گفتار در وقت نماز جمعه
مساءله 1 - ابتداء وقت نماز جمعه رسيدن خورشيد به نصف النهار و زوال آن است كه همينكه خورشيد در افق به اين نقطه رسيد نماز جمعه واجب مى شود بنا بر اين اگر امام جمعه قبل از اين لحظه خطبه ها را ايراد كرده شروع در نماز نمايد صحيح است .
و اما آخر وقت آن كه بعد از آن ديگر نمى شود نماز جمعه خواند مورد اختلاف و اشكال است و نزديك تر به احتياط آن است كه از اوائل عرفى ظهر تاءخير نيفتد و اگر افتاد نزديك تر به احتياط آن است كه مكلف نماز ظهر را انتخاب كند هرچند كه بعيد نيست وقت آن تا اضافه شدن سايه بمقدار دو قدم از سايه قامت متعارف از مردم امتداد داشته باشد.
براى امام جمعه جائز است خطبه ها را آن قدر طول دهد كه وقت جمعه فوت شود البته اين در فرضى است كه نماز جمعه وجوبى تعيينى داشته باشد كه در اين صورت اگر چنين كند گناه كرده و بايد نماز ظهر بخواند و اگر وجوب تخييرى داشته باشد گناهى نكرده بلكه تنها بايد نماز ظهر را بخواند و نماز جمعه اگر وقتش فوت شده قضاء ندارد.
مساءله 2 - اگر نمازگزاران داخل در نماز جمعه شدند و در بين نماز وقت آن تمام شد در صورتى كه يك ركعت از آن در وقت واقع شده باشد صحيح است و گرنه باطل لكن نزديك تر به احتياط آن است كه هم آن نماز را بعنوان جمعه تمام كنند و هم نماز ظهر را بخوانند و اگر عمدا آن را تاءخير انداخته باشند تا زمانى كه بيش از يك ركعت از نماز در وقت واقع نمى شود اگر نماز جمعه را واجب تعيينى بدانيم گناه كرده اند و نمازشان صحيح است و اگر آن را واجب تخييرى بدانيم كه اقوى هم همين است در اين صورت احتياط آن است كه نماز ظهر را انتخاب كنند بلكه بايد در فرض اول (( يعنى جائى كه يك ركعت را در وقت درك كرده كه تعمدى در كار نبوده با قول به تخيير احتياط با آوردن شهر بعد از جمعه نيز ترك نشود.
مساءله 3 - اگر يقين كند كه از وقت نماز جمعه مقدارى كه اقل واجب از دو خطبه كوتاه و دو ركعت حفيف خوانده شود باقى است مخير است بين خواندن نماز جمعه و خواندن نماز ظهر و اگر يقين كند كه اين مقدار باقى نمانده تنها بايد نماز ظهر را بخواند.
و اما اگر شك كند در اينكه اين مقدار وقت باقيمانده يا نه مى تواند نماز جمعه بخواند و اگر بعد از نماز معلوم شد كه از وقت بمقدار يك ركعت باقى نبوده نماز ظهر را بخواند و اگر يقين دارد كه چه مقدار وقت هست لكن شك دارد در اينكه در اين مقدار وقت مى تواند نماز جمعه و خطبه هايش را بخواند يا نه مى تواند شروع كند اگر بعد از نماز معلوم شد كه وقت گنجايش ‍ داشته نمازش صحيح است و گرنه بايد ظهر را هم بخواند و نزديكتر به احتياط آن است كه در چنين فرضى از همان اول نماز ظهر را انتخاب كند بلكه اين احتياط در فرض قبلى با فرض گشادى وقت براى يك ركعت نيز ترك نشود.
مساءله 4 - اگر امام جمعه باعددى كه در نماز جمعه معتبر است - يعنى با چهار نفر - نماز را بخواند و در خطبه اول نماز غير آن چهار نفر كسى ملحق نشود بعد از آن كه دو خطبه و يك ركعت از نماز تمام شد كسى و يا كسانى در ركعت دوم ملحق شوند آن يك ركعت را باامام مى خوانند او يك ركعت ديگر خودشان مى خوانند و نماز جمعه آنان صحيح است و آخرين لحظه اى كه مى توان به نماز جمعه ملحق شد ركوع ركعت دوم است پس اگر ماءموم بركوع برود در حالى كه امام هنوز از ركوع بلند نشده صحيح است و براى كسى كه به الله اكبر ركوع دوم نرسيد بهتر آن است كه نمازش را چهار ركعتى و به نيت ظهر بخواند و اگر مكلف تكبير گفت و بركوع رفت و آن گاه شك كرد كه آيا امام را در ركوع درك كرد يا آن كه همان لحظه اى كه او براى ركوع خم مى شد امام سر از ركوع برداشت نمازش جمعه واقع مى شود حال آيا نمازش باطل است و براى نماز ظهر دوباره بايد تكبير بگويد يا آن كه صحيح است و بايد بخواندن حمد و سوره پرداخته نماز را چهار ركعتى و به نيت ظهر تمام كند؟
محل اشكال است و احتياط آن است كه هم آن را به نيت ظهر تمام كن و هم نماز ظهر را دوباره بخواند.
چند فر
1 - همه شرائطى كه در نماز جماعت غير جمعه معتبر است در نماز جمعه نيز معتبر است يعنى دراين نماز نيز بين امام و ماءمومين حائل نبايد باشد و جايگاه امام بلندتر از جايگاه ماءمومين نبايد باشد و ماءمومين از امام و از يكديگر دور نباشند و همچنين شرائط ديگر و شرائطى هم كه در امام جماعت معتبر است واز قبيل عمل و ايمان و حلال زادگى و عدالت در امام جمعه نيز معتبر است .
بله امامت و كودكان در نماز جمعه صحيح نيست هرچند كه در غير نماز جمعه قائل بجواز آن براى امثال خودشان باشيم .
2 - گفتن اذان دوم در روز جمعه بدعت و حرام است و اين اذانى است كه مخالفين در مذهب بعد از اذان موظف مى گويند و بعضى آن را اذان سوم ناميده اند حال يا به اعتبار اينكه سوم بار از اذان و اقامه نماز است و يا به اعتبار اينكه سومين اذان بعد ازاذان وقت و اذان نماز است و يا به اعتبار اين است كه بعد از اذان صبح و اذان ظهر سومين اذان است و ظاهرا منظور از آن غير اذان عصر است .
3 - در روز جمعه بعد از آن كه اذان نماز جمعه داده شد خريد و فروش و ساير معاملات حرام نمى شود چون وجوب نماز جمعه در اين اعصار تعيينى نيست بلكه تخييرى است .
