جلسه 538

* متن
*

بسم الله الرحمن الرحيم.
موضوع درس: درس خارج فقه بحث طهارت.
شماره نوار:538 ب‏
نام استاد: آيت الله تبريزى.
تاريخ: 15/10/1369
توسط دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم واحد صوت.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم، بسم الله الرحمن الرحيم.
عرض كرديم كلام در اين است كه ايشان فتوا داده است قبل الوضو يعنى انّ قبل الشروع، در افعال وضو مستحب است مزمزه ثلاثا و الاستنشاق ثلاث. و بعد هم فرمود بر اينكه اينها هر كدام از ثلاث مرات به يك كفى من الماء بشود ولكن با يك كف هم بخواهد هر دو تا موجود بكند، يعنى هم اين سه دفعه را با يك كف، سه دفعه استنشاق را با كف ديگر كفى، كافى است. عرض كرديم كلام طهارتا واقع مى‏شود بر اينكه سه مرتبه استنشاق يا مزمزه كردن مستحب است. اين سه دفعه يكى ذكر شده بود در روايتى كه روايت عبدالرحمان ابن كثير هاشمى بود. در يك روايت ديگرى هم اين معنا ذكر شده است. غير از آن روايت محمد ابن فضيل كه او قابل استدلال نيست. اين وضوء عامه را تعليم مى‏كند و على ابن يقطين كه تقيه كند. روايت ديگرى در باب هست، در باب چهارم از ابواب... آن كه طلب شما بود. روايت اولى است. احمد ابن محمد ابن خالد البرقى فى المحاسن عن ابيه، عن صفوان عن المعلى ابى العثمان. اين معلى ابى عثمان توثيق ندارد والاّ اگر توثيق داشت روايت من حيث السند معتبر بود. معلى ابى عثمان نقل مى‏كند از معل ابن خنيص. اين معل ابن خنيص كه عرض كرديم در زمان امام صادق سلام الله عليه فوت كرده است اين شخص ثقه است. سابقا بحثش گذشت و در يك مورد مناسبى هم دوباره تكرار مى‏كنيم.
اين معل ابن خنيص هم نقل مى‏كند قال سألت ابا عبد الله عليه السلام عن السواك بعد الوضو. كسى كه سواك، مسواك هم مستحب بود آخر. يادش رفته است مى‏خواهد بعد از وضو سواك كند. آنجا دارد بر اينكه فقال الاستياك قبل ان يتوض‏ء قبل از اينكه وضو بگيرد مستحب است مسواك بكند. قلت ارأيت ان سىَ حتى يتوض‏ء. سواك يادش رفت. قال يستاك، سواك مى‏كند. ثم يتمزمز ثلاث مرات. سه دفعه مزمزه مى‏كند. اين بعد كردن بواسطه نصيانش است. ظاهرش اين است اگر سواك را قبل هم بكند با آن سواك سه دفعه مزمزه مستحب است. ظاهر اين روايت اين است. ولكن من حيث السند كما ذكرنا مثل آن روايت عبد الرحمان ابن كثير هاشمى بود، كه صاحب حدائق قدس الله نفسه الشريف مى‏گويد، روايت عبد الرحمان كثير هاشمى را نقل كرده است هم شيخ هم كلينى هم صدوق كه خدشه در آن روايت عبد الكريم كثير هاشمى وجهى ندارد. ايشان اينجور مى‏گويد ولكن آن روايت هم من حيث السند ضعف داشت اين هم اينجور است. بدان جهت ثلاث مرات بودنش مبتنى بر قصد رجا است. اصل المزمزه و الاستنشاق مستحب است قبل الوضو كالسواك، ولكن ثلاث مراتش مبنى بر همان قصد رجا است كه قاعده‏اش را ذكر كرديم. مگر كسى كه ملتزم بشود به تسامح در ادله سنن. مثل مرحوم صاحب العروه قدس الله نفسه الشريف كه او فتوا مى‏دهد كه سه دفعه مستحب است.
