جلسه 733
* متن
*
بسم الله الرحمن الرحيم.
موضوع درس: درس خارج فقه بحث طهارت.
شماره نوار:733 آ
نام استاد: آيت الله تبريزى.
تاريخ:24/8/1371
توسط دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم واحد صوت.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم، بسم الله الرحمن الرحيم.
كلام در اين فرمايشى بود كه از ابن همزه از قدما، و از علامه و والدش و مقدس اردبيلى و دو تلميذش صاحب المدارك و الذخيره نقل شده است. كه آنها ملتزم شدهاند براى شخص جنب غسل الجناب وجوب نفسى دارد. و عرض كرديم آنى كه گفته مىشود براى اين معنا دو تا وجه است. وجه اولى رواياتى بود. كه در بعضى روايات آنهايى كه واجب است در دين و خداوند به غير او عمل آخر را قبول نمىكند و جهل در آنها عذر نيست، غسل الجنابت من الجنب را شمرده بودند و در بعضى روايات غسل الجنابت فريضة الله است و در بعضى روايات اين بود كه وقتى كه ادخال در فرج شد، وجب الغسل. معنايش اين است، بر اينكه بواسطه اين دخول در فرج واجب مىشود غسل كردن. چه وقت صلاتى باشد يا نبوده باشد. عرض مىكنم اما اين روايات اخيره كه اذا ادخله وجب الغسل و المهر و الحق، اين وجب الغسل اين روايات در مقام اين است كه آنى كه موضوع است براى وجوب الغسل آن دخول مع الانزال نيست كه نقل شده بود از مولانا على ابن ابيطالب عليه السلام كه الماء من الماء. يعنى غسل جنابت كردن در صورتى است كه انزال بشود. مائى از مرد خارج بشود. اين رواياتى در مقام بيان اين است كه مولانا على ابن ابيطالب سلام الله عليه حصر نكرده است وجوب غسل را به انزال. حصرش، يعنى حصر حقيقى نيست. خودش فرموده است در مقام آن مخاصمه كه... و لا تجوبون عليه من الماء، اين در اين روايات در مقام بيان اين است كه ادخال در فرج در مقام انزال المنى موجب الجنابت است. اين مثل آن رواياتى است كه در موجب الوضو وارد شده است كه اين دخول موجب مىشود غسل الجنابت را. يعنى شخص جنب مىشود بواسطه اين دخول. اين روايت در مقام بيان اين است.
و اما اين غسل وجوب نفسى دارد يا وجوبش، وجوب شرطى و وجوب غيرى است اين روايات در جهت مقام اين نيستند. اين در مقام اين است كه به واسطه اين دخول شخص جنب مىشود ولكن وجوب الغسل نفسى است، غير است، و شرط لصلاة است در مقام بيان اين معنا نيستند. اگر كسى بگويد بر اينكه نه اين روايات مىگويد كه نه، وقتى كه دخول شد غسل واجب مىشود. مقيد نكرده است به دخول وقت صلاة. چونكه مقيد نكرده است اطلاق دارد اينها، دلالت مىكنند بر اينكه غسل الجنابتى كه هست، غسل الجنابت وجوب دارد. اطلاق الوجوب يقتضى كونه نفسيا. وقتى كه مطلق گذاشتند وجوب را، مقيد نكردند بما اذا وجب الصلاة اقتضى مىكند بر اينكه اينها وجوبش نفسى است. اگر كسى اين را گفت، مىگوييم در وضو هم بايد همين را ملتزم بشويد كه بر كسى كه حدث اصغر، بولى، نومى، خروج ريحى شده است ملتزم بشويد كه وجوب هم وجوب نفسى است. چرا؟ چونكه عين اين تعبير در آنها هم وارد شده است. در آن صحيحه عبد الرحمان ابن حجاج هست در باب سوم از ابواب نواقض الوضو است. روايت، روايت نهمى است. محمد ابن يعقوب عن محمد ابن يحيى، عن محمد ابن الحسين خطاب است. ابن اب الخطاب اشعرى رضوان الله عليه و عن محمد ابن اسماعيل، يك سند ديگر دارد كلينى از محمد ابن اسماعيل از فضل ابن شازان جميعا عن صفوان ابن يحيى عن عبد الرحمان ابن حجاج. قال سألت ابا عبد الله عليه السلام الى ان قال، قبلش را نمىخوانم. من وجد طعم النوم قائما او قاعدا فقد وجب عليه الوضو. وقتى كه كسى خوابيد، طعم نوم را چشيد چه در
