گفتار در كيفيت غسل ميت
درمرحله اول واجب است بدن ميت از نجاست تطهير شود و اقوى اينست كه همين مقدار كافى است كه هر عضوى را قبل از غسل تطهير كنند هرچند كه نزديكتر به احتياط آن است كه همه بدن را قبل از شروع در غسل آب بكشند.
در مرحله دوم واجب است ميت را سه بار غسل دهند بار اول با آبيكه در آن سدر ريخته باشند و بار دوم با آب آميخته با كافور و نوبت سوم باآب خالص ‍ و اگر اين ترتيب رعايت نشده باشد دوباره غسل ميدهند تاترتيب حاصل شود.
و چگونگى هريك از اين غسلها مانند غسل جنابت است يعنى اول سر و گردن ميت غسل داده مى شود و سپس سمت راست او و در آخر سمت چپش و احتياط واجب آنستكه بگوئيم غسل ارتماسى در اين سه غسل كفايت نمى كند پس اين كافى نيست كه تمام بدن ميت را در آب سدر و بار ديگر در آب كافور و نوبت سوم در آب خالص فرو ببرند بله اين جائز است كه سر و گردن او را در آب بسياريكه آميخته با سدر است ارتماس دهند و بعد سمت راست او و در آخر سمت چپش را همچنين غسل با كافور و با آب خالص را با رعايت ترتيب به اين نحو ارتماس انجام دهند.
مساءله 1 - درسدر و همچنين كافور معتبر است بمقدارى باشد كه عرفا صدق كند كه اين آب با سدر و اين آب با كافور مخلوط است و اينقدر زياد نباشد كه آب مضاف گردد.
مساءله 2 - اگر يكى از اين دو يعنى سدر و كافور و يا هر دو ناياب باشد بجاى غسل با آن ها با آب خالص سه بار غسل مى دهند كه اين به احتياط نزديكتر است بلكه وجوبش خالى از قوت نيست و هنگام غسل بايد نيت بدليت را نموده ترتيب را نيز رعايت كنند (باين معنا كه غسل اول را به نيت بدل از آب و سدر و غسل دوم را به نيت بدل از آب و كافور و غسل سوم را به نيت آب خالص انجام مى دهند).
مساءله 3 - اگر آب براى غسل ناياب شد ميت را سه بار به نيت بدل از غسل تيمم مى دهند و نزديكتر به احتياط آن است كه بعد از آن سه تيمم يك بار ديگر به نيت مجموع تيمم بدهند و واجب نبودن آن بنظر قوى تر است در جائى هم كه ميت مجروح و يا سوخته شده و يا بيمارى آبله داشتم و بيم آن مى رود كه اگر غسل دهند پوست بدنش كنده شود بايد تيممش دهند و اين احتياط ترك نشود كه يك بار با دست زنده او را تيمم دهند و يك بار ديگر اگر ممكن است با دست خود ميت هرچن كه جواز اكتفاء تيمم با دست خود ميت اگر ممكن باشد بعيد نيست و در تيمم دادن ميت كافى است كه در يك نوبت دست بخاك زده شود براى صورت و دو دست هرچند كه دو بار دست زدن (يكى براى پيشانى و ديگرى براى پشت دستها) به احتياط نزديك تر است .
مساءله 4 - اگر مكلف براى بيش از يك بار غسل دادن آب ندارد ميت را يك بارغسل مى دهد و دو بار تيمم ، حال اگر سدر و كافور و يا سدر به تنهائى دارد آب را در غسل اول يعنى غسل با سدر مصرف مى كند و يك تيمم بدل از غسل با كافور و تيممى ديگر بدل از غسل با آب خالص مى دهد و همچنين است بنابراقوى در صورتيكه نه سدر داشته باشد و نه كافور و با احتمالى بعيد واجب است آب را صرف در غسل سوم نموده بجاى دو غسل اول و دوم تيمم دهد و طريق احتياط در مراعات هر دو احتمال اين است كه بعنوان احتياط دو تيمم بدل از دو غسل اول و دوم به ترتيب بدهد و سپس بقصد ما فى الذمه (در آنچه در واقع بذمه اش هست كه با غسل اول است و يا سوم ) ميت را با آب غسل بدهد و سپس دو تيمم ديگر بقصد احتياط بدهد يكى بدل از غسل دوم و ديگرى بدل از غسل سوم .
و اگر چنانچه از دو خليط تنها كافور را دارد آب را در غسل اول صرف مى كند و بجاى غسل دوم و سوم تيمم مى دهد و اين كه احتمال دهيم واجب باشد آنرا به نيت غسل دوم مصرف نموده بجاى غسل اول و سوم تيمم دهد احتمال بعيدى است و نزديك تر به احتياط آن است كه اول او را بدل از غسل اول تيمم دهد و سپس با آب كافور به نيت ما فى الذمه كه يا بدل از غسل با آب سدر است و يا غسل دومى است ) او را غسل مى دهد و آنگاه دو بار تيمم مى دهد يكى بدل از غسل با آب كافور و دوم بدل از آب خالص .
و اگر آبى كه در اختيار دارد بمقدار دو بار غسل دادن است در صورتى كه هر دو خليط را دارد آب را در دو غسل اول مصرف نموده براى غسل سوم تيممش مى دهند و همچنين است صورتى كه آب براى دو غسل دارد و بيش از يك خليط ندارد و يا هيچ يك را ندارد.
مساءله 5 - اگر ميت در حال احرام از دنيا رفته باشد او را مانند محل (كسى كه محرم نيست ) سه نوبت غسل مى دهند ولكن در غسل دوم آب غسل را با كافور مخلوط نمى كنند مگر در فرضى كه مرگ اواگر در عمره بوده بعد از تقصير (ناخن و يا موى چيدن ) بوده و اگر در حج بوده بعد از سعى واقع شده باشد كه در اين صورت استعمال كافور ممنوع نيست و همچنين در فرض قبلى كه نبايد كافور در آب غسل او كنند حنوط با كافور نيز نبايد بكنند مگر بعد از تقصير در عمره و بعد از سعى در حج .
مساءله 6 - اگر بخاطر مانعى ميت را تيمم داد و يا بخاطر ناياب بودن سدر و كافور با آب خالص غسل داد و سپس مانع برطرف شد و يا سدر و كافور يافت شد در صورتيكه هنوز ميت دفن نشده واجب است در صورت اول كه تيمم داده او را غسل دهد و در صورت دوم احتياط واجب آن است كه غسل با آب سدر و كافور اعاده شود و اگر بعد از دفن مانع برطرف شده كار گذشته است .
مساءله 7 - اگر غسل جنابت و يا حيض و امثال آن بگردن ميت بوده باشد همان غسل ميت كافى از جنابت نيز هست .
