اين كه انسان نمى‏تواند وضو بگيرد يا نمى‏تواند جنب است غسل كند. مى‏خواهد سعى كند بين الصّفا و المروه در حج. كه شرط اين سعى بين الصّفا و المروه طهارت نيست. طهارت فقط در طواف و صلاة الطّواف شرط است. ولكن افضل است. امام (ع) در آن صحيحه زراره فرمود و الوضو افضل. در اين صورت كه نمى‏تواند اين فعل را كه كمالش شرط كمال است طهارت در او. اين فعل واجب يا مستحب را اتيان كند، مى‏تواند تيمم بكند. بدل از وضو يا بدل از غسل. اين هم...ثانى است. يعنى مشروعيت نحو ثانى است.
يك مشروعيّتى هم هست كه فعلى بر انسان واجب و مستحب بشود شرطش طهارت بشود يا كمالش طهارت بشود اين جور نيست. طهارت را ملتزم مى‏شويم به لزوم جمعاً بين الدّليلين. مقتضاى جمع بين الدّليلين التزام است به لزوم الطّهاره به اعتبار الطّهاره. مثل چه چيز؟ مثل اين كه انسان توى كوچه اوّل صبح دارد راه مى‏رود. خودش هم جنب است. مى‏رود به حمام غسل كند و زود نمازش را بخواند. اتّفاقاً ديد كه جلوى پايش يك ورق قرآنى ازره‏هايى هست و ورق قرآن هم افتاده است روى ازره. كه ورق قرآن است. خودش هم جنب است. هتك است اين معنا. نمى‏داند عمداً
كرده است، سهواً شده است، باد آورده است، على اىّ حالٍ اين جور مى‏بيند. جنب كه نمى‏تواند مسح كتابت قرآن را بكند. و خودش هم مسح كتابت بايد بكند. ورق پاره است كه همه‏اش كتابت قرآن است. در اين صورت مى‏گوييم بر اين كه تيمم بكند. از همان كوچه، ديوار كوچه تيمم بكند و با تيمم بردارد اين مصحف را از او. اين لزوم تيمم اين جا دليلى ندارد بر اين كه مسح مشروط است به طهارت. يعنى امر شده است به مسح و شرطش اين است. نه، دليل دلالت كرده است كه مسح الجنب كتابت قرآن را حرام است. و از آن طرف هم دليل داريم كه مسح واجب است. چون كه رفع هتك است. جمع ما بين وجوب المسح كه در اين صورت واجب است مسح و ما بين حرمت تكليفى كه هست حرام است مسح الجنب قرآن را حرام است، جمع ما بين اينها چون كه متمكّن از غسل هم كه نيست. مفروض اين است، جمع ما بينهما اقتضا مى‏كند كه بگوييم كه تيمم بكند. اين تيمم جمع ما بين التّكليفين است.و الاّ اگر هتكى نبود، وجوب المسحى در بين نبود، اين تكليف نبود مى‏گفتيم دست نزند. برود غسل كند. نمى‏تواند دست بزند. چون كه مسحش واجب است و بقائش هتك است، جمع ما بين دليل وجوب المسح و ما بين دليل حرمت المسح الجنب و غير المتطهّر قرآن را، مقتضايش اين است كه بايد اين وضو بگيرد كه ممكن نيست. تيمم يا غسل كند كه ممكن نيست. تيمم بكند و اين كار را بكند. جنب خصوصيتى ندارد. محدث بالاصغر هم همين جور است.
