جلسه 860

* متن
*

بسم الله الرحمن الرحيم.
موضوع درس: درس خارج فقه بحث طهارت.
شماره نوار:860
نام استاد: آيت الله تبريزى.
تاريخ:1373
توسط دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم واحد صوت.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم، بسم الله الرحمن الرحيم.
كلام صاحب العروه اين بود غسل الحيض ممتاز است از غسل الجنابت به خصوصيتى و آن خصوصيت اين است كه در غسل الحيض وضو لازم است قبله او بعده او اثناء. بعد در آخر كلامش بود و الافضل فى جميع الاغسال ان يكون الوضو قبل الغسل. قبل از غسل وضو بگيرد. افضلش اين است. ما فعلا در تكه اولش هستيم. كه در وضو در غسل الحيض لازم است وضو بگيرد زن قبل الغسل او بعد الغسل او فى اثناء الغسل. عرض كرديم دليل اين معنا كما اينكه ذكر كرديم، روايات است. در روايات ما روايتى داشتيم كه آنها مى‏گفتند با اين غسلى كه هست وضو لزومى ندارد البته غير غسل جنابت. در آن صحيحه محمد ابن مسلم اين بود كه الغسل يجزى عن الوضو. مى‏دانيد كه كلمه يجزى يعنى كفايت مى‏كند. اين منافات ندارد كه با اين غسل وضو مستحب بوده باشد. اين كفايت است. مثل اينكه در صلاة در ركعت سوم يك تسبيحات اربعه ركعتا مجزى است منافات ندارد كه سه دفعه مستحب بوده باشد.
در روايت دومى هم فرمود، موثقه عمار بود عن الرجل اذا اغتسل من جنابة او يوم الجمعه او يوم العيد فالعليه وضو قبل ذالك عليه يعنى تكليف است. عليه كتب علكيم الصيام. عليك وقتيكه آمد تكليف را مى‏رساند. هل عليه قبل ذالك او بعده، قال ليس عليه. درست توجه كنيد، اگر مى‏گفت ليس له الوضو قبل غسل و بعد الغسل اين معنايش اين است كه تشريع نيست. وضو تشريع نشده است. ليس له، يعنى جايز نيست. عدم جواز هم در عبادات عدم تشريع است. دارد لسان و نفس روايت ليس عليه قبل و لا بعد. قد اجزئه الغسل. اينها لسانشان اين است كه وضو واجب نيست. غسل كفايت مى‏كند از وضو. بدان جهت جمع عرفى ما بين اين دو تا روايت كه يكى صحيحه بود، صحيحه محمد ابن مسلم ديگرى هم موثقه عمار بود وجه جمع عرفى ما بين وجه عرفى ما بين اين دو تا روايت و مرسله ابن ابى عمير كه كل غسل فى الوضو نمى‏گويد كل غسل على المغتسل الوضو. معارضه نيست. فيه الوضو يعنى مشروع است الاّ الجناب. در جنابت مشروع نيست. بدان جهت جمع عرفى ما بين اين مرسله ابن ابى عمير، اگر كسى گفت مرسلات ابن ابى عمير مثل مسنداتش حجت است، لا يرسل و لا يروى الاّ ان ثقة. هم اين روايت و هم روايت بعدى كه عن حماد ابن عثمان او غيره كه گفتيم او غيره كه آمد باطل مى‏كند استدلال را. غير را نمى‏شناسيم كسيت؟ اگر كسى گفت نه ابن ابى عمير نقل مى‏كند عن حماد ابن عثمان او غيره اين عيبى ندارد. اگر كسى اين روايت را من حيث السند تمام دانست وجه جمع عرفى ما بين اين دو تا روايت و ما بين مرسله و ما بين آن دو روايت سابقه وجهش اين است كه در ساير اغسال وضو مستحب است. اين نتيجه اينجور مى‏شود. نه اينكه واجب مى‏شود. آن جمعى كه شيخ فرمود در تهذيب و ديگران دنبال او را گرفتند، حمل كرد دو روايت را به آن صورتى كه روز جمعه جنب هم بشود يا يوم العيد جنب هم بشود گفتيم اين او منافات دارد. او مناسبت ندارد با اين. بدان جهت جمع عرفى است، ملتزم مى‏شوند به استحباب كما اينكه جماعتى ملتزم شده‏اند.
