جلسه 862

* متن
*

موضوع درس: درس خارج فقه بحث طهارت.
شماره نوار:862
نام استاد: آيت الله تبريزى.
تاريخ:1372
توسط دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم واحد صوت.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم، بسم الله الرحمن الرحيم.
صاحب العروه قدس الله نفسه الشريف مى‏فرمايد بعد از اينكه بر زن حائض بعد حصول نقاعها واجب شد غسل بكند اعم از اينكه آن زن حائض حره بوده باشد يا عمه بوده باشد فرقى نمى‏كند در اين احكام. مى‏فرمايد در جايى كه حره زوجه دارد اين نفقه‏اى كه بر غسلش هست به عهده شوهر است. كما اينكه عمه غسل كردنش نفقه‏اى كه دارد كه از او تعبير به پول حمام مى‏كنند اصطلاحا اين نفقه به عهده مولا است. اين حمام خصوصيتى ندارد ولو در خانه خودش آب را گرم مى‏كند، هيزم مى‏خواهد، نفت مى‏خواهد. اينها نفقات دارد. يا در بعضى جاها خريدن آب مى‏خواهد. چونكه آب را مى‏خرند. نفقه اينها به عهده شوهر است و اگر عمه بوده باشد به عهده مولا است. كانّ صاحب العروه قدس الله نفسه الشريف اينجور مى‏فرمايد، اين نفقه‏اى كه براى غسل كردن هست، و رفع الحدث است، اين نفقه مثل نفقه ازالت خبث است. ازاله قزارت عرفى است. اينكه زن در خانه مى‏ماند بدنش چرك مى‏شود، احتياج دارد به حمام براى رفع اين كثافت از بدنش چه جورى كه نفقه او به عهده شوهر است اين قزارت شرعى هم و حدث شرعى هم آبى كه مى‏خواهد و نفقه‏اى كه مى‏خواهد بر استعمال الماء اين هم به منزله او است. به عهده شوهر است.
در باب نفقات نفقه زوجه تهديد شده است و شارع در نفقه‏اى كه واجب است بر شوهر بر زن بدهد آنها را تهديد كرده است. يكى از آن نفقات لباس زن است. لباس زن به عهده شوهر است. و ديگرى هم بايد شوهر نفقه بدهد. نفقه‏اى كه يقيم ظهرها و يقيم سلبها. يعنى زن را در پا نگه مى‏دارد. مثل طعام و شراب. آبى كه براى خوردن لازم است، طعامى كه بر خوردن لازم است يا زن اگر مريض شد مداواى او كه يقيم ظهرها و يقيم سلبها آنى كه در روايات وارد شده است كثره و ديگرى هم فرض بفرمايد ما يقيم ظهرها است. اين ازاله وسخ كه زن به حمام مى‏رود وسخ از او زايل بشود اين داخل در ما يقيم ظهرها است. چونكه انسان در زندگى‏اش احتياج به تنظيف دارد. اين ما يقيم ظهرها است. آنى كه عرفا ظهرها، سلبها گفته مى‏شود. اين دو تا است. و در اين اكثر روايات كه اين دو تا ذكر شده است سكنى و مسكن ذكر نشده است. چونكه فرض در اين است. فرض در اين روايات اين است كه زن با شوهر است. پيش شوهر است. بدان جهت آن سكنايى كه مرد دارد همان سكناى زن هم مى‏شود، سكنى مفروض است. بدان جهت در آن رواياتى كه فرض شده است شوهر زن را طلاق داده است و بعد الطلاق نفقه به عهده شوهر است مثل اينكه زن طلاق باين گرفته است ولكن حامله است، مادامى كه وضع حمل نكرده است، ولو طلاق، طلاق باين است نفقه زن را بايد بدهد شوهر. بدان جهت در آن روايات سكنى هم علاوه شده است كه بايد تا وضع حمل آن چيزى كه