ثم آن كلام در اينكه يك غرقه باشد، يك مشت آب باشد يا چند مشت، او در روايات ذكر نشده است. بدان جهت با سه مشت هم مى‏شود با يك مشت هم مى‏شود. بلكه بعضى‏ها فرموده‏اند اگر با يك مشت بتواند هم سه استنشاق كند، سه مزمزه بكند كفى. اگر صدق كند مزمزه. كف بزرگى دارد، درشتى دارد، نصفش را سه مزمزه كرد. يا با دو برداشت، كافى بود، عيبى ندارد. كلام در اين است كه در عبارت عروه كه دارد مزمزه كند و استنشاق كند ترتيب ما بين اينها هست‏
يا نه فرقى نمى‏كند. اول مزمزه بكند، بعد استنشاق بكند، او العكس. اول مسواك بكند بعد آنها را بكند. يا آنها را بكند بعد مسواك بكند. اينها فرقى نمى‏كند. اگر ما بوديم و آن ادله‏اى كه دلالت مى‏كرد سواك مستحب است، استنشاق و مزمزه مستحب است اين است. ولكن در بعضى رواياتى كه هست اينجور ذكر كرده‏اند كه آن مزمزه مقدم بر استنشاق است. آن روايت، همان روايت عبد الرحمان ابن كثير هاشمى است كه صاحب حدائق درباره او اينجور گفته است كه عرض كرديم. در آن روايت هم اينجور است، كه باب شانزده از ابواب الوضو است محمد ابن الحسن باسناده عن المفيد، عن احمد ابن محمد، عن ابيه عن محمد ابن يحيى و احمد ابن ادريس عن محمد ابن احمد ابن يحيى عن حسن ابن على ابن عبد الله، حسن ابن عبد الله مغيره است. لا بعث به. عن على ابن حسان كه اين را مى‏گفتيم على ابن حسان توثيقى ندارد. عن عمه عبد الرحمان كثير هاشمى. و رواه الكلينى و اين سندى كه على ابن ابراهيم و ابيه و رواه الصدوق مرسلا. صاحب حدائق مى‏گويد مشايخ ثلاثه هر سه تا نقل كرده‏اند كانّ اين ديگر معتبر مى‏شود. صحيح به اصطلاح قدما مى‏شود. ايشان اينجور مى‏گويد. آنجا دارد بر اينكه ثم تمزمز و قل الهم... ثم دارد. اول تمزمز بكن، بعد استنشاق بكن. بدان جهت اولى احتياطا اگر گفتيم تسامح در ادله سنن مى‏شود همان فتواى عروه مى‏شود و منتهى به او ملزم مى‏شود كه مزمزه ثم استنشاق. ولكن چونكه مسلك ايشان اين است در عروه هم ايشان ذكر نكرده است. اين يك عيبى است براى عروه. بعد از اينكه شما ملتزم هستيد به تسامح در ادله سنن بايد بگويد افضل اين است المزمزه ثم الاستنشاق. بعله، اين ترتيب ذكر نشده است، اين ترتيب بايد مستحبى بشود. اين هم تقييد نيست، چونكه تعدد مطلوب است متفاها عرفى، تنافى ندارد. استنشاق كيف مالاتفق مطلوب است، يكى هم وقوع الاستنشاق بعد المزمزه اين افضل الافراد از مطلوب، اين عيبى ندارد. در مثل ساير مستحب‏هايى كه گذشت و خواهد آمد. آن وقت كلام واقع مى‏شود در كلامى كه بعد مى‏فرمايد در بعد از اين. مى‏گويد مستحب است تسنيه عند الوضو.