حال قيام باشد، چه در حال قعود بوده باشد وضو واجب مىشود. چه جور اين روايت در مقام بيان اين است كه وقتى كه نوم حاصل شد ناقض وضو است و وضو براى شخص حدث موجود مىشود. نوم حدث است، محدث مىشود. اين روايت در مقام بيان اين است، آن روايت هم كه اذا ادخله فقد وجب الغسل مثل اين در مقام بيان ايت كه ادخال در فرج موجب جنابت و احدث اكبر مىشود. اگر آنجا اطلاق بگوييد اينجا هم بايد به اطلاق تمسك كنيد. چرا نمىكنيد؟ چه جور مىگوييد اينها در مقام بيان انّ النوم ناقض هست، ناقض للوضو هست، و موجب للوضو هست آن روايت هم در مقام بيان اين است كه ادخال در فرج موجب جنابت است. و اگر آن روايتى كه الغسل فرضية او را بگيريد، الغسل جنابت فريضة او را بگيرد، او هم مثلش در وضو هست. در وضو، در صحيحه زراره كه وارد است در شك در وضو. در شك در اجزاء وضو كه انسان مشغول به وضو است و قاعد الوضو است امام عليه السلام فرمود اين چيزى كه هست، آن وضو فرض الله است. مراد از فرض الله يعنى در كتابش نقل كرده است خداوند. غسل جنابت را هم در كتابش ذكر كرده است. هر دو را ذكر كرده است. فرض الله يعنى ما ذكر الله فى كتاب. مراد او است. اما فرض الله كه شد يعنى خداوند در كتابش ذكر كرد وجوبش را غير ذكر فرموده است يا نفسى؟ معلوم است كه خداوند هر دو را وجوب غيرى فهميده است. اذا قمست من الصلاة فغسلوا وجوهكم. تا اينكه و ان كنتم جنبا فطهروا. بدان جهت در كتاب و ان كنتم فطهروا وجوبش غيرى است و وضو هم وجوبش غيرى است. يعنى شرطى است. و اما آن روايتى كه در ما نحن فيه وارد شده بود كه ديروز عرض كردم، سأل عن الدين الذى لا يبقل الله من عباده غيره اين روايت كه در ما نحن فيه هست، عرض مىكنم اين روايت صدرش اينجور است، برقى كه اين روايت را نقل كرده است، اينجور است كه اين معاذ ابن مسلم اينجور مىگويد بر اينكه، ادخل عمر اخى اباعبد الله عليه السلام معاذ يك برادرى داشت اسم عمر بود، مىگويد ادخلت عمر اخبى على ابى عبد الله عليه السلام فقلت له، به امام عرض كردم هذا عمر اخى. اين برادر من است، و هو يريد ان يسمع من شيئا. مثل اينكه تازه وارد بود، اين خوش دارد كه يك مطلبى از شما، كلامى را از شما بشنود. آن وقت بعد از اينكه اين را گفت، امام عليه السلام اينجور فرمود بر اينكه سل اما شئت. به برادرش گفت كه هر چيزى كه مىخواهى از من بپرس. بگويم بر تو. فقال اسئلت عن الذى لا يقبل الله، سوال مىكنم تو را اسئلك عن الدين الذى لا يقبل الله من العباد غير و لا يعذرهم على جهله. اين دينى كه خداوند از غير عباد او را قبول ندارد و جهالت در آنها را عذر نيست، او را مىخواهم از شما بشنوم.