هست، كثره زن و ما يقيم ظهرها كه هست و سكناى زن را بدهد. تهديد شده است، پس نفقه واجب بر شوهر بر كسوه و به طعام و غذا و آنى كه مثل آنها است ديگرى هم سكنى است. اينها تهديد شده است. و روى اين اساس اين نفقه غسل كردن را كه زن خودش تميز است، ديروز حمام رفته بود. از شوهرش هم پول گرفته بود. ولكن هنوز در حال حيض بود. امروز حيضش تمام شده است كه اغتسالش فقط لرفع الحدث است. چونكه نقاع حاصل شده است، اين هم به عهده شوهر است. صاحب العروه قدس الله نفسه الشريف مى‏فرمايد كما اينكه در باب غسل الجناب هم فرمود. نفقه غسل الجناب، ماء غسل زن و نفقه تسغيل او گرم كردن به عهده شوهر است. آنجا فرمود اينجا هم غسل حيض را همين جور مى‏فرمايد. يعنى كان اينهايى كه در
رفع قزارت شرعيه يا رفع حدث شرعى زن استعمال مى‏كند اينها لاحق هستند به آنهايى كه زن آنها را در رفع وسخ و قزارت عرفيه استعمال مى‏كند آن آب را و آن نفقه را، چه جور آنها به عهده شوهر است، اينها هم به عهده شوهر است. خوب آن وقت اشكال مى‏شود بر ايشان كه شما اين حرف را از كجا مى‏فرماييد؟ آنيكه از روايات استفاده مى‏شود آنى كه ما معاش زن به او موقوف است، معاش دنيوى‏اش او موقوف به شوهر است. ازاله وسخ هم همين جور است.
اما چيزهايى كه، نفقاتى كه راجع به معاد زن است و به حكم شرعى و عمل به وظيفه شرعى مثل اينكه يك روز افطار كرده است عمدا و تعمدا اين بايد شصت مسكين را طعام بدهد اين به عهده شوهر نيست. يا مكه رفته است آنجا محرمات احرام را مرتكب شده است. به شوهر چه مربوط است. چه جور كه آنهايى كه راجع به معاد زن است، موقوف به شوهر نيست اين غسل حيض بما هو غسل حيض. يك وقت وسخ دارد مى‏رود حمام، در ضمن ازاله وسخ غسل هم مى‏كند. آن نفقه ازاله وسخ است به عهده شوهر. اما آنجايى كه نفقه، فقط نفقه رفع حدث بوده باشد يا فقط ازاله خبث شرعى بوده باشد كه عرفا وسخ نيست نفقه او به عهده شوهر است اين دليلش چيست؟
سؤال؟ عرض كردم معونه در روايات وارد نيست. در روايات وارد شده است كثره زن و ما يدى و ظهرها و ما يقيم سلبها و ديگرى هم سكنى است. اين سه تا وارد است. تيرهايى را كه بتوانيد داخل ما يقيم سلبها قرار بدهيد كه همان سر پا نگه داشته است اين زن را، مثل پول دوا يا ازاله وساخات، آنها به عهده شوهر است. اما وسخ شرعى يا ازاله رفع حدث شرعى اين ربطى به معاد زن دارد. اين نه داخل مقيم ظهرها است، نه داخل كسوه و سكنى است. و منهنا جماعتى اشكال كرده‏اند و فرموده‏اند خداوند متعال فرموده است اگر تمكن دارى غسل بكن. تمكن ندارى، پول ندارد، تيمم مى‏كند. آن وظيفه او است. بر شوهر واجب بوده باشد، فطره زن به عهده شوهر است آن دليل دارد. دليل خاص دارد. نه از باب نفقه است. بدان جهت انسان اگر عيالى داشته باشد كه واجب النفقه نيست و... به كسى نفقه مى‏دهند. فطره او را بايد بدهد. دليل خاص دارد. و اما در جايى كه دليل خاصى در بين نشد، انجا نفقه به عهده شوهر است دليلى نداريم. بدان