موقعى كه انسان دستش را در آب كرد آن وقتى كه آب را از كاسه برمى‏دارد، دست را از حوض برمى‏دارد، وقتى كه دستش به آب رسيد اسم خدا را ذكر كند. يا اينكه آن وقتى كه به دستش مى‏ريزد. مثل اينكه دست شستن مستحب است. كاسه را برمى‏گرداند يا آفتابه را مى‏ريزد به دستش، آب را صب مى‏كند بسم الله بگويد. مى‏فرمايد اقلش بسم الله است و كاملش بسم الله الرحمان الرحيم است. و افضل از اينها اين است كه بگويد بسم الله و بالله الحمد الله بسم الله و بالله الهم جعلنى من التوابين و جعلنى من المتطهرين. اين دعا در روايت صحيحه وارد شده است، در متعدد هم. اين يك كلمه‏اى بگويم يادتان بوده باشد، خود اين دعا كه در اين مورد واقع شده است اين خودش شاهد بر اين است كه مراد از متطهرين توابين نيست. توبه هم يك طهارت است. الهم اجعلى توابين و من المتطهرين. به طهارت مطلقه كه موقع وضو گرفتن كه طهارت است اين را مى‏گويد. اقلش بسم الله است. رواياتى داريم بر اينكه مى‏گويد امر مى‏كند به تسنيه عند الوضو. آن وقتى كه وضو را شروع مى‏كنيد اسم خدا را ببريد. اسم خدا صدق مى‏كند به بسم الله. و اينكه گفته مى‏شود بر اينكه كاملش بسم الله الرحمن الرحيم است، براى اينكه در صحيحه محمد ابن قيس كه روايت صحيحه محمد ابن قيس روايت دوازدهمى است در باب پانزده. محمد ابن على ابن الحسين كه صدوق است، باسناده عن الحسن ابن محبوب، سند صدوق به كتاب حسن ابن محبوب صحيح است. عن على ابن رآف. على ابن رأف از اجلا است عن محمد ابن قيس. قال سمعت ابا جعفر عليه السلام يحدث الناس بمكه. در مكه به مردم حديث مى‏گفت. يحدث الناس بمكه فى حديثٍ اين را حديث گفت در ضمن حديثٍ، انّ رسول الله (ص) قال لثقفى قبل ان يسئل اما انك جعت ان تسئلنى عن وضوئك و صلاتك و مالك فيهما فعلا انك اذا ضربت يدى فى الماء و قلت بسم الله الرحمان الرحيم فناصرت الذنوب التى اكتسبها يداك، آن وقتى كه بسم الله الرحمان الرحيم گفتى، دستت را به آب زدى، آن ذنوب، البته صغار، روايات مقيد كرده است. آن ذنوب صغارى كه مرتكب شده است دستهاى تو، آنها پخش مى‏شود و مى‏ريزد. خوب اين دلالت مى‏كند بسم الله الرحمان الرحيم افضل است كه اين خصوصيت را دارد. آن وقت افضل از اينها اين است كه اين را بگويد اين افضليت هم بواسطه همين رواياتى است در باب بيست و شش از ابواب الوضو كه آنجا يكى از آنها صحيحه زراره است، روايت دومى است و باسناد الشيخ عن احمد ابن محمد عن الحسين ابن سعيد، احمد ابن محمد ابن عيسى است عن الحسين ابن سعيد اهوازى عن حماد ابن عيسى عن حريض، عن زراره عن ابى جعفر عليه السلام اذا وضعت يدك فى الماء... كه در متن عروه است فقل بسم الله و بالله، الهم اجعلنى من التوابين و اجعلنى من المتطهرين فاذا فرقت فقل الحمد الله رب العالمين. اين چرا افضل از آن دو تا است؟ چونكه مشتمل بر دعا است. هم تسنيه است هم مشتمل بر دعا است. بعله اينكه مى‏فرمايد افضل از آنها است، به اعتبار اينكه مشتمل بر دعا است. چونكه دعا خودش امرى است مرغوب، علاوه بر تسنيه كه هر دو تا در ما نحن فيه است. بعد ايشان مى‏فرمايد بر اينكه يكى از چيزهايى كه در وضو مستحب است آن عبارت از اين است كه انسان با دست راستش آب را برمى‏دارد و صورتش را مى‏شويد بعد كه مى‏خواهد دست چپش را بشويد باز آب را با دست راست بردارد، كما اينكه عادت مقدسين همين است. از آب حوض با آب كف راست آب را برمى‏دارد، مى‏ريزد به كف چپ، بعد اين يد يمنا را مى‏شود. مى‏فرمايد اين مستحب است. اين استحبابش از كجا استفاده شده است؟ يك دو تا روايتى داريم كه از آن دو تا روايتى كه هست اين معنا استفاده مى‏شود.