مساءله 8 - اگر غسل ميتى فراموش شود و در نتيجه بدون غسل دفن گردد در صورتى كه بيرون آوردن جنازه از قبر مخدورى از قبيل فساد جسد يا هتك حرمت ميت و يا ناراحت شدن زنده ها از بوى آنها و يا از تجهيزش و دوباره كفن كردنش پيش نمى آيد واجب است نبش قبر كردن و جنازه را غسل دادن و در جائى هم كه بعضى از غسل هاى ميت جاى مانده و يا معلوم شود كه باطل انجام شده و همچنين در جائيكه ميت بدون كفن دفن شده حكم همين است و اما اگر با كفن غصبى دفن شده باشد در صورتيكه نبش آن مخدورى نداشته باشد بايد نبش شود و اما اگر مخدوريكه گفته شد پيش ‍ بيايد در وجوب نبش اشكال است و احتياط واجب آن است كه صاحب كفن كه كفن از او غصب شده قيمت كفن خود را بگيرد بله در صورتى كه غاصب خود ميت بوده باشد اقوى آنستكه نبش قبرش جائز است حتى در صورتى هم كه مستلزم هتك حرمت شود و اگر معلوم شود كه جنازه ميت نماز خوانده نشده و يا نمازيكه خوانده شده باطل بوده نبش قبر جائز نيست بلكه بر قبر او نماز مى خوانند.
مساءله 9 - گرفتن اجرت در برابر غسل دادن ميت جائز نيست مگر آنكه اجرت در برابر امور غير واجب قرار داده شود مثل اينكه غسال اجرتى بگيرد براى اينكه انگشتان ميت و مفاصل او را نرم كند و از حالت پيچيدگى درآورد و يا اينكه قبل از غسل دستهاى ميت را تا نصف ذراع بشويد و سر او رابا كف سدر و يا كف خطمى شستشو دهد و عورتينش را با سدر و يا اشنان شسته بعد از فراغت از آن با پارچه اى لطيف خشك كند و آداب غير واجبه ديگرى كه هست انجام دهد كه در اين صورت گرفتن اجرت حرام نيست .
مساءله 10 - اگر بدن ميت بعد از غسل و يا در بين آن نجس شود مثلا نجاستى از خود بدن بيرون آمده و يا نجاستى از خارج به آن برسد دوباره غسل دادن او واجب نيست حتى در صورتى كه نجاست خارج شده حدث باشد يعنى بول و يا غائط باشد هرچند كه نزديكتر به احتياطدر صورتى كه در اثناء غسل بيرون آمده باشد اين است كه غسل را دوباره بدهند.
بله برطرف كردن نجاست از بدن ميت واجب است و احتياط واجب آنست كه حتى بعد از گذاردن ميت در قبر او را از قبر بيرون آورده نجاست را از او برطرف سازند مگر آنكه اين عمل دشوار باشد هرچند كه دشواريش تنها بخاطر هتك حرمت او باشد.
مساءله 11 - تخته سنگ و يا تخته اى كه ميت را روى آن غسل مى دهند واجب نيست كه بعد از هر غسل از اغسال سه گانه آب كشيده شود، بله نزديكتر به احتياط آنستكه آنرا براى غسل دادن ميت بعدى بشويند هرچند كه احتمال پاك شدنش به تبعيت پاك شدن ميت اقوى است حكم پارچه اى هم كه هنگام غسل دادن (بمنظور پوشاندن عورت ميت ) روى او مى اندازند همين است يعنى آن نيز به تبع پاك شدن ميت پاك مى شود.
مساءله 12 - نزديك تر به احتياط آن است كه ميت در حال غسل رو به قبله خوابانده شود به نحوى كه محتضر را مى خوابانند هرچند كه مستحب بودن اين عمل اقوى است .
مساءله 13 - وضوء دادن ميت واجب نيست ، بله استحبابش اقوى است و بلكه به احتياط نزديك تر است البته اگر خواستند وضوء بدهند جا دارد كه قبل از غسل بدهند.
گفتار در آداب غسل
آداب غسل ميت چند چيز است :
1 - نهادن ميت بر روى تخته تاتخت .
2 - اينكه پيراهن او را از طرف پاهايش بيرون آورند هرچند كه مستلزم پاره كردن آن باشد البته اگر بخواهند باين دستور عمل كنند بايد از ورثه كه مالك پيراهن ميتند اجازه بگيرند.
3 - اينكه در زير سايه يعنى زير سقف و يا خيمه و امثال آن صورت بگيرد.
4 اينكه عورت او را هرچند كه كسى بآن نظر نكند و يا غسل دهنده كسى باشد كه نظر كردنش بآن حلال باشد بپوشانند.
5 - اينكه انگشتان و مفاصل آنرا با مدارانرم كنند.
6 -قبل از غسل دستهايش را تا نصف ذراع بشويند.
7 - اينكه سر ميت را با كف سدر و يا خطمى بشويند.
8 - اينكه قبل از غسل عورت او را با سدر و يا اشنان بشويند.
9- اينكه در دو غسل اول و دوم بطور ملايم دست بر شكم او بكشندمگر آنكه ميت زنى حامله باشد.
10 - اينكه دستها و عورتهاى ميت را سه بار بشويند.
11 - اينكه هر عضوى از اعضاء را در هر غسلى سه بار بشويند كه در نتيجه روى هم شستن ها بيست و هفت بار مى شود (زيرا در هر غسلى سه بار سر و گردن سه بار طرف راست و سه بار طرف چپ شسته مى شود كه نه بار مى شود و ضرب 9 در عدد 3 بيست و هفت مى شود).
12 - و اينكه بعد از فراغت از غسل بدن او را با پارچه اى نظيف خشك كنند و از اين قبيل آداب ديگرى كه هست .
اگر از بدن ميت چيزى از قبيل پوست بدن و يا مو و يا ناخن و يا دندان بيفتد آنرا در كفنش نهاده دفن مى كنند.
گفتار در تكفين ميت
كفن كردن ميت مانند غسل او واجب كفائى است و مقدار واجب كفن سه قطعه است يكى لنگ كه بين ناف تا زانوى ميت را مى پوشاند و ديگر پيراهن كه شانه تا نصف ساق پا را فرا مى گيرد و احتياط واجب آنست كه كمتر از اين نباشد و سوم سرتاسرى كه تمام بدن را مى پوشاند پس واجب است بلندى سرتاسرى از بلندى قامت ميت بيشتر باشد (تا از طرف سر و سمت پا مقدار زائد را جمع نموده با ريسمانى به پيچند) و واجب است پهناى آن بمقدارى باشد كه بتوان يك طرف آنرا بر روى طرف ديگر بگذارند تا بدن پوشيده شود و در همه اين سه قطعه اگر بمقدار واجب فراهم نشد بمقدار كمتر از آن اكتفاء مى شود لكن در هر يك از آن سه قطعه اگر امر دائر شد بين مثلا لنگى كه تنها عورت را مى پوشاند ولنگى كه تا نيمى از ران را فرا مى گيرد واجب است فراگيرتر را استعمال كنند و اما اگر هيچ يك از سه قطعه فراهم نيست تنها ساترى براى عورتش فراهم است بهمان اكتفاء مى شود.
