جلسه 538
* متن
*
بسم الله الرحمن الرحيم.
موضوع درس: درس خارج فقه بحث طهارت.
شماره نوار:538 ب
نام استاد: آيت الله تبريزى.
تاريخ: 15/10/1369
توسط دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم واحد صوت.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم، بسم الله الرحمن الرحيم.
عرض كرديم كلام در اين است كه ايشان فتوا داده است قبل الوضو يعنى انّ قبل الشروع، در افعال وضو مستحب است مزمزه ثلاثا و الاستنشاق ثلاث. و بعد هم فرمود بر اينكه اينها هر كدام از ثلاث مرات به يك كفى من الماء بشود ولكن با يك كف هم بخواهد هر دو تا موجود بكند، يعنى هم اين سه دفعه را با يك كف، سه دفعه استنشاق را با كف ديگر كفى، كافى است. عرض كرديم كلام طهارتا واقع مىشود بر اينكه سه مرتبه استنشاق يا مزمزه كردن مستحب است. اين سه دفعه يكى ذكر شده بود در روايتى كه روايت عبدالرحمان ابن كثير هاشمى بود. در يك روايت ديگرى هم اين معنا ذكر شده است. غير از آن روايت محمد ابن فضيل كه او قابل استدلال نيست. اين وضوء عامه را تعليم مىكند و على ابن يقطين كه تقيه كند. روايت ديگرى در باب هست، در باب چهارم از ابواب... آن كه طلب شما بود. روايت اولى است. احمد ابن محمد ابن خالد البرقى فى المحاسن عن ابيه، عن صفوان عن المعلى ابى العثمان. اين معلى ابى عثمان توثيق ندارد والاّ اگر توثيق داشت روايت من حيث السند معتبر بود. معلى ابى عثمان نقل مىكند از معل ابن خنيص. اين معل ابن خنيص كه عرض كرديم در زمان امام صادق سلام الله عليه فوت كرده است اين شخص ثقه است. سابقا بحثش گذشت و در يك مورد مناسبى هم دوباره تكرار مىكنيم.
اين معل ابن خنيص هم نقل مىكند قال سألت ابا عبد الله عليه السلام عن السواك بعد الوضو. كسى كه سواك، مسواك هم مستحب بود آخر. يادش رفته است مىخواهد بعد از وضو سواك كند. آنجا دارد بر اينكه فقال الاستياك قبل ان يتوضء قبل از اينكه وضو بگيرد مستحب است مسواك بكند. قلت ارأيت ان سىَ حتى يتوضء. سواك يادش رفت. قال يستاك، سواك مىكند. ثم يتمزمز ثلاث مرات. سه دفعه مزمزه مىكند. اين بعد كردن بواسطه نصيانش است. ظاهرش اين است اگر سواك را قبل هم بكند با آن سواك سه دفعه مزمزه مستحب است. ظاهر اين روايت اين است. ولكن من حيث السند كما ذكرنا مثل آن روايت عبد الرحمان ابن كثير هاشمى بود، كه صاحب حدائق قدس الله نفسه الشريف مىگويد، روايت عبد الرحمان كثير هاشمى را نقل كرده است هم شيخ هم كلينى هم صدوق كه خدشه در آن روايت عبد الكريم كثير هاشمى وجهى ندارد. ايشان اينجور مىگويد ولكن آن روايت هم من حيث السند ضعف داشت اين هم اينجور است. بدان جهت ثلاث مرات بودنش مبتنى بر قصد رجا است. اصل المزمزه و الاستنشاق مستحب است قبل الوضو كالسواك، ولكن ثلاث مراتش مبنى بر همان قصد رجا است كه قاعدهاش را ذكر كرديم. مگر كسى كه ملتزم بشود به تسامح در ادله سنن. مثل مرحوم صاحب العروه قدس الله نفسه الشريف كه او فتوا مىدهد كه سه دفعه مستحب است.