انما الكلام كل الكلام عبارت از اين است با اين مشروعيت وضو با غسل، با ساير الاغسال يك روايتى هست كه منافات دارد، گفته شده است. آن روايت چيست؟ آن روايت اين است، من حيث الصحيحه است، صحيحه سليمان ابن خالد.
در باب سى و سوم از ابواب غسل الجنابت، روايت نهمى است و باسناد الشيخ عن حسين ابن سعيد، شيخ به سندش از كتاب حسين ابن سعيد نقل مى‏كند. اين حسين ابن سعيد گفتيم مرات و كرات اين جلالتش با كثرت كتب و رواياتش ابواب فطره را نوعا استيعاب كرده است. در هر جايى روايتى دارد كه مى‏گويند بيشتر از سى تا كتاب داشت. و باسناده عن الحسين ابن سعيد عن عثمان، اين عثمان ابن عيسى است. موثقه مى‏شود، عثمان ابن عيسى است. عبد الله ابن مثقان است، عن سليمان ابن خالد موثقه مى‏شود. عن ابى جعفر عليه السلام. قال الوضو بعد الغسل بدعة. وضو بعد از غسل بدعت است. عرض مى‏كنم بر اينكه آنهايى كه مثل صاحب العروه هستند اين روايت را حمل كرده‏اند مراد غسل جنابت است. اين وضو بعد غسل الجناب بدعت است. اشكال به اينها شده است كه در غسل جنابت وضو بدعت است. قبل از غسل باشد يا بعد بوده باشد، فرقى نمى‏كند. اين كه مى‏گويد الوضو بعد الغسل بدعت اين را نمى‏شود بر غسل جنابت حمل كرد. عرض مى‏كنم اين حمل اشكالى ندارد. چرا؟ چونكه الوضو بعد غسل بدعت تسليم كرد، مى‏گفت الوضو بعد غسل جنابت بدعت. محصورى كه نداشت. چونكه روايت ديگر نيست، مفهوم كه ندارد. لقب است اين. وصف نيست. الوضو بعد الغسل وصف وضو است. الوضو بعد الغسل وضو بدعت است. روايت اين را مى‏گويد كه الوضو قبل غسل جنابت ايضا بدعت. با همديگر تنافى ندارد. مفهوم ندارد اين روايت كه قابل حمل نباشد. قابل حمل هست. بدان جهت صاحب العروه مى‏گويد اين روايت، الوضو بعد الغسل بدعت روايت ديگر هم مى‏گويد الوضو قبل غسل جنابت بدعت. يك روايت ديگر مى‏گويد قبله و بعده بدعت. هر سه تا اخذ مى‏كنيم با هم تنافى ندارد.
بدان جهت در ما نحن فيه اگر در بين قرينه‏اى بوده باشد كه اين روايت مختص به غسل الجنابت است ابائى ندارد. كلام اين است كه چرا حمل كنيم؟ چرا اين را به غسل جنابت حمل كنيم؟ اين را مطلق بگوييم. بگوييم كه در غسل جنابت و غير غسل جنابت اصلا بعد الغسل وضو گرفتن بدعت است. فرق غسل جنابت با ساير الاغسال اين است كه در ساير الاغسال قبل از غسل كردن وضو مستحب است يا در اثناء غسل مستحب است، مشروع است ولكن در غسل جنابت آن هم مشروع نيست. نه قبل، نه اثناء، نه بعد. چرا به اطلاق اين روايت حمل نكنيم، اخذ نكنيم. به اطلاق اين روايت اخذ نكنيم و بگوييم كه الوضو بعد الغسل بدعت، در تمام اغسال وضو بعد از غسل بدعت است. كسى كه مى‏خواهد به مستحب عمل كند در غير غسل الجنابت يا بايد قبل بگيرد يا بايد در اثناء بگيرد. در مرسله ابن ابى عمير هم همين جور بود. در مرسله اولى كه خواندم. در مرسله ابن ابى عمير اينجور داشت كه كل غسل قبله وضو الاّ غسل الجناب. يعنى قبل تمام الغسل. اثناء را هم مى‏گيرد. كل غسل فيه وضوء الاّ غسل الجناب. ولكن روايت ديگرى كه ابن ابى عمير داشت آن روايتى بود كه كل غسل فى كل غسل وضو الاّ الجناب. او قبل نداشت. گفته مى‏شود بر اينكه اگر ما ملتزم بشويم مثل صاحب العروه مسلكش را كه در ساير الاغسال غسل واجب است بايد تقييد كنيم كه قبل بشود. قبل تمام الغسل بشود. چونكه در مرسله اول گفته است كل غسل قبله وضو. يعنى قبله وضوء يعنى قبل الوضو واجب است. آن كه مى‏گويد بعد الوضو بدعت است بايد قبل گرفت. و اگر گفتيم وضو گرفتن مستحب است با ساير الاغسال كما اينكه ما گفتيم، آنجا ملتزم مى‏شويم كه باز استحباب قبل از اين است كه انسان غسل بكند مستحب است وضو بگيرد يا در اثناء غسل، اما بعدش بدعت است.
