قسمت دوم در احكام جنب
يكى از احكام جنابت اين است كه انجام امورى موقوف است بر غسل جنابت يعنى غسل جنابت شرط صحت آن امور است .
اول نماز خواندن هر نمازى كه باشد (چه واجب و چه مستحب ، چه ادا وقضا چه براى خود و چه به نيابت از غير) به جز نماز بر جنازه كه طهارت از جنابت در آن شرط نيست و همچنين بجا آوردن قضاء اجزائيكه از نماز فراموش شده مشروط باين غسل است و اقوى آن است كه غسل جنابت شرط در صحت سجده سهو نيست هرچند كه به احتياط نزديكتر است .
دوم از آن امور طواف واجب است بلكه بعيد نيست كه طواف مستحب نيز مشروط به آن باشد.
سوم روزه رمضان و روزه قضاء رمضان است و مشروط بودن آن به پاكى از جنابت به اين معنا است كه اگر در شب جنب شود و عمدا و يا به علت فراموشى غسل نكند تا صبح شود روزه اش باطل است و اما درساير اقسام روزه غير واجب صرف صبح كردن با حال جنابت آن را باطل نمى كند و در روزه واجب احتياط راترك نكند و عمدا با حال جنابت داخل در صبح نشود.
بله در اثناء روز عمدا خود را جنب كردن تمامى اقسام روزه را حتى روزه مستحب را باطل مى كند و اما جنابت غير عمدى مثل محتلم شدن در حال خواب هيچ يك از روزه ها را حتى روزه رمضان را ضرر نمى زند.
و از جمله احكام جنب اين است كه در حال جنابت چند چيز بر او حرام است اول ماليدن دست و سايراعضاء بدن به خطوط قرآن كريم با آن تفصيلى كه در وضوء گذشت و نيز ماليدن دست و ساير نقاط بدن به اسم مبارك الله تعالى و ساير اسماء و صفاتى كه مختص به آن حضرت است و همچنين اسم انبياء و ائمه عليهم السلام كه بنا بر احتياط واجب است از آن نيز اجتناب شود.
دوم داخل شدن در مسجد الحرام و مسجد النبى (ص ) هرچند كه بنحو عبور باشد.
سوم مكث كردن درساير مساجد و بلكه داخل شدن در آن ها اگربمنظور عبور نباشد حرام است و اما اگر براى اين داخل شود كه يا از درب ديگر مسجد بيرون شود و يا چيزى از مسجد بردارد اشكال ندارد و ملحق مى شود به مساجد مشاهد مشرفه بنابراحتياط واجب و نزديكتر از آن به احتياط اين است كه با مشاهد مشرفه معامله مسجد الحرام ومسجد النبى كند(يعنى حتى به عنوان عبور نيز با حال جنابت داخل آنها نشود) همچنانكه نزديكتر به احتياط آن است كه باوراق اين اعتاب مقدسه معامله روضه مشرفه بشود.
چهارم اين كه با حال جنابت چيزى را در مسجد بگذارد حال چه اين كه از خارج باشد و چه اين كه در حال عبور باشد.
پنجم خواندن چهار سوره ايكه سجده اش واجب است يعنى سوره 1 - اقراء علق 2 - نجم 3 - الم تنزيل 4 - سوره حم سجده كه حتى خواندن بعضى از آن هرچند بسم الله آن به قصد يكى از آن چهارسوره حرام است .
مساءله 1 - اگر مكلف در يكى از دو مسجد نامبرده محتلم شود و يا عمدا و يا سهوا و يا بخاطر ندانستن مسئله در حال جنابت داخل آن گردد و بعد متوجه شود و بخواهد بيرون آيد واجب است براى بيرون آمدن تيمم كند مگر آن كه تيمم كردن وقت بيشترى بخواهد و بيرون آمدن بدون تيمم در زمان كمترى انجام شود و يا هر دو وقت برابر هم باشند كه در اينصورت اقوى اين است كه بدون تيمم خارج شود.
مساءله 2 - اگر مكلف جنب شود و آبى كه بايد با آن غسل كند در مسجد باشد واجب نيست تيمم كندبعد داخل مسجد شده آب بردارد و تيمم او به صرف دست يابى به آب نمى شكند بلكه وقتى باطل مى شود كه يا از مسجد بيرون آيد و يا غسل كند و آيا با اين تيمم كه صرفا براى داخل شدن در مسجد كرده مى تواند كارى ديگر غير داخل شدن ومكث به مقدار حاجت انجام دهد؟ محل تاءمل و اشكال است .
يكى ديگر از احكام اين است كه چيزهائى بر جنب مكروه است مانند خوردن و نوشيدن كه اگر وضوئى كامل بگيرد كراهت آن دو از بين مى رود و اگر تنها دست و صورت خود را بشويد و آب در دهان مضمضه كند كراهت آن دو تخفيف مى يابد و اگر تنها دو دست خود بشويد تخفيف كراهت كمتر خواهد بود.
دوم خواندن بيش از هفت آيه از سوره هاى قرآن غير آن چهار سوره كه گفتيم سجده اش واجب است و اين كراهت در خواندن بيش از هفتاد آيه شدت مى يابد.
سوم مساس دادن جائى از بدن به غير خطوط قرآن يعنى به جلد آن يا اوراقش و يا حواشيش و يا بين سطرها.
چهارم خوابيدن كه اگر وضوء بگيرد اين كراهت برطرف مى شود و هم چنين تيمم كردن در جائيكه دسترسى به آب ندارد حال چه اينكه بدل از غسل تيمم كند و چه بدل از وضوء البته بدل از غسل بهتر است .
پنجم خضاب كردن و همچنين در حال خضاب و قبل از رنگ گرفتن بدن از خضاب خود را جنب كردن .
و ششم جماع كردن كسى كه محتلم شده .
هفتم قرآن را حمل كردن و آنرا بخود آويزان نمودن .
گفتار در واجبات غسل
مساءله 1 - چند چيز در غسل واجب است اول نيت و اخلاص در نيت واجب است به اين معنا كه بايد جز اطاعت فرمان خدا انگيزه اى نداشته باشد و اين نيت و اخلاص بايد تا آخر عمر ادامه داشته باشد هرچند كه بطور ارتكازى باشد.
مساءله 2 - اگر به قصداين كه غسل كند داخل حمام شود اگر انگيزه غسل كردن همچنان در دلش باقى مانده باشد و فرورفتنش در آب و شستشو كردنش به همان انگيزه باشد بطوريكه اگر از او بپرسند چه مى كنيى بگويد دارم غسل مى كنم غسلش صحيح است و با نيت واقع شده و اما اگر از غسل كردن بكلى غافل شود بطوريكه اگر بپرسند چه مى كنى متحير بماند غسل او باطل است بلكه اصلا غسل نكرده تا باطل باشد.
مساءله 3 - اگربه حمام برود به اين نيت كه غسل كند ولى وقتى بيرون ميايد شك كند كه غسل كرده ام يا نه ؟ بايد بنا بگذارد بر اينكه غسل نكرده و اما اگر ميداند كه غسل كرده ولى شك كند در اينكه صحيح غسل كرده يا نه بنا را بگذارد بر اينكه صحيح بوده .