ثم آن كلام در اينكه يك غرقه باشد، يك مشت آب باشد يا چند مشت، او در روايات ذكر نشده است. بدان جهت با سه مشت هم مىشود با يك مشت هم مىشود. بلكه بعضىها فرمودهاند اگر با يك مشت بتواند هم سه استنشاق كند، سه مزمزه بكند كفى. اگر صدق كند مزمزه. كف بزرگى دارد، درشتى دارد، نصفش را سه مزمزه كرد. يا با دو برداشت، كافى بود، عيبى ندارد. كلام در اين است كه در عبارت عروه كه دارد مزمزه كند و استنشاق كند ترتيب ما بين اينها هست
يا نه فرقى نمىكند. اول مزمزه بكند، بعد استنشاق بكند، او العكس. اول مسواك بكند بعد آنها را بكند. يا آنها را بكند بعد مسواك بكند. اينها فرقى نمىكند. اگر ما بوديم و آن ادلهاى كه دلالت مىكرد سواك مستحب است، استنشاق و مزمزه مستحب است اين است. ولكن در بعضى رواياتى كه هست اينجور ذكر كردهاند كه آن مزمزه مقدم بر استنشاق است. آن روايت، همان روايت عبد الرحمان ابن كثير هاشمى است كه صاحب حدائق درباره او اينجور گفته است كه عرض كرديم. در آن روايت هم اينجور است، كه باب شانزده از ابواب الوضو است محمد ابن الحسن باسناده عن المفيد، عن احمد ابن محمد، عن ابيه عن محمد ابن يحيى و احمد ابن ادريس عن محمد ابن احمد ابن يحيى عن حسن ابن على ابن عبد الله، حسن ابن عبد الله مغيره است. لا بعث به. عن على ابن حسان كه اين را مىگفتيم على ابن حسان توثيقى ندارد. عن عمه عبد الرحمان كثير هاشمى. و رواه الكلينى و اين سندى كه على ابن ابراهيم و ابيه و رواه الصدوق مرسلا. صاحب حدائق مىگويد مشايخ ثلاثه هر سه تا نقل كردهاند كانّ اين ديگر معتبر مىشود. صحيح به اصطلاح قدما مىشود. ايشان اينجور مىگويد. آنجا دارد بر اينكه ثم تمزمز و قل الهم... ثم دارد. اول تمزمز بكن، بعد استنشاق بكن. بدان جهت اولى احتياطا اگر گفتيم تسامح در ادله سنن مىشود همان فتواى عروه مىشود و منتهى به او ملزم مىشود كه مزمزه ثم استنشاق. ولكن چونكه مسلك ايشان اين است در عروه هم ايشان ذكر نكرده است. اين يك عيبى است براى عروه. بعد از اينكه شما ملتزم هستيد به تسامح در ادله سنن بايد بگويد افضل اين است المزمزه ثم الاستنشاق. بعله، اين ترتيب ذكر نشده است، اين ترتيب بايد مستحبى بشود. اين هم تقييد نيست، چونكه تعدد مطلوب است متفاها عرفى، تنافى ندارد. استنشاق كيف مالاتفق مطلوب است، يكى هم وقوع الاستنشاق بعد المزمزه اين افضل الافراد از مطلوب، اين عيبى ندارد. در مثل ساير مستحبهايى كه گذشت و خواهد آمد. آن وقت كلام واقع مىشود در كلامى كه بعد مىفرمايد در بعد از اين. مىگويد مستحب است تسنيه عند الوضو.
