مقدمه پنجم در اذان و اقامه
مساءله 1 - اشكالى نيست در اينكه اذان و اقامه در نمازهاى پنجگانه مستحب مؤ كد است چه براى نمازهاى اداء و چه براى قضاء در سفر باشد يا در حضر در حال سلامتى يا بيمارى چه در نماز جماعت و چه درفرادى هم براى مردان و براى زنان حتى بعضى از فقها قائل به وجوب آندو شده اند ولى اقوى استحباب آن دو در همه احوال است هرچند كه در ترك آن دو محروميت از ثواب بزرگى است .
مساءله 2 - اذان در نماز عصر و عشاء براى كسى كه عصر را با ظهر و عشاء را با مغرب جمع مى كند ساقط است چه در مواردى كه خواندن آن دو با هم مستحب است مانند عصر روز جمعه و عصر روز عرفه و عشاء شب عيد قربان در محل مزدلفه و چه در غير آن موارد و اما براى كسيكه بين آن دو و نماز قبليش فاصله بيندازد استحباب باقى است و فاصله بين نماز محقق مى شود بطول زمان بين دو نماز و به انجام دادن نافله موظفه بين آن دو.
بنابراين با انجام نافله عصر بين نماز ظهر و عصر و نافله مغرب و عشاء جدائى موجب ساقط نشدن اذان حاصل مى شود و اقوى اين است كه سقوط اذان در حال جمع در عصر روز عرفه و عشاء شب عيد قربان در محل مزدلفه از باب عزيمت است به اين معنا كه گفتن آن دو در آن مواضع مشروع نيست و در نتيجه گفتن آن بقصد ورود حرام است و نزديكتر به احتياط آن است كه هر زمان كه خواست بين ظهر و عصر وبين مغرب و عشاء جمع كند اذان را ترك كند.
مساءله 3 - اذان و نيز اقامه در چند جا ساقط است از آن جمله براى كسى است كه داخل در نماز جماعت شود كه اذان و اقامه گفته باشند هرچند كه او هنگام گفتن آن حاضر نبوده و آن را نشنيده باشد و نيز از كسى است كه مى خواهد در مسجدى نماز بخواند كه قبل از او نماز جماعت برقرار بوده و هنوز جماعت متفرق نشده چه بقصد آن نماز جماعت آمده باشد يا نه ، چه بخواهد جماعت برپا كند ماءموم باشد يا امام ويا بخواهد فرادى نماز بخواند (كه در همه اين موارد اذان و اقامه ساقط است ) و اما اگر جماعت قبلى متفرق شد و يا از نماز و تعقيبات آن فارغ شده هرچند كه افراد در جاى خود باشند اذان و اقامه ساقط نمى شود همچنانكه اگر جماعت قبلى بدون اذان و اقمه برگذار شده باشد ساقط نمى شود هرچند كه جماعت قبلى به خاطر شنيدن اذان و اقامه از غير آن را ترك كرده باشند و همچنين ساقط نمى شود در صورتى كه جماعت قبلى باطل باشد يا از جهت اينكه مردم مى دانسته اند امامشان فاسق است و يا از جهات ديگر و نيز در صورتى كه مكان جماعت قبلى و نماز بعدى از هم فاصله داشته باشند بطورى كه عرفا مكان برگذارى آن دو نماز يك مكان حساب نشود مثل اينكه نماز جماعت اول در داخل مسجد منعقد شده باشد و نماز ديگر در بام آن مسجد و يا اگر هر دو در مسجد است فاصله بين آن دو زياد باشد اذان و اقامه ساقط نمى شود و اما اينكه اين حكم مخصوص مسجد است و يا شامل غير مسجد نيز مى شود محل اشكال است و احتياط ترك اذان و اقامه است هم در مسجد و هم در غير مسجد بلكه بعيد نيست كه مسئله اختصاصى به مسجد نداشته باشد و همچنين احتياط ترك نشود در جائيكه نمازيكه با جماعت خوانده شد و نمازى كه او مى خواند هر دو اداء نباشد مثلا يكى و يا هر دو قضاء باشد چه قضاء براى خودش و چه براى غير، و براى غير هم چه بعنوان تبرع و چه به اجازه و همچنين است درجائى كه وقت هردو مشترك نباشد مثلا جماعت قبلى عصر باشد و او بخواهد نماز مغرب بخواند و گفتن اذان و اقامه در موارد اشكال به نيت رجاء مانعى ندارد.