دومين امرى كه در غسل واجب است شستن ظاهر بشره ، پوست بدن ، است و شستن چيز ديگرى كه جزء بشره نيست كافى نيست ، پس اگر چيزى به بشره چسبيده و مانع رسيدن آب به بشره است واجب است آنرا برطرف كند و نيز اگر آب بدون تخليل (خلال كردن بدن ) به بشره نمى رسد بايد تخليل كند مثلا اگر انگشتر بدست دارد بايد آنرا حركت دهد تا آب غسل بزير آن برسد و اما شستن باطن چشم و بينى و گوش و هرجاى ديگرى كه جزء باطن شمرده مى شود واجب نيست و نيز واجب نيست داخل سوراخى كه در گوش مخصوص گوشواره و يا در بينى مخصوص حلقه است شسته شود مگر آنكه سوراخ آنقدر گشاد باشد كه داخل آن جزء ظاهر بدن شمرده شود و در جائى كه مكلف شك دارد آيا جزء ظاهر بدن است يا باطن آن احتياط واجب آنست كه آنجا را بشويد.
مساءله 4 - شستن بشره زير مو و همچنين موى ريزى كه از توابع بدن شمرده مى شود واجب است و احتياط واجب شستن همه مويهاست چه درشت و چه رير.
سومين تكليف واجب در غسل ترتيبى رعايت ترتيب است و آن افضل از غسل ارتماسى است و غسل ارتماسى عبارت است از فرو بردن بدن در آب به طوريكه فرو بردن جزء اول بدن با نيت باشد و تا آخر غسل استمرار يابد هرچند به اتكاز باشد و ترتيب در غسل عبارت از اين است كه اول تمامى سر و گردن و مختصرى از پائين گردن را بشويد تا يقين كند همه سر و گردن را شسته و سپس تمامى نيمه راست بدن و مختصرى از نيمه چپ و مقدارى از گردن را به نيت طرف راست بشويد تا يقين كند همه طرف راست را شسته و نزديكتر به احتياط و بهتر آن است كه همه نيمه راست گردن را با نيمه راست بدن بشويد و براى اينكه يقين كند اين مقدار از سمت راست بدن را شسته مختصرى از بالاى گردن (يعنى بناگوش ) را نيز ضميمه آن كند و سپس همه سمت چپ بدن را بشويد و براى اينكه يقين كند همه را شسته مختصرى از نيمه راست را و احتياطا تمامى سمت چپ گردن را و بلكه مختصرى از بالاى گردن را ضميمه كند و در هر يك از طرف راست و چپ بايد نيمى از ناف و عورت را با آن طرف بشويد چيزى كه هست بهتر اين است كه همه آن ها را هم در شستن سمت راست داخل كند و هم شستن سمت چپ و لازم است آب اين سه قسمت را فراگيرد حال چه اين كه آب خودش سرازير شود و يا با دست كشيدن و يا به نحوى ديگر آب همه آن قسمت راتر كندچه با يك بار ريختن فراگير شود و چه با چند بار ريختن .
مساءله 5 - در غسل ترتيبى در شستن يك عضو ترتيب شرط نيست پس لازم نيست اول بالاى سر و سپس پائين تر و پائين تر آن شسته شود بلكه جائز است از پائين به بالا بشويد هر چند كه بهتر آنستكه از بالاى هر عضوى شروع نموده در پائين ختم كند همچنان كه در غسل جنابت هيچ خصوصيتى در كيفيت شستن معتبر نيست تنها چيزى كه معتبر است بعمل آمدن مسماى شستن است بنابراين اگر سرو گردن را زير آب كند و سپس ‍ طرف راست را ودر آخر طرف چپ را كافى است همچنانكه اگر يك قسمت را در آب فروببرد و بقيه را آب بريزد كافى است و اگر سه بار همه بدن را در آب فرو ببرد بار اول به نيت سر و گردن و بار دوم به نيت طرف راست و بار سوم به نيت طرف چپ نيز صحيح است بلكه اين نيز كافى و صحيح است كه همه بدن را زير آب قرار دهد يك بار به نيت سر و گردن حركت دهد بار ديگر به نيت طرف راست و بار سوم به نيت طرف چپ چيزى كه هست در اين نحو غسل كردن بايد هر عضو را طورى حركت دهد كه آب بر آن عضو جريان يابد پس لازم نيست مثلا براى غسل طرف راست سر را از آب خارج كند و دوباره زير آب ببرد.
مساءله 6 - ظاهر غسل ارتماسى به اين نحو حاصل مى شود كه تدريجا در آب فرو رود و بنا بر احتياط لازم آنست كه تمامى بدن در آن واحد زير آب قرار بگيرد پس اگر قسمتى از بدنش قبل از آن كه قسمت ديگر در آب فرو رود از آب خارج شود ارتماس تحقق نيافته .
بله اندكى فرورفتن پا در گل براى اينكه بدن را زير آب كند مضر به ارتماس ‍ نيست ، بنابراين غسل ارتماسى در نهرها و جدول ها كه معمولا هنگام فروبردن سر در آب پاى انسان كمى در گل فرو مى رود جائز است هرچند كه نزديك تر به احتياط آنست كه غسل ترتيبى را انتخاب كند و از اين نزديك تر آنست كه فرو بردن عضو در آب (تدريجى نباشد) بلكه طورى باشد كه عرف آن را دفعتا بداند.
مساءله 7 - اگر در غسل ارتماسى بعد از غسل يقين كند به اينكه قسمتى از بدنش شسته نشده واجب است دوباره غسل كند اما در غسل ترتيبى اگر آن قسمت در سمت چپ بدن باشد كافى است همان قسمت را بشويد هرچند كه فاصله زياد شده باشد بحديكه آب غسل ساير قسمت ها خشكيده باشد و ديگر لازم نيست غسل را از نو اعاده كند و يا ساير قسمت هاى سمت چپ را بشويد و اما اگر در سمت راست بوده آن جزء را مى شويد و سپس ‍ همه دست چپ را دوباره اعاده مى كند و اگر قسمت ناشسته در سمت سر بوده بايد خصوص آن قسمت را بشويد و آنگاه غسل طرف راست و چپ را اعاده كند.
مساءله 8 - در غسل ترتيبى پى در پى بودن شستن اعضاء واجب نيست پس ‍ اگر اول روز سر و گردن خود را غسل دهد و سمت راست را در وسط روز و سمت چپ را در آخر روز انجام دهد غسلش صحيح است .
مساءله 9 - براى مكلف جائز است در زير باران و يا ناودان غسل كندالبته اين در ترتيبى است و در ارتماسى جائز نيست .
چهارمين واجب غسل اين است كه بايستى آب آن مطلق و پاك و مباح باشد بلكه نزديكتر به احتياط آنست كه محل غسل كردن و مكانى كه آب غسل بدانجا مى ريزد و ظرف آب نيز مباح - غيرغصبى - باشد هرچند كه مشروط نبودن صحت غسل به اين سه شرط خالى از وجه نيست و نيز لازم است كه مكلف در حال اختيار خودش خود را غسل دهد و نيز لازم است كه از بابت بيمارى و امثال آن مانعى در استعمال آب در بين نباشد كه تفصيل اين قيد در باب وضوء گذشت و همچنين لازم است پاك بودن اعضائى كه مى خواهد آب غسل بر آن بريزد پس اگر جائى از بدن نجس ‍ است آن را تطهير كند و سپس به قصد غسل آب بر آن بريزد.
مساءله 10 - اگر تصميم داشته باشد كه اجرت حمامى را ندهد و يا بنا دارد آن را از مال حرام بپردازد و يا به عنوان نسيه به حمام برود بدون اينكه رضايت حمامى را تحصيل كرده باشد غسلش باطل است هرچند كه بعدا رضايت حمامى را بدست آورد.