امام عليه السلام در اين مقام فرمود شهادة ان لا اله الاّ الله و انّ محمد رسول الله (ص) و الصلواة الخمس و صيام شهر الرمضان و الغسل من الجناب و الحج البيت و اقرار بما جاء من عند الله جملة و... به ائمة الحق به آل محمد (ص). امام عليه السلام در مقام اينكه آنهايى كه در دين اهميت دارد و بايد اهم است كه از آنها دعائم اطلاق مىشود به آنها آنها را براى ايشان اينجور فرمود غسل جنابت در اين مقام فرمود. خوب اين را مىدانيد كه غسل جنابت اينجور نيست كه، اگر وجوب نفسى داشته باشد وجوب نفسى غسل الجنابت اگر بوده باشد هم از دعائم دين نيست. آنهايى كه در دين اهميت دارند كه رواياتى وارد شده است كه عمل بدون آنها قبول نمىشود، مثل الزكات و الصلاة و حج البيت براى شخص مستطيع، امام عليه السلام بايد آنها را ذكر بفرمايد. مع ذالك در زكات در ما نحن فيه ذكر نشده است. زكاتى كه آن اهميت دارد كه عملى بدون زكات قبول نمىشود، بدون اعطاء زكات بر كسى كه زكات واجب است ذكر نفرموده است و غير ذالك از واجبات دين كه آنها اهميت هم دارند، امام دين بلكه با آنها است مثل الجهاتى كه هست، سؤال؟ عرض مىكنم اقرار است نه عمل.
صلاة، صلاة خارجى است. در صلاة خارجى در غسل الجنابت صحبت اقرار نيست، عمل خارجى است. اقرار مسئله بعد است كه اقرار ما جاء جملة آن اقرار بايد باشد در شخص مسلمان و انما الكلام در عمل خارجى است كه الصلاة اشهد ان لا اله الاّ الله يعنى شهادت فعلش و صلاة و هكذا صيام شهر رمضان فعلش، حج البيت فعلش، غسل الجنابت فعلش. عرض مىكنم بر اينكه در ما نحن فيهى كه هست اينها افعال است، و الاقرار بما جاء به جملة اين اقرار را هم تمامى بايد داشته باشد. اين اقرار در مقابل اينها است. اينها فعل هستند. خوب وقتى كه صلاة را ذكر فرموده است، صيام را ذكر فرموده است، حج البيت را ذكر فرموده است، زكات را نفرموده است، غسل الجنابت را فرموده است اين معلوم است كه غسل الجنابت اگر وجوب نفسى داشته باشد و غير از مقدميت لصلاة و هكذا صوم كه غسل الجنابت مقدميت دارد بر صوم و غير از مسئله حج كه بر طوافش مقدميت دارد، غير از او يك وجوب نفسى داشته باشد، وجوب نفسىاش از دعائم دين نيست. از آن واجبات مثل صلاة و حج و اينها نيست. بدان جهت وجوب نفسىاش هم مقروص در اذهان متشرعه نيست. پس اين را كه امام عليه السلام ذكر فرموده است، نكتهاى دارد كه آن برادر كه تازه وارد است آورده بود روى كار اين يك نكتهاى دارد. نكتهاش را مىدانيد كه ربما اينجور است كه الان هم اينجور است در قراء و... اينجور است بعضى اشخاص، در شهرها همين جور است خصوصا در تيپ جوان كه سابقا خيلى بود آنى كه هم كه نماز مىخواند وقتى كه جنب مىشد نماز نمىخواند. چونكه حوصله غسل كردن ندارد. تا يك حمامى برود و فرصتى داشته باشد، يك چند روز نمازش را ترك مىكرد. جنب نبود مىخواند. اين غسل الجنابت موجب مىشود بر اينكه صلاة را احمال مىكرد.
