كتاب الصلوة : فصل اول در مقدمات شش گانه نماز
در اين كتاب احكام نماز بيان مى شود و نماز عبادتى است كه انسانرا از كارهاى زشت و از گناهان بازميدارد و ستون دين است باين معنا كه اگر نماز قبول درگاه خداى تعالى شود ساير عبادتها نيز قبول مى شود و اگر رد گردد ساير نيكيها و عبادات نيز رد مى شود و اين كتاب چند فصل دارد.
مقدمه اول شماره نمازهاى واجب و وقت هريك از نمازهاى روزانه و نافله هاى آن
مساءله 1 - نماز دو نوع است واجب و مستحب :
نمازهاى واجب پنج قسم است : اول نمازهاى پنجگانه اى كه در هر روز بايد انجام شود و از اين جمله است نماز جمعه و نماز قضائيكه پسر بزرگ بايد به نيت پدرش بعد از درگذشت او بخواند و دوم نماز آيات و سوم نماز طواف واجب و چهارم نماز اموات و پنجم نمازى كه مكلف به وسيله نذر و يا اجاره و يا غير ايندو و بر خود واجب كرده البته در شمردن نمازى كه مكلف بر خود واجب كرده در اعداد نمازهاى واجب نوعى مسامحه است براى اين كه آنچه در اين گونه موارد واجب است در حقيقت عنوان وفاء به نذر و عهد و اجاره است نه عنوان نماز.
و اما نمازهاى مستحب زيادتر از آن است كه شمرده شود از آن جمله نافله هاى نمازهاى واجب يوميه است و آن عبارت است از هشت ركعت نافله ظهر قبل از نماز ظهر وهشت ركعت نافله عصر قبل از نماز عصر و چهار ركعت نافله مغرب بعد از نماز مغرب و دو ركعت نشسته بعد از نماز عشاء كه يك ركعت بحساب مى آيد و آنرا وتيره مى گويند و وقت آن با امتداد وقت عشاء امتداد مى يابد و دو ركعت نافله صبح كه قبل از نماز صبح خوانده مى شود و وقت اين دو ركعت از طلوع فجر اول است تا مقدار دو ركعت مانده به طلوع از سرخى سمت مشرق و جائز است مكلف اين نافله را داخل در نافله شب كند و آنرا قبل از فجر بياورد هرچند كه نافله شب را نصف شب بخواند بلكه بعيد نيست بگوئيم وقت نافله صبح بعد از گذشتن مقدارى از نيمه شب است كه گنجايش نماز شب را داشته باشد ولكن نياوردن آن قبل از طلوع فجر اول جز در صورت داخل كردن آن به نماز شب به احتياط نزديك تر است .
ويازده ركعت نافله شب است كه هشت ركعت اول آن نماز شب و پس از آن دو ركعت شفع و يك ركعت آخر آن نماز وتر است و يك ركعت وتر با دوركعت شفع با فضيلت ترين ركعات نماز شب است و دو ركعت نافله فجر از آندو نيز افضل است و جائز است به اين دو نماز يعنى شفع و وتر اكتفاة ء شود بلكه در تنگى وقت جائز است كه تنها بنماز وتر اكتفاء شود و اما در غير تنگى وقت اگر به نيت رجاء بياورد و وقت نماز شب از نيمه شب تا فجر صادق است البته انجام آن در سحر افضل است و سحر عبارتست از ثلث اخير شب و از سحر نزديك به فجرش افضل است و ازاين بهتر آن است كه نافله شب از نيمه شب تا به صبح در اوقات متعدد خوانده شود همچنانكه رسولخدا صلى الله عليه وآله چنين مى كرد.
پس بنابرآن چه گفتيم عدد ركعات نافله يوميه با در نظر داشتن اين كه گفتيم دو ركعت نشسته وتيره يك ركعت است سى و چهار ركعت مى شود كه دو برابر عدد ركعات نماز واجب يوميه است در سفرى كه باعث شكسته شدن نماز شود هشت ركعت نافله ظهر و هشت ركعت نافله عصر ساقط مى شود و بقيه نافله ها باقى مى ماند و احتياط آن است كه در سفر نماز وتيره را به نيت رجاء بياورد.
مساءله 2 - اقوى مستحب بودن نماز غفليه است و مستقل از نافله هاى يوميه و اين نماز دو ركعت است كه بعد از نماز مغرب و قبل از زوال شفق غربى خوانده مى شود به اين طريق كه در ركعت اول بعد از سوره حمد مى خواند:
(( و ذالنون اذ ذهب مفاضبا فظن ان لن نقدر عليه فنادى فى الطلمات ان لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الظالمين فاستجبناله و نجبناه من الغم و كذلك ننجى المؤ منين )) .
و در ركعت دوم بعد از حمد مى خواند:
(( و عنده مفاتيح الغيب لايعلمها الا هو و يعلم ما فى البر و البحر و ما تسقط من ورقة الا يعلمها و لا حبه فى ظلمات الارض و لا رطب و لا يابس ‍ الافى كتاب مبين )) .
و چون از خواندن آن فارغ شد دستها را به دعا بلند كرده عرضه مى دارد:
(( اللهم انى اساءلك بمفاتيح الغيب التى لايعلمها الا انت ان تصلى على محمد و آل محمد)) .
و اينكه مرا و والدين مرا بيامرزى وووو ساير حوائج خود را ذكر مى كند و سپس مى گويد:
(( اللهم انت ولى نعمتى و القادر على طلبتى تعلم حاجتى فاساءلك بحق محمد و آل محمد عليه و عليهم الاسلام لما قضيتها لى )) .
كه اگر چنين كند و حاجت خود را از خدا بخواهد خداى عز و جل انشاء الله خواسته او را مى دهد.
مساءله 3 - جائز است نافله هاى يوميه و هر نماز مستحبى ديگر را حتى در حال اختيار نشسته بخواند لكن در اين صورت بهتر آن است كه هر دو ركعت را يك ركعت بحساب آورد حتى نماز وتر را كه يك ركعت ايستاده است دو بار نشسته بخواند هر بار يك ركعت و سلام دهد.
مساءله 4 - وقت نافله ظهر از اول ظهر تارسيدن سايه اضافى شاخص به مقداريك ذراع ادامه دارد (البته شاخصى كه خودش سه و نيم ذراع بلندى داشته و بطور عمود در زمين قرار گرفته باشد) و وقت نافله عصر تا زمانى ادامه دارد كه سايه شاخص به دو ذراع برسد و يا بگو برابر چهار هفتم وقتى سايه به يك ذراع يعنى دو هفتم شاخص رسيد اگر مكلف نافله را نخوانده باشد خواندن نماز ظهر مقدم است و همچنين وقتى سايه به دو ذراع رسيد نماز عصر مقدم دانسته مى شود.
مساءله 5 - هيچ اشكالى نيست در اينكه در روز جمعه جائز است مكلف نافله ظهر و نافله عصر را قبل از ظهر بخواند بلكه چهار ركعت ديگر نيز بر شانزده ركعت نافله اضافه مى كند تا جمعا بيست ركعت شود و اما در غير روز جمعه جائز نيست و اگر مكلف يقين دارد همين كه ظهر شد ديگر نمى تواند نافله هايش را بخواند مى تواند قبل از ظهر به نيت رجاء بخواند وبراى مسافر و جوانى كه مى ترسد خواب بماند ونماز شب از او فوت شود جائز است كه آن را قبل از نصف شب انجام دهد بلكه اين عمل براى هر صاحب عذرى چون پيرمرد و كسيكه خوف سرما و يا احتلام دارد جائز است و سزاوار آن است كه به نيت تعجيل بجاى آورد نه به نيت اداء.
