جلسه 792

* متن
*

بسم الله الرحمن الرحيم.
موضوع درس: درس خارج فقه بحث طهارت.
شماره نوار:792
نام استاد: آيت الله تبريزى.
تاريخ:1372
توسط دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم واحد صوت.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم، بسم الله الرحمن الرحيم.
در اصطلاح فقها زنى كه ذات العادت است او را تقسيم مى‏كنند به قسمين. مى‏گويند زن ذات عادت بسيطه است كه هو القالب و المتعارف و اخرى زن ذات عادت مركبه است. مراد از ذات عادت مركبه اين است، زن عادتش بر اين است مثلا يك ماه سه روز حائض مى‏شود. در ماه دوم چهار روز حائض مى‏شود. در ماه سوم دوباره سه روز حيض مى‏بيند. در ماه چهارم، چهار روز مى‏بيند. در ماههاى فرد سه روز حيض مى‏بيند. در ماههاى زوج چهار روز حيض مى‏بيند كه همين جور است، عادتش اين نحو است. اين يك فرض است، فرض ديگر اين است كه دو ماه پشت سر هم سه روز حيض مى‏بيند. دو ماه پشت سر هم چهار روز حيض مى‏بيند. دوباره دو ماه پشت سر هم سه روز حيض مى‏بيند، دو ماه آن بعدى باز چهار روز حيض مى‏بيند. عوض آن يك ماهى كه هست عوض آن يك ماه چهار ماه آنجور مى‏بيند. ولكن چهار ماهى كه در وسطش دو ماه خلاف است، سه روز است. دو ماه سه روز ديده است. بعد دو ماه چهار روز. بعد دو ماه پشت سر هم سه روز ديده است بعد دو ماه بعدى چهار روز ديده است. كه اين در ما نحن فيه وقتى كه ماه پنجمى دم ديد، دمش هم متجاوز از عشره شد آيا اين عادت مركبه اعتبار دارد؟ مثل عادت بسيط. چونكه اين ماه، دو ماه چهار روز را ديده است. اين ماه فرض كنيد ماهى است كه سه روز بايد حيض ببيند و آن سه روز اخذ مى‏كند؟ يا اينكه نه عادت مركبه اعتبارى ندارد. عادت بايد عادت بسيط بشود. عادت مركب اين شد، كه انسان در ماههاى زوج و فرد عادت داشته باشد ولكن دو ماه پشت سر هم يك خون نمى‏بيند. يك ماه سه روز، ماه بعدى چهار روز. ماه بعدى باز سه روز، ماه بعدى باز چهار روز كه در ماههاى زوج چهار روز مى‏بيند در ماههاى فرذ سه روز. اين يك فرض عادت مركبه است. يك فرض عادت مركبه اين است كه دو ماه و دو ماه پشت سر هم عادتش عوض مى‏شود. عادتش اينجور است، دو ماه سه روز، دو ماه بعدى چهار روز. بعد دو ماه بعدى سه روز، دو ماه بعدى چهار روز. كه فرض كنيد بر اينكه شش ماه خون ديده است. دو ماه اول سه روز، دو ماه بعدى چهار روز، دو ماه بعدى كه ماه پنجمى و ششمى مى‏شود سه روز ماه هفتمى و هشتمى باز چهار روز خون ديده است.