يكى از اين رواياتى كه در ما نحن فيه است، يكى از اين روايات موثقه بكير و زرارة ابن اعين است در باب پانزده از ابواب الوضو، روايت، روايت يازدهمى است. باز شيخ اين روايت را به تمام سند نقل مى‏كند و عن المفيد عن احمد ابن محمد، عن ابيه، عن سعد ابن عبد الله كه گفتيم احمد ابن محمد ابن يحيى باشد، احمد ابن محمد ابن حسن ابن وليد باشد عيبى ندارد، هر دو تا معتبر هستند از معاريف هستند. عن سعد ابن عبد الله، علاوه بر اينكه تبديل سند دارد. چونكه در سند سعد ابن عبد الله است و شيخ و جميع روايات سعد ابن عبد الله كه از جمله اين روايت است از سندهاى ديگرى دارد، سندهاى معتبر، كه در فهرست ذكر كرده است. اين هم من حيث خودش معتبر است، ولى اگر كسى خدشه كرد كه نه توثيق عام شما را قبول نداريم تبديل سند دارد. يعنى به جميع روايات و كتب سعد ابن عبد الله كه از جمله يكى از اين روايت است سندهاى ديگرى دارد كه در فهرست ذكر كرده است، اسم اين تبديل سند است. وقتى كه سند تا سعد ابن عبد الله سند ديگرى صحيح شد و اين روايت هم از سعد ابن عبد الله تا به امام صحيح بوده باشد مى‏شود روايت صحيحه. توضيحش را سابقا چند مرتبه گفته‏ايم. عن بكير و زرارة ابن اعين انهما سئلا ابا جعفر عليه السلام، عن وضو رسول الله (ص) فداء بتشت. در آخرش هم اينجور است كه ثم غمس كفه اليمنا فى الماء و الاقترف بها من الماء فافرغه على يده اليسرى. در اولى اينجور داشت كه ثم غمس كفه اليمنا فى الماء... فغسل يده اليمنا. ثم غمس كفه اليمنا فى الماء فاقترف فغسل يده اليمنا. با دست راستش آب برداشت و با آن آب دست راستش را شست. اين معنايش اين است كه آب را برداشت به دست چپ ريخت بعد شست دست راستش را كه از مرفغ الى الاصابه اليمنا... اين به اين مى‏شود كه به اين بريزد بعد بشويد. كما اينكه در صحيحه محمد ابن مسلم تسريح به اين معنا كرده است. صحيحه محمد ابن مسلم روايت هفتمى است در اين باب و بالاسناد عن يونس على ابن رزين بالاسناد كلينى مى‏گويد، كلينى روايت قبلى را گفته است عن على ابن ابراهيم عن محمد ابن عيسى عن يونس ابن عبد الرحمان و بالاسناد عن يونس يعنى همان على ابن ابراهيم عن محمد ابن عيسى عن يونس ابن عبد الرحمان عن على ابن رزين عن محمد ابن مسلم عن ابى جعفر عليه السلام، مى‏گويد بر اينكه على احتى وضوء رسول الله (ص) قلت بلى. به امام باقر عرض كردم عيبى ندارد بفرماييد. قال فادخل يده فى الاناء و لم يغسل يده دستش را نشست، اعلاما بر اينكه دست شستن قبل از وضو مستحب است. تركش عيبى ندارد. فاخذه كفا من ماء فصبه على وجه، در صورت مبارك ريخت ثم مسح جانبيه، حتى مسح كل الوجه. ثم اخذ كل الاخر. بعله، بيمينه. كف آخرى به يمينش برداشت فصبه على يسار ثم غسل يمين. بعد يمينش را شست. از اين بيانى كه عرض كردم، يعنى از كلمه‏اى كه گفتم معلوم شد، بعضى‏ها مناقشه كرده‏اند اين قدر رواياتى كه در وضو رسول الله (ص) بيان شده است، در آنها ندارد بر اينكه رسول الله آب را برداشت به يد يمنا به يد يسرى ريخت. جوابش واضح شد كه بعضا رسول الله (ص) مى‏كرده است اين كار را. مثل اينجا نقل كرد امام عليه السلام على احتى وضوء رسول الله كه اينجور بود با دست راستش به دست چپ ريخت.