مساءله 6 - وقت نماز ظهر و عصر از هنگام ظهر تا مغرب است لكن مقدار خواندن چهار ركعت از اول وقت مختص به نماز ظهر است البته اين مقدار زمان بحسب حال مكلف فرق مى كند (تا به بينى در چند دقيقه مى تواند نماز ظهر را بخواند) و همچنين همين مقدار از زمان در آخر وقت مختص به نماز عصر است و مابين ايندو وقت مشترك بين آن دو است .
و وقت نماز مغرب و عشاء براى كسيكه عذرى ندارد از اول مغرب تا نصف شب است لكن از اول اين مدت مقدار زمانى كه مكلف بتواند سه ركعت نماز بخواند مختص بمغرب و از آخرش مقدار زمانى كه بتواند چهار ركعت نماز بخواند مختص به نماز عشاء است و مابين او اين دو وقت مشترك بين آن دو است و براى كسى كه آن دو را تاءخير انداخته تا شب به نصف رسيده نزديك تر به احتياط آن است كه تا طلوع فجر هيچيك از آن دو را به نيت اداء نخواند بلكه نيت ما فى الذمه كند حال چه اينكه اضطرارى از قبيل خواب و يا فراموشى و يا حيض سبب تاءخير نمازش شده باشد و يا آن كه عمدا آن را تاءخير انداخته باشد و اگر زمانى خواست آن دو را بخواند كه تا طلوع فجر بيش از چهار ركعت وقت باقى نمانده احتياطا بايد تنها نماز عشاء را بخواند و نزديك تر به احتياط آن است كه بعد از فجر نيز هر دو را به ترتيب قضاء كند.
و وقت نماز صبح ما بين فجر صادق و طلوع خورشيد است .
همه اينها كه گفته شد درباره وقت اجزاء بود و اما وقت فضيلت هر نمازى به قرار ذيل است :
وقت فضيلت نماز ظهر از اول نصف النهار تا زمانى است كه سايه پديد آمده در بعد از ظهر به قدر قامت شاخص شود و اگر به مقدار دو برابرشاخص شد وقت فضيلت عصر تمام مى شود و ابتداء وقت فضيلت عصر زمانى است كه سايه جديد شاخص چهار قدم شده باشد و چهار قدم چهار هفتم شاخص است و بعيد نيست كه ابتداء آن بعد از مقدار زمان اداء ظهر باشد.
و وقت فضيلت مغرب از اول مغرب است تا برطرف شدن شفق كه عبارت است از سرخى سمت مغرب كه اين لحظه آغاز وقت فضيلت عشاء است و تا ثلث شب ادامه دارد و بنابراين عشاء در وقت اجزاء دارد يكى قبل از برطرف شدن شفق و يكى هم بعد از آن تا نصف شب .
و وقت فضيلت صبح از اول صبح است تا پديد آمدن سرخى درسمت مشرق و شايد پديد آمدن آن همزمان باشد با تجلل و اسفار و تنور صبح كه در احاديث به عنوان آخر وقت فضيلت نماز صبح ذكر شده اند.
مساءله 7 - منظور از اختصاص قطعه اى از زمان به نمازى معين اين است كه مكلف نمى تواند قبل از اداء آن نمازى ديگر كه دروقت مشترك شريك آن است را در آن وقت بجاى آورد و بنابراين پس مانعى نيست كه در وقت اختصاصى يك نماز مثلا در وقت اختصاصى ظهر نماز قضاء بخواند چه قضاء صبح همان روز و يا قضاء نمازهاى ديگر و همچنين هيچ مانعى نيست از اين كه با فراغت ذمه از نماز صاحب وقت شريك آن نماز را در وقت اختصاصى آن نماز بجاى آورد مثل اينكه اشتباها (و بخيال اينكه ظهر را خوانده نماز عصر را در وقت اشتراكى بخواند و بعدا وقتى متوجه شود ظهر را نخوانده )) كه تامغرب بيش از چهار ركعت وقت باقى نمانده باشد كه در اين فرض مى تواند نماز ظهرش را در آن وقت بخواند يا اينكه آن وقت مختص به عصر است و همچنين اگر به ظن اينكه ظهر شده نماز ظهرش را قبل از ظهر شروع كرده باشد و قبل از تمام شدن آن وقت ظهر فرا رسيده باشد كه در اين صورت مانعى ندارد بعد از تمام شدن ظهرش نماز عصر را بخواند و واجب نيست آن را تاءخير بيندازد تا مقدار چهار ركعت از اول ظهر بگذرد بلكه اقوى اين است كه اگر تمامى نماز عصر در وقت اختصاصى ظهر واقع شود باز هم نماز او صحيح است مثل اينكه مكلف خيال كند ظهرش را خوانده نماز عصر را در همان وقت اختصاصى ظهر بخواند بعد معلوم شود كه ظهر را نخوانده لكن در اين فرض كه هيچ جزئى از نماز عصر او در وقت مشترك واقع نشده احتياط را ترك نكند و نماز عصرش را دوباره بخواند.
مساءله 8 - اگر عمدا نماز عصر را جلوتر از نماز ظهر و يا نماز عشاء را جلوتر از نماز مغرب بخواند آن چه جلو انداخته باطل است چه اين كه در وقت اختصاصى ديگرى واقع شده باشد و چه در وقت مشترك و اما اگر اشتباها چنين كرده باشد و بعد از تمام شدن نماز متوجه اشتباه خود شده باشد نمازيكه جلوتر خوانده صحيح است بعد از آن نماز اولى را بخواند و اما اگر در بين نماز دوم متوجه شد كه نماز اول را نخوانده بايد نيت خود را بنماز اول برگرداند مگر آن كه وقتى متوجه شود كه ديگر محلى براى عدول باقى نمانده باشد مثل اينكه نماز عشاء را اشتباها قبل از مغرب شروع كرده و بعد از داخل شدن در ركوع ركعت چهارم متوجه اشتباه خود شود كه در اين صورت احتياط آن است كه بعد از تمام كردن نمازى كه مشغول آن است از نو نماز مغرب و عشاء را بخواند بلكه باطل بودن عشائى كه قبل از نماز مغرب خوانده خالى از قوت نيست .
مساءله 9 - اگر براى كسى كه حاضر است (يعنى حاكم مسافر ندارد) مقدار زمانى كه بتواند در آن پنج ركعت نماز بخواند تا مغرب باقى مانده باشد وبراى كسيكه در سفر است مقدار 3 ركعت بايد اول نماز ظهر و سپس نماز عصر را بخواند هرچند كه بعضى از نماز عصرش در خارج وقت واقع مى شود و اما اگر براى حاضر مقدار چهار ركعت يا كمتر و براى مسافر مقدار 2 ركعت يا كمتر باقى مانده بايد نماز عصر را بخواند و اگر براى حاضر مقدار 5 ركعت يا بيشتر و براى مسافر مقدار چهار ركعت يا بيشتر تا نصف شب باقى مانده بايد اول نماز مغرب و سپس نماز عشاء را بخواند و اگر براى حاضر و مسافر كمتر آنچه گفتيم وقت باقى مانده باشد بايد نماز عشاء را مقدم بدارد و سپس بخواندن نماز مغرب مبادرت نمايد در صورتيكه مقدار يك ركعت يا بيشتر وقت مانده باشد و ظاهرا در اين صورت نماز مغرب هم اداء است هرچند نيت اداء و قضاء نكردن به احتياط نزديك تر است .