موقعى كه انسان دستش را در آب كرد آن وقتى كه آب را از كاسه برمىدارد، دست را از حوض برمىدارد، وقتى كه دستش به آب رسيد اسم خدا را ذكر كند. يا اينكه آن وقتى كه به دستش مىريزد. مثل اينكه دست شستن مستحب است. كاسه را برمىگرداند يا آفتابه را مىريزد به دستش، آب را صب مىكند بسم الله بگويد. مىفرمايد اقلش بسم الله است و كاملش بسم الله الرحمان الرحيم است. و افضل از اينها اين است كه بگويد بسم الله و بالله الحمد الله بسم الله و بالله الهم جعلنى من التوابين و جعلنى من المتطهرين. اين دعا در روايت صحيحه وارد شده است، در متعدد هم. اين يك كلمهاى بگويم يادتان بوده باشد، خود اين دعا كه در اين مورد واقع شده است اين خودش شاهد بر اين است كه مراد از متطهرين توابين نيست. توبه هم يك طهارت است. الهم اجعلى توابين و من المتطهرين. به طهارت مطلقه كه موقع وضو گرفتن كه طهارت است اين را مىگويد. اقلش بسم الله است. رواياتى داريم بر اينكه مىگويد امر مىكند به تسنيه عند الوضو. آن وقتى كه وضو را شروع مىكنيد اسم خدا را ببريد. اسم خدا صدق مىكند به بسم الله. و اينكه گفته مىشود بر اينكه كاملش بسم الله الرحمن الرحيم است، براى اينكه در صحيحه محمد ابن قيس كه روايت صحيحه محمد ابن قيس روايت دوازدهمى است در باب پانزده. محمد ابن على ابن الحسين كه صدوق است، باسناده عن الحسن ابن محبوب، سند صدوق به كتاب حسن ابن محبوب صحيح است. عن على ابن رآف. على ابن رأف از اجلا است عن محمد ابن قيس. قال سمعت ابا جعفر عليه السلام يحدث الناس بمكه. در مكه به مردم حديث مىگفت. يحدث الناس بمكه فى حديثٍ اين را حديث گفت در ضمن حديثٍ، انّ رسول الله (ص) قال لثقفى قبل ان يسئل اما انك جعت ان تسئلنى عن وضوئك و صلاتك و مالك فيهما فعلا انك اذا ضربت يدى فى الماء و قلت بسم الله الرحمان الرحيم فناصرت الذنوب التى اكتسبها يداك، آن وقتى كه بسم الله الرحمان الرحيم گفتى، دستت را به آب زدى، آن ذنوب، البته صغار، روايات مقيد كرده است. آن ذنوب صغارى كه مرتكب شده است دستهاى تو، آنها پخش مىشود و مىريزد. خوب اين دلالت مىكند بسم الله الرحمان الرحيم افضل است كه اين خصوصيت را دارد. آن وقت افضل از اينها اين است كه اين را بگويد اين افضليت هم بواسطه همين رواياتى است در باب بيست و شش از ابواب الوضو كه آنجا يكى از آنها صحيحه زراره است، روايت دومى است و باسناد الشيخ عن احمد ابن محمد عن الحسين ابن سعيد، احمد ابن محمد ابن عيسى است عن الحسين ابن سعيد اهوازى عن حماد ابن عيسى عن حريض، عن زراره عن ابى جعفر عليه السلام اذا وضعت يدك فى الماء... كه در متن عروه است فقل بسم الله و بالله، الهم اجعلنى من التوابين و اجعلنى من المتطهرين فاذا فرقت فقل الحمد الله رب العالمين. اين چرا افضل از آن دو تا است؟ چونكه مشتمل بر دعا است. هم تسنيه است هم مشتمل بر دعا است. بعله اينكه مىفرمايد افضل از آنها است، به اعتبار اينكه مشتمل بر دعا است. چونكه دعا خودش امرى است مرغوب، علاوه بر تسنيه كه هر دو تا در ما نحن فيه است. بعد ايشان مىفرمايد بر اينكه يكى از چيزهايى كه در وضو مستحب است آن عبارت از اين است كه انسان با دست راستش آب را برمىدارد و صورتش را مىشويد بعد كه مىخواهد دست چپش را بشويد باز آب را با دست راست بردارد، كما اينكه عادت مقدسين همين است. از آب حوض با آب كف راست آب را برمىدارد، مىريزد به كف چپ، بعد اين يد يمنا را مىشود. مىفرمايد اين مستحب است. اين استحبابش از كجا استفاده شده است؟ يك دو تا روايتى داريم كه از آن دو تا روايتى كه هست اين معنا استفاده مىشود.