مقدمه ششم در حضور قلب
براى نمازگذار سزاوار آن است كه در همه نماز، چه حركاتش و چه گفتنى هايش حضور قلب داشته باشد زيرا از نماز او تنها آن مقدارش بحساب مى آيد كه در آن مقدار بخداى تعالى توجه و اقبال داشته و معناى حضور قلب التفات و توجه تام بنماز و بكلماتى است كه در نماز مى گويد و توجه كاملى است كه به حضرت معبود جل جلاله و عظمت و جلال و هيبت او دارد و نيز تهى ساختن دل است از توجه بغير او و توجه به اينكه در برابر ملك الملوك و عظيم العظماء ايستاده روى سخن با چنين بزرگى نموده با او خلوت كرده است كه اگر چنين حالتى به او دست دهد در دلش هيبتى مى افتد كه از آن هيبت بوحشت مى افتد وحشتى تواءم با احساس ذلت و حقارت آن وقت است كه خود را در اداء حق معبودش مقصر مى بيند و بدنبال احساس دچار ترس مى گردد از سوى ديگر سعه رحمت او را در نظر مى گيرد و حالت اميد به ثواب و پاداش او در دلش پيدا مى شود در نتيجه حالتى برايش پيدا مى شود بين خوف و رجاء و اين خود از صفات بندگان كامل است البته براى نماز درجات مختلف و مراتبى بى شمار است كه از اختلاف درجات نمازگذاران ناشى مى شود.
بعد از حضور قلب سزاوار است كه نمازگذار داراى خضوع و خشوع و نيز داراى سكينت و وقار باشد و وضع ظاهر آراسته اى داشته باشد و قبل از داخل شدن در نماز خود را خوشبو كند و دندان ها را مسواك نموده موى سر و روى خود را شانه بزند.
و نيز سزاوار آن است كه در نماز حالتى داشته باشد كه گوئى آخرين نمازى است كه مى خواند و ديگر اجل مهلتش نمى دهد بارى ديگر به نماز ايستد و معلوم است كه چنين كسى بدرگاه خدا توبه مى كند وبه سوى خدا بر مى گردد و از او طلب آمرزش مى كند و نيز سزاوار است كه طورى در برابر پروردگارش به ايستد كه يك برده ذليل پيش روى مولايش مى ايستد و جا دارد هنگام گفتن : (( اياك نعبد و اياك نستعين )) در گفتن اين سخن صادق باشد يعنى براستى خداى را عبادت كند نه هواى دل خود را و براستى از خود خدا استعانت بجويد (و يارى بخواهد) نه اينكه بزبان بگويد: (( اياك نستعين )) و در عمل خدايتعالى را هيچ كاره و اسباب ظاهرى جهان را هم كاره بداند و دل به آنها به بندد)) .
و نيز سزاوار آن است كه همه توان خود را صرف كند در برطرف كردن چيزهائى كه مانع قبول شدن عبادتش هست از قبيل عجب (خودپسندى ) و حسد.
فصل در افعال نماز
نماز از دو دسته اعمال تشكيل يافته يك دسته واجبات و دسته ديگر مستحبات و واجبات نماز يازده چيز است :
1 - نيت 2 - تكبيرة الاحرام 3 - قيام 4 - ركوع 5 - سجده 6 - قرائت 7 - ذكر ركوع و سجود 8 - تشهد9 - سلام 10 - ترتيب 11 - موالات و بزودى خواهيم گفت كه اين واجبات نيز دو نوعند بعضى از آن ها ركنند كه اگر كم و يا زياد شوند چه عمدا و چه سهوا نماز باطل مى شود و بعضى ديگر غير ركنند كه تنها كم و زياد شدن عمدى آن نماز را باطل مى كند بلى يكى از اين يازده چيز است كه زياد شدن در آن تصور ندارد و آن نيت است كه جزء اركان است و اما اگر آن را عبارت بدانيم از داعى بر عمل كه زيادى در داعى تصور ندارد و اگر عبادت بدانيم از خطور دادن به دلها (( يعنى در دل بگذراند كه مثلا اين نماز ظهر است كه من مى خوانم )) كه زيادى در آن ضررى ندارد.
گفتار درباره نيت
مساءله 1 - نيت عبارت است از قصد انجام كارى (مانند نماز) و در نيت نماز معتبر است كه انگيزه اش بر عمل تنها تقرب بخداى تعالى و فرمانبرى دستور او باشد و در نيت واجب نيست كه آن را بزبان بياورد زيرا نيت عمل قلب است نه عمل بدن همچنانكه واجب نيست در نيت آن را در دل خطور دهد مثلا در دل و خزانه خيال با خود بگويد: (( من نماز ظهر را بمنظور امتثال فرمان الهى مى خوانم )) بلكه در نيت همين مقدار كافى است كه عمل را با داعى انجام دهد و داعى عبارت است از اراده اجمالى كه از اهداف در نظر گرفته شده نشئت گرفته و در دل اثر مى گذارد و آدمى را به سوى انجام فعل بحركت درمى آورد و عمل انسان را از اينكه مانند عمل ساهى و غافل باشد خارج مى سازد و آن را فعل فاعلى مختار مى سازد و جان كلام اينكه نيت در نماز همان حالتى است كه انسان قبل از همه افعال ارادى و اختياريش دارد چيزى كه هست در ساير اعمالش اهدافى را در نظر دارد و در نمازش تنها هدفش امتثال امر الهى و تقرب به درگاه او و امثال اين معانى است .