4 - در صورتى كه ماءموم بخاطر ازدحام جمعيت و تنگى جا نتواند در ركعتى كه امام را در ركوع آن درك كرده سجده كند اگر چنانچه بتواند بعد از امام سجده كرده و برخيزد و قبل از ركوع رفتن امام براى ركعت دوم و يا در آن ركوع خود را بامام برساند و چنين كند و نماز جمعه اش صحيح است و اگر در ركوع بامام نرسيد امام را در ركوع متابعت نكند (( و اين ركوع را نياورد)) بلكه اكتفاء كند به متابعت امام در دو سجده و ركوع ركعت اول را درك كرده بود دو سجده ركعت دوم را كه درك مى كند نيز به نسبت ركعت اول خودش بياورد و سپس يك ركعت ديگرخودش مى خواند و نماز جمعه اش تمام و صحيح است و اگر دو سجده ركعت دوم را به نيت ركعت دوم آورده باشد.
بعضى گفته اند آن دو سجده را بحساب نمى آورد و مجددا دو سجده به نى ركعت اول آورده برمى خيزد ركعت دومش را خودش مى خواند و نمازش ‍ صحيح است روايتى هم بر طبق اين فتوى وارد شده .
بعضى ديگر گفته اند نمازش باطل است اين احتمال هم هست كه اگر دو سجده را بخاطر غفلت يا جهل به نيت ركعت دوم آورده عيب نداشته باشد و وظيفه اش اين باشد كه نظير فرض اول برخيزد و ركعت دومش را خودش ‍ بخواند و بهر حال مسئله خالى از اشكال نيست و احتياط آن است كه دو سجده را به حساب نياورد و براى ركعت اول دو سجده ديگر بياورد و بعد از تمام كردن نماز مجددا نماز ظهر را بخواند و همين احتياط را عمل كند درصورتى هم كه بعنوان تبعيت از امام دو سجده را آورده باشد نه بعنوان سجده ركعت دوم خودش .
5 - نماز جمعه دو ركعت است مثل نماز صبح و مستحب است حمد و سوره آن بجهر خوانده شود و مستحب است سوره جمعه در ركعت اول و سوره منافقين در ركعت دوم آن قرائت شود.
و در نماز جمعه دو قنوت هست يكى در ركعت اول قبل از ركوع و دوم در ركعت دوم بعد از ركوع و ما بعضى از احكام راجع باين نماز را در مباحث قرائت و غير آن آورديم ، احكام نماز جمعه در شرائط و موانع و قواطع و خلل و شك و سهو و غير اينها همان احكامى است كه دركتاب طهارت و كتاب نماز گذشت .
گفتار در نماز عيد فطر و عيد قربان
اين دو نماز در حال حضور امام معصوم عليه السلام و مبسوط اليه بودن و آن حضرت و سائر شرائط واجب مى شود ولى درزمان غيبت مستحب است و احتياط آن است كه در چنين زمانى بجماعت خوانده نشود البته اگر آن را بجماعت و بقصد رجاء و اميد ثواب نه بقصد انجام دستور الهى بياورند عيب ندارد و وقت اين دو نماز از طلوع خورشيد تا هنگام ظهر است و اگر فوت شود قضاء ندارد و اين دو نماز هر يك دو ركعت است كه در هر ركعت حمد و سوره خوانده مى شود و بهتر آن است كه در ركعت اول سوره شمس ‍ و در ركعت دوم سوره غاشيه و يا در ركعت اول سوره اعلى و در ركعت دوم سوره شمس خوانده شود بعد از خواندن سوره درركعت اول پنج بار تكبير گفته و بعد از تكبير قنوت مى گيرد و در ركعت دوم بعد از سوره چهار تكبير و بعد از هر تكبير قنوتى مى آورد و در قنوت آن هر ذكر و دعائى كافى است مانند قنوت ساير نمازها چيزى كه هست در قنوت اين دو نماز خواندن دعائى كه معروف شده به اميد ثواب اشكالى ندارد بلكه خوبست و آن دعاى معروف اين است :
(( اللهم اهل الكبريا و العظمه و اهل الجود و الجبروت و اهل العفو و الرحمة و اهل التقوى و المغفرة اسالك بحق هذا اليوم الذى جعلته للمسلمين عيدا و لحمد صلى الله عليه و آله ذخرا و شرفا و كرامة و مزيدا ان تصلى على محمد و آل محمد و ان تدخلنى فى كل خير ادخلت فيه محمدا و آل محمد و ان تخرجنى من كل سوء اخرجت منه محمدا و آل محمد صلواتك عليه و عليهم اللهم انى اساءلك خير ما ساءلك به عبادك الصالحون و اعوذ بك مما استعاذ منه عبادك المخلصون )) .
بار الها اى خدائى كه اهل كبرياء و عظمتى و اهل جود و جبروت و اهل عفو و رحمتى و اهل تقوى و آمرزشى ، من از تو بحق اين روزى كه تو آن را براى مسلمانان عيد و براى محمد صلى الله عليه وآله ذخيره و شرف و كرامت و مزيد قرار دادى مى خواهم كه نخست بر محمد صلى الله عليه وآله و آل او درود فرستى و سپس مرا داخل در خيرى كنى كه محمد صلى الله عليه وآله و آل او را در آن خير داخلكردى و مرا از هر زشتى و بدى كه محمد صلى الله عليه وآله و آل او را خارج ساخته اى خارج سازى .
بارالها من از تو بهترين درخواستى را درخواست مى كنم كه بندگان صالحت آن را از تو درخواست نمودند و از هر بلا و زشتى كه بندگان مخلص تو از آن بتوپناه بردند بتو پناه مى برم .
و اگر اين نماز - به اميد ثواب - بجماعت خوانده شد امام جماعت بعد از نماز به اميد ثواب دو خطبه ايراد مى كند و در زمان غيبت جائز است كه ايراد دو خطبه ترك شود.
در اين دو نماز مستحب است كه آن را بصداى بلند بخوانند چه در جماعت و چه در فرادى و در حال گفتن تكبير دستها را بلند كنند و مستحب است آن را در صحرا بخوانند مگر در مكه كه اين دستور استحبابى در آن جا نيست و مكروه است كه آن را در زير سقف بخوانند.
مساءله 1 - در نماز عيد فطر و عيد قربان مانند همه نيازهاى جماعت امام جماعت بجز حمد و سوره چيزى را از ماءمومين تحمل نمى كند يعنى ماءمومين تنها از قرائت همنوعند و بقيه ذكرها و گفتنى ها را مى گويند.
مساءله 2 - اگر در عدد تكبيرها و يا قنوت ها شك كند در صورتى كه هنوز از محل نگذشته يعنى به ركوع نرفته بنا را بر كمتر مى گذارد.
مساءله 3 - اگر در نماز عيد عملى كه سجده سهو را باعث مى شود انجام دهد احتياط آن است كه سجده سهو را به نيت رجاء بياورد گو اينكه واجب نبودن آن در فرض مستحب بودن خود نماز خالى از قوت نيست و در قضاء تشهد و سجده فراموش شده نيز حكم همين است .
مساءله 4 - در نماز عيد اذان و اقامه نيست ، بله مستحب است بجاى اذان و اقامه سه بار بگويد: (( الصلوة )) .