مساءله 10 - عدول از نماز بعدى در صورتى كه اشتباها آن را نيت كرده باشد بنماز قبلى جائز است اما عدول از قبلى به بعدى جائز نيست بنابراين اگر داخل در نماز ظهر يا مغرب شده باشد سپس بيادش آيد كه آن را خوانده و بايد نماز بعديش را نيت مى كرد نمى تواند در اثناء نيت را بنماز بعدى برگرداند بخلاف اينكه به نيت نماز عصر يا عشاء داخل نماز شود و در اثناء بيادش آيد كه نماز ظهر يا مغرب را نخوانده مى تواند بنماز قبلى عدول كند البته اين در صورتى است كه محل عدول مانند مثاليكه قبلا زديم نگذشته باشد.
مساءله 11 - اگر مكلف مسافر باشد و از وقت نماز ظهر و عصر تنها مقدار چهار ركعت باقيمانده باشد و شروع كرد بخواندن نماز ظهر و در اثناء نماز ظهر تصميم بگيرد كه در آن محل ده روز باقى بماند نماز ظهرش باطل مى شود. عدول بنماز عصر هم برايش جائز نيست پس ناگزير بايد آن را قطع نموده نماز عصر را شروع كند و اگر در همين فرض - كه بيش از چهار ركعت وقت ندارد - قبل از نماز تصميم گرفته بود در آن محل ده روز بماند و به همين جهت چون بيش از چهار ركعت وقت نداشته نماز عصر با نيت كند و در بين نماز از تصميم خود منصرف شود عدول كردنش به نماز ظهر به اين حساب كه وقت براى هر دو كافى است مشكل است .
مساءله 12 - بنابراحتياط صاحبان عذر (كسانى كه نمى توانند نماز كامل و داراى همه اجزاء و شرائط را انجام دهند) اگر اميد دارند در آخر وقت عذرشان برطرف گردد واجب است نماز خود را از اول وقت تاءخير بيندازند مگر در تيمم كه مى توانند در اول وقت با تيمم نماز بخوانند هرچند كه احتمال برطرف شدن عذر در آخر وقت را بدهند و اما در صورتى كه يقين به برطرف شدن عذر دارند مبادرت جائز نيست همچنان كه در باب تيمم نيز گذشت .
مساءله 13 - اقوى جواز خواندن نمازهاى مستحبى است در وقت نماز واجب در صورتى كه وقت نماز واجب تنگ نباشد و گرنه جائز نيست و نيز كسيكه نماز قضاء به عهده دارد جائز است نماز مستحبى بخواند.
مساءله 14 - اگر با يقين به دخول وقت و يا با اعتماد به اماره اى معتبر چون شهادت دو عادل نمازش را قبل از دخول وقت شروع كند در صورتيكه تمام نمازش قبل از وقت واقع شده باشد باطل است و اما اگر قسمتى از آن هرچند اندك در وقت واقع شده باشد صحيح است .
مساءله 15 - اگر از اول وقت مقدار زمانى كه مى توانست به مقتضاى حالش در آن زمان مقدمات نماز از طهارت آبى و يا خاكى را فراهم نموده نمازش را بخواند بگذرد و مكلف نمازش را نخوانده گرفتار عذرى چون جنون و حيض شود قضاء آن نماز بر او واجب و اگر اين مقدار از اول وقت را درك نكرده باشد واجب نيست .
بله اگر مقدمات نماز در اول وقت موجود بوده مثلا وضوء داشته و به مقدار خواندن نماز به مقتضاى حالش و تكليف فعليش هم از اول وقت درك كرده و با اين حال نماز را نخوانده گرفتار عذر شده باشد بايد آن را قضاء كند.
و اگر از اول وقت عذر داشته (مثلا حيض بوده ) و در اواخر وقت عذرش ‍ برطرف شده در صورتيكه باقيمانده از وقت گنجايش تحصيل طهارت و خواندن هر دو نمازرا دارد واجب است تحصيل طهارت نموده هردو نماز را بخواند و همچنين است در صورتيكه گنجايش تحصيل طهارت و خواندن يك نماز را داشته باشد كه خواندن آن يك نماز واجب است و نيز در صورتيكه گنجايش يك ركعت از نماز را داشته باشد بايد نماز دومى را بخواند و اگر گنجايش تحصيل طهارت و خواندن يك نماز تمام وقت و يك ركعت از نماز ديگر را دارد هر دونماز بر او واجب است و اگر نخوانده بايد آن را قضاء كند.
مساءله 16 - براى كسى كه هيچ عذرى از قبيل ابرى بودن هوا يا نابينائى و امثال آن ندارد علم به دخول وقت نماز لازم است و بايد در لحظه شروع بنماز يقين به دخول وقت داشته باشد و شهادت دو شاهد عادل به اينكه وقت داخل شده نيز كافى است البته بشرطى كه شهادتشان از حس و درك وجدانى باشد مثلا شهادت دهنده كه سايه بعد از كمتر شدن رو به زيادى گذاشت نه اينكه (با نگاه كردن به ساعت شهادت دهد) و بنابراحتياط اذان مؤ ذن نيز كافى نيست هرچند كه عادل و آشناى به وقت باشد و اما كسيكه بخاطر عذرى عمومى چون ابر و امثال آن نمى تواند وقت نماز را تشخيص ‍ دهد او مى تواند به ظن به دخول وقت اكتفاء كند ولى كسيكه بخاطر عذرى شخصى چون نابينائى و محبوس بودن در زندان نمى تواند علم بوقت پيدا كند احتياط را ترك كند كه نماز را تاءخير بيندازد تا بدخول وقت يقين پيدا كند.
مقدمه دوم قبله است
مساءله 1 - واجب است در صورت امكان نمازهاى واجب حتى نماز ميت نيز بايد رو به قبله انجام شود اما نمازهاى نافله و مستحبى اگر مكلف آن را در روى زمين و در حال استقرار مى خواند بايد رو به قبله بخواند و اما در حال راه رفتن و سواره و در كشتى قبله معتبر نيست .
مساءله 2 - معتبر است يقين به رو بقبله بودن در حال نماز و اقوى آن است كه شهادت دو شاهد عادل اگر مستند به مبادى حسى باشد جاى علم را مى گيرد و اگر نه به علم دسترسى باشد و نه به شهادت دو شاهد عادل بايد تمامى كوشش خود را در تشخيص جهت قبله بكار برد (تا شايد نسبت به يك طرف مظنه پيدا نمود) و به ظن حاصل عمل كند و اگر به مظنه نيز دست نيابد و احتمال قبله بودن در چهار جهت برابر باشد در صورت وسعت وقت بايد يك نماز را بهرچهار سمت بخواند و الا بهر مقدارى كه وقت اجازه مى دهد نماز را تكرار كند و اگر يقين يا دليل معتبر ديگرى داشته باشد بر اينكه يكى يا دو تااز چهار جهت قبله نيست بآن جهاتيكه احتمال قبله مى دهد نماز مى خواند و مى تواند بر قبله شهر مسلمين در نمازشان و در قبورشان و در محرابهايشان اعتماد نمايد مگر آن كه يقين داشته باشد كه اهل آن شهر در تشخيص قبله اشتباه كرده اند.
مساءله 3 - كسى كه به خاطر تحير بايد به سوى بيش از يك طرف نماز بخواند اگر وظيفه اش خواندن دو نماز است نزديكتر به احتياط آن است كه نماز دوم را به عين آن جهتى بخواند كه نماز اول را خوانده (نه اينكه مثلا ظهر را بطرف شمال و جنوب و مشرق و مغرب بخواند و عصر را بطرف شمال غربى و شرقى و جنوب غربى و شرقى بخواند) همچنان كه نزديكتر به احتياط آن است كه اول نماز اول را به همه آن چهار جهت بخواند و سپس ‍ به نماز دوم به چهار طرف بپردازد هرچند كه جواز خواندن دو نماز ظهر و عصر مثلا به يك طرف و سپس به طرف ديگر اقوى است .