آيا با اين نحو زن ذى العاده مى‏شود كه اگر مستحاضه شد فى ما بعد ذالك به آن مقتضاى عادت مركبه اخذ كند. چونكه ماههاى چهار روز حيض ببيند تمام شد. چونكه ديده بود او را. ماه بعدى را كه مستحاضه شده است سه روزش را حيض قرار مى‏دهد. و هكذا ماه، ماه فرد است. سه روز در فرض اول. زوج است چهار روز. به همان نحوى كه گفتيم. آيا اين عادت مركبه اعتبارى دارد يا ندارد؟ مرحوم صاحب العروه مى‏فرمايد اين عادت مركبه را ملتزم شدن مشكل است خصوصا فى الفرض ثانى. فرض ثانى اين بود كه دو ماه پشت سر هم سه روز مى‏بيند، دو ماه پشت سر هم چهار روز. باز دو ماه پشت سر هم سه روز، دو ماه پشت سر هم چهار روز. چرا خصوصا فى الثانى چونكه در آن فرض ثانى آن تهديدى كه در روايات بود، زن دو ماه پشت سر هم يك جور خون ديد، عدد سوا ديد، در همان وقت قطع شد، اين عادت و خُلق مى‏شود براى او، مقتضاى اين است كه هر دو ماه كه ديده است، ماه قبلى را نسخ كرده است. اول دو ماه كه خون ديد عادت شد. ماه بعدى كه چهار روز ديد اين عادت بعدى مى‏شود نسخ مى‏كند. بعد دو ماه ديگر سه روز
ديد، آن دو ماه ديگر عادت مى‏شود، عادت قبلى را كه چهار روز است نسخ مى‏كند. بعد كه دوباره چهار ماه، چهار روز ديد، دو ماه پشت سر هم او عادت مى‏شود. اين ثانى اشكال دارد، خصوصا فى الثانى، در ثانى چونكه دو ماه پشت سر هم يك جور است جاى اين است كه بگوييم رواياتى كه وارد شده است در تهديد عادت مقتضاى او اين است كه عادت سابقى نسخ مى‏شود. هر دو ماهى كه مى‏آيد پشت سر هم، دو ماه قبلى را نسخ مى‏كند، كما اينكه ديروز عرض كردم كه عادت دومى عادت اولى را نسخ مى‏كند.
ولكن صاحب عروه تفسير مى‏فرمايد، مى‏فرمايد بر اينكه اگر فرض كنيد، البته اين كه مى‏گويد اشكال دارد، اشكال نه اين است كه فتوا ندهد. به عادت مركبه فتوا مى‏دهد. منتهى مى‏گويد خالى از اشكال نيست، احتياط جايش است. ولكن در آخر مى‏گويد اگر اين نحو خون ديدن چه به قسم اول، چه به قسم ثانى خيلى مكرر بشود، فرض كنيد زن دو سال خون مى‏بيند همين جور. ماه فرد سه روز، ماه زوج چهار روز. دو سال است اينجور خون مى‏بيند يا سه سال است اينجور خون مى‏بيند. يا دو ماه پشت سر هم سه روز، بعد دو ماه پشت سر هم چهار روز. از خودش هم بپرسيد زنى سؤال كند كه تو چه جور هستى؟ عادت چه جور است؟ مى‏گويد من همين جور است، سه چهار سال است دو ماه پشت سر هم سه روز، دو ماه پشت سر هم چهار روز. اين عادت من است. خودش مى‏گويد عادت من است. ايشان مى‏فرمايد اگر اين زن، اين نحو خون ديدن مكرر شد براى او مرات عديده، به حيث اينكه عرفا عادت شد بر او، يعنى عرفا مى‏گويند كه عادتش همين است. اين جور شد فلا اشكال. اشكال نيست، آن عادت معتبر است. يعنى اگر بعد مستحاضه شد، خونش از ده روز گذشت به مقتضاى آن عادت عرفيه اخذ مى‏كند. چه عادت عرفيه يك ماه به يك ماه عوض شدن باشد كه فرد و زوج مى‏گويند در اصطلاح. يا دو ماه، دو ماه بوده باشد كه احتمال اين است كه عادت قبلى بعدى را نصّ كند نه، آنجا به همان عادت مركبه به مقتضاى او... مى‏كند. نوبت سه روز ديدن است از اين دمهايى كه تجاوز العشر سه روز را قرار مى‏دهد. نوبت چهار روز ديدن بود، چهار روزش را حيض قرار مى‏دهد والباقى استحاضة.