يكى از اين رواياتى كه در ما نحن فيه است، يكى از اين روايات موثقه بكير و زرارة ابن اعين است در باب پانزده از ابواب الوضو، روايت، روايت يازدهمى است. باز شيخ اين روايت را به تمام سند نقل مىكند و عن المفيد عن احمد ابن محمد، عن ابيه، عن سعد ابن عبد الله كه گفتيم احمد ابن محمد ابن يحيى باشد، احمد ابن محمد ابن حسن ابن وليد باشد عيبى ندارد، هر دو تا معتبر هستند از معاريف هستند. عن سعد ابن عبد الله، علاوه بر اينكه تبديل سند دارد. چونكه در سند سعد ابن عبد الله است و شيخ و جميع روايات سعد ابن عبد الله كه از جمله اين روايت است از سندهاى ديگرى دارد، سندهاى معتبر، كه در فهرست ذكر كرده است. اين هم من حيث خودش معتبر است، ولى اگر كسى خدشه كرد كه نه توثيق عام شما را قبول نداريم تبديل سند دارد. يعنى به جميع روايات و كتب سعد ابن عبد الله كه از جمله يكى از اين روايت است سندهاى ديگرى دارد كه در فهرست ذكر كرده است، اسم اين تبديل سند است. وقتى كه سند تا سعد ابن عبد الله سند ديگرى صحيح شد و اين روايت هم از سعد ابن عبد الله تا به امام صحيح بوده باشد مىشود روايت صحيحه. توضيحش را سابقا چند مرتبه گفتهايم. عن بكير و زرارة ابن اعين انهما سئلا ابا جعفر عليه السلام، عن وضو رسول الله (ص) فداء بتشت. در آخرش هم اينجور است كه ثم غمس كفه اليمنا فى الماء و الاقترف بها من الماء فافرغه على يده اليسرى. در اولى اينجور داشت كه ثم غمس كفه اليمنا فى الماء... فغسل يده اليمنا. ثم غمس كفه اليمنا فى الماء فاقترف فغسل يده اليمنا. با دست راستش آب برداشت و با آن آب دست راستش را شست. اين معنايش اين است كه آب را برداشت به دست چپ ريخت بعد شست دست راستش را كه از مرفغ الى الاصابه اليمنا... اين به اين مىشود كه به اين بريزد بعد بشويد. كما اينكه در صحيحه محمد ابن مسلم تسريح به اين معنا كرده است. صحيحه محمد ابن مسلم روايت هفتمى است در اين باب و بالاسناد عن يونس على ابن رزين بالاسناد كلينى مىگويد، كلينى روايت قبلى را گفته است عن على ابن ابراهيم عن محمد ابن عيسى عن يونس ابن عبد الرحمان و بالاسناد عن يونس يعنى همان على ابن ابراهيم عن محمد ابن عيسى عن يونس ابن عبد الرحمان عن على ابن رزين عن محمد ابن مسلم عن ابى جعفر عليه السلام، مىگويد بر اينكه على احتى وضوء رسول الله (ص) قلت بلى. به امام باقر عرض كردم عيبى ندارد بفرماييد. قال فادخل يده فى الاناء و لم يغسل يده دستش را نشست، اعلاما بر اينكه دست شستن قبل از وضو مستحب است. تركش عيبى ندارد. فاخذه كفا من ماء فصبه على وجه، در صورت مبارك ريخت ثم مسح جانبيه، حتى مسح كل الوجه. ثم اخذ كل الاخر. بعله، بيمينه. كف آخرى به يمينش برداشت فصبه على يسار ثم غسل يمين. بعد يمينش را شست. از اين بيانى كه عرض كردم، يعنى از كلمهاى كه گفتم معلوم شد، بعضىها مناقشه كردهاند اين قدر رواياتى كه در وضو رسول الله (ص) بيان شده است، در آنها ندارد بر اينكه رسول الله آب را برداشت به يد يمنا به يد يسرى ريخت. جوابش واضح شد كه بعضا رسول الله (ص) مىكرده است اين كار را. مثل اينجا نقل كرد امام عليه السلام على احتى وضوء رسول الله كه اينجور بود با دست راستش به دست چپ ريخت.