گفتار در بعضى از نمازهاى مستحبى
يكى از نمازهاى مستحبى كه استحبابى مؤ كد دارد و بين شيعه و سنى از نمازهاى معروف است نماز جعفر بن ابيطالب عليه السلام است كه رسول خدا صلى الله عليه وآله آن را به وى هنگامى كه از سفر حبشه برمى گشت عطا كرد تا با اين وسيله محبت و كرامت خود نسبت به او را اظهار بدارد.
امام صادق عليه السلام در اين باره مى فرمايد: رسول خدا صلى الله عليه وآله وقتى كه جعفر در روز فتح خيبر از سفر حبشه برمى گشت باو فرمود: مى خواهى عطيه اى بتو بدهم ؟ ميخواهى يادگارى ماندنى بتو اهداء كنم ؟ آيا مى خواهى تو را بعطائى مخصوص اختصاص دهم .
جعفر عرضه داشت بله يا رسول الله
حضرت فرمود: من بتو چيزى عطا مى كنم كه اگر همه روزه آن را انجام دهى از همه دنيا و آنچه در آن است برايت بهتر است و اگر يك روز در ميان آن را انجام دهى خداى تعالى تو را در بين آن دو روز مى آمرزد و اگر هر جمعه و يا هر ماه و يا هر سال يكبار آن را بجاى آورى خدايتعالى تو را در بين آن هفته و آن ماه و آن سال مى آمرزد.
و بهترين وقت انجام آن هنگام بلند شدن آفتاب در صبح جمعه است و جائز است كه مكلف آن را جزء نافله هاى شب و يا روز خود حساب كند كه در خبر آمده خداى تعالى نماز جعفر عليه السلام را هم بعنوان نماز جعفر بحساب او حساب مى كند و هم بحساب نافله هاى او، مثلا اگر مكلف خواست آن را بعد از نماز مغرب بياورد مى تواند بعنوان نافله مغرب نيت كند.
و اما كيفيت نماز جعفر؟
اين نماز چهار ركعت با دو سلام است يعنى دو نماز دو ركعتى است كه در هر ركعت حمد و سوره را مى خواند و پس از تمام شدن سوره پانزده بار مى گويد: (( سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر)) آن گاه بركوع مى رود و اين ذكر را در ركوع ده بار مى گويد و پس از سر برداشتن از آن ده بار مى گويد كه در نتيجه در يك ركعت هفتاد و پنج بار و در چهار ركعت سيصد بار اين ذكر را گفته است و ظاهرا مى تواند در ركوع و سجود بهمين ذكر اكتفاء نموده ذكر خاص ركوع و سجود را نگويد لكن نزديك تر به احتياط آن است كه بگفتن آن اكتفاء ننموده ذكر ركوع و سجود را نيز بگويد و در اين نماز سوره خاصى وارد نشده چيزى كه هست بهتر آن است كه در ركعت اول سوره : اذا زلزلت )) و در ركعت دوم سوره (( عاديات )) و در ركعت سوم (( اذا جاء نصر الله )) و در ركعت چهار سوره (( قل هو الله احد)) را بخواند.
مساءله 1 - جائز است در صورتى كه عجله داشته باشد تسبيحات بعد از نماز بگويد همچنانكه جائز است در صورتى كه حاجتش ضرورى باشد اصل نماز جعفر را دو قسمت نموده يك دو ركعتى را بياورد و دو ركعت ديگر را بعد از بر آمدن حاجتش بخواند.
مساءله 2 - اگر بعضى از تسبيحات را در جاى خودش فراموش كند اگر در محلهاى ديگر بيادش آمد در همانجا قضائش را مى آورد و تسبيحات همان محل را نيز مى خواند بنابراين اگر تسبيحات ركوع را فراموش كرد و بعد از سربرداشتن از آن بيادش آمد در همانجا ده تسبيح ركوع را قضاء نموده تسبيح خود آن محل را نيز مى خواند و همچنين در محلها و در احوال ديگر نماز و اگر بيادش نيامد تا از نماز فارغ شد بهتر و به احتياط نزديك تر آن است كه تسبيحات فراموش شده را به اميد ثواب بياورد.
مساءله 3 - مستحب است در سجده دوم از ركعت چهارم بعد از تسبيحات بگويد:
(( يا من لبس العز و الوقار يا من تعطف بالمجد و تكرم به يا من لا ينبغى التسبيح الا له يا من احصى كل شى ء علمه يا ذالنعمه و الطول يا ذالمن و الفضل يا ذالقدرة و الكرم اسالك بمعا قد العز من عرشك و منتهى الرحمة من كتابك و باسمك الاعظم الاعلى و كلماتك التامات ان تصلى على محمد و آل محمد و ان تفعل بى كذا و كذا)) .
(( اى كسى كه عزت و وقار از آن او است ، اى كسى كه با مجد و عظمتش ‍ مهربانى و بزرگوارى كرده ، اى كسى كه تسبيح سزاوار براى غير او نيست ، اى كسى كه علم او عدد هر چيزى را بر شمرده ، اى صاحب نعمت وجود، اى صاحب منت و فضل ، اى صاحب قدرت و كرم من تو را سوگند مى دهم بمركز عزت عرشت و منتهاى رحمت از كتابت و باسم اعظم و اعلايت و كلمات نامه ات اينكه بر محمد صلى الله عليه وآله و آل او درود بفرستى و با من چنين و چنان كنى و بجاى جمله (( با من چنين و چنان كنى )) حاجت خود را ذكر كند.
و مستحب است بعد از تمام شدن نماز دعائى را كه شيخ طوسى و سيد بن طاووس از مفضل بن عمر روايت كرده اند بخواند.
مفضل بن عمر مى گويد امام صادق عليه السلام را ديدم كه نماز جعفر مى خواند و بعد از نماز دست به دعا بلند كرد و اين دعا را خواند.
(( يارب يا رب )) و اين كلمه را تا آخر نفس تكرار كرد (( يارباه يارباه )) اين را نيز با يك نفس تكرار كرد (( رب رب )) اين را نيز با يك نفس خواند (( يا الله يا الله )) اين را نيز با يك نفس گفت (( يا حى يا حى )) و يك نفس گفت (( يا رحيم يا رحيم )) و هفت بار گفت (( يا رحمان يا رحمان )) و هفت بار گفت (( يا ارحم الراحمين )) آن گاه عرضه داشت :
(( اللهم انى افتتح القول محمدك و انطق بالثناء عليك و امجدك و لا غاية لمدحك و اثنى عليك و من يبلغ غاية ثنائك و امد مجدك و انى لخليقتك كنه معرفة مجدك و اى زمن لم تكن ممدوحا بفضلك موصوفا بمجدك عوادا على المذنبين بحلمك تخلف سكان ارضك عن طاعتك فكنت عليهم عطوفا بجودك جوادا بفضلك عوادا بكرمك يا لا اله الا انت المنان ذالجلال و الاكرام )) .