مساءله 4 - كسى كه با اعتماد به طريقى معتبر نمازرا به يك طرف خوانده سپس ‍ دستگيرش شد كه طريق نامبرده خطا رفته و قبله در آن سمت نبوده و اگر انحرافش از مابين دست راست و چپش تجاوز نكرده نمازش صحيح است و اگر در بين نماز متوجه انحراف شده آن چه تا آن لحظه خوانده صحيح است و بقيه را رو به قبله مى خواند و فرقى نيست بين اين كه وقت باقى باشد يا نباشد و اگر انحرافش بيش از اين مقدار بوده بايد نمازش را اعاده كند ولى درخارج وقت قضاء ندارد هرچند كه معلومش شود نمازش پشت به قبله واقع شده چيزى كه هست در اين صورت و بلكه در همه صور كشف خلاف قضاء كردن در خارج وقت به احتياط نزديكتر است و اگر در اثناء نماز فهميد از سمت قبله به بيش از ما چپ و راستش منحرف است اگر وقت دارد كه حتى يك ركعت از نماز را در وقت بخواند بايد نمازش را بشكند و رو به قبله نماز بخواند واگر وقت ندارد آن چه خوانده بنابر اقوى صحيح است هرچند كه پشت بقبله بوده باشد و بقيه را رو بقبله بخواند و در اينجا نزديك تر به احتياط آن است كه در خارج وقت نمازش را قضاء كند.
مقدمه سوم در پوشش نمازگزار
مساءله 1 - واجب است در حال اختيار پوشاندن عورت در نماز و توابع آن از قبيل ركعت احتياط و قضاء اعضاى فراموش شده و همچنين در حال انجام سجده سهو بنابراحتياط و نيز واجب است در نمازهاى مستحبى و اما در نماز ميت واجب نيست هرچند كه به احتياط نزديكتر است و در طواف احتياط نيز ترك نشود.
مساءله 2 - اگر در حال نماز در اثر وزيدن باد و يا غفلت از اينكه در نماز است عورتش نمايان شود و يا از اول نماز نمايان بوده و او نمى دانسته نمازش ‍ صحيح است لكن بايد در نماز هرچه زودتر خود را بپوشاند و اگر آن نماز را تمام كند و دوباره بخواند به احتياط نزديك تر است و اگر از ابتداء نماز فراموش كند ستر را و يا پس از اطلاع از اينكه عورتش نمايان بوده فراموش ‍ كند پوشاندن خود را نمازش صحيح است و احتياط در اعاده آن است .
مساءله 3 - عورت مرد كه پوشاندنش در نماز واجب است همان قسمتى است از بدن كه نظر كردن ديگران به آن حرام است و آن عبارت است ازمخرج غائط و آلت مردى و تخم ها و احتياط واجب آن است كه شبه عورت كه از پشت لباس نازك پيداست پوشانده شود هرچند كه رنگ بشره آن پيدا نباشد و عورت در زن كه واجب است در نماز پوشيده شود همه بدن حتى سر و موى اوست به استثناى صورت بمقدارى كه در وضوء بايستى شسته شود و دستها تا مچ و پاها تا ساق و بر زن واجب است مقدارى از اطراف موارد استثناء شده را نيز بپوشاند تا يقين كند كه تكليف خداى تعالى را انجام داده .
مساءله 4 - بر زن واجب است گردن وزير چانه خود را بپوشاند حتى آن مقدارى كه بعد از بستن روسرى در زير گلو پيدا است .
مساءله 5 - كنيز و دختربچه حكم زن آزاد و بالغه را دارد چيزيكه هست برايندو واجب نيست سرو گيس و گردن خود را بپوشاند.
مساءله 6 - پوشاندن عورت از طرف پائين واجب نيست ، بله اگر مكلف لب بام يا پنجره اتاق بطورى ايستاده باشد كه اگر كسى در پائين بخواهد نگاه كند عورت او را مى بيند و احتمال هم مى دهد كه چنين ناظرى در پائين پيدا شود بنابر احتياط بلكه اقوى اين است كه ازسمت پائين نيزخود را بپوشاند هرچند كه فعلا ناظرى نباشد و اما پنجره هائى كه هرگز احتمال وجود ناظرى در زير آن نمى رود نظير شبكه اى كه روى چاه مى اندازند پوشاندن واجب نيست مگر در صورت علم به وجود ناظر.
پوشاندن عورت ازديد نظر و هرچيزى كه جلوى ديد را بگيرد حاصل مى شود هرچند كه دست خود انسان باشد و يا عورت را گل اندود كند و يا در آب فرو ببرد حتى براى پوشاندن مخرج غائط سرين كافى است و اما پوشاندن براى نماز و آنچه گفته شد حاصل نمى شود حتى براى حال اضطرار كافى نيست و اما پوشاندن بوسيله برگ و گياه و پنبه و پشم بافته نشده اقوى جواز آن است چه در حال اضطرار و چه در حال اختيار هرچند كه اكتفاء نكردن به برگ و گياه به احتياط نزديك تر است و ترك اين احتياط سزاوار نيست و اقوى اين است كه كسيكه براى خوردن نماز هيچ ساترى ندارد حتى مثل گياه و برگ و امثال آن جائز است طبق دستور برهنگان نماز بخواند هرچند كه براى كسيكه دسترس به چيزى دارد كه به عورت خود بمالد نزديك تر به احتياط آن است كه هم طبق دستور برهنه گان نماز بخواند و هم با ماليدن گل .
مساءله 8 - در ساتر و بلكه جامه نمازگزار چندچيز معتبر است :
اول اينكه پاك باشد مگر چيزهاى كوچكى چون كمربند و جوراب و امثال آن كه نمى تواند ساتر عورت باشد و ناپاك بودن آن ضررى ندارد.
دوم اينكه مباح باشد يعنى غصبى نباشد پس نماز خواندن در جامه غصبى با علم به غصبى بودن آن جائز نيست پس اگر غصبى بودن آن را نداند نمازش صحيح است و اما اگر غصبى بودن را فراموش كرده چنان كه غاصب خود او بوده باشد احتياط واجب آن است كه نمازش را اعاده كند و اگر غاصب ديگرى بوده نمازش صحيح است .
مساءله 9 - در غصبى بودن جامه فرقى نيست بين اين كه عين مال و يا منفعتش ‍ غصبى باشد و يا اينكه متعلق حق ديگرى باشد مثلا جامه اى كه درملك خود اوست اجاره يا رهن داده باشد و يكى از موارد غصب جامه اى است كه خمس و يازكات در آن باشدو نمازگزار نه خمس و يازكات آن جامه را داده باشد و نه از مال ديگر آن را پرداخته باشد.
مساءله 10 - اگر جامه پارچه اى با رنگ غصبى رنگ شده باشد در صورتى كه عين آن جوهر به لباس نمانده باشد و آنچه باقى مانده تنها رنگ باشد اقوى آن است كه نماز در آن جامه صحيح است و اما اگر عين آن رنگ باقى مانده باشد بنابراقوى نماز صحيح نيست همچنانكه صحيح نبودن نماز در جامه اى كه بانخ غصبى دوخته شده اقوى است هر چند كه برگرداندن نخ غصبى بصاحبش ممكن نباشد تا چه رسدبه آنجائيكه ممكن باشد.
بله در صورتى كه رنگرز ياخياط از ناحيه صاحب جامه مجبور بوده باشد در اين كه جامه رارنگ كند و يا بدوزد بدون اينكه مزدى از او دريافت كند اشكالى نيست در اينكه نمازش صحيح است و همچنين اشكالى در صحت نماز نيست در موردى كه جامه نمازگذار با آب غصبى شسته و يا چرك آن با صابون غصبى برطرف شودو چيزى از عين صابون با آب غصبى در جامه باقى نماند و ياشخص نمازگذار ديگرى را مجبور كندبه اينكه جامه او را بشويد و او مزد عامل را ندهد.