امام عليه السلام لعل لنكتة در آن عمر در خودش يا در شخص آخرى كه در مجلس بود، امام عليه السلام اين را ذكر فرموده است لنكتهاى كه در آن مقام بود كه غسل جنابت با وجود اينكه وجوب نفسى دارد و وجوبش، وجوب غيرى است ولكن اكتفا نفرموده است به ذكر الصلاة و الصوم و الحج از ذكر اين واجب غيرى. اين واجب غيرى را كه وضو را ذكر نفرموده است، اين واجب غيرى را ذكر فرموده است نكتهاى در بين بود. چونكه قطع و اليقين است كه وجوب نفسى داشته باشد از دائم نيست آن وجوب نفسى. اگر بوده باشد آنى كه در او مقروص در اذهان متشرعه است وجوب غيرى است كما اينكه خواهيم كرد. و امام عليه السلام اينكه اين را در مقام صوم و حج و صيام ذكر فرمود، اكتفا نكرد در ذكر آن صلاة از اين واجب غيرى به ذكر الصلاة و الصوم و الحج تنها نكتهاى داشت. نكتهاش مختص به غسل است و اين نكته در خارج هم هست. بعضى اشخاصى هستند وقتى كه جنب شدند تا حوصلهاى كه برود حمام غسل كند، مىگويد بروم حمام غسل كنم، حوصله ندارم. چرا نمىخوانى؟ مىگويد همين جور هستم، حوصله ندارم حمام بروم غسل بايد بكنم. اين يك امر عادى است. امام عليه السلام لعل به آن علم امامتش فهميد كه اين برادر هم از آنها است. يا كس ديگر در مجلس است كه از آنها است. امام عليه السلام و هذه النكته كه على الامام اين است كه اهميتش را به شما برساند به امام عليه السلام در ما نحن فيه غسل را بيان فرمود بدان جهت اين در ما نحن فيه در ساير روايات نيست. بدان جهت زكات را هم نفرمود. چونكه شايد آن شخصى كه هست اهل زكات نبود. آن برادر از اهل زكات نبود تا او را بفرمايد به او، سرّ اينكه آنها را هم نفرموده باشد سرّش اين است كه اين محل ابتلا در اين مقام اينها بود كه در ما نحن فيه ذكر كرد. كه اين به حج برود، روزهاش را مواظبت كند، نمازش را بخواند. به ولايت اهل البيتى كه هست ايمان بياورد. غرض اين بود بدان جهت امام عليه السلام للاية نكتة فى المقام غسل الجنابت را ذكر فرموده است. بدان جهت در ما نحن فيه در اين روايتى كه هست اين معنا محتمل است و بدان جهت در ما نحن فيه منافات ندارد كه وجوب غيرى باشد و امام عليه السلام در اين مقام ذكر كند.
اگر كسى بگويد نه اين روايت، روايات ديگر همه مطلق هستند. ما اينها را قبول نداريم. خوب مىگوييم همه قبول، همه مطلق هستند. ولكن قابل حمل است اين وجوب غيرى و قبول كرديم. غايت الامر كسى مىتواند بگويد كه نه اين روايت مطلق است. اين را شما مىگوييد اين محتمل است ولكن اين خلاف ظاهر است. ظاهر اين است كه غسل جنابت واجب است. گفتيم مطلق عيبى ندارد. ولكن قرينه خارجيه داريم كه به آن قرينه خارجيه اين روايات را بايد اگر اطلاق داشته باشند حمل كنيم بر وجوب عند وجوب الصلاة. عند وجوب الصلاة اينها واجب مىشوند. او چيست؟ صحيحه زراره است كه در باب صلاة وارد شده است كه اذا ذالت الشمس، اذ دخل الوقت وجب الصلاة و الطهور. ظاهر اين روايت مباركه و صحيحه اين است كغيره، وقتى كه دخول وقت شد صلاة واجب مىشود. يعنى وجوب قبلا نيست وجوب صلاة به دخول الوقت كه ظاهر قضيه شرطيه است اين است كه به دخول الوقت واجب مىشود. در طهارت هم همين جور است. اذا دخل الوقت وجب الصلاة و الطهور يعنى طهارت هم قبل از دخول وقت وجوبى ندارد. به دخول الوقتى كه هست، به دخول الوقت واجب مىشود. كسى اگر، دو تا مطلب مىتواند شخصى بگويد. بگويد كه غسل الجنابت را استثنا مىكنيم. اذا ذالت الشمى، اذا دخل الوقت وجب الصلاة و الطهور الاّ اذا غسل الجنابت. غسل جنابت وجوبش مطلق است. قبلا هم هست. مىگوييم اگر اين را خارج كرديد بايد وضو را هم خارج كنيد. چرا؟ براى اينكه در ما نحن فيه وضو هم روايت داشتيم و من وجب الطعم نوم قيام قائما او قاعدا وجب الوضو. بايد خارج بكنيد. آن وقت چه مىماند؟ بدان جهت در ما نحن فيه قابل تقييد به غير غسل الجنابت نيست. مقتضاى اين روايت مباركه كه اذا دخل الوقت وجب الصلاة و الطهور، صحيحه زراره است در باب اوقات صلاة است در وسايل در جلد سوم. صحيحه مباركه مقتضايش اين است كه به دخول الوقت طهارت واجب مىشود. و قبل دخول الوقت طهارتى نيست. چه غسل باشد، چه وضو بوده باشد فرقى ما بينهما نيست، كما ذكرنا. بدان جهت اين روايات را به اين معنا حمل مىكنيم. خوب يك توهم ديگر كه متعرض مىشوم به جايى كه روشن بشويد. يك توهم ديگر اين است كه نه اينها با هم منافات ندارند. مىگوييم بر اينكه چه جور مىگوييم كه اذا وقعت الزلزل تجب الصلاة، يعنى صلاة الايات. اذا مثلا خسف القمر يجب الصلاة، (يعنى صلاة الايات) چه جورى كه ملتزم مىشويم، همانجا واجب است، هم اينجا واجب است. اينجا هم ملتزم بشويم كه اذا ادخل، غسل واجب مىشود. اذا دخل وقت الصلاة باز واجب مىشود. دو قضيه شرطيه است. چرا تقييد بكنيم؟
مثل او كه اذا وقعت الزلزل يا اذا خسف القر بگوييم كه هر دو موضوع هستند. ادخال اگر شد غسل الجنابت واجب است. دخول الوقت شد باز واجب است. اين را نمىشود در مقام گفت. چرا؟ چونكه اگر اين دو تا، اين معنا را كه دو تا قضيه شرطيه را تحفظ مىكنيم و هر كدام را موضوع مستقل قرار مىدهيم بر حكم، اين آن وقتى است كه حكم قابل تكرار بوده باشد مثل صلاة الايات و اما در جايى كه قابل تكرار بوده باشد يك مورد ديگر اين است كه قابل تماميت الموضوع بوده باشد. مثل فرض كنيد اذا خفى... ياد داشته باشيد، آن وقتى دو تا جمله شرطيه را مىتواند شخص بگويد كه موضوع مستقل است شرط، يكى از دو امر بوده باشد يا جزا قابل تكرار بوده باشد يا بشود بر اينكه اينها در ما نحن فيه هر كدام موضوع مستقل بشوند و اما در جايى كه هيچ كدام از آنها موضوع مستقل نيست، ممكن نيست و تكرار حكم هم ممكن نيست آنجا نه، در ما نحن فيه اطلاق و تقييد مىشود. مقام از اين قبيل است. چونكه اگر اينها را شرطيه مستقله بگيريم معنايش اين است وقتى كه وقت صلاة داخل شد طهور واجب مىشود. چه شخص موجب جنابت داشته باشد، چه نداشته باشد. بايد آن طهر را موجود كند. اين مخالف قرآن است. ان كنتم جنبا فطهر. دخول تنهايى نمىتواند موضوع حكم بشود. روى اين حساب در ما نحن فيه بايد آن قضيه اذا ادخله و جبل الغسل را اطلاقش را تقييد كنيم. بما اذا دخل الوقت. چونكه موضوع مستقل گرفتن ممكن نيست. بايد تقييد بكنيم بما اذا دخل الوقت و مقتضايش اين است كه وجوب، وجوب غيرى مىشود. هذا تمام كلامنا فى هذه المسئله لا اشكال بر اينكه غسل الجناب مثل الوضو وجوب غيرى ندارد. هذا تمام الكلام فى الوجه الاول. و اما وجه الثانى.
سؤال؟ آن احمال است. صلاة را مىگفت، اشكال اين بود كه ذكر صلاة و صيام و حج را كه كرده است اين مستغنى است از وجوب غسل جنابت. چونكه صلاة بدون غسل جنابت نمىشود.