از كلام صاحب العروه قدس الله نفسه الشّريف آن نفس عبارتى كه در عروه دارد، معلوم است كه ما نحن فيه را از اين قسم اخير گرفته است اين مسأله را. چون كه يك تكليفى مكلّف دارد بر اين كه صلاة را بايد عند التمكّن با طهارت مائيه اتيان كند. جنب غسل كند و با غسل صلاتش را اتيان كند و از آن طرف هم دليل داريم كه جنب با جنابت نمى‏تواند داخل مسجد بشود. اين جور است ديگر. مقتضاى جمع ما بين وجوب الصّلاة مع الطّهارت المائيهو ما بين اين كه حرام است جنب داخل بر مسجد بشود، مقتضاى جمع ما بين اين تكليفين اين است كه يتيمم لدّخول تيمم مى‏كند و داخل مى‏شود و ماء را مى‏آورد يا در بيرون غسل مى‏كند يا در همان جا.
بدان جهت در ما نحن فيه اين مقتضاى جمع ما بين التّكليفين مى‏شود. وقتى كه اين جور شد، بر ايشان دو تا اشكال شده است. اشكال اوّل اين است كه شما سابقاً گفتيد كه دخول جنب در مسجد لاخذ شى‏ءٍ منه اشكالى ندارد. اين جور اخذ كرد ديگر. سابقاً مى‏گفت كه دخول جنب در دو حال جايز است. يك در حال اجتياز، در غير المسجد البته مسجد الحرام و غير مسجد النّبى (ص). يكى دخول جايز است...يكى هم لدّخول لاخذ شيئاً منها از مساجد. خوب بنابراين تيمم نمى‏خواهد كه. تكليف كه دارد صلاة را با طهارت مائيه بخواند، تكليف ديگرى ندارد. حرمت الدّخول درباره اين شخص نيست. چون كه اخذ مى‏كند شى‏ء را. چون كه در ما نحن فيه تكليف آخرى نيست، گفتيم در اين صورت ثالثه بايد تكليف آخرى باشد، مثل وجوب رفع و وجوب رفع الهتك كه مثال زديم. در ما نحن فيه تكليف آخرى نيست. سابقاً گفتيد كه نه جنب مى‏تواند داخل بشود به مسجد و اخذ شى‏ء از او را بكند. اين يك اشكال است. جواب اين اشكال اين است كه ايشان از آن فتوا عدول كرده است. چون كه همين مسأله را كه ماء در مسجد بوده باشد، اين را باز در بحث تيمم، در...تيمم مسأله 35 است، آن جا عنوان كرده است و آن جا فرموده است اگر اخذ الماء...ممكن باشد عيب ندارد تيمم نمى‏خواهد. چون كه در حال...مى‏تواند اخذ كند...جايز است و تيمم نمى‏خواهد و امّا اگر...ممكن نشد، بايد تيمم كند لاخذ الماء. چون كه نمى‏تواند اخذ ماء بكند. داخل بشود به مسجد جنباً به غير...معلوم مى‏شود از آن فتوا و اين مسأله چون كه تكرار شده است معلوم شده است كه از فتواى سابقى و از مسلك سابقى عدول كرده است رضوان الله عليه.