(( بار الها من سخن خود را با حمد تو آغاز مى كنم و همينكه خواستم با تو سخن گويم لب به ثناى تو مى گشايم و تمجيدت مى كنم در حالى كه مى دانم مدح تو محدود نيست ثنايت مى گويم اما كيست كه به نهايت ثناى تو برسد تمجيدت مى كنم اما كيست كه حد و مرز مجد تو دست يابد.
آرى آفريده و پديد آمده بدست قدرت تو كجا و شناختن كنه مجد تو كجا بارالها تو در چه زمانى ممدوح بفضل و موصوف به مجدت نبودى (( تا من بخواهم آغازگر آن باشم )) تو بسكه حليم و بردبارى همواره و دائما به بندگان گنهكارت كه از تو برمى گشتند برمى گشتى .
آرى ساكنان زمينت همواره از سر طاعت تو بر مى تافتند و تو لايزال بجود خود بر آنان عطوفت ميورزيدى و بفضل خود جود مى كردى و بكرم خود بسويشان بر مى گشتى .
اى خدائى كه لا اله الا هو لايق شاءن تو بتنهائى است توئى كه بر خلق منتهاى بيشمار دارى صاحب جلال و اكرامى .))
آن گاه بمن فرمود: اى مفضل هر زمان كه حاجت مهمى داشتى اين نماز را بخوان و با اين دعا، دعا كن و سپس حاجتت را بخواه كه خدايتعالى ان شاء الله آن حاجتت را برمى آورد كه او تنها مايه دلگرمى است .
يكى ديگر نماز طلب باران است
و خواندن اين نماز وقتى مستحب است كه نهرها خشك شود و باران نبارد و آسمان از ريختن بارانش بخل بورزد بجهت شيوع گناهان و كفران نعمتهاى خدا و ندادن حق مردم و كم فروشى و خيانت در كيل و وزن و ظلم و نيرنگ زدن و ترك امر به معروف و نهى از منكر و ندادن زكات و حكم كردن بر خلاف آن چه خدا نازل كرده و گناهانى ديگر نظير اينها، گناهانى كه خشم و سخط پروردگار را برمى انگيزد و از آمدن باران جلوگيرى مى نمايد همانطور كه در روايات آمده است .
و كيفيت آن نظير كيفيت نماز عيد دو ركعت است كه به جماعت برگزار مى شود و فرادى خواندنش نيز باميد اينكه مستحب باشد اشكالى ندارد.
در نماز باران بعد از حمد و سوره ركعت اول پنج بار تكبير مى گويد و بعد از هر تكبير قنوت مى گيرد و در ركعت دوم بعد از حمد وسوره چهار تكبير و بعد از هر تكبير يك قنوت انجام مى دهد و در قنوت هاى نماز باران هر دعائى كه بخواند كافى است البته بهتر آن است كه قنوتها مشتمل بر طلب باران باشد از خداى رحمان و عطوف طلب كند كه عطوفت و رحمتش را شامل او و مردم او بسازد و درهاى آسمان را برحمت و باران خود بگشايد و قبل از دعاء در هر قنوت نخست بر محمد صلى الله عليه وآله و آل او عليهم الصلوة و السلام درود بفرستد و مستحبات اين نماز چند چيز است .
1 - اينكه حمد و سوره آن را بصداى بلند قرائت كند و آن سوره هائى را كه در نماز عيد فطر و قربان مستحب بود انتخاب نمايد.
2 - اينكه مردم سه روز روزه بگيرند و روز سوم براى نماز بيرون روند و آن روز دوشنبه باشد و اگر ميسر نشد روز جمعه بخاطر شرافت و فضيلتش ‍ بيرون شوند.
3 - اينكه امام جماعت باتفاق مردم بطرف صحرا حركت كند و حركتشان با وقار و سكينت و خشوع و با حالت درخواست باشد و براى نماز محلى پاك و نظيف را انتخاب كند و بهتر آن است كه بيرون شدنشان با قيافه و هيئتى باشد كه رحمت خدا را جلب كند مثل پا برهنه بودن و امثال آن .
4 - اينكه منبر را هم با خود بطرف صحرا ببرنند و مؤ ذنهاى شهر پيشاپيش ‍ امام جماعت حركت كنند:
5 - اينكه آدابى را كه بزرگان شيعه در اين باب آورده اند رعايت كنند مثل اينكه پيرمردان و اطفال و معلولين و حيوانات را با خود ببرند اطفال را از مادران و اطفال حيوانات را از مادرها جدا كنند تا صداى ضجه و گريه زياد شود و بدين وسيله درياى رحمت الهى بخروش آيد و لازم است مسلمانان نگذارند كفار و مسيحيان و يهوديان كه اهل ذمه اند و ساير كفار با آنان بصحرا بيايند.
مساءله 1 - بهتر آن است كه نماز باران را در وقت نماز عيد (يعنى از طلوع خورشيد تا ظهر) انجام دهند هرچند كه بعيد نيست وقت مخصوصى نداشته باشد.
مساءله 2 - نماز باران اذان و اقامه ندارد بلكه مؤ ذن بجاى اذان و اقامه سه مرتبه مى گويد: (( الصلوة ))
مساءله 3 - بعد از آن كه امام جماعت از نماز خارج شد مستحب است عباى خود را پشت و روى كند يعنى طرف راست آن را به طرف چپ و طرف چپ را سمت راست خود بيندازد و بالاى منبر رود و روى بقبله نموده صد مرتبه با صداى بلند تكبير بگويد سپس روى از قبله بطرف مردم سمت راست خود نموده با صداى بلند صد بار سبحان الله مى گويد و سپس به طرف مردمى كه در سمت چپ قرار دارند بر گردانيده صد بار با صداى بلند لا اله الا الله مى گويد آن گاه رو به مردم مى كند و صد بار حمد خدا مى گويد كه در گفتن آن نيز عيبى ندارد صداى خود را بلند كرده همچنانكه عيبى ندارد مردم نيز در گفتن اين ذكرها امام را متابعت نموده آنان نيز بگويند بلكه حتى مثل امام صدا را بگفتن اذكار بلند كنند واى بسا كه بلند كردن صدا زودتر رحمت الهى را جلب نموده اميد رسيدن به مقصود را بيشتر كند.
آن گاه امام دستها را بدعا برمى دارد مردم نيز دعا مى كنند و در دعا كردن پافشارى مى كنند و سعى مى كنند در دعا تضرع و زارى كنند از خدا طلب عطف و رحمت كنند التماس كنند و عيبى ندارد كه تنها امام دعا كند و مردم آمين بگويند، آن گاه امام شروع مى كند به ايراد خطبه و در خطبه مبالغه مى كند در تضرع و طلب عطف و رحمت و بهتر آن است كه بعضى از خطبه هائى كه از معصومين وارد شده را انتخاب كند نظير خطبه اى كه از مولايمان اميرالمؤ منين عليه السلام وارد شده و در اولش آمده : (( الحمد لله سابغ النعم )) تا آخر و بهتر آن است كه دو بار خطبه بخواند همان طور كه در نماز عيد دو بار بايد بخواند چيزى كه هست خطبه دوم را به نيت رجاء ايراد كند نه بعنوان دستور.