عرض مىكنم براينكه در ما نحن فيه، چرا وضو را نفرمود امام عليه السلام؟... عرض مىكنم بر اينكه در ما نحن فيه مىماند وجه ثانى. وجه ثانى در اين كه غسل الجنابت وجوب نفسى دارد گفتهاند بر اينكه كسى كه در ليالى شهر رمضان جنب است، لا اشكال بر اينكه اين قبل طلوع فجر بايد غسل كند. اين وجوب الغسلى كه بر اين شخص است امرش داير است ما بين دو تا امر. و يك امر اين است كه وجوب نفسى داشته بايد كه شب غسل كند يا وجوبش، وجوب غيرى داشته باشد. امر داير ما بين اين دو تا است. بايد غسل كند. اگر وجوب غيرى داشته باشد ممكن نيست. چرا؟ براى اينكه وجوب غيرى، وجوب مقدمه، تابع وجوب ذى المقدمه است. در آن زمانى كه ذى المقدمه واجب شد در آن زمان مقدمه واجب مىشود. مقتضاى تبعيت است ديگر. وجوب غيرى تابع وجود ذى المقدمه است در فعليت و تا مادامى كه اين فعلى نيست او فعلى نمىتواند بشود و بلا شبهة و بلا اشكال كانّ آن وجوب الصوم در صائم در شهر رمضان عند طلوع الفجر است. لقوله سبحان، كولوا و الشربوا حتى يتبين الكم خيط ابيض. تا آن وقت وجوبى نيست. بعد تكليف است كه ثم اطعم صيام على الليل. تكليف عند طلوع الفجر مىايد. پس چونكه تكليف به صوم عند طلوع الفجر مىآيد، غسل جنابت در شب نمىتواند وجوب غيرى داشته باشد. چونكه ذى المقدمه وجوب فعلى ندارد. پس وقتى كه وجوب غيرى نتوانست پيدا كند، وجوبش نفسى مىشود. وجوب نفسى پيدا مىكند. به اين وجه استدلال كردهاند بر اينكه اگر وجوب نفسى نداشته باشد لازمهاش اين است كه تركش جايز بشود. شخص جايز بشود خودش... جنب نگه بدارد. جايز نيست آخر، پس وجوب بايد نفسى بشود. اين استدلال را كردهاند.
اما الجواب از اين استدلال يك نقضى كه دندان شكن است، و شخص را خشك مىكند كه چه جواب بدهم؛ و آن اين است فرض كرديم شخصى كه هست متمكن از غسل نيست. جنبى است كه متمكن از غسل نيست. آب ضرر دارد يا اصلا آب نيست. آب نيست اصلا يا ضرر دارد. اين در شهر رمضان كه فردا مىخواهد كه روزه بگيرد شما بفرماييد كه اين چكار كند؟ غسل كه واجب نيست، چكار كند؟ خوب بايد تيمم بكند، خوب تيمم وجوب نفسى دارد. شما كه فقط غسل را مىگوييد. اگر بنا است بر اينكه غسل وجوب نفسى داشته باشد بايد ملتزم بشويد تيمم هم وجوب نفسى دارد. چونكه اين شخص در شب اگر متمكن از غسل نشود بايد تيمم كند. نخوابد هم، چونكه اگر بعد از تيمم خوابيد، تيمم باطل مىشود. و بداند كه و عمدا بخوابد... جنبا عمدا مىشود. بدان جهت در ما نحن فيهى كه هست، شما كه به اين استدلال كردهايد به وجوب نفسى غسل جنابت به وجوب نفسى تيمم هم استدلال كنيد. چرا نكردهايد؟ چرا ملتزم نيستيد؟ و اما جواب حلى. جواب حلى اين است كه، چه كسى گفت غسل صوم رمضان عند طلوع الفجر واجب مىشود؟ اين كلوا و الشربوا حتى يتبين الخير الابيض، اين آيه مباركه در مقام اين است كه امساك شهر در داخل صوم نيست. اين كه و من شهد فاليصبه، هر كسى كه حلال شهر رمضان را ديد، شهد يعنى رؤيت كرد بايد روزه بگيرد، تكليف از آن وقت مىآيد. منتهى خداوند متعال بيان مىفرمايد كه اكل و شرب داخل صوم واجب نيست. داخل صوم شهر نيست. صوم شهر صيام از طلوع الفجر حساب مىشود. يعنى امساك از طلوع الفجر حساب مىشود. جمع ما بين يعنى اخذ به ظهور آيه مباركه و من شهد فاليصبه و اخذ به ظهور و كلوا و الشربوا حتى يتبين الخيط الابيض مقتضاى اخذ به ظهورين اين است كه او وجوب را مىگويد و اين واجب را مىگويد كه واجب امساك من طلوع الفجر است. و امساك شب داخل صوم نيست، همين جور هم آيه. كلوا و الشربوا در مقام بيان اين است. خوب بدان جهت صوم از شب واجب است. خوب صوم فردا مقدمهاش براى جنب غسل كردن در شب است. وجوب غيرى پيدا مىكند. هيچ اشكالى هم ندارد.