مساءله 11 - وضوء و غسل با آبى كه براى نوشيدن سبيل شده اشكال دارد مگر آنكه بداند مالك آن ، آن را براى هر كارى مانند وضوء و غسل مباح كرده است .
مساءله 12 - ظاهرا تهيه كردن آب براى غسل جنابت و حيض و نفاس زن و همچنين اجرت گرم كردن آن در جائى كه گرم كردنش اجرت لازم دارد بعهده شوهر است .
مساءله 13 - جنب در روز ماه رمضان بايد غسل ترتيبى كند و اگر بطريقه ارتماسى غسل كند بنابر احتياط غسل و روزه اش باطل مى شود.
مساءله 14 - اگر در جزئى از اجزاء غسل شك كند كه شسته يا نشسته اگر اين شك بعد از تمام شدن غسل پيدا شده بنا را بگذارد بر اينكه غسلش صحيح انجام شده و همچنين اگر در حال غسل جزء بعدى شك كند در درستى جزء قبلى كه بنا را بر صحت مى گذارد هرچند نزديك تر به احتياط آنستكه در فرض اخير قسمت مشكوك را دوباره انجام دهد.
مساءله 15 - سزوار است كه مكلف بعد از انزال منى و قبل از غسل مجراى منى را بوسيله بول كردن از منى پاك كند و اين شرط در صحت غسل نيست بلكه براى اين است كه اگر چنين كند و سپس بعد از غسل رطوبتى مشتبه از او خارج گردد اعاده غسل بر او واجب نمى شود بخلاف اينكه بدون بول كردن غسل كند كه در اينصورت رطوبت مشتبه حكم منى را دارد و مكلف بايد دوباره غسل كند حال چه اينكه بعد از خروج منى مجرى را بوسيله دست كشيدن استبراء كرده باشد و چه نكرده باشد.
بله اگر در استبراء آنقدر محكم دست كشيده كه يقين كرده ديگر هيچ ذره اى از منى داخل مجرى نمانده و احتمال مى دهد اين رطوبت رطوبتى جديد باشد نه باقيمانده منى در اينصورت اقوى اينستكه اعاده غسل واجب نيست و همچنين در جائى كه فاصله ميان خروج منى و خروج اين رطوبت آنقدر طولانى است كه يقين دارد اين رطوبت تتمه آن منى نيست اعاده غسل واجب نيست هرچند كه اعاده غسل در اين دو صورت به احتياط نزديكتراست .
مساءله 16 - كسيكه بوسيله انزال منى جنب شده اگر غسل كند و سپس ‍ رطوبتى مشتبه بين بول و منى از او خارج شود اگر بعد از خروج منى با بول كردن مجرى را استبراء نكرده آن رطوبت محكوم به منى است پس تنها غسل بر او واجب است و اگر بعد از آن بول هم كرده ولى با دست كشيدن ها مجرى را استبراء ننموده تنها وضوء بر او واجب مى شود و در اين دو صورت فرقى نيست بين اينكه احتمال غير منى و بول از قبيل مذى و غير مذى را بدهد يا نه و اگر پس از انزال منى با بول و با دست كشيدن بعد از بول استبراء كرده اگر غير از بول و منى احتمال ديگر را نيز بدهد نه غسل بر او واجب است و نه وضوء و اگر احتمال غير ايندو را نمى دهد اگر قبل از غسل هردونوع استبراء را از منى وبول كرده آنوقت بعد از غسل رطوبت مشتبه از او خارج شود واجب است احتياط نموده و هم غسل كند هم وضوء بگيرد واگر بعد از غسل آندو استبراء را انجام داده و سپس رطوبت مشتبه از او خارج شده وضو به تنهائى كافى است .
مساءله 17 - اگر بعد از انزال منى و بعد از غسل رطوبتى مشتبه بين منى و غير آن از او خارج شود و شك كند كه آيا از منى استبراء كرده و يا با بول كردن مجرى را از منى شسته يا نه بنابراين بنا مى گذارد كه استبراء نكرده در نتيجه بايدمجددا غسل كند و اگر احتمال مى دهد بول باشد در اينصورت به احتياط واجب علاوه بر غسل وضو نيز بگيرد.
مساءله 18 - غسل جنابت كار وضو را مى كند و با آن همه كارهائيكه مشروط به داشتن طهارت است را مى توان انجام داد.
مساءله 19 - اگر در اثناء غسل كردن حدث اصغر(از قبيل خواب و بيهوشى و بول و غائط) از مكلف سربزند اقوى آنستكه غسل باطل نمى شود ولى بعد از غسل واجب است براى هر عملى كه نيازمند به وضو است ، وضو بگيرد و نزديكتر به احتياط اين است كه غسل را به نيت آنچه كه بر او واجب است (و نمى داند آن واجب انجام دادن بقيه غسل و يا از نو غسل كردن ) از نو انجام دهد و سپس وضو بگيرد.
مساءله 20 - اگر به قصد غسل كردن زير آب برود و سپس شك كندآيا نيت غسل ارتماسى كرده تا عملش انجام شده باشد و يا آن كه نيت غسل ترتيبى كرده و سر در آب كردنش به نيت غسل سر و گردن بوده و بايد راست و چپ را دوباره غسل دهد بايد احتياط نموده دو طرف ديگر را غسل دهد و لازم نيست غسل را از سر بگيرد و بلكه احتياط اين است كه بگوئيم در چنين حالتى ديگرنمى تواند غسل ارتماسى كند.
مساءله 21 - اگر شخص جنب نماز بخواند و بعد از نماز شك كند در اينكه آيا غسل كرده يا نه بنا را بر صحت نمازش مى گذارد ولكن براى نماز و سايراعمال آينده اش بايد غسل كند و اگر اين شك در بين نماز پيدا شود نمازش باطل است هر چند كه نزديكتر به احتياط آنست كه هم آن نماز را تمام كند و هم پس از غسل اعاده اش نمايد.
مساءله 22 - اگر چند غسل واجب يا مستحب و يا مخالف بگردن مكلف باشد در صورتيكه در آغاز غسل همه آنها را نيت كند يك غسل براى همه آنها كافى است و اگر يكى از اين غسلها جنابت باشد ديگر براى نماز و ساير كارهائى كه طهارت مى خواهد واجب نيست وضو بگيرد و اگر يكى از آن ها غسل جنابت نباشد آن غسل كافى از وضو نيست و بايد قبل از غسل و يا بعد از آن وضو بگيرد و اگر نيت همه غسلها را نكرده باشد كفايت آن غسل از سايرغسلها محل اشكال است و به همين جهت نبايد احتياط را ترك كند.
بله بعيد نيست بگوئيم نيت غسل جنابت به تنهائى از ساير اغسال كفايت مى كند ولى در اينجا نيز احتياط ترك نشود و نيت همه غسلها را بكند.
گفتار در مشخصات خون حيض
خون حيض خونى است سرخ متمايل به سياهى و يا سرخ رنگ كه هنگام بيرون آمدنش مى پرد و مجرى را مى سوزاند و داراى حرارت است .
و اما خون استحاضه همه اوصافش مخالف اوصاف خون حيض است البته اين نشانيها نشانى غالب حيض ها و استحاضه هاست كه زنان مكلف در بعضى از مواردى كه شك دارند در اينكه خونى كه ديده حيض است يا استحاضه براى تشخيص آن بآنها مراجعه مى كنند و گرنه بسيار مى شود كه هر يك از آن دو صفات ديگرى را داشته باشد.