مساءله 1 - كفن كردن ميت با پارچه غصبى حتى در حال اضطرار جائز نيست و همچنين با پارچه ايكه از جنس ابريشم خالص باشد جائز نيست هرچند كه ميت زن و يا طفل باشد و نيز جائز نيست او را با پوست مردار و پارچه نجس ‍ كفن كنند حتى آن مقدار نجاستيكه در لباس نمازگذار بخشوده شده در كفن بخشوده نيست و نيز جائز نيست جسد ميت را با پوست و يا پشم و موى حيوانيكه حلال گوشت نيست كفن كنند و باحتياطواجب با پوست حلال گوشت نيز كفن نكنند و اما با پشم و موى و كرك حيوان حلال گوشت اشكال ندارد.
همه احكاميكه درباره كفن گفته شد مخصوص است بحال اختيار بجز غصبى نبودن كه در حال اضطرار نيز جائز نيست واما غير آن در حال اضطرار جائز است بلكه اگر از پوست حيوان حلال گوشت چيزى درست كنند كه عرفا بآن جامه گفته شود درحال اختيار نيز جائر است ميت را باآن كفن كنند و اگر گفته نشود جز در حال اضطرار جائز نيست و اگر امر كفن كردن دائر شود بين پارچه نجس و يا حرير و يا پوست حيوان حلال گوشت يا غير آن در مرتبه اول كفن كردن با پارچه نجس مقدم بر حرير و حرير مقدم بر پوست حيوان حلال گوشت و آن مقدم بر غير آن است يعنى حيوان حرام گوشت و پوست ميته .
مساءله 3 - اگر قبل از نهادن ميت درقبر كفن او نجس شود واجب است نجاست را از آن زائل سازند يا به اينكه كفن را بشويند و يا به اينكه آن قسمت نجس شده را قيچى كنند البته بريدن وقتى جائر است كه ضررى در كفن نداشته باشد و همچنين اگر بعد از نهادن در قبر نجس شود ولى در اين صورت بريدن بهتر است واگر شستن كفن دشوار بود هرچند دشوارى آن از اين جهت باشد كه مستلزم بيرون آوردن ميت از قبر باشد قيچى كردن متعين مى شود همچنانكه اگر قيچى كردن ممكن نباشد هرچند از اين جهت كه مستلزم برهنه ماندن قسمتى از بدن ميت باشد در اينصورت شستن متعين مى شود.
بله در صورتيكه شستن موقوف باشد به بيرون آوردن ميت از قبر و هتك حرمت او شستن واجب نيست بلكه در اينصورت بيرون آوردن ميت جائز نيست و اگر بريدن و شستن هردو غير ممكن باشد در صورتى كه پارچه پاك ديگر در دسترس باشد واجب است كفن را عوض كنند البته اين وظيفه در جائى است كه عوض كردن كفن باعث بى حرمتى ميت نشود و گرنه عوض ‍ كردن نيز جائز نيست .
مساءله 4 - هزينه كفن ميت بجز آنچه بعدا استثناء مى شود از اصل ماليكه از ميت بجاى مانده گرفته مى شود و اگر ميت در مقابل اموال بجاى مانده اش و برابر آن قرض دارد اول مخارج كفن و دفن او را برمى دارند و سپس ‍ قرض هايش را مى پردازند و همچنين اول اين مخارج را برمى دارند و سپس ‍ وصايايش را عملى مى سازند و نيز اول مخارج كفن و دفن را برمى دارند و سپس ارث را تقسيم مى كنند.
اين حكم تنها مربوط به مخارج متعارف و لائق به شاءن ميت است بطورى كه احترامش محفوظ شود و اما زائد بر اين مقدار مشمول اين حكم نيست و همچنين ساير مخارج تجهيز كه مقدار متعارف آن از اصل مال برداشته مى شود و نسبت به مقدار زائد بر واجب با حفظ حرمت ميت ترك احتياط سزاوار نيست البته براى رعايت اين احتياط نبايد آنقدر كم خرجى كنند كه هتك حرمت ميت شود و همچنين است سدر و كافور و قيمت زمينى كه در آن دفن مى شود و آجرى كه قبر را با آن مى چينند و اجرت حمالهائيكه جنازه را حمل مى كنند و اجرت قبر كن و ساير مخارج تجهيز حتى پولى كه حكومت بعنوان عوارض براى دفن در زمين هاى بى صاحب مى گيرد مقدار متعارف همه آنها از اصل مال برداشته مى شود.
و اگر اموال بجاى مانده ميت متعلق حق ديگرى باشد مثلا حاكم شرع اعلام ورشكستگى او را كرده باشد (و در نتيجه اموال او متعلق حق همه طلبكارانش قرار گرفته باشد) و يا ميت مالى را گرو داده باشد ظاهرا مخارج كفن برآن نيز مقدم است .
بله در مقدم بودن آن بر حق جنايتى كه بدهكار است اشكال هست و اگر به مقدار تهيه كفن مالى از خود بجاى نگذاشته عريان دفن مى شود و بر مسلمانان واجب نيست براى او كفن بخرند و يا كفن بدهند، بله استحباب دارد.
مساءله 5 - كفن زن و ساير مخارج تجهيز او بعهده شوهر او است هرچند كه خود زن ثروتمند بوده باشد حال چه اينكه زن كبيره (نه ساله ) بوده باشد و چه صغيره و كمتر از نه سال باشد و نيز چه اينكه ديوانه باشد و چه عاقل چه آزاده باشد و چه برده چه مدخوله باشد و چه مدخوله نباشد چه اينكه مطيع شوهر بوده باشد و چه ناشزه و عصيانگر باشد و در زن منقطه اشكال هست مخصوصا در زنى كه مدت ازدواجش بسيار كوتاه باشد و در زنيكه شوهر او را طلاق رجعى داده و هنوز عده او سر نيامده و از دنيا رفته احتياط ترك نشود بلكه ظاهر اين است كه كفن او نيز بعده شوهر او است .
مساءله 6 - و اگر شخصى بعنوان تبرع كفن او را بدهد از عهده شوهرش ساقط مى شود مگر درصورتى كه قبول تبرع براى ميت وهن و بى حرمتى باشد كه در اين صورت شوهر بايد كفن او را بدهد.
مساءله 7 - اگر شوهر بعد از زن و يا قبل از او بميرد و يا مرگ هر دو در يك زمان اتفاق بيفتد و براى هر دو مالى جز بمقدار يك كفن نباشد كفن كردن خود او مقدم بر كفن همسر او است .(1)
مساءله 8 - اگر شوهر فقير باشد كفن زنش از مال بجاى مانده خود او داده مى شود و اگر شوهر بعد از دفن زن پولدار شد ورثه زن نمى توانند قيمت كفن را از او مطالبه كنند.
مساءله 9 - ساير افراد واجب النفقه در مسئله هزينه كفن حكم زن را ندارند بله كفن برده بگردن صاحب او است مگر آنكه برده كنيزى باشد كه ازدواج كرده باشد كه خرج كفن اوبعهده شوهر او است .