مساءله 4 - همان طور كه جائز است اين نماز در هنگام خشكسالى از جهت نيامدن باران خوانده شود جائز است در هنگام خشك شدن چشمه ها و چاهها نيز خوانده شود.
مساءله 5 - اگر اجابت اين خواسته از ناحيه خداى تعالى بتاءخير افتاد مردم مى توانند اين مراسم را آن قدر تكرار كنند تا رحمت الهى آنان را دريابد ان شاء الله تعالى و اگر در نيافت باز هم نبايد زبان به اعتراض بگشايند و يا از رحمت الهى ماءيوس گردند بلكه بايد بدانند كه قطعا مصالحى مهم تر در بين بوده كه خداى تعالى بآن واقف است و مردم از آن خبرى ندارند اين نيز جائز است كه نماز را همه روزه تكرار كنند ولى روزه سه روزه را تكرار نكنند.
و اما اگر همه روزه و متصل بهم انجام ندادند سه روز ديگر را براى بار دوم روزه مى گيرند ولى نه به نيت انجام دستورى بلكه به نيت رجاء بلكه درتكرار نماز نيز نيت رجاء مى كنند.
نماز غفليه
يكى ديگر ازنمازهاى مستحبى نماز غفليه است كه محل انجامش بين نماز مغرب و عشاء است كه تفصيل آن در مقدمه اول از كتاب نماز گذشت .
نماز شب دفن
يكى ديگر نمازيست كه در اولين شب بخاك سپردن ميت مى خوانند تفصيل اين نماز نيز در باب دفن از احكام اموات گذشت .
نماز اول هرماه
يكى ديگر نماز اول ماه است و يكى ديگر نماز حاجت است و نمازهاى مستحبى ديگرى هست كه تفصيل جزئيات آن در كتب ديگرى آمده .
فصل سوم در نماز مسافر
بر مكلف واجب است كه در سفر نمازهاى چهار ركعتى را - البته به شرائطى كه مى آيد - قصر كند يعنى آن ها را دو ركعتى بخواند و اما نماز صبح و مغرب شكسته نمى شود و در شكسته شدن نماز براى مسافر چند شرط است .
شرط اول
1 - قصد پيمودن مساحت و مسافت عبارت است از رفتن هشت فرسخ و يا برگشتن آن مقدار هشت فرسخ مركب از رفتن و برگشتن بشرطى كه رفتنش ‍ كمتر از چهار فرسخ نباشد حال چه اينكه رفتن و برگشتنش متصل باشد و يا آن كه بعد از تمام شدن رفتن يك شب و يا بيشتر بماند و سپس برگردد بشرطى كه بده روز كه اقامه با آن محقق مى شود نرسد و قواطع ديگر سفر كه بيانش مى آيد در بين فاصله نشود كه در اين سه صورت نماز او شكسته مى شود چيزى كه هست در صورت اخير احتياط شديد در اين است كه هم شكسته بخواند و هم تمام هم روزه بگيرد و هم آن را قضاء كند.
مساءله 1 - فرسخ عبارت است از سه ميل و هر ميل عبارت است از چهار هزار ذراع با ذراع دستى كه طول آن بيست و چهار انشگت باشد و با انگشتى كه پهناى آن هفت جو باشد و هر جوى به پهناى هفت مو از موهاى متوسط يابو)) باشد و اگر مسافت كمتر از اين باشد هر چند مقدارى مختصر نمازش ‍ شكسته نمى شود و همچنان تمام است .
مساءله 2 - اگر رفتن به مقدار پنج فرسخ و برگشتن سه فرسخ باشد واجب است نماز را شكسته بخواند و در عكس اين صورت نماز شكسته نمى شود و اگر در مسافتى كمتر از چهار فرسخ چند بار رفت و آمد كند كه رو بر هم هشت فرسخ و يا بيشتر راه رفته باشد نماز شكسته نمى شود هرچند اين رفت و آمد در خارج از حد ترخص باشد پس ناگزير بايد مجموع يك بار رفتن و يك بار برگشتن هشت فرسخ شود تا نماز شكسته شود.
مساءله 3 - اگر براى شهرى كه به سوى آن حركت مى كند دو راه باشد يكى هشت فرسخ و ديگرى كمتر اگر مكلف راه دورتر را برود نماز را مى شكند و اگر كوتاه تر را برود تمام مى خواند و اگر راه كوتاهتر كمتر از چهار فرسخ باشد و از همان راه برود همچنان نماز را تمام مى خواند هرچند كه در مراجعت از راه دورتر برگردد و رو بر هم رفتن و برگشتنش مسافت شرعى شود.
مساءله 4 - ابتداء مسافت از ديوار شهر حساب مى شود و در شهرهائى كه ديوار ندارد از خانه هاى آخر شهر حساب مى شود البته اين مربوط به شهرهاى معمولى است نه شهرهاى بسيار بزرگ چون در شهرهائى كه بطور خارق العاده بزرگ باشد مبداء سفر آخر محله اى است كه مكلف در آن محل زندگى مى كند اين در صورتى است كه محله هاى شهر از هم جداو نظير چند قريه ى نزديك به هم باشد و اما اگر محل ها متصل بهم باشد مسئله مورد اشكال خواهد بود و احتياط آن است كه در اين گونه موارد اگر از آخر شهر تا مقصد سفر هشت فرسخ نباشد ولى از محل سكونت تا آنجا هشت فرسخ باشد يك نماز چهار ركعتى بخواند و هم دو ركعتى هرچند كه فتوى دادن به اينكه درمثل چنين شهرهائى مبداء حساب از منزل است بعيد نيست .
مساءله 5 - اگر مكلف قصد داشته باشد به شهرى سفر كند كه شك دارد در اينكه هشت فرسخ هست يا نه و يا معتقد باشد باينكه هشت فرسخ نيست بعد در بين راه معلوم شود كه هشت فرسخ هست نماز را شكسته مى خواند هر چند كه از آنجا تا مقصد هشت فرسخ باقى نمانده باشد.
مساءله 6 - هشت فرسخ بودن مسافت از چند راه ثابت مى شود يكى اينكه خود شخص يقين به آن داشته باشد دوم اينكه دو شاهد عادل بآن شهادت داده باشد.
و اما اگر يك شاهد شهادت بدهد احتياط آن است كه بين شكسته و تمام جمع كند حال اگر شك دارد كه آيا مساحت بمقدار هشت فرسخ هست يا نه و يا مظنه دارد به اينكه اين مقدار هست بايد نماز را تمام بخواند و در چنين فرضى اندازه گيرى كه مستلزم خرج باشد واجب نيست .
بله تحقيق كردن از راه پرسيدن از اين و آن و امثال پرسش واجب است بنا بر احتياط و اگر شخصى عامى اصلا نداند كه مسافت شرعى سفر چند فرسخ است و تمكن از تقليد هم ندارد بر او واجب است احتياط كند به اينكه نمازهاى چهار ركعتى را هم چهار ركعتى بخواند و هم دو ركعتى .