در بعضى روايات نمىكرده است، در بعضى جاها ايضانا بر اينكه اين معنا مستحب است. مردم ملتزم به وجوبش نشوند. با دست چپ را مىبرد در اناء دست راست را مىشست. مثل اينكه در بعضى روايات دارد كه فلم يغسل يده. يد مباركش را نشست قبل از وضو. اين را به جهت اين مىكرد كه بعضى موارد كه ايضان بكند و اعلام بكند كه غسل اليد واجب نيست. بدان جهت امر مستحبى است مىخواهى بكن، مىخواهى نكن. منتهى فضيلت دارد. بدان جهت اينها در دو روايت چونكه وارد شده است و ترك در روايات هم اعلام بر استحباب، اعلام الناس است كه مردم ببينند آگاه بشوند كه يك دفعه اين كار را كرد، يك دفعه نكرد، معلوم مىشود كه واجب نيست. اين عيبى ندارد بدان جهت حكم به استحباب مانعى ندارد فتوا مىشود داد، روايايتين من حيث السند صحيح هستند. معتبر هستند. جاى تسامح در ادله سنن در اينجا نيست. اين معنا فتوا داده مىشود. و آن وقت مىماند بر اينكه مىگويد ادعيهاى در مستحب است هم در آن سواك، هم در استنشاق، هم در مزمزه، هم در غسل الوجه، هم در غسل اليدين، مسح الرأس، مسح الرجلين، تمام اينها دعاهايى دارد. تمام اين دعاها در آن روايت عبد الرحمان كثير هاشمى خدمت شما عرض كردم آن روايت را، در آن روايات وارد شده است كه آن روايات در باب شانزده از ابواب الوضو بود كه آنجا دارد بر اينكه فصبح بيده اليسرى على يده اليمنا، ثم قال بسم الله و بالله، الحمد الله الذى تا آخر مىگويد ثم تزمزه قال الهم... حجتى يوم... تا الى آخر دعاها در اين است. بدان جهت اين دعاها بما اينكه دعا هستند، دعا مستحب است در هر حالى به عنوان دعا اينها را گفتن استحباب دارد. دعا هستند اينها. اما به اينكه در اين موارد به خصوصه مطلوبيت ديگرى دارند به عنوان خاصشان. اين چونكه روايت ضعيف است اين بايد به قصد رجا بشود. اين هذا كل در اين امور.
بعد ايشان شروع مىكند در يك امرى كه آن امر خيلى مهم است. اينهايى كه بحث كرديم به اينها قابل قياس نيست و آن اين است كه در وضو كه حدّش غسل الوجه و اليدين و مسح الرأس و رجلين است آيا مستحب است بعد تمام الغسل، غسل الوجه و قبل از شروع به غسل يدين، آن غسل را مكرر كند انسان. دوباره دو دفعه بشويد صورت را. تا مادامى كه غسل محقق نشده است، يعنى حدّ واجب من الوجه شسته نشده است آب بريزد به صورتش آن مانعى ندارد. بعد از اينكه آب به صورتش ريخت يك مرتبه، دو مرتبه، كمتر و بيشتر به نحوى كه تمام حدّ شسته شد. آيا بعد از تمام و كامل شدن غسل الوجه دوباره مستحب است قبل غسل اليد، يد يمنا وجه را دو مرتبه بشويد؟ يا نه اين استحبابى ندارد؟ بعله هيچ استحبابى ندارد. مستحب است يعنى از وضو حساب مىشود. شارع امر استحبابى دارد كه اين هم از وضو است، اينجور است يا نه از وضو حساب نمىشود. اين مىدانيد ثمرهاش كجا ظاهر مىشود؟ ثمرهاش اين است كه انسان وقتى كه يد يسرىاش را يك مرتبه شست اگر قائل شديم غسل ثانيا مستحب است مىتواند غسل يد يسرى را ثانيا هم بكند. چرا؟ چونكه مسح كه مىكند بايد به بله وضو بشود. غسل ثانى هم وضو است. بدان جهت به بله او مىتواند مسح كند. و اما اگر گفتيم غسل ثانيا مستحب نيست و مشروعيتش ثابت نيست، دست چپ را نمىتواند دو دفعه بشويد. چونكه اگر دو دفعه بشويد قبل از غسل اين مسحش به نداوه وضو نمىشود. احراز نمىشود به نداوه وضو. استحبابش ثابت نشده است اين؛ كه مستحب است و از وضو حساب مىشود. مثل آن ماء جديد مىشود كه مسحش باطل است. بدان جهت آنهايى كه در استحباب غسل ثانى اشكال كردهاند، گفتهاند كه احتياط اين است كه دست چپ يك مرتبه بيشتر شسته نشود. و بعضىها گفتهاند بر اينكه كسى كه وضو مىگيرد و موقع وضو دست چپش را با دست راستش مىشويد احتياط در او است كه دست چپش را دو دفعه نشويد. و اما كسى كه يدينش را به ارتماس وضو مىدهد، به قصد غسل يد يمنا، يد يمنا را در حوض مىبرد. به قصد يد يسرى در حوض مىبرد. موقع بردن، نه موقع درآوردن. موقع بردن به چيزى كه هست به يد يسرى مىبرد. اينها گفتهاند بر اينكه احتياط اين است كه نه يد يسرىاش را به ارتماس غسل بدهد، يد يمنا را كه بالارتماس غسل داد عيب ندارد. دو دفعه نشويد يعنى دو ارتماسه نكند. چونكه بله وضو نمىشود. دو دفعه بكند، چونكه دست چپش را با دست راست نشسته است. دست راستش هم آلوده به نداوه وضو بشود. دست راستش را هم چونكه به ارتماس شسته است بدان جهت در اين صورت دو دفعه نشويد. و بعضىها گفتهاند بر اينكه وقتى كه فرض كنيد هوا گرم است و احتمال مىدهد تا به مسح برسد دستانش خشك بشود احوط اين است كه صورتش را هم دو دفعه نشويد. چرا؟ چونكه موقعى كه دستهايش خشك شده است نداوه را بايد از صورت اخذ كند. اگر دو دفعه در آب ببرد، آن نداوه، نداوه وضو نمىشود. بدان جهت آن يكى گفته است كه بگوييد دو دفعه شستن مستحب نيست. يك دفعه بگوييد مردم را راحت كنيد، اينجور مىشود ديگر نتيجهاش. غرض اين است كه اگر دو دفعه ثابت بشود كه مستحب است آن وقت مسح به نداوه وضو مىشود، حتى در غسل ثانى و اگر گفتيم اين غسل ثانيا دليلى بر مشروعيتش نيست و از روايات استفاده نمىشود آن وقت نمىتواند اين كار را بكند. مشهور قديما و حديثا اين است كه مستحب است ثانيا شستن اينجورى. هم قديما و هم حديثا. ولكن جمعى از قدما مثل صدوق قدس الله نفسه الشريف منكر شده است، گفته است اين حرف درست نيست كه دو دفعه شستن. وضو همان غسل مرتا است. بدان جهت وضو هم بر صدوق هم تبعيت كرده است غير الصدوق، تنها نيست. و جمعى هم از متأخرين منكر شدهاند. گفتهاند اين غسل ثانيا استحبابش ثابت نيست بدان جهت مسحى كه هست مسح بايد به نداوه وضو بشود و بايد در ما نحن فيه غسل ثانيا در غسل يد يسرى، بلكه در بعضى موارد كه به ارتماس وضو مىگيرد با يد يسرى، غسل يد يسرى هم بايد ترك بشود.