گفتار در مستحبات كفن و آداب كفن كردن
مستحب است علاوه بر آن سه قطعه ايكه در كفن هر يك از مرد و زن واجب بود قطعه ديگرى بعنوان لفافه به درازاى سه ذراع و نيم و پهناى يك وجب الى يك وجب و نيم به ران ميت بپيچند بطورى كه چيزى از ميانه خاصره تا سر زانوهاى ميت بيرون نماند و مستحب است كه از خاصره آغاز نموده دو ران ميت را بهم بچسبانند و آخر پارچه را از زير دو پاى ميت بيرون آورده در زير قسمت نهائى لفافه فرو مى برند.
و مستحب است مقدارى پنبه بين دو سرين ميت بگذارند بطورى كه عورتين او را بپوشاند و مستحب است مقدارى ذريره (كه نوعى بوى خوش ‍ است ) روى پنبه بگذارند بعد پنبه را در محل نامبرده قرار دهند و اگر مى ترسند چيزى از مجراى غائط ميت بيرون آيد (و كفن را آلوده كند) مستحب است مجرى را با مقدارى از آن پنبه پر كنند بلكه با مجراى حيض ‍ زن نيز چنين كنند مخصوصا اگر بيم آن باشد كه خون نفاس و امثال آن از آن بيرون آيد همه اينها را قبل از پيچيدن لفافه نامبرده انجام مى دهند.
و نيز مستحب است بعد از قرار دادن ميت در سرتاسرى واجب و پيچيدنش ‍ در آن لفافه ديگرى بر او بپوشانند و بهتر آن استكه برد يمانى باشد بلكه استحباب لفافه سوم مخصوصا در مورد زنان تقويت شده است .
و مستحب است براى خصوص مردان اينكه پارچه اى به عنوان عمامه دور سر او به پيچند و دو طرف آن را زير چانه ميت قرار مى دهند به اين نحو كه تحت الحنك سمت راست روى تحت الحنك سمت چپ قرار مى گيرد و مجددا سمت چپى را روى سمت راستى قرار داده هر دو را بطرف سينه ميت مى كشند.
و در خصوص زنان مستحب است به جاى عمامه مردان مقنه اى بر سر او نهاده و با لفافه اى به عنوان سينه بند پستان هاى او را بسته در پشت ميت گره بزنند.
و مستحب است كفن ميت از پارچه خوبى تهيه شود و او را به نحو خوبى كفن كنند و اينكه آن را با مال پاك و بدون شبهه خريدارى نمايند و اينكه از جنس پنبه و سفيد رنگ باشد سواى حبره كه مستحب است سرخ رنگ باشد و مستحب است اينكه پارچه اى باشد كه با آن احرام بسته و يا در آن نماز خوانده باشد و بهتر آنست كه اگر احتياج به دوختن دارد ازرشته هاى كفن گرفته كفن را بدوزند و مستحب است از كافور و ذرير مقدارى بهر يك از قطعه هاى كفن بپاشند.
و مستحب است در حاشيه همه قطعات كفن و نيز بر جريدتين (چوب ترى كه روى ترقوه ميت مى گذارند) بنويسند: (( فلانى پسر فلان )) (يعنى نام ميت و پدرش نوشته شود) شهادت مى دهد به اينكه جز الله تعالى هيچ معبودى نيست و او يكتا است و شريكى ندارد.
و نيز شهادت مى دهد به اينكه محمد صلى الله عليه وآله فرستاده خدا است و اينكه على بن ابيطالب و حسن و حسين و على و محمد و جعفر و موسى و على و محمد و على و حسن و مهدى عليهم السلام امامان و سادات و قائدان اويند و اينكه قيامت و ثواب و عقاب حق است .
و نيز مستحب است كه دعاى جوشن كبير بر كفن او بنويسند البته بهتر و به احتياط نزديكتر اين است كه همه اينها در حاشيه نوشته شود كه از نجس ‍ شدن ايمن باشد و احتياط واجب آنستكه از نوشتن نقاطى از كفن كه (روى عورتين قرار ميگيرد) و نوشتن اين مطالب در آنجا عرفا بى احترامى به نوشته ها است اجتناب شود.
و نيز براى كسى كه ميت را غسل مى دهد و همو كفن مى كند بهتر آنستكه بعد از غسل و قبل از كفن كردن خودش غسل مس ميت كند و وضوء بگيرد آنگاه مشغول تكفين ميت شود و اگر كفن كننده غير از غسل دهنده است او نيز از حدث اكبر و حدث اصغر طهارت داشته باشد.
گفتار در حنوط
حنوط ميت واجب است چه اينكه ميت صغير باشد و چه كبير چه مرد باشد و چه زن و همانطور كه قبلا گذشت كسيكه در حال احرام از دنيا رفته را حنوط نبايد بكنند و شرط حنوط آنستكه بعد از غسل ميت و يا تيمم دادنش انجام شود و جواز حنوط كردن ميت قبل از تكفين وبعد از آن و در اثناء آن اقوى است هرچند اولى بهتر است .
و كيفيت حنوط اين است كه كافور را به مواضع هفتگانه ميت كه در حال سجده بر زمين مى آيد بمالند و مستحب است كه به نوك بينى او نيز بمالند بلكه اين عمل به احتياط نزديك تر است و بعيد نيست بگوئيم مستحب است به زير بغلها و گودى روى سينه و مفاصل استخوان هايش نيز بمالند ولى بهتر آن استكه اگر خواستند چنين كنند به اميد ثواب كنند نه بعنوان دستور استحبابى و هيچ بوى خوش ديگرى در حنوط جاى كافور را نمى گيرد حتى در هنگام ضرورت و نايابى كافور ماليدن بوى خوش ديگر دستورى نيست .
در حنوط مقدار معينى واجب نشده بلكه آنچه واجب است اين استكه مسماى آن بعمل آيد و عرفا گفته شود كه اين ميت حنوط شده است ولى بهتر و كاملتر آن استكه هفت مثقال صيرفى در حنوط يك ميت مصرف شود و از اين پائين تر چهار مثقال شرعى و از آنهم پائين تر چهار درهم و سپس يك مثقال شرعى و از آن پائين تر يك درهم است و اگر هيچيك از اين اندازه ها فراهم نشد و حتى بمقدار مسما نيز فراهم نگشت ميت بدون حنوط دفن مى شود.
مساءله 2 - مستحب است در حنوط ميت كافور را با مقدارى تربت شريفه سيدالشهداء صلوات الله عليه مخلوط كنند لكن اگر كردند ديگر در مواضعى كه منافى با احترام تربت است نظير دو شست پا نمالند.