جهت فرموده‏اند كه اين خودش تمكن دارد غسل مى‏كند. ندارد كه التماس دعا تيمم مى‏كند. عرض مى‏كنم بر اينكه اين حرف، اين فرمايش به حسب الكبرى صحيح است ولكن در اين نفقه امروز كه نفقه ندارد، در خانه است. در خانه حمام است، آب گرم است. ولكن زمان سابق كه احتياج به نفقه داشت، الان هم مى‏شود در بعضى موارد كه احتياج به نفقه دارد، غسل كردنش. در سيره متشرعه اين پولى را كه نفقه‏اى را كه زن براى استعمال قزارت شرعى يا براى رفع الحدث نفقه‏اى را كه دارد عرفا در سيره متشرعه اينها مثل آن نفقه ازالت الاوصاف است. فرقى نمى‏گذارند. اين در سيره متشرعه هم همين جور است كه اينها را جدا مى‏كنند از كفاره افطار شهر رمضان يا ارتكاب اينكه زن نذرى كرده است، نذرش را مخالفت كرده است بايد كفاره بدهد. از آنها جدا مى‏كند و مرتكب شده است محرمات احرام را از آنها جدا مى‏كند آنها ربطى به شوهر ندارد. و اما آنى كه ازاله خبث شرعى است يا ازاله رفع الحدث است اين را مثل ازاله اوساخ مى‏دانند و شاهد على ذالك.
خوب و الشاهد على ذالك در سيره متشرعه شوهر به زنش مى‏گويد ولو در خانه زنش است، ولكن به زنش مى‏گويد من راضى نيستم تو آب را در غير از خوردن و آن وقتى كه مى‏خواهى ازاله وسخ بكنى، بدنش چرك است عيب ندارد. در غير اين صورت من راضى نيستم از مال من تصرف كنى. توالت كه مى‏روى با كهنه خودت را پاك كن. پول كه ندارى، آب كه ندارى، با او پاك بكن. متمكن نيستى اگر خودت پول ندارى، آن كار را بكن. وقتى كه فرض بفرماييد حدث صغير از تو صادر شد پول دارى برو آب بگير وضو بگير.
سؤال؟ عرض كردم شارع نفقه را تهديد كرده است. به كثره ما يقيم ظهرها و به سكنى. نفقه اين سه تا واجب است بر شوهر.
بدان جهت در ما نحن فيه همين جور است اينها راجع به معاد زن است. نفقه وضو گرفتنش، غسل كردنش يا تطهير مخرج بولش بلكه غايطش اينها نفقه معادى است. الاّ انّه در سيره متشرعه اينها را لاحق مى‏دانند به نفقه‏اى كه نفقه ازالت الاوصاف است، اين معناى سيره متشرعه است كه سيره متشرعه فرقى نمى‏گذارد. اينها را لاحق به او مى‏دانند. روى اين اساس است ولو مناقشه در اين سيره كردن جا دارد. ممكن است كسى بگويد اين سيره اعتبارى ندارد. چرا؟ چونكه زن خيلى چيزها از شوهرش مى‏خواهد و در سيره متشرعه هم به عهده شوهر است ولكن شرعا هيچ وظيفه‏اى ندارد شوهر. مثل اينكه زن مى‏خواهد يك جايى قوم و خويش خودش را، قوم و خويش شوهرش از سفر حج آمده است ميخواهد دست خالى نرود. يك چيزى ببرد. او را از شوهر مطالبه مى‏كند. در صورتى كه خودش هم چيزى نداشته باشد. و شوهر هم مى‏دهد. سيره همين جور است، ولا اينكه شرعا به عهده شوهر نيست آنها، آنها داخل در نفقه زن نيستند. اين سيره ولو قابل مناقشه است كه اين سيره عموميت دارد. در بعضى چيزها را شامل مى‏شود كه آنها را نمى‏شود ملتزم شد و اين سيره ناشى است از عدم الابتلاء بالحكم شرعى. يك كلمه مى‏گويم يادتان باشد، آن سيره ما بين مردم كه ناشى