مساءله 2 - قيد ديگرى كه درنيت معتبر است عبارت است از اخلاص باين معنا كه غير از تقرب بدرگاه الهى و انجام دستور او هدف ديگرى او را به سوى نماز برنينگيخته باشد پس اگر چيز ديگر كه منافى با تقرب بسوى خدا است ضميمه نيت او باشد عملش باطل است مخصوصا اگر آن چيز و آن غرض ‍ رياء و خودنمائى باشد كه در هر حال عبادت را فاسد مى سازد چه اينكه در ابتداء عمل باشد و به منظور خودنمائى و رياء عمل را آغاز كرده باشد و چه اينكه در بين نماز اين قصد برايش پيدا شده بود چه اينكه در اجزاء واجب نماز رياء كند و چه در اجزاء مستحب آن و يا در اوصاف عمل مثل اينكه اگر ناظرى در بين نبود نمازش را درخانه مى خواند ولى چون ناظرى پيدا شده براى اينكه باو بفهماند من چنين و چنان كسى هستم نمازش را در مسجد و يا بجماعت بخواند و يا در اوصافى ديگر خودنمائى كند.
و گاهى ميشود كه انسان بعد از عمل رياء مى كند مثلا بعد از انجام عمل بديگران خبر مى دهد كه من چنين و چنان كرده ام تا به غرضى از اغراض ‍ دنيوى از قبيل ستايش مردم و جاه و مال و امثال آن برسد و اين عمل نماز را باطل نمى كند هرچند كه حرام است همچنانكه از رسول خدا صلى الله عليه وآله درباره رياكار آمده كه فرموده اند:
(( المرائى يدعى يوم القيامة باربعة اسماء يا فاجر يا كافر يا غادر يا خاسر حبط عملك بطل اجرك و لاخلاص لك اليوم التمس احرك ممن كنت تعمل له )) (( يعنى در روز قيامت رياكار را با چهار نام مى خوانند با نام فاجر و كافر و حقه باز و زيانكار و باو مى گويند اى فاجر و اى كافر و اى حقه باز و اى زيانكار عملت بى نتيجه شد و اجرت تباه گشت و در نتيجه تو امروز از عذاب الهى رهائى ندارى مزد عملى كه كرده اى را از كسى بگير كه براى خوش آيند او كردى )) .
مساءله 3 - غير از رياء از اغراض دنيوى ديگر چه مباح باشد كه (بود و نبودش ‍ يكسان باشد) و چه راجح كه بودنش بهتر است در صورتى كه تابع باشد و غرض اصلى نمازگذار همان تقرب و امتثال امر الهى باشد و بس اشكال ندارد و اما اگر عكس اين باشد يعنى نماز را بخاطر بدست آوردن آن غرض ‍ مباح و يا راجح بخواند و مسئله تقرب بخدا تبعى و فرعى باشد نمازش ‍ بدون اشكال باطل است و همچنين در صورتى هم كه قسمتى از انگيزه اش ‍ در عبادت تقرب بخدا و قسمتى ديگر آن غرض دنيوى باشد بطورى كه اگر آن غرض در كار نبود انگيزه تقرب به خدا او را بسوى عبادت تحريك نمى كرد هرچند كه غرض مباح و يا راجح نيز به تنهائى تحريكش نمى كرد عبادتش باطل است و نزديكتر به احتياط آن است كه مكلف در همه مواردى كه غير از تقرب بخدا هدف ديگرى در نظر داشته هرچند آن هدف تبعى بوده باشد تا چه رسد بصورتيكه هردو هدف يعنى امتثال امر الهى و غرض ضميمه دو هدف مستقل باشند نماز را اعاده كند.
مساءله 4 - اگر در نماز بخاطر اينكه چيزى را به كسى بفهماند صدا را بذكر و يا قرائت قسمتى از حمد و سوره بلند كند نمازش باطل نمى شود چون هدفش ‍ در اصل آن ذكر يا قرائت امتثال است تنها بلندتر گفتن آن به فرضى ديگر صورت گرفته و همچنين است صورتيكه نمازش را در جائى مخصوص يا زمانى خاص انجام دهد كه در بودن آنجا و در خواندن آن زمان غرضى مباح كه در نظر دارد حاصل مى شود البته بشرطى كه همانطور كه در فرض قبلى گفته شد اصل خواندن نماز به منظور امتثال باشد و داعيش بر انتخاب آن مكان و آن زمان خاص رسيدن به غرضى از قبيل خنك شدن و امثال آن باشد.
مساءله 5 - بر مكلف واجب است در نيت خود نوع نمازى را كه مى خواهد بخواند معين كند هرچند كه بطور اجمال باشد مثل اينكه مثلا نيت كند نمازى را مى خوانم كه فعلا بذمه دارم البته بشرطيكه در آن لحظه فقط يك نوع نماز بر ذمه داشته باشد و يا اگر دو نماز مثلا به ذمه دارد يكى ظهرو يكى عصر نيت كند اولين نمازى كه بذمه ام آمده مى خوانم و يا نماز دومى كه بذمه ام آمده مى خوانم .