گفتار در جريدتين
يكى از سنت هائى كه درباره آن تاءكيد شده اين است كه دو قطعه چوب تر همراه ميت بگذارند حال چه اينكه صغير باشد و چه كبير چه مرد باشد و چه زن البته در مورد طفل صغير به اميد ثواب جريده بگذارند نه بعنوان سنت دستورى و بهتر آن است كه چوب نامبرده جريده خرما باشد و اگر فراهم نشد از درخت سدر و اگر آن نيز فراهم نشد از درخت بيد و اگر نشد از انار و اگر آن نيز نشد از هردرخت ترى كه فراهم است بگذارند و بهتر آنستكه اين دو جريده هريك به درازاى استخوان ذراع باشد هرچند كه كمتر آن تا يك وجب و بيشترش تا يك ذراغ نيز كافى است همچنانكه در كيفيت نهادن آن بهتر آنست كه يكى را در طرف راست روى ترقوه ميت نهاده دنباله اش ‍ بطرف پهلوى ميت تا هرجا رسيد قرار گيرد بطورى كه به پوست بدن او بچسبد و جريده ديگررا بهمين نحو روى ترقوه سمت چپ او مى گذارندلكن اين جريده را ببدن ميت نمى چسبانند بلكه آنرا بين پيراهن و سرتاسرى جاى مى دهند.
گفتار در تشييع جنازه
فضيلت تشييع جنازه بسيار و ثواب آن عظيم است و در خبر آمده كه هر كس ‍ جنازه اى را تشييع كند در رفتن و برگشتن بهر گامى كه بر مى دارد هزار حسنه برايش مى نويسند و هزار هزار سيئه از نامه عمل او محو مى كند و هزار هزار درجه اش مى دهند و اگر بر آن جنازه نماز بخواند صد مليون فرشته او را مشايعت مى كنند در حالى كه همه آنها براى او طلب مغفرت مى كنند و اگر در دفن او نيز حاضر شود خداى تعالى صد مليون ملك بر او موكل مى سازد برايش تا روزى كه از قبرش مبعوث شود طلب مغفرت كنند و كسى كه برميتى نماز بخواند جبرئيل با هفتاد مليون ملك بر او نماز خواهد خواند و همه گناهان گذشته اش آمرزيده مى شود و اگر همچنان به ايستد تا دفنش كنند و خاك بر قبرش به پاشد هنگام برگشتن بهر قدم از آن جا كه تشييع كرده تا به منزلش برسد قيراطى اجر دارد و قيراط به سنگينى كوه احد است كه آنرا در ميزان او مى اندازند.
(( و اما آداب تشييع چند است ))
يكى اينكه هنگام بدوش گرفتن جنازه بگويد: (( بسم الله و بالله و صلى الله على محمد و آل محمد الله اغفر للمؤ منين و المؤ منات )) (بنام خدا و بيارى او خدا بر محمد و آل او درود بفرستد، بارالها مردان و زنان مؤ منين را بيامرز).
ديگر اينكه جنازه را بر روى دوش خود حمل كنند نه بر بالاى حيوان باربر و امثال آن مگر آن كه عذرى نظير دورى راه در بين باشد و اين بدان جهت است كه از فضيلت حمل جنازه بر روى دوش محروم نمانند و اماكراهت حمل آن بر بالاى حيوان معلوم نيست .
يكى ديگر اينكه تشييع كننده در حال خشوع و تفكر باشد فكر كند كه اين خود اوست كه از دنيا رفته و بر بالاى دوش حمل مى شود خود او است و دارد التماس مى كند كه مرا برگردانيد و خداى تعالى خواهش او را پذيرفته و برگردانيده .
يكى ديگر اينكه پاى پياده تشييع كند و سوار شدن در تشييع جز در صورت عذر مكروه است ، بله در مراجعت كراهتى ندارد.
يكى ديگر اينكه پيشاپيش جنازه نرود بلكه يا عقب جنازه حركت كند يا در دو طرف آن كه اولى بهتر است .
ويكى ديگر اينكه چهار طرف جنازه را به تناوب بدون بگيرد و بهتر آن است كه از سمت راست جلو تابوت شروع نموده آنرا بدوش راست خود بگيرد و سپس سمت راست عقب را بدوش راست بگيرد و نوبت سوم سمت چپ آخر تابوت را بدوش چپش حمل كند و در نوبت چهارم سمت چپ جلو تابوت را بدوش چپ بگيرد.
يكى ديگر از آداب تشييع جنازه اين است كه صاحب مصيبت با پاى برهنه تشييع نموده و رداء (عباى ) خود را زمين بگذارد و نپوشد و اگر پوشيده طورى غيرمعمولى بپوشد كه با حالت داغديدگان تناسب داشته باشد و خلاصه وضعى بخود بگيرد كه همه تشييع كنندگان بفهمند كه او است صاحب مصيبت .
در تشييع جنازه چند چيز كراهت دارد: يكى خنديدن و لهو و لعب است .
و يكى كنار گذاشتن رداء كسى است كه صاحب مصيبت نباشد.
و يكى بسرعت راه رفتن است بطورى كه منافات با مداراى با ميت داشته باشد تا چه رسد به اينكه بدوند بلكه سزاوارترين اين است كه به طور متوسط حركت كنند.
يكى ديگر از مكروهات آتش بردن در دنبال جنازه است مگر آن كه چراغى بمنظور روشن كردن راه باشد بلكه در شب به اين منظور مطلق روشنائى بدون كراهت است .
يكى ديگر از مكروهات تشييع جنازه اين است كه اگر مكلف در حال عبور دادن جنازه اى نشسته است برخيزد مگر آنكه ميت كافر باشد كه در اين صورت مكلف از جاى خود برمى خيزد و براى زنان بهتر آنست كه تشييع جنازه نكنند هرچند كه ميت نيز زن باشد و بعيد نيست كه تشييع كردن براى زنان جوان كراهت داشته باشد.
گفتار در نماز بر ميت
واجب است بر مكلفين (البته وجوب كفائى ) كه بر هر ميت مسلمان نماز بخوانند هرچند كه مخالف مذهب حق باشد و اما نماز خواندن بر جنازه كافر هر قسم كافر كه باشد حتى مسلمانى كه از دين برگشته و يا حكم به كفرش شده هرچند كه منتسب به اسلام باشد مانند نواصب و خوارج جائز نيست و ميتى كه در سرزمين مسلمين پيدا شود و معلوم نباشد كه كافر است يا مسلمان حكم مسلمان را دارد و همچنين كسى كه در دار اسلام پيدا شود و در آنجا بميرد و اما طفلى كه در دارالكفر پيدا شود اگر در آن جا هيچ مسلمانى سكونت ندارد كه هيچ و اگر مسلمانانى در آنجا باشند و احتمال رود كه اين يافت شده از آن ها باشد حكم كردن باينكه مسلمان است يا كافر مشكل است .