بشود از عدم اطلاعين به حكم شرعى او قيمتى ندارد. بابا همه همين كار را مى‏كنند. اين همه چونكه اطلاع ندارند از حكم شرعى. بدان جهت اينجور سيره‏ها چيزى ارزش ندارد. غايت چيزى كه مى‏شود گفت اين است كه عند المتشرعه اينها مثل نفقه ازاله اوصاف است. ولكن عرض كردم اين سيره ناشى است از عدم الابتلا. و اين سيره قيمتى ندارد. بدان جهت انسان خيلى جرأت بكند بگويد كه نفقة غسل الزوجة على الزوجة على الاحوط. ديگر نمى‏شود فتوا داد. و اما نسبت به عمه آن هم معلوم شد. عمه هم همين جور است كه عمه هم نفقاتى كه راجع به معاش زندگى دنيوى عبد است به مولا است. و اما عبد چيزى را مرتكب شده است كه او شرعا كفاره دارد اينها ربطى به مولا ندارد. بدان جهت اين در عمه حائض شده است، پاك شده است، اين ربطى به مولا ندارد مگر به عنوان نفقه ازاله وسخ، اوساخ اينجور بوده باشد عيبى ندارد. در ضمن او غسل هم مى‏كند. و اما در غير اين صورت نمى‏شود گفت الاّ على الاحوط. اين را گذشتيم.
سؤال؟ وجوبى عرض ميكنم. اقوا را مبدل به احوط مى‏شود كرد. غايت الامر اين است. بعد ايشان قدس الله نفسه الشريف متعرض مى‏شود به اين مسئله مهمه‏اى كه در باب تيمم مفصل خواهد آمد، زنى آب نداشت، بعد از اينكه نقاع حاصل شد نتوانست غسل بكند. تيمم حاصل كرد. بدل از غسل. وقتى كه بدل از غسل تيمم كرد بعد از غسل كردن نسبت به صلوات ديگرى كه مى‏خواهد اتيان بكند صلاتش را خواند، يك صلاتش را، براى صلاة مغرب و عشا خوب عادتا همين جور است، حدث اصغر صادر مى‏شود. تيمم كرده است بدلا عن الغسل. حدث اصغر صادر شد. ايشان صاحب العروه به قاطع فتوا مى‏دهد. مى‏گويد زن آن تيممى را كه بدل از غسل كرده بود باطل نمى‏شود به حدث اصغر. بدان جهت اين زن اگر بخواهد آب دارد، بايد وضو بگيرد، آن تيممش باقى است للحدث الاكبر. وضو بگيرد نماز بخواند. اگر آب هم ندارد يك تيمم بدل از وضو مى‏گيرد. آن تيمم بدل از غسل سر جايش هست. مسلك ايشان و آن كسانى كه مثل مسلك صاحب العروه را دارند مسلكشان اين است، كسى كه حدث اكبر را دارد، مادامى كه تمكن از آب پيدا نكرده است، آن تيممى را كه براى رفع آن حدث اكبر كرده است آن حدث اكبر مرتفع مى‏شود. چه جورى كه انسان اگر غسل مى‏كرد زن، حدث حيضش مرتفع مى‏شد، تيمم هم بكند حدث حيضش مرتفع مى‏شود. فقط فرقش اين است اگر غسل بكند رفع حدث مطلقه است. مطلقا رفع مى‏شود و اگر تيمم بكند رفع حدث مادامه است. مادامى كه آب پيدا نكرده است، متمكن از غسل نشده است رفع حدث مى‏شود. خوب مفروض اين است اين زنى كه تيمم كرده بود رفع حدثش شده بود. تمكن از غسل هم كه پيدا نكرده است. وقتيكه حدث اصغر صادر شد حدث اكبرش مرتفع است. از اين حدث اصغر بايد طهارت بگيرد. رافع حدث اصغر وضو است، متمكن از وضو است. وضو مى‏گيرد. چونكه ربما شخص متمكن از غسل نيست، غسل ضرر دارد. ولكن وضو ضررى ندارد. وضو ميگيرد. اگر متمكن از وضو هم نيست تيمم بدل از وضو مى‏گيرد. ايشان مسلكش عبارت از اين است.