وجه اينكه اشكال هست در آن دو صورت اول كه عادت نشود اول، وجهش اين است كه ائمه عليهم السلام در روايات كه فرموده‏اند دم مستحاضه رجوع به عادتش مى‏كند يسمتر عليه الدم. وقتى كه دمش از ده روز تجاوز كرد، رجوع به عادت مى‏كند، يا عادت بايد عادت عرفيه بشود يا عادت، عادتى بشود كه شرع تهديد كرده است. در جايى كه عادت عرفيه مرارا مكرر نشده است، هنوز تازه دختر بود شروع شد به دم ديدنش، يك ماه سه روز ديد، ماه دوم چهار روز. ماه سوم باز سه روز، ماه چهارم چهار روز. ماه پنجم زد از ده روز گذشت. اينجا عرفا گفته بشود كه اين دختر عادتش اين است كه در اين ماه عادتش اين است كه سه روز خون ببيند، ايام معروفه دارد صدق نمى‏كند. خوب تازه كار است، هنوز معلوم نيست چه مى‏شود. بدان جهت در ما نحن فيهى كه هست، عادت عرفيه صدق نمى‏كند. بايد گفته بشود كه تهديد شارع شامل مى‏شود. تهديد شارع شاملش نمى‏شود. چرا؟ دليل ما دو تا بود، يكى موثقه سماعه يكى هم معتبره يونس ابن عبد الرحمان. در آن موثقه فرمود اذا تساوى الشهران عدة ايام سوا، آن ايامش مى‏شود. اين را مى‏دانيد كه شهران مثل يومين است، مثل ثلاثة ايام است كه گفتيم ظهور در استمرار دارد. اذا اطبق الشهران يعنى دو شهرى كه متصل به هم هستند. مثل يومان ديگر، مثل ثلاثة ايام. مثل سنتين. كه ظاهرش استمرار است. اذا اتفق الشهران، يعنى اتفاق شهر اولى به شهر دومى كشيده شده است. اذا الاتفق الشهران معنايش اين است. خوب سه روز ديد، بعد ماه دومى چهار روز، ماه سومى سه روز ديد، ماه چهارمى چهار روز اين اذا الاتفق شهران كه نيست. اذا التفق شهران عدة ايام سوا كه نيست. و هكذا در جايى كه اول دو ماه سه روز ببينيد بعد دو ماه چهار روز متصلا ببيند بعد دو ماه متصلا سه روز ببيند، بعد چهار روز ببيند به مجرد اين نمى‏گويند كه اين زن عادتش اين شد. مى‏گويند آن دختر را كه اول ما تحيض است، ديگر معلوم نيست كه چه جور مى‏شود. خلق معروفى صدق كند عرفا دارد به مجرد اين تكرار، اين فايده‏اى ندارد. وقتى كه.. صدق نمى‏كند. مى‏ماند روايتين كه عبارت از موثقه سماعه و معتبره سماعه است، مقتضاى او اين است كه اين شهرين اخيرين عادت است. اذا التفق الشهران با آن شهرين اخيرى كه چهار روز ديده است منطبق مى‏شود و هكذا در مرسله يونس ابن عبد الرحمان، مرسله معتبره اذا الانقطع در شهر ثانى در آن وقتى كه ان قطع شهر الاول، او صدق مى‏كند. چونكه در شهر اول در چهار روز قطع شد، در شهر ثانى هم در چهار روز قطع شد. صدق مى‏كند. وقتى كه اين صدق كرد، پس در ما نحن فيه در فرض اول ذى العاده نيست. عادت مركبه درست نيست. در فرض ثانى هم عادت بسيط است، مركب نيست. ولكن اگر فرض كرديم كه اينجور دم ديدن سه چهار سال طول كشيد، يك سال طول كشيد، بلكه شش ماه بيشتر طول كشيد، هى همين جور است، صدق مى‏كند كه عادتش چيست. وقتى كه صدق كرد كه ايام معروفه دارد. ايام معروفه مركبه ايام معروفه‏اش مى‏شود كه در ماه زوج چهار روز، در ماه فرد سه روز، يا دو ماه پشت سر هم چهار روز، ده ماه پشت سر هم سه روز. بدان جهت مى‏گويد مقتضاى عادتم اين است، خلقى كه دارم اين چونكه دو ماه قبلى سه روز بود اينها بايد سه روز بشود. بدان جهت دم اگر مستمر شد به همان چهار روز اخذ مى‏كند اگر ده روز را گذشت.