سوم اينكه لباس نمازگذار اگر حيوانى است از حيوان حلال گوشتى باشد كه طبق دستور شرع ذبح شده باشد.
و بنابراين نمازخواندن در پوست تذكيه نشده و در غير پوست از اجزائى كه حيات در آن حلول مى كند جائز نيست هرچندكه از حيوانى باشد كه مانند ماهى خون جهنده نداشته باشد كه در عين پاك بودن آن بنابر احتياط نماز در آن جائز نيست و اما در اجزائيكه حيوة در آن حلول نمى كند مانند پشم و موى و كرك و امثال آن اشكالى ندارد.
آنچه گذشت درباره حيوان حلال گوشت بود اما در حيوان حرام گوشت نماز خواندن جائز نيست هرچند كه تذكيه هم شده باشد يعنى طبق دستور شرع ذبح شده باشد و دراين حكم هيچ فرقى ميانه اجزاء آن حيوان نيست همين كه حيوات در آن حلول كرده باشديا نه (( همان طور كه نماز خواندن در پوست آن جائز نيست )) بلكه برطرف كردن چيزهاى ديگر از آن حيوان مانند آب دهان و موهاى چسبيده به بدن يالباس نمازگذار واجب است هرچند كه پاك باشد.
بله اگر مكلف شك كنددرجامه اش و يا در چيزى كه بر جامه اش است كه آيا از حيوان حرام گوشت است و يا حلال گوشت و آيا اصلا از حيوان است يا نه نماز خواندنش در آن لباس صحيح است و اما اگر شك كند در جزئى كه روح در آن حلول كرده در اينكه آيا از حيوانى است كه طبق دستور شرع ذبح شده يا نه مگر بعد از آنكه احراز كند كه تذكيه شده است ، بله اگر چنين چيزى را از دست مسلمان گرفته و يا از بازار مسلمين خريده باشد و نداند كه از دست كفار بدست مسلمان و يا به بازار مسلمين رسيده و يا اگر مى داند احتمال دهد كه مسلمانى كه آن را در دست دارد تحقيق كرده و سپس ‍ خريده مى تواند با آن نماز بخواند بشرطى كه به آن مسلمان معامله تذكيه نشده با آن كرده باشد بنابر احتياط.
مساءله 11 - نماز خواندن در موم و عسل و حرير مخلوط و اجزائى از پشه و كيك و زنبور و امثال آن از حشراتى كه گوشت ندارند اشكال ندارد و همچنين در صدف .
استثناء شده از حيوانات حرام گوشت جزو سنجاب بنابر اقوى چيزى كه هست خوب است احتياط در دومى ترك نشود و اما چيزى كه امروز آن را خز مى نامند و معلوم نيست كه واقعا خز است و يا خز مصنوعى است نماز خواندن در آن اشكال ندارد هر چند كه اجتناب از آن به احتياط نزديك تر است .
مساءله 13 - فضلات انسان از قبيل ، موى او و آب دهانش و شير پستانش با اينكه حيوانى است حرام گوشت ضررى به نماز نمى زند حال چه اينكه از خون نمازگذار باشد و يا از ديگران پس موئى كه به موى سر خود وصل مى كنند چه از مرد باشد و چه از زن اشكال ندارد.
چهارم اينكه ساتر مرد نمازگذار و بلكه مطلق پوشش او چه ساتر باشد و چه زائد بر ساتر از جنس طلا نباشد هرچند كه زيور آلات از قبيل انگشتر و امثال آن باشد بلكه در غير نماز نيز براى مرد حرام است .
مساءله 14 - محكم كردن دندان با طلا اشكال ندارد بلكه روكش كردن آن و ساختن دندان از طلا نيز بى اشكال است چه براى نماز و چه در غير نماز.
بله در مثل دندان هاى پيشين كه نمايان است اگر مكلف هم قصدش زينت باشد خالى از اشكال نيست و احتياط آن است كه از چنين كارى اجتناب كند و همچنين ساختن قاب ساعت از طلا و آن را در حال نماز با خود داشتن اشكال ندارد بلكه اگر زنجير آن نيز از طلا باشد و آن را به گردن انداخته و يا به لباس آويخته باشد نماز خواندن در آن اشكال دارد بخلاف اينكه آن را نياويخته و با ساعت در جيب خود گذاشته باشد كه نماز را باطل نمى كند.
پنجم اينكه لباس مردان از حرير خالص نباشد بلكه پوشيدن لباس ابريشمى براى مردان در غير نماز نيز جائز نيست هرچند كه تكه كوچكى از قبيل كمربند و شب كلاه و امثال آن باشد بنابر احتياط و منظور از حرير چيزى است كه شامل قز (( نوعى ابريشم )) نيز ميشود و اما براى زنان پوشيدن آن جائز است حتى در نماز و براى مردان نيز در حال ضرورت و نيز در حال جنگ جائز مى شود.
مساءله 15 - آنچه از حرير بر مردان حرام است تنها پوشيدن آن است اما فرش ‍ كردن منزل با آن و يا دوختن لحاف و تشك از آن و يا پيچيدن آن به خود هنگام خواب و يا سوار شدن بر حيوانى كه جل آن از ابريشم است اشكال ندارد و همچنين بودن دگمه و نشان و سجاف و قيطان از حرير اشكال ندارد همچنانكه باند زخم و جراحت و كيسه اى كه مسلوس (( براى حفظ ادرارش )) به خود مى پيچد اگر از ابريشم بافته شده باشد اشكال ندارد و نيز باكى نيست در اينكه وصله اى از ابريشم بجامه زده شود و يا با ابريشم حاشيه دوزى كنند اگر آن وصله و اين حاشيه دوزى به مقدارى نباشد كه عرفا پوشيدن حرير به آن گفته شود هرچند كه در حاشيه نزديك تر به احتياط آن است كه از چهار انگشت بسته بيشتر نباشد و نزديكتر به احتياط آن است كه در وصله ها نيز اين تقدير رعايت شود.
مساءله 16 - در شرط پنجم گذشت آنچه براى مرد حرام است پوشيدن حرير خالص است يعنى پارچه اى كه تنها از ابريشم بافته شده و خليطى نداشته باشد.
بنابراين نماز خواندن و پوشيدن لباسى كه از مخلوطى از ابريشم و غير ابريشم بافته شده اشكالى ندارد و در اينكه اين پارچه خالص است يا مخلوط معيار تشخيص عرف و صدق مسما است هرچند كه خليط يك دهم باشد و در آن خليط از جهت نماز شرط است از جنس چيزى باشد كه نماز خواندن در آن جائز است .
بنابراين اگر خليط نامبرده پشم و يا كرك حيوان حرام گوشت باشد نماز خواندن در آن لباس جائز نيست هرچند كه پوشيدن آن اشكالى ندارد.
بله پارچه اى كه از ابريشمى بافته شده كه باطلا مفتول شده پوشيدنش در غير نماز حرام است و نماز درآن باطل است .
مساءله 17 - پوشيدن لباسيكه آدمى را انگشت نما سازد كه بنابراحتياط حرام است و همچنين پوشيدن مردان لباس مخصوص زنان را و پوشيدن زنان لباس مخصوص مردان را بنابراحتياط حرام است لكن پوشيدن آن ها ضررى به نماز نمى زند.
مساءله 18 - اگر شك كند در اين كه لباس و يا انگشتر طلا است يا غير طلا پوشيدنش و نماز خواندن در آن جائز است و همچنين اگر در حرير بودن و نبودن آن شك كند كه يكى از اين قبيل پارچه ايست بنام شعرى و همچنين اگر شك كند در اينكه اين پارچه حرير خالص است يا مخلوط هرچند كه در اين صورت اجتناب از آن به احتياط نزديك تر است .