و منهنا ذكر بعض اصحاب و بعض الفهول رضوان الله عليهم كه اگر ملتزم شديم كه وضو مستحب است، وضو مستحب است يا واجب است اين بايد قبل از غسل بشود. اما بعد الوضو، بعد الغسل مشروعيتى ندارد اخذا به موثقه سليمان ابن خالد كما ذكرنا. خوب اين صاحب العروه با وجود اينكه همين جور است، اين را چرا به غسل جنابت حمل كرده است؟ و فرموده است افضل اين است كه قبل بشود وضو گرفتن. چرا؟ مى‏دانيد چرا؟ براى اينكه اگر كسى ملتزم شد در تمام اغسال غير غسل جنابت وضو واجب است. خوب كسى وضو نگرفت. غسلش را كرد. بلا اشكال غسلش صحيح است. كما اينكه خواهيم گفت. چرا؟ چونكه غسلى كه كرد غسل ربطى به وضو ندارد. كلام اين است كه وضو هم واجب است يا نه؟ غسلش را كرده است. غسل صحيح است. وضو گرفتن قبل شرط صحّت غسل نيست. صاحب العروه تصريع خواهد كرد در مسئله بعدى. غسل، غسل صحيح است. چونكه لسان روايات، نفس روايات اين است كه وضو را بايد قبل از غسل بگيرد. تكليفش اين است كه وضو بگيرد قبل از غسل. غسل را كرد اين انتصال نكرد. بايد بگوييم كه اين نمى‏تواند نماز بخواند. چرا؟ چونكه با غسل تنها آثار حدث الحيض برداشته مى‏شود به غسل. وقتى كه غسل كرد مى‏تواند بدود به مساجد ببينم اين خطيب چه خطبه‏اى مى‏خواند. مى‏گويند خيلى خوب مى‏خواند. اين مى‏تواند در مساجد مكث كند، مى‏تواند سور عظائم را بخواند. حدث حيض رفته است به غسل. رافع حدث حيض غسل است ولكن نماز نمى‏تواند بخواند. چونكه مجزى است. اجزا نسبت به غسل است. طهارتى كه در صلاة معتبر است. اين نمى‏تواند نماز بخواند. بايد برود به مستراح يا يك بادى از خودش خارج كند كه محدث بالاصغر بشود بعد وضو بگيرد نماز بخواند. والاّ اگر اين باد را خارج نكند نمى‏شود نماز خواند. اين چيزى است كه ارتكاض متشرعه قبول نمى‏كند. اين حكم منافات دارد با ارتكاض متشرعه كه بايد باد خارج كنى بعد وضو بگيرى نماز بخوانى. نكرده اگر وضو گرفتى نمى‏شود. آن وضو باطل است. اين معنا محتمل نيست.