ولكن بعضى‏ها اشكال فرموده‏اند و فرموده‏اند بر اينكه اگر اين عادت مركبه استمرار پيدا كند، ده سال فايده‏اى ندارد. در فرض اول عادت ندارد، در فرض ثانى عادت بسيط دارد. ده سال هم طول بكشد اينجور دم ببيند اين فايده‏اى ندارد. يعنى بعد از ده سال اينجور خون ديدن روزى شد كه خون فراوان ديد كه ده روز را گذشته كه استحاضه شد آن عادت مركبه فرض اول كه يك ماه سه روز، يك ماه چهار روز او فايده ندارد. اين زن اگر عادت مركبه ثانى كه آنها مى‏گويند داشته باشد عادت قبلى‏اش كه دو ماه قبل از اين، پشت سر هم چند روز ديده است، او عادتش است. عادت بسيط است. اگر فرض كرديم كه عادت مركبه‏اش از فرض اول است اين اصلا عادت ندارد اين بايد رجوع بكند به صفات دمى كه ديده است. آن مقدار از اين دم پانزده روز كه به صفت حيض است، حيض است و الباقى استحاضة. سه روز، چهار روز بيشتر باشد يا هر قدر بيشتر بوده باشد، يا از چهار روز هم كمتر بوده باشد. فرقى نمى‏كند. اينها اينجور فرموده‏اند بعضى‏ها. چرا اينجور مى‏فرماييد؟ چرا، دليل اين چيست؟ فرموده‏اند بر اينكه ولو عرفا عادت حساب مى‏شود، قبول كرديم كه به زن گفته مى‏شود كه براى او خلقى است و ايام معلومه‏اى است ولكن اين موثقه سماعه و اين مرسله يونس ابطال مى‏كند اين عادت را. اين عادت عرفيه را ابطال كرده است و ملاك را شهرينى قرار داده است كه پشت سر هم متفق باشند و ملاك را دو شهرى قرار داده است كه پشت سر هم متفق بشوند. چرا؟ چونكه موثقه سماعه گفتيم ظهورش اين است كه اذا الاتفق الشهران يعنى الشهران متصلان. او ايام عادت است. و اما مرسله يونس آنجا تسريع كرده است كه اذا توالى الحيضتان. توالى يعنى پشت سر هم بيايد و مفروض اين است در آن چيزى كه هست، در آن فرض اول عادت مركبه، شش سال هم طول بكشد توالى حيضتان نيست. در فرض ثانى هم شش سال طول بكشد موثقه و معتبره يونس منطبق به شهرين اخيرين است. سه سال هم طول بكشد آن استحاضه بعد از سه ماه سه سال بشود، اين منطبق به شهرين اخيرين است كه شهرين اخيرين اتفقا، توالى، او هر چه مى‏گويد بايد به او اخذ كند. نه به مقتضاى عادت مركبه، كه عادت مركبه ممكن است ماه سومى باشد. سه روزى باشد. بايد به او اخذ كند، نه. مقتضاى اين است كه به همان عادت بسيطه‏اى كه قبل از آن استحاضه دارد به او بايد اخذ كند. بدان جهت فرموده‏اند كه اينى كه در اين عبارت عروه دارد، اگر اين عادت مركبه مكرر بشود به نحوى كه صدق كند عرفا اين عادت معلوفه‏اش و معروفش اين است و آن اشكالى ندارد، نه او با اولى فرقى ندارد.