مساءله 19 - پوشيدن حرير براى كودك اشكالى ندارد در نتيجه براى ولى او نيز جائز است كه حرير بر تن او كند و نمازكودك در آن جامه نيز صحيح است .
مساءله 20 - اگر نمازگذار هيچ ساتر عورتى حتى گياه و برگ پيدا نكند اقوى آن است كه ايستاده و برهنه نماز بخواند البته اين در جائى است كه از وجود ناظرى محترم (( نه چون طفل غيرمميز)) ايمنى داشته باشد و اما اگر از وجود چنين ناظرى ايمنى نداشته باشد بايد نشسته نماز بخواند و در هر دو حال بايد بجاى خم شدن براى ركوع و سجود با سر اشاره كند و در اشاره اى كه براى سجده مى كند بايد سر را بيشتر پائين بياورد و در صورت ايستاده خواندن بايد عورت جلو خود را با دست هايش بپوشاند و اگر نشسته نماز مى خواند آن را با ران هاى خود بپوشاند.
مساءله 21 - كسيكه ساتر ندارد و احتمال ميدهد در آخر وقت ساترى پيدا كند بنابراين احتياط واجب است نماز را از اول وقت تاءخير بيندازد ولكن واجب نبودن تاءخير خالى از قوت نيست .
مقدمه چهارم در مكان نماز
مساءله 1 - در هرمكانى نماز خواندن جائز است مگر مكانى كه يا عين آن غصبى است ويا منفعت آن مكانى هم كه عين و منفعتش مباح است لكن متعلق حق ديگران است نظير حق گرو گيرنده و حق ميتى كه به ثلث اموالش ‍ وصيت كرده و هنوز ثلث خارج نشده بلكه بنابراحتياط نقطه اى از مسجد يا مكانى ديگر كه شخص ديگر قبلا سجاده خود را در آن انداخته و يا بهر طريقى آن نقطه را بخود اختصاص داده و از آن اعراض نكرده حكم غصب را دارد.
و نماز در مكان غصبى چه نماز واجب و چه مستحب وقتى باطل است كه نماز گذار عالم به غصبى بودن آن باشد و نيز به اختيار خود به آنجا آمده باشد و اما كسيكه اطلاعى از غصبى بودن آن ندارد و يا بناحق در آن جا حبس شده و يا مضطر به بودن در آنجاست مادام كه جهلش به غصبى بودن و اضطرارش و حبسش بناحق ادامه دارد نمازش درآنجا صحيح است .
و همچنين نماز كسى كه غصبى بودن زمين را فراموش كرده مگر آنكه غاصب خود او باشد كه بنا بر احتياط نمازش در آن مكان باطل است و كسيكه مضطر در نماز خواندن در مكان غصبى است نمازش از نظر قيام و ركوع و سجود مانند نماز غير مضطر است (كه بايد آن را بطور متعارف انجام دهد).
مساءله 2 - زمينى كه مكلف مى داند غصبى است ولى مالك آن را نمى شناسد نمازش در آن محل باطل است و اجازه نماز خواندن در آنجا به دست حاكم شرعى است و همچنين زمينى كه ملك چند نفر است نماز خواندن در آن جائز نيست مگر با داشتن اذن از همه شركاء.
مساءله 3 - نماز در زير سقف غصبى و در خيمه غصبى و در خانه ايكه قسمتى از ديوارهايش غصبى است در صورتيكه محل نماز خواندن مباح باشد باطل نيست هرچند اجتناب از همه آن ها به احتياط نزديكتر است .
مساءله 4 - اگر مكلف خانه اى را با عين مالى كه خمس يا زكاة به آن تعلق گرفته خريدارى كند نمازش در آن خانه باطل است مگر آنكه حق خمس را بوجهى شرعى از قبيل مصالحه با مجتهد به ذمه خود بگيرد و همچنين هرگونه تصرف در آنچه از ميت بجاى مانده و متعلق زكاة و خمس و حقوق الناس از قبيل مظالم قرار دارد مادام كه آن حقوق پرداخته نشده جائز نيست و همچنين جائز نيست در صورتى كه بدهكارى ميت برابر با همه اموالى باشد كه از خود بجاى گذاشته و در صورتى هم كه بدهكاريش كمتر باشد بدون رضايت طلبكاران در هيچ چيز آن ميت نمى توان تصرف كرد مگر آنكه ورثه بناگذارى كنند كه دين ميت را بدون هيچ مسامحه اى بپردازند و نزديك تر به احتياط آن است كه از ولى ميت نيز اجازه بگيرند.
مساءله 5 - در جواز تصرف و نماز خواندن در ملك غير احراز رضايت وطيب خاطرمالك لازم است هرچند كه صريحا و بزبان خود اجازه نداده باشد بلكه به قرائن و شواهد و ظواهر احوال اطمينان به رضايت او بدست آمده باشد بطورى كه احتمال راضى نبودن مالك احتمالى غيرقابل اعتناء شمرده شود نظير نماز خواندن در مهمانخانه هائيكه درش بروى همه باز است و حمام و كاروانسراها و امثال آن .
مساءله 6 - نماز خواندن در زمين هاى وسيع از قبيل صحراها و مزارع و بستان هائيكه ديوارى ندارد جائز است بلكه ساير تصرفات مختصر از قبيل رفت و آمد عادى بطورى كه ضررى به صاحبان آنها نرسد و يا در آنجا نشستن يا خوابيدن و يا كارهاى جزئى ديگرى نظير اينها نيز جائز است و واجب نيست قبلا تفحص كند و مالك آنها را پيدا نموده اجازه بگيرد حال چه اينكه مالك آنها افرادى كامل باشند و يا صغير و ديوانه .
بله اگر كراهت و منعى از ناحيه مالكين ظاهر شود ولو به اينكه چيزى براى جلوگيرى از عبور بيگانگان در آن جا گذاشته باشند در اين صورت همان تصرفات مختصر نيز مشكل است مگر آنكه اراضى بسيار وسيع باشد مانند صحراهائى كه مورد استفاده آبادى هاست و از توابع عرفى و مراتع حيوانات آنها شمرده مى شود كه حتى با ظهور كراهت و منع اهل قريه نيز جواز تصرفات نامبرده بعيد نيست .
مساءله 7 - مراد به مكانيكه نماز در آن بخاطر غصب بودنش باطل است مكانى است كه نمازگذار در حال نماز در آنجا مستقر مى گردد هرچند كه بين او و مكان غصبى واسطه اى از قبيل كرسى و تخت فاصله باشد (( هر چند كه مسئله در فرض اخير محل اشكال است )) و همچنين آن مقدار فضائيكه مكلف در قيام و ركوع و سجودش و در حال تشهدش آن را اشغال مى كند بنابر اين گاه مى شود كه اين دو يعنى محل استقرار و فضاى اشغال شده غصبى است مثل نماز خواندن در زمين غصبى كه هم محل استقرار غصبى است و هم فضائيكه مكلف آن را اشغال كرده و گاه مى شود كه محل استقرار ملكى و مباح است لكن فضاء غصبى است نظير بالكنى كه از ساختمان مالك داخل فضاى غصبى شده باشد (( و گاه مى شود كه محل استقرار غصبى است و فضاء ملكى و مباح است مثل اينكه نماز گذار فرشى و يا تختى را كه غصب كرد در زمين غير غصبى نهاده روى آن نماز بخواند.