و هر خونى كه دختر بچه قبل از تمام شدن 9 سالگى ببيند حيض نيست هرچند كه صفات حيض داشته باشد. در استحاضه بودن خونى كه نميداند استحاضه است تا زخم داخلى ترديد هست هرچند كه بعيد نيست حكم استحاضه را داشته باشد و همچنين خونى كه زنان بعد از يائسه شدن ميبيند حيض نيست و در استحاضه بودنش البته اگر احتمال ديگرى نباشد - همان ترديد هست هرچند كه بعيد نيست استحاضه شمرده شود.
زنان در يائسه شدن مختلفند آنهائيكه قريشى (علويه ) هستند بعد از شصت سال و آنان كه غير قريشيند بعد از پنجاه سال يائسه مى شوند و درباره زنى كه نمى داند قريشى هست يا نه ، گفتن اينكه حكم غير قريشى را دارد محل اشكال است و كسيكه شك دارد به حد نه سالگى رسيده يا نه محكوم است به عدم بلوغ همچنانكه كسى كه شك دارد به حد يائسه گى رسيده يا نه بايد بگويد نرسيده ام .
مساءله 1 - اگر از دخترى كه در رسيدنش به حد بلوغ شك دارد خونى با صفات حيض خارج شود در صورتيكه اطمينان بحيض بودن آن دارد بعيد نيست حكم كنيد به اينكه خون او حيض است و خود او بحد بلوغ رسيده و اگر اطمينان نداشته باشد حكم كردن درباره آن محل تاءمل و اشكال است .
مساءله 2 - حيض ديدن با شير دادن جمع مى شود و اما اينكه با حاملگى نيز جمع مى شود يا نه در آن دو قول است كه اقوى اين است كه جمع مى شود هرچند به ندرت اتفاق مى افتد پس اگر چنين اتفاق بيفتد هرچند كه بعد از روشن شدن حاملگى باشد بايد مكلف آن را حيض حساب كند البته اين در صورتى است كه همه شرائط و صفات حيض را داشته باشد، لكن سزاوار نيست در صورتى كه پس از گذشت بيست روز از عادت خون ببيند اينكه احتياط را ترك نمايد و بهتر آنست كه همه تروك حائض را رعايت نموده و هم اعمال مستحاضه را بجاى آورد.
مساءله 3 - هيچ اشكالى نيست در اينكه حائض شدن و ترنب احكام حيض ‍ بمحض بيرون آمدن خون از رحم به خارج تحقق مى يابد هرچند كه زن آن را با انگشت خود و امثال آن بيرون آورد و هرچند كه خون بمقدار سرسوزنى باشد.
همچنانكه هيچ اشكالى نيست در اينكه در بقاء حيض و دوام آن آلودگى باطن كافى است هرچند اندكى باشد بطورى باشد كه اگر پنبه را داخل در مجرى كند پنبه آلوده شود و اما اگر خون حيض از محلى كه دارد حركت كرده تا مجراى رحم نيز آمده ولى خارج نگشته آيا بصرف اين حركت حائض مى شود و احكام حائض بر او مترتب مى شود يا نه محل تاءمل و اشكال است و بهمين جهت احتياط را از دست ندهد هم آنچه بر حائض ‍ حرام است را ترك كند و هم آنچه بر طاهر واجب است انجام دهد و در چنين حالى جائز است مكلف آن خون را از داخل به خارج بياورد(تا حائض يقينى شود و احكام حائض بر او جارى گردد.
مساءله 4 - اگر مكلف در اصل خارج شدن خون حيض از خود شك كند بايد حكم كند باينكه خارج نشده همچنانكه اگر چيزى از او خارج شده و شك كند در اينكه آيا خون است يا چيز ديگر، حكم مى كند به طهارت خودش از حدث و خبث و اما اگر بداند كه رطوبت خارج شده خون است ولى شك دارد در اينكه از محل حيض خارج شده يا از مواضع ديگر، حكم مى كند به طهارت خود از حدث به تنهائى و در اين سه صورت فحص از اينكه اين رطوبت چيست واجب نيست و اگر بداند كه خون از او خارج شده ولى وضع خودش مشتبه است چند صورت دارد كه حكم هر يك در ضمن مسائل آينده روشن مى گردد.
مساءله 5 - اگر خون حيض با خون بكارت مشتبه شود مثلا دختر باكره در حالى كه بكارتش زايل مى شود خون به بيند و شك كند در اين كه از بكارتش است و يا از حيض و يا از هر دو در اينصورت پنبه را داخل در مجرى نموده كمى صبر مى كند و سپس بيرون مى آورد و بهتر و نزديكتر به احتياط آنست كه آن را به آرامى بيرون آورد كه با اين آزمايش مى تواند خون را تشخيص دهد چون اگر خون دور پنبه را آلوده كرده باشد خون بكارت است هرچند كه بصفات حيض باشد و اگر خون بداخل پنبه نفوذ كرده باشد خون حيض ‍ است و اين آزمايش واجب است و اما اين كه در صحت عمل او شرط باشد معلوم نيست و اقوى اين است كه اگر چنين شخصى بعد از آن كه معلومش ‍ شد كه خون نامبرده حيض نيست بتواند نيت قربت كند عملش صحيح است و اگر چنانچه اين آزمايش براى او دشوار باشد بحالت سابقه خود رجوع مى كند اگر قبل از ديدن اين خون طاهر بوده حكم مى كند باينكه باز طاهر است و اگر حيض بوده حكم مى كند به اين كه اين خون نيز حيض ‍ است و اگر نسبت بحالت سابقش جاهل است احتياط نموده آنچه بر حائض ‍ حرام است ترك نموده و آنچه بر طاهر واجب است انجام ميدهد.
مساءله 6 - ظاهر آلوده شدن اطراف پنبه دربكارت و فرو رفتن خون داخل پنبه درحيض همه جا علامت تشخيص آندوست حتى در جائيكه مكلف شك دارد در اينكه اصلا بكارت داشته تا افصاء شود و يا نداشته و وجوب آزمايش در اين فرض نيز خالى ازوجه نيست .
مساءله 7 - اگر خون حيض با خون زخم و كوركى كه داخل مجرى پديد آمده مشتبه شود بعيد نيست كه آزمايش در اينجا نيز واجب باشد در نتيجه اگر معلوم شود خون از سمت چپ خارج شده حيض و گرنه خون زخم است لكن در عين حال ترك احتياط سزاوار نيست حتى در صورتيكه حالت سابقه معلوم باشد بله در صورتيكه آزمايش نامبرده ممكن نباشد بايد طبق حالت سابقه عمل كند و اگر حالت سابقه را نمى داند بايد بين اعماليكه زن طاهر بايد انجام دهد و بين كارهائيكه زن حائض بايد ترك كند جمع نمايد.
مساءله 8 - كمترين مدت حيض سه روز و بيشترين آن مانند كمترين ايام طهر ده روز است پس هر خونيكه كوتاهتر از سه روز و يا طولانى تر از ده روز باشد حيض نيست ، همچنين خونيكه زن بعد از قطع خون محكوم به حيضش ‍ ميبيند چه اينكه بخاطر عادت محكوم بحيض باشد و چه غير آن در صورتيكه بين خون قطع شده و خون جديد ده روز فاصله نشده باشد و بخاطر بيش از ده روز بودن آن دو خون با ايام پاكى در بين نتوان حكم بحيض بودن هر دو كرد چنين خونى نيز حيض نيست بلكه استحاضه است مثال آن كه زن داراى عادت هفت روز در ايام عادتش خون به بيند و سپس ‍ هفت روز پاك باشد و مجددا سه روز خون ببيند خون دومى حيض نيست بلكه استحاضه است .