روى اين معنا كه اين معنا محتمل نيست ارتكاض متشرعه اين را حمل نمى‏كند صاحب العروه و غير صاحب العروه قدس الله اسرارهم حمل كرده‏اند الوضو بعد الغسل بدعت را به غسل جنابت. در غسل جنابت همين جور است. اين قرينه حمل است. اينكه حمل كرده‏اند به غسل الجناب تعبير به بدعت شده است كه در روايات غسل جنابت بدعت تعبير شده است. الوضو قبله و بعده بدعت. علاوه بر وحدت، اين قرينه خارجيه كه اين اشتراط را اگر ملتزم شديم كه غسل واجب است، مثل صاحب العروه لازمه‏اش اين است كه به زن بگوييم يك بادى خارج كن بعد وضو بگير نماز بخوان، والاّ نمازت باطل مى‏شود اين معنا محتمل نيست. چونكه محتمل نيست، روى اين اساس است كه گفته مى‏شود بر اينكه افضل اين است قبل بگيرد. چونكه بدعت كه حمل شد به غسل الجناب. ماند قبلى كه در مرسله ابن ابى عمير است. آن قبل حمل مى‏شود به استحباب. اين فتواى عروه زنده مى‏شود كه مستحب افضل اين است در تمام غسلها اين وضو را قبلا گرفته بشود. اين راجع به اين مسئله.
بعد مسئله ديگرى كه در ما نحن فيه گفته مى‏شود، آنى كه در صاحب العروه گفته شده ما يك تعليقه داريم. آن يك تعليقه عبارت از اين است كه اين كه فرمود غسل الحيض ممتاز است از غسل الجناب وضو لازم است، نه وضو مستحب است. وضو مستحب است و اولى هم اين است كه انسان وضو را قبل از غسل بگيرد. اين فقط...اين است. بعد گذشتيم به مسئله ديگرى كه ايشان در ما نحن فيه عنوان مى‏كند. همان مسئله‏اى است كه عرض كردم. نفس اين روايات اين بود كه وضو لازم است با غسل براى صلاة اينها، زنى كه حيضش را تمام كرده است با غسلش وضو لازم است. اما رواياتى كه دلالت مى‏كند الحائض اذا طهرة اغتسلت آن روايات ناظر بر اين است كه اين غسل رافع حدث الحيض است و در آن روايات هم ذكر وضو نشده است. بعد از ايكه غسل كردند هيچ محصورى ندارد. حدث الحيض برداشته مى‏شود. بدان جهت به غسل تنها احكام حدث الحيض برداشته مى‏شود. احكام را تقسيم كرديم در حائض يك احكام كه احكام ذات الدم است. احكام ذات الدم به انقضاء و به حصول النقاع مرفتع مى‏شود. مثل حرمت الوطى. كفاره وطى. يك احكامى هم مال حدث الحيض است. مثل دخول در مكث در مساجد، قرائت عظائم، عرض كرديم امام عليه السلام استدلال فرموده‏اند بر اينكه جنب هم نمى‏تواند داخل مساجد بشود لقوله سبحانه الاّ و لا جنبا الاّ عامر سبيل. اين جنب را خداوند در قرآن فرموده است. آن جنب حدث دارد. جنابت حدث است. اينكه جنب مال حدث جنابت را به حائض تصبيه داده است مناسبتش حدث الحيض است كه حدث الحيض با او شريك هستند. كما اينكه در وجوب الصوم هم همين جور است. وجوب الاغتسال هم همين جور است. در ماه رمضان اين هم، حائض هم بعد از نقاع كه حدث الحيض مثل حدث الجنابت است. روى اين اساس غسل كرد اين احكام هم مرتفع مى‏شود. مى‏ماند بنا بر اينكه وضو واجب است با غسل مى‏ماند طهارتى كه در صلاة معتبر است. اگر گفتيم وضو واجب است ما كه مى‏گوييم واجب نيست. مى‏گوييم طهارتى كه در صلاة هم معتبر است مطلقا حدث برداشته شده است. حدث نمانده است. طهارت دارد مى‏تواند نماز بخواند. و اما آن كسى كه مثل صاحب العروه قدس الله سره هست مى‏گويد حدث حيض برداشته شده است ولكن طهارتى كه شرط صلاة است او حاصل نشده است. او را بايد وضو بگيرد تا صلاة را اتيان كند.