اطفال مسلمانان هرچند ولد زناى آنان حكم آنانرا دارند يعنى اگر بسن شش ‍ سال رسيده اند بايد بر جنازه آنها نماز خوانده شود و استحباب نماز خواندن بر طفلى كه به اين حد نرسيده باشد محل تاءمل است البته اين تاءمل در استحباب نماز بر طفلى است كه زنده به دنيا آمده باشد و اما آنكه مرده بدنيا آمده نماز خواندن بر او بدون تاءمل مستحب نيست هرچند كه قبل از ولادت روح در او دميده شده باشد در سابق گفتيم كه بعضى از اعضاء بدن انسان اگر سينه باشد و يا مشتمل بر قسمت سينه و يا قسمتى از سينه باشد كه قلب در آن قرار دارد هرچند كه فعلا قلب در آن نباشد حكم تمام بدن را دارد كه بايد بر آن نماز خواند.
مساءله 1 - وقت نماز خواندن بر ميت بعد از غسل دادن و كفن كردن او است پس قبل از اين دو عمل نماز خواندن بر او كافى نيست و چنانچه غسل و كفن ميت متعذر بود نماز ساقط نمى شود همچنانكه با تعذر دفن نيز نماز ساقط نمى گردد پس واجب است بر ميتى كه در بيابان پيدا شده نه غسل دادن او ممكن است و نه كفن كردن و نه دفن كردن نماز خوانده شود و بحال خود واگذار گردد و حاصل كلام اينكه از واجبات هر مقداريش كه غير ممكن است ساقط مى شود و هرمقداريش كه ممكن است ثابت مى ماند.
مساءله 2 - معتبر است در نماز گذار بر ميت اينكه مؤ من باشد پس نماز خواندن مخالف مذهب بر ميت شيعه كافى نيست تا چه رسد به نماز خواندن كافر و اقوى اين است كه در نماز گذار داشتن حد بلوغ معتبر نيست و بنابراين نماز خواندن كودكى مميز بر جنازه صحيح است لكن در اينكه كافى از نماز مكلفين بالغ هست يا نه تاءمل است و در اين نماز گذار معتبر نيست كه حتما مرد باشد بلكه نماز خواندن زن بر جنازه ميت هرچند كه ميت مرد باشد صحيح است و اين صحت مشروط به نبودن مردان نيست و لكن سزاوار آنستكه با وجود مردان آنان مقدم بر زنان باشند بلكه اين به احتياط نزديكتر است .
مساءله 3 - نماز خواندن بر ميت هرچند واجب كفائى است الا اينكه مانند ساير اعمال تجهيز ميت سزاوارتر از همه مردم به اين كار نزديكترين خويشاوند ميت است كه از او ارث مى برد، پس اگر چنين كسى خواست خودش بر جنازه ميتش نماز كند و يا شخصى را براى اين كار معين نمايد جائز نيست مزاحم او شوند بلكه اشتراط اذن او در صحت نمازى كه غير او مى خواند اقوى است .
واگر ميت وصيت كرده باشد كه فلان شخص معين بر من نماز بگذارد احتياط واجب آنست كه ولى اذن بدهد و وصى نيز از او اجازه بگيرد.
مساءله 4 - مستحب است در نماز ميت كه بجماعت برگذار شود و نزديك تر به احتياط آنست كه در اين جماعت نيز همه امورى كه در امام جماعت معتبر است رعايت شود يعنى امام در نماز ميت عادل و چه و چه بوده باشد بلكه نزديكتر به احتياط آنست كه شرائط جماعت از قبيل نبودن حائل و امثال آن در اين نماز نيز رعايت شود هرچند كه مشروط نبودن نماز ميت به شرائط امامت و شرائط جماعت بعيد نيست مگر آن مقدارى كه در صدق جماعت دخالت دارد پس با فاصله زياد و وجود حائل كلفت چون ديوار بين نمارگذاران جماعت صحيح نيست و در نماز ميت امام در هيچ ذكرى جوز ماءموم را نمى كشد پس ماءموم نيز خودش بايد تكبيرات و دنباله هاى آنها را بگويد.
مساءله 5 - جائز است كه بر يك ميت و در يك زمان اشخاصى متعدد نماز فرادى بخوانند بلكه بجماعت نيز جائز است چند نوبت بر او نماز خوانده شود و مادام كه كسى از نماز بر او فراغ نشده هر يك از نماز گذاران مى توانند قصد وجوب كنند و اما اگر يكى فارغ شد (و تكليف واجب كفائى انجام گرديد) ديگران بايد نيت استحباب و يا قربت كنند و همچنين است در نمازگذاران متعدد در جماعتى واحد.
مساءله 6 - براى ماءموم جائز است كه در بين نماز ميت قصد فرادى كند لكن بشرطى كه از جنازه بقدرى دور نباشد كه مضر به نمازش باشد و نيز از محاذات با ميت كه در اين نماز در حال فرادى معتبر است خارج نگردد.
گفتار در كيفيت نماز ميت
نماز ميت پنج تكبير است بعد از تكبير اول شهادتين گفته مى شود و بعد از تكبيردوم بر پيغمبر و آل گرام او صلوات الله عليهم صلوات مى فرستد و بعداز تكبير سوم مردان و زنان مؤ من را دعا مى كند و بعداز تكبير چهارم ميت را دعا مى كند، آنگاه تكبير پنجم را گفته از نماز خارج مى شود و كمتر از پنج تكبير جائز نيست مگر در حال تقيه و در اين نماز اذان و اقامه اى و قرائتى و ركوع و سجودى و تشهد و سلامى نيست و در دعاهاى چهارگانه مسماى آن كافى است ، پس كافى است كه بعد از تكبير اول بگويد:
(( اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله ))
و بعد از تكبير دوم بگويد:
(( اللهم صلى على محمد و آل محمد))
و بعد از تكبير سوم بگويد:
(( اللهم اغفر للمؤ منين و المؤ منات ))
و بعداز تكبير چهارم بگويد:
(( اللهم اغفر لهذا الميت ))
و سپس تكبير پنجم را بگويد و منصرف شود.
و اما بهترش آنستكه بعد از تكبير اول بگويد:
(( اشهد ان لا اله الا الله وحده لاشريك له الها واحدا احدا صمدا فردا حيا قيوما دائما ابدا لم لم يتخذ صاحبة و لاولدا و اشهد ان محمدا عبده و رسوله ارسله بالهدى و دين الحق ليظهره على الدين كله و لو كره المشركون
و بعد از تكبير دوم بگويد:
(( اللهم صل على محمد و آل محمد و بارك على محمد و آل وارحم محمدا و آل محمد افصل ما صليت و باركت و ترحمت على ابراهيم و آل ابراهيم انك حميد محمد و صل على جميع الانبياء و المرسلين )) .
و بعد از تكبير سوم بگويد:
(( اللهم اغفر للمؤ منين و المؤ منات و المسلمين و المسلمات الاحياء منهم و الاموات تابع اللهم بيننا و بينهم بالخيرات انك على كل شى ء قدير)) .