مساءله 9 - اقوى آن است كه پشت سر هم بودن سه روز در حيض معتبر است پس اين كافى نيست كه سه روز در ضمن ده روز باشد مثل اينكه دو روز حيض ببيند و بعد از آن قطع شود و سپس قبل از تمام شدن ده روز بار ديگر خونى به بيند كه با دو روز اول جمعا سه روز شود لكن در عين حال ترك احتياط به اين كه هر دو وظيفه را انجام دهد سزاوار نيست و در پشت سر هم بودن همين كافى است كه عرف بگويد خون در اين مدت استمرار داشته پس قطع شدن لحظه هاى كوتاه كه بين زنان متعارف است مضر به توالى نيست همچنان كه ظاهر اين است كه تلفيق در ايام كافى باشد باين معنا كه اگر مثلا شروع جريان خون از ظهر روز چهارم ادامه يابد توالى سه روز صادق است .
مساءله 10 - منظور از كلمه (روز) ما بين طلوع فجر تا غروب است پس شبها جزء ايام حيض نيست و بنا بر اين اگر از طلوع فجر تا غروب آفتاب خون ببيند و آنگاه تا طلوع فجر قطع شود و مجددا در ضمن ده روز دو نوبت ديگر از طلوع تا غروب خون ببيند در نظر فقيهى كه توالى را معتبر نمى داند كافى است و از نظر ما كه اعتبار توالى را اقوى مى دانيم كافى نيست پس در صورتى كه مبداء خون اول روز بود بايد در دو شبى هم كه در وسط قرار دارد جريان خون ادامه داشته باشد و اگر مبداء اول شب بوده بايد سه شب و سه روز ادامه پيدا كند و اگر در وسط شب و يا وسط روز شروع شده اين همان تلفين است كه درصورت شروع خون در وسط روز سه شب فاصله مى شود و در صورت شروع آن در وسط شب دو شب و نصف فاصله مى شود.
مساءله 11 - زن حائض يا صاحب عادت است و يا نه و دومى يا زنى است كه براى بار اول حيض مى بيند و يا مكرر ديده ولى به طور نامنظم و يا عادت را فراموش كرده و زن حائض وقتى داراى عادت مى شود كه در دو بار پشت سر هم از روز معين تا روز معين حيض شود هم زمانش معين باشد (مثلا دهه اول هر ماه يا دوم و يا سوم باشد) و هم عددش مثل هم باشد(اين ماه مثلا هفت روز ببيند و ماه بعد نيز هفت روز)) و اگر ماه اول و دوم از نظر زمان به تنهائى متفق باشد او صاحب عادت وقتيه است و اگر تنها از نظر عدد منفق باشد صاحب عادت عدديه است واگر از هر دو جهت متفق باشد صاحب عادت وقتيه و عدديه است لكن از آنجا كه تحقق دو فرض اول به صرف منفق بودن در دو ماه خالى از شائبه اشكال نيست و ترك احتياط سزاوار نيست .
مساءله 12 - زنى كه صاحب عادتى شده بدون اشكال با يك بار خون برخلاف عادت ديدن عادتش به هم نميخورد، همچنان كه هيچ اشكالى نيست در اين كه اگر دو بار برخلاف عادت قبليش خون ببيند عادت اولش زائل مى شوددر اين دو فرض هيچ اشكالى نيست ، اشكالى كه هست در زائل شدن عادت اول با چند بار نامنظم خون ديدن برخلاف عادت اول است بعضى گفته اند عادت اول همچنان باقى است مگر وقتى كه دو ماه مثل هم برخلاف آن عادت خون ببيند ولى قول قويتر اين است كه هرچند خونهاى برخلاف عادت از نظر وقت يا عدد مثل هم نباشند عادت اول زائل مى شود البته اين وقتى است كه تخلف از عادت قبلى آنقدر تكرار شود كه از نظر عرف عنوان بى عادتى بر آن زن صادق شود يعنى عرف بگويد كه اين زن عادت معلومى ندارد و اما با دو بار خون غير متمائل ديدن آيا با هم عادت اولش باقى است يا نه محل تاءمل است .
مساءله 13 - زنيكه عادت وقتيه دارد چه عادت عدديه هم داشته باشد و چه نداشته باشد به محضى كه خون ببيند حيض مى شود و بايد عبادت را ترك كندحال چه اين كه خونش نشانيهاى حيض را داشته باشد و چه نداشته باشد و، همچنين اگر يكى دو روز يا بيشتر جلوتر يا عقب تر ببيند به شرطى كه اين تقدم و تاءخر به حدى باشد كه عرف همچنان بگويد اين همان عادت است كه جلو و يا عقب افتاده حال اگر بعدا معلوم شود كه خون عادتش ‍ نبوده چون سه روز ادامه نيافت آنچه از عبادات كه ترك كرده قضاء مى كند.
و اما كسيكه عادت وقتيه ندارد بشرطى به محض ديدن خون حيض مى شود كه خونش نشانيهاى حيض را داشته باشد و گرنه بايد احتياط نموده آنچه بر حائض حرام است ترك كند و آنچه بر مستحاضه واجب است انجام دهدحال اگر اين خونيكه جلوتر ديده تا سه روز ادامه يابد همانرا حيض قرار مى دهد و اگر همچنان تا ده روز ادامه يافت زياده بر عادات را نيز حيض قرار مى دهد و به انجام وظائف حائض اكتفا مى كند و لازم نيست اعمال مستحاضه را هم رعايت نمايد هر چند كه ترك احتياط سزاوار نيست .
مساءله 14 - صاحب عادت وقتيه اگر در همه ايام عادت و چند روز جلوتر و يا در همه ايام عادت و چندى بعد از آن و يا در همه ايام عادت و چندى قبل از آن و بعد از آن خون ببيند در صورتيكه روبرهم آن روزها از ده روز تجاوز نكند همه را حيض قرار ميدهد و اگر تجاوز كند تنها ايام عادتش حيض ‍ است و زائد بر آن استحاضه است .
مساءله 15 - اگر زن سه روز پشت سر هم خون ببيند بعد به كمتر از ده روز قطع شود و سپس سه روز ديگر يا بيشتر خون ببيند در صورتى كه مجموع روزهائى كه خون ديده و روزهائيكه در وسط پاك بوده بيش از ده روز نباشد دو طرف اين مدت حيض حساب نمى شود و ايام پاكيش حمل به حيض ‍ مى شود در نتيجه مجموع ده روز حيض حساب مى شود حال چه اينكه هر دو خون و يا يكى از آندو صفات حيض را داشته باشد و چه نداشته باشد و چه اينكه هر دو خون و يا يكى از آن ها مصادف با ايام عادت باشد يا نباشد.
و اما اگر مجموع از ده روز تجاوز كند و هر يك از دو خون و پاكى در بين كمتر از ده روز باشد آن خونيكه در ايام عادتش اتفاق افتاده حيض قرار مى دهد و ديگرى را استحاضه و همچنين اگر بعضى از يكى از آندو خون در ايام عادت اتفاق افتاده باشد آن خون را حيض قرار ميدهد و آن ديگر را استحاضه و همچنين اگر داراى عادت عدديه است و يكى از دو خون از نظر شماره ايام موافق با عادتش باشد آن را حيض قرار مى دهد و ديگرى را كه شماره ايامش كمتر يا بيشتر از ايام عادتش است استحاضه و اقوى اين است كه اين محك و معيار در تشخيص حيض را مقدم بدارد بر تشخيص حيض از راه صفات خون .