در بعضى روايات نمى‏كرده است، در بعضى جاها ايضانا بر اينكه اين معنا مستحب است. مردم ملتزم به وجوبش نشوند. با دست چپ را مى‏برد در اناء دست راست را مى‏شست. مثل اينكه در بعضى روايات دارد كه فلم يغسل يده. يد مباركش را نشست قبل از وضو. اين را به جهت اين مى‏كرد كه بعضى موارد كه ايضان بكند و اعلام بكند كه غسل اليد واجب نيست. بدان جهت امر مستحبى است مى‏خواهى بكن، مى‏خواهى نكن. منتهى فضيلت دارد. بدان جهت اينها در دو روايت چونكه وارد شده است و ترك در روايات هم اعلام بر استحباب، اعلام الناس است كه مردم ببينند آگاه بشوند كه يك دفعه اين كار را كرد، يك دفعه نكرد، معلوم مى‏شود كه واجب نيست. اين عيبى ندارد بدان جهت حكم به استحباب مانعى ندارد فتوا مى‏شود داد، روايايتين من حيث السند صحيح هستند. معتبر هستند. جاى تسامح در ادله سنن در اينجا نيست. اين معنا فتوا داده مى‏شود. و آن وقت مى‏ماند بر اينكه مى‏گويد ادعيه‏اى در مستحب است هم در آن سواك، هم در استنشاق، هم در مزمزه، هم در غسل الوجه، هم در غسل اليدين، مسح الرأس، مسح الرجلين، تمام اينها دعاهايى دارد. تمام اين دعاها در آن روايت عبد الرحمان كثير هاشمى خدمت شما عرض كردم آن روايت را، در آن روايات وارد شده است كه آن روايات در باب شانزده از ابواب الوضو بود كه آنجا دارد بر اينكه فصبح بيده اليسرى على يده اليمنا، ثم قال بسم الله و بالله، الحمد الله الذى تا آخر مى‏گويد ثم تزمزه قال الهم... حجتى يوم... تا الى آخر دعاها در اين است. بدان جهت اين دعاها بما اينكه دعا هستند، دعا مستحب است در هر حالى به عنوان دعا اينها را گفتن استحباب دارد. دعا هستند اينها. اما به اينكه در اين موارد به خصوصه مطلوبيت ديگرى دارند به عنوان خاصشان. اين چونكه روايت ضعيف است اين بايد به قصد رجا بشود. اين هذا كل در اين امور.
بعد ايشان شروع مى‏كند در يك امرى كه آن امر خيلى مهم است. اينهايى كه بحث كرديم به اينها قابل قياس نيست و آن اين است كه در وضو كه حدّش غسل الوجه و اليدين و مسح الرأس و رجلين است آيا مستحب است بعد تمام الغسل، غسل الوجه و قبل از شروع به غسل يدين، آن غسل را مكرر كند انسان. دوباره دو دفعه بشويد صورت را. تا مادامى كه غسل محقق نشده است، يعنى حدّ واجب من الوجه شسته نشده است آب بريزد به صورتش آن مانعى ندارد. بعد از اينكه آب به صورتش ريخت يك مرتبه، دو مرتبه، كمتر و بيشتر به نحوى كه تمام حدّ شسته شد. آيا بعد از تمام و كامل شدن غسل الوجه دوباره مستحب است قبل غسل اليد، يد يمنا وجه را دو مرتبه بشويد؟ يا نه اين استحبابى ندارد؟ بعله هيچ استحبابى ندارد. مستحب است يعنى از وضو حساب مى‏شود. شارع امر استحبابى دارد كه اين هم از وضو است، اينجور است يا نه از وضو حساب نمى‏شود. اين مى‏دانيد ثمره‏اش كجا ظاهر مى‏شود؟ ثمره‏اش اين است كه انسان وقتى كه يد يسرى‏اش را يك مرتبه شست اگر قائل شديم غسل ثانيا مستحب است مى‏تواند غسل يد يسرى را ثانيا هم بكند. چرا؟ چونكه مسح كه مى‏كند بايد به بله وضو بشود. غسل ثانى هم وضو است. بدان جهت به بله او مى‏تواند مسح كند. و اما اگر گفتيم غسل ثانيا مستحب نيست و مشروعيتش ثابت نيست، دست چپ را نمى‏تواند دو دفعه بشويد. چونكه اگر دو دفعه بشويد قبل از غسل اين مسحش به نداوه وضو نمى‏شود. احراز نمى‏شود به نداوه وضو. استحبابش ثابت نشده است اين؛ كه مستحب است و از وضو حساب مى‏شود. مثل آن ماء جديد مى‏شود كه مسحش باطل است. بدان جهت آنهايى كه در استحباب غسل ثانى اشكال كرده‏اند، گفته‏اند كه احتياط اين است كه دست چپ يك مرتبه بيشتر شسته نشود. و بعضى‏ها گفته‏اند بر اينكه كسى كه وضو مى‏گيرد و موقع وضو دست چپش را با دست راستش مى‏شويد احتياط در او است كه دست چپش را دو دفعه نشويد. و اما كسى كه يدينش را به ارتماس وضو مى‏دهد، به قصد غسل يد يمنا، يد يمنا را در حوض مى‏برد. به قصد يد يسرى در حوض مى‏برد. موقع بردن، نه موقع درآوردن. موقع بردن به چيزى كه هست به يد يسرى مى‏برد. اينها گفته‏اند بر اينكه احتياط اين است كه نه يد يسرى‏اش را به ارتماس غسل بدهد، يد يمنا را كه بالارتماس غسل داد عيب ندارد. دو دفعه نشويد يعنى دو ارتماسه نكند. چونكه بله وضو نمى‏شود. دو دفعه بكند، چونكه دست چپش را با دست راست نشسته است. دست راستش هم آلوده به نداوه وضو بشود. دست راستش را هم چونكه به ارتماس شسته است بدان جهت در اين صورت دو دفعه نشويد. و بعضى‏ها گفته‏اند بر اينكه وقتى كه فرض كنيد هوا گرم است و احتمال مى‏دهد تا به مسح برسد دستانش خشك بشود احوط اين است كه صورتش را هم دو دفعه نشويد. چرا؟ چونكه موقعى كه دستهايش خشك شده است نداوه را بايد از صورت اخذ كند. اگر دو دفعه در آب ببرد، آن نداوه، نداوه وضو نمى‏شود. بدان جهت آن يكى گفته است كه بگوييد دو دفعه شستن مستحب نيست. يك دفعه بگوييد مردم را راحت كنيد، اينجور مى‏شود ديگر نتيجه‏اش. غرض اين است كه اگر دو دفعه ثابت بشود كه مستحب است آن وقت مسح به نداوه وضو مى‏شود، حتى در غسل ثانى و اگر گفتيم اين غسل ثانيا دليلى بر مشروعيتش نيست و از روايات استفاده نمى‏شود آن وقت نمى‏تواند اين كار را بكند. مشهور قديما و حديثا اين است كه مستحب است ثانيا شستن اينجورى. هم قديما و هم حديثا. ولكن جمعى از قدما مثل صدوق قدس الله نفسه الشريف منكر شده است، گفته است اين حرف درست نيست كه دو دفعه شستن. وضو همان غسل مرتا است. بدان جهت وضو هم بر صدوق هم تبعيت كرده است غير الصدوق، تنها نيست. و جمعى هم از متأخرين منكر شده‏اند. گفته‏اند اين غسل ثانيا استحبابش ثابت نيست بدان جهت مسحى كه هست مسح بايد به نداوه وضو بشود و بايد در ما نحن فيه غسل ثانيا در غسل يد يسرى، بلكه در بعضى موارد كه به ارتماس وضو مى‏گيرد با يد يسرى، غسل يد يسرى هم بايد ترك بشود.