بعبارت اخرى در كلمات فقها مى‏گويند حدث اصغر بعد التيمم عن الحدث الكبر حدث اكبر را برنمى‏گرداند. حدث اصغر بعد التيمم من الحدث الاكبر حدث اكبر را برنمى‏گرداند. چه جورى كه انسان اگر غسل بكند و بعد الغسل حدث اصغر صادر بشود، حدث اصغر، حدث اكبر را برنمى‏گرداند. فقط محدث بالحدث الاصغر است. تيمم هم بكند مادامى كه متمكن از آب نشده است حدث اصغر صادر بشود آن حدث اكبر برنمى‏گردد. اين فتواى صاحب العروه است قدس الله نفسه الشريف. اينكه به تيمم حدث مرتفع مى‏شود و به حدث اصغر حدث اكبر برنمى‏گردد اين دليلش چيست؟ بايد دليل داشته باشد بر اينكه حدث اصغر بعد التيمم وقتى كه حائض شد، حدث اكبر را برنمى‏گرداند. در ذهن قاصر ما اين است، اگر بعد التيمم ولو تيمم از حدث اكبر است. حدث اصغر صادر بشود همان حدث اكبر برمى‏گردد. يعنى حدث اكبرى كه رفع شده بود رفعا موقتا ولو بگوييم مرتفع شده بود حدث اكبر مرتفع شده بود ولكن رفعا موقتا حدث اكبر كه صادر شد آن حدث اكبر برمى‏گردد. بدان جهت دوباره بايد براى آن حدث اكبر تيمم كند. تيمم كند بر حدث اكبر بعد هم وضو بگيرد. اگر وضو متمكن است، نيست يك تيمم ديگر بكند. از كجا مى‏گوييم كه باطل مى‏شود تيمم؟ دليلمان اين صحيحه است كه مى‏گوييم. در باب بيست از ابواب تيمم اينجور است كه محمد ابن الحسن باسناده عن الحسين ابن سعيد عن حماد، عن حريض، عن زراره ع قلت لابى جعفر عليه السلام يصل الرجل بتيمم واحد صلاة اليل و النهار به يك تيمم انسان مى‏تواند نمازش را، نمازهاى ليل و نهارش را اتيان بكند، يعنى تيمم مثل وضو است. چه جور با وضو مى‏تواند و با غسل كرد حدث صادر نشد مى‏تواند تمام صلواتش را بخواند اين هم همين جور است؟ قال نعم، ما لم يحدث او يصق ما عنه. مادامى كه حدث صادر نشده است. اين اطلاق دارد. يصلى بتيمم واحد، چه تيمم بدل از وضو باشد، چه بدل از غسل. با آن تيمم بدل از وضو و بدل از غسل صلوات را مى‏تواند بخواند؟ فرمود بر اينكه مى‏تواند ما لم يحدث. مادامى كه حدث صادر نشده است. حدث صادر اكبر باشد يا اصغر باشد، فرقى نمى‏كند. مقتضاى اين عبارت از اين است كه حدث دعواى اينكه اين فقط ناظر به تيمم بدل از وضو است، بدل از وضو را مى‏گويد كه چونكه صدر دارد اين روايت. صدرش اين است كه در روايت كلينى اينجور است كه يصلى رجل بوضوء واحد صلاة اليل و النهار كلها قال نعم ما لم يحدث. پشت سرش هست كه يصلى بتيمم واحد، صلاة الليل و النهار، قال ما لم يحدث او يصق ما عنه. در ما نحن فيه هم همين جور است. عرض مى‏كنيم بر اينكه آن صدر قرينه نمى‏شود ذيل مطلق است كه بيصلى بتيمم واحد. اعم از اينكه تيمم بدل از وضو باشد يا غسل باشد مى‏تواند؟ مى‏فرمايد امام عليه السلام كه ما لم يحدث.