و اما اگر اصلا عادت معينى نداشته باشد و يا اگر دارد هيچ يك از آن دو خون و يا بعضى از آن در ايام عادتش واقع نشده آنوقت صفات خون را معيار قرار مى دهد هر يك از آندو كه آن صفات را داشت حيض قرار مى دهد.
و اگر داراى عادت وقتيه و عدديه هردو باشد و بعضى از خون اول و يا خون دوم در وقت واقع شود ولى عددش مطابق عدد عادت نباشد و آنديگرى عددش مطابق عادت ولى خارج از وقت باشد در هردو خون عمل به احتياط نموده هم آنچه را كه حائض بايد ترك كند ترك مى كند و هم اعمال شخص مستحاضه را بجا مى آورد.
و اگر هر دو خون در نشانيها مثل هم باشند و هيچيك از آندو در وقت عادت واقع نشده باشد نه همه آن و نه قسمتى از آن و نيز هيچيك از آندو از نظر عدد مطابق با عادت نباشد در چنين صورتى احتياط اگر نگوئيم اقوى اين استكه خون اول را حيض قرار دهد و در بقيه ده روز احتياط كند. بنابراين اگر سه روز خون ببيند و سه روز پاك شود و مجددا 6 روز خون ببيند خون اول را حيض قرار مى دهد و در بقيه تا تمام ده روز احتياط مى كندبه اين معنا كه در سه روزى كه پاك بوده كارهائى كه بر زن پاك واجب است انجام مى دهد و كارهائى كه بر حائض حرام است ترك مى كند و در چهار باقيمانده تا آخر ده روز هم محرمات بر حائض راترك مى كند و هم وظائف مستحاضه را بجا ميآورد (و ده روز باقيمانده از شش روز را عمل مستحاضه انجام مى دهد.
مساءله 16 - كسيكه داراى عادت است اگر زائد بر عادتش خون ببيند و از ده روز تجاوز نكند همه را حيض قرار ميدهد.
مساءله 17 - اگر عادتش در هر ماه يك بار است اتفاقا در يك ماه دو بار خون ببيند و بين آندو حداقل طهر يعنى ده روز پاكى فاصله شده باشد اگر يكى از آن دو خون در ايام عادتش اتفاق افتاده آن را حيض قرار ميدهد و در ديگرى بين دو وظيفه جمع مى كند. اگر بصفات حيض باشد نيز حيض است و اما اگر بصفات استحاضه است با جمع بين دو وظيفه احتياط مى كند يعنى (محرمات بر حائض را ترك و واجبات بر مستحاضه را انجام ميدهد) و اگر هر دو در خارج از وقت عادت باشد هر دو را حيض قرار مى دهد چه اين كه صفت حيض داشته باشد و چه نداشته باشد و چه اين كه مختلف باشد هرچند كه احتياط مستحب آنستكه در خون دوم و در صورت دوم كه صفات حيض را نداشته و در صورت سوم در آن خونيكه صفات را ندارد جمع بين دو وظيفه را ترك نكند.
مساءله 18 - متبدئه يعنى زنيكه براى اولين بار خون مى بيند و هم چنين مضطربه يعنى كسيكه وقت و عدد معينى در خون ديدن ندارد و هم چنين زنى كه عادتش ده روز است اگر قبل از ده روز در ظاهر خونش قطع شود و احتمال دهد كه در باطن هنوز باقى است واجب است استبراء كند يعنى پنبه اى و يا چيز ديگرى شبيه آن در داخل فرج قرار مى دهد و لحظه اى صبر كرده سپس بيرونش ميآورد اگر ديد كه پنبه پاك است غسل مى كند و نماز مى خواند و اگر بمايعى زرد رنگ آلوده بو همچنان به حال حيض باقى مى ماند تا پاك شود و يا ده روزش تمام شود پس اگر قبل از تمام شدن ده روزز پاك شد همه آن مدت را حيض قرار ميدهد و اگر از ده روز تجاوز كرد بدستورى كه ميآيد عمل مى كند صاحب عادتيكه عادتش كمتر از ده روز است اگر خون او قبل از تمام عادت در ظاهر قطع شود استبراء مى كند اگر ديد باطنش هم پاك است غسل مى كند و نماز را ميخواند و اگر پاك نبوده صبر مى كند تا عادتش تمام شود و اگر تا آخر عادت خون باقى بود و بعد از آن به كلى قطع شد غسل مى كند و نماز را مى خواند همچنان اگر بعد از تمام شدن عادت خون بظاهر قطع شده بود و او استبراء كرد ديد كه در باطن نيز پاك است غسل مى كند و نماز را ميخواند و اما اگر در راءس عادت قطع نشد و از عادت تجاوز كرد اقوى آنست كه بگوئيم مستحب است براى روشن شدن تكليف تا ده روز عبادت را ترك كند هرچند كه خونش صفات حيض ‍ را داشته باشد و بنابر احتياط واجب است ترك عبادت در يك روز و در زائد بر يك روز احتياط مستحب آنست كه بين دو وظيفه جمع نمايد يعنى محرمات حائض را ترك و وظائف مستحاضه را انجام دهد حال اگر خون از ده روز تجاوز نكرد همه ده روزش حيض است و اگر تجاوز كرد بدستوريكه ميآيد عمل كند.
مساءله 19 - اگر خون از ده روز تجاوز كند چه كم باشد و چه زياد حيض و طهرش به هم خورده و مشتبه شده در اين صورت اگر داراى عادت وقتيه و عدديه هر دو است به مقدار عادتش را حيض قرار مى دهد هرچند كه خونش صفات حيض را نداشته باشد و بقيه را استحاضه قرار مى دهد هرچند كه صفات حيض را دارا باشد.
و اما اگر عادت معلومى نداشته باشد نه از حيث وقت و نه از حيث عدد به اين معنا كه يا اولين بار باشد كه خون مى بيند و يا مضطربه وقتى و عددى باشد و يا وقت و عدد عادتش را فراموش كرده باشدكه در اينصورت اگر رنگ خون مختلف باشد بعضى روزها سياه و يا سرخ باشد و بعضى روزها زرد رنگ بايد براى تشخيص حيض همين صفات را معيار قرار دهد هرچند روزى كه خونش صفت حيض را داشته قرار دهد و مابقى را استحاضه البته به شرطى كه خون داراى صفت حيضيش كمتر از سه روز و يا بيشتر از ده روز نباشد و نيز به شرطى كه بعد از خون داراى صفات استحاضه و كمتر از ده روزش خونى ديگر داراى صفات حيض معارض با حيض قبليش نديده باشد (مثل كسيكه تا آخر پنج روز خون سياه رنگ ديده و پنج روز خون زرد رنگ و بعد ازآن 5 روز خون سياه رنگ ديده باشد.
و اگر خونى كه داراى صفت حيض است كمتر از سه روز و يا بيشتر از ده روز باشد در اينجا رها كردن صفات در اين نوع خون و گفتن اينكه اين زن فاقد تميز است محل اشكال است و بعيد نيست بگوئيم در همان مثالى كه زديم صفات حيض را در خون اول مراعات كند و در كمبود از سه روز و زيادى از ده روز به وظيفه اى كه روايات برايش معنا كرده مراجعه كند و يا به عادت زنان دودمانش عمل نمايد.