پس على هذا الاساس اين وضو شرط صحت صلاة است. وضو نه غسل شرط صحت وضو است، نه غسل شرط صحت وضو است. هيچ كدام نيست. منتهى بنا بر اينكه واجب است لصلاتها واجب است. بخواهد نماز بخواند بايد وضو هم بگيرد. اينكه در عروه در مسئله بعدى دارد اذا اغتسلت... كل ما يحرم عليه بسبب الحيض و ان لم يتوض‏ء فالوضوء ليس شرط فى صحت الغسل يجب لما يشترط فيه اطهارة كالصلاة و نحوها. وضو براى او لازم است. نه وضو شرط صحت غسل است نه غسل. چونكه لسان شرطيت استفاده نشده است. اين معنايش اين است كه كل غسل فيه الوضو بخواهد نماز بخواند بايد وضو هم بگيرد. آن روايت مى‏گفت مجزى است. گذشتيم اين را، وقتيكه اين نحو شد، مسئله بعدى روشن‏تر مى‏شود. مسئله بعدى اين است كه زن حائض وقتى كه نقاح حاصل شده است آبى ندارد كه غسل بكند يا وضو بگيرد. يا آب ضرر دارد. آب خيلى است ولكن ضرر دارد. غسل كردن و وضو گرفتن ضرر دارد. خوب اگر گفتيم بر اينكه وضو واجب است با غسل اين بايد دو تا تيمم بكند. اين مثل جنب نيست. جنب وقتى كه نتوانست غسل بكند يك تيمم كافى است. لقوله سبحان فلم تجدوا، بعد از ايكه حكم جنب را بيان فرموده است فان كنتم جنبا فطهروا فرموده است فلم تجدوا ماء فتمموا. براى وضو فان لم تجدوا ماء يعنى نتوانستيد آب را صرف كنيد. چه در براى وضو چه براى غسل يك تيمم كافى است. يعنى تيمم بدل آن وضو مى‏شود اين تيمم هم در جايى كه مكلف به غسل است بدل غسل مى‏شود. حكم غسل را دارد كه مجزى است. ولكن در ما نحن فيه كه غسل الحيض است اين مكلف بود به جمع. در آيه مباركه ديروز گفتيم فصل است. تفسير قاطع است. تقسيم مكلف به جنب و غير جنب، محدث بالاصغر را ناقض الوضو را كسى كه دارد تقسيم كرده‏اند به جنب و غير جنب تقسم قاطع شركت است كه وضو و غسل جنابت حمل نمى‏شود. ولكن به خلاف وضو و غسل الحيض بنا بر مسلك صاحب العروه جمع مى‏شود وجوبا بنا بر عرض ما هم كه استحبابا. بدان جهت اگر بخواهد متمكن نبوده باشد بايد تيمم بكند. نه للايه بلكه رواياتى كه در باب تيمم وارد است كه التيمم طهور لمن يجد الماء. تيمم طهور است براى آن كسى كه متمكن از آن طهارت مائيه نيست. اين وظيفه‏اش غسل بود متمكن نيست، بايد تيمم بدل از غسل كند. مكلف بود به وضو متمكن از وضو نيست بايد يك تيمم بدل از وضو بكند. منتهى تيمم بدل از وضو اينجا لازم نيست كه قبل از غسل بشود. براى اينكه احكام خاصه اين غسل به تيممى كه بدل از غسل است نمى‏آيد. آنى كه در روايات داشتيم وضو بعد الغسل بدعت است. اما تيمم بدل از غسل و وضو بدعت است اين در اين روايت ندارد. بدان جهت مى‏ماند بر اينكه روايتى كسى كه آب را پيدا نمى‏كند وظيفه‏اش تيمم است. اين دو تا وظيفه داشت به هيچ كدام آب پيدا نمى‏كند، متمكن نيست بايد دو تا تيمم بكند. هر كدام را اول كرد، كرد. نكرد هم نكرد. اين اشكالى ندارد. انما الكلام كل الكلام در جايى است كه اين مقدارى آب دارد. آن مقدار از آب را مى‏تواند باقى به غسلش است، غسل كند وضو تيمم كند. مى‏تواند وضو بگيرد، چونكه آب غسل به آب وضو هم كافى مى‏شود. مى‏تواند غسل نكند وضو بگيرد، ان وقت غسل را نمى‏تواند. بايد چكار بكند؟