سؤال؟ چونكه ديروز عرض كرديم ظاهر روايت كه مى‏گويد اذا الاتفق الشهران و در مرسله مى‏گويد كه... اذا الاستحاضه بعد ذالك، آن استحاضه‏اى مى‏گويد كه بروى عقب مى‏رسى به شهرين. آن شهرين را مى‏گويد. آن شهرين همان چهار روز است، بايد به آنها اخذ كند. آن استحاضه‏اى كه متصل است به آن شهرين متفقين. يعنى عادت ديگر در وسط فاصله نيست. بدان جهت مى‏گفتيم كه اگر دو ماه را مختلف ببيند بعد از دو ماه متفق بعد استحاضه بشود به آن دو ماه متفق اخذ مى‏كند. چونكه استحاضه مى‏رسد به آن دو ماه متفق نه به عادت ديگر. روى اين اساس فرموده‏اند كه عادت مركبه از بيخ و بن درست نيست. عرض مى‏كنم بر اينكه يك دعوايى، اول به صورت ادعا عرض مى‏كنم تا بعد دليلش را بگويم، ببينم مى‏شود دليل آورد يا نه؟ مدعاى ما اين است كه شارع براى زن عادت جعل و اعتبار نكرده است. عادت همان عادت عرفيه است. آن عادت عرفيه است، منتهى شارع آن عادت عرفيه را توسعه داده است. نه اينكه القاء بكند عادت عرفيه را و بگويد نه، آنها هيچ هستند. عادت معنايش همين است. شارع در آن عادت عرفيه تعميمى داده است، نه اينكه عادت عرفيه را القاء فرموده است، مقتضاى اين، اين است. در آن عادت مركبه اگر استمرار پيدا كرد كه عرفا گفته‏اند عادت اين زن اين است، بابا من ده سال است عادتم اين است، اينجور گفت كه در ماه فرد اينجور در ماه زوج اينجور، اگر اينجور بشود بايد به مقتضاى اين عادت عرفيه اخذ بكند. چونكه شارع عادت عرفيه را القا نكرده است. شارع عادت عرفيه را توسعه داده است. چرا مى‏گويند شارع عادت عرفيه را القاء نكرده است؟ چونكه امام عليه السلام در مرسله يونس تعليل فرمود، چرا اگر دو ماه متوالى شد اين براى او خلق مى‏شود ايام مى‏شود، لقول رسول الله (ص) دعى الصلاة ايام اقرائق و الاقل حيضتان و ما فوق. يعنى حيضتان و ما فوق. اين را مى‏دانيد كه رسول الله(ص) به زنها كه فرموده است كه دعى الصلاة... القاء عادت عرفيه را نكرده است. رسول الله كلامش به قرينه تفسير امام عليه السلام شامل دو حيض متصل است توسعه داده است به دو حيض متصل هم، كه اين هم... حساب مى‏شود. بدان جهت امام عليه السلام در اين روايت در مقام اين است كه يك قرع كافى نيست كه عامه مى‏گويند. زن هر وقت استحاضه شد به ماه قبلى‏اش نگاه مى‏كند. ماه قبلى چه جور بود، همان عادتش است. امام عليه السلام فرمود جدم رسول الله، نفرمود دعى الصلاة ايام قرع. ايام يك حيض را، اقرا فرمود و الاقراء حيضتان و مافوق. امام عليه السلام در آن روايت مباركه در مقام اين است كه آن اقرائى كه رسول الله فرموده است، اين را هم مى‏گيرد. نه معنايش عبارت از اين است كه رسول الله عادت عرفيه را القا كرده است. يعنى رسول الله دو تا را فرموده است، اين را مى‏گيرد. يكى را نفرموده است. آن دو تاى پشت سر هم را فرموده است و به نظر قاصر و فاطر ما اين است، اين كه در عروه فرموده است عادت مركبه محقق مى‏شود آنش درست نيست. محقق نمى‏شود، چونكه نه عرفا صدق مى‏كند، نه روايات شامل مى‏شود. به فرض اول. در فرض دوم عادت، عادت شرعيه مى‏شود كه دو ماه پشت سر هم متصل است. عادت بسيط است. و اما اگر مكرر شد، به حيث اينكه عرفا صدق كرد، دو سال، سه سال، شش سال، اينجور مكرر شد، به نحوى كه خلق عرفا گفته مى‏شود كه بابا ديگر كار تو معلوم شد كه چه جور هستى. اين نحو شد، در اين صورت اخذ مى‏شود لقول رسول الله (ص) به آن زنى كه مستحاضه شده است در صلاة ايام اقرائك. ايام اقراء همان عادت عرفيه است.