و اگر خون بيش از ده روز همه اش به يك رنگ باشد در اين صورت فاقد تميز مى شود و حكمش اين است كه اگر اقاربى از قبيل مادر و خواهر و عمه و غيراينها داراى عادت هاى يكسان ندارد احتياط كند اگر نگوئيم اقوى اين است كه هفت روز از هر ماه را حيض و بقيه را استحاضه حساب كند واگر داراى چنين خويشاوندانى است وميداند كه همه آنان در عادت يكسانند زن مورد بحث اگر مبتدئه است يعنى براى اولى بار خون مى بيند به عادت آنان عمل مى كند و اگر مبتدئه است يعنى براى اولين بار خون مى بيند به عادت آنان عمل مى كند و اگر مضطرئه است يعنى نتوانسته عادتى براى خود بدست بياورد احتياط را ترك نكند يعنى اگر عادت اقارب كمتر و يا بيشتر از هفت روز است در مقدار تفاوت مفروض بين دو وظيفه يعنى وظيفه حائض و وظيفه مستحاضه جمع كند.
مساءله 20 - احتياط واجب اگر نگوئيم اقوى آنست كه فاقد تميز در اولين لحظه اى كه خون مى بيند آنرا حيض حساب كند، حال اگر اقاربى بتفصيلى كه در مساءله قبل گفته شد ندارد تا هفت روز حيض حساب مى كند و اگر دارد بعيد نيست بگوئيم واجب است به تعداد روزهاى عادت آنان حيض بگيرد و به هر حال اگر جريان خون بيش از يك ماه ادامه يافت واجب است كه توافق بين ماهها را رعايت كندباين معنا كه اگر ابتداء جريان خون در ماه اول ، در اول ماه بوده در ماههاى بعد نيز اول ماه را ابتداء حيض مى گيرد و اگر وسط ماه بوده وسط هرماه را ابتداء حيض مى گيرد.
مساءله 21 - كسيكه تنها عادت وقتيه دارد اگر جريان خونش از ده روز گذشت بايد از حيث وقت عادت خود را معيار قرار دهد و از نظر عدد ايام اگر معيارى و تميزى دارد و معيارش با وقت عادتش مطابقت مى كند به همان معيار رجوع كند و اگر چنين معيارى نداردبايد اگر خويشاوندى واجد شرائط بالا دارد بآن ها مراجعه كند و گرنه بايد هفت روز را حيض قرار دهد و آن هفت روز در وقت عادتش باشد.
و كسيكه داراى عادت عددى است و خونش از ده روز تجاوز كرده از حيث عدد بعادت خود رجوع مى كند و اما از حيث وقت اگر خودش معيارى و تميزى كه حيض را از غير حيض مشخص مى كند دارد به آن مراجعه مى كند بشرطى كه معيارش با عدد توافق داشته باشد و اگر معيار با عدد سازگار نيست باز به معيار مراجعه مى كند.
بنابراين اگر معيار چهار روز را حيض نشان داد و عادت پنج روز بود يك روز از عادت كم مى كند و اگر هفت روز حيض را نشان داد دو روز بعادتش ‍ اضافه مى شود و اگر اصلا تميزى ندارد عدد حيض را همانطور كه در سابق گفتيم در همان پنج روز اول قرار ميدهد.
گفتار در احكام حائض
1 - براى حائض نماز و روزه و طواف و اعتكاف جائز نيست .
2 - هر چيزى كه براى محدث (يعنى بى وضو و جنب ) حرام است بر او نيز حرام است پس حائض نمى تواند با بدن و دست خود نام مبارك (( الله )) و نيز اسماء انبياء و ائمه عليهم السلام على الاحوط تماس دهد و همچنين مس خطوط قرآن بتفصيلى كه در وضوء گذشت .
3 - آنچه كه بر جنب حرام است و آن عبارت است از خواندن سوره هائى كه سجده آن ها واجب است و همچنين خواندن بعضى از آن سوره ها و نيز داخل شدن در مسجد الحرام و مسجد النبيى و مكث كردن در ساير مساجد و نهادن چيزى در مساجد بتفصيليكه در احكام جنابت گذشت بر حائض ‍ نيز حرام است چون حائض در همه احكام مانند جنب است .
4 - وطى در جلو او، هم بر او حرام است و هم بر شوهرش و اما بهره گيرى هاى ديگر از قبيل بوسيدن و تفخيذ و امثال آن و حتى بنابر اقوى وطى در عقب او جائز است هرچند كه وطى در عقب زن كراهت شديدى دارد و نزديكتر به احتياط آنست كه از آن اجتناب شود و همچنين بهره گيرى از بين ناف و زانوى او كراهت دارد.
آنچه كه گفتيم بر حائض حرام است در صورتى است كه علم وجدانى بحيض بودن خود داشته باشد و يا از راه امارات شرعى از قبيل عادت و تميز و مثل آن بفهمد كه حيض است بلكه در جائى هم كه محكوم باشد بحيض گرفتن در هفت روز و يا به رجوع بر عادت زنان خويشاوند بايد از اين محرمات اجتناب كند و اما اگر مرد نداند كه زن حيض است و در حال جماع بفهمد واجب است كنار بكشد و هم چنين اگر اصلا حيض نبوده و در آن حال حيض شود و اگر زن خبر دهد به اينكه حيض شد و يا حيضش ‍ برطرف شد گفته اش مسموع است پس اگر خبر دهد كه حيض است وطيش ‍ بر مرد حرام است و اگر خبر دهد كه حيض برطرف شد وطيش جائز است .
مساءله 1 - درحرمت وطى فرقى بين زن دائمه و منقطعه و نيز بين زن آزاد و كنيز نيست .
مساءله 2 - اگر زن از حيض پاك شود براى شوهر جائز است او را وطى كند هرچند كه غسل نكرده باشد چيزى كه هست وطى قبل از غسل حيض ‍ مكروه است بلكه قبل از شستن فرج نيزكراهت دارد و نزديكتر به احتياط آنستكه قبل از شستن فرج وطى انجام نشود.
اگر زن حائض را وطى كند بنابر احتياط بايد كفاره دهد و كفاره اش در اول حيض يك دينار و در نيمه آن نصف دينار و در آخر ربع دينار است و اما بر خود زن هرچند كه راضى به وطى بوده باشد كفاره واجب نيست و وجوب كفاره در صورتى است كه هم علم بحيض داشته باشد و هم بداند كه وطى در حال حيض حرام است بلكه در صورت جهل هم اگر جاهل مقصر باشد در بعضى از موارد بنابراحتياط واجب مى شود.
مساءله 3 - منظور از اول حيض ثلث اول و منظور از وسط ثلث دوم و منظور از آخر ثلث آخر آن است ، مثلا اگر ايام حيض شش روز باشد هر ثلث آن دو روز مى شود و اگر هفت روز باشد هر ثلث دو روز و يك سوم روز خواهد بود و بهمين ترتيب .
مساءله 4 - اگر باعتقاد اينكه زن حائض است او را وطى كرد و بعد معلوم شد حيض نبوده ويا باعتقاد اينكه حيض نيست او را وطى كرد بعد معلوم شد حيض بوده كفاره بر او واجب نميشود.
مساءله 5 - اگر در حال مقاربت ناگهان زن حيض شود و او كنار نكشد و همچنان ادامه دهد در اينكه آيا كفاره بگردنش مى آيديا نه اشكال است احتياط واجب آنستكه كفاره را بدهد.
مساءله 6 - در كفاره وطى مكلف مى تواند بجاى دينار قيمت آنرا بپردازد و در اين قسمت معيار قيمت زمان پرداختن است نه قيمت زمان وطى .
مساءله 7 - كفاره نامبرده را هم مى تواند به يك مسكين بدهد و هم مى تواند به 3 نفر از مسكينان بدهد.