باز در روايت سكونى اينجور است.
سؤال؟ يصلى الرجل بوضو واحد صلاة الليل و النهار كلها؟ قال نعم ما لم يحدث. آنجا يصب ماء ندارد. چونكه وضو است. قلت و يصلى بتيمم واحد، اين تيمم بدل از وضو باشد يا بدل از غسل.
عرض مى‏كنم بر اينكه سؤال؟ غسل را مى‏دانست حكمش را، تيمم را نمى‏دانست. سؤال كرد.
در روايت سكونى روايت پنجمى است دارد كه و عنه يعنى شيخ باسناده عن محمد ابن على ابن محبوب عن عباس ابن معروف، عن العباس يعنى عباس ابن معروف. عن ابيهما على ابن ابى همام است كه از اجلا است. ثقة. عن محمد ابن سعيد قزوان عن سكونى. اين محمد ابن سعيد قزوان توثيق ندارد. اين را مؤيد ذكر مى‏كنيم. عن جعفر، عن آبائه عليه السلام قال لا بعث ان يصلى صلاة الليل و النهار بتمم واحد ما لم تحدث او تصب ما عنه. غسل مسّ ميت وظيفه‏اش بود، تيمم كرده بود. امام عليه السلام مى‏فرمايد با اين تيمم مى‏توانى نماز نماز بخوانى مادامى كه احراز حدث نشده است يا آب پيدا نكرده‏اى. مطلق است. اين دعواى اينها كه مختص است به تيمم بدل از وضو، نه، اين دعوا بعيد است. (قطع نوار).
فرموده‏اند اين را در ما نحن فيه روايت صحيحه‏اى هست و مقتضاى او اين است كه تيمم بدل از غسل به حدث اصغر منتقض نمى‏شود. آن صحيحه چيست؟ اين روايتى است كه مى‏خوانم. در اين باب بيستم روايت سومى است، محمد ابن الحسن باسناده عن الحسين ابن سعيد، عن فضالة ابن ايوب عن حماد ابن عثمان، قال سألت ابا عبد الله عليه السلام، عن الرجل لا يجد الماء. آب را پيدا نمى‏كند. يتمم لكل صلاة؟ بر هر صلاتى يك تيمم بكند؟ قال لا هو بمنزلة الماء. اين تيمم به منزله ماء است. يعنى چه جورى كه مقتضاى تنزيل اين است كه چه جورى كه اگر غسل حيض را زن مى‏كرد و بعد حدث اصغر صادر مى‏شود، غسل باطل نمى‏شد. حدث اكبر برنمى‏گشت. حدث حيض برنمى‏گشت. فقط وظيفه‏اش وضو يا تيمم بدل از وضو لصلاة بود، تيمم هم مثل او است. تيمم به منزلت الماء است. يعنى اگر تيمم بدل از غسل شد بعد حدث اصغر صادر شد آن حدث اكبر برنمى‏گردد. وظيفه‏اش وضو است يا تيمم بدل از وضو است، اگر وضو نمى‏تواند. به منزلة الماء است. عرض مى‏كنم صاحب العروه قدس الله نفسه الشريف نظرش الظاهر و الله العالم اين صحيحه است كه اين تيمم را به منزلة الماء شمرده است ولكن از اين روايت اين معنا را نمى‏شود استفاده كرد.