افرض گفتيم نه و من شهد فاليصبه يعنى فمن لم يكن مسافرا فى الشهر كه ربطى به اين معنا رؤيت هلال ندارد. اگر اين را گفتيم و گفتيم كه وجوب الصوم هم شروع مىشود، وجوب صوم هم از طلوع الفجر حساب مىشود، در شب وجوب الصوم نيست. يعنى وجوب صوم واجب معلق نيست. واجب مشروط است به طلوع الفجر. اين را گفتيم. خوب مىگوييم بر اينكه وجوب كه منحصر به وجوب نفسى و غيرى نيست. يك قسم ثالثى از وجوب هست آن را وجوب للغير تعبير مىكنند علما. وجوب الغير در واجب نفسى در يك جهت شريك است و با واجب غيرى در جهت اخرى شريك است. مثل وجوب التعلم كه انسان احكام را شرع را بايد ياد بگيرد. خوب الان احكام شرع را شخصى ياد نگرفت و اين ياد نگرفتن موجب شد كه مخالفت كرد حكم شرع را. عثير عنبى كه جوشيده بود او را خورد. چونكه ياد نگرفته بود كه حرام است. اين چند تا عقاب دارد؟ اين يك عقاب بيشتر ندارد. وجوب تعلم چه چيز است؟ مىگويند وجوبش للغير است. وجوب غيرى نيست، چونكه تعلم مقدمه نمىشود. وجوب نفسى هم كه خودش استحقاق عقوبت داشته باشد نيست. وجوب للغير است. يعنى شارع به جهت تحفظ على التكاليف كه واجبات و ترك محرمات است اين تعلم را واجب كرده است. بدان جهت اين يك اثر وجوب نفسى دارد كه اگر مبتلا به آن احكام نشود فعلا هنوز آن تكاليف فعلا براى او واجب نيست، چونكه قبل الوقت است هنوز صلاة واجب نيست. هنوز قبل از استطاعت است ولكن حج براى او واجب نيست الان. ولكن اين تعلم براى او وجوب دارد، چونكه يك خاصيت وجوب نفسى را دارد كه اين وجوب موقوف نيست كه آن غير فعلا واجب بشود. ولكن مىداند در ظرفش به او مبتلا مىشود يا احتمال مىدهد كه مبتلا مىشود، تعلم واجب است. بايد احكامش را ياد بگيرد. بدان جهت اگر ياد نگرفت، موجب شد، منجر شد كه آن تكليف را منجر شد به مخالفت آن تكليف مستحق عقاب است. اين وجوب تعلم يك اثر غيرى را دارد كه در موارد استحقاق عقاب، يك عقاب بر همان غير مىشود. شارع فقط بر همان غيرى كه ترك تعلم موجب شده است، منجر به او شده است به او عقاب مىكند. بعضىها از اينها، مثل صاحب الكفايه و قبل از صاحب الكفايه حتى در كلمات متأخرين (صاحب المدارك و مقدس اردبيلى) از او ملتزم شدهاند به وجوب تحيرى. اين وجوب للغير از اين تعبير كردهاند به وجب تحيرى.