و بعد از تكبيرچهارم بگويد:
(( اللهم ان هذا المسجى قد امنا عبدك و ابن عبدك و ابن امتك نزل بك و انت خير منزول به اللهم انك قبضت روحه اليك و قد احتاج الى رحمتك و انت غنى عن عذابه اللهم انا لاتعلم منه الاخيرا و انت اعلم به منا اللهم ان كان محسنا فزد فى احسانه و ان كان مسيئا فتجاوز عن سيئائه و اغفرلنا و له اللهم احشره مع من يتولاه و يحبه و ابعده ممن يتبرا منه و يبغصه اللهم الحقه به نبيك و عرف بينه و ارحمنا اذا توفيتنا يا اله العالمين اللهم اكتبه عندك فى اعلى عليين و اخلف على عقبه فى الغابرين و اجعله من رفقاء محمد و آله الطاهرين و ارحمه و ايانا برحمتك يا ارحم الراحمين اللهم عفوك عفوك عفوك .
و اگر ميت زن باشد بايد بجاى كلمه (( هذا المسجى )) بگويد: (( هذه المسجاة )) و بجاى كلمات (( عبدك و ابن عبدك و ابن امتك )) بگويد: امتك و انبة عبدك و ابنة امتك )) و همه ضميرهائى كه در اين دعاها مذكر آمده بود بضمير مؤ نت تبديل كند و اگر ميت طفل است در تكبير چهارم به پدر و مادر او نيز دعا كندباينكه بگويد: (( اللهم اجعله لابويه ولنا سلفا و فرطا و اجرا.
مساءله 1 - در هر يك از مرد و زن هم مى تواند ضميرهاى مذكر بياورد و هم مؤ نث اما مذكر باعتبار اينكه مرجع آن ضمائر كلمه (( ميت )) و يا كلمه (( شخص )) است و امامؤ نث باعتبار اينكه مرجع آنها كلمه : (( جنازه )) است پس در جائى كه معلوم نيست ميت مرد است و يا زن تكليف آسان مى شود و ديگر لازم نيست دو بار دعاء خوانده شود يك بار با ضمائر مذكر و بار ديگر با ضمائر مؤ نث .
مساءله 2 - اگر در عدد تكبير است شك كند بين كمتر و بيشتر احتياط واجب آنستكه هم وظيفه اقل را بياورد و هم اكثر را و دعاها را بعنوان رجاء بخواند مثلا اگر شك كند اين تكبيريكه گفتم دومى است يا سومى است صلوات بر پيغمبر و آل او عليهم الصلاة و السلام را بخواند و به مؤ منين و مؤ منات نيز دعا كند آنگاه تكبير بگويد و مجددا مؤ منين و مؤ منات را دعا كند و ميت را نيز دعا كند و تكبير ديگر بگويد و ميت را دعا كند آنگاه تكبير آخر را بگويد و منصرف شود.
گفتار درشرايط نماز ميت
واجب است نماز ميت با قصد قربت انجام شود و ميت را در نيت بطورى مشخص كند كه مبهم نباشد يعنى معلوم باشد به چه كسى نماز مى خواند هرچند به اينكه قصد كند حاضر را و يا ميتى را كه امام جماعت به او نماز مى خواند و نيز واجب است اينكه نماز گذار رو به قبله ايستاده باشد و ميت جلوى او به پشت خوابيده باشد البته اين وظيفه مربوط به امام جماعت و يا كسى است كه فرادى و به تنهائى بر ميت نماز مى خواند و اما ماءمومينى كه در دو طرف صف باشند و ميت روبروى آنها نمى تواند باشد تنها كافى است آن ماءمومين متصل باشند به كسانيكه روبروى ميت ايستاده اند.
شرط ديگر اين كه سر ميت در سمت راست نماز گذار وپاى او در سمت چپ قرار گيرد.
و اينكه بين ميت و نمازگذار حائلى از قبيل پرده و ديوار نباشدبطوريكه عرفا صدق نكند كه نماز بر آن ميت است بنابراين نماز خواندن بر ميتى كه در داخل تابوت است عيب ندارد چون تابوت در برابر نمازگذار قرار مى گيرد.
شرط ديگر اينكه بين ميت و نماز گذار فاصله زياد نباشد بطوريكه عرفا بگويند اين شخص بر بالاى سر آن ميت نايستاده مگر ماءموميكه در صفوف آخر نماز ايستاده و فاصله اش با ميت بسيار است كه در صورت اتصال صفوف عيبى ندارد.
شرط ديگر اينكه محل نمازگذار زياد بلندتر و پائين تر از محلى كه جنازه قرار گرفته نباشد و يكى در بلندى و ديگرى در گودى قرار نگرفته باشد و اما بلندى و پستى مختصر عيبى ندارد.
شرط ديگر اينكه نماز ميت بعد از غسل دادن و كفن كردن و حنوط وى باشد. مگر آن ميتى كه غسل و كفن از او ساقط است مانند شهيد و يا كسيكه غسل دادن و كفن كردنش ممكن نيست كه بدون غسل و كفن بر او نماز خوانده مى شود.
شرط ديگر اينكه ميت مستورالعورة باشد و اگر اصلا كفن ندارد اگر ممكن باشد بايد عورتش را قبل از نهادنش در قبر بپوشانند و آن گاه بر او نماز بخوانند واگر ممكن نباشد قبر او را بكنند و او را در لحدش به پشت بخوابانند و عورتش را با خشت و يا سنگ يا خاك بپوشانند و نماز را بر او بخوانند و بعد از نماز روى او را بطرف قبله نموده قبرش را پر كنند.
مساءله 1 - در نماز ميت طهارت از حدث و خبث و نيز سائر شروط و ترك موانعى كه در نمازهاى داراى ركوع و سجود معتبر است معتبر نيست بجز قهقهه و سخن گفتن كه بايد احتياط درمورد آن دو ترك نشودبلكه نزديك تر به احتياط آن است كه آنچه مراعاتش در سائر نمازها واجب است در اين نماز نيز رعايت شود.
مساءله 2 - اگر بهيچ وجه ممكن نيست رو به قبله بر ميت نماز خوانده شود قبله ساقط مى شود و اگر جهت قبله مشتبه بوده و راهى به تحصيل علم به قبله نبوده و نيز حتى نشانه هائيكه در صورت فقدان علم به آنها مراجعه مى شود در كار نبود بطرفى نماز خوانده مى شود كه قبله بودنش مظمون است و اگر اين نيز ممكن نبود بايد چهار نماز در چهار طرف بر ميت خوانده شود.
مساءله 3 - اگر نمازگذار بر ميت نتواند ايستاده نماز بخواند و كسى هم كه قادر بر نماز خواندن ايستاده باشد وجود نداشته باشد بايد نشسته بر ميت نماز خوانده شود و اگر چنين كسى هست نماز خواندن بر آن ميت بر او واجب عينى مى شود و در اين صورت نماز شخص عاجز از قيام كافى نيست لكن اگر شخصى متمكن از قيام عصيان كند و وظيفه عينى خود را انجام ندهد آن وقت عاجز بايد به وظيفه خود قيام نموده نشسته بر ميت نماز بخواند و اما اگر متمكن نبوده باشد و عاجز نماز شكسته بخواند پس از آن و قبل از دفن متمكنى پيدا شود احتياط آن استكه متمكن دوباره نماز را بر ميت بخواند هرچند كه كفايت همان نمازيكه عاجز خوانده بود خالى از وجه نيست بلكه در صورتيكه عاجز معتقد بوده كه هيچ متمكنى وجود ندارد بعد معلوم مى شود كه چنين نبوده و در همان لحظه اى كه عاجز نماز مى خواند متمكن وجود داشته كافى نبودن نماز عاجز اقوى است .