خوب منشاء اختلاف در مسئله، اختلاف الاخبار است. آنجورى كه گفته شده است اين منشاء اختلاف الاخبار است. ما اخبار را بازگو مىكنيم و ملاحظه مىكنيم و هيچ باكى هم نداريم. اگر از اخبار استفاده شد مذهب صدوق و او استفاده شد كه نتيجه او است، ملتزم مىشويم و مىگوييم استحباب ثابت نيست و اگر ديديم كه نه، آنى كه مشهور ملتزم هستند او در مىآيد از اخبار خوب ما هم با آنها همراهى مىكنيم. رواياتى كه در مقام وارد شده است على طوايفى است. يك رواياتى هست كه آن روايات دلالت مىكند الوضو مثنا، مثنا. يعنى وضو جفت و جفت است. يعنى غسلى كه در وضو هست اينجور معنا كردهاند اين روايات را، اين دو دفعه شسته مىشود وجه، دو دفعه شسته مىشود دست، دو دفعه شسته مىشود دست چپ. در بعضى رواياتى كه هست مثنا، مثنا كه اين معنايى كه كرديم طايفه ثانيه، آنى است كه اين معنا تسريع شده است كه شستن دو مرتبه است. دو دفعه شسته مىشود اين طايفه اولى و ثانيه است.
اما طايفه اولى اين طايفه اولى يكى از اينها صحيحه معاوية ابن وهب است. در باب سى و يك از ابواب الوضو روايت، روايت بيست و هشتمى است. محمد ابن الحسن باسناده عن الحسين ابن سعيد، عن حماد، عن معاوية ابن وهب قال سألت اباعبد الله عليه السلام، عن الوضو قال مثنا، مثنا. جفت و جفت است وضو. يعنى دو دفعه صورت شسته مىشود، دو دفعه دست راست، دو دفعه دست چپ. اينجور گفتهاند كه معناى اين روايت اين است. صحيحه صفوان هم همين جور است. دارد در اينكه و باسناد الشيخ عن احمد ابن محمد عن صفوان عن ابى عبد الله عليه السلام. به سند شيخ از احمد ابن محمد. اين احمد ابن محمد اگر احمد ابن محمد ابن عيسى باشد كه غالبا از صفوان ابن يحيى نقل مىكند، صفوان ابن يحيى از امام صادق عليه السلام روايتى ندارد، بلا واسطه. مع واسطة او واسطة است رواياتش. و نمىتواند از امام صادق، يعنى به حسب آن طبقات نمىتواند. بدان جهت... كه نقل مىكند معلوم نيست، روايات معتبر نمىشود. ولكن محتمل است جدا اين احمد ابن محمد، احمد ابن محمد ابن ابى نصر بزنتى باشد كه شيخ از كتاب احمد ابن بزنتى از جامعش و از نوادرش رواياتى دارد. سندش به جامع و نوادر هم سند معتبرى است. يكى صحيح است، يكى موثق. آن احمد ابن محمد ابن ابى نصر او از صفوان نقل مىكند. صفوان، صفوان ابن مهران جمال است عن ابى عبد الله از اصحاب امام صادق سلام الله عليه است. چونكه اينجور سندى هست كه احمد ابن محمد ابن ابى نصر بزنتى از صفوان ابن مهران جمال از امام صادق روايت ديگرى دارد غير از اين روايت، اين مراد از احمد ابن محمد، احمد ابن محمد ابن ابى نصر است و بدان جهت روايت من الحيث السند صحيحه مىشود. آنجا دارد كه قال الوضو مثنا، مثنا. امام صادق فرمود كه جفت، جفت است. اين يك روايت.