و اشكال دومى كه به ايشان شده است در ما نحن فيه، درست توجه كنيد. مسأله خيلى مهم است علميتش و در ساير مسائل آن مطالبى كه در اين مسأله گفته مى‏شود، همه اين مطالبى كه هست در مسائل ديگرى مبتنى به اين مطالب هستند. اگر اين مطالب منقّه بشود در مقام، حكم آن مسائل معلوم مى‏شود. اشكال ديگرى كه شده است، اشكال شده است كه اين شخص جنب تيمم بكند، با اين تيمم داخل مسجد نمى‏تواند بشود. اين تيممش باطل است. يعنى نسبت به دخول در مسجد باطل است. اين تيمم بايد براى نمازش بكند و نمازش را هم در بيرون مسجد بخواند. به خود مسجد نمى‏تواند داخل بشود. يكى از آن كسانى كه ملتزم شده است به اين معنا كه اين شخص جنب بايد تيمم بكند براى صلاتش و صلاتش را هم در خارج مسجد بخواند، اين صاحب قبر شريف است آقاى بروجردى رحمة الله عليه. در تعليقه‏اى كه در عروه دارد در ما نحن فيه اشارتاً و در باب تيمم تصريحاً كه اين نمى‏تواند داخل بشود به مسجد مع التّيمم. بايد به صلاتش تيمم بكند و در خارج مسجد صلاتش را بخواند. اينهايى كه اين مطلب را گفته‏اند و فرموده‏اند اين نمى‏تواند با تيمم داخل مسجد بشود، اينها دو تا امر را نه همه‏شان را. دو تا امر ممكن است در ما نحن فيه گفته بشود كه چرا با اين تيمم نمى‏شود داخل مسجد شد. امر اول آن امرى است كه فرموده‏اند رضوان الله عليه كه فرموده‏اند اصل جنب كه از...است و تيمم مى‏كند، آن...حسابى مثل آن كسى كه بدنش زخم است. جنب است. نمى‏تواند غسل كند. تيمم بايد بكند براى نمازش. يا آن كسى كه اصلاً آب ندارد هيچ جا. مثلاً در سفر است. هيچ آبى نيست در هيچ جا كه براى صلاتش بايد تيمم بكند. اين جنب اگر در همان راه يك مسجدى بوده باشد بخواهد داخل بشود بعد از تيمم لصّلاة به آن مسجد نمى‏تواند. آنى كه توى شهر است، بدنش زخم است، آخوندها گفته‏اند تو بايد تيمم بكنى براى نمازهايت تا زخمهايت خوب بشود. تيمم بكند براى نمازهايش. وقت نماز هم بخواهد داخل مسجد بشود، به مسجد نمى‏تواند داخل بشود. اصلاً جنب ولو هر جنبى بوده باشد...باشد كه بايد وظيفه‏اش لصّلوات تيمم است، او نمى‏تواند داخل مساجد بشود. چرا؟ ايشان اين جور فرموده‏اند، فرموده‏اند در لسان ادلّه آن افعالى كه بر غير متطهّر حرام است، او براى...تيمم بكند حلال مى‏شود. مثل مسح كتابت قرآن. مسح كتابت قرآن كه لا يمسّحوا الاّ المطهّرون يا لا تمسّحوا بغير طهرٍ اين اگر فرض كنيد اين جور بوده باشد شخصى از...بوده باشد كه وظيفه‏اش بر نمازش تيمم كردن است، اين وقتى كه تيمم كرد مى‏تواند مسح كتابت قرآن بكند. چون كه طهارت دارد ديگر. وقتى كه...شد طهارتش همان تيمم است. امّا بعضى افعال است كه موضوع عدم الجواز كه جايز نيست جنب است حتّى يغتسل. بر جنب اين فعل حرام است حتّى يغتسل. مثل قوله سبحانه كه دارد و لا جنباً الاّ عابر سبيلٍ حتّى تغتسلوا، معنايش اين است كه دخول در مساجد براى جنب حرام است مگر اين كه غسل كند. يعنى جنابتش برطرف بشود. و هكذا در روايات كه الجنب و الحايض لا يدخلان المسجد الاّ...و در مسجدين هم لا يجوز حتّى...موضوع عدم الجواز جنب است. جنب حايض است. يا الجنب و الحايض لا يقرئان السّجدة يعنى آيه سجده كما ذكرنا، آنها موضوعش جنب است و تيمم كردن جنب جنابتش را برنمى‏دارد. جنب وقتى كه تيمم كرد ولو براى نمازش، جنابتش مرتفع نمى‏شود. حدثش مرتفع مى‏شود. جنبٌ غير محدث. جنبى است كه حدث ندارد. مى‏تواند از چيزهايى كه مشروط بالطّهارت است آنها را اتيان كند.