مساءله 6 - در نماز بيش از قصد عنوان نمازى كه مى خواهد بخواند نيت اداء و قضاء واجب نيست مگر وقتيكه همان عنوان هم قضائش براو واجب باشد و هم ادائش پس همينكه عنوان و نام نمازى را كه گاهى متصف بقضاء و گاهى متصف باداء ميشود قصد كند مثلا در وقت نماز ظهر قصد كند نماز ظهر ميخوانم كفايت مى كند.
بله اگر نماز ظهر روزهاى قبليش از او فوت شده و مى خواهد در وقت نماز ظهر امروز نماز ظهرى بخواند بايد در نيت خود معين كند اين نماز ظهرى كه مى خواهد بخواند قضاء گذشته است و يا نماز ظهر امروز است و اگر قصد امتثال امرى كند كه فعلا متوجه اوست و پيش خود خيال كند كه وقت باقى است در نتيجه نيت اداء كند بعد معلوم شود وقت گذشته بوده نمازش ‍ صحيح است و قضاء واقع شده همچنانكه اگر نيت قضاء كند بخيال اينكه وقت گذشته بعد معلوم شود وقت باقى بوده نمازش صحيح و اداء است .
مساءله 7 - واجب نيست در مورد قصر نيت كند كه مثلا نماز ظهر شكسته مى خوانم و در مورد اتمام نيت كند كه نماز ظهر را تمام مى خوانم بلكه در مواردى چون مسجدالحرام و غيره كه مخير است بين دو ركعتى و چهار ركعتى لازم نيست در آغاز نماز نيت كند كه مثلا دو ركعت نماز ظهر مى خوانم و يا چهار ركعت نماز ظهر مى خوانم پس اگر با ترديد در اينكه چهار ركعت بخواند يا دو ركعت شروع كرد بخواندن نماز و بنا دارد كه بعد از تشهد اول تصميم بگيرد سلام بدهد يا ندهد و دو ركعت ديگر را نيز بياورد نمازش صحيح است .
بلكه اگر از اول نماز هم در نيت خود دو ركعتى را معين كند متعين نمى شود بلكه مى تواند به چهارركعتى عدول كند همچنانكه اگر در اول نيت چهار ركعتى كند مى تواند در سر دو ركعتى عدول نموده سلام بدهد و بلكه اقوى آن است كه با تعيين متعين نمى شود و احتياجى بعدول ندارد و اين سلام نماز است كه يكى از دو طرف ترديد را معين مى كند اگر در سر دو ركعتى سلام بدهد نمازش شكسته شده و اگر در چهارركعتى سلام بدهد نمازش ‍ تمام شده است و قصد تعيين يكى از دوطرف هيچ دخالتى ندارد.
نتيجه اين مطلب درجائى معلوم مى شود كه مكلف در نماز محل بحث بعد از تمام كردن دو سجده شك كند بين دو و سه ركعت مى توانند بنا را بر سه بگذارد و طبق دستورى كه در شك بين دو و سه در نمازهاى چهار ركعتى هست عمل كند و از باطل شدن نمازش جلوگيرى بعمل آورد و احتياجى نيست به اينكه براى خارج شدن نمازش از دو ركعتى - كه شك در آن مبطل است - در نيت خود عدول به چهار ركعتى كند بلكه بعيد نيست كه همين حكم شك عمل را متعين كند و احتياط به اينكه در نظائر مورد بحث نيت عدول نموده و بعد از نماز به دستور شك عمل نمايد و سپس نماز را اعاده كند سزاوار نيست ترك شود.
مساءله 8 - در نماز قصد وجوب و استحباب واجب نيست (يعنى در نماز واجب قصد وجوب و در نماز مستحب و قصد استحباب لازم نيست ) بلكه كافى است قصد قربت مطلقه كند (مثلا نيت كند كه نماز ظهر مى خوانم قربة الى الله و يا نيت كند نماز نافله شب مى خوانم قربة الى الله ) و به احتياط نزديكتر قصد آن دو است .
مساءله 9 - در هنگام نيت واجب نيست كه نماز مورد نظرش را بطور مفصل و با همه جزئياتش در نظر بياورد بلكه تصور اجمالى آن كافى است .
مساءله 10 - اگر دربين نماز نيت كند كه نماز را بشكند (به اينكه بنا بگذارد كه در نماز نيست و يا ديگر ادامه نمى دهد) و يا قصد كارى كند كه نماز را مى شكند با توجه به اينكه آن كار نماز را مى شكند پس اگر با همين تصميم نماز را تمام كند نمازش باطل است و همچنين باطل است اگر به چنين تضمينى قسمتى از نماز را بخواند پس از آن به نيت اول برگردد و بهمان اكتفاء كند - يعنى آن قسمت را پس از تجديد نيت تكرار نكند.