در اين روايت دارد كه اتيمم بمنزلت الماء است نه التيمم به منزلت الغسل. يعنى چه جور انسان در مواردى كه براى صلاة استعمال ماء مى‏كند، آن استعمال الماء مختص به آن صلاتى بعدى نيست، و مادامى كه باقى است آن استعمال الماء صلوات ديگر را مى‏تواند اتيان كند تيمم هم همين جور است. تيمم هم به منزله استعمال الماء است كه اگر تيمم كرد مادامى كه منتقض نشده است با آن تيمم مى‏شود صلاة را اتيان كرد. سؤال را متوجه بشويد، سألت ابا عبد الله عليه السلام عن الرجل لا يجد الماء يتمم لكل صلاة؟ در هر صلاة بايد تيمم بكند؟ قال لا هو بمنزلت الماء. تيمم به منزله استعمال الماء است. يعنى آن حكم را دارد. چه جور در استعمال الماء تا مادامى كه طهارت منتقض نشده است صلوات ديگر را اتيان مى‏كند تيمم هم همين جور است. اما ناقض تيمم به عينه ناقض تيمم الغسل است كه غسل چه جور است، غسل آخر نقض نمى‏شود به حدث الاصغر. ناقض تيمم هم به عينه ناقض غسل است. يعنى غسل را انسان وقتى كه كرد غسل حيض را زن كرد آن نقض نمى‏شود مگر به حيض ديگر. غسل جنابت را مرد كرد، آن غسل نقض نمى‏شود مگر به جنابت ديگر. اما تيمم هم به منزله غسل است، يعنى تيمم بدل از غسل هم منتقض نمى‏شود الاّ بموجب غسل آخر اين روايت اين را دلالت نمى‏كند. در روايت ندارد كه التيمم بمنزلت الغسل. در روايت دارد كه التيمم بمنزلت الماء. يعنى طهارت مائى مادامى كه منتقض نشده است مى‏شود صلوات ديگر را اتيان كرد. اما تيمم هم مادامى كه منتقض نشده است مى‏شود نماز را اتيان كرد. اما ناقض تيمم به عينه ناقض استعمال الماء است كه نتيجتا اين بشود كه ناقض غسل الجناب و الاّ تيمم نقض نمى‏شود اين دلالت نمى‏كند به اين معنا. تنزيل نشده است كه التيمم بمنزلت الغسل. تا كسى اين را بگويد. و الشاهد على هذا تيمم منتقض مى‏شود بوجدان الماء ولكن غسل كه منتقض نمى‏شود به اين. ناقض‏ها مختلف است. اين روايت مى‏گويد به منزله ماء است. يعنى مادامى كه نقض نشده است مى‏شود نمازهاى ديگر را اتيان كرد. اما كى نقض مى‏شود تيمم؟ كى نقض نمى‏شود؟ اين روايت در مقام بيان اين نيست. و در روايات ديگر بيان شد، وقتى كه حدث صادر شد يا وجدان المائى شد تيمم منتقض مى‏شود، اعم از اينكه آن حدث حدث اصغر بوده باشد يا حدث اكبر بوده باشد. بدان جهت در ما نحن فيه اين وظيفه اين شخص اين است كه دوباره تيمم بكند بدل از حيض. وظيفه اين زن اين است، چونكه آن تيمم منتقض شده است. بعد هم وظيفه‏اش اين است كه وضو بگيرد. چونكه آنى كه مغنى از وضو بود غسل بود نه تيمم بدل از او. بايد وضو بگيرد. وضو را نمى‏تواند به تيمم ديگر بگيرد. وظيفه‏اش اين است. بدان جهت اگر اين معنا را هم شخصى خيلى فتوا ندارد لااقل بايد احتياط بكند كه احتياط واجب اين است، يك تيمم بدل از غسل بكند بعد يك وضو يا يك تيمم ديگرى بدل از وضو بگيرد. كما اينكه گفته است.
اما مثل صاحب العروه قدس الله نفس الشريف به... قاطع فتوا داده‏اند كه تيمم باقى مى‏ماند و نقض نمى‏شود او را نمى‏شود فتوا داد. اين هم مسئله‏اى است كه در ما نحن فيه ذكر شد. بعد ايشان مى‏فرمايد الحائض تغذى صومه و لا تغذى صلاته. انشاء الله در اين بحث مى‏كنيم.