و امّا چيزهايى كه مشروط به عدم الجنابت است، و بر جنب حرام است، آنها را نمى‏تواند اتيان كند. بايد لسان ادلّه را نگاه كرد. در لسان ادلّه اگر فعلى بر غير طاهر حرام بوده باشد او به واسطه...به تيمم كردن او نه براى اين شخص جايز مى‏شود. چون كه طهارت دارد. تيممش طهارت است. و امّا در لسان ادلّه اگر موضوع عدم جواز جنب بوده باشد و حايض بوده باشد حتّى يغتسل يا مطلقا الحايض و الجنب. چون كه حتّى يغتسل جنابت را برمى‏دارد. باز جنب بما هو جنب مى‏شود. بر جنب اين فعل حرام است، آن در جنابتش چون كه با تيمم مى‏ماند. منتهى حدث ندارد. جنبٌ غير محدث. باز حرمت الدّخول مى‏ماند. بدان جهت ايشان فرموده است دخول در مساجد براى جنب، اصلاً جايز نيست تا مادامى كه غسل نكرده است و به اين به واسطه تيمم از آن...بالاتر نمى‏شود...بالاتر نمى‏توانند داخل مسجد بشوند. اين چه جور مى‏تواند اين شخص داخل مسجد بشود به تيمم. اين يك وجهى است كه فرموده‏اند و صحيحه‏اى در ما نحن فه هست كه خواهيم گفت و از آن صحيحه هم استظهار كرده‏اند اين معنا را كه بگذاريد بخوانم تا مطمئن بشويد. اين صحيحه را هم ذكر فرموده‏اند و اين صحيحه دلالت مى‏كند بر اين كه جنب ولو...بوده باشد تيمم بكند، با آن تيمم جنابتش مرتفع نمى‏شود.
سؤال؟ آن وقت تكليف صلاتى ساقط نمى‏شود. در حال اختيار است، نه در حال اضطرار. آن باب تزاحم است. آن هم بنا بر حرفى، و الاّ بنا بر احتمالى كه خود ايشان دارد تكليف صلاتى ساقط مى‏شود. متمكّن نيست. اگر اضطرارى داشته باشد در مسجد حبس بكنند عيبى ندارد. بخواند. آن مبحوس است. مضطر است آن جا بماند. و الاّ فلا.
آن جا دارد در باب تيمم، جلد 2 وسائل است. باب 12 از ابواب التّيمم و روايت، روايت 4 است. در آن جا دارد شيخ قدس الله نفسه الشّريف محمد ابن الحسن باسناده عن الحسين ابن سعيد، عن حمّاد، حمّاد ابن عيسى است. عن حريض، حريض ابن عبد الله عن زراره، عن ابى جعفرٍ (ع). قال قلت...كيف التّيمم؟ تيمم چه جور مى‏شود؟ ايشان مى‏فرمايد بر اين كه هو ضربٌ واحدٌ بالوضو و الغسل من الجنابه تضرب بيديك مرّتين ثمّ...نفستاً للوجه و مرّتاً لليدين كه اينها محل شاهد نيست. و...الماء فعليك الغسل. اين تيمم مثل غسل نيست. كار غسل را نمى‏كند و ...الماء فعليك الغسل ان كنت جنباً اگر جنب هستى چون كه اين ديگر،
سؤال؟ عرض مى‏كنم من مطلب ديگرى مى‏گويم. سؤال؟ عرض مى‏كنم ايشان مى‏گويد و...محلّ شاهد در...است. و...الماء فعليك الغسل ان كنت جنباً اين را مى‏دانيد كه ادات شرطيه وقتى كه به فعل ماضى داخل شد او را منسلخ از زمان مى‏كند. اين جور است ديگر. علماء ادب هم گفته‏اند. از مسلّمات ادب است.