و اما اگر قبل از آن كه چيزى از نماز را انجام دهد از تصميم خود برگشته بنابگذارد كه نماز را نشكند و ادامه دهد نمازش باطل نيست و همچنانكه اقوى باطل نبودن نماز در آن دو صورت اگر توجه نداشته به اينكه تصميم بر شكستن نماز يا تصميم بر انجام كار منافى با نماز، نماز را باطل مى كند و خيال مى كرده كه اين تصميم منافاتى با نيت ندارد لكن نزديك تر به احتياط آن است كه در همه فرضهاى گذشته نماز را تمام نموده دوباره آن را اعاده كند.
مساءله 11 - اگر در بين نماز شك كند همين نماز را به نيت ظهر شروع كرده يا به نيت عصر و يقين دارد كه نماز ظهر را نخوانده در صورتيكه وقت مختص به عصر نباشد (( يعنى بيش از چهار ركعت تا اذان مغرب مانده باشد)) بايد نيت ظهر كند و نمازش صحيح است و همچنين اگر شك دارد در اينكه ظهر را خوانده يا نه بنابر اقوى نيت ظهر مى كند و نمازش صحيح است .
و اما در وقت مختص بعصر اگر مى داند عصر را نخوانده نمازى را كه در دست دارد مى شكند و نماز عصر را شروع مى كند و بعد از آن نماز ظهر را قضا مى كند البته اين در فرض است كه از وقت مختص بعصر حداقل بقدر خواندن يك ركعت باقى مانده باشد و اما اگر باقى نمانده باشد از آن نماز صرف نظر مى كند و هر دو نماز را با رعايت ترتيب قضا مى كنهد و احتياطى كه نبايد ترك شود اين است كه اگر قسمتى از يك ركعت را در وقت درك كرده ، آن نماز را به نيت عصر تمام مى كند و قضاء آن را نيز بخواند و اگر در همين فرض نمى داند كه قبلا ظهر را خوانده يا نه بعيد نيست جائز باشد كه به شكستن اعتنا نكند و بنا بگذارد كه نماز ظهر را خوانده لكن احتياط اين است كه اين نماز را قضاء كند و اگر مى داند كه ظهر را خوانده از آنچه در دست خواندن دارد صرف نظر نموده از نو نماز عصر را شروع مى كند.
بله اگر خود را در نماز عصر به بيند و شك كند كه آيا از اول نماز نيت عصر كرده و يا در اول نيت ظهر كرده بوده بنا را بر اين مى گذارد كه از اول نيت عصر كرده بوده .
مساءله 12 - در چند جا عدول يعنى برگرداندن نيت از نمازى به نماز ديگر جائز است يكى در نمازهائيكه دنبال هم قرار دارند مانند ظهر و عصر و مانند مغرب و عشاء كه اگر مكلف داخل در نمازدوم شده و يا فراموش كرده كه نماز اول را نخوانده در صورتى كه در بين نماز متوجه شود و از محل عدول بنماز سابق تجاوز نكرده باشد واجب است نيت را به نماز اول برگرداند و اما اگر بعد از تمام شدن نماز متوجه شود و يا از محل عدول تجاوز كرده باشد مثل اينكه در ركوع ركعت چهارم نماز عشاء باشد ديگر نمى تواند عدول كند و در فرض اول كه بعد از نماز متوجه شده و نمازى كه خوانده بعنوان نماز دوم (( يعنى عصر و عشاء)) صحيح است و بايد نماز اول را بخواند.
و اما در فرض دوم كه ركعت چهارم در حال ركوع يا بعد از متوجه شده نماز را تمام نموده نماز قبلى را بعداز آن بياورد و نزديك تر به احتياط آن است كه از نو مغرب و عشائى دنبال آن عشاء بخواند و همچنين است حكم در قضاء دو نمازى كه دنبال هم قرار دارند مثل اينكه فرضا نماز ظهر و عصرش و يا نماز مغرب و عشاء يك روزش قضاء شده باشد و شروع كرده در انجام قضاء آندو ولى قبل از خواندن اولى دومى را نيت كرده در بين نماز و يا بعد از آن متوجه اشتباه خود شود بلكه نزديكتر به احتياط - اگر نگوئيم اقوى - اين است كه در همه نمازهاى قضاء به اين وظيفه عمل كند (مثل اينكه نماز صبح و نماز ظهر يك روز را فراموش كرده بجاى اينكه اول صبح را نيت كند به نيت ظهر داخل نماز قضاء شده ).
مورد ديگر از موارد جواز عدول اين است كه مشغول نماز امروزش شد در بين نماز بيادش آمد كه نماز قضائى بر گردنش هست در اينجا مستحب است در صورت بقاء محل عدول و وسعت وقت اينكه عدول كند و نماز قضاء بخواند و سپس به نماز يوميه خود بپردازد مگر آن كه در اثر اين عدول وقت فضيلت يوميه اش فوت شود كه در اينجا مستحب بودن عدول محل تاءمل است بلكه مستحب نبودنش خالى از قوت نيست .