سؤال؟... اما طايفه ثانيه. طايفه ثانيهاى كه هست طايفه ثانيه رواياتى هستند كه آنها وارد شدهاند، موثقه يونس ابن يعقوب است كه سابقا در باب استنجا خوانديم در باب استنجا اينجور بود كه امام عليه السلام آنجا اينجور فرمود، ايشان اينجور فرمود، در باب نه، از ابواب الاحكام الخلوه روايت پنجمى بود. و باسناد الشيخ عن الصفوان عن السندى ابن محمد عن يونس ابن يعقوب، سندى ثقه است بدان جهت موثقه تعبير كرديم. يونس ابن يعقوب موثقه تعبير كرديم. قال، قلت لابى عبد الله عليه السلام، الوضو الذى افترضه الله على العباد لمن جاء من الغايط او بال قال يغسل الذكر و يذهب الغايط ثم يتوضء مرتين، مرتين. وضو كه مىگيرد دو دفعه، دوفعه وضو بگيرد. يعنى يك دفعه كه غسل وجه كرد، يك دفعه هم بكند. صدوق قدس الله نفسه الشريف ذهنتان را آماده مىكند، صدوق قدس الله نفسه الشريف فرموده است اين مثل اين روايت دومى كه ثم يتوضء مرتين، مرتين، يعنى تمام وضو را دو دفعه اطيان كند. اين تمام وضو را دو دفعه اطيان كند اين اعاده وضو است. يعنى وضو را كه گرفت و تمام كرد ثم وضو را اعاده كند. يتوضء مرتين، مرتين. اين خلاف ظاهر است. ثم يتوضء مرتين، مرتين بايد بگويد ثم يتوضء مرتين. ديگر مرتين، مرتين ندارد. ثم يتوضء مرتين، مرتين است. اگر معنايش اين بود كه وضو را اعاده بكند اين معنايش عبارت از اين است كه ثم يتوضء مرتين. هكذا در آن طايفه اولى هم گفته است كه الوضوء مثنا، مثنا يعنى دو دفعه، دو دفعه وضو بگيرد. هر دفعه كه وضو مىگيرد دو تا وضو بگيرد. آنجا هم مىگويد الوضوء مثنا. ديگر الوضو مثنا، مثنا تكرارش اين معنايش به حسب تبعيض است. يعنى ابعاض الوضو مكرر مىشود. اين ظاهرش اين است.
بدان جهت آنى كه صدوق اين روايات را حمل كرده است خلاف ظاهر اين روايات است. نمىشود اين را ملتزم شد. ولكن بعضىها يك احتمال ديگرى در اين روايت دادهاند. اين معنايش اين است كه الوضو، مثنا، مثنا اين در مقابل ردّ عامه است كه عامه مسح در باب وضو را يكى مىدانند كه همان مسح الرأس است. نسبت به رجلينى كه هست ملتزم به وجوب المسح نيستند. مىگويند غسل مىشود رجلين. امام عليه السلام در اين روايت مىفرمايد اينى كه وضو مركب از غسل و مسح است هم غسلش جفت است، هم مسحش جفت است. دو تا غسل بايد بشود، غسل الوجه و اليدين و هم مسحش بايد جفت بشود. والاّ مسح تنها بشود اين نمىشود. ثم يتوضء مرتين، مرتين آن هم همين جور است. يتوضء مرتين، مرتين، يعنى يغسل مرتين و يمسح مرتين. دو دفعه مىشويد غسل الوجه و اليدين. دو دفعه هم مسح مىكند، مسح الرأس و الرجلين. اين روايت اين است.
كلام اين است، اگر ما از روايات شاهد پيدا كرديم كه اين معناى دومى مراد است، اين حدّ وضو را بيان مىكند در مقابل آنى كه عامه مىگفتند اين غسل مرتين مىرود پى كارش، استحبابش و اما بر اين معنا ما توجه كرديد، دليلى پيدا نكرديم. بايد ملتزم بشويم به معناى اول. چونكه ظاهرش همان است. جفت، جفت يتوضء مرتين، مرتين. يتوضء يعنى يغسل غسلات الوضو. ظاهرش آن اولى است. اگر قرينه پيدا كرديم به معناى اول متعين مىشود. و ام المعنى الاول ملتزم به او نمىتوانيم بكنيم. مگر اينكه معارض نداشته باشد. چونكه آنهايى كه ملتزم به معناى اول است در مقابل آنها گفتهاند رواياتى داريم كه معناى اول تعدد الغسل را نفى مىكند كه در وضو تعدد الغسل نيست. اگر معارض حل شد و بر معناى دومى قرينه پيدا نشد و معارض معناى اول حل شد، بايد ملتزم بشويم به مذهب مشهور. اگر معارضه تمام شد يا قرينه بر معناى ثانى پيدا شد ملتزم مىشويم به آنى كه صدوق مىگويد، نتيجة. نتيجة صدوق مىگويد كه مشروعيتى ندارد. اين اصل و ريشه مسئله است. شما ملاحظه بفرماييد روايات ما بقيه را تا برايتان بيان كنيم انشاء الله.
|