خوب مىگوييم شارع بر شخصى كه شب جنب است واجب كرده است غسل كردن را به وجوب للغير. چونكه روزه مىگيرى فردا، اگر فردا مكلف به روزه نيست چونكه مسافر است، شب جنب است. در مسافرخانه خوابيده است، مكلف به صوم نيست نه بر اين غسل واجب نيست. آن كسى كه فردا براى او مكلف است صوم بگيرد براى آن غير واجب است شب غسل كند. مثل همان وجوب تعلمى كه گفتيم. بايد شب غسل كند. اين وجوبش، وجوب غيرى است دليل دارد. رواياتى وارد شده است در آن شخصى كه شب جنب شده است، حتى اگر بخوابد قبل از اغتسال و بداند بر اينكه بيدار نمىشود، قبل از فجر، كفاره هم واجب كرده است شارع. بايد كفاره هم، همان كفاره افطار عمدى را بدهد. اين روى دليل است، وجوب غيرى است ملتزم شديم. بدان جهت كسى كه متمكن از اين غسل نيست عاجز است بايد تيمم كند، چونكه تيمم بدل الغسل است. اين وجوب، وجوب غيرى است و ثالثة اصلا ما در بحث اصول ذكر كرديم اگر وجوب غيرى مولوى معقول بشود جاى آن همين جا است. آن وجوب غيرى در مقدمات كه مشهور عنوان مىكنند و بحث مىكنند، گفتيم آن وجوب غيرى مولوى لغو است. چرا؟ چونكه وقتى كه شارع امر به ذى المقدمه كرد و مقدمهاش معلوم است كه شارع گفته است الاّ بصلاة طهور. اينها را بيان فرموده است، خوب عقل مستقل است، تكليف به صلاة منجز است. معلوم است عقل مىگويد بايد صلاة را اتيان بكنى با شرطش. وجوب الاطاعه است او. وجوب اطاعه ذى المقدمه كه عقل به او مستقل است آن عقل مىگويد بايد مقدمه را بياورى. شارع اگر بخواهد لغو بكند به آن مقدمه لغو مىشود. چونكه اثر امر مولوى استحقاق عقاب بر ترك مقدمه است كه گفتيم ترك مقدمه كه عقاب ندارد. وجوب غيرى است. اگر اثر آخر است، اثر آخرى ندارد. بدان جهت شارع چرا تكليف آخرى بكند؟ عبث مىشود. بدان جهت اگر امر غيرى بخواهيم عبث نشود جايش اين است كه شارع ببيند ذى المقدمه بعدى كه بعدا واجب خواهد كرد موقوف به اغتسال در شب است. و اغتسال در شب را اگر امر نكند، مكلف اتيان نمىكند. چونكه ذى المقدمه فعلى نيست وجوبش. بدان جهت امر مىكند، ذكرنا فى بحث الاصول اگر وجوب غيرى معقول بوده باشد و حكم مولوى است، چونكه مولوى شرعى است كه حضرات مىگويند اگر بايد اينجا شارع بايد اين وجوب غيرى را بكند و اما در مقدمات ديگرى كه از اين قبيل نيست در زمانى است كه ذى المقدمه وجوبش فعليت دارد امر مولوى به اتيان مقدمه در آن زمان لغو محض است، چونكه اثرى بر او مترتب نمىشود. بدان جهت لغو هم از شارع صادر نمىشود.
به قول آن مؤمن كه گفته بود مولا بگويد يا نگويد كسى كه پشت بام رفت بايد نردبان بگذارد. بدون نردبان نمىشود به پشت بام رفت. اين مولا هم امر كردنش به او هم امر بكند يصبح لغوا. بدان جهت در ما نحن فيهى كه هست اشكالى در اين ما نحن فيه نيست و وجه ثانى هم تمام نيست. در ما نحن فيه دليل داريم بر وجوب اين غسل، بدان جهت تيمم را بر او لاحق مىكنيم و اين دليل نمىشود كه غسل الجناب وجوب نفسى دارد. هذه كله در اين مسئله، و الحمد الله رب العالمين.
|