خوب منشاء اختلاف در مسئله، اختلاف الاخبار است. آنجورى كه گفته شده است اين منشاء اختلاف الاخبار است. ما اخبار را بازگو مى‏كنيم و ملاحظه مى‏كنيم و هيچ باكى هم نداريم. اگر از اخبار استفاده شد مذهب صدوق و او استفاده شد كه نتيجه او است، ملتزم مى‏شويم و مى‏گوييم استحباب ثابت نيست و اگر ديديم كه نه، آنى كه مشهور ملتزم هستند او در مى‏آيد از اخبار خوب ما هم با آنها همراهى مى‏كنيم. رواياتى كه در مقام وارد شده است على طوايفى است. يك رواياتى هست كه آن روايات دلالت مى‏كند الوضو مثنا، مثنا. يعنى وضو جفت و جفت است. يعنى غسلى كه در وضو هست اينجور معنا كرده‏اند اين روايات را، اين دو دفعه شسته مى‏شود وجه، دو دفعه شسته مى‏شود دست، دو دفعه شسته مى‏شود دست چپ. در بعضى رواياتى كه هست مثنا، مثنا كه اين معنايى كه كرديم طايفه ثانيه، آنى است كه اين معنا تسريع شده است كه شستن دو مرتبه است. دو دفعه شسته مى‏شود اين طايفه اولى و ثانيه است.
اما طايفه اولى اين طايفه اولى يكى از اينها صحيحه معاوية ابن وهب است. در باب سى و يك از ابواب الوضو روايت، روايت بيست و هشتمى است. محمد ابن الحسن باسناده عن الحسين ابن سعيد، عن حماد، عن معاوية ابن وهب قال سألت اباعبد الله عليه السلام، عن الوضو قال مثنا، مثنا. جفت و جفت است وضو. يعنى دو دفعه صورت شسته مى‏شود، دو دفعه دست راست، دو دفعه دست چپ. اينجور گفته‏اند كه معناى اين روايت اين است. صحيحه صفوان هم همين جور است. دارد در اينكه و باسناد الشيخ عن احمد ابن محمد عن صفوان عن ابى عبد الله عليه السلام. به سند شيخ از احمد ابن محمد. اين احمد ابن محمد اگر احمد ابن محمد ابن عيسى باشد كه غالبا از صفوان ابن يحيى نقل مى‏كند، صفوان ابن يحيى از امام صادق عليه السلام روايتى ندارد، بلا واسطه. مع واسطة او واسطة است رواياتش. و نمى‏تواند از امام صادق، يعنى به حسب آن طبقات نمى‏تواند. بدان جهت... كه نقل مى‏كند معلوم نيست، روايات معتبر نمى‏شود. ولكن محتمل است جدا اين احمد ابن محمد، احمد ابن محمد ابن ابى نصر بزنتى باشد كه شيخ از كتاب احمد ابن بزنتى از جامعش و از نوادرش رواياتى دارد. سندش به جامع و نوادر هم سند معتبرى است. يكى صحيح است، يكى موثق. آن احمد ابن محمد ابن ابى نصر او از صفوان نقل مى‏كند. صفوان، صفوان ابن مهران جمال است عن ابى عبد الله از اصحاب امام صادق سلام الله عليه است. چونكه اينجور سندى هست كه احمد ابن محمد ابن ابى نصر بزنتى از صفوان ابن مهران جمال از امام صادق روايت ديگرى دارد غير از اين روايت، اين مراد از احمد ابن محمد، احمد ابن محمد ابن ابى نصر است و بدان جهت روايت من الحيث السند صحيحه مى‏شود. آنجا دارد كه قال الوضو مثنا، مثنا. امام صادق فرمود كه جفت، جفت است. اين يك روايت.
سؤال؟... اما طايفه ثانيه. طايفه ثانيه‏اى كه هست طايفه ثانيه رواياتى هستند كه آنها وارد شده‏اند، موثقه يونس ابن يعقوب است كه سابقا در باب استنجا خوانديم در باب استنجا اينجور بود كه امام عليه السلام آنجا اينجور فرمود، ايشان اينجور فرمود، در باب نه، از ابواب الاحكام الخلوه روايت پنجمى بود. و باسناد الشيخ عن الصفوان عن السندى ابن محمد عن يونس ابن يعقوب، سندى ثقه است بدان جهت موثقه تعبير كرديم. يونس ابن يعقوب موثقه تعبير كرديم. قال، قلت لابى عبد الله عليه السلام، الوضو الذى افترضه الله على العباد لمن جاء من الغايط او بال قال يغسل الذكر و يذهب الغايط ثم يتوض‏ء مرتين، مرتين. وضو كه مى‏گيرد دو دفعه، دوفعه وضو بگيرد. يعنى يك دفعه كه غسل وجه كرد، يك دفعه هم بكند. صدوق قدس الله نفسه الشريف ذهنتان را آماده مى‏كند، صدوق قدس الله نفسه الشريف فرموده است اين مثل اين روايت دومى كه ثم يتوض‏ء مرتين، مرتين، يعنى تمام وضو را دو دفعه اطيان كند. اين تمام وضو را دو دفعه اطيان كند اين اعاده وضو است. يعنى وضو را كه گرفت و تمام كرد ثم وضو را اعاده كند. يتوض‏ء مرتين، مرتين. اين خلاف ظاهر است. ثم يتوض‏ء مرتين، مرتين بايد بگويد ثم يتوض‏ء مرتين. ديگر مرتين، مرتين ندارد. ثم يتوض‏ء مرتين، مرتين است. اگر معنايش اين بود كه وضو را اعاده بكند اين معنايش عبارت از اين است كه ثم يتوض‏ء مرتين. هكذا در آن طايفه اولى هم گفته است كه الوضوء مثنا، مثنا يعنى دو دفعه، دو دفعه وضو بگيرد. هر دفعه كه وضو مى‏گيرد دو تا وضو بگيرد. آنجا هم مى‏گويد الوضوء مثنا. ديگر الوضو مثنا، مثنا تكرارش اين معنايش به حسب تبعيض است. يعنى ابعاض الوضو مكرر مى‏شود. اين ظاهرش اين است.
بدان جهت آنى كه صدوق اين روايات را حمل كرده است خلاف ظاهر اين روايات است. نمى‏شود اين را ملتزم شد. ولكن بعضى‏ها يك احتمال ديگرى در اين روايت داده‏اند. اين معنايش اين است كه الوضو، مثنا، مثنا اين در مقابل ردّ عامه است كه عامه مسح در باب وضو را يكى مى‏دانند كه همان مسح الرأس است. نسبت به رجلينى كه هست ملتزم به وجوب المسح نيستند. مى‏گويند غسل مى‏شود رجلين. امام عليه السلام در اين روايت مى‏فرمايد اينى كه وضو مركب از غسل و مسح است هم غسلش جفت است، هم مسحش جفت است. دو تا غسل بايد بشود، غسل الوجه و اليدين و هم مسحش بايد جفت بشود. والاّ مسح تنها بشود اين نمى‏شود. ثم يتوض‏ء مرتين، مرتين آن هم همين جور است. يتوض‏ء مرتين، مرتين، يعنى يغسل مرتين و يمسح مرتين. دو دفعه مى‏شويد غسل الوجه و اليدين. دو دفعه هم مسح مى‏كند، مسح الرأس و الرجلين. اين روايت اين است.
كلام اين است، اگر ما از روايات شاهد پيدا كرديم كه اين معناى دومى مراد است، اين حدّ وضو را بيان مى‏كند در مقابل آنى كه عامه مى‏گفتند اين غسل مرتين مى‏رود پى كارش، استحبابش و اما بر اين معنا ما توجه كرديد، دليلى پيدا نكرديم. بايد ملتزم بشويم به معناى اول. چونكه ظاهرش همان است. جفت، جفت يتوض‏ء مرتين، مرتين. يتوض‏ء يعنى يغسل غسلات الوضو. ظاهرش آن اولى است. اگر قرينه پيدا كرديم به معناى اول متعين مى‏شود. و ام المعنى الاول ملتزم به او نمى‏توانيم بكنيم. مگر اينكه معارض نداشته باشد. چونكه آنهايى كه ملتزم به معناى اول است در مقابل آنها گفته‏اند رواياتى داريم كه معناى اول تعدد الغسل را نفى مى‏كند كه در وضو تعدد الغسل نيست. اگر معارض حل شد و بر معناى دومى قرينه پيدا نشد و معارض معناى اول حل شد، بايد ملتزم بشويم به مذهب مشهور. اگر معارضه تمام شد يا قرينه بر معناى ثانى پيدا شد ملتزم مى‏شويم به آنى كه صدوق مى‏گويد، نتيجة. نتيجة صدوق مى‏گويد كه مشروعيتى ندارد. اين اصل و ريشه مسئله است. شما ملاحظه بفرماييد روايات ما بقيه را تا برايتان بيان كنيم انشاء الله.