مورد ديگر عدول كردن از نماز واجب به نماز مستحب است كه در دو جا جائز است يكى در نماز ظهر جمعه است براى كسى كه قرائت سوره جمعه را فراموش كرده و بجاى آن سوره اى ديگر خوانده و به نصف آن سوره رسيده و يا از نصف هم تجاوز كرده باشد مى تواند نيت خود را به نافله برگرداند و موضع دوم جائى است كه نمازگذار مشغول نماز واجب باشد و در بين نماز جماعتى برپا شود و او از اين معنا نگران باشد كه اگر نمازش را تمام كند بجماعت نرسد در چنين وضعى مى تواند نيت خود را از نماز واجب به نافله برگرداند و در دو ركعتى سلام بدهد و بجماعت برسد (و اما اگر از دو ركعت تجاور كرده بركوع ركعت سوم رسيده باشد عدول از آن جائز نيست ).
مساءله 13 - عدول از نماز مستحبى به نماز واجب جائز نيست همچنانكه از نماز مستحبى به نماز مستحبى ديگر جائز نيست هرچند كه نمازى مانند نمازهاى واجب داراى وقت تقدم و تاءخر باشد و همچنين جائز نيست كه از نماز قضاء به نماز اداء عدول كند.
بنابراين اگر شخصى به نيت قضاء داخل نماز شود و در بين نماز به يادش ‍ آيد كه وقت نماز امروزش تنگ شده اگر بخواهد نماز قضاء را تمام كند نماز امروزش قضاء مى شود نمى تواند نيت خود را به نماز امروز عدول دهد بلكه بايد آن را قطع نموده و نماز امروزش را بخواند و همچنين جائز نيست در دو نماز دنبال هم مانند ظهر و عصر از نماز اول عدول كند به نماز دوم بخلاف عكس اين مسئله كه عدول از نماز دوم به نماز اول جائز است پس ‍ اگر خيال مى كرده ظهر را نخوانده و به نيت ظهر داخل در نماز شد و در بين نماز فهميد كه ظهر را خوانده نمى تواند نيت خود را به عصر برگرداند و اگر در جائى كه عدول جائز نيست عدول كند بعيد نيست كه نماز اولش كه از آن عدول كرده صحيح باشد بشرطى كه داخل در ركن نشده باشد و بنابراين اگر در حال خواندن حمد وسوره نمازى كه به نيت ظهر شروع كرده بعصر عدول كند بعد متوجه شود كه ظهر را نخوانده آنچه از آيات حمدو سوره (در بين آن خيال وبين لحظه ايكه متوجه شد بعنوان عصر) قرائت كرده دوباره بعنوان ظهر قرائت مى كند و نماز ظهرش صحيح است .
مساءله 14 - اگر مثلا در نماز شب به نيت دومى نماز نافله شب تكبيرة الاحرام گفت بعد در بين نماز فهميد كه دو ركعت اول را نخوانده نمازش صحيح است و قهرا دو ركعتى اول حساب مى شود و اين از باب عدول نيست و احتياجى هم به عدول ندارد چون اول بودن و دوم بودن امر قصدى نيست بكله دائر مدار واقع است .
گفتار در تكبيرة الاحرام
تكبيرة الاحرام را تكبيره افتتاح نيز مى گويند و لفظ آن عبارت است از: (( الله اكبر)) و گفتن غير اين عبارت و يا عبارتى كه در زبان عرب مترادف آن باشد كافى نيست ترجمه اش از عربى به زبانهاى ديگر كافى نيست و گفتن (( الله اكبر)) در ابتداء نماز ركن نماز است به اين معنا كه با نگفتن آن چه عمدى و چه سهوى نماز باطل مى شود و همچنين بيش از يك بار گفتنش بعنوان تكبيرة الاحرام نماز را باطل مى سازد.
بنابراين اگر يك بار به نيت تكبيرة الاحرام بگويد: (( الله اكبر)) و سپس ‍ بهمين نيت يكبار ديگر بگويد نمازش باطل است (( يعنى در حقيقت هر دو تكبيرة باطل شده )) لاجرم بايد براى بار سوم بقصد تكبيرة الاحرام بگويد: (( الله اكبر)) اگر آن را نيز با تكرار باطل كند بايد براى نوبت پنجم بقصد تكبيرة الاحرام بگويد: (( الله اكبر)) و واجب است كه مكلف در حال گفتن اين كلمه شريفه ايستاده و مستقيم (و بدون انحناء) باشد پس اگر قيام در حال گفتن الله اكبر را ترك كند چه عمدا باشد و چه سهوا نمازش باطل است بلكه بايد قبل از گفتن آن نيز ايستاده باشد تا يقين كند كه تكبير را وقتى گفت كه كاملا ايستاده بوده و در اين مسئله هيچ فرقى بين امام و ماءمونى كه امام را در ركوع و غير ركوع درك مى كند نيست بلكه سزاوار آن است كه قبل از گفتن تكبيرة الاحرام لحظه اى به ايستد تا يقين كند تكبيرة الاحرامش در حال قيام كامل واقع شده و احتياط واجب آن است كه بگوئيم استقرار (( آرامش و حركت نكردن در حال قيام )) نيز مانند خود قيام است كه ترك عمدى و سهوى آن نماز را باطل مى كند پس اگر در حال گفتن تكبيرة الاحرام ايستاده باشد لكن سهوا استقرار و آرام نداشته باشد احتياط آن است كه كارى كه نماز را مى شكند انجام بدهد (( مثلا پشت به قبله بكند)) و دوباره تكبيرة را در حال استقرار بگويد و از اين هم نزديكتر به احتياط آن است كه نمازى كه با چنين تكبيره اى آغاز كرده را تمام كند و دوباره نمازى ديگر با استقرار بخواند.