در متن عروه اين است كه او تمكن من احدهما يعنى فان وجد الماء احدهما، يعنى مائى كه كافى است در اين صورت وظيفه عبارت از اين است كه تقدم الغسل. غسل مقدم است، بايد اول غسل بكند. براى وضو تيمم بكند. اين يك قول در مسئله است. بعضى‏ها رضوان الله عليهم كه ما آنها را درك كرديم خدا درجاتشان را عالى كند، آنها ملتزم بودند كه نه، بايد وضو بگيرد براى غسلش تيمم كند. صاحب العروه مى‏گويد تقدم الغسل، آنها مى‏گفتند كه نه، در ما نحن فيه اول بايد وضو بگيرد بر غسلش تيمم كند. بعضى‏ها هم كه فرموده‏اند مخير است، هر كدام را مى‏تواند بكند. مى‏دانيد اين سه تا قول كجاست؟ آنجايى است كه ملتزم بشويم كه غسل مجزى از وضو نيست. مثل مسلك صاحب العروه. و اما اگر ملتزم شديم به ما سلكنا كه غسل مجزى از وضو است، اين نمى‏تواند وضو بگيرد. اين بايد غسل كند. چرا؟ چونكه كسى كه لم يجد الطهارت مائيه او مكلف است تيمم كند. اين زن طهارت مائيه را واجد است. چونكه غسل مجزى است. چونكه بر صلاتش طهارت مائيه را واجد است بايد غسل بكند. اين اشكالى ندارد. انما الكلام در جايى است كه ملتزم بشويم كه اين وضو هم بايد بگيرد. جماعتى فرموده‏اند، صاحب العروه كه مى‏گويد تقدم الغسل باب تزاحم گرفته است ما نحن فيه را. زن دو تا تكليف دارد يكى وجوب الوضو، يكى وجوب الغسل. خوب دو تا تكليف، دو تا را كه نمى‏تواند انتصال كند. وقتى كه جمع بينهما فى الانصال نشد، مى‏گويند بايد هم اينجور بشود در باب تزاحم. اگر باب تزاحم باشد. محتمل الحمل يا حمل مقدم مى‏شود. خوب صاحب العروه مى‏گويد كه ما نحن فيه باب تزاحم.
غسل يا اهميت دارد يا محتمل الاهميت است. ديگر احتمال اهميت در وضو داده نمى‏شود. چونكه در وضو احتمال اهميت داده نمى‏شود تقدم الغسل. باب تزاحم است. غسل را مقدم مى‏كند، بر وضو تيمم مى‏كند. بعضى‏ها فرموده‏اند نه وضو مقدم است. بنا بر عدم اجزا وضو مقدم است. چرا؟ براى اينكه در روايتى كه من حيث السند هم معتبر است در آن روايت اينجور وارد شده است. اين روايت در جلد دوم درابواب التيمم باب هيجدهم از ابواب التيمم روايت اولى است. اين روايت اين است كه سه نفر هر دو رسيده‏اند به آب قليلى. يكى جنب بود كه بايد غسل كند. يكى هم محدث بالاصغر بود كه بايد وضو بگيرد. ديگرى هم مرده بود، جنازه‏اش را حمل مى‏كردند كه آب پيدا كنند كه او را بشويند. اين دو تا بيچاره اين مرده را كشيده‏اند الان چه كار كنند؟ جنب غسل كند، ميت را غسل بدهند؟ محمد ابن على ابن الحسين، صدوق عليه الرحمه است باسناده عن عبد الرحمان ابن ابى ندران. سند صدوق به عبد الرحمان ابى ندران محمد ابن حسن وليد شيخ است، عن محمد ابن حسن صفار عن احمد ابن محمد ابن عيسى عن احمد ابن محمد ابن ابى نجران. اين روايت من حيث السند صحيح است. تمام رواياتى كه صدوق از عبد الرحمان ابن نجران نقل كرده است. آنجا دارد انّه سأل اب الحسن موسى عليه السلام از امام موسى ابن جعفر سلام الله عليه سؤال كردم عن ثلاثة نفر كانوا فى سفر. سه نفر بودند اينها در سفر بودند. در سفر آب كم پيدا مى‏شود. احدهم جنب و الثانى ميت و الثالث اذا غير وضو. و حضرة الصلاة. وقت نماز هم رسيد. و معهم من الماء قدر ما يكفى احدهم. فقط يكى را آب كافى است. من يأخذ الماء و كيف يصنع؟ كى اين آب را اخذ مى‏كند و چكار مى‏كنند؟ قال يغتسل الجنب. جنب غسل مى‏كند. و يدفن الميت به تيمم. آن ميت هم با تيمم دفن مى‏شود. و يتمم الذى هو غير وضو. يابن رسول الله اين چرا؟ لانّ غسل الجنابت فريضة. غسل جنابت چونكه فريضه است مقدم مى‏شود. خوب در ما نحن فيه اين كبرى را تطبيق بكنيد. زن حائض است، حيضش تمام شده است غسل حيض بكند. غسل الحيض كه فريضه نيست. فريضه يعنى ما ذكر الله فى كتابه. سنت دو تا معنى دارد. يك سنت به معنا استحباب است در اين نيست در اين روايات كه مى‏فرمايد لانّ غسل الجنابت فريضة و غسل الميت سنه. اين معناى سنت يعنى ما وجب بامر رسول الله و به تشريع رسول الله است در كتاب نيست اين. بدان جهت بر اينكه دلالت مى‏كند هر وقت امر داير شد ما بين فريضة الله و ما بين سنه آن فريضة الله مقدم مى‏شود. وضو فريضة الله است. چونكه ديروز گفتيم مقتضاى آيه شريفه اين است، هر كسى ناقض وضو دارد بلند مى‏شود به نماز، بايد وضو بگيرد. ولو زنى باشد كه حيضش تمام شده است. نفاسش تمام شده است. شخصى باشد كه مسّ ميت بكند. وظيفه‏اش وضو گرفتن است، چونكه اينها جنب نيستند. فقط جنب را فرموده است كه و ان كنتم جنبا فطهروا غسل كنيد. بدان جهت غسل‏هاى اينها به سنت است. وضوشان بالفريضه است. به دلالت كتاب مجيد است. و اين روايت مباركه دلالت مى‏كند هر وقت امر داير شد، وظيفه كتاب الله عمل بشود يا وظيفه‏اى كه در سنت بيان شده است، او عمل بشود؟ وظيفه كتاب الله بايد عمل بشود. خوب مطلب تمام مى‏شود ديگر. اين جور فرموده‏اند.
سؤال؟ دارد بر اينكه لان الغسل جنابت فريضة و غسل الميت سنة و التيمم لآخر جايز. اينجور دارد. ولكن اين قول، قولى است ضعيف. ولو بعضى‏ها تجليل از اين قوم كرده‏اند كه متعين هم اين است. چرا ضعيف است؟ براى اينكه امام عليه السلام در مقام تزاحم غسل جنابت با ساير الاغسال اين حكم را مى‏گويد كه غسل جنابت مقدم است. بدان جهت فرمود غسل الجنابت فريضة و غسل مسّ الميت سنت. غسل جنابت اگر با ساير الاغسال مزاحمت بكند حكمش اين است و اما اگر هر فريضه‏اى ولو وضو باشد غسل جنابت نباشد، او معارضه كند غير الغسل جناب، يعنى غير غسل فريضه كه وضوء فريضه‏اى اين معارضه بكند با ساير الاغسال آن وقت آن وضو فريضه‏اى مقدم مى‏شود اين نمى‏گويد اين را. شاهدش بر اين است كه غسل جنابت را مقدم بر وضو كرد. با وجودى كه وضو هم فريضة الله بود. اين روايت فقط در مقام بيان اين است قاعده را ياد بگيرد در مقام مزاحمت غسل الجناب با ساير الاغسال غسل الجنابت مقدم مى‏شود. لانّ غسل جنابت فريضه است و آن ديگرى‏ها سنت است. در ما نحن فيه اين كبرى صغرى ندارد. در ما نحن فيه اين زن حائض بايد غسل حيض بكند با وضو. وضو غسل جنابت نيست. اين وضوء ولو فرض الله است اين مقدم بر ساير اغسال است دليل نداريم. روايت غسل جنابت را مى‏گويد مقدم مى‏شود بر ساير الاغسال. چونكه ساير اغسال سنت هستند.
آن وقت كلام باقى مى‏ماند در فتواى صاحب العروه كه فتواى صاحب العروه كه فرمود تقدم الغسل اهميت دارد صحيح است يا نه؟ الظاهر و الله العالم اين فتوا صحيح نيست. چرا صحيح نيست؟ انشاء الله هفته ديگر.