عرض مى‏كنم بر اين كه...الماء فعليك الغسل ان كنت جنباً فرض كرده است با وجود اين كه اين شخص تيمم دارد، فرض جنابت كرده است امام. مى‏گويد وقتى كه به آب رسيدى كه تيمم داشتى وقتى كه به آب رسيدى اگر جنب بودى، غسل بكن. و ان كنت غير جنبٍ و الوضو ان لم تكن جنباً اگر جنب نبوده باشى وضو بايد بگيرى. فرض كرده است امام (ع) كه اين شخص در حال تيمم هم جنب بود. و...تيمم داشته است. به آن متيمم خطاب مى‏كند. مى‏گويد...اصبت الماء فعليك الغسل ان كنت جنباً يعنى ايّها الجنب...فاغتسل. يعنى در حالى كه تيمم هم داشتى جنب بودى.
سؤال؟ عرض مى‏كنم ظاهر اين روايت اين است كه در حال تيمم هم آن جنابت بود. و بدان جهت اين شخصى كه هست بايد غسل بكند. خوب على هذا الاساسى كه هست، ايشان ملتزم شده‏اند كه در ما نحن فيه يعنى وجه التزام احد الامرين اين است كه اين شخص نمى‏تواند داخل مسجد بشود. تيممش فايده‏اى ندارد. خود اين قائل عظيم رضوان الله عليه در كلامش اعتراف دارد كه احدى از فقها از آنها تصريحى يا نقلى نشده است كه...نمى‏توانم بعد از تيمم داخل مسجد بشوم. ايشان فرموده است ولو...تجويز مى‏كنند، ظاهرش اين است كه منع نقل نشده است. ولكن مقتضى الادلّه عدم الجواز است. چون كه جنابت مرتفع نمى‏شود. چرا جنابت مرتفع نمى‏شود؟ مى‏فرمايد اگر جنابت را تيمم مرتفع بكند، بعد از اين كه به آب رسيد غسل نمى‏خواهد. چون كه موجب جنابت دو شى‏ء است. يكى انزال است، يكى دخول. آن جنابتى كه سابقاً بود، به تيمم رفع شد. بعد از تيمم كه آب پيدا كرده است، نه دخولى شده است، نه انزالى. چرا غسل بكند؟ پس معلوم مى‏شود كه جنابت باقى بود. چون كه آن ادلّه مى‏گويد دو شى‏ء موجب جنابت است. يكى دخول است و يكى انزال. پس معلوم مى‏شود جنابت باقى بود. يك شاهد ديگر هم آورده‏اند ايشان رضوان الله عليه.
شاهد ديگر اين است كه نديديد امام (ع) در آن كسى كه محتلم در مسجد الحرام بود به ايشان فرمود تيمم بكنم و خارج بشو؟ خوب اگر تيمم رافع جنابت است، چرا خارج بشود. بعد از تيمم كردن بنشيند. چون كه بعد از تيمم جنب نيست. بنشيند توى مسجد. چرا فوراً خارج بشود. تيمم كه كرد مى‏شود متطهّر. بنشيند آن جا تماشا كند كه مردم چه جور طواف مى‏كنند. چرا فرمود خارج بشو؟ اين معلوم مى‏شود بر اين كه در ما نحن فيه تيمم رافع حدث است و جنابت را رفع نمى‏كند و بدان جهت در ما نحن فيه اين جور بايد بشود. ولو مخالفت با اصحاب بشود. عرض مى‏كنم اين امر اول تمام نيست و ما ملتزم هستيم كه...كه وظيفه‏شان تيمم لصلّاة است، لفقد الماء اصلاً او اين كه ماء ضرر به آنها دارد، آنها با تيمم داخل مسجد مى‏توانند بشوند. اين اشكالى ندارد در نظر ما. و اين فرمايشات ايشان هم به نظر قاصر ما تمام نيست. چرا؟ اولاً اين كه در روايات ولو ذكر شده است كه جنب و حايض نمى‏توانند داخل بشوند. ولكن ظهور روايات جنب بما انّه محدثٌ است. آنى كه در ارتكاض متشرّعه هست، اين است كه جنابت حدث است. بما اين كه جنب محدث است نمى‏تواند داخل مسجد بشود. بما اين كه محدث است نمى‏تواند قرائت آيه عظيمه را بخواند. منصرف اين روايات به قرينه ارتكاض متشرّعه كه در ارتكاض متشرّعه جنابت حدثى است در مقابل حدثى كه به بول و غايط و خروج ريح و اينها حاصل مى‏شود كه از آنها تعبير به حدث اصغر مى‏شود و از اين جنابت تعبير به حدث اكبر مى‏شود. جنابت يعنى انزال و دخول اينها حدث هستند. اعتبار حدث شده است كه اينها ضدّ طهارت هستند. رافع طهارت هستند. اينها حدث هستند. اين روايات هم او را مى‏گويد. شاهد بر اين كه روايات اين را مى‏گويد، خود روايت آن كسى است كه در مسجد الحرام محتلم شده است. اگر حرام براى شخص، براى جنب حرام است بودن در مسجد، چه با طهارت، چه بدون طهارت، خوب چرا تيمم بكند؟ خود ارتكاض اين معنا كه و اصابت جنابتٌ فاليتيمم تيمم بكند، پشت سرش هم دارد و لا يمرّ فى المسجد الاّ متيمماً و لا بعث...فى ساير المساجد و هو جنب، بلا تيممٍ خود اين تيمم، تشريع تيمم در همان مورد، كه بما انّه طهارتٌ است، اين معلوم مى‏شود آنى كه از روايت فهميده مى‏شود، اين است كه بما انّه محدثٌ نمى‏تواند در مسجد بماند. خوب شما بفرماييد بعد از تيمم كردن چرا نمى‏نشيند تماشا كند مردم را؟ اين سابقاً جوابش را گفتيم. گفتيم آن مكث زايد تيمم نسبت به آن عملى كه متمكّن نيست بر او از طهارت مائيه نسبت به آن عمل طهارت است. اين مكث بقائى را كه دو ساعت ديگر توى مسجد بنشيند، اين را اين شخص مى‏تواند با غسل بنشيند. بيايد زود بيرون در بيرون غسل كند و دوباره برگردد بنشيند تماشا كند. چون كه نسبت به مقدار آن مكث بقايى متمكّن است بر اين كه با غسل بنشيند، بدان جهت واجب است خارج بشود. تيمم نسبت به آن فعلى كه قدرت ندارد او را به طهارت مائيه اتيان كند، نسبت به او طهارت است. اين روايت كه مى‏گويد، اين روايت الاّ متيمماً بايد مرور بكند، اين معلوم مى‏شود بر اين كه موضوع حرام حدث است. بدان جهت است كه آنهايى كه در ايّام حج عذر دارند، دستشان شكسته است يا بدنشان زخم است، نمى‏توانند غسل كنند و وضو بگيرند. اينها تيمم مى‏كنند و با همان تيمم داخل مى‏شوند به مسجد الحرام و طواف را اتيان مى‏كند صلاتش را. از مساجد بالاتر از مسجد الحرام نيست. سيره متشرّعه بر اين بوده است. در يك روايتى هم اين بود كه...