مساءله 8 - اقوى آن است كه نماز خواندن هر يك از زن و مرد در دوشادوش ‍ يكديگر صحيح است و حتى در صورتى هم كه زن جلوتر ايستاده باشد صحيح است چيزى كه هست نماز هر يك از آن دو در صورتى كه باهم شروع كرده باشند مكروه و در صورتى كه يكى پس از ديگرى شروع كرده باشند نسبت به دومى مكروه است ولى نزديك تر به احتياط ترك اين عمل است و در اين مسئله هيچ فرقى بين محرم و نامحرم و بين مرد و زن بالغ و دختر و پسر نابالغ و يا يكى بالغ و ديگرى نابالغ نيست و حتى كراهت نامبرده شامل زن و شوهر نيز مى شود و اين كراهت بوسيله حائل و يا فاصله ده ذراع (دست ) بين مرد و زن برطرف مى شود و در حائل احتياط آن است كه چيزى باشد كه از مشاهده جلوگيرى كند همچنانكه در صورت ايستادن زن احتياط آن است كه محل سجده زن پشت پاى مرد باشد هرچند كه بعيد نيست صرف تقدم و تاءخر كافى باشد.
مساءله 9 - نماز خواندن در محاذى مرقد معصوم عليه السلام بلكه حتى جلوتر از مرقد جائز است چيزى كه هست جلوتر ايستادن از بى ادبى است و نزديك تر به احتياط پرهيز از آن است البته اين وقتى است كه فاصله بين نمازگذار و مرقد معصوم عليه السلام اندك باشد.
و اما در فاصله زياد كه عرفا گفته نمى شود اين نماز گذار محاذى و يا جلوتر از قبر ايستاده و آن دو را دو مكان بحساب مى آورد بهيچ وجه اسائه ادب نيست و نيز با حائلى كه اسائه ادب را برطرف مى كند اشكال ندارد و ظاهرا پنجره و شبكه و صندوق شريفى كه بر روى قبر هست و يا پارچه اى كه بر روى صندوق مى اندازند (جزء قبر شمرده مى شود و) حائل برطرف كننده اسائه ادب نمى باشد.
مساءله 10 - در مكان نماز گذار طهارت شرط نيست مگر آن كه نجاست آن مسرى باشد و بدن يا جامه نمازگذار را نيز نجس كند نجسى كه در نماز عفو نشده .
بله در خصوص محل پيشانى شرط است كه پاك باشد كه بيانش در سابق گذشت همچنان كه معتبر است كه محل پيشانى در حال اختيار زمين و يا گياه يا كاغذ باشد و از هر چيزى بهتر تربت حسينى است كه بنابه آن چه در روايات آمده پرده هاى هفتگانه را پاره مى كند و نور آن تا هفت طبقه زمين مى رسد.
سجده كردن بر چيزى كه عرفا بآن زمين گفته نمى شود از قبيل معادن يعنى طلا و نقره و قير و شيشه و امثال آن صحيح نيست و همچنين هر چيزى كه از اسم گياه خارج شود مانند خاكستر و اما گل پخته چون سفال و آجر و آهك و گچ هرچند كه اين دو پخته شده باشند اقوى آن است كه سجده بر آنها و نيز برذغال صحيح است و همچنين برگل ارمنى و سنگ آسيا و همه انواع سنگهاى مرمر صحيح است مگر مرمر مصنوعى كه معلوم نباشد ماده اصليش از چيزهائى است كه سجده بر آنها صحيح است يا نه .
و در جواز سجده بر گياه شرط است آن گياه خوردنى و پوشيدنى نباشد و بنابراين سجده بر چيزهائى كه مردم آن را مى خورند و يا از آن لباس درست مى كنند جائز نيست نظير چيزهائيكه از آن نان درست مى كنند و يا آن را مى پزند و ميخورند و نظير دانه هائيكه خوردن آن ها امرى معتاد و معمولى است مانند گندم و جو و امثال آن و نيز نظير ميوه ها و سبزيجات خوردنى هرچند كه ميوه زمان خوردنش نرسيده باشد.
و اما سجده بر پوست آنها بعد از آنكه از خود ميوه جدا شده باشد عيبى ندارد مگر مانند پوست سيب و خيار كه گاهى به تبع خود سيب و خيار آن را مى خورند و يا پوست ميوه اى كه احيانا همه و يا بعضى از مردم آن را مى خورند بعد از جدا شدن نيز نمى شود بر آن ها سجده كرد و بنابراحتياط سجده كردن بر پوست دانه ها كه (مانند پوست نخود) با خود آن ها خورده ميشود بعد از جدا شدنش از دانه جائز نيست .
بله باكى نيست در سجده بر پوست هسته ميوه جات بعد از جدائى از مغز آنها مانندپوست بادام و اما سجده بر پوست هسته هائيكه مغز آن با علاج خوردنى نيست جائز است هرچند كه از مغز جدا نشده باشد همچنانكه سجده بر هر ميوه غير ماءكول جائز است مانند هندوانه ابوجهل و خرنوب (( كه ميوه اى است به شكل لوبيا سبز داراى غلافى بلند)) و نيز سجده بر كاه قصيل و امثال آن اشكال ندارد و برك توتون بخاطر اين كه دود آن استعمال مى شود جزء گياهان خوردنى نيست و سجده بر آن صحيح است و بنابر احتياط بر سبوس گندم و جو و همچنين بر پوست خربزه و امثال آن سجده نشود و بعيد نيست كه سجده بر پوست برنج و انار بعد از جدا شدن از برنج و انار جائز باشد.
مطالبى كه درباره خوردنى ها گفتيم در پوشيدنى ها نيز مى آيد و بنابر آن سجده بر پنبه و كتان جائز نيست هرچند كه نارس باشد و موقع تابيدنش ‍ نرسيده باشد.
بله سجده بر ساقه و برگ و بوته آندو و سجده بر برگ درخت خرما و امثال آن كه به طور معتاد از آن لباس نمى بافند جائز است پس سجده بر جامه اى كه از آن بافته شده و سجده بر قبقاب جائز است تا چه رسد به حصير و بوريا و بادزن و امثال آن و احتياط واجب آن است كه بر كنف سجده نشود همچنان كه بهتر و نزديكتر به احتياط ترك سجده بر كاغذى است كه از غير روئيدنى ها درست شده مانند كاغذى كه از حرير و ابريشم درست شده باشد هرچند كه اقوى جواز سجده بر مطلق كاغذ است .
مساءله 11 - در آنچه كه بر آن سجده مى شود معتبر است كه در حال اختيار بنحوى باشد كه پيشانى روى آن قرار و آرام بگيرد و بنابراين سجده كردن بر گل رقيق و آبكى جائز نيست چون پيشانى را روى خود نگه نمى دارد بلكه خاك بسيار نرمى هم كه پيشانى را روى خود نگه نمى دارد جائز نيست .
و اما اگر گل طورى باشد كه پيشانى را نگه بدارد سجده بر آن عيب ندارد هرچند كه به پيشانى به چسبد لكن اگر چسبيد و بمقدارى چسبيد كه حائل شد ميانه پيشانى و زمين بايد براى سجده دوم آن را برطرف سازد و اگر مكلف بجز گل رقيق چيزى كه سجده بر آن صحيح باشد ندارد بايد آهسته پيشانى را روى آن بگذارد آنقدر كه به آن متصل شود و سر خود را نگه دارد كه در گل فرو نرود.
مساءله 12 - اگر زمين و گلى كه بر آن نماز مى خواند طورى شل است كه اگر براى سجده و تشهد روى آن بنشيند جامه و بدنش (در گل فرو مى رود و يا حداقل ) گل آلود مى شود و جاى ديگرى براى نماز خواندن ندارد نماز را ايستاده مى خواند و ركوع را هم بجا مى آورد و براى سجده و تشهد سر را بعنوان اشاره پائين مى آورد.