مساءله 7 - اگر معتقد باشد به اينكه سفرش هشت فرسخ هست و بهمين جهت نماز را شكسته بخواند و بعد معلوم شود كه هشت فرسخ نبوده واجب است نماز را دوباره بخواند و اگر معتقد شد به اينكه بمقدار هشت فرسخ نيست بعد معلوم شد هشت فرسخ بوده واجب است در وقت اعاده كند بنابراقوى و در خارج وقت قضاء كند بنابر احتياط.
مساءله 8 - در مسافرت هاى دورى معيار در رفتن (كه نبايد كمتر از چهار فرسخ باشد) آن نقطه اى است كه مقابل و رو بروى مبداء سير است كه اگر كل مسافت دائره اى بقدر مساحت و يا بيشتر آن باشد نماز شكسته مى شود هرچند كه او در محلى قبل از آن نقطه كار داشته باشد البته به شرطى كه سرش تا آن نقطه (( يعنى نقطه مقابل )) چهار فرسخ باشد و نزديك تر به احتياط آن است كه در صورتى كه شغلش قبل از نقطه مقابل باشد هم شكسته بخواند و هم تمام .
شرط دوم از شرائط شكسته شدن نماز
شرط دوم اين است كه از ابتداء سفر قصد پيمودن هشت فرسخ را داشته باشد پس اگر از اول قصد داشته باشد كمتر از آن را برود و در بين راه يعنى بعد از رسيدن به مقصدش تصميم بگيرد مقدارى ديگر كه آن نيز كمتر از هشت فرسخ است را برود و باز بعد از رسيدن به آن مقصد تصميم بگيرد مقدارى ديگر كه آن نيز كمتر از هشت فرسخ است برود نمازش را تمام مى خواند هرچند كه اين چند تكه اى كه آمده بحد مسافت و يازيادتر شده باشد.
بله اگر شروع به برگشتن كند و از آن نقطه تا محل اقامتش هشت فرسخ و يا بيشتر باشد و تصميم داشته باشد كه همه آن مسافت را تا خانه اش طى كند نمازش را مى شكند و نيز كسى هم كه اصلا مقصد معينى ندارد و نمى داند چه مقدار بايد برود تا مثلا حيوان گم شده خود را پيدا كند و در حال رفتن نماز را تمام مى كند هرچند كه بمقدار مساحت و يا بيش از آن را رفته باشد و در مراجعت بهمان شرطى كه گفتيم (( كه مراجعتش تا منزل به قدر مسافت باشد و بخواهد همه را طى كند)) نمازش شكسته مى شود و اگر در بين راه تصميم بگيرد به نقطه اى معين برود كه از آن محل تا آن نقطه هشت فرسخ باشد و يا بضميمه مقدارى كه بر مى گردد هشت فرسخ باشد با شرائطى كه گذشت (( كه رفتنش كمتر از چهار فرسخ نبشاد و قصد طى كردن تا هشت فرسخ را داشته باشد)) نماز را شكسته مى خواند و اگر از منزل به قصد رفتن كمتر از چهار فرسخ بيرون شود تا در آن جا منتظر رسيدن همراهان و يا كاروان بماند تا اگر كاروان آمد به راه خود ادامه دهد و گرنه برگردد و يا اگر فلان شرط محقق شد برود و گر نه برگردد و اطمينانى نداشته باشد به اينكه كاروان مى رسد و يا آن شرط محقق مى شود بر او واجب است نماز را تمام بخواند.
مساءله 9 - معيار تصميم بر طى كردن مسافت شرعى است هرچند كه اين قطع مسافت در چند روز حاصل شود البته بشرطى كه يكى از قواطع سفر پيش ‍ بيايد و توقف در بين راهش آن قدر طولانى بشود كه عرفا او را مسافر نخوانند مثل كسى كه از منزل تصميم گرفته هشت فرسخ را در مدت چند روز برود و روزى مقدار بسيار كمى از اين مسافت را براى تفريح و امثال آن طى كند كه در اين صورت نمازش تمام است و احتياط آن است كه جمع كند) نه آن كسى كه بجهت سختى راه و پيرى و ناتوانى هر روز مقدار كمى طى مى كند كه نماز او شكسته است .
مساءله 10 - در قصد مسافت اين شرط معتبر نيست كه خود او مستقل در تصميم باشد بلكه اگر او تابع شخصى ديگر است و آن شخص تصميم گرفته باشد هشت فرسخ و بيشتر را سفر كند تابع نيز بايد نماز را شكسته بخواند حال چه اينكه تبعيت از او بخاطر وجوب طاعت او باشد مانند زن كه واجب است شوهر خود را اطاعت كند و يا آنكه قهرى باشد مانند اسيرى كه از خود اراده اى ندارد و يا آن كه به اختيار خود، خود را تابع ديگرى كرده باشد مانند خادم كه همه اينهابشرطى كه علم داشته باشد باينكه متبوعشان تصميم بر رفتن مسافت را دارد نماز را شكسته مى خوانند.
و اما اگر علم نداشته باشند بايد بر حكم قبل از سفر باقى مانده نماز را تمام بخوانند و نزديك تر به احتياط آن است كه از متبوع خود بپرسند آيا قصد مسافت دارد يا نه هرچند كه قوى تر در نظر اين است كه پرسيدن واجب نيست و بر متبوع هم واجب نيست بگويد هرچند كه ما پرسيدن را بر تابع واجب بدانيم .
مساءله 11 - اگر تابع معتقد باشد به اينكه متبوعش قصد مسافت را ندارد و يا حداقل شك داشته باشد و در بين را بفهمد كه قصد مسافت داشته اگر چنانچه بقيه راه بمقدار مسافت باشد بر تابع واجب است نماز را شكسته بخواند وگرنه نماز را تمام بخواند.
شرط سوم استمرار قصد است
شرط سوم شكسته شدن نماز اين است كه مكلف بر تصميم نخستين خود باقى بماند پس اگر قبل از رسيدن به چهار فرسخ از تصميم خود برگردد و يا به ترديد بيفتد بايد نماز را تمام بخواند و اگر شكسته خوانده عيب ندارد و لازم نيست در وقت اعاده و يا در خارج وقت قضاء كند و اما اگر برگشتن از تصميم و يا مردد شدن بعد از رسيدن به چهار فرسخ باشد بر وظيفه قصر باقى مى ماند هر چند كه آن روز برنگردد البته اين در صورتى است كه تصميم داشته باشد قبل از ده روز برگردد (و اما اگر مى خواهد ده روز بماند نمازش تمام است .)