مساءله 8 - كفاره وطى حائض با تكرار وطى تكرار مى شود البته منظور از اين تكرار اين است كه وطى در اوقات مختلف انجام شود، مثلا يك بار در اول حيض و يكبار در وسط و يكبار در آخر آن كه در اين صورت بايد يك دينار و سه چهارم دينار كفاره بدهد و همچنين است اگر در وقت واحد يكبار وطى كند و كفاره دهد و بار ديگر نيزوطى كند و امااگر قبل از دادن كفاره وطى اول بار ديگر وطى كند بعضى گفته اند كفاره تكرار نمى شود و احتياط واجب آنستكه آنرا تكرار كند.
پنجم از احكام حيض بطلان طلاق او در حال حيض است بشرطى كه دخول به او شده باشد و حامله هم نباشد و شوهر حاضر و يا در حكم حاضر باشد مثل اينكه بتواند به آسانى از حال او باخبر شود.
بنابراين اگر زن بوسيله شوهر اصلا وطى نشده و يا اينكه حامله است و شوهرش غائب و يا بحكم غائب است (مثلا زندانى ) است بطورى كه بهيچ وجه نميتواند از حال زن خبر بگيرد آيا حائض است يا نه ، طلاقش صحيح است البته مسئله خصوصيات ديگرى دارد كه جاى تعرض آن اينجا نيست .
اگر شوهر غائب باشد و شخصى كه در محل حاضر است و مى تواند از حال همسر او خبر بگيرد را وكيل كند كه او همسر وى را طلاق دهد آن وكيل نميتواند در حال حيض همسر موكل خود را طلاق دهد.
ششم از احكام حيض اين است كه حائض بعد از انقطاع خون و بند آمدن آن بايد براى هر كارى كه مشروط بطهارت از حدث اكبر است غسل كند و غسل او از نظر كيفيت و احكام مانند غسل جنابت است با اين تفاوت كه با غسل جنابت مى شود نماز خواند ولى با غسل حيض نميشود و زن قبل از غسل و يا بعد از آن بايد براى هر كارى چون نماز كه مشروط به طهارت از حدث است وضوء بگيرد بخلاف غسل جنابت كه بيانش گذشت و اگر تنها از وضوء معذور باشد بايد براى حيضش غسل كند و براى نمازش تيمم بدل از وضوء بگيرد اگرتنها از غسل معتذر باشد بايد وضوء بگيرد وبدل از غسلش تيمم كند و اگر از هردو معتذر باشد بايد دو بار تيمم كند يكى بدل از وضوء و يكى بدل از غسل .
مساءله 10 - اگر آبى كه دارد تنها براى يكى از ايندو عمل كفايت مى كند بنابراحتياط غسل را مقدم بدارد.
مساءله 11 - اگر بدل از غسل تيمم كند و سپس حدثى از او صادر شود تيمم او باطل نمى شود و همچنان اعتبار دارد تا وقتيكه بآب دسترسى پيدا نمود غسل كند ولى نزديكتر به احتياط آنست كه بعذ از حدث تيمم را تجديد كند.
هفتم از احكام حيض اين استكه زن حائض روزه هائى را كه درايام حيضش ‍ نگرفته واجب است قضا كند چه روزه رمضان و چه روزه هاى واجب ديگر و بنابراقوى نمازهاى واجب غير يوميه مانند نماز آيات و دور ركعت نماز طواف و نمازى كه به نذر واجب شده بنابراحتياط بخلاف نمازهاى يوميه كه قضاء آنچه در حال حيض نخوانده واجب نيست بلكه زن بعد از داخل شدن وقت نماز و گذشتن مقدارى كه مى توانست در آن مقدار از زمان حداقل واجب نماز را بحسب حاليكه دارد انجام دهد و انجام نداد و حيض ‍ شد بايد آن نماز را قضا كند (مثلا در ظهر بمقداريكه او مى توانست بحسب حالى كه از نظر كند خواندن و يا تند خواندن يا سلامتى و بيمارى يا سفر وحضر دارد و نيز از نظر تحصيل شرائطى كه ندارد بحسب تكليف فعلى اش ‍ كه يا وضو است يا غسل يا تيمم از نظر بگذرد و او در اين مقدار وقت نمازش را نخوانده باشد و حيض شود بايد نماز ظهر را قضا كند) بخلاف كسيكه در اول وقت اين مقدار فرصت نداشته كه قضاء نماز نامبرده بر او واجب نيست ولى نزديك تر به احتياط آنستكه اگر بمقدار وضو گرفتن و اداء نماز وقت داشته هرچند كه به مقدار تحصيل شرائط وقت نداشته آن نماز را قضا كند اگرچه اقوى آنستكه بگوئيم واجب نيست .
مساءله 12 - اگر زن حائض قبل از گذشتن وقت نماز پاك شود در صورتيكه به مقدار تحصيل شرائط وقت دارد بايد نمازش رابه نيت اداء بخواند و اگر نخوانده باشد قضاء آن بر او واجب است بلكه نزديكتر به احتياط آنستكه اگر براى بيش از تحصيل يكى از شرائط يعنى طهارت و درك يك ركعت نماز وقت داشته و نخوانده آن نماز راقضاء كندهرچند كه اقوى واجب نبودن قضا است .
مساءله 13 - اگر گمان برد به اينكه وقت براى درك يك ركعت نماز داراى شرائط ندارد و بهمين جهت آنرا ترك كرد بعد معلوم شد وقت داشته قضاء آن نماز واجب است .
مساءله 14 - اگر درآخر روز پاك شود و از وقت بمقدار چهارركعت نماز در عصرو دو ركعت در سفر را درك كند تنها بايد نماز عصر بخواند و ظهر از او ساقط است نه اداء آن واجب است و نه قضاءش و اما اگر در حضر مقدار پنج ركعت نماز و در سفر مقدارسه ركعت نماز از وقت را درك كند هر دو نماز بر او واجب است و اگر ترك كرده قضاء آنها را بايد به جاى آورد و اما مغرب و عشاء اگر از آخر شب كمتر از مقدار پنج ركعت در حضر و يا چهار ركعت در سفر را درك كند واجب است بر او تنها خصوص عشاء را اداء كند و اما مغرب اداءش و قضاءش از او ساقط است .
مساءله 15 - اگر معتقد باشد باينكه براى هر دو نماز وقت دارد و هر دو را به نيت اداء خواند بعد معلوم شد وقت نداشته و وظيفه اش خواندن نماز دوم به تنهائى بوده نمازش درست است و چيزى بر عهده اش نيست و همچنين است اگر تنها نماز دوم را آورده باشد بعد معلوم شود وقت تنگ بوده و اما اگر در اينحال هر دو نماز را ترك كند بايد نماز دوم را قضاء نمايد و اگر باعتقاد اينكه وقت تنگ است تنها دومى را بخواند بعد معلوم شود وقت براى هر دو باقى بوده نماز دومش صحيح است و واجب الهى اولى را بعد از آن در وقت اداء و در خارج وقت قضاء كند.
مساءله 16 - براى حائض مستحب است كه در وقت هر نمازى پنبه را عوض ‍ كند و وضوء بگيرد و به مقدار نماز خواندن رو به قبله بنشيند و ذكر خداى تعالى بگويد و براى او چند چيز مكروه است يكى خضاب بستن با حناء و غير آن و يكى خواندن قرآن هرچند كمتر از هفت آيه باشد و يكى قرآن با خود داشتن هرچند كه باو روكش و غلاف باشد و يكى دست كشيدن بحاشيه و مابين سطرهاى قرآن .