مساءله 13 - اگر چيزى كه سجده بر آن صحيح است را در اختيار نداشته باشد و يا اگر دارد بخاطر تقيه و امثال آن نمى تواند بر آن سجده كند مى تواند بر پارچه پنبه اى يا كتانى سجده كند و اگر آن را هم ندارد بر جامه اى كه ازغير پنبه و كتان در تن دارد سجده كند و اگر آن را هم ندارد دست خود را بپيشانى بگذارد و اگر آن نيز ممكن نبود بر معادن سجده كند.
مساءله 14 - اگر در بين نماز چيزى كه سجده بر آن صحيح است و بر آن سجده مى كرد را از دست بدهد (( مثلا كودكى آن را بردارد و برود)) در صورتيكه وقتش وسيع است نماز را قطع مى كند و در تنگى وقت به ترتيبى كه در مسئله قبل گفته شد عمل مى كند.
مساءله 15 - مكانى كه مكلف در آن نمازواجب مى خواند بايد بى حركت باشد پس اگر در حال اختيار در كشتى يا روى تخت و يا خرمن نماز بخواند و در بين نماز استقرار معتبر از او فوت شود نمازش باطل است و اگر تا آخر نماز حركتى رخ نداد بطورى كه عرف بگويد او در حال بى حركت و ثبات نماز خواند نمازش صحيح است هرچند كه محل نمازش كشتى و طياره و قطار راه آهن باشد و در حال حركت آن ها نماز را خوانده باشد لكن واجب است كه در چنين وضعى ساير شرائط معتبره از قبيل قبله و مانند آن را حفظ كند.
همه اينها كه گفته شد مربوط به حال اختيار بود و اما در صورت اضطرار هم مى تواند در حال راه رفتن نماز بخواند و هم در حالى كه سوار بر حيوان و كشتى ناآرام و امثال آن است چيزى كه هست در اين فرض نيز تا آن جا كه ممكن است بايد رعايت قبله را در حال نماز بنمايد به اين معنا كه اگر مركبش از قبله منحرف شد خود او بسوى قبله برگردد و اگر مسيرش پشت به قبله است وتنها مى تواند تكبيرة الاحرام را در حال قبله بگويد بايد چنين كند و اگر از اين مقدار نيز عاجز شد شرطيت قبله بكلى ساقط مى شود لكن در اين فرض واجب است نقطه اى را جستجو كند كه نزديك تر به قبله باشد و همچنين است ساير شرائطى كه در نماز معتبر است هر مقدارش را كه برايش ممكن است رعايت مى كند و يا بدل آن را مى آورد و مقدار غيرممكن كه ناچار از ترك آن است ساقط مى شود.
مساءله 16 - مستحب است نماز را در مسجد بخوانند بلكه حاضر نشدن در مسجد بدون اينكه مكلف عذرى از قبيل باران و امثال آن داشته باشد مكروه است مخصوصا براى كسى كه همسايه مسجد است كه اين كراهت شدت دارد و بحدى است كه در خبر فرموده اند: (( نماز نيست براى همسايه مسجد جز در مسجد)) و افضل از همه مساجد مسجد الحرام است و پس از آن مسجد النبى صلى الله عليه وآله و پس از آن مسجد كوفه و مسجد اقصى است و بعد از مسجد اقصى مسجد جامع هر شهر و سپس ‍ مسجد قبيله و در آخر مسجد بازار است .
و اما براى زنان نماز در خانه از هر جاى ديگر فضيلت بيشترى دارد و پستوى خانه او از همه نقاط خانه اش افضل است و همچنين مستحب است نماز در مشاهدائمه عليهم السلام و خصوصا مشهد مولانا اميرالمؤ منين عليه السلام و حائر ابى عبدالله حسين بن على عليه السلام .
مساءله 17 - تعطيل مسجد كراهت دارد و در خبر آمده كه مسجد يكى از سه چيزى است كه در روز قيامت به درگاه خداى عز و جل شكوه مى كند يكى ديگر عالم در بين جاهلان است و سومى قرآنى است كه آن را نخوانند و غبر روى آن را بگيرد و در حديث آمده كه : (( كسيكه به سوى مسجد از مساجد خدا قدم بردارد بهر قدمى كه برمى دارد تا بخانه اش برگردد ده حسنه داده مى شود و ده گناه از او محو نموده ده درجه به او داده مى شود)) .
مساءله 18 - يكى از كارهاى بسيار مستحب ساختن مسجد است كه در آن اجرى عظيم و ثوابى بسيار هست بطوريكه در حديث آمده كه رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: (( كسيكه در دنيا مسجدى بسازد خداى تعالى بهر وجب از آن مسجد - و يا فرمود - بهر ذراع از آن - كه حدود نيم متر است - شهرى از طلا و نقره و ياقوت و زمرد و زبرجد و لؤ لؤ مى دهد كه طول آن هزار سال راه باشد (( تا آخر حديث )) .
مساءله 19 - از مشهور علماء نقل شده كه گفته اند براى اينكه زمينى به عنوان مسجد وقف شود بايد صيغه وقف آن جارى گردد به اين معنا كه واقف بگويد:
(( و قضتها مسجدا قربة الى الله تعالى ))
(( من اين زمين را بمنظور تقرب بدرگاه خدايتعالى وقف كردم تا مسجد باشد)) ولكن اقوى اين است كه اجراء صيغه لازم نيست همينكه بنائى را به قصد اينكه مسجد باشد بنا كند و منظورش از اين عمل تقرب بخدايتعالى باشد و به اذن بانى يكنفر هم در آن نماز بخواند مسجد مى شود.
مساءله 20 - نماز خواندن در چند جا مكروه است : يكى حمام و حتى رختكن آن و يكى محل ريختن زباله و محل كشتن گوسفند و امثال آن و جائيكه در آن ادرار مى كنند هرچند كه پشت بام باشد و محليكه مخصوص نگهدارى مسكرات است و محل استراحت شتران و اسب و قاطر و الاغ و گاو و گوسفند و در راه عبور مردم البته اگر مزاحم و مضر به حال عابرين نباشد و گرنه حرام است ونيز بر سر لانه مورچه و در مجراى آب هرچند كه فعلا احتمال آمدن آب داده نشود و در زمين شوره زار و در هر سرزمينى كه در قرون گذشته عذاب خدا در آنجا نازل شده و بر روى يخ و برف و در آتشكده زرتشتيان بلكه در هر مكانى كه براى آتش افروختن درست شده و بر روى قبر و روبروى قبر و در بين قبور و كراهت دارد و موضع اخير با نصب حائل از قبيل پرده و فاصله ده ذراع و (( حدود پنج متر)) برطرف مى گردد.
و اما پشت قبور ائمه عليهم السلام بطورى كه قبر شريف روبرو قرار گيرد و همچنين طرف راست و چپ آن كراهت ندارد هرچند كه اگر طرف بالاى سر نماز مى خواند بهتر آن است كه طورى بايستد كه برابر و دوشادوش قبر قرار نگيرد بلكه عقب تر باشد و همچنين مكروه است نماز خواندن در جائى كه روبروى نمازگذار آتشى افروخته يا چراغى روشن و يا عكس ‍ موجود جاندارى از حيوان و انسان واقع شده باشد و كراهت در موضع اخير باين وسيله برطرف مى شود كه چيزى روى عكس بيندازند و نيز كراهت دارد در جائى كه جلو نمازگذار قرآن و يا كتابى باز باشد و يا مقابل او دربى گشوده و يا ديوارى باشد كه رطوبت مستراح در آن ظاهر شده باشد و با پوشاندن آن كراهت برطرف مى شود اينها و كراهت نماز خواندن در بعضى از آنچه گذشت محل اشكال است ولكن امر سهل است (چون مربوط به واجب و حرام نيست .)