مساءله 4 - كسيكه از راه مى رسد و مى بيند كه امام در حال خواندن نماز ميت است مى تواند داخل نماز شده و تكبيرات او را متابعت كن و اول نماز خود را اولين تكبير خود قرار داده شهادتين را مى گويد و وقتى امام سومين تكبير خود را مى گويد او با وى تكبير مى گويد و آن را تكبيردوم خود قرار داده بر پيغمبر و آل او عليهم السلام صلوات مى فرستد و چون امام از نماز خود فارغ مى شود او خود بقيه تكبيرات را مى گويد و اگر توانست دعاهايش را نيز مى خواند هرچند مخفف آن را و اگر مردم او را مهلت ندادند كه نمازش ‍ را با دعا تمام كند در همان جا كه ايستاده بگفتن پنج تكبير پشت سر هم و بدون دعا اكتفاء مى كند.
مساءله 5 - نماز ميت مادام كه انجام نشده از مكلفين ساقط نمى شود مگر اين كه بعضى از آنان بطور صحيح انجامش دهند در اين صورت از بقيه ساقط مى شود و اگر مكلف شك كند كه آيا مسلمانان بر اين ميت نماز خوانده اند يا نه بنا را مى گذارد بر اينكه نماز خوانده نشده و نماز به او مى خواند و اگر علم دارد به اينكه نماز به او خوانده اند ولى شك دارد كه صحيح خوانده اند يا نه عمل آنها را حمل بر صحت مى كند و اگر يقين دارد كه نماز آنان باطل بوده واجب است كه نماز براو را بخواند هرچند كه نماز گذار اول يقين داشته باشد به اينكه نمازش صحيح بوده بله اگر نماز گذار اول با مكلف مورد بحث بحسب اجتهاد مختلف باشد و يا اولى از كسى تقليد مى كند كه نمازى را كه او خوانده صحيح مى داند و مكلف مورد بحث از كسى ديگر تقليد مى كند كه آن نماز را باطل مى داند در اينجا اكتفا به نماز اولى خالى از اشكال نيست و بهمين جهت احتياط به خواندن نماز بر او ترك نشود.
مساءله 6 - واجب است نماز ميت قبل از دفن او انجام شود نه بعد از دفن بله اگر فراموش شود يا به خاطر عذرى نماز بر او خوانده نشده باشد و يا اگر خوانده اند بعد از دفن معلوم شود كه فاسد بوده ناگزير بايد بر قبر او نماز گذارده شود و نبش قبر او جائز نيست در نماز خواندن بر قبر او بايد شرائط آن يعنى رو به قبله بودن و غيره مراعات شود و اين نماز تا زمانيكه ميت متلاشى نشده و هنوز اسم ميت بر او صادق است وقت دارد بلكه نماز خواندن بر قبر براى هر كسى نماز ميت را قبل از دفن او درك نكرده تا يك شبانه روزى جائز است و بعد از گذشتن يك شبانه روز احتياط ترك آن است .
مساءله 7 - تكرار نماز بر يك ميت جائز است ولى با كراهت مگر اينكه ميت شخصى شريف و داراى فضائل و مناقب باشد.
مساءله 8 - اگر در وقت نماز جنازه اى را بياورند در صورتيكه نماز واجب مزاحم نماز بر جنازه نباشد به اين معنا كه وقت نماز ميت وسيع باشد و ترس عفونت يافتن در بين نباشد مكلف مخير است هريك را خواست جلوتر بخواند البته در اين فرض مقدم داشتن نماز ميت بهتر است و اگر مزاحم با وقت فضيلت باشد در ترجيح يكى بر ديگرى اشكال و تاءمل است و در وسعت وقت نماز يوميه و در فرضيكه در تاءخير نماز ميت بيم فساد و تعفن مى رود واجب است اول بر ميت نماز بخواند هم چنانكه در تنگى وقت نماز يوميه و ايمنى از فساد جنازه واجب است اول نماز يوميه خوانده شود.
و اما در فرضيكه هم بيم فساد جنازه است و هم وقت نماز تنگ است اگر ممكن است بوجهى از فساد آن جلوگيرى شود و لو باينكه قبل از نماز دفنش كنند و نماز يوميه را در وقت بخوانند و سپس نماز ميت را بر قبر او بخوانند بايد حتما اين كار را بكنند و اگر ممكن نيست و مثلا تا بخواهند او را دفن كنند نماز قضاء مى شود در اينجا اقوى نيز تقدم نماز يوميه و اكتفاء به اقل واجب آن است .
مساءله 9 - اگر چند جنازه حاضر شود بهتر آن است كه بهر يك از آن ها نمازى مستقل خوانده شود البته اين در وقتى است كه بيم فساد يكى از آنها در اثر تاءخير نمازش در بين نباشد ولى جائز هم هست كه يك نماز بر همه آن ها خوانده شود به اين طريق كه همه را در پيش روى نماز گذار قرار مى دهند به نحويكه همم محاذى او باشند آنگاه در دعاى براى آنها درتكبير چهارم عبارتى مى آورند كه مناسب آنها باشد اگر سه و بيشتر از سه جنازه باشد عبارت را بصيغه جمع و اگر دو نفر باشند به صيغه تثنيه مى آورند اگر همه مرد باشند بصيغه مذكرو اگر زن باشند به صيغه مؤ نث اداء مى كنند و اگر هم مرد باشد و هم زن ضمائر را به اعتبار جنازه مؤ نث و به اعتبار جنازه مذكر مى آورند.
مساءله 10 - اگر در اثناء نماز بر يك ميت مثلا بعد از تكبير اول ميتى ديگر بياورند جائز است در تكبير دوم و سوم و چهارم بر جنازه اول جنازه دوم را نيز شركت دهند و در نتيجه تكبير دوم جنازه اول تكبير اول جنازه دوم مى شود و تكبير سوم جنازه اول تكبير دوم جنازه دوم و بهمين قياس آنگاه وقتى تكبيرات جنازه اول تمام شد بقيه تكبيرات جنازه دوم را مى آورند و بعد از هر تكبيرى ذكر مختص به آن تكبير را مى خواند و بعد از تكبير مشترك بين هردو دعاى جمع مى كند به اين معنا كه در فرضيكه كرديم بعد از تكبير دوم جنازه اول هم شهادتين تكبير اول جنازه دوم را مى خواند و هم صلوات بر پيامبر و آل او عليهم السلام را كه ذكر تكبير دوم جنازه او است و به همين طريق تا به آخر.