هذا كله آنى كه ما عندنا است در اين مسئله، بعد مى‏رسيم به يك مسئله‏اى كه اين مسئله از امهات مسائل الحيض است. و من اصل اين مسئله را كه عادت حاصل بالتمييز. عادت حاصل مى‏شود به تمييز. اين مسئله را، طهارتا عادت حاصل مى‏شود به وجدان كه دو ماه پشت سر هم سه روز خون ديده است. يك وقت نه عادت شرعيه حاصل مى‏شود بالتمييز. اصل اين مسئله را خدمت شما توضيح بدهم كه اساسش چيست تا معلوم بشود كه در اين مسئله چه بايد گفت؟
اين حصول عادت به تمييز، دو تا مورد دارد. مورد اولش اين است كه زنى خون مى‏بيند كمتر از ده روز. ده روز را نمى‏گذرد. ده روز، ده روز كمتر خون مى‏بيند. ولكن عادت قبلى هم ندارد، ده روز كمتر خون مى‏بيند. يا داشته باشد ما كه فرض مى‏كنيم عادت نداشته باشد اين به جهت مقصدى كه داريم. ده روز كمتر خون ديده است ولكن بعضش به صفات حيض است، بعضش به صفات استحاضه. نه روز خون ديده است، به صفات الحيض، پنج روزش به صفات الاستحاضه. ماه اول اينجور خون ديد، نه روز. چهار روزش به صفات الحيض، پنج روزش به صفات الاستحاضه. ماه دومى هم چهار روز باز خون ديد به صفات الحيض و پنج روز به صفات الاستحاضه. بنا بر مسلك مشهور اين مورد، مورد حصول عادت بالتمييز نيست. همه اين نه روز خون حيض است. مشهور ملتزم هستند هر خونى كه قبل از ده روز منقطع بشود، ده روز را تجاوز نكند، همه‏اش حيض است. حتى در ذى العاده هم. مشهور ملتزم هستند كه كسى كه عادتش پنج روز خون ديدن است در هر ماه، بيست سالش اينجور است، بيست سال است حيض مى‏بيند اينجور، اتفاقا يك ماهى خون ديد ده روز ديد. پنج روزش به صفات الحيض، ده روزش به صفات الاستحاضه، همه‏اش حيض است. خونى كه ان قطع فى العشره، مشهور ملتزم هستند همه‏اش حيض است. چرا؟ براى اينكه مشهور به قاعده امكان قائل هستند، و به رواياتى كه الدم قبل العشرة من الحيض. آن روايات اطلاقش تمسك كرده‏اند كه ما رأة المرئة قبل العشرة فهو من الحيض. يعنى حيض سابقى است. بدان جهت بنا بر مسلك مشهور حصول عادت بالتمييز در اين مورد معقول نيست. چونكه همه‏اش حيض است. اين حصول بالتمييز اينجا جا ندارد.