كه جنب هستند تيمم كرده‏اند، آنها نمى‏توانند طواف بكنند، آنها بايد نايب بگيرند به طوافشان. چيزى اينها نقل نشده است. هكذا در آن صحيحه محمد ابن مسلم اين جور داشت. داشت بر اين كه الجنب چيزى كه هست قرآن را باز مى‏كند و...مصحف من وراء الثّوب مى‏كنند و لا يقرئان العظائم. عظائم را نمى‏خوانند. عظائم يعنى آيه سجده...خوب اين معلوم است كه لا يفتحان المصحف بلااشكال يعنى بلا تيممٍ. در جايى كه...هستند اين به جهت اين است كه دستشان مع الحدث نرسد به خطّ قرآن. بلا انّه آن...نهى از...الثّانى چه جور از او نهى شده است، همين جور هم نهى شده است از قرائت عظائم. بگوييم نسبت به قرائت عظائم بما هو جنبٌ هست. نسبت به آن مسح بما هو محدثٌ است. اصل جنابت غير از حدث معناى ديگرى ندارد. جنابت حدث مخصوصى هست. غير از حدث معناى ديگرى ندارد. اين كه فرموديد اگر بنا بر اين بوده باشد كه جنابت مرتفع بشود بعد از وجدان ماء چرا غسل بكند، چون كه رافع موقّت امر نيست. امر عقلايى و اعتبار مى‏كند، رافع موقّت است. ولكن وقتى كه فرض بفرماييد رافع موقّت رفت، شى‏ء به همان سبب اولى...مى‏كند. حتّى در مرض هم همين جور است. مى‏گويند چند ماه خوب شد زخم، دوباره برگشت. اين...مى‏كنند...همان مرض سابق است. اعتبار مى‏كنند همان را. شارع آن جنابت و آن حدثى كه موجود شده است، اعتبار كرده است تيمم را، رافع موقّت. كه موقّتاً او را رفع مى‏كنند. مثل مسكّن حدث. حدث را دواى مسكّن چه جور، اين مسكّن آن حدث است. حدث را موقّتاً از بين مى‏برد. ولكن وقتى كه اصابه ماء شد، به همان اعتبارى كه دخول سابقى و انزال سابقى جنابت آورده بود، به همان اعتبار جنابت...مى‏كند. حدث...مى‏كند. نه حدث آخر جديد كه بگوييد سببش پيدا نشده است. بدان جهت مقتضى الادلّه همين است. بدان جهت روى اين اصل ما همين جور ملتزم هستيم كه...تيمم بكنند دخول در مساجدشان جايز است. نگوييد كه اگر اين حرف‏ها تمام بشود، و روايات دلالت بكند بر اين كه جنب حايض نمى‏تواند داخل مساجد بشوند و مكث كنند و موضوع هم اگر جنب حايض خودش بوده باشد نه حدث. ممكن است كسى گفته بشود كه اگر حرفهاى ايشان را تصديق كنيم و بگوييم كه جنب حايض موضوع حكم هستند لا بما هو محدثٌ و لا بما هو جنابت حدثٌ خود جنب و حايض موضوع حكم هستند و نمى‏توانند با تيمم داخل صلاة بشوند مقتضاى آن ادلّه اين است، مى‏گوييم آن ادلّه معارض است با ادلّه‏اى كه تجويز مى‏كند براى شخص متطهّر دخول در مساجد را. شخصى كه متطهّر است مى‏تواند داخل مساجد بشود.
سؤال؟ ايشان مى‏فرمايد هست. ما مى‏گوييم موقتاً رفع شده است. فعلاً جنابت ندارد. ولكن وقتى كه اصابه ماء شد، همان جنابت...مى‏كند. رافع موقّت امرى است اعتبارى و عقلا اعتبار مى‏كنند. و شارع هم امر اعتبارى است اعتبار مى‏كند.