مساءله 1 - احتياط واجب آن است كه كلمه شريفه (( الله اكبر)) را به دعائى كه قبل از آن مى خواند وصل نكند تا همزه الله حذف نشود و اما وصل كردن حرف (( راء)) در آخر اين جمله به استعاذة و يا بسم الله و اظهار صداى پيش آن ظاهرا جائز است ولى نزديك تر به احتياط اين است كه اين وصل را نيز مانند وصل بماقبل ترك كند همچنانكه نزديكتر به احتياط آن است كه جرف (( لام )) در اسم جلاله و حرف (( راء)) در كلمه (( اكبر)) را تفخيم كند (يعنى آن را درشت اداء كند) گو اينكه جواز ترك تفخيم بنظر اقوى است .
مساءله 2 - مستحب است زياد كردن شش تكبير و تكبيرة الاحرام كه جمعا هفت تكبير شود به اين نحو كه يا قبل از گفتن تكبيرة الاحرام شش تكبيرة بگويد و يا بعد از آن و يا بين قبل و بعد تقسيم كند و نزديك تر به احتياط آن است كه اول شش تكبيرة استحبابى را بگويد و هفتمى را تكبيرة الاحرام قرار دهد و بهتر آن است كه اول سه تكبير پشت سر هم بگويد و سپس ‍ عرضه بدارد:
(( اللهم انت الملك الحق المبين لا اله الا انت سبحانك انى ظلمت نفسى فاغفرلى ذنبى انه لايغفر الذنوب الا انت )) (3)
آنگاه دو تكبيره ديگر بگويد و به دنبالش عرضه بدارد:
(( لبيك و سعديك و الخير فى يديك و الشر ليس اليك و المهدى من هديت لاملجاء منك الا اليك سبحانك و حنانيك تباركت و تعاليت سبحانك رب البيت )) .(4)
سپس يك تكبير ديگر بگويد و اظهار بدارد كه :
(( وجهت وجهى للذى فطر السماوات و الارض عالم الغيب و الشهادة حنيفا مسلما و ما انا من المشركين ان صلوتى و نسكى و محياى و مماتى لله رب العالمين لاشريك له و بذلك امرت و انا من المسلمين )) .(5)
آنگاه تكبيرة الاحرام را گفته قبل از شروع كردن به خواندن حمد و سوره بگويد:
(( اعوذ بالله من الشيطان الرجيم ))
مساءله 3 - مستحب است براى امام جماعت اينكه تكبيرة الاحرام را بصداى بلند بگويد بطوريكه افراد پشت سرش آنرا بشنوند همچنانكه مستحب است شش تكبير ديگر را آهسته بگويد.
مساءله 4 - مستحب است در حال گفتن تكبيرة الاحرام دست ها را تا برابر گوشها بلند و يا حداقل تا برابر صورت بلند كند يعنى در حال شروع به بلند كردن دستها شروع بگفتن الله اكبر كند و با تمام شدن بالا بردن دست تكبير را تمام كند و بهتر آن است كه دستها از برابر گوش تجاوز نكند و در اين حال انگشتان دست بسته باشد و كف دست رو بقبله قرار گيرد.
مساءله 5 - و اگر در حال قيام تكبير گفت و شك كرد در اينكه تكبيريكه گفت تكبير افتتاح نماز بود و يا تكبير بعد از سوره و قبل از ركوع بنا را مى گذارد بر اينكه تكبير افتتاح بوده .
مسائل مربوط به قيام
مساءله 1 - قيام ركن در تكبيرة الاحرام است كه آن خود مقارن با نيت است و همچنين ركن در ركوع است به اين معنا كه ركوع بايد از حال قيام آغاز گردد و اين قيام همان است كه از آن تعبير مى كنند به قيام متصل به ركوع .
بنابراين اگر كسى عمدا و يا سهوا در اين دو جا اخلال بقيام كند و آن را رعايت ننمايد باين كه مثلا در حالى كه نشسته است تكبيرة الاحرام بگويد بعد برخيزد و حمد و سوره بخواند و يا يك ركعت تمام را بدون عذر سهوا نشسته بخواند و يا در حالى كه به سوى سجده سرازير مى شود متوجه شود كه ركوع نكرده با همان حال خميدگى بركوع برگردد و يا قبل از رسيدن به حد ركوع يادش بيايد و به منظور انجام ركوع بايستداما بحالت قوسى نه به حالت استقامت و از حالت قوسى بركوع برود هرچند كه سهوا چنين كرده باشد نمازش باطل است .