مساءله 12 - در استمرار قصد همين مقدار كافى است كه بر قصدى كه از اول بر مسافرت داشت باقى باشد هرچند كه از مقصد اولش عدول كرده و بخواهد بمقصدى ديگربرود پس معيار بقاء نوع سفر است نه سفر به نقطه اى مشخص بنا بر اين اگر از اول تصميم گرفته بود بمكانى خاص كه هشت فرسخ مسافت است سفر كند ولى در بين راه از آن مقصد صرفنظر نموده تصميم بگيرد بجائى ديگر برود كه از محل فعليش تا آنجا هشت فرسخ نيست لكن بضميمه مقدارى كه آمده هشت فرسخ مى شود كه در اين جا نيز نماز را شكسته مى خواند همچنانكه اگر از اول قصد يك هشت فرسخى غير مشخص را كرده بود به اين معنا كه منظورش طى هشت فسخ راه بوده باشد حال هر طرف كه مى خواهد باشد و بعد از طى هشت فرسخ آن وقت مقصد خود را معين مى كرد بايد نماز را شكسته مى خواند.
مساءله 13 - اگر در بين راه و قبل از رسيدن به چهار فرسخ مردد شود كه به راه خود ادامه دهم و يا برگردم و سپس از ترديد درآيد و مجددا تصميم بگيرد به اينكه مسافت راطى كند اگر در حال ترديد چيزى از راه را طى نكرده همچنان نماز را شكسته مى خواند هرچند كه بقيه راه حتى رفتن و برگشتنش ‍ هشت فرسخ نباشد و اگر در حال تردد مقدارى از راه (مثلا يك كيلومتر از راه ) را پيموده باشد اگر باقيمانده راه هشت فرسخ باشد باز هم بر وظيفه قصر باقيست و اگر باقيمانده ولو بضميمه مقدارى كه تا قبل از ترديد آمده هشت فرسخ نباشد اشكالى نيست در اينكه بايد نماز را تمام بخواند و اگر بضميمه آن با اسقاط مقدارى كه در حال ترديد طى كرده هشت فرسخ باشد احتياط آن است كه جمع كند يعنى چهار ركعتى ها را هم چهار ركعتى بخواند و هم دو ركعتى هرچند كه بعيد نيست بگوئيم در صورتى كه راهپيمائى در حال ترديدش اندك بوده يا برگشتن تصميمش وظيفه اش نيز بقصر بر مى گردد.
شرط چهارم از شرائط شكسته شدن نماز
شرط چهارم اين است كه از اول سفر، قصد انجام يكى از چيزهائى كه سفر را قطع مى كند نداشته باشد مثلا قصد ماندن ده روز يا بيشتر را در محلى بين راه و يا عبور از وطن نداشته باشد پس اگر تصميم داشته باشد كه چهار فرسخ راه طى كنددر اثناء راه و يا سير چهار فرسخ ده روز بماند و يا از اول قصد كند سفرى برود كه بين چهار فرسخ و يا در راءس چهار فرسخ آن وطن او قرار دارد و مى خواهد از آن عبور كند نمازش شكسته نمى شود بلكه بايد تمام بخواند و همچنين اگر در فرض مزبور و اگر مردد باشد درماندن ده روز يا مرور بر وطن بنحوى كه منافات داشته باشد با تصميم بر طى كردن مسافت بايد نماز را تمام بخواند.
و از همين قبيل است موردى كه از اول احتمال دهد در بين راه پيش آمدى او را از ادامه حركت باز بدارد و يا باعث شود كه او در بين راه دو روز در جائى بماند و يا مسير خود را بطرف وطن تغيير دهد كه در همه اين موارد بايد نماز را تمام بخواهد بشرطى كه احتمالى كه مى دهد كه عقلاء بآن اعتناء كنند.
و اما اگر احتمالش غير قابل اعتناء در نظر عقلاء باشد مثلا احتمال دهد كه سر چهار فرسخى بيمار شود و يا سيلى جارى شود و امثال اينها كه مخالف با اصل عقلائى است بايد نماز را شكسته بخواند.
مساءله 14 - اگر در لحظه اى كه مسافرت را آغاز مى كند قصد و يا ترديد داشته باشد كه پيش از رسيدن به هشت فرسخ ده روز بماند و يا از وطن عبور كند و بعد از آن قصد يا آن ترديد تصميم گرفته كه هيچيك از اين دو كار را نكند پس اگر آن چه باقى مانده ولو بضميمه مقدار برگشت مسافت باشد نماز راشكسته مى خواند و اگر نه تمام مى خواند.
مساءله 15 - اگر تصميمش اين نباشد كه قبل از هشت فرسخ ده روز در جائى بماند و مقدارى از هشت فرسخ را طى كند سپس قبل از رسيدن به هشت فرسخ تصميم بگيرد كه ده روز بماند ودوباره از اين تصميم به تصميم اول برگردد يعنى از ماندن صرفنظر كند اگر آن چه از راه بعد از نقطه عدول باقيمانده هشت فرسخ باشد بدون اشكال شكسته مى خواند در صورتى هم كه مابقى از راه بعد از عدول بمقدار مسافت نباشد و در بين دو جور تصميم چيزى از راه را طى نكرده باشد ولى مجموع آن چه طى كرده با آن چه باقى مانده بمقدار مسافت باشد وظيفه اش همين است .
و اما اگر در همين فرض در بين دو تصميم چيزى از راه را طى كرده باشد آيا آن چه قبل از عدول پيموده را به آن چه باقيمانده ضميمه كند و مقدار بين دو تصميم را كم بكند تا اگر هشت فرسخ شد شكسته بخواند و اگر نشد تمام بخواند و يا آن كه نمى تواند ضميمه كند مسئله محل ترديد است و احتياط آن است كه جمع كند هرچند كه بعيد نيست وظيفه اش تقصير باشد مخصوصا در صورتى كه آن چه را در بين دو تصميم طى كرده بسيار اندك باشد همچنان كه نظيرش گذشت .
شرط پنجم
شرط پنجم در شكسته شدن نماز مسافر اين است كه سفر مباح و جائز باشد پس اگر گناه و حرام باشد نماز در آن سفر شكسته نمى شود حال چه اينكه خود سفر معصيت باشد مثلا فرار از جنگ و امثال آن باشد و يا هدف از مسافرت عملى حرام باشد مثل اينكه سفر كند براى راهزنى و يا رسيدن به مظلمه (1) و گرفتن آن از سلطان جائز و امثال اين كه خود سفر حرام نيست بلكه براى عملى و هدفى حرام انجام مى شود.
بله مسافرتى كه نه خودش حرام است و نه بخاطر هدفى حرام انجام مى شود ولى در اثناء آن مرتكب حرامى مى شود از اين باب نيست و نماز در آنها شكسته است بلكه آن سفرى هم كه يا مركب غصبى انجام مى شود بنابراقوى از سفر حرام نيست و همچنين آن مسافتى كه با انجام واجبى از واجبات منافات داشته باشد و مكلف واجب را ترك كند و بمسافرت برود مثلا بدهكار است و يا اينكه طلبكار مطالبه مى كند و او ميتواند در وطن و آنجائى كه هست طلب او را بدهد و اگر سفر كند ديگر نمى تواند اين واجب را انجام دهد سفر او حرام نيست و حكم سفر حرام را ندارد و نمازش ‍ شكسته است .