در صحيحه...الحكيم كه در باب 10 از ابواب الوضو وارد است، روايت 2 است. محمد ابن على ابن الحسين صدوق عليه الرّحمه فى المجالس در كتاب مجالس نقل كرده است عن احمد ابن زياد از احمد ابن زياد عن احمد ابن زياد ابن جعفر الحمدانى اين احمد ابن زياد ابن جعفر الحمدانى از مشايخ صدوق است. مثل اين كه اين در راه حج هم با او ملاقات كرده است. خود صدوق اين را توثيق كرده است شيخش را. گفته است شيخى بود كه ثقه و فاضل، او هم نقل كرده است از على ابن ابراهيم صاحب التّفصير يادتان باشد احمد ابن زياد ابن جعفر الحمدانى كه از مشايخ صدوق است، شخص موثّقى است. خود صدوق توثيق كرده است اين شخص را. احتمال مى‏دهم كه اين توثيقش يادم نيست كه كجا كرده است. احتمال مى‏دهم در اكمال الدّين بوده باشد كه اين شخص را توثيق كرده است اكمال الدّينش صدوق. عن على ابن ابراهيم عن ابيه عن ابن ابى عمير عن ملازم ابن حكيم كه سند همه اجلاّ هستند عن الصادق جعفر ابن محمدٍ (ع) انّه قال عليكم باتيان المساجد فانّها بيوت الله فى الارض. كلام در اين است...طهّر الله من ذنوبه. كسى به مساجد متطهّراً داخل بشود، خداوند ذنوبش را تطهير مى‏كند. من دخله متطهّراً جنبى باشد كه وظيفه‏اش تيمم بود، طهارتش تيمم بود لصّلاة. براى صلاة تيمم كرده است، داخل مى‏شود به مسجد كه نماز جماعت بخواند. اين روايت مى‏گيرد اين را. و هكذا غير اين جنب را هم مى‏گيرد. آن كسى كه اصلاً جنب نيست ولكن وضو گرفته است و آمده است. همين جور است. اين روايت مى‏گيرد هم جنب متيمم را، هم غير اين جنب را. آن جنبى كه غسل كرده است يا محدث بالاصغرى كه وضو گرفته است. آن روايات مى‏گويد كه جنب نمى‏تواند داخل بشود. آن روايات هم مطلق است. جنبى كه تيمم داشته باشد يا جنبى كه...نبوده باشد. آن هم مطلق است. نسبت ما بين اين صحيحه و آن روايات عموم و خصوص من وجه است. آنها مى‏گويند بر اين كه جنب نمى‏تواند چه متيمم بشود، چه جنب غير اين جنب بشود. جنبى باشد كه عذر ندارد يا تيمم ندارد. و اين روايت مى‏گويد شخصى كه متطهّر است مى‏تواند داخل بشود. چه جنب...متيمم باشد، چه متطهّرى باشد كه غير اين جنب است. در جنبى كه متطهّر است و...است اين دو طايفه تعارض مى‏كنند. آن اخبار مانعه مى‏گويد داخل نشود جنب. اين من...مى‏گويد داخل بشود. ثواب هم دارد. تساقط مى‏كنند. رجوع به اصالت الحل مى‏شود كه نمى‏دانيم اين جنب متطهّر...مى‏تواند داخل بشود يا نه اصالة الحلّيه است. اين را نمى‏گوييم ما. اين وجه ما نيست. چون كه اين وجه صحيح نيست. اين عموم و خصوص من وجه بشود، بايد به آن اخبارى كه مى‏گويد لا جنب لا يدخل المسجد به او بگيرى. چون كه آنها موافق كتاب هستند. كتاب مى‏فرمايد و لا جنباً الاّ عابر سبيلٍ حتّى تغتسلوا. كتاب مى‏گويد بايد غسل بشود. چون كه آن روايات موافق با كتاب است بايد به آنها گرفته بشود. اين وجهى نيست كه ما بگوييم.
وجهى كه ما گفتيم همين است كه آن ادلّه جنب را به ما هو محدثٌ مى‏گويند. حيثٌ كه معهود نيست در اذهان متشرّعه از جنابت الاّ كونها حدثً خاصّه و مقتضاى روياتى كه در تيمم وارد شده است اين است كه اين تيمم رافع حدث است. آن صحيحه زراره هم كه ان كنت جنباً يعنى قطع نظر از اين تيمم كه كرده بودى اگر جنب بودى بايد غسل كنى. و قطع نظر از اين تيمم اگر غير جنب بودى بايد وضو بگيرى. او معنايش هم اين است. بدان جهت در مسأله كلامى نيست. اين وجه اول، امر اول در اين كه اين جنب نمى‏تواند داخل مسجد بشود به تيمم اين وجه اول تمام نيست. انّما الكلام يبقى فى الوجه الثّانى انشاء الله.