و اما قيام در غير حال تكبيرة الاحرام و قبل از ركوع هرچند كه واجب است لكن ركن نيست و نماز با نقصان آن جز در صورت عمد باطل نمى شود مانند قيام در حال قرائت كه اگر كسى آن را فراموش كن و نشسته بخواند و بعد يادش بيايد و برخيزد نمازش صحيح است و همچنين زيادى سهوى قيام نماز را باطل نمى كند مثل اين كه مى خواست بنشيند و تشهد بخواند برخاست و بعد متوجه اشتباه خود شد و نشست .
مساءله 2 - در صورت امكان واجب است در حال قيام رعايت اعتدال و استقامت را بنمايد البته اعتدال و استقامت مناسب به حال خودش پس اگر مى تواند مستقيم بايستد ولى منحنى ايستاد يا به يكى از دو طرف خود كج شد به طورى كه عرف بگويد كه او درست نايستاده نمازش باطل است بلكه نزديك تر به احتياط و بهتر آن است كه حتى گردن را نيز راست بگيرد هرچند كه جواز سربزير انداختن اقوى است و نيز جائز نيست در حال قيام بدن اينكه ضرورتى ايجاب كند به چيزى (مانند عصا و ستون و امثال آن ) تكيه كند.
بله در حال اضطرار مى تواند به انسانى ديگر و يا بغير انسان تكيه نمايد و اگر مى تواند با تكيه كردن بچيزى ايستاده نماز بخواند نشسته و بدون اتكاء نماز خواندنش جائز نيست .
مساءله 3 - در قيامت معتبر است كه بين دو پا را بيش از حد معمول گشاد نكند بطورى كه اهل عرف نگويند او از حال قيام خارج شده بلكه اقوى آن است كه بين دو پا را به نحو غيرمتعارف گشاد نگذارد هرچند كه عرف او را ايستاده بداند.
مساءله 4 - در حال قيام واجب نيست كه سنگينى بدن را بطور مساوى بر هر دو پا وارد آورند.
بله ايستادن بر روى دو پا واجب است بنابراقوى و جائز نيست روى يك پا و يا بر روى انگشتان دو پا و يا پاشنه پاها به ايستد.
مساءله 5 - اگر مكلف اصلا قادر برايستادن نيست نه بدون تكيه و نه با تكيه و نه بطور خميده و نه با گشاد گرفتن پاها و خلاصه بهيچ نوع از انواع قيام حتى اضطرارى آن توانائى ندارد بايد نشسته نماز بخواند و معتبر است كه نشستن بطور مستقيم و بدون تكيه و كمك باشد پس با داشتن تمكن جائز نيست بچيزى تكيه كند و يا بطرفى خم شود و اما در صورت اضطرار جائز است و اگر مكلف بهيچ نوع از انواع نشستن توانائى ندارد خوابيده بر شانه راست نماز مى خواند مانند انسان در حال دفن شدن و اگر تمكن از اينطور نماز خواندن رانيز ندارد بر شانه چپ بخوابد و نماز بخواند و اگر از اين نيز عاجز است به پشت خوابيده بخواند يعنى به آن حالتى كه در حال احتضار او را مى خوابانند.
مساءله 6 - اگر مى تواند ايستاده نماز بخواند ولى از ركوع كردن ايستاده عاجز است بايد ايستاده بخواند و براى ركوع بنشيند و در حال نشسته ركوع كند و اگر اصلا قادر بر ركوع و سجود و بعضى از مراتب آن حتى در حال نشسته نيست ايستاده نماز بخواند وبراى ركوع و سجده اشاره كند و نزديك تر به احتياط براى كسى كه مى تواند بنشيند آن است كه اشاره اش براى سجود در حال نشسته باشد بلكه از اين هم نزديك تر به احتياط آن استكه اگرمى تواند مهر نماز را بردارد و بر پيشانى بگذارد.
مساءله 7 - اگر ازايستادن در همه ركعات عاجز است ولى از ايستادن در بعضى از آن ها عاجز نيست واجب است نماز را ايستاده بخواند تا زمانيكه عاجز شود آنگاه نشسته بخواند و اگر مجددا توانست به ايستد بقيه را ايستاده بخواند و مثلا ركعت اول را به ايستد و دوم را بنشيند و سوم را به ايستد و چهارم رابنشيند.))
مساءله 8 - در حال قيامت و ساير افعال نماز واجب از قبيل ركوع و سجده و تشهد واجب است بدن استقرار داشته باشد يعنى آرام باشد پس اگر كسى عاجز از استقرار است به اين معنا كه اگر ايستاده بخواند مى لرزد و اگر نشسته بخواند بدنش آرام مى گيرد بايد ايستادن با لرزش را بر نشسته خواندن مقدم بدارد و همين معنا را در ركوع و ذكر ركوع و سر برداشتن از ركوع رعايت كند يعنى همه اينها را با لرزش بدن انجام دهد و نشسته نماز نخواند هرچند كه در حال نشسته استقرار داشته باشد.