بلكه در جائى كه مسافرت باين منظور انجام شود كه واجب را ترك كند احتياط آن است كه بين شكسته و اتمام جمع كند هرچند حكم به وجوب اتمام خالى از قوت نيست .
مساءله 16 - كسى كه تابع ستمكار و ظالم است و يا آنكه مجبور نيست ولكن قصد او از مسافرت و متابعت از ظلم برطرف كردن ظلمى و يا كار صحيح ديگرى باشد نماز را شكسته مى خواند.
و اما اگر انگيزه اش يارى او در ظلم باشد و يا آن كه بخدمت او در آمدنش ‍ باين انگيزه نباشد ولكن خود بخود او را در جهت ظلمش تقويت نموده بر شوكت او مى افزايد و او كسى باشد كه تقويش حرام است در چنين سفرى نماز تمام خوانده مى شود.
مساءله 17 - اگر هدف اصلى از سفر اطاعت خداى تعالى باشد ولى هدف طفيلى و تبعى ديگرى ضميمه آن هدف شود كه معصيت و نافرمانى خداى تعالى باشد بطورى كه اگر آن اطاعت در بين نبود اين مسافرت را نمى رفت چنين سفرى حرام نيست و نماز در آن شكسته مى شود.
و اما عكس اين مسئله كه هدف اصلى معصيت باشد و هدفى طفيلى نيز ضميمه شود كه آن اطاعت خداى تعالى باشد آن سفر حرام است و نماز در آن تمام خوانده مى شود وهمچنين در صورتى كه پنجاه درصد انگيزه مسافرت رسيدن به هدفى حرام و پنجاه درصد آن رسيدن بهدفى حلال باشد بطورى كه اگر هر دو هدف تاءمين شود مسافرت مى كند و گرنه نه و همچنين اگر هر دو هدف مستقل و صد در صد بوده ولى فعلا هر دو باعث حركت مكلف بسوى مسافرت شده باشند كه در سه صورت اخير سفر حرام است و نماز در آن تمام خوانده مى شود لكن در غير صورت اول احتياط در اين است كه مكلف بين قصر و اتمام جمع كند و اما در صورت اول يعنى آن جائى كه اطاعت خدا داعلى طفيلى است و اصلا محركيت ندارد بدون اشكال بايد تمام بخواند.
مساءله 18 - اگر آغاز سفر طاعت بوده باشد و در اثناء راه قصد او برگردد و هدف خود را رسيدن به معصيت قرار دهد اگر با داشتن چنين قصدى قدمى هم بسوى آن هدف نامشروع بردارد حكم سفرش قطع مى شود هرچند كه چند برابر هشت فرسخ را طى كرده باشد و اما آن چه تا كنون شكسته خوانده اعاده ندارد و اگر با چنين قصدى چيزى از راه را طى نكرده باشد حكم سفر قطع نمى شود ولى نزديك تر به احتياط آن است كه مادام كه راه نيفتاده نماز را جمع بخواند سپس اگر بقصد اوليش كه طاعت خدا بود برگشت و راه افتاد در صورتى كه راه باقيمانده هرچند با ضميمه بمقدار برگشت هشت فرسخ باشد يا زيادتر باشد نيز واجب است نماز را شكسته بخواند و همچنين اگر باقيمانده به بيانى كه گذشت مسافت نباشد ولى رو بر هم راهى كه از منزل طى كرده بعد از حذف آن مقدار راهى كه با قصد معصيت طى كرده هشت فرسخ باشد بايد شكسته بخواند لكن در اين صورت جمع كردن بين شكسته و تمام بهتر و به احتياط نزديك تر است .
و اگر رو بر هم اين دو قطعه راه هشت فرسخ نباشد بلكه بضميمه قطعه وسط كه در آن قصد معصيت داشت هشت فرسخ باشد وجوب تمام خالى از قوت نيست الا اينكه نزديك تر به احتياط جمع بين قصرو اتمام است و اگر در آغاز سفر هدفش رسيدن به معصيت بوده نيت خود را به اطاعت برگردانيده نماز را بشرطى شكسته مى خواند كه بقيه راه هرچند بضميمه بر گشتن بمقدار يا هشت فرسخ باشد و يا اگر نباشد احتياط آن است كه جمع كند هرچند كه بقاء بر حكم تمام خالى از قوت نيست .
مساءله 19 - اگر ابتداء سفرش معصيت بوده و به همين جهت كه سفرش حكم سفر را ندارد نيت روزه كرده و سپس نيتش را از معصيت به اطاعت برگرداند اگر اين عدول قبل از ظهر بوده باشد و بقيه راه هم هشت و يا چهار فرسخ ملفق باشد واجب است افطار كند چون سفرش سفر شرعى است و روزه در سفر حرام است و اگر بقيه راه هشت فرسخ و يا چهار فرسخ ملفق نباشد روزه اش صحيح است و اگر عدول از معصيت بعد از ظهر اتفاق افتاده بعيد نيست كه روزه اش صحيح باشد لكن نزديك تر به احتياط جمع كردن بين شكسته و تمام در نماز و گرفتن روزه و قضاء آن است و اگر هدفش در آغاز سفر اطاعت بوده و سپس نيت خود را در بين راه به معصيت برگردانيده اگر اين عدول بعد از خوردن و يا تناول هر مفطر ديگر بوده و يا قبل از تناول مفطر و بعد از ظهر بوده روزه اش صحيح نيست و اگر قبل از تناول مفطر و قبل از ظهر بوده صحت روزه اش محل تاءمل است بهمين جهت احتياط ترك نشود يعنى هم روزه را بگيرد و هم قضاء آن را بجاى آورد.
مساءله 20 - كسى كه از سفر معصيت بر مى گردد اگر چنانچه از معصيت توبه كرده وبر مى گردد بايد نماز را شكسته بخواند و همچنين است در صورتى كه توبه نكرده ولى برگشتن او جزء سفر معصيت او نباشد بلكه محرك او در برگشتن يك هدف ديگرى باشد غير از برگشت به وطن و در غير اين دو صورت بايد نماز را تمام بخواند و احتياط جمع است .
مساءله 21 - سفر كردن براى شكار در صورتى كه جنبه لهو و سرگرمى داشته باشد حكم سفر معصيت را دارد كه در آن بايد نماز تمام خوانده شود و اما در صورتى كه براى تحصيل قوت باشد نماز را شكسته مى خواند و اگر منظورش از صيد تجارت باشد در اين صورت سفر او نسبت به روزه سفرى است شرعى و بايد روزه را افطار كند.
و اما نسبت به نماز مسئله محل اشكال است و احتياط اين است كه هم دو ركعتى بخواند و هم چهار ركعتى البته مسئله مخصوص مسافرت است براى شكار است اما سفر مقصد تفريح و رفع خستگى اين حكم را ندارد يعنى موجب تمام خواندن و روزه گرفتن نمى شود.