ولكن آن كسانى كه حرف مشهور را قبول ندارند، آق بر مشهور شده‏اند و گفته‏اند نه اينجور نيست، خون ده روز شد، پنج روزش اوصاف حيض دارد، پنج روزش ندارد آن پنج روزش حيض است. آن بقيه استحاضه است ولو در ده روز قطع بشود. زن ذى العاده كه عادت دارد. عادتش پنج روز بود، هفت روز يك ماهى خون ديد. يا ده روز خون ديد. اگر آنى كه بعد از عادت ديده است اوصاف حيض دارد آن هم حيض است و اما اگر اوصاف استحاضه دارد آن هم استحاضه است همام ايام حيضش. حيض است. آنهايى كه اين را ملتزم شده‏اند عادت به تمييز حاصل مى‏شود. دو ماه نه روز خون ديد. چهار روزش با اوصاف، پنج روزش بدون اوصاف. اين ماه سومى اگر استحاضه شد عادتش چند روز است؟ عادتش چهار روز است كه آن چهار روز از تمييز حاصل شده است. چونكه صاحب العروه از كسانى است كه حصول قائل است الدم المنقطع على العشره كله حيض. نگاه به سفيد و سياهى‏اش نمى‏شود، به رنگش نمى‏شود. همه حيض است، بدان جهت اين حصول العادت بالتمييز را در مورد ثانى فرض كرده است. مورد ثانى كجاست؟ مورد ثانى اين است كه زن فرض كنيد كه از ده روز بيشتر خون ديده است، ولكن بعضش به اوصاف حيض بود يا ده روز خون ديد، يا پانزده روز خون ديد، يا هيجده روز ماه اول خون ديد. پنج روزش به اوصاف حيض بود. بقيه‏اش اوصاف استحاضه را داشت. ماه دومى باز همين جور خون ديد، گذشت. لازم نيست در مقدار گذشته مساوى بشود. ماه اول در هجدهم قطع شده بود، ماه دوم در دوازدهم قطع شد. ولكن باز پنج روز اولش اوصاف حيض را دارد.
مشهور كه اينجا ملتزم هستند اين زن مستمرة الحيض به اوصاف حيضش تعيين مى‏شود و صحيح هم هست مى‏گويند اين مشهور، اگر ماه سومى هم اينجور خون ديد، بيشتر از ده روز ولكن در ماه سومى خونى كه به اوصاف حيض است، كم است، سه روز است. اين سه روز است. اينها مى‏گويند آيا آن دو ماه قبلى كه در اوصاف متفق بود و به تمييز دو تا حيض متواليتين بودند و فى عدة ايام سوا بودند او عادت مى‏شود، عادت تمييزى مى‏شود كه ماه سوم سه روزش فقط وصف حيض را دارد به آن وصف نگاه نمى‏شود ماه سوم. ماه سوم پنج روزش حيض است، بقيه استحاضه. آن عادت را بايد بگيرد. يا اينكه نه، اين عادتى كه حاصل از تمييز است اين اثرى ندارد. اين در ماه سوم هم مثل ماهين اولين به خود دم بايد نگاه كند. هر سه روزش كه اوصاف حيض دارد، حيض است بقيه استحاضه است. اين كه عادت حاصل مى‏شود به تمييز پيش مشهور فقط اين موردش است و اينجا هم ثمره ظاهر مى‏شود كه دمى ببيند ماه سومى يا ماه چهارمى فرقى نمى‏كند. چونكه ماه بعد اگر از ده روز كمتر خون ببيند كه اثر ندارد، همه‏اش حيض است. به سفيد و سياه نگاه نمى‏شود. چونكه دم منقطع على العشره حيض است. آن جايى كه ماه سومى يا چهارمى يا فى ما بعد خونى ديد از ده روز گذشت بايد به آن پنج روز كه عادت تمييز است او را قرار بدهد يا عادت بالحاصله بالتمييز اعتبارى ندارد. بايد آن يكى را قرار بدهد. مرحوم سيد قدس الله نفسه الشريف در مقام فتوا داده است عادت حاصل مى‏شود بالتمييز. ولكن وقتى كه به آن مسئله رسيده است كه خون سومى را، ديده است كه از ده روز تجاوز كرده است، آنجا فرموده است كه صفات مقدم بر عادت بالتمييز است. آن وقت رجوع مى‏كند در خون مستمر زن به عادتش كه آن عادت بالتمييز نباشد و اما اگر آن عادت حاصله بالتمييز بشود به صفات رجوع مى‏كند در خود دم. آن عادت حاصله بالتمييز اعتبار ندارد. خوب وقتى كه عادت حاصله بالتمييز را شارع اعتبار بكند، ثمره‏اش آنجا ظاهر مى‏شود. جاى ديگرى پيش مشهور ثمره ندارد. ايشان فتوا بدهد اينجا كه در اين مسئله عادت بالتميير حاصل مى‏شود و در آن مسئله بگويد كه رجوع به صفات مى‏شود، آن فايده‏اى ندارد، آن عادت بالصفات با هم متفافذ مى‏شود. چونكه حاصل مى‏شود شارع اعتبار كرده است اين را. اعتبار بايد اثر داشته باشد. اثرش فقط در آن مورد است. شما هم كه به آن مورد رسيديد فتوا داديد كه نه، رجوع به عادت نمى‏كند، همان صفاتش را اخذ مى‏كند. پس در اين مسئله اين را گفتن كه عادت حاصل مى‏شود بالتمييز اين معنايش مناقض با او مى‏شود. حاصل مى‏شود يعنى شارع اعتبار كرده است اين‏را. آنجا مى‏فرمايد اعتبار نكرده است، فرموده است لا يقعد بر اينكه صفات مقدم بشود. لا يقعد فتوا است. به آن عادتى كه حاصل بالتمييز است فايده‏اى ندارد.
بدان جهت معلقين زياد آنجا ريخته‏اند سر اين عبارت ايشان كه نه، لا يقعد بعيدٌ بل رجوع مى‏شود به اين عادت. ولو عادت بواسطه اوصاف حاصل بشود. اصل مسئله اين است، وقتى كه اينجور شد ما بحث مى‏كنيم كه آيا اين ادله‏اى كه ما داريم از آنها استفاده مى‏شود عادتى كه معتبر باشد در آن مسئله پيش مشهور. در اين مسئله ديگر، در آن مورد اول پيش آنهايى كه ملتزم هستند. زن فرض كنيد بر اينكه پنج روز خون ديد، اوصاف حيض دارد بعد چهار روز خون صفرة ديد كه استحاضه است. ماه دومى هم پنج روز خون حيض ديد، ماه دومى چهار روز باز صفرة ديد. پنج روز شد عادت. ماه سومى اگر خون با اوصاف را سه روز ديد. اگر گفتيم عادت تمييز اعتبار دارد، ماه سوم در روز چهارم و پنجم هم حائض است. چرا؟ چونكه خواهد آمد الصفرة فى ايام الحيض، حيض. چونكه اگر عادت بشود اين پنج روز ايام الحيض است. صفرتش هم حيض است و اگر گفتيم عادت حاصل نمى‏شود...
اگر بنا بوده باشد، سؤال؟ تمييز در دمين قبلين به صفات شده است. اذا التفق الشهران فى عدة ايام سوا، فتلك عادتها. اين عادت شد دو شهر اول. در شهر سومى كه سه روز، اوصاف ديد بقيه را بدون اوصاف ديد روز چهارمى و پنجمى در ايام حيضش است. رواياتش را خواهيم خواند كه اصفرة فى ايام الحيض، حيضٌ. در ايام حيض، در ايام عادت زن به لون دم نگاه نمى‏شود. صفرة هم باشد حيض است. بلكه در قبل الحيض هم بيوم و يومين هم همين جور است. صفرتش حيض است.
سؤال؟ صفات از كار افتاد، ماه سوم. عادت شد. عادت ثابت شد. وقتى كه عادت ثابت شد عادت مقدم بر صفات است. حكم مى‏شود بر اينكه روز چهارمى و پنجمى هم حيض است و اگر گفت نه، اين عادت را شارع اعتبار نكرده است ماه سومى هم بايد به اوصاف نگاه بكند كه سه روزش حيض است بقيه‏اش استحاضه است. آيا دليلى بر اين عادت بالتمييز داريم يا نه؟ انشاء الله بماند.