جلسه 530

* متن
*

بسم الله الرحمن الرحيم.
موضوع درس: درس خارج فقه بحث طهارت.
شماره نوار:530 ب‏
نام استاد: آيت الله تبريزى.
تاريخ: 2/10/1369
توسط دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم واحد صوت.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم، بسم الله الرحمن الرحيم.
صاحب العروه در مسئله ثالثه سه مطلب را بيان مى‏فرمايد. مطلب اول اين است، بعد از اينكه ايشان وضوئات را تقسيم كرد به سه قسم. مى‏فرمايد اگر در قسم اول، قسم اول جايى بود كه شخصى محدث بود بالحدث الاصغر كه براى امورى وضو مى‏گرفت كه مستحب مى‏شد امور. اگر در اين قسم اول مى‏فرمايد به غايتى وضو را گرفت، ساير الغايات اتيانش مباح مى‏شود. مثلا محدث بالاصغر وضو گرفت، چونكه اراده قرائت قرآن داشت و لقرائت القرآن وضو گرفت، محدث بالاصغر. بعد با اين وضو تمام غايات را در قسم اول مى‏تواند اتيان كند. مى‏تواند با او نماز مستحبى اتيان كند. مى‏تواند مسّ كتابت قرآن كند، بلكه مى‏تواند نماز واجبى اتيان بكند كه مشروط است بالوضو از محدث بالاصغر. بااتيان لوضو، لغايت تمام الغايات مباح مى‏شود و در مسئله مهم اين نيست كه دعواى اجماع شده است كه اين امر مسلم است كه بعضى‏ها مناقشه كرده‏اند كه در مسئله اجماع نيست و بعضى‏ها نه، لازمه كلامشان اين است كه مجزى نيست از ساير الغايات، اتيان وضو و بعضى الغايات. مهم در اين مطلب اول، تنقيه اين مطلب است و بيان اين است كما سنذكر انشاء الله فرقى نمى‏كند در باب وضو، كسى ملتزم بشود كه خود وضو كه غسل الوجه و اليدين و مسح الرأس و الرجلين است از محدث اصغر وقتى كه اين افعال صادر شد به وجه قربى، خود اين افعال طهارت است كه مسلكنا بود. فرقى ما بين اين مسلك و ما بين مسلكى كه مى‏گويد، نه، طهارت امر مسببى است از وضو و افعال وقتى كه على وجه القرب واقع شد، طهارت حاصل مى‏شود. يا آن قول ديگر كه ترتب طهارت بر اين افعال كه ترتّب زوجيت و ملكيت بر انشائاتشان است. احتياج به قصد طهارت است. احتياج اين است، مهم در مطلب اين است كه ما اثبات كنيم، روى اين مسالك ثلاثه فرقى نمى‏كند، توض‏ء لغايت براى ساير غايات هم كافى است. مى‏تواند ساير غايات را بر همين وضو اتيان بكند.
و براى اينكه در اين مطلب مورد شبهه‏اى و وسوسه‏اى باقى نماند، عرض مى‏كنيم بر اينكه، انسان وقتى كه لغايتٍ وضو گرفت براى مثل قرائت القرآن، مفروض اين است محدث بالاصغر است. وقتى كه محدث بالاصغر شد، با
اين وضو گرفتن وقتى كه به وجه قربى شد، عين طهارت است اين وضو ،ذ على مسلكنا. طهارت حاصل مى‏شود على المسلك الثانى. و حتى بنا بر مسلك ثالث كه طهارت امر غصبى است باز طهارت حاصل ميشود. چونكه آنى كه شارع گفت وضو گرفتن براى قرائت قرآن مستحب است بناء بر قول، بر آن قول متفاها عرفى اين است كه انسان موقع خواندن، متطهر بوده باشد. طهارت از حدث داشته باشد اين مطلوب شارع است. بدان جهت وقتى كه مى‏گويد، چونكه مرتكض شيعه اين است. وقتى كه وضو مى‏گيرد براى قرائت قرآن در ذهنش هم اين است طهارت عند قرائت قرآن مستحب است، پس وضو مى‏گيرد لطهاره. براى طهارت وضو گرفته است. حتى بنا بر آن مسلك هم بدان جهت است، صاحب اين قول، كه ترتب طهارت بر وضو، مثل ترتب زوجيت و ملكيت است به اين فتواى عروه در اين مسئله حاشيه نزده است. اينكه فرمود در قسم اول وضو بگيرد براى تمام غايات مباح مى‏شود، كافى است. حاشيه نزده است. چرا؟ چونكه فرقى نمى‏كند. در قسم اول آنى كه وضو عين الطهاره باشد، يا طهارت مسبب باشد، تسببش، تسبب قهرى بشود بر وضوء على وجه قربى، يا تسببش قصدى بشود كه احتمال ثالث بود، على كل تقدير شخصى كه به غايت وضو مى‏گيرد قصد وضو دارد و قصد طهارت دارد. چونكه طهارت متفاها عرفى اين است عند قرائت القرآن انسان طهارت داشته باشد، اين اولى است. بنا بر اينكه طهارت عين وضو بايد، مسبب باشد يا تسببش قصدى باشد، فرقى نمى‏كند. لا صلاة الاّ بطهور. لا تمسح القرآن بغير طُهرٍ و امثال ذالك.
ولكن اين سربسته مطلب است. اين مطلب را اگر بكشافيم اين مى‏شود كه خدمت شما عرض مى‏كنم، انسان كه به غاياتى وضو مى‏گيرد لقرائت القرآن وضو مى‏گيرد يا صلاة واجبى، مستحبى، صلاة ظهر، صلاة عصر وضو مى‏گيرد، اين وضو در تمام اين موارد و غايات در تمامى اين موارد، در قسم اول وضو حقيقت واحده است. تعدد در او نيست. خود عنوان وضو كه هست، خود عنوان وضو قصدى است. مادامى كه انسان قصد نكند، عنوان توض‏ء را، وضو موجود نمى‏شود. چونكه عناوين مى‏دانيد دو قسم هستند. يك عناوينى هست كه آن عناوين، عناوين ذاتيه هستند. يعنى احتياج به قصد ندارد. كسى اگر تيرى زد به قلب كسى ولو خيال مى‏كرد كه اين تفنگش خالى است، به جهتى پُر بود، كشت. قتل محقق مى‏شود. قتَلَه فلانٌ، احتياج به قصد ندارد. كسى يك سيلى در گوشش زد، به خيال اينكه اين دشمنش است. بعد ديد بابا رفيق صميمى‏اش است. صدق مى‏كند كه ضرب صديقه. ضرب احتياج ندارد انطباقش به قصد. به خلاف عناوين قصديه. عناوين قصديه احتياج به قصد دارد. شما به كسى هزار تومان مقروض هستيد. يك‏
هزار تومان به او داده‏ايد به قصد اينكه اين را، تمليك كرده‏ام بر او، بخشيدم اين هزار تومان را به شما. اين دينتان مى‏ماند. آن وقتى اداء دين مى‏شود اين تمليك كه قصد كنيد به اين تمليك اداء الدين را، والاّ به تو مى‏بخشم اين را او هم گفت خدا پدرت را بيامرزد، عجب بخشيدى، پول لازم بود. دين ساقط نمى‏شود. ولو توسلى است. عنوان وقتى كه عنوان قصدى شد مثلا فرض كنيد كسى از در اينجا، در مسجد وارد شد. ما همه بلند شديم، نه به جهت آمدن او به جهت اينكه لا سمع الله زلزله‏اى شد الفرار. به جهت اين بلند شديم اين عنوان احترام به او صدق نمى‏كند. او ولو خيال كند كه به خاطر او بلند شديم ولكن واقعا تظيم او نيست. آن وقتى تعظيم مى‏شود كه به عنوان اجلال او بلند شويم، آن وقت تعظيم صدق مى‏كند، اينها عناوين قصديه است. وضو هم، خود وضو امر قصدى است. والاّ انسان كنار حوضى نشسته است، هوا هم گرم است صورتش را در آب زد كه خنك بشود. بعد از يك ثانيه‏اى دستهايش را هم زد. دست راستش را، دست چپش را زد. بعد ديد كه سرش گرم است، دستش را ماليد به مقدم رأسش، حتى به پاهايش هم كشيد، اين وضو نمى‏شود. وضو آن وقتى مى‏شود كه اين عنوان قصدى است. مثل عنوان صلاة است. قصد كند كه من وضو مى‏گيرم.
اين وضو حقيقت واحده دارد، خودش عنوان قصدى است. و آن حقيقت واحده در روايات تهديد شده است كه حدّش غسل الوجه و اليدين و مسح الرأس و الرجلين است با آن تفسيرى كه آمده است. در روايات بيان شده است حدّ الوضو. اين وضو خودش عنوان قصدى است و اما اين وضو موجباتى دارد، يك وقت انسان مى‏خوابد وضو لازم مى‏شود بعد از نوم. بول مى‏كند موجب وضو است، از موجبات وضو است. يا حدث ديگرى خروج الريح موجب الوضو است.
انسان وقتى كه بعد از بول وضو مى‏گيرد يا بعد از فرض كنيد خروج نوم وضو مى‏گيرد، بعد خروج الريح وضو مى‏گيرد، اين وضو تبايع نمى‏شود. به خلاف الغسل. مشهور در غسل اين است كه اگر جنب شد، بعد از جنابت غسل كرد، آن يك طبيعت غسل است. يك حقيقتى است از غسل. مسّ ميت كرد، آن غسلى كه مى‏كند غسل ديگر است، طبيعت آخرى است. منتهى اختلافش به قصد است. عنوان قصدى است كه قصد مى‏كند غسل جنابت مى‏كند. هيچ ارتكاضا در ذهن شما هست. يادتان باشد كه يك وقتى قصد كنيد من وضو مى‏گيرد چونكه بول كرده‏ام، وضو بولى مى‏گيرم يا وضوء نومى مى‏گيرم. اين‏ها را قصد نمى‏كنيد. ولكن به خلاف غسل، در غسل قصد مى‏كنيد كه غسل جنابت مى‏كنم، غسل مسّ ميت مى‏كنم، غسل جمعه مى‏كنم، غسل ليلة القدر مى‏كنم، مستحبى يا واجبى. سرّش چيست؟ سرّش اين است كه‏
وضو از ناحيه موجباتش كه از آنها تعبير به موجبات الوضو و نواقض الوضو مى‏شود تعدد پيدا نمى‏كند. وضو همه‏اش يك حقيقت است كه غسل الوجه و اليدين و مسح الرأس و الرجلين به عنوان وضو. يك طبيعت است. يك حقيقت است كه شارع به او امر كرده است انّ الصلاة، از كسى كه خوابيده است يا بول كرده است يا خروج به ريح شده است كه محدث به حدث اصغر است. به خلاف الغسل كه غسل از ناحيه موجبات تعدد پيدا مى‏كند كه حقايق مى‏شود. در ناحيه غايات الوضو هم همين جور است كه انسان وضو مى‏گيرد لقرائت القرآن. وضو مى‏گيرد براى نماز خواندن. اين دو حقيقت وضو نمى‏شود، يك حقيقت موجود شده است. آن يك حقيقت هم با قرآن خواندن افضل مى‏شود، هم نماز خواندن صحيح مى‏شود. يك حقيقت است. به خلاف غسل جنابت با غسل يوم الجمعه. يا غسل مى‏گيرم براى طواف كردن، غسل مى‏كنم براى احرام كردن، غايت است آخر آنها. آن غسل للاحرام و غسل لزيارة لطواف، اينها دو تا حقيقت هستند، دو تا نوع غسل هستند. چرا در وضو مى‏گوييم يك حقيقت است؟ و چرا مشهور در باب غسل گفته‏اند اينها تبايع مختلف هستند؟ مثل صلاة الظهر و عصر. صلاة ظهر و عصر هر دو چهار ركعت نماز است. ولكن دو طبيعت است. هر دو عنوان قصدى است يعنى كونه صلاة ظهر بالقصد است. و كونه صلاة عصر بالقصد است. كون صلاة الصبح بالقصد است. كونه نافلة الصبح بالقصد است. اينها دو تا حقيقت